صحیفه امام خمینی (س)

  • عنوان بیان آفات و انحرافات از انقلاب
  • محل تهران، جماران
  • مناسبت
  • تاریخ
  • موضوع بیان آفات و انحرافات از انقلاب
  • حضار حضار: خامنه‏ای، سید علی (رئیس جمهور) ـ هاشمی رفسنجانی، اکبر (رئیس مجلس شورای اسلامی) ـ نمایندگان مجلس شورای اسلامی ـ وزراء ـ اقشار مختلف مردم ـ پرسنل ارتش

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

ناتوانی قدرتها در مواجهۀ با ملتها

من سالروز پیروزی انقلاب اسلام و دهۀ فجر را به همۀ ملت و همۀ مستضعفین جهان و شما آقایان که اسوۀ حسنۀ این ملت هستید تبریک عرض می‏کنم و از خداوند تعالی توفیق همه را برای خدمت به بندگان خدا و ادامۀ پیروزی از خداوند توانا می‏خواهم. اساس ادامۀ یک پیروزی و ادامۀ یک انقلاب در یک امری است که به نظر می‏آید در رأس امور واقع است و او اینکه دولت، مجلس و کسانی که در ارتش هستند و سپاه و همۀ اینها از طبقۀ متوسط و مادون متوسط باشند. اساس سلطه‏ای که بر کشورها و بر کشور ما از طرف غیر واقع شده‏است، افراد مرفه و کسانی که سرمایه‏های بزرگ داشته‏اند، یا قدرت برای حفظ خودشان و حیثیت خودشان در دست داشته‏اند،[می‏باشند]. مادامی که مجلس و ارگانهای دولتی و همۀ اینها و مردم از این طبقۀ متوسط و مادون متوسط تشکیل بشود، امکان ندارد که یک دولت بزرگی، یک قدرت بزرگی به هم بزند اوضاع را. همیشه این قدرتهای بزرگ در هر کشوری یک نفر را با او تفاهم می‏کردند که این یک نفر برای خودش و برای قدرتمندی خودش و برای سرمایۀ خودش فعالیت می‏کرد. او را می‏دیدند و ملت را می‏چاپیدند و به اصطلاح کدخدا را می‏دیدند و ده را می‏چاپیدند. هیچ وقت قدرتهای بزرگ مواجه با ملتها، اگر شدند نتوانستند کار خودشان را انجام
بدهند و مواجه هم نشدند. هر وقت که می‏خواستند یک دولتی را یا یک سلطنتی را یا یک ریاست جمهوری را که بر وفق مرام آنها عمل نمی‏کرده از بین بردارند، در مقابل او یک قدرت دیگری می‏تراشیدند و با آن قدرت این قدرت را از بین می‏بردند. کار به دست ملت نبوده است و کار به دست طبقۀ متوسط و مادون متوسط نبوده است.

غیر متناهی بودن آمال انسان

اینکه این عمل را آنها انجام می‏دادند یک نکتۀ روحی دارد و آن این است که انسان در باطن خودش و فطرت خودش تناهی ندارد؛ آمالش، آمالش غیر متناهی است، وقوف نمی‏کند آمال انسان و وقتی که این‏طور است، اگر انسان اسیر همین آمالِ غیر متوقف بشود و ببیند که یک ابرقدرتی این آمال او را و آن خواستهای مادی او را و آن قدرت او را و سلطۀ او را بر ملت خودش حفظ می‏کند، او دیگر در بند این نیست که برای ملت کار بکند؛ برای اینکه، از طبقۀ مرفه است و از طبقۀ قدرتمند است، و قدرتمندی هم و همین‏طور حب مال و جاه هم حدی ندارد، مرزی ندارد. آن برای حفظ قدرت خودش و پشتوانه‏ای که دارد، برای این حفظ قدرت با ملت آن می‏کند که همۀ حیثیت ملت و گنجینه‏های ملت را در دسترس او قرار بدهد، یک سهم ناچیزی هم برای خودش بگیرد. الآن شما ملاحظه می‏کنید که قدرتهایی در دنیا هست از حیث مال که اگر اموالشان را تقسیم بکنند به این 36 میلیون جمعیتی که ما داریم، اگر یک نفر از آنها اموالشان را تقسیم بکند، تمام افراد این 36 میلیون مرفه می‏شوند و از طبقۀ باصطلاح خودشان بالا می‏شوند. یک نفر از آنها اینطور است، لکن همان آدمی که دارایی او به این اندازه بود، از این آدمی که درویش سر محله است حرصش به دنیا بیشتر بود، حرصش به مال بیشتر بود و بیشتر می‏خواست جمع بکند. هر چه مال اضافه بشود حرص انسان اضافه می‏شود. هر چه قدرت اضافه بشود حرص انسان به قدرت، اضافه می‏شود.

میدان دادن به افراد مرفه برای استضعاف ملت

و اگر مهذب نباشد انسان، آن قدرت را برای خودش به کار می‏گیرد. وقتی برای
خودش به کار گرفت دولتهای بزرگی که هستند، ابرقدرتهایی که هستند یک همچو آدم قدرتمندی را پیدا می‏کنند و این آدم قدرتمند را به او بال و پر می‏دهند و این را به مقام می‏رسانند تا اینکه ملت را استضعاف کند و ذخایر ملت را بچاپد. شما ملاحظۀ وضع این پنجاه سال، یک قدری بیشتر را هم بکنید که انتخاب کردند خارجیها و بعد هم این مطلب را خودشان گفتند که رضاخان را انتخاب کردند و به او قدرت دادند و قدرت آنطور دادند که تمام این ملت را به استضعاف کشانید و حکومت جبار خودش را بر اینها قرار داد، و مردم را از همه چیز ساقط کرد و یک نفر بود. آنها آن یک نفر را دَمش را می‏دیدند و کارهایشان را انجام می‏دادند و بعد از او هم محمدرضا را گذاشتند با آن‏همه افرادی که اطراف او بودند، و همه‏شان از آنها بودند که طبقۀ بسیار مرفه و خوشگذران و بالا و بالاها به اصطلاح آنها. باید ما متوجه باشیم، ملت ما متوجه باشند که وقتی که مجلسشان یک مجلسی است که از طبقۀ متوسط است و توی این مجلس آن «دوله»ها و «سلطنه»ها و «سلطنتی»ها را نداریم و در دولت هم آنطور دولتهایی که افراد مرفه سرمایه‏دار کذا باشند نداریم، در ارتش هم آن افراد سپهبد و کذایی که املاک بی‏اندازه داشتند و آپارتمانهای چندین طبقه داشتند نداریم، این مملکت محفوظ می‏ماند. آن روزی که هر یک از شماها را ملت دید که دارید از مرتبۀ متوسط می‏غلتید به طرف مرفه و دنبال این هستند که یا قدرت پیدا بکنید یا تمکن پیدا کنید، مردم باید توجه داشته باشند و اینطور افرادی که بتدریج ممکن است یک وقتی خدای نخواسته پیدا بشود، آنها را سر جای خودشان بنشاند. اگر ملت می‏خواهد که این پیروزی تا آخر برسد و به منتهای پیروزی که آمال همه است برسد، باید مواظب آنهایی که دولت را تشکیل می‏دهند، آن که رئیس جمهور است، آن که مجلس هست، مجلسی هست، همۀ اینها را توجه بکنند که مبادا یک وقتی از طبقۀ متوسط به طبقۀ بالا و به اصطلاح خودشان مرفه به آن طبقه برسد.

بدانید که اگر دولت اینطور باشد و اگر ملت اینطور باشد، و اگر مجلس و امثال اینها اینطور باشد، اگر یک قدرتی بخواهد هجمه کند به اینجا، مواجه با سی میلیون جمعیت هست و نخواهد توانست؛ نمی‏تواند آن‏وقت پیدا کند یک کسی که قدرتمند باشد و آن
قدرتمند را وادار کند که ملت را به استضعاف بکشند و بچاپند ملت را برای آنها، تاریخ همین طور بوده. مادامی که این ملتها در بینشان افرادی پیدا نشده است که به آن مرتبه برسد در بین آنها که قدرت مالی یا قدرت دیگرش زیاد بشود و به مردم حکومت کند، نمی‏توانند آنها این ملت را از بین ببرند و حکومت بر آنها کنند. و بالاخره یک وقت یک ابرقدرتی مواجه با یک نفر، دو نفر، صد نفر، پانصد نفر هست که آنها را سیر می‏کند و آنها به جان مردم می‏افتند و خودش هم کنار می‏نشیند و حکومت بالاتر را خودش دارد، حکومت پایینتر را به این آدمی که، یا این آدمهایی که در این کشور هستند واگذار می‏کند. اساس استضعاف ملتها از خودشان و از قدرتمندان بین خودشان بوده و شما شکر کنید که یک همچو مجلسی دارید که از طبقۀ مرفه توی آن هیچ نیست. آن طبقه‏ای که اگر مالش را تقسیم کند بین ملت ما، ملت ما ثروتمند می‏شوند، ندارید حالا. در دولت هم ندارید یک همچو ثروتمندانی و یک همچو قدرتمندانی، ندارد دولت یک همچو قدرتی. رئیس جمهور یک همچو قدرتی که بتواند یک چیز انحرافی را به ملت تحمیل کند، یک همچو مجلسی نداریم که بتواند یا بخواهد یک امر انحرافی را تصویب کند و دولت هم مجری او باشد. مادامی که این حد متوسط محفوظ است این جمهوری محفوظ است و امکان مقابله نیست مابین قدرتهای بزرگ با همچو دولتی؛ بخواهند کودتا کنند، با کی کودتا کنند؟ بخواهند از خارج وارد کنند، مواجه با کی می‏شوند؟ مواجه با یک ملتی می‏شوند که همه‏شان از این طبقه‏ای هستند که این نهضت را به پیش بردند و با آن قدرت و با آن عظمت به پیش بردند. آنها مطالعۀ امور را می‏کنند و اقدام می‏کنند. آنها الآن درصدد اینند که در بین خود این مردم یک بساطی درست کنند و اختلافاتی درست کنند و بعد تو این اختلافات یک نفر پیدا بکنند که آن، آن نفری که پیداست، در یک طرف واقع بشود و آنها هم به او قدرت بدهند، تا آنکه کم‏کم با قدرت داخلی، این کشور کم‏کم ضعیف بشود، و مردم روحیه‏شان ضعیف بشود و بعد تقدیم کنند به آنها. تا کشور ما این مقام را دارد که بحمداللّه‏ از آن طبقۀ مرفه بالایی که امور را در دست گرفته‏اند مبرّی هست. و امور کشور ما به دست امثال شماها و امور کشور ما به دست امثال این «رئیس
جمهور»ها و «رئیس مجلس»ها و «نخست وزیر»ها و وزرا و وکلا هست، شما مطمئن باشید که نخواهد توانست یک قدرت خارجی این پیروزی را از بین ببرد.

قدرت‏طلبی مسئولین، منشأ شکست انقلاب

و آن روزی که دیدید و دیدند که انحراف در مجلس پیدا شد، انحراف از حیث قدرت طلبی و از حیث مال‏طلبی، در کشور در وزیرها پیدا شد، در رئیس جمهور پیدا شد، آن روز بدانند که علامت اینکه شکست بخوریم، خودنمایی کرده؛ از آن‏وقت باید جلویش را بگیرند. رئیس جمهوری که بخواهد سلطنت کند به این مملکت، خود مردم باید جلویش را بگیرند. مجلسی که بخواهد قدرتمندی نشان بدهد و آن مسائلی که سابق و آن افرادی که سابق در مجلس بودند آن کارها را بکند، خود مردم باید جلویش را بگیرند؛ اگر مردم بخواهند که اسلام را حفظ کنند، جمهوری اسلامی را حفظ کنند، دولت و مجلس و رئیس جمهور و اینها را حفظشان کنند؛ یعنی، حفظ کنند از اینکه ـ خدای نخواسته ـ یک وقت قدمی از آن ور برندارند. این شیطانی است که در انسان هست و ممکن است که هر کس را منحرف کند و لازم است که انسان خودش را مهذب کند.

شمایی که می‏خواهید خدمت به این مردم بکنید و دولت که می‏خواهد خدمت به این مردم بکند و رئیس‏جمهور و امثال اینها که می‏خواهند خدمت به این مردم بکنند، توجه بکنند که خدمتگزارند، در دل خودشان این مطلب را ایمان بیاورند به آن که ما خدمت می‏خواهیم به این مردم بکنیم. ما در جمهوری اسلامی داریم زندگی می‏کنیم؛ جمهوری اسلامی که در اسلام مثل رسول اکرم، مثل امیرالمؤمنین ـ سلام اللّه‏ علیهما ـ بر آن حکومت کرده‏اند، می‏خواهیم یک همچو حکومتی باشد. یک همچو حکومتی که کفش وصله خورده خودش را می‏گوید از این ریاستها پیش من ارزشش بیشتر است یا ریاستها ارزشش کمتر از این است.[1]

شما باید در روحیه‏تان این مطلب را حفظ کنید، و مردم هم باید مواظب شما باشند و مواظب همۀ اینها باشند و هر یک از ما و شما و همه خواستیم که از آن راهی که اسلام داشته است ـ از اول راهی که داشته است و از آن طریقه‏ای که انبیا داشته‏اند ـ ما بخواهیم عدول کنیم، آن روز نمونۀ شکست پیروزی اسلام پیدا می‏شود و تا یک همچو مسئله‏ای پیدا نشده پیروزی در جای خودش شک نکنید که هست، البته برای خدا باید باشد.

شکرگزاری از خدا با خدمت به محرومین

شما برای خدا در این مجلس حالا آمدید. وقتی مجلس اینطور است که یک امتیازی نیست که حالا وقتی شما رفتید توی بازار، مردم کنار بروند که رئیس مجلس آمد یا وکیل مجلس آمد، نخست وزیرش هم اینطور است، این‏جور نیست که وقتی که توی مردم برود، مردم فرق بگذارند با هم و همۀ اینها اینطور هستند، وقتی یک همچو مطلبی را دارید احساس می‏کنید که امتیاز دنیایی ندارید، این را باید شکر کنید و در شکرانۀ این نعمت خدمت به خلق بکنید و خدمت به احکام اسلام بکنید و برای اینهایی که اولیای ما هستند؛ این پایین شهریها و این پابرهنه‏ها به اصطلاح شما، اینها ولی نعمت ماها هستند. اگر اینها نبودند، ما یا در تبعید بودیم یا در حبس بودیم یا در انزوا. اینها بودند که همۀ ما را از این مسائل نجات دادند و همۀ ما را آوردند و نشاندند به جایی؛ به خیال خودمان جایی است این. باید ملتفت باشید که آقا شما همان آدمی هستید که توی حبس بودید و شما همان آدمی هستی که در تبعید بودی و شما همان آدمی هستی که در انزوا بودی، این مردمند که آمدند ما را آوردند بیرون از همۀ اینها و ما اگر تا آخر عمرمان به اینها خدمت کنیم، نمی‏توانیم از عهدۀ خدمت اینها برآییم. خداوند به ما توفیق بدهد که ما یک خدمتگزاری برای اینها باشیم و به این نعمت موفق بشویم. شما امروز هم که ملاحظه می‏کنید اینهایی که در جبهه‏ها الآن دارند جانفشانی می‏کنند، اینها از کدام طبقه هستند. شما اگر پیدا کردید در تمام اینها یک نفری که مال آن اشخاصی باشد که دارای سرمایه‏های بزرگ هستند، آن اشخاصی باشد که در سابق دارای قدرتهایی بودند. اگر

یک نفر از آنها پیدا کردید، این محتاج به این است که از ما مژدگانی بگیرید، ولی می‏دانم که پیدا نمی‏کنید؛ از همین جمعیت‏اند. الآن هم اینهایی که جانشان را دستشان گرفتند و شما را حفاظت می‏کنند و آنهایی که در بین شهرها و در بین روستاها حفظ می‏کنند شما و مردم را همین طبقه هستند. این طبقه‏اند که به ما الآن منت دارند و از اول منت داشتند. همینها بودند که هیچ توقعی هم ندارند، هیچ وقت هم نمی‏آیند توقع کنند. شما باید توجه به این معنا بکنید که ما را اینها آورده‏اند و وکیل کرده‏اند، آورده‏اند و وزیر کرده‏اند، رئیس‏جمهور کرده‏اند. اینها ولی نعمت ما هستند، و ما باید ولی‏نعمت خودمان را از آن قدردانی کنیم و خدمت کنیم به او و همینها هستند که الآن هم حفظ این کشور را می‏کنند و حفظ نظام این کشور را می‏کنند. شما آقایان نمی‏توانید که بروید توی کوچه‏ها و ـ عرض بکنم که ـ خیابانها و آنجا را اداره کنید، شما یک شأن دیگری دارید، یک شغل دیگری در خدمت دارید، آنها هم یک شغل دیگری دارند، اما شغل آنها آنطور است که شما را هم حفظ می‏کنند. و من امیدوارم که این روحیه در این ملت باقی باشد و با این روحیه که سربازهای ما دارند و پاسدارهای ما دارند و آنهایی که حفاظت این کشور را می‏کنند، این روحیه را دارند که روحیۀ بسیار ارزشمندی است و شهادت طلبی است و خود را به حلقوم مرگ انداختن برای نجات اسلام و نجات کشور، خداوند این روحیه را به همه عنایت کند. و مادامی که این روحیه هست و آن مسئله‏ای که قبلاً عرض کردم هست، مطمئن باشید که این کشور بیمه است و هرگز نخواهد آسیب دید. خداوند ان‏شاءاللّه‏ به همۀ شما، به همۀ ما توفیق خدمت به خلق و عبادت خدا، که خدمت به خلق هم از بزرگترین عبادتهای الهی است، عنایت فرماید، و شرّ کسانی که می‏خواهند این کشور را و مسلمین را بازبرگردانند به حال انزوا یا به حال تحت سلطه بودن، آنها را هم یا اصلاح و یا اعدام فرماید.

والسلام علیکم و رحمة‏اللّه‏ و برکاته

1 ـ نهج‏البلاغه، خطبه33.