صحیفه امام خمینی (س)

  • عنوان هشدار دربارۀ توطئۀ عوامل امریکا تحت نام گروههای چپ
  • محل قم
  • مناسبت
  • تاریخ
  • موضوع هشدار دربارۀ توطئۀ عوامل امریکا تحت نام گروههای چپ
  • حضار حضار: اعضای جهاد سازندگی قم

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

[ان‏شاءاللّه‏ نزد]خدای تبارک و تعالی مأجور باشید. و توجه داشته باشید که کارهای اسلامی باید در اطرافش توجه بشود که صددرصد اسلامی باشد.

دشمنان خلق، نوکران امریکا

شما الآن دارید می‏روید در دهات، ممکن است که آنجاها ـ در دهات ـ بعضی عناصر غیر اسلامی باشند، آنها را هدایت کنید. آنها را نگذارید که یک کارهای خلافی بکنند؛ تبلیغات خلافی بکنند. البته در حدود همان که از آنها بپرسند: خوب، شما چه می‏خواهید؟ شمایی که می‏گویید ما برای مردم، برای توده، برای خلق می‏خواهیم یک کاری بکنیم، خوب، زراعت را آتش زدن، این برای خلق یک خدمتی است؟ قبلاً این عدّه می‏رفتند نمی‏گذاشتند کِشت بکنند؛ بعدش نمی گذاشتند دِرو بکنند، بعدش درو کردند، خرمن کردند، حالا خرمنها را آتش می‏زنند! این نفعش توی جیب کی می‏رود؟ ما حساب بکنیم، ما بخواهیم عمّال یک رژیم را بشناسیم، باید ببینم که این کاری که این می‏کند نفعش تو جیب کی می‏رود؛ تو جیب هرکس که رفت این نوکر اوست! و مستقیماً تو جیب امریکا می‏رود. برای اینکه ما وقتی که زراعت نداشته باشیم، گندم نداشته باشیم، چیز نداشته باشیم، از جایی که صادر می‏شود امریکاست، مهّمش اوست. شوروی به ما گندمی نمی‏دهد؛ خودش هم محتاج است؛ از امریکا صادر می‏شود برایش. نفع این کارها مستقیماً توی جیب امریکا می‏رود.

پس اینکه ما می‏گفتیم که اینهایی که به اسم «چپی» و به اسم کذا دارند عمل می‏کنند،
اینها از عمّال امریکایند ـ ممکن هم هست خودشان ندانند بعضیشان ـ این برای این است که کار، کارِ امریکایی است! کار کاری است که می‏خواهد گندم نباشد؛ ما زراعت نداشته باشیم؛ و آنها که زراعتشان زیاد است ـ و آتش می‏زنند گاهی وقتها و دریا می‏ریزند ـ آنها زراعتشان را بدهند به ما و پولش را بگیرند. شمایی که می‏گویید ما برای مردم دلسوز هستیم، برای خلق می‏خواهیم کار بکنیم، خوب، بیایید کمک کنید تا گندم زیاد بشود. بیایید شما هم با این آقایان بروید درو کنید؛ بروید گندمها را جمع بکنید؛ بروید زراعتها را تصفیه کنید تا برای مردم باشد. اگر خلاف این شد و راه، راهِ شلوغکاری و به هم زدن شد، این باید دید که آنی که بیشتر در این کار فایده می‏برد کیست، آن است که شما را وادار می‏کند به این کار. و ما می‏بینیم که امریکا بیشتر نفع می‏برد؛ برای اینکه امریکا در این شکست از همه بیشتر شکست خورد. او بیشتر از ایران منفعت می‏برد شکست او هم بیشتر، ناراحتی او هم بیشتر است، و دسیسۀ او هم بیشتر است.

موسّس حزب توده

شما توجه داشته باشید به اینکه اینها را هدایت کنید. این جوانها بسیارشان گول خورده‏اند ؛ نمی‏دانند چه بکنند. اصلاً آن «حزب توده» را من اولش را می‏دانم؛ ابتدای حزب توده را. آن کسی که حزب توده را ایجاد کرد همسفر مکۀ ما بود! می‏خواهم بگویم که قضیۀ توده‏ای نبود؛ توده‏ای آن وقت همان بود که از شوروی صادر می‏شد! این همسفر مکۀ ما بود. سلیمان میرزا؛[1]و یک آدم مقدس مآبی بود و دو ـ سه نفر هم همراه خودش آورد. خودش اولاد نداشت لکن یک کسی را به اولادی قبول کرده بود و او را هم برداشته بود آورده بود مکه. خودش هم یک آدم نمازخوان! در آن شعرها، آن وقت که تکفیر سلیمان نمازی[2]و کذا برایش گفته بود که این نماز می‏خواند، چرا تکفیرش می‏کنی؟! حزب توده به دست سلیمان میرزای نمازی و طاعتی و مکّه برو ایجاد
شد! این مستقیماً از انگلیس‏ها بود. حزب تودۀ شوروی نبود؛ حزب تودۀ انگلیس‏ها بود! آن وقت انگلیس‏ها اینجا
[نفوذ]داشتند؛ حالا امریکایی‏ها هستند. در دربار همین محمدرضا خان از همین کمونیست‏ها خدمتگزار بودند! از همین سران اینها خدمتگزار بودند. مطلب این نیست که ما خیال کنیم که نه اینها کمونیست‏اند؛ کمونیست نیستند اینها، کمونیست به آن معنایی که خودشان ادّعا می‏کنند که ما طرفدار ضعفا و مستضعفین هستیم و می خواهیم اینها زندگی[راحتی داشته باشند]نه اصلاً اینها آن نیستند. اینها طرفدار سرمایه دارها و طرفدار قلدرها هستند، و می‏خواهند ما محتاج به آنها باشیم، و گندمها را از آنها بیاوریم و پولش را بدهیم. و بعد هم نفت ما را بیایند ببرند.

آنها را هدایت کنید، نگذارید توی ده رخنه بکنند. این دهات که می‏روید، اگر اینها یکیشان آمدند، یکیتان بایستید صحبت بکنید، مسئله بگویید. اگر این مطلبی که من عرض می‏کنم به آنها درست بگویید؛ اینها از آن ده می‏روند؛ از آن دهات می‏روند، می‏روند یک جایی دیگر را پیدا می‏کنند.

ان‏شاءاللّه‏ خداوند همۀ شما را تأیید کند. موفّق باشید، مؤید باشید و به خدمت خودتان ادامه بدهید.

1 - از پایه گذاران اولیۀ احزاب کمونیستی در ایران.
2 - به رغم اینکه سلیمان میرزا خود را کمونیست می‏دانست ولی نماز می‏خواند، روزه می‏گرفت و آن گونه که امام خمینی اشاره کرده است به حج هم می‏رفت! بدین جهت او را به استهزا «سلیمان نمازی» می‏گفتند.