صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان ضرورت مبارزه با عاملین خرید و فروش مواد مخدر
- محل قم
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع ضرورت مبارزه با عاملین خرید و فروش مواد مخدر
-
حضار
حضار: کارکنان سازمان مبارزه با اعتیاد
بسماللّه الرحمن الرحیم
اصل قضیۀ مبارزه با فساد مطلقاً و با این قِسم از فساد که اعتیاد باشد، هیچ اشکال ندارد و مطلبی است که باید بشود، و باید هم دولت و اشخاصی که میتوانند کمک کنند که این فساد برداشته بشود، در این هیچ اشکالی نیست. هر عقلی و هر عاقلی این معنا را تصدیق دارد که با اینطور فسادها، که جوانهای ما را به نیستی تقریباً میکشد، باید مبارزه بشود؛ و آنهایی که معتاد هستند باید آنها را در مراکزی، از اعتیاد بیرون بیاورند. و بالاتر، جلوگیری از فروش و خرید و پخش اینطور مواد بیاشکال لازم است. از نظر شرع هم باید، این کار بشود. من حالا کیفیت اینکه ... وضعش چه جور است، این را دیگر من الآن اطلاعی ندارم، اگر آقایان، یک برنامهای دارند و آن برنامه موافق با مصالح است و موافق با همین قضیه است که برای جلوگیری از اعتیاد و برای اینکه معتادین را معالجه بکنند، بسیار امر صحیحی است و لازم. البته فساد در این مملکت هم منحصر به اعتیاد نیست. اعتیاد[و]اینطور فسادها[را]دامن زدند، زیاد کردند. اصل برنامه این بوده است که جوانهای ما را به فساد بکشند.
اینها برای اینکه مبادا یک قدرتی یک وقت در مقابلشان قیام کنند، هر جا که احتمال یک قدرتی میدادند آن را با تمام قوا سرکوب کردند. احتمال میدادند که روحانیت جلوی آنها را بگیرد، زمان رضاخان هر که یادش است میداند با روحانیت چه کردند. و
بعدش هم به آن طرز نبود. به طرز شیطنتگری بدتر در زمان این یکی بود. دانشگاه را احتمال میدادند که یک وقت در مقابل اینها بایستد، دانشگاه را هم با طرحهایی نگذاشتند دانشگاه صحیح برای این مملکت باشد. مردم را احتمال میدادند که اگر اتکا بکنند به اسلام یا اتکا کنند به روحانیت، کاری از آنها بیاید.[آنها را]از روحانیت و اسلام جدیت میکردند که جدا کنند؛ مردم را بدبین کنند به روحانیت؛ بلکه بتوانند بدبین بکنند به اصل همۀ مکتبهای توحیدی و اسلامی. از این جهت تبلیغات دامنهدار[ی]که باید گفت چند صد ساله طوری کرده بود که جوانهای ما اشخاصی که درست به عمق مسائل سیاسی نمیرسیدند. اینها هم باورشان آمده بود که اسلام، یا هر مکتب توحیدی، خلاف مسیر ملتهاست، و جلوگیری از رشد میکند؛ جلوگیری از تمدن میکند. اگر یادتان باشد، در زمان «محمدرضا»، در اوایل این نهضت، یک وقت در یکی از کلامش گفت که این معممین، روحانیین میخواهند که مملکت برگردد به حال سابق؛ حتی کسی سوار اتومبیل هم نشود؛ سوار طیاره هم نشود؛ اینها با این هم مخالفند. اینها میخواهند مثل همان سابق مثلاً با الاغ این طرف و آن طرف بروند! همان وقتی که بعض مراجع[1]با طیاره رفته بودند به مشهد، همان وقت هم ایشان این حرف را میزد که ما هم بالای منبر گفتیم، که همین حرفی که این میزند الآن بعضی مراجع با طیاره رفتند مشهد. چه طور این حرف را میزند؟ روحانیت با فساد مخالف است، نه با تمدن. این رژیم بود که به اسم «تمدن» فساد را رایج کرد. مراکز فحشا در تهران ـ آنطوری که میگویند ـ بیشتر از مراکز کتابفروشی است! مشروبفروشی از کتابفروشی میگویند در تهران زیادتر بوده؛ حالا البته دیگر انشاءاللّه نیست.
اینها میخواستند که هر قوهای که احتمال بدهند که در مقابل اجانب بایستد و اربابها بایستد و هر فکری را که احتمال بدهند که این فکر در مقابل آنهاست، اگر بتوانند فکر را
از او بگیرند. فکر را چه طور بگیرند؟ به اعتیاد به مشروبات، به اعتیاد به هروئین و امثال این مخدرات که فکر انسان را میگیرد؛ انسان را از میان تهی میکند، مراکز فحشایی که سرتاسر مملکت بود، مراکز فسادی که سرتاسر مملکت بود، خوب، این هم جوانها را مشغول میکرد به یک امور شهوانی که بکلی افکار را از دستشان میگرفت. این یک برنامه بود ... این برنامه روی یک حساب[بود]نه اینکه همین طوری میشد. یک حساب، حسابِ دقیق این کارها انجام میگرفت. و الآن روی یک حساب دقیق دارد یک کار دیگر انجام میگیرد. شما گمان نکنید که همین طوری الآن صد تا گروه پیدا شده، صد تا گروه اظهار وجود کردند، صد تا بیشتر میگویند هست! اظهار وجود کردهاند، این همین طوری نیست صد گروه در یک مملکتی اظهار وجود کنند؛ یعنی صد گروه با هم اختلاف پیدا بکنند؛ یعنی صد گروه با اسلام مخالف باشند بیشترشان. این همین طوری نیست که مِنباب اتفاق هر گروهی دلشان خواسته؛[تشکیل بدهند]خیر، یک دستی در کار است، که یا اینها دانسته هستند که خیانتکارند، چنانکه بسیاریشان اینطورند؛ یا ملتفت نیستند و توجه به مسائل سیاسی ندارند.
در یک موقعی که همۀ قدرتها جمع شد با هم و ملت را با هم منسجم کرد،[و]الآن که وقت این است که نتیجه گرفته بشود و سازندگی بشود، در این موقع آمدند گروههای مختلف؛ دستجات مختلف؛ احزاب مختلف؛ هرکسی یک طرفی یک گروهی درست کرد؛ بسیاریشان در مقابل نهضت و در مقابل اسلام، و بسیاریش هم اسم این را نمیبرند، لکن واقعش همین طور است. اینها یک مسائلی است که حساب کردند رویش خارجیها. حساب کردند رویش آنهایی که مطالعه کردند در افکار ما، در عادات ما، در جمعیتهای ما.
آنها از هر راهی میخواهند نگذارند که این نهضت به ثمر برسد. بتوانند از این شلوغکاریهایی که در مرز و در جاهای دیگر الآن یک جمعیتی آمدهاند اینجا که
خرمنهای ما را آتش زدند، و مشغول آتش زدن خرمن هستند. این فرض کنید که یک دستهای هستند که اینهایی که آتش میزنند خرمنها را و اولاً نمیگذاشتند کشت بکنند، بعد نمیگذاشتند برداشت کنند. حالا هم که خرمن کردند، آتش میزنند، این همان گروهی هستند که میگویند ما طرفدار مردم هستیم؛ طرفدار خلق هستیم. طرفداری از خلق را اینطور میدانند که نگذارند اینها زراعت کنند؛ بعد هم نگذارند اینها زراعتشان را بردارند؛ بعد هم اگر خرمن کردند، خرمنها را آتش بزنند. این طرفداری آنهاست! مثل «تمدن بزرگ» شاه است. طرفداری آنها این است که این ملت را بخواهند ضعیف نگاه دارند؛ این ملت را بخواهند فقیر نگه دارند؛ این ملت را مختلف[و]متشتت قرار بدهند، تا اینکه آنهایی که اینها را فرستادند برای این کار، آنها بیایند قبضه کنند همه چیز ما را.
از چیزهای مهمی که در این باب بوده همین قضیۀ مواد مخدر بود که با حساب مواد مخدره میآید، نه این است که یک قاچاقچی این کار را میکند، یا قاچاقچیهایی؛ خیر، اینها حساب دارد، اینها روی حساب فهمیدند دانشگاه را باید چه طوری نگذارند عمل بکند؛ مدارس علمی را باید چه جوری نگذارند کار بکند ـ عرض میکنم که ـ جوانها را چه جوری باید نگذارند که مفید برای جامعه باشند نگذارند رشد بکنند. یک قسمش هم همین است که با اعتیاد، با هروئین و با تریاک و با امثال ذلک این کارها را رواج بدهند. اینها یک مسائل حساب شده است؛ شما اینها را پای چهار تا قاچاقچی حساب نکنید. این «قاچاقچی بزرگها» این کارها را میکنند؛ این دستهای خارجی دارد این کارها را میکند. اینطور نیست که این مفسدههایی که الآن در ایران دارد میشود مثلاً شما این را پای یک جمعیتی حساب بکنید که شلوغکارند؛ نخیر این روی حسابِ صحیح[و]دقیقِ پیشِ خودشان حساب شده است که باید این مملکت که بناست اسلامی بشود، و اگر انشاءاللّه اسلامی بشود، دست اینها دیگر تا آخر کوتاه است، نه به نفتش میتوانند دست بزنند و نه به مساش میتوانند و نه به سایر چیزهایش.
اینها میخواهند که نگذارند این نهضت به آخر برسد. تا میتوانستند همه جمع شدند که نگذارند محمدرضا برود، همه قوا جمع شدند که نگذارند او برود، خوب؛ نشد؛ ملت قیام کردند و نشد، بعد که او رفت، جمع شده بودند که بختیار را نگه دارند که آن هم تالی[2]او بود، او هم یکی از نوکرها بود. بعد که او[را]هم ملت خارجش کرد. کوشش میکردند که خوب[شاه]باشد. بعد از اینکه یک عدهای، حتی اشخاص محترم، هم کوشش به اینکه خود او بماند، بعدش کوشش به اینکه بختیار باشد، و بعد از کوشش به اینکه این شورای سلطنتی باشد و ما انتخابات را درست کنیم، اینها همه یک[برنامه]هایی بود که هی تزریق میکردند، که یک اشخاص بیاطلاعی از آنها قبول میکردند و «طرح» میدادند؛ ملت قبول نکرد این حرف را از آنها، همۀ اینها را زد کنار. حالا که همه[را]زدند کنار و از آن جهت هم مأیوس هستند، بعد آمدند سراغ انتخابات، انتخابات را منع میکردند؛ یک دسته تحریم کردند، بعضیها تحریم کردند قضیۀ رفراندم را، بعضیها تحریم کردند رفراندم را؛ و بعضیها آتش زدند! گروهی آتش زدند صندوقها را! با سلاح نگذاشتند مردم رأی بدهند. خوب، اینجا هم شکست خوردند، و مردم رأی دادند: رأیی که در دنیا سابقه نداشت. اکثریتی که در دنیا سابقه نداشت[رأی]دادند اینها. از این هم دستشان کوتاه شد، بعد آمدند سراغ قانون اساسی. باز بنا کردند یک کارشکنی کردن که نه، باید مجلس مؤسسان باشد. اگر مجلس مؤسسان نباشد چه خواهد شد! برای اینکه نگذارند جلو برود، از این هم دستشان کوتاه شد، حالا افتادند دنبال همین که همین هیأت هم نگذارند درست بشود. اصلاً تمام اینها یک نقشههای حساب شده است. نه آن کسی که در سرحدات و اینها به اسم مثلاً کمونیستی و به اسم نمیدانم کذا شلوغکاری میکنند، اینطور است که یک دستهای خودشان همین طوری آمدهاند میکنند. نه اینکه هروئین و رواج هروئین در سرتاسر مملکت ... همین طوری شده، و مِنباب اتفاق شده است؛ نه، اینها همه روی نقشه است.
نقشه کشیدهاند اینها که نگذارند این نهضت به ثمر برسد، چه بکنند. از همۀ اطراف خرابکاری. یک خرابکاریهایشان همین است که جوانها را نگذارند یک جوان صحیح بار بیاید. که اگر یک نهضتی بشود، از این نیروی جوانی باید استفاده بشود، نگذارند نیروی جوانی به ثمر برسد.
بنابراین، خوب مسئلهای است که همۀ جوانب باید جلوگیری بشود؛ و البته همه جوانب را هم همهکس نمیتواند. هر دستهای باید یک گوشهاش را بگیرند و درست بکنند. یک دسته مبارزه با مواد مخدره بکنند، یک دسته مبارزه با مشروبات بکنند، یک دسته مبارزه ـ عرض بکنم ـ با فسادهای دیگر بکنند؛ و همین طور. تا انشاءاللّه بلکه این نهضت به ثمر برسد و دولت اسلامی آنطوری که اسلام فرموده است، نه آنطوری که هواهای نفسانی بخواهد بکند آنی که اسلام فرموده است اگر انشاءاللّه این تحقق پیدا بکند، سعادت برای این ملت و سایر ملتها[است]. انشاءاللّه کشیده میشود به سایر ملتها.
و من توفیق شما را در این مجاهدت از خدا میخواهم و البته هرکس هم بتواند کمک کند به شما، کمک به امر خیری است. لکن اصل حالا تشکیلاتتان چهجور است و وضع چه جوری است، اینها را دیگر من اطلاعی ندارم. همان کلیات مطلب را من عرض کردم.