صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان هدف قدرتهای بزرگ در ایجاد تفرقه و اختلاف بین مسلمین
- محل تهران، حسینیه جماران
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع هدف قدرتهای بزرگ در ایجاد تفرقه و اختلاف بین مسلمین
-
حضار
حضار: روحانیون پاکستان وآقای مفتی جعفر حسین
بسم اللّه الرحمن الرحیم
برادران عزیزی که از پاکستان تشریف آوردند وعلما ودانشمندانی هستند که آمدند در اینجا با من طلبه ملاقات کنند خوش آمدند. ومن از خدای تبارک وتعالی توفیق همه را برای خدمت به اسلام مسئلت میکنم.
شما میدانید، آن چیزی که وجهۀ نظر قدرتهای بزرگ از سالهای بسیار طولانی بوده است آن بوده که سلطۀ خودشان را بر ممالک زرخیز اسلامی هرچه بیشتر کنند. نقشه این بوده است که با هر طریقی که میتوانند این کار را انجام بدهند. ازجمله، اینکه در هر جا یک حکومتی که موافق آمال خودشان هست ایجاد کنند. در ایران بیشتر از پنجاه سال است که حکومتش یک حکومتی بوده است که به حسب آنچه آنها میخواستند، ـ خصوصاً امریکا ـ این حکومتها را ایجاد کردند. دانشگاهها را به آن طوری که میخواستند دانشگاههای استعماری قرار دادند. و این امر مخصوص به ایران نیست؛ مال همه جاست.
یعنی آنها از دو قشر خوف دارند: یکی قشر روحانیت، برای اینکه سروکار روحانیت با متدینین ومسلمین هر بلد هست. ویکی هم دانشگاه؛ که اگر دانشگاه وروحانیت را از هم جدا کنند و دانشگاه را در تصرف خودشان بیاورند، فاتحۀ اسلام را میتوانند بخوانند. البته روحانیت از باب اینکه در مجاری امور واقع نبوده است وفقط سروکارش با مردم وابلاغ به مردم بوده است، از این جهت، اینها را میخواهند از دانشگاهیها جدا
کنند، ومردم را از روحانیت. آنها از ارتباط روحانیت با مردم خیلی خوف دارند. خصوصاً حالا که بهطور ملموس در ایران دیدند که این ارتباط موجب این شد که مردم به دعوت روحانیت یک دفعه قیام کردند. یک راه برای آنها این است که روحانیت را از مردم جدا کنند. دیگر اینکه با عمال خودشان در داخل به ایجاد جوّهایی بر ضد روحانیت وتهمتهایی بر روحانیت وامثال اینها، بین دانشگاه و مدارس دینی فاصله بیندازند.
ایران آن طوری که ما میبینیم و میدیدیم اینطور بود که بین دانشگاه وروحانیت نه جدایی بود، بلکه دشمنی بود. یعنی آنها روحانیت را یک قشر فاسد، مرتجع، مخدّر ـ اصلاً دین را مخدّر برای مردم میدانستند و ـ معرفی کرده بودند. و به روحانیت هم این طور معرفی کرده بودند که دانشگاه یک دسته مردم بیدین کذا هستند. این نقشهای بود که بین مردم[اختلاف ایجاد کنند]. یعنی در دانشگاه نماز نمیشود بخوانی! علناً نمیتوانستند نماز بخوانند. و دانشگاهیها به صورتی در آمده بودند که اساتیدشان ـ غالباً البته ـ وکسانی که باید آنها را تعلیم وتربیت کنند، آنها را تعلیم وتربیت به وجهی میکردند که گرایش به خارج پیدا کنند؛ به قدرتهای بزرگ پیدا کنند. ولهذا محصول دانشگاهها یک محصول اسلامی نبود؛ یک محصولی بود که در او اسلام کم بود، نه اینکه هیچ نبود. معلم و مسلم کم بود؛ نه اینکه هیچ نبود. لکن گرایش اینطور بود. واین دو طایفه از هم بکلی جدا شده بودند ومنفصل از هم. ومردم را هم داشتند از روحانیت جدا میکردند. واین یک مسئلهای است که مال ایران تنها نیست؛ لابد شما این را میدانید که در پاکستان هم همینطور بوده است که میخواستند بین قشر روحانی با مردم جدایی بیندازند؛ وهم بین روحانیون بادانشگاه،متدینین وروحانیون را یک طرف بگذارند؛ دانشگاهها را یک طرف بگذارند؛ که اینها باهم ارتباط نداشته باشند. در اینجا ما بحمداللّه به این معنا رسیدیم که دانشگاه باید یک جوری درست بشود که اسلامی باشد جوانان دانشگاهی هم این معنا را احساس کردند والان نزدیکاند به هم وامیدواریم که زیادتر نزدیک بشوند.
این یک نقشهای بود و شماها باید در آنجا کوشش کنید که این نقشه را خنثی کنید. بخواهید همانطوری که ایران توانست این کار را انجام بدهد، شما هم این کار را انجام بدهید که بین دانشگاه وروحانیت را صلح بدهید؛ این جدایی که بین اینهاست کمک میکند به آن خارجیها ومستعمرین.
یک جهت دیگر هم، که باز همین هم نقشهای بود، اینکه بین مسلمین جدایی بیندازند، مسلمین را چند طایفه کنند ـ خصوصاً بین شیعه وسنی ـ یک فاصلۀ زیادی ایجاد کنند. آنها غرضشان این نبود که شیعه بزرگ بشود، یا سنی ضعیف بشود. غرضشان این بود که هر دو ضعیف بشوند. بناشد که این گروههای عظیمی که هستند، یا سنی یا شیعه، درپاکستان ودر ایران و دیگر جاها ـ اقلیتهای کمی هم هستند،[اما]مهم اینها هستند ـ بنا شد که بین اینها چنان جدایی بیندازند وفاصله ایجاد کنند که اذهانشان از مسائل دیگر بکلی منحرف بشود؛ همه اذهان بیاید سراغ اینکه خودشان باهم دعوی کنند. این هم یکی از نقشههایی بوده است که از قدیم الایام اینها، شیاطین، درست کردهاند؛ و از احساسات اسلامی اینها استفاده کردند؛ از احساسات مذهبی استفاده کردند. نه اینکه آنها میخواهند مذهب شیعه در پاکستان ودر ایران باشد، ونمیخواهند مذهب سنی باشد؛ هیچ کدام را نمیخواهند باشد. اینها میخواهند اسلام نباشد. برای اینکه از اسلام خوف دارند! ترس دارند. این مسلمینی که یک میلیارد جمعیت هستند اگر اینها با هم بشوند ـ آدابشان علی حده، هر کس آداب خودش را انجام بدهد. هر کدام کارهای مذهبیش را انجام بدهد، اما در کنار هم باشد ـ اگر یک میلیارد مسلم در دنیا با هم مجتمع بشوند، قدرتشان بالاترین قدرت است. از این قدرت دیگر بالاتر نمیشود. اما آنها نمیگذارند این مطلب بشود. آنها دنبال این هستند. حکومتهاشان را وادار میکنند. بذر نفاق میپاشند بین اینها. به اینها یک چیز میگویند؛ به آنها یک چیز دیگر میگویند؛ آنها یک طور میشوند؛ آنها[طور]دیگر. ما امروز اگر بخواهیم که مستقل زندگی کنیم، بخواهیم که مثل مسلمین صدر اسلام باشیم که خودمان باشیم ووابسته به جای دیگر نباشیم، این دو
مطلب را باید در نظر بگیریم: بین قشر دانشگاهی ومحصولات دانشگاهی و قشر روحانیت و مدارس دینی و محصولات مدارس دینی اجتماع و وحدت ایجاد کنیم. وبین برادران اهل سنت وشیعه که اینها هم باهم باشند. همانطوری که اهل سنت چهار مذهب دارند که در کنار هماند، مذاهب نمیریزند به جان هم، به حسب ظاهر، ما هم که مذهب پنجمی هستیم که مینشینیم با هم، ما برای خودمان فرایضمان را انجام بدهیم، لکن همه مان با هم بر ضد کسانی که بر ضد اسلام هستند. خوب، ما مسائل مشترک زیاد داریم، ما در اصول مذاهبمان، اصول دین مان، همه با هم مشترکیم. قرآن قرآن همه است؛ اسلام اسلام همه است؛ پیغمبر پیغمبر همه است. اینها مشترکات ما است. در این مشترکات ما با هم باشیم؛ و در مختصات هرکدام برای خودمان عملی داریم وبرای خودمان آدابی داریم. این دعوا لازم ندارد؛ اینکه دعوا میشود دعوایی است که آنها ایجاد میکنند در بین ما.
و شما میدانید که به این هم اکتفا نمیکنند؛ در خود مثلاً مذهب شیعه، بین اخباری و اصولی[1]اختلاف ایجاد کرده بودند. بالاتر از او، احزاب درست میکردند! این حزبهایی که درست میشد، وآن دستهای مرموز این حزبها را درست میکردند، وحزبها با هم اختلاف پیدا میکردند، همهشان شیعه بودند؛ همهشان مسلمان بودند، یا همهشان سنی بودند احزاب مختلف در بین شیعه چند حزب درست میکردند. فرض کنید در تهران، احزاب مختلفه همه با هم دشمن، همه با هم بد. جاهای دیگر هم همین طور. این هم یک راهی بود که احزاب مختلفه درست میکردند، واین احزاب با هم جنگ سیاسی میکردند. تمام اینها اسباب این شد که از آن گرفتاریهای اصلی که ما داریم، که آن گرفتاری مسلمین است به دست قدرتهای بزرگ، از او غفلت بکنیم. چه بهتر برای آنها از اینکه ما صبح که بلند میشویم همهاش مشغول حزب بازی باشیم؛ یا مشغول مخالفت خودمان با هم باشیم. مخالفت دانشگاه باروحانیون، روحانیون با دانشگاه، این مذهب با
آن مذهب؛ آن مذهب با آن مذهب، این حزب با آن حزب، در یک مذهب، این حزب با آن حزب. وهمین طور تاآخر.
آن چیزی که برای مسلمین امروز لازم است این است که خودشان را باهم، صف واحد کنند در مقابل کفار؛ در مقابل آنها که با اساس اسلام بدند و در مقابل آنها که با قرآن اصلاً بدند، قرآن را برای خودشان خطر میبینند. این را همه میگویند که آن نخست وزیر انگلستان[2]، در آن زمان سابق، قرآن را برداشت، یک توهینی هم به کتاب کرد، گفت تا این بین مسلمین هست ما نمیتوانیم سیادت کنیم! از اول همین نقشه بود که قرآن نباشد. ومن امیدوارم که قرآن کریم نفوذخودش را در همهجا نشان بدهد. چنانچه الآن هم این نهضتی که در ایران پیدا شد، این باور را برای مردم آورد که میشود با همۀ قدرتها[مقابله کرد]، اگر یک ملتی خواست، میتواند با همۀ قدرتها مقابله کند. الآن ایران در مقابل همۀ قدرتها ـ همۀ قدرتها یک طرف صف بستهاند، ایران هم یک طرف است ـ مقاومت کرده است، وپیروز هم میشود ان شاء اللّه.
ان شاءاللّه امیدوارم که همۀ شما پیروز باشید. وبین مملکت ما وشما وجاهای دیگر هیچ فرقی نیست. همه تحت لوای اسلام هستیم. قضیۀ «ملیت» هم خودش یک مسئلهای بود که باز اینها ایجاد کرده بودند که ملت عرب، ملت ایران، وملت پاکستان، و ملت اندونزی، ملت کذا این هم از دامهایی بود که آنها درست کرده بودند، گرایش به ملت. همان که اسلام نفیاش کرده که فرقی ما بین[ملتهای مسلم]نیست، آنها اثباتش میکنند. الآن هم میبینید که صدام با گرایش «ملی» با آنکه ملی هم معلوم نیست باشد، با آن گرایش ملیش دارد با ایران چه میکند. این چیزهایی است که آنها درست کردهاند برای ما؛ ما را به جان هم ریختند. مایی که میگوییم اسلام، صدام رامیفرستند به اسم اینکه مسلم نیستید شما! مردم ما همه فریاد اسلام میزنند، او میگوید نه، شما زرتشتی هستید!
در هر صورت وضع این طوری است وما باید بیدار بشویم. ان شاء اللّه امیدوارم که شما جوانها بیدار بشوید. توجه بکنید به اینکه این مصیبتها برای ما هست، ومیتوانیم اینها را از میان برداریم. باید به خودتان اعتماد بکنید. آنها اعتماد را از ما سلب کرده بودند. باید به خودتان اعتماد بکنید. وبه خودتان تلقین کنید که ما میتوانیم در مقابل اینها بایستیم. ومیتوانید هم مؤید و موفق باشید. ان شاء اللّه پیروز باشید. موفق باشید. همۀ ما درتحت لوای «لا اله الا اللّه، محمد رسول اللّه» باشیم.