صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان هدف اصلی از مبارزه با شاه و امریکا
- محل قم
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع هدف اصلی از مبارزه با شاه و امریکا
-
حضار
حضار: زنان مسلمان ایرانی خارج از کشور
بسم اللّه الرحمن الرحیم
انشاءاللّه موفق باشید. من در خارج کشور هم در فرانسه که بودم، این خانمها میآمدند آنجا و من برایشان صحبت میکردم، یا در جزء جمعیت یا خودشان بودند. مطالب ما همان مطالبی است که در خارج میگفتیم. اگر آمده باشید آن وقت آنجا، مطالب ما از اول یک مطلب است. هرچه مطلب گفتیم مقدمۀ آن یک مطلب است، و آن اجرای احکام خدا و قیام یک حکومت عدل اسلامی ـ انسانی. اگر ما میخواستیم بروند آنها، اگر میخواستیم که رژیم ساقط بشود ـ که میخواستیم ـ اگر میخواستیم دست اجانب کوتاه باشد ـ که میخواستیم ـ همه برای این بود که این موانع را از سر راه برداریم؛ موانعی که نمیگذارند یک دولت اسلامی تحقق پیدا کند؛ موانعی که میخواستند ملت را برخلاف آن عقایدی که ملت دارد، برخلاف آن خواستههای ملت راه ببرند. ما موانع را که میخواستیم برداریم نه برای اینکه همان مقصد ما این بود که محمدرضا برود و مقصد این بود که امریکا دستش کوتاه بشود، بعدش هرچی میخواهد بشود؛ هر حکمی میخواهد، جاری بشود؛ هر اخلاق زشتی میخواهد، در ایران تحقق پیدا کند؛ نخیر، مطلب اینها نبود. اساس، مقصد عالی ما، مقصد اصلی ما، مقصدی بود که خدای تبارک و تعالی آن را به ما امر کرده، و آن اینکه حکومت باید حکومت الهی باشد، اسلامی باشد، حکومتی باشد که خود مردم میخواهند آن حکومت را. وقتی حکومت حکومت عادلانه شد، حکومت در خدمت مردم شد، سایۀ این حکومت بر قلوب مردم است؛ و
یک همچو حکومتی میتواند حکومت کند.
آنها که پایۀ حکومتشان بر قلوب مردم نیست، نظیر همین حکومتهای سابق بود که وقتی که رفتند، مردم ریختند در خیابانها و گل ریختند و نقل ریختند و آن مسائلی که هر که بوده دیده هر که نبوده شنیده. من همین معنا را به شاه سابق تذکر دادم که کاری نکن که مثل پدرت وقتی بروی همه شادی کنند؛ با مردم باش و با اسلام باش؛ مسیرت مسیر ملت باشد؛ خیانت نباشد در کار، خدمتگزار مردم حکومتها باید باشند؛ و این آدم نشنید این حرفها را؛ و همان شد که گفته میشد و ما حدس میزدیم. که دیدیم در زمان رضاخان که وقتی که رفت، مردم شادی کردند؛ و دیدند در این زمان که وقتی که این رفت، همه در خیابانها ریختند و بیشتر شادی کردند.
حکومتها وقتی حکومتهای ملی نشد، وقتی پایۀ حکومت بر دوش یک ملت نبود و بر قلب یک ملت نبود، اینها نمیتوانند یک حکومتی باشند. این به حسب کلی باید حکومتها خدمتگزار مردم باشند، نه اینکه مردم از حکومت بترسند.
باید حکومت چنان باشد که اگر رئیس جمهورش توی مردم آمد، دورهاش بکنند و با او خوش وبش کنند؛ نه اینکه اگر صداش درآید، فرار کنند از دستش! اگر نخست وزیرش بین مردم بیاید، مردم اطرافش بریزند و به او مرحبا بگویند؛ نه نخست وزیر که اگر بیاید، مردم اظهار تنفر بکنند، فرار بکنند از او. ارتش هم باید اینطور باشد، شهربانی هم باید اینطور باشد، ژاندارمری هم باید اینطور باشد، نه ژاندارمری و ارتش و شهربانیِ زمان طاغوت که معارض با مردم بود؛ و مردم نه او را میخواستند، و دشمن خودشان میدانستند؛ آنها هم مردم را دشمن خودشان میدانستند. یک همچه مملکتی که قوای انتظامیاش دشمن ملت باشد و ملتش دشمن قوای انتظامی باشد، این قابل این نیست که حکومت باقی بماند. حکومت وقتی باقی میماند که مردم او را بخواهند، ملی باشد؛ ملت
او را انتخاب بکند؛ و من امیدوارم که از این به بعد همین طور باشد؛ قوای انتظامی در خدمت مردم باشد، حکومت در خدمت مردم باشد، و عدالت اجتماعی اسلامی تحقق پیدا بکند، و شما که از خارج آمدید در یک مملکتی باشید که رفاه باشد، در یک مملکتی که آزادی به معنای سالم باشد، در یک مملکتی که از خودتان باشد، و خودتان برای مملکت خودتان خدمت بکنید. خداوند همۀ شما را موفق کند و سلامت و سعادت عنایت کند.