صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان مسئولیت خطیر نویسندگان و تبیین رسالت مطبوعات در نظام اسلامی
- محل تهران، حسینیه جماران
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع مسئولیت خطیر نویسندگان و تبیین رسالت مطبوعات در نظام اسلامی
- حضار
حضار:اعضای هیأت تحریریه وکارکنان روزنامه کیهان
بسم اللّه الرحمن الرحیم
من راجع به روزنامهها وسایر مطبوعات ومجلات و رادیو تلویزیون وهمین طور راجع به جهات عمومی، مکرر صحبت کردهام، لکن تذکر وموعظه تکرارش مؤثر است. یکی از اموری که حتی در امراض مؤثر است «تلقین» است؛ یا خود مریض به خودش تلقین کند، یا کس دیگری به او تلقین کند، که تو خوب شدی، تو خوب میشوی. این مکرر وقتی که شد، در نفس انسان اثر میگذارد. موعظه این نیست که انسان یک کلمه بگوید وبرود. مسائل علمی که در یک کتاب ـ فرض کنید ـ نوشته میشود، اگر دو دفعه یک مسئلۀ علمی را طرح بکنند، این غلط است؛ مسئلۀ علمی برای فهمیدن اگر یک دفعه[گفته]شد، بس است. اما مسائل وعظ وتنبیه وارشاد مسائلی است که علاوه بر محتوای خودش، تکرارش مؤثر است. یکی از نکات اینکه در قرآن مسائل تکرار شده است، منتها به صورتهای مختلف[همین است.]و از اعجاز قرآن هم این است که یک مسئله درعین حالی که در آن تکرار شده است، تکرار نشده است؛ یعنی، محتوا یک مطلب است وطور در طور هی بحث میشود در آن. این برای این است که هرجا انسان نگاه کرد، گوشش بخورد به آن موعظهها.
در موعظه هم این طور است که انسان باید هم خودش، خودش راموعظه کند، هم در معرض موعظه واقع بشود. همۀ انسانها احتیاج به موعظه دارند، هیچ انسانی نیست که محتاج نباشد به وعظ، منتها انسانهای طبقۀ بالا واعظشان خداست وانسانهای بعد
واعظشان آن طبقه هستند تا برسد به آخر، تا برسد به ما که خودمان احتیاج به موعظه داریم. وموعظۀ چندین ساله بازدرخود من تأثیر بسزا نکرده است. من این را باید اعتراف کنم که در عین حالی که موعظه میکنم آقایان را و گوشزد میکنم همۀ مسائل روز را حالا و پیشتر هم مسائل اخلاقی را، مع ذلک، در خود من تأثیر آن طور که باید بکند، نکرده است. این برای این است که انسان یک شیطان بزرگی در باطنش هست که ایستاده تا انسان را به هلاکت برساند؛ یعنی، آن قدم آخرهم که آدم میخواهد بردارد به آن طرف، باز آن آنجا ایستاده است که نگذارد. تمام همّش این است که انسان را از اینجا که بیرون میکند بدون ایمان بیرون کند؛ وما به خدا پناه میبریم از اینکه گرفتار بشویم به این طور عواقب سوء.
موعظۀ من به شما آقایان این است که شما در محضر خدا هستید؛ وهمۀ ما در محضر خدا هستیم. همین جا که ما نشستهایم، با هم صحبت میکنیم محضر خداست. همه پیش چشم خدا هستیم، همه در علم خدا هستیم؛ حضور دارد خدا در همه جا:وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَمَا کُنْتُم.[1]وقتی این معنا را ما به خودمان درست تلقین کنیم وبفهمانیم که ما مسئولی هستیم که آن کسی که مسئولیت را به عهدۀ ما گذاشته است، حاضر است؛ مثل مسئولیتهای دیگری نیست که[بازخواست کننده]غایب باشد وبتواند انسان از آن تخلف بکند، هیچ تخلفی به آن معنا که نداند او، نمیشود، هرکاری بکند در محضر اوست وثبت میشود. همۀ این عالم دفتر ثبت اعمال ماست؛ یعنی، این امواجی که به واسطۀ این صحبتهایی که ما میکنیم، تموج[2]پیدا میکند، ثبت میکند این اقوال ما را، افکار ما هم ثبت میشود. وقتی این طور است وما این طور در محضر او واقع هستیم، نباید مخالفت با آن کسی که حاضر است بکنیم. مخالفت اشخاصی که نیستند پیش آدم ـ خوب، گاهی میشود، انسان
جرأت میکند، مخالفت میکند ـ ومسئولیتش آن قدرها زیاد نیست. مسئولیت آنجاست که انسان با نعمت خدا ودر محضر خدا مخالفت کند. نعمتها همه از اوست؛ زبان مال اوست به شما داده است؛ چشم وگوش مال اوست به شما داده است، خودش هم حاضر است. آن وقت این حاضر توجه کند به اینکه - توجه دارد ازلاً و ابداً - که در محضر او و با نعمت خودش مخالفت با خودش دارد میشود، معصیت خودش میشود.
امروز با قلمهایی که دست شماست، مسئولیت بزرگی دارید. جایی که شماها دارید ادارهاش میکنید مثل یک ادارۀ دولتی نیست. در ادارات دولتی، هرچه واقع بشود، در همان باطن آنجا واقع میشود؛ گاهی مگر شماها به مردم بگویید، والاّ دربین خودشان واقع میشود. اما قلمهای شما یک قلمهایی است که چنانچه لغزش بکند، گاهی یک ملت را لغزش میدهد. رادیو تلویزیون یک دستگاهی است که چنانچه فاسد از کار در بیاید، یک ملت را فاسد میکند. الآن همه رادیو گوش میکنند وهمه تقریباً تلویزیون نگاه میکنند. این طور نیست که یک معصیت[در آنجا]حالا مثل معصیت توی صندوقخانه باشد؛ این معصیتی است که در محضر همۀ مردم است. قلمهای شما اگر ـ خدای نخواسته ـ لغزش بکند وآن تعهدی که برای خدای تبارک وتعالی باید داشته باشید، غفلت از آن بکنید، این جور نیست که به خود شما ضرر بزند، به خود شما، عائلۀ شما، دوستان شما، ملتهای شما وکسانی که هممذهب شما وهمدین شما هستند؛ به همه ضرر میزند. پس یک ضرر مضاعف است؛ مثل یک ضرر کوچک نیست. باید توجه بکنید به این مصلحت، خصوصاً شما که ادارۀ یک روزنامۀ کثیرالانتشار هست دستتان.
شما چنانچه ـ خدای نخواسته ـ توجه به این مسائل نکنید، یک مسئولیت بسیار خطیر دارید پیش مردم، پیش ملتهای دنیا وبزرگتر اینکه پیش خدا مسئولیت دارید. چنانچه این روزنامهها ارشاد کنند مردم را، این یک اطاعتی است بالاتر از آن اطاعتهایی که انسان گوشۀ خانۀ خودش میکند؛ وبالاتر از آن ارشادهایی است که پیشترها میکردند
وغایتشان این بود که در یک مجلسی چند هزار نفری بود. ارشادی است برای یک ملت؛ ملت چند میلیونی. واگر شما این قلمی که دستتان هست قلم ارشادی باشد، میتوانید که یک ملت رابه راه راست هدایت کنید ومیتوانید که مردم را از انحرافات نجات بدهید. امروز در مقابل قلمهای ارشادی، چند مقابل قلمهای انحرافی هست؛ ودر مقابل سخنهای ارشادی، سخنهای انحرافی هست.
خوب، باید انسان متوجه باشد که این منحرفین برای چی میگویند، چه خواهند گفت، انگیزهشان در این انحرافات چیست، این کسی که اهل همین مملکت است واهل همین خاک است واهل همین ملت است چه میگوید که میخواهد انحراف ایجاد کند، واقعاً صحیح است که اینها دلسوز هستند برای ملت، برای دلسوزی میخواهند رفع کنند آن مسائل فاسد را، یا نه، آلت دست قرار دادهاند؛ برای اینکه فاسد کنند. ممکن است در بین اینها اشخاصی باشند که واقعاً بخواهند مفاسد را بگویند واصلاح بکنند. لکن در گفتن مفاسد، از لحن آن کسی که میگوید، انسان میفهمد چه[مقصودی دارد.]آن کسی که میگوید که من میخواهم مردم را ارشاد کنم، از قلمش انسان میفهمد که مسئله، مسئلۀ ارشاد است یا مسئله، مسئلۀ چیزهای دیگر است.
آن کسی که صحبت میکند، انسان از صحبتش میفهمد، طرز صحبت معلوم است که از یک نفْس خبیث بیرون آمده برای افساد یا از یک نفْس آرام بیرون آمده است برای اصلاح. وما در بعضی از این قلمها ودر بعضی از این زبانها، آن دومی؛ آن معنای اصلاحی را کم میبینیم؛ یعنی، اینها که متکفل روزنامهها هستند، متکفل نطقها در اطراف هستند، اینها را آدم میبیند که آن طوری که سلامت باید باشد در قلم وسلامت باید باشد در بیان وارشاد باید باشد در قلم وزبان هست، اما آنطوری که انسان میخواهد؛ نیست، کم است. و از آن طرف، نشریات زیادی هست که میبینید که فاسد است و میخواهند به فساد بکشند.
باید شماها در مقابل اینها، نشریاتتان یک نشریاتی باشد که وقتی دست مردم برسد، در ذهنشان بیاید که خوب، این یک تعلیمی است، دارند به ما میدهند؛ یک مدرسهای
است که به این صورت باز شده است برای تعلیم؛ وراضی باشند از شما کسانی که الهی هستند. شما در صدد این نباشید که منحرفین را راضی کنید، در صدد این باشید که منحرفین را اصلاح کنید. منحرفین را بخواهید راضی کنید، شما را میکشند به انحراف. اما اگر بخواهید منحرفین را اصلاح بکنید، هر روز قلم شما قلم اصلاحی است. مقالاتی که مینویسید، مقالات اصلاحی باشد.
اخباری که مینویسید، تیترهایی که هست، اینها را که در روزنامهها آدم میبیند، میفهمد که این تیتر از کجا پیدا شده است، با چه مقصدی این را گذاشتهاند. وگاهی آدم بعد که میخواند، میبیند مسئله اینطور هم نبوده است؛ تیترش یک جور دیگر است، مسئلهاش یک جور دیگر! ابتدا همۀ مردم نمیتوانند همۀ روزنامه را تا آخر بخوانند، این تیترها را نگاه میکنند میبینند در تیتری که هست، چه فسادی واقع شده است یا چه صلاحی واقع شده است. اما آدم وقتی خود متن را میخواند، میبیند مسئله این طور نیست که این در تیتر هست. باید توجه کنید که این یک غِشّی[3]است برای مسلمین که انسان در تیتر یک چیزی بنویسد و محتوا آن جور نباشد؛ نه به آن تندی باشد که ـ مثلاًـ در این تیتر هست، ونه به آن عظمت باشد که در این تیتر هست. این یک نحو غشّ است برای مسلمین. همانطوری که یک کاسبی روی متاعش یک چیز خوبی قرار میدهد، روغن را روی آن یک مقدار روغن خوب میریزد[اما]آخرش فاسد است واین حرام است وغش است، همین طور چنانچه روزنامه این طور باشد که انسان تیترها را که نگاه کند ببیند این روزنامه خیلی روزنامۀ خوبی است یا مسائلی هست، مسائل مهمی مطرح هست، از آن طرف، کسی را انتقاد میکنند که این آدم خبیث است، این طور است، اما وقتی آدم میرود[متن را]نگاه میکند، میبیند مسئله این طورها هم نبوده است یا اگر بوده، به این شدت نبوده است. متن را این یک نحو غشّی است که شما با قلمهایتان
میکنید. همانطور که این فروشنده روغنِ رو و زیرش با هم فرق دارد و غشّ است وحرام، این هم که تیترش با واقعش مخالف است، این هم غشّ است و حرام.
باید توجه به این معنا بکنید که ما یک روز دیگر هم داریم. این را شک نکنید. ما یک روز محاسبه داریم، از همۀ چیزها محاسبه میشود. آن روز خود انسان خودش را محاسبه میکند، آن روز قلمها میآیند شهادت میدهند، دستها شهادت میدهند، چشمها شهادت میدهند. انسان خودش آن روز محاسبۀ خودش را میکند. ما یک همچنین روزی را داریم. دیر و زودش خیلی مهم نیست، اما هست یک چنین روزی.
باید توجه به این بکنید که الآنی که شما میخواهید کشور اسلامی باشد، وقتی کشور میخواهید اسلامی باشد، باید مطبوعاتش هم اسلامی باشد، روزنامههایش باید اسلامی باشد،[مخصوصاً]وقتی این طور است که، از همۀ اطراف در صدد هستند که یک چیزی پیدا بکنند واضافهاش کنند، در روزنامه یک چیزی را میبینند، آن وقت میبینید در رادیو لندن ودر رادیو امریکا ودر رادیوی کجا، یک کلمه را برداشته و تصحیفش[4]کرده است یا همان را یک جور بزرگی نمایش داده است،[تا]همۀ دنیا[ببینند]که در ایران ـ مثلاً ـ یک چنین قضایاست؛ در ایران یک چنین مفاسدی در کار هست؛ در ایران الآن تمام کارها به هم ریخته است؛ تمام چیزها چه طور[است.]اینها برای این است که این اشخاصی که میخواهند یک فسادی بکنند، خوب، از این راهها میکنند؛ یکیش هم راه مطبوعات است.
من امیدوارم که شما این روزنامهای که دستتان هست وعهدهدار مسئولیت آن هستید، درصدد باشید که اولاً، افرادی که میخواهند صدمه بزنند به این جمهوری اسلامی، اگر یک دفعه نمیتوانید آنها را ارشاد کنید و رد کنید، به تدریج به تدریج، بعد از مدتی. وقتی امر تدریجی شد، درست میشود. وبعد هم راجع به محتوا، شما هیچ کس را دشمن
خودتان حساب نکنید. نمیگویم صدام را هم دشمن حساب نکنید. اما اینهایی که الآن متکفل امور کشور هستند، هیچ کدام دشمن نیستند باهم؛ سلیقههای مختلفی دارند. این سلیقههای مختلف، روی یک ـ مثلاً ـ انگیزههایی که هست در نفس انسان، این سلیقههای مختلف به صورت مخاصمه برمیآید. در روزنامهها نباید صورت مخاصمه با کسی داشته باشند، صورت ارشاد داشته باشند. مطالب را بگویند. انتقاد باید بشود. تا انتقاد نشود، اصلاح نمیشود یک جامعه. عیب هم در همه جا هست؛ سر تا پای انسان عیب است و باید این عیبها را گفت و انتقادات را کرد؛ برای اینکه اصلاح بشود جامعه.
خداوند ان شاءاللّه، شما را حفظ کند؛ موفق باشید؛ و همۀ قلمها موفق باشند که رضای خدا را ملاحظه کنند.