صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان محرومیت عمومی، میراث رژیم پهلوی
- محل قم
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع محرومیت عمومی، میراث رژیم پهلوی
-
حضار
حضار: دانشجویان عشایر فارس، کهکیلویه و بویراحمد و ممسنی
بسماللّه الرحمن الرحیم
اشکال حالا این است که هر طایفهای گمان میکنند که همانها محروم بودند و از همۀ آثار تمدن بیبهره، در صورتی که مسئله اختصاص به عشایر شما ندارد؛ این مسئله عمومی است که در همۀ ایران هست. اینطور نیست که فقط شما محروم هستید از این مدرسه و راه و سایر جهاتی که مربوط به زندگی است. همین تهران، که مرکز است، شاید ـ آنطوری که به من صورت دادهاند ـ قریب سی تا محله است که اینها از همۀ چیزهایی که برای زندگی یک فرد لازم هست محرومند. آب ندارند، برق ندارند، بهداری ندارند. تهران، نه اینکه اطراف تهران، خود شهر، خود شهر تهران از این زاغهنشینها و چادرنشینها و کپرنشینها. چادرنشینها تقریباً از قراری که گفته میشود حدود قریب سی محله از اینها مرکب هست، که در اثر به اصطلاح «اصلاحات ارضی» اینها کوچ کردهاند و آمدهاند در اطراف شهر، در خود شهر، در اطراف شهر، چادر زدهاند و یک جایی کندهاند و آنجاها یک زندگی میکنند که زندگی آنها بسیار بدتر از زندگی عشایر است. خیال نکنید که جاهای دیگر در رفاه هستند و شما نه. مسئله این بوده است که یک مملکتی را به آن عنایت نشده که هیچ، مثل این که یک دشمنی، یک مملکتی را بخواهد سلطه به آن پیدا کند و مردم را از زندگی باز دارد.
و اشکال دیگر این است که آقایان گمان میکنند اینطور اموری که از سابق بوده[...
]از حالا که این مسائل نیست. مسئله نداشتن برق و نداشتن آب و نداشتن راه و نداشتن بهداری و نداشتن همه چیز، اینها از اموری است که در رژیم سابق بوده است؛ و حالا از رژیم سابق ارث رسیده. حالا چند ماه است که الآن انقلاب هست و[در]انقلاب ما هستیم. الآن پنج ماه است، چهار ماه و نیم است، که اینها رفتهاند، این دزدها رفتهاند، و هرچه هم ایران داشته برداشتهاند و رفتهاند. هرچه میتوانستند حمل کردهاند؛ و هرچه را هم نمیتوانستند قرض کردهاند از بانکها و بانکها را چاپیدهاند و رفتهاند. و الآن هم مانده است گردن دولت که باید مال بانکها را بدهد. ما حالا قریب پنج ماه است که از دست این چپاولگرها نجات پیدا کردهایم و یک مملکتی به دست دولت آمده است، به دست ملت آمده است، که هیچ چیز ندارد. اقتصادش ورشکسته است. فرهنگش عقبمانده است. مناطق ایران از مرکز گرفته تا آخر، الا بعض مراکز، باقیش مردم از همۀ آثار تمدن محرومند. و حالا هم بعد از اینکه یک آزادی پیدا شده است و آن زورها و فشارها برداشته شده است، یک عدهای ریختهاند توی مردم و به عناوین مختلف چپاولگری میکنند؛ یا شلوغکاری میکنند. چه آنهایی که انحرافات مسلکی دارند؛ و چه آنهایی که انحراف مسلکی ندارند. لکن از تتمه همان رژیم و از تتمۀ همان بساط هستند. همه جای ایران الآن اینطوری است.
خوب، شما تصور میکنید که ایرانی که همه چیزش را بردند و خوردند و مانده است یک خرابهای که نه اقتصاد صحیح دارد و نه فرهنگ صحیح دارد و نه ژاندارمری صحیح دارد و نه ارتش صحیح دارد و نه هیچ چیز، الآن هم آنکه اداره میکند مملکت را، خود مردم هستند که حفظ نظام و نظم را میکنند، شما تصور میکنید که بشود، امکان داشته باشد که فوراً این کارها همه درست بشود؟ همۀ چیزها یکدفعه صحیح بشود؟ یا مسئلهای است که همۀ ما باید دست به هم بدهیم، دولت و ملت، و این خرابه را بسازیم. دولت به آن مقداری که قدرت دارد. شما خیال نکنید که دولت نمیخواهد بکند، دولت در صدد
است؛ مشغول است. الآن خانهسازی در اطراف ایران شروع شده است؛ راهسازی شروع شده است؛ اما یک ایران پهناور با نداشتن وسایل، آنطوری که باید باشد، این لابد با تدریج باید درست بشود؛ یکدفعه نمیشود. شما خیال کنید که یکدفعه بعد از انقلاب بشود همه چیز را یک روز و دو روز و یک ماه و دو ماه یک سال درست کرد، این نمیشود. اگر یک ناحیه بود، یک جا بود، ده جا بود، خوب، میگفتند این ده جا را دولت درست کند؛اما یک مملکت است. یک مملکت پهناور بزرگ، همه چیزش را بردهاند و مانده است یک مملکت بیچیز دست اینها. من باید بگویم به شما که باز هنر میکنند که این قدر خوب کار کردهاند. الآن مشغول به رشتههای مختلف برای تعمیر[ضایعات]هستند و از آن دورها شروع کردهاند که مبادا این زاغهنشینها همینجا بمانند و نروند سراغ زراعتشان، نروند سراغ کسبی که آنجا داشتند.
در هر صورت، همۀ این اموری که گفتید صحیح است، ما میدانیم اینها را لکن اختصاص به محل شما هم ندارد. از خوزستان هم که میآیند همین حرفهایی که شما میزنید، میزنند. درست هم هست. از هر جایی که از مملکت میآیند اینجا، اجتماع که میکنند همین مسائل را میخوانند و میگویند؛ درست هم میگویند. منتها خیال میکنند این همان محل خودشان است که اینطور است. بسیاریشان میگویند که هیچ جا بدتر از محل ما نیست و حال آنکه آن برادرهای دیگر هم که میآیند میگویند هیچ جا بدتر از محل ما نیست! راست میگویند، همه جا خراب است. قضیۀ «بدتری» نیست؛ همه جا بد است.
و اینطور نیست که دولت در فکر نباشد. الآن یک دولت انتقالی متزلزل است، یک دولت مستقری ما الآن نداریم؛ یک دولت انتقالی است. این دولت انتقالی باید یک مقداری به آن مهلت داد که انتقال تحقق پیدا کند، جمهوریت استقرار پیدا بکند، یک حکومت مستقری بیاید، یک مجلس صحیحی باشد بعد از این، آن وقت به فکر این
کارها بیفتیم که باید البته اشخاصی که متعدی هستند آسان است. آن وقت دیگر خیلی مهم نیست. شما آن قدرت بزرگ را شکستید، اینها هم که دیگر چیزی نیستند.
در هر صورت، الآن باید یک مقداری مهلت داد. اگر راجع به خود این رژیم یک کاری شده بود، خوب، حق بود که بگویید که رژیمی آمده و ادعا میکند من رژیم اسلامی هستم و دارد فساد میکند. اما اگر یک رژیمی است که آمده و وارث یک مملکتی است که همه چیز آن را بردهاند، خوردهاند و بردهاند هم آن پدر برد جواهرات ایران را و مخازن ایران را، منتها گیر انگلیسها از قراری که گفتهاند، افتاد؛ و هم این پسر برد. دار و دستۀ اینها همه بانکهای خارج را پرکردند از اموال و هرچه هم آنجاها نتوانستند، از اینجا توانستند حمل کردند و بردند. هرچه هم امکان داشته است ـ از قراری که مطلعین میگویند ـ از بانکها قرض کردهاند و بردهاند. مانده یک مملکتی که ندارد ـ به طوری که بتواند[...]الآن ـ همچو نیست که یک خزینۀ پری باشد و گذاشته باشند و نخواهند عمل بکنند. یک خزینۀ خالی است نسبت... به یک مملکتی. شما باید حساب بکنید. بنابراین یک مقدار باید مهلت داد. و همۀ اشکالاتی که شما میگویید اشکالات صحیح است.
ما میدانیم مطالب همین است که شما میگویید. هم باقیماندههای رژیم سابق ماندهاند و فساد میکنند و هم اشخاصی که انحراف دارند و از خارج الهام میگیرند دارند فساد میکنند. و ما حالا باید همه دست به هم بدهیم کوشش کنیم که این حکومت دولت انتقالی منتقل بشود؛ یعنی یک مملکتی بشود که یک حکومت مستقری داشته باشد. ما الآن رئیس جمهور نداریم؛ مجلس نداریم. ما مجلس لازم داریم؛ رئیس جمهور لازم داریم. قانون اساسی نداریم. اساس یک مملکتی قانون اساسی آن است؛ رئیس جمهورش است، مجلسش است؛ دولت مستقرش است؛ ما الآن هیچیک از اینها را نداریم. ما الآن اینها را الحمدللّه ـ بیرون کردیم؛ لکن به جای او الآن ما یک چیز مشت
پرکن نداریم. نیمه کاره است اینها.
و الآن هم اگر بخواهید شما خیال کنید که بخواهند مشغول بشوند به اینکه مثلاً آنهایی که شما میگویید دستشان را کوتاه کنند، ... در یک حالی هست که آشوب بلند میشود، الآن برای مملکت شما آشوب ضرر دارد. الآن باید یک قدری آرامش باشد تا کارها راه بیفتد. اگر بخواهند با ـ فرض کنید ـ آشوبگری و با جلوگیری از اینها یک شدتی به خرج بدهند، این جز اینکه یک آشوب بلند بشود و ما نتوانیم اصل این حکومت مستقری که در نظر است، این را برقرار کنیم. الآن باید یک قدری آرامش کرد. شما پنجاه و چند سال شماها صبر کردید. اعقابتان و آنهایی که جلوتر از شماها بودند در طول تاریخ شاهنشاهی تحت این فشارها و ظلمها بودند و شما هم هرچه یادتان است از این مسائل بوده است؛ هرچه یادتان است حبس بوده و گرفتاری بوده و اینها و چاره نداشتید جز اینکه صبر بکنید. حالا البته ـ الحمدللّه ـ آزاد شدید، دست آنها کوتاه شده است کسی نیست که شما را بگیرد ببرد حبس بکند،[اذیت]بکند. باقی مانده است یک دستهای و تفالهای از اینهایی که حالا خیال میکنند میشود یک ماهی از آب گلآلود گرفت. الآن اگر بخواهند ـ تنها عشایرِ شما که نیست، سرتاسر ایران است ـ اگر بخواهند الآن شروع کنند به اینکه اینهایی که دارند آشوب میکنند سرکوب بکنند، الآن اسباب این میشود که یک اختلافاتی در همۀ ایران پیدا بشود. از آن طرف هم که دارند دامن میزنند به این اختلافات. در خود شهر تهران چه قدر دامن میزنند به اختلافات؛ چه قدر ایجاد اختلافات کردهاند. در سایر شهرها همین طور؛ در عشایر همین طور. در جاهای دیگر، همه جا خرابکاران مشغول خرابکاریاند که یک فرصتی پیدا بکنند و یک آشوب درست بشود و نتوانید مملکت خودتان را[اصلاح]بکنید و بگویند اینها مردمی هستند که آشوبگرند؛ و اینها مردمی هستند نمیتوانند اداره بکنند؛ و محتاج به این هستند که یک کسی بیاید و ادارهاش بکند. و خدای نخواسته دوباره یک قلدری را بیاورند بگذارند اینجا و بساط اول را برگردانند. باید یک قدری صبر کرد تا یک حکومت مستقر پیدا بشود.
و شما بدانید که الآن هم، در همین حکومت انتقالی، اینها شب و روز مشغول این هستند که طرح بدهند برای اصلاح؛ برای اینکه درست بکنند؛ برای اینکه به حال مردم رسیدگی بکنند؛ لکن مجال میخواهد، اینطور نیست که بشود یکدفعه؛ یک دولت انتقالی، دولتی که همه چیز را میبیند خراب است، یکدفعه بتواند درست کند. نمیتوانند درست کنند. نه اینکه نخواهند درست کنند؛ خیلی هم میخواهند، از خدا هم میخواهند که بتوانند چند روزه مسئله را درست کنند؛ مطلبی نیست که بشود. شما یک خانه وقتی که در یک جایی خراب بشود، بخواهید درست کنید، شش ماه لازم است، اگر همه چیز آن مهیا باشد؛ اگر نباشد که هیچی. یک مملکت اینطوری هست حالش، نه شما، همه جا. شما محیط خودتان را میبینید، میبینید گرفتاریها هست؛ و آن هم که از بختیاری میآید محیط خودش را میبیند؛ آن هم که از اطراف خراسان میآید محیط خودش را میبیند، و از محیطهای دیگر خبر شنیده؛ آنجا را دیده، علناً دیده، عیناً دیده. باید یک قدری صبر بکنید آقا. الآن اگر بخواهید اینطور اختلافات را درست بکنید، همین نقشهای است که اینها میخواهند، آنهایی که میخواهند ما را نگذارند یک حکومتی پیدا بکنیم، یک جمهوری اسلامی محقق بشود، همینها دامن میزنند به اختلافات و اگر بنا باشد خودمان هم زیاد بکنیم اختلافات را، آنها از آن طرف دامن میزنند، سرحدات و مرزهای ما هم که از اطراف دارند اخلالگری میکنند، یک وقت یک مملکتی بشود که نشود سر و ته آن را به هم آورد و خدای نخواسته نتوانید اداره کنید مملکتتان را و گرفتاری و مصیبتبار بیاید. یک قدری باید تحمل کرد. البته راه ندارید، واضح است؛ آشوبگرها هستند آنجا، همه جا هستند؛ نمیدانم حمام و بیمارستان و اینها از اول نداشتید، حالا هم ندارید؛ ما هم میدانیم ندارید؛ خیال نکنید که نخواهند درست بکنند. میخواهند، و انشاءاللّه میشود اینها، اما قدری، یک قدری صبر، به اصطلاح اینها صبر انقلابی لازم است. یک قدری تحمل و صبر میخواهد تا اینکه انشاءاللّه به تدریج این کارها درست بشود.
من از خدای تبارک و تعالی میخواهم که همۀ ما را در راه اسلام و در راه کشورمان ـ همۀ ما ـ را، توفیق بدهد که همهمان در نظرمان این باشد که کمک کنیم و بسازیم این[کشور]را. البته اینطور خرده اشخاصی که از سابق ماندهاند و پایگاهی هم ندارند در بین مردم، اینها چیزهایی نیستند که قابل باشند. اینها یکدفعه تمام میشود. اساس این است که این حکومتْ مستقر بشود. و ما این مراحلی که الآن توی راه هستیم، مراحلی که باید طی بکنیم. ما الآن قانون اساسیمان در دست رسیدگی است که رسیدگی به آن بکنند. بعد هم اشخاصی را باید انتخاب کنید، خود شماها انتخاب کنید. انتخاب که میکنید، یک اشخاصی که عالم باشند؛ اسلامی باشند؛ متعهد به اسلام باشند؛ اعتقاد به جمهوری اسلامی داشته باشند، و ملی باشند؛ به چپ و راست گرایش نداشته باشند. یک همچو اشخاصی را خودتان، که در بین خودتان البته هستند، انتخاب میکنید، و میفرستید برای اینکه قانون اساسی را ببینند. سرنوشت شما با قانون اساسی است. ببینند قانون اساسی را. بعد که قانون اساسی تصویب شد، مجلس شورای ملی را درست کنند. و بعد هم رئیس جمهور و بعد از این، آن وقت با جدیت این کارها را بکنند. الآن دارند کار میکنند؛ نه اینکه خیال کنید نمیکنند. الآن مشغولند. هم خانهسازی را در اطراف ایران مشغول شدهاند و دارند میسازند؛ و هم پاکسازی را که انشاءاللّه میشود و خواهد شد و هم راهها را. اینها به فکر هستند و مشغولند؛ منتها کار بزرگ است؛ یک مملکت است، یک ناحیه نیست که زودی بشود ادارهاش کرد، یک مملکت است. باید بتدریج درست بشود.
انشاءاللّه خداوند همۀ شما را توفیق بدهد. مؤید باشید، و همهمان برای اسلام انشاءاللّه کوشا باشیم، کار بکنیم. و همهمان در سازندگی کمک بکنیم؛ کمک دولت را بکنیم و کمک اسلام را بکنیم.