صحیفه امام خمینی (س)

  • عنوان رسالت مبلغان دینی
  • محل قم
  • مناسبت
  • تاریخ
  • موضوع رسالت مبلغان دینی
  • حضار حضار:بازاریان شهرستان شاهی[346]

روش تبلیغ، وظیفۀ مبلّغ

فعلاً کاری با آنها نداشته باشید. شما هر چه می‏توانید جوانان را به مسجد دعوت کنید. جریان دین اسلام را به آنها تلقین نمایید. کم‏کم حساب بهاییها را هم در این مملکت خواهیم رسید. تمام کارهایی که خلاف قرآن است در این مملکت جعفری، ما همه را برطرف خواهیم نمود به فضل خداوند متعال. شما علمای هر شهرستان باید توجه داشته باشید، چه نحوه باید به راه تبلیغ وارد شد تا بتوانیم استفاده نماییم. باید به مردم رسانید که رسول اکرم با پای پیاده می‏رفت برای امر تبلیغ؛ حکم خداوند را به مردم می‏رسانید. ما باید فعالیت نماییم برای دین مقدس اسلام. تمام مردم وظیفه دارند برای امر دین کوشش نمایند ...[1]

مگر تبلیغ عوض می‏شود؟ تا حال هر نحوه به مردم تبلیغ می‏کردید همان نحوه تبلیغ نمایید. واقعیت را باید به مردم رسانید. شخص تبلیغ کننده، ترس و واهمه نباید داشته
باشد. از بالای دار هم نباید ترسی داشته باشد. آنهایی که در بندرعباس تبعید هستند، و آنهایی که کشته شده‏اند، مگر باک از کشته شدن داشتند؟ در موقع چشم بستن، آنها داشتند می‏خندیدند و سر به سوی خدا بلند می‏کردند. آن نحوه باید مبارزه کرد.

بهترین راه تبلیغ

بهترین راه تبلیغ این است که من در اول گفتم. باید مطلب را به مردم رسانید. خدا شاهد است منِ خمینی از هیچ چیز واهمه ندارم؛ حرفهای خود را هم می‏گویم. خودشان هم می‏دانند حق با مراجع تقلید است. کوشش روحانیت از روی قانون قرآن است و حرفهایشان منطقی است. در این مدت مبارزۀ خود، که هنوز هم ادامه دارد، هیچ تغییر نکردم؛ ولی گاهی برای دین غصه می‏خورم که چرا باید در مملکت جعفری ما این نحوه کارهای خلاف قرآن عملی شود. پریشب شام منزل آیت‏اللّه‏ نجفی بودم. آقای شریعتمداری هم بود. گفتم: مراجع تقلید قبلی مسئول هستند؛ اگر حقیقت امر الهی را نگویید و برای دین دفاع نکنید. باید همۀ ما دست به هم داده تا قوانینی که وضع شده منحل نماییم. خودشان هم اطلاع دارند، تا این قوانین منحل نشود، علما دست‏بردار نیستند. تمام کشور[های]خارج، مطلب روحانیت را فهمیده‏اند که هیأت حاکمه دارد با علمای شیعه چه می‏کند. زندانها می‏برد، تبعید می‏کند. گوش به حرف علما نمی‏دهند...[2]

1 ـ در اینجا گزارش مأمور ویژۀ ساواک، چنین ادامه می‏یابد: «بعد از صحبت کردن آقای شیخ صبوری و آقای خمینی،حاج آقا نظری که یکی از واعظین زیراب[از توابع مازندران]و خودش هم مقیم زیراب است و همراه این 31 نفر بود، با آقای خمینی تماس گرفت و گفت: باید جریان تبلیغ را عوض نماییم. آقای خمینی گفت: مگر تبلیغ عوض می‏شود ...الخ». 
2 ـ احتمالاً سخنرانی ادامه‏ای هم داشته است که در گزارش ساواک نیامده است.