صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان اخطار شدید به مخالفان لایحۀ قصاص و اعلام ارتداد مخالفین احکام ضروری اسلام
- محل تهران، حسینیّۀ جماران
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع اخطار شدید به مخالفان لایحۀ قصاص و اعلام ارتداد مخالفین احکام ضروری اسلام
-
حضار
حضار: اقشار مختلف مردم، روحانیون مازندران، روحانیون اهل سنت، اهالی مشهد، کارکنان شرکت واحد
بسم اللّه الرحمن الرحیم
امروز یک مجمعی است از علمای استان مازندران، و از علمای اهل سنت، و از برادران مشهد، و شرکت واحد، و از قشرهای دیگری که اینجا هستند. چون مجمعی است از برادران اهل سنت و برادران تشیع. مسائلی را باید عرض کنم، یا درد دلهایی را با شما در میان بگذارم. من در طول مدتی که با رژیم منحوس پهلوی مقابله میکردم تکلیفم خیلی روشن بود ـ تشخیص داده بودیم که آن رژیم رژیمی است که بر خلاف مصالح اسلام و مسلمین مشغول کار هست و کشور ما را به سوی امریکا سوق داده است و منافع این کشور را در جیب دو ابرقدرت کرده است، و تتمهای اگر باقی مانده در جیب خود و بستگان خود در بانکهای خارج از کشور ریخته است. آن روز تکلیف ما روشن بود. به عبارت دیگر، تکلیف در مقابل یک جمعیتی که، یا یک رژیمی که، صاف ایستاده بود در مقابل مصالح کشور و مصالح اسلام عمل میکرد روشن بود. و ما هیچ باکی از این نداشتیم که ملت را سراسر بر ضد آن رژیم تجهیز کنیم و آنچه که میتوانیم و در توان داریم در خدمت اسلام عمل کنیم و به نظر میآید که عمل کردیم؛ و شما ملت ایران همه با هم دست به هم دادید و با بانگ «اللّه اکبر» و با «لااله الاّ اللّه» جمهوری اسلامی را خواستید، ودر پناه جمهوری اسلامی استقلال و آزادی را خواستید، و بحمداللّه جمهوری اسلامی با رأی قاطع ملت تصویب شد؛ و دنبال او هم یک مراحلی به طور
معجزهآسا تحقق پیدا کرد و یک حکومت مستقر قانونی در این کشور متحقق شد. لکن معالأسف ما الآن مقابل یک گروهها و گروهکهایی هستیم که نه به طور صریح میآیند بگویند که ما اسلام را قبول نداریم و قوانین اسلام را قبول نداریم و جمهوری اسلامی را قبول نداریم. تا باز ما تکلیفمان معلوم باشد و همان طوری که سابق عمل کردیم امروز هم عمل کنیم. ونه آن طور است که اینها سر جای خودشان بنشینند و به قوانین مملکت خاضع بشوند و به اسلام و قوانین اسلام خاضع بشوند. بین دو محظور الآن[هستیم]: با اینها معاملۀ محمدرضا باید کرد؟ یا با اینها باز دعوت به صلح و صفا و دعوت به عمل به قوانین؟
من میخواهم ببینم که این راهپیمایی که امروز اعلام شده است، اساس این راهپیمایی چه هست. من دو تا اعلامیه از «جبهۀ ملی»، که دعوت به راهپیمایی کرده است، دیدم. در یکی از این دو اعلامیه، جزء انگیزهای که برای راهپیمایی قرار دادهاند، لایحۀ «قصاص»است. یعنی مردم ایران را دعوت کردند که مقابل لایحۀ قصاص بایستند. در اعلامیۀ دیگری که منتشر کرده بودند تعبیر این بود که «لایحۀ غیر انسانی»! ملت مسلمان را دعوت میکنند که در مقابل لایحۀ قصاص راهپیمایی کنند، یعنی چه؟ یعنی در مقابل نص قرآن کریم راهپیمایی کنند! شما را دعوت به قیام و استقامت و راهپیمایی میکنند در مقابل قرآن کریم. نص قرآن کریم. ضروری مسلمین، چه برادران اهل سنت و چه برادران شیعی، ضروری این است که این قرآن از خداست و در قرآن هرچه باشد ضروری است که باید پذیرفت. قضیۀ «قصاص» در جاهایی از قرآن تصریح شده است. لایحۀ قصاص همین مسائل قرآن است. در این راهپیمایی که مسلمانها را به اصطلاح خودشان دعوت کردهاند، دعوت کردهاند که مردم قیام کنند در مقابل قرآن! مردم قیام کنند در مقابل احکام ضروریۀ اسلام! آنهایی که از بعض جبههها هستند، تکلیفشان معلوم است. آنها از اول هم، از آن وقتی هم که «جمهوری اسلامی» تأسیس شده است، مسئلۀ
اسلام پیش آنها مطرح نبوده است. آنچه مطرح بوده است، اگر راست بگویند، همان ملیگرایی بوده است. و من در این هم شک دارم! برای اینکه افرادی که سر دستۀ اینها بودند و به ملیگرایی معروف بودند[1]ما دیدیم که بر ضد ملت اینها قیام کردند. الآن هم که در خارج هستند دعوت میکنند که بر ضد این ملت، قدرتها فعالیت کنند. و این قدرتهای بزرگ هم همه جور چیزی دارند! ملی هم دارند؛ مذهبی هم دارند؛ معمم هم دارند. من آن چیزی که بسیار مورد تعجبم است این نیست که در اعلامیۀ «جبهۀ ملی» برای لایحۀ «غیر انسانی»[به اصطلاح او]قصاص، یعنی حکم غیر انسانی قرآن! ، یعنی حکم غیر انسانی اسلام!، اعلامیه بدهند و مردم را دعوت کنند که ایهاالناس بیایید، در مقابل اسلام قیام کنید و استقامت کنید. من از آنها همچو توقعی داشتم و دارم. اما بعضی که اعلامیه دادند و تأیید کردند این راهپیمائیها را، آیا خواندهاند این اعلامیههای «جبهۀ ملی» را؟ دیدهاند، که به این راهپیمایی دعوت کردهاند؟ و یکی از انگیزههای آنها این است که بیایید مقابل قرآن قیام کنید؟ منتها لفظش را نگفتند، و واقعِ صریحش همین است. اگر اینها خواندند این را، غفلت کردند از اینکه این راهپیمایی برای مقابله با اسلام است؛ برای مقابله با جمهوری اسلامی است؛ و برای مقابله با حکومت اسلام است. من عجالتاً کار ندارم که آیا دولت آقای رجایی یک دولت فعّال است یا نه، و آیا کارهایی کرده است که باید در مقابل او ایستاد یا نه؛ و کار ندارم به اینکه مجلس شورای اسلامی آیا یک مجلسی است که از ملت است یا نه؛ و کار ندارم به اینکه قوه قضائیه آیا به تکالیفش عمل میکند یا نه؛ به اینها من کاری ندارم؛ و اگر راهپیمایی هم فقط برای راهنمایی مردم بود، آن هم صحبتی نبود، و ممکن بود که عمل بشود؛ اما راهپیمایی در مقابل اسلام! در مقابل صریح قرآن! در مقابل حکم ضروری اسلام! این را چه جور تعبیر کنیم؟ باز من کار ندارم به «جبهۀ ملی»، با اینکه بعض افرادش شاید افرادی باشند که مسلمان باشند؛ لکن من کار دارم به آنهایی که پیوند کردهاند با این جبهه؛ پیوند کردهاند
با منافقین؛ پیوند کردهاند با منحرفین. من با اینها کار دارم که شمایی که متدین هستید و مدعی تدین چه توجیهی از این معنا دارید؟ آیا تکلیف شرعی فقط این است که در مقابل مجلس و دولت اعلامیه صادر کنید! در تمام تکلیفهای شرعی که شما احساس کردید همین تکلیف شرعی را دارید که مردم را دعوت کنید به شورش در مقابل دولت اسلامی، در مقابل مجلس شورای اسلامی؟! نهی ازمنکر و امر به معروف فقط منحصر است به همین که دولت اسلامی را نهی و امر بکنید؛ آن هم با آن کوبندگی؟! و آن هم دعوت به قیام؟! آن هم دعوت به شورش؟! در مقابل این اعلامیۀ «جبهۀ ملی» که مخالف نص قرآن مجید است، در مقابل این که مردم را دعوت کرده است به راهپیمایی در مقابل قانون الهی، تکلیف دیگر ندارید شما؟ آقایان تمام تکلیفها را به جا آوردند و عمل کردند، فقط یک تکلیف مانده و آن جمهوری اسلامی را به هم زدن؟! تمام تکلیفهایی که بر ما و شما متوجه است، چه از قشر نویسندگان و روشنفکران و جبههها و نهضتها و سایرین، تمام تکالیف فقط منحصر به این شده است که این جمهوری اسلامی را در خارج از کشور طور دیگری که هست نمایش بدهید، ومردم را دعوت کنید که بر خلاف جمهوری اسلامی شورش کنند؟! دیگر همه چیز درست شده است، فقط این یکی مانده؟! در وقتی که سرتاسر ایران آشوبگران مشغول آشوب هستند، منافقان مشغول فعالیت هستند، و ابتلا به جنگ با قدرتهای بزرگ داریم، و مملکت ما آنجا مبتلا به جنگ است و در داخل مبتلا به این دستجات مختلفی است که به بهانۀ اسم شماها در خیابانها میریزند و جوانان ما را زخمی میکنند و گاهی هم میکشند، اینها نهی از منکر نمیخواهد؟ اینها را دعوت به شورش میکنید این امر به منکر نیست؟ این امر به فساد نیست؟
من باید متأسف باشم، من باید بسیار متأسف باشم، از اینکه غیب نمیدانم! نمیدانستم در چنته اینها چه هست. من بعضی از اینها را میپذیرفتم؛ به ایشان هم محبت میکردم؛ لیکن نمیدانستم که اینها بر ضد قرآن هم قیام میکنند. من نمیدانستم که اینها ائتلاف پیدا میکنند[و]مرکز ائتلافشان یک جا است، و ائتلاف پیدا میکنند با منافقین که
«شناخت»[2]شان را اشخاصی که مطالعه کردهاند میدانند چیست، ائتلاف کردهاند با این جبههها که ماسک را از روی صورتشان برداشتند و به طور صریح مردم را دعوت کردند به اینکه ای مسلمانها بیایید و حکم قرآن را، حکم «غیر انسانی» قرآن را!! و لا حولَ ولا قوةَ اِلاّ باللّه. در یک کشور اسلامی این طور سبّ بر قرآن و سبّ[3]بر اسلام در مرئی و منظر مسلمین بشود، و فلان مقام هم تأیید کند و دعوت به شورش! در مقابل چه؟ در مقابل نص صریح قرآن؟! امروز، دو بعد از ظهر دعوت به راهپیمایی است. به حسب چیزی که در اعلامیهشان ثبت شده است، دعوت به راهپیمایی است در مقابل این حکم «غیر انسانی» اسلام!
ما با اینهایی که اظهار دوستی میکنند و تیشه برداشتهاند و به ریشۀ اسلام میزنند باید چه بکنیم؟ در تمام طول سلطنت رضاخان و محمدرضا یک همچو جسارتی به قرآن کریم نشد. مسلمانها بدانند که یک راهی الآن هست در کار، یک روشی الآن هست در کار، که به طور ناشیگری اینها نقاب راکنار زدند. آنهایی که در این راهپیمایی میخواهند شرکت کنند، یا اظهار این را کردند که شرکت بکنند، یا تأیید کردند این شرکت را، یا مردم را دعوت کردند به این شرکت، اگر بدانند که محتوای این معنا چیست، وای به حال ملتی که ملیهایشان این باشد، و متدینینی هم که اظهار تدین میکنند، آن باشد، و سرانشان هم این! و اگر ندانسته میکنند، چه طور اطلاعیۀ «جبهۀ ملی» را ندیده دعوت میکنند به اینکه شما هم به دنبال جبهۀ ملی راهپیمایی کنید. بازار تهران ببندد و بازار اصفهان هم ببندد و بازارهای ایران هم ببندند، خیابانها هم همه ببندند، و همه قیام کنند، استقامت کنند! در مقابل چی؟ در مقابل لایحۀ قصاص «غیر انسانی»! حکم قرآن «غیر انسانی»!
با اینها ما چه بکنیم؟ با این مقدسهایی که از اینها پشتیبانی میکنند و با هم ائتلاف
کردند، وبا منافقین هم از اول ائتلاف داشتند، با این مسلمانهای نمازخوان ما چه بکنیم؟ اینکه من گفتم درد دل خودمان را باید در میان بگذاریم، برای این بود که «سعدی از دست دوستان فریاد»! ما این دوستنماها را چه بکنیم؟ آقایان در هر چه صحبت میکنند و در هرچه اعلامیه میدهند، یکی از مطالبشان این است که قانون. از اول هم قانون باید به آن عمل بشود. این سال هم «سال قانون» اسم گذاشته شد؛ یعنی اجرای قانون. آقایان این همه بساطی که الآن به حسب قانون در ایران بر پا است. مجلس شورای اسلامی یک مجلسی است که قانون او را تأیید کرده است، و شورای نگهبان آنی است که قانون تعیین کرده، و دولت هم آنی است که مجلس شورا تعیین کرده، این هم دولت قانونی، قوۀ قضائیه هم این است که قانون تعیین کرده؛ خوب ،شما اگر واقعاً به قانون میخواهید عمل بکنید، و ما هم میخواهیم که همۀ شماها بیایید به قانون عمل کنید، و آمدید اینجا بنابر همین هم شد، و بنابراین شد که دیگر روزنامههاتان و صحبتهاتان برای تشنج نباشد، آیا شما وفا کردید به عهد خودتان؟ در اینجا آمدید و قرار دادید به اینکه، یعنی بعد از اینکه میخواستید به جنگ هم بروید، به این منتهی شد که یک هیأت سه نفرهای باشد، یک نفر از طرف آقای رئیس جمهور، یک نفر هم از طرف آن آقایان، و یکی هم من تعیین کنم،[4]اینها حَکَم باشند. بعد از اینکه حَکَم رفته است و دیده است و موارد خلاف را دیده و یک جایی صحبت کرده است، در روزنامههایشان بود که این حکمیت مثل حکمیت ابوموسی اشعری است! یعنی این سه نفری که یکیش را خود ایشان تعیین کرده و یکیش را هم مجلس تعیین کرده است،و آن دو نفر دیگر یعنی رئیس مجلس و آن دوتای دیگر، و یکیش را هم من تعیین کردم و اینها حکمیت کردند، نظیر آن حکمیتی است که ابوموسی اشعری بر خلاف حضرت امیر رأی داده! من فرض میکنم که اینها حکمیتی که کردند مثل حکمیت ابوموسی ـ[است]من فرض میکنم که این تهمت را به
چند نفر عالم و چند نفر متدین که یکیش هم خود ایشان تعیین کردند ـ ما فرض میکنیم که این روزنامهای که این[را]نوشته صحیح است. خوب، بیایند مثل حضرت امیر عمل کنند. حضرت امیر در عین حالی که در فشار ابوموسی را تعیین کرد ـ نمیخواست تعیین کند. ایشان میخواست یک کس دیگر را تعیین کند. لکن فشار آوردند دوستان خودش، همان دوستانی که باید حضرت امیر از آنها فریاد کند، فشار آوردند که نه، ابوموسی برای این کار خوب است. حضرت، ابوموسی را تعیین کرد ـ بعد که ابوموسی آن حکمیت را کرد، همین دوستها میخواستند نقض کنند! حضرت امیر مقاومت کرد و گفت حالا که ـ حَکَم حکم کرده بودند بر ضد حضرت امیر، یعنی حضرت امیر را از خلافت به حسب این حکمیت خلع کردند و معاویه را به حسب این حکمیت نصب کردند ـ حضرت امیر فرمود که این حکمیت بوده است، و ما باید به آن احترام قائل بشویم. در صورتی که بر ضد او بود. خوب، شما هم که این قدر دعوا دارید، خوب، مثل حضرت امیر بشوید. مگر اینکه بگویید اشتباه کردند! ما نمیکنیم ـ چنانچه گاهی میگویید. شما کجا را قبول دارید؟ این آقایانی که با هم ائتلاف کردند، این آقایانی که با این منافقین ائتلاف کردند، ائتلاف کردند که مملکت ما را به هم بزنند، ائتلاف کردند که آشوب بپاکنند؛ شمایی که ائتلاف کردید، برای چه ائتلاف کردید؟ آقایان میگویند که این بازی قبول نیست، از سر! دیروز من گفتم این را که خوب، این را ملت تعیین نکرده یا کرده؟ اگر ملت تعیین نکرده. خوب، ببینید کی تعیین کرده؟ از کجا آمدند و رأی دادند؟ آرا زیاد. قانون اساسی را[که]آن قدر زیاد رأی دادند، آن طرفش، همین منافقین و اینها، رأی ندادند. همین مؤتلفین. همینها. البته نه آن جناح متدینشان. همه این چیزهایی که پیدا شده است از آرا همین مردم است. خوب، شما هی میگویید مردم را ما قبول داریم، مردم را قبول داریم. خوب، بسیار خوب، کی هست که این مردم را قبول ندارد! این مردم تعیین کردند. خوب، قبول دارید، اگر میگویید میزان رأی مردم است؛ خوب، رأی مردم. حالا ائتلاف کردید که به ضد رأی مردم عمل کنید؟ ائتلاف کردید که مجلس شورای اسلامی را کنار بگذارید؟ ائتلاف کردید که قوۀ قضائیه را کنار بگذارید؟ ائتلاف کردید دولت را کنار بگذارید؟
این ائتلاف برای چیست؟ این چه ائتلافی است؟
من از اول یک خَلَجانی در ذهنم حاصل میشد راجع به بعضی اینها؛ لکن صبر کردم. صبر کردم و نصیحت کردم. صبر کردم، و هر وقت اینها آمدند ـ یعنی هر وقت نه ـ اما بسیاری اوقات، آنها را به مسائل اسلامی دعوت کردم؛ به عمل به قانون دعوت کردم؛ به حفظ و حراست جمهوری اسلامی دعوت کردم. کمکم آن احساسِ من زیاد شد. تا وقتی که میبینم آن جناح منافق در میدان است و تأیید میکند. تا وقتی که میبینم آن جبههای که بر ضد اسلام است تأیید میکند.[برای]من تکلیف شرعی است، تا دیگر، تأیید نکنم. مگر من میتوانم که یک جریانی که بر ضد اسلام و بر ضد کشور ما دارد انجام میگیرد، باز ساکت بنشینم اینجا و بگویم بیایید و با شما صحبت کنم. من اگر احتمال این معنا را میدادم که اینها به اسلام برگردند و به قانون اساسی که سوگند خوردهاند وفادار باشند و قوانین اسلام را قبول کنند، من اگر احتمال این را میدادم ـ برای یک محظوری که من در آن محظور هستم،و به خود این آقایان گفتم آن محظور را ـ باز آنها را دعوت میکردم و آنها را وادار میکردم به اینکه با هم بنشینند و به قانون عمل کنند. لکن بسیار غفلت میخواهد و بسیار سادهاندیشی میخواهد که ـ این گروههایی که با هم ائتلاف کردند و این «جبهۀ ملی» که بر ضد اسلام میخواهد راهپیمایی راه بیندازند، و ـ مسلمانها هم همین بنشینند تماشا کنند که به ضد اسلام مقاله بنویسند و سبّ اسلام بکنند و حکم ضروری اسلام را «غیر انسانی» بخوانند! بعد از اینکه من میبینم ائتلاف شما با اینهاست[...]خوب، من با این جمعیت نمازخوان و متدین چه بکنم؟ من به اینها علاقه داشتم، حالا به بعضیشان هم باز علاقه دارم. با اینها ما تکلیفمان چیست؟
خوب چرا حسابتان را جدا نمیکنید؟ من حالا باز عرض میکنم به شماها حسابتان را جدا کنید. به مجرد اینکه کمونیستها هم به ضد اسلام است، آقایان از کمونیستها هم دعوت کردند که بیایید، بیایید با هم باشیم! خوب، «جبهۀ ملی» تکلیفش معلوم است؛ آن
صریحاً به ضد اسلام قیام کرده؛ اما شمایی که مسلمان هستید و هیچ گاه نمیخواهید به ضد اسلام قیام کنید چرا این قدر هواهای نفسانیه زیاد شده است که نمیفهمید دارید چه میکنید؟ چرا این قدر شیطان در نفس ماها سلطنت پیدا کرده است که چشمهای ما را کور کرده است و قلبهای ما را وارونه کرده است؟ بیایید حساب خودتان را جدا کنید. آیا «نهضت آزادی» هم قبول دارد آن حرفی را که «جبهۀ ملی» میگوید؟ آنها هم قبول دارند که این حکم ـ حکم قصاص ـ که در قرآن کریم و ضروری بین همۀ مسلمین است، «غیر انسانی» است؟ آیا این نماز شبخوانها این را قبول دارند یا نه؟ شک ندارم که قبول ندارند. خوب، اعلام کنید. چرا ساکت نشستهاید. مگرنهی از منکر فقط باید من را نهی کنید؟ نهی از منکر فقط برای این است که دولت را خُرد کنید و مجلس را خُرد کنید و چه؟ با منکر میخواهید نهی از منکر کنید؟! کدام منکر؟ شما میفرمایید که[در مقابل]آن کسی که دعوت میکند به اینکه بیایید[علیه]این حکم «غیر انسانی» اسلام راهپیمایی کنید، مسلمانها بنشینند تماشا کنند سبّ به رسول اللّه بشود، سبّ به قرآن هم بشود؟ این سبّ به قرآن است. مسلمانها بنشینند تماشا کنند که یک گروهی که از اولش باطل بودند[هر کاری میخواهند بکنند]ـ من از آن ریشههایش میدانم ـ یک گروهی که با اسلام و روحانیت اسلام سر سخت مخالف بودند. از اولش هم مخالف بودند. اولش هم وقتی که مرحوم آیتاللّه کاشانی[5]دید که اینها خلاف دارند میکنند و صحبت کرد، اینها[این]کار کردند[که]یک سگی را نزدیک مجلس عینک به آن زدند و اسمش را «آیتاللّه» گذاشتند! این در زمان آن[6]بود که اینها فخر میکنند به وجود او. او هم مُسلِم نبود. من در آن روز در منزل یکی از علمای تهران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگی را عینک زدهاند و به اسم «آیت اللّه» توی خیابانها میگردانند. من به آن آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص نیست؛ این سیلی خواهد خورد. و طولی نکشید که سیلی را
خورد. و اگر مانده بود سیلی بر اسلام میزد. اینها تفالههای آن جمعیت هستند که حالا قصاص را، حکم ضروری اسلام را، «غیر انسانی» میخوانند. ما تکلیفمان با آنها خوب تا یک حدودی معلوم است. هر وقت هم مصلحت پیدا بشود، روشنش میکنیم. اما با این نمازخوانها باید چه بکنیم؟ همین نمازخوانهایی که حضرت امیر ـ سلام اللّه علیه ـ من نمیخواهم بگویم من حضرت امیر، آنها خوارج. خیر، من هم مثل شما یکی از افراد ملت هستم ـ اما اینها همان جمعیتهایی هستند که حضرت امیر در مقابل آنها فَشَل شد نتوانست کاری بکند.
اینکه من میگویم، آقایان اهل سنت هستند، آقایان متشیّعین هم هستند، علمای استان مازندران هم هستند، علمای اهل سنت هم هستند، خطاب من به همۀ علمای سرتاسر کشور[است]، از علمای اهل سنت و از علمای اهل تشیع و همۀ مراجع اسلام وهمۀ ملت اسلام، این ملتی که از اول قیامش برای اسلام بود، برای قرآن بود، این ملتی که در طول چندین سال، تقریباً دو دهه و اخیراً چند سال، آن قدر زحمت کشیدند، آن قدر تحمل بلیّات کردند، و آن قدر جوان دادند و آن قدر خانمانشان به باد فنا رفت، اینها با صراحت گفتند که ما جمهوری اسلامی میخواهیم. جمهوی اسلامی معنایش این است که رژیم، رژیم اسلامی باشد؛ حکومت، حکومت اسلامی باشد، و قوانین، قوانین اسلامی. شما خوب[است]به قانون سابق هم یک نظری بکنید. قانون سابق که در صدر مشروطیت تصویب شده بود به وسیلۀ ملت، ومتمم قانون را، با جدیت مرحوم شیخ فضلاللّه نوری،[7]به آن ضم کردند و ملت به او رأی دادند، شما بیایید به آن قانونی که سابق بود و حالا برای او میخواهید سینه بزنید، و رفیق شفیق شما آن وقت که میخواست آشوب کند و در ایران بود، قبل از فرارش، میگفت بیایید به قانون عمل کنید! خوب، شما هم به این قانون عمل کنید. این قانون میگوید که: هر قانونی که بر خلاف اسلام است قانون
نیست. پس قوانین باید قوانین اسلامی باشد. شما آن را هم که قبول ندارید! میگویید که قصاص، این قانون واضح اسلام، این قانون ضروری اسلام، این قانونی که قرآن به آن تصریح کرده است، این قانونی که مصلحت و امنیت کشور را تأمین میکند، شما این را یک قانون «غیر انسانی» میدانید. شما از ریشههایتان خراب بودید! ولی حالا من نظرم با این جمعیتی است که اینها را تأیید میکنند. یک قدر اصلاح کنید خودتان را آقا! چرا برای دنیا این قدر دست و پا میزنید؟ انسان این قدر برای دنیا دست و پا بزند که یک جمعیتی که قرآن را سبّ میکنند و یک جمعیتی که کمونیستها را دعوت میکنند برای ضدیت با اسلام، شما تأییدشان بکنید. شما ناهی از منکر! مفسر قرآن![8]خوب، بیایید در مقابل اینها بایستید. در مقابل اینها بگویید این امری که گفتند اینها کفر است. اینکه کسی بگوید حکم خدا «غیر انسانی» است، اسلام غیر انسانی است، این کافر است. خوب، شما بیایید این را بگویید، فقط نهی از منکرتان این است که بعضی از علمای اسلام را شما هی تضعیف کنید، بعضی از نهادهای اسلامی را تضعیف کنید. این نهی از منکر همهاش خلاصه شده است در همین هر چه اعلامیه میدهند آقایان و هر چه صحبت میکنند و هرجا میروند صحبت میکنند، همّ و غمّشان این است که این جمهوری اسلامی به درد نمیخورد! ما حتماً باید یا در آغوش امریکا باشیم تا بتوانیم زندگی کنیم؛ یا در آغوش شوروی. و چون شوروی الحاد دارد و امریکا موحّد است! و خیلی صحیح است و خوب است، یا کمتر از او بد است، ما خوب است که همراه اینها باشیم. این چه فکری است که شماها دارید؟ چرا باید این طور باشید؟
من بسیار متأسفم! من بسیار متأسفم! اینکه مرا به درد دل وادار میکند، مقابله با این جمعیت است. مقابله با آنی است که حضرت امیر را نگذاشتند کارهایش را انجام بدهد. اگر اینها واقعاً اعتقاد به اسلام دارند و لازم میدانند نهی از منکر کنند، کدام منکری بالاتر
از این است که کسی بگوید حکم قرآن «غیر انسانی» است، و مردم را دعوت کند برای این؟ اینها دعوت میکنند به راهپیمایی بر ضد کی و به طرف کی، طرفداری از کی؟ طرفداری از آن که میگوید که حکم قصاص یک حکم «غیر انسانی» است؟ طرفداری از این؟ باید یک مسلمان طرفداری از این مسئله بکند؟ من الان هم نمیخواهم با این دستهای که مسلمان هستند، لکن دید سیاسیشان ناقص است، معالأسف دانشمند هم هستند[...]در یک جایی هست که یکی از علما سؤال کرده بود از یک کسی که شما این عالِم و آن عالِم را چه طور میبینید. او گفته بود که این عالم عقلش کمتر از علمش است. یا گفته بود علمش بیشتر از عقلش است. عقلش کمتر از علمش است. علمش زیاد است؛ عقلش کم است. در بعضی از این اشخاص هم من باید بگویم که اینها علم دارند، لکن عقلشان به اندازۀ علم نیست. اینها عملشان هم معلوم است، که به روز خودشان چه آوردند و چه کردند. شما آقایانی که نهی از منکر را واجب میدانید، و واجب هم هست، جزء ضروریات اسلام است، نباید این دوستان خودتان را نهی کنید که به ضد قرآن حکم نکنند، دعوت نکنند به ضد قرآن، آیا مراجع اسلام، علمای بلاد اسلام، باید گوش کنند این مطلب را و هیچ صحبتی نکنند؟ ساکت باشند در مقابل سبّ قرآن کریم؟ ساکت باشند در مقابل کسی که حکم ضروری اسلام و منصوص کتاب خدای تبارک و تعالی را «غیر انسانی» بخواند؟ در مقابل لایحۀ قصاص دعوت به شورش میکنند! آقایان دعوت میکنند مردم را به قیام. قیام بر ضد کی؟ قیام بر ضد جمهوری اسلامی؟ این مردمی که با خون خودشان جمهوری اسلامی را مستقر کردند حالا بیایند توی خیابانها بگردند و بیفتند به اینکه بیایید ما این احکام غیر انسانی را کنار بگذاریم! این جمهوری اسلامی به درد نمیخورد! همۀ این نهادها همه دروغ و غلط! همهاش! بیایید بگویید خوب، نقص دارد؛ بگویید قوۀ قضائیه نتوانسته است عمل کند. خوب، همراهی کنید تا بشود. بگویید دولت نمیتواند که اقتصاد این ملت را یک روزه درست کند. شما بیایید. درست کنید. حرف نباشد. شعار نباشد. من هم اینجا میتوانم بنشینیم و بگویم که ما در یکروز میتوانیم دنیا را به هم بزنیم. نگویید که تو نمیتوانی. تو هم نمیتوانی! مگر امکان دارد
که یک همچو مملکت خرابی که برای ما گذاشتند، و شما هم هر روز خرابترش کردید و دارید میکنید، هر روز دعوت به خلاف دارید میکنید، آرامش را از این مملکت بردید، مگر امکان دارد که دیگر آقای رجایی بتواند اقتصاد این مملکت را بزودی درستش کند؟ اگر شماها بودید، تا حالا خرابش کرده بودید! این بیچارهها دارند اینجا درستش میکنند، اگر شماها بگذارید. اگر شماها بگذارید، اینها کوشش دارند میکنند برای این که درست کنند مسئله را. لکن مسئلۀ اقتصاد یک چیزی نیست که بله، خوب است کشاورز ـ اقتصاد آقایان این است ـ کشاورزان مشغول کشاورزی بشوند و کارخانهداران مشغول کار بشوند و کارگران مشغول کار بشوند و بیکاران به کار گذاشته بشوند! اینها همه خوب است. شما میتوانید این کار را بزودی بکنید؟ شما میتوانید یکدفعه بیایید و همۀ ایران را کشاورزیش را درست کنید و همۀ این بیکارها که در انگلستانش بیشتر است و در امریکایش بیشتر است ـ و آنهایی که قبلهگاه شما هستند نتوانستهاند حلش بکنند ـ شما میتوانید حلش بکنید؟ این گوی و این میدان، بفرمایید! لکن قضیه این نیست؛ مسئله این نیست. مسئله این است که نمیخواهند این چیزها باشد. یک دولتی که اسلامی باشد و در وزارتخانهاش وقتی میخواهند بنشینند با هم صحبت کنند، اول قرآن میخوانند. آخر این هم رسم شد، که یک مملکتی قرآن بخواند! این «مرتجعین»، «این مرتجعین» در وزارتخانه قرآن میخوانند! شما با این چیزها بَدید. نمیگویم این دستۀ متدینش را. من آن دستۀ متدین را حالا هم عقیده بهشان دارم. در عین حالی که آنها هم ضربه دارند میزنند، لکن من آنها را علی_' حدّه میکنم. و از خدا میخواهم که اینها جدا بشوند از آن جمعیتها؛ جدا بشوند و وارد بشوند با سایر مردم. شنا نکنند در مقابل سیل برخلاف سیل، سیل خروشان، شنا نکنند. شما یک اشتباه بزرگی دارید و آن این است که خیال میکنید که حالا در زمان محمدرضا اگر یک دو تا اعلامیه بر ضدش دادید، مردم به شما علاقه پیدا کردند، حالا هم اگر چنانچه یک اعلامیه به ضد مثلاً دولت بدهید، مردم علاقه پیدا میکنند! شما مقایسۀ این دوتاتان غلط بوده است. من که میگویم دید سیاسی ندارید، برای این است که شماحالا برای اینکه خودتان را روی کار بیاورید ـ من میدانم که قضیۀ
خدایی تو کار نیست! نه من و نه تو! خدایی تو کارنیست. هر چه هست شیطان است! ـ خوب، شما بیایید حسابتان را از اینهایی که مقابله با اسلام در اطلاعیه شان کردند و کمونیستها را دعوت کردند،و آن کمونیستها[هم]که شما دشمن سرسختشان هستید و امریکا هم دشمن سرسختش است، شما حسابتان را بیایید جدا کنید؛ همین امروز. دیر نشده است؛ همین امروز در رادیوی ایران اعلام کنید به اینکه این اعلامیهای که «جبهۀ ملی» داده است و مردم را دعوت کرده است که، در یکیش دعوت کرده است به اینکه لایحۀ قصاص و لوایح دیگر، و در یکی دیگرش گفته لایحههای غیر انسانی ـ که همین است مقصودش. اینها قرینهاند شما بیایید الآن ـ شماها که اسلام را قبول دارید و میدانم قبول دارید. شما نهی از منکر را واجب میدانید و میدانم که واجب میدانید. اگر این شیطان باطنی بگذارد شماراکه عقلتان عمل بکند ـ شما بیایید همین قضیه را محکوم کنید. رادیوی بعدازظهر را ما باز کنیم، گوش کنیم ببینیم که «نهضت آزادی» اعلام کرده است که این اطلاعیۀ «جبهه ملی» کفرآمیز است؛ قرآن را سبّ کرده است. هی نروید دنبال اینکه رجایی علم ندارد! این عقلش بیشتر از علمش است. و بعضی از شما علمتان بیشتر از عقلتان است!
و من نتوانستم، و میخواستم و واقعاً میخواستم، و متأثرم از اینکه با دست خودشان اینها گور خودشان را کندند، من نمیخواستم این طور بشود. من حالا هم توبه را قبول میکنم؛ اسلام قبول میکند. حالا هم بروند در رادیو، بروند در تلویزیون، توبه کنند بگویند ما تا حالا خطا کردیم؛ اشتباه کردیم، مردم را دعوت کردیم به شورش غلط بوده؛ خلاف اسلام بوده، خلاف قوانین کشوری بوده تأیید کردیم، ائتلاف کردیم با گروه منافق.
من چندین بار به این آقا[9]گفتم آقا این جمعیت تو را به باد فنا میدهند! این افرادی
که دور تو جمع شدهاند، بعضی از اینها، یک گرگهایی هستند که تو را به باد فنا میدهند. گوش نکرد. حالا هم دیر نشده. آقایانی که متدیناند اعلام کنند به اینکه این دعوت به راهپیمایی دعوت بر ضداسلام است ـ چنانچه صریحش این است ـ و آن آقا هم بروند عذرخواهی کنند از ملت؛ بگویند ملتی که به من رأی داد من مطابق رأی آنها عمل نکردم؛ از حالا به بعد میکنم. اما این طور نباشد که لفظاً، مکرر بهشان میگویم! لفظاً[قبول]میکند، لکن[در عمل]«من نه این مجلس را قبول دارم، نه آن قوۀ قضائیه را قبول دارم و نه آن شورای نگهبان را قبول دارم و نه این هیأت سه نفری را، که خودم هم یکیش را تعیین کردم، قبول دارم و هرچه هست باید من بکنم، این نباشد در کار، سایرین مانعی ندارد»!
اما ما چه بکنیم؟ من که میگویم باید از دست این دوستان یک فکری بکنیم. برای این دوستان یک فکری بکنیم، که من نمیخواهم اینها به آن طوری که خودشان را رساندند برسانند. من نمیخواستم که وضع این طور بشود. من نمیخواستم که این مردم و این ملت که سال اول جمهوری اسلامیشان هست این طور مشوش بشود خاطرشان از امثال شماها. من نمیخواستم که شما ائتلاف بکنید با منافقینی که بر ضد اسلاماند، و «شناخت»شان منتشر است. ولی چه بکنم، خوب، شما گوش نکردید به نصیحت. الآن هم من نصیحت میکنم، این جمعیت متدین «نهضت آزادی» را، و آقای رئیس جمهور را، الآن هم من نصیحت میکنم که آقا شماها دست بردارید از این سنگاندازی جلوی چرخ اسلام، دست بردارید از این تضعیف مجلس و تضعیف روحانیت و تضعیف ملت و تضعیف روحیۀ ملت و تضعیف روحیۀ ارتش. دست بردارید از این امور، و بیایید درمیدان با برادران دیگرتان بنشینید؛ شما رئیس جمهور قانونی باشید؛ روی قوانین عمل کنید. شما وکلایی هستید در مجلس، محترمید، متدینید؛ جدا کنید حساب[خودتان]را از مرتدها. اینها مرتدند. «جبهۀ ملی» از امروز محکوم به ارتداد است. بله، «جبهۀ ملی» هم ممکن است بگویند که ما این اعلامیه را ندادهایم. اگرآمدند در رادیو امروز بعدازظهر آمدند در رادیو اعلام کردند به اینکه این اطلاعیهای که حکم ضروری مسلمین، جمیع
مسلمین، را «غیر انسانی» خوانده، این اطلاعیه از ما نبوده؛ اگر اینها اعلام کنند که از ما نبوده، از آنها هم ما میپذیریم.
اسلام درِ رحمتش باز است به روی همۀ مردم. در تاریخ است که یزید از حضرت سجّاد پرسید که من توبه میتوانم بکنم؟. ایشان فرمودند که بله، در توبه باز است. خوب، یزیدی که آن جنایتها را کرده است[...]منتها بعد حضرت سجّاد به حضرت زینب، که به ایشان عرض کردند آخر این چه هست؛ گفت این موفق به توبه نمیشود! اگر توبه بکند قبول است. یک کسی پیغمبر را هم بکشد توبه بکند قبول است؛ اما موفق به توبه نمیشود. ومن هم احتمال میدهم که این آقایان موفق به توبه نشوند! جدیت کنند؛ الآن وقت هست؛ وقت باقی است. تا آن وقتی که پایتان را به گور وارد میکنند در توبه باز است. رحمت خدا واسع است. بیایید توبه کنید. بیایید از کارهایی که کردید، از دعوت به شورش که کردید، ازمخالفتهایی که با اسلام کردید، بیایید توبه کنید. برگردید، توبۀ همهتان قبول است.
بیایید با هم برادر بشوید، این مملکت را به پیش ببرید. هی ننشیند و بگویید که این مملکت را دارند خراب میکنند. آخرکجا، کی دارد خراب میکند جز شماها؟ کی دارد مملکت را خراب میکند؟ حساب کنید آخر! ملت بنشینند حساب کنند این دولتی که با تمام توانش دارد زحمت میکشد و دارد راهسازی میکند و دارد به جنگزدگان کمک میکند و دارد به جبههها کمک میکند، و عیبش فقط این است که میگوید من مسلمانم! من به غیر اسلام هیچ فکر نمیکنم، شمااین یک عیب را صرفنظر بکنید! این دارد ایران را به هم میزند؟ این مجلسی که خوب، مردم میبینند چه قدر این مجلس تحمل کرده است بار سنگین فحاشیهای شما را، اینها هم که دارند زحمت میکشند، اینها که علما هستند، به استثنای بعضیها، خوب دارند زحمت میکشند، اینها دارند خراب میکنند کشور را؟ آن هم قوۀ قضائیهاش که با کمبود فرد، حتی در حوزههای علمی کمبود ما داریم، کمبود قضایی داریم، دارند شب و روز زحمت میکشند که این کمبود را رفعش بکنند، اینها دارند خراب میکنند؟
یکی از چیزهایی که اینها باز برایش سینه میزنند و «جبهۀ ملی» هم در اعلامیهاش[آورده این است که]دانشگاه چرا باز نمیشود. هی دانشگاه! آقا دانشگاه شما را بیرون داده! این دانشگاه باز بشود، ده بیست سال دیگر یک عدهای بیایند، همینها هستند، همین که شمایید! آنها هستید که اسلام را هیچ قبول ندارید؛ احکام اسلام را احکام «غیر انسانی» میدانید! ما میخواهیم یک دانشگاهی درست بشود برای ملت. شما با اسم ملت دارید به ضد ملت عمل میکنید. این ملت این جمعیتها هستند که در خیابانها و در بازارها دارند برای اسلام زحمت میکشند؛ برای کشور زحمت میکشند. ما میخواهیم یک دانشگاهی باشد که بعد مثل شما را بیرون ندهد! یک دانشگاهی که یک آدم متعهد به اسلام را بیرون بدهد. اگر تعهد به اسلام داشته باشد، نه ما را طرف شرق میکشد، نه ما را طرف غرب میکشد؛ نه آن دیدِ تنگ بعضی از شما را دارد که میگوید «ما نمیتوانیم». شما تا آن آخر هم «اعلیحضرت» را میخواستیدش! به من گفتید دیگر. اینکه نمیتوانید حاشا کنید. تا آن آخر هم میگفتید خوب، ایشان باشند. اعلیحضرت همایونی باشند، حکومت نکنند! شما تا آخر هم این طور بودید. بختیار هم تا آخر میخواستید! آخر شما نباید دیگر ما را بازی بدهید بگویید که ما چه، ما چه. این «جبهۀ ملی»، از میرزای شیرازی[10]ـ دریکی از روزنامههایشان که من دیدم و بسیار ناراحت شدم ـ از میرزای شیرازی که قضیۀ تنباکو را درست کرده، تا آقای کاشانی، تمام علمایی که در خلال مشروطیت برای اسلام کار کردند، میرزای شیرازی برای اسلام کار کرده است، آقای کاشانی برای اسلام کار کرده، شیخ فضلاللّه کرده، تمام اینها را به آنها بد گفتند! آن روزنامه جبهۀ ملی را پید بکنید: میرزای شیرازی را متهم کرده به دروغگویی! شیخ فضل اللّه را این قدر فحش داده! جرم شیخ فضل اللّه بیچاره چه بود؟ جرم شیخ فضلاللّه این بود که قانون باید اسلامی باشد.جرم شیخ فضل اللّه این بود که احکام قصاص غیر انسانی
نیست، انسانی است. آقای کاشانی هم همین طور. جرم اینها همین است که اینها عقیدهشان این است که باید اسلام در ایران پیاده بشود. و شما میگویید که احکام غرب مترقی است. ما باید احکام مترقی را ... شما هم رأیتان، همهتان، مثل آن آقایان حقوقدانهاست که مقابل قصاص ایستادهاند. منتها آنها این تعبیر فضیح شما را نکردند! ومن گفتم که در تمام طول سلطنت رضا شاه و محمدرضا شاه سبّ به اسلام در کار نبوده، و «جبهۀ ملی» سبّ اسلام کرده است.
من ازخدای تبارک و تعالی میخواهم که همه اصلاح بشوند.انشاءاللّه همه به آغوش اسلام برگردند. و نگذارند خدای نخواسته یک وقت چیزی پیش بیاید که ناگوار باشد.
والسلام علیکم ورحمة اللّه وبرکاته
2 - از کتب منتشرۀ سازمان منافقین برای تبیین مبانی جهانبینی آنها.
3 - سبّ: دشنام، بدگویی.
4 - اشاره به آقایانی که برای داوری دربارۀ اختلافات بین آقای بنیصدر رئیسجمهور و آقایان بهشتی، خامنهای و هاشمی رفسنجانی برگزیده شدند یعنی آقایان: محمدرضا مهدویکنی (به نمایندگی از سوی امام خمینی)، شهابالدین اشراقی (به نمایندگی از سوی آقای بنیصدر) و محمد یزدی (از سوی آقایان بهشتی، خامنهای و هاشمی رفسنجانی).
5 - آقای سیّد ابوالقاسم کاشانی، روحانی سرشناس و مؤثر در تحوّلات سیاسی اجتماعی دو دهۀ 20 و 30 ایران از جمله در ملّی شدن صنعت نفت، وی به ریاست مجلس شورای ملّی نیز رسید.
6 - آقای محمد مُصدّق، رهبر جبهۀ ملّی.
7 - از علمای بزرگ و از بانیان نهضت مشروطه که سرانجام در 13 رجب 1327 ه . ق در تهران به دارآویخته شد.
8 - اشاره است به آقای مهدی بازرگان.
9 - آقای ابوالحسن بنیصدر.
10 - میرزا حسن شیرازی از مراجع بزرگ شیعه در اوائل قرن 14 هجری که فتوای معروف خود، موجب لغو قرارداد منعقده بین کمپانی رژی انگلستان با دولت ایران در زمان ناصرالدین شاه شد، وی به سال 1312 ه . ق. درگذشت.