صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان خیانتهای دوران رضاخان ـ توطئههای امریکا و ابرقدرتها
- محل قم
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع خیانتهای دوران رضاخان ـ توطئههای امریکا و ابرقدرتها
-
حضار
حضار: نمایندگان عشایر ـ اهالی نیریز فارس ـ نمایندگان ستاد نیروی هوایی
بسم اللّه الرحمن الرحیم
این عشایر ایران یکی از بهترین خزائن ملت است؛ رضاشاه، به امر اجانب مأمور شد عشایر را در هر جا که هست سرکوبی کند. برای اینکه اجانب مطالعاتی که کرده بودند یکی از چیزهایی که ممکن بود جلوی اجانب را بگیرد و نگذارد که اینها در ایران رخنه بکنند، عشایر بود. آنها با هر احتمالی یک سدی درست میکردند که جلوی آن محتمل را بگیرند،[چون]احتمال میدادند روحانیون از مقاصد آنها جلوگیری کنند، رضاخان را واداشتند به اینکه با روحانیون ... و آنطور که دیدید. یعنی شاید شماها اکثراً یادتان نباشد، ولیکن من یادم است، و پیرمردها یادشان است، دیدید که با روحانیین چه کردند. به طوری که در همین مدرسۀ فیضیه نمیتوانستند طلبهها روز توی حجرههای خودشان بمانند. اینها مجبور بودند که قبل از آفتاب بروند به باغات، و آخر شب برگردند! برای اینکه اگر در مدرسه بودند، میآمدند پاسبانها میریختند مدرسه و میبردند اینها را یا خلع لباس میکردند؛ یا حبس میکردند؛ و از این با بزرگان از روحانیین هم مخالفتهای زیاد شد. گرفتاریهای زیاد آنها داشتند. خیلی به حبس رفتند؛[و]بعضی را کشتند. روی همین احتمال که روحانیون یک سدی باشند در مقابل اجانب.
عشایر هم یک سد دیگر بود. اینها خیال این را میکردند که عشایر اگر در ایران باشد ـ همینطور هم بود ـ قدرت عشایر باشد، از باب اینکه اینها توجه به اسلام دارند، ممکن
است که جلوی مقاصد آنها را بگیرند؛ از این جهت، عشایر را یکی پس از دیگری خلع سلاح کردند؛ و از محالّ خودشان بیرون کردند، و به قول خودشان تخته قاپو کردند[1]و این مسائلی که برای همۀ عشایر پیش آوردند. هر چه توانستهاند این ذخایر ملت ما را، این ذخایر انسانی را، هر چه توانستند این ذخایر را چپاول کردند؛ از بین بردند. میدیدند که مجالس، مجالسی که در ایران تشکیل میشد، مجالس وعظ و خطابه، مجالس روضه، احتمال داشت که برای اینها ضرر داشته باشد، جلوی آن را گرفتند. ما یکوقت دیدیم که در تمام ایران دیگر مجلس روضهای نبود. در قم بعضی از آقایان، آقای صدوقی یزدی[2]مجلس روضهای قبل از اذان صبح داشت که اول اذان دیگر[باید]تمام شده باشد. مجالس را بکلی از بین بردند. مساجد و ائمۀ مساجد و مراجع و هر چه بود، اینها از بین بردند. یعنی نگذاشتند دیگر این قوۀ فعاله قوه داشته باشد. معالأسف آن روز ملت را هم جوری بار آوردند، تبلیغاتشان طوری در ملت تأثیر کرد، که ملت هم بسیاری از آنها ـ البته نه همه ـ بسیاری از قشرهای ملت هم مخالف شدند با روحانیت. تبلیغات آنها تأثیر کرد[و روحانیون]را معرفی کردند به اینکه اینها انگلیسی هستند! همان خود انگلیسها اینها را این جور معرفی میکردند!
یعنی عمال انگلیسی توی مردم میافتادند که این آخوندها انگلیسیاند! این آخوندها کذا هستند. درباریند! انگلیسی هستند، که مردم را از اینها جدا بکنند. در هر صورت، همۀ اقشار ملت را اینها از هم جدا کردند با اسمای مختلف: عشایر از اشرار هستند و باید سرکوب بشوند و باید چه بشوند، اینها چه، دزدند اینها! عشایر مردم محترم. فرض کنید در هر جایی چهار تا هم[خلافکار]هست. لکن اینها غرضشان این حرفها نبود. غرض این بود که کاری که میکنند و عشایر را خلع سلاح میکنند، این را در نظر ملت یک چیز صحیحی جلوه بدهند چنانچه عمامۀ اهل علم را که برمیداشتند، در نظر ملت یک کار صحیحی جلوه بدهند: اینها انگلیسی هستند، باید بروند سراغ کارشان! اینها کردند این
کارها را، و همۀ اقشار را از هم جدا کردند. قشر روحانیین را از دانشگاهها جدا کردند. به روحانیون میگفتند که دانشگاهیها یک مردم بیدینی هستند؛ یک دسته فکلی بیدین مضر! به[دانشگاهی]میگفتند آخوندها درباریند؛ یک دسته مردم درباری هستند که همیشه کار میکنند برای دیگران! و اینها را از هم جدا میکردند.
والحمدللّه اخیراً این انفصالها کم شد. و امید است که تمام بشود، اگر بگذارند. در این نهضت که ملت ما پیروز شد، برای این بود که این اختلافات یک قدری منسی شد،[3]همه توجه به یک مطلب پیدا کردند که باید یک جمهوری اسلامی یک حکومت اسلامی باشد. قشر روشنفکر و قشر متقدم و متجدد و بازاری و سایر اقشار همه با هم دست برادری دادند تا این کار را انجام دادند. همه هم با هم توجه به اسلام بود. لکن الآن ما احتیاجمان به این وحدت کلمه بیشتر از آن وقتهاست. آن وقت یک نارضایتیهایی از دستگاه بود که مردم را مجتمع کرد. حتی آنهایی هم که خیلی علاقه به اسلام نداشتند لکن نارضایتی داشتند از دستگاه، آنها هم با آنهایی که علاقه داشتند با هم دست به هم دادند. و چون همۀ اقشار ناراضی بودند، آن نارضایتی اسباب این شد که یکوقتی[که]صدایی بلند شد همه جمع شدند. و الآن احتیاج به این وحدت کلمه بیشتر است؛ برای اینکه آن نارضایتیهایی که از دستگاه بود، خوب، دستگاهی الآن نیست؛ حالا دیگر هر چه باشد آن فروکش کرد[ه]حالا به واسطۀ تبلیغات سوئی که باز شروع شده است، همان دستگاههایی که سابقاً شروع میکرد[4]، حالا نارضایتیها را آوردند روی دولت فعلی. آن نارضایتیها که پیشتر داشتند و آنهمه مردم زجر کشیدند. دیگر حساب این را نمیکنند که آن زجرها تمام شد، این حبسهایی که ابرار را میگرفتند و حبس میکردند تمام شد؛ آن گرفتاریها الآن نیست؛ حالا آمدند اطراف دوره میگردند میخواهند نارضایتی ایجاد
کنند از این نهضت، خوب، «این نهضت چه کرد! یکی از حرفهایش ...[عملی]شد؟! خوب، این دولت چه کرد برای شما؟ چه میکند برای شما؟ این هم دولت اسلامی! باز هم شما همان وضع سابق را دارید!» نه اینکه اینها ندانند مسئله را، میدانند مسئله را، غرض دارند. میخواهند نشود مطلب میدانند که تا حالا چه شده. این چیزی که شده است[در]دنیا سابقه نداشته است. قدرتی را شکست دادهاند که امکانش پیش مردم، پیش دولتهای خارج، پیش متفکرین خارج[نبود]برایشان تصورش نمیشد که همچو چیزی بشود؛ همه غیرممکن میدانستند.
میدانند که آن دستگاه ظلم که همه جا، در اعماق مملکت ما اینهمه دستشان دراز بوده و همه ظلم میکردند. میدانند این را که آن ظلمها تمام شد؛ الآن کسی نیست که به مردم ظلم بکند. آنکه هست این است که ظالمها را میگیرند، آنهایی که ظلم کردهاند میگیرند، محاکمه میکنند. اما کسان دیگر را الآن کاری ندارند. آزادند. ما الآن در این مجلس آزاد نشستهایم با هم صحبت میکنیم، در صورتی که قبلاً امکان نداشت. یک همچو مجلسی هیچ امکان نداشت. اینها میدانند که خیلی کار شده، لکن نمیخواهند بعدها بشود. متأسفند از اینکه شده است. تأسفشان برای این است که دست اربابها کوتاه شده است.
در یکی ـ دو روز پیش از این، در روزنامه بود که سنای امریکا به اتفاق آرا این اعدامهایی که در ایران شده است محکوم کردند. آن هم که طرح داده یکی از دوستان اسرائیل است و خودش هم از صهیونیستهاست![5]خوب، معلوم است که سنای امریکا باید محکوم کند ما را؛ شکی ندارد! ما میدانیم که اینها ما را محکوم میکنند. دولت امریکا هم ما را محکوم میکند، منتها حرفش را نمیزند. مجالس امریکا هم ما را محکوم
میکنند. برای اینکه آن داغی که به دل امریکا وارد شده است به واسطۀ این نهضت به دل هیچ کس وارد نشده است! هیچکدام از ممالک به اندازۀ این استفاده نمیکرد. باید ما محکوم باشیم! توقع اینکه سنای امریکا موافق با ما باشد، این توقع بیجایی است. توقع اینکه خیر، اعدامهای ما را محکوم نکنند، این توقع بیجاست. ما همچو توقعی از امریکا نداریم. خصوصاً که خوب، دولت ایران از اسرائیل نفت را قطع کرده و تا آخر هم به آن دیگر؛ نمیدهد آن هم از دوستان نزدیک امریکاست و سنای امریکا. ما توقع نداریم.
دولت امریکا ما را[تهدید]کرده بود که اگر چنانچه این اعدامها ادامه پیدا بکند، در روابط ایران با امریکا یک قدری خطر میافتد، ای الهی که به خطر بیفتد! ما روابط با امریکا را میخواهیم چه بکنیم. روابط ما با امریکا روابط یک مظلوم با یک ظالم است؛ روابط یک غارت شده با یک غارتگر است. ما میخواهیم چه کنیم. آنها میل دارند که با ما روابط آنها احتیاج دارند که با ما روابط داشته باشند؛ ما چه احتیاجی به امریکا داریم. امریکا آن طرف دنیاست. آنها میخواهند که بازار داشته باشند اینجا. آنها باز طمع دارند که نفت ما را بخورند. ما که، اسلام که، بنا ندارد که ظلم به دیگری بکند، مظلوم هم نخواهد شد. البته سنای امریکا ما را محکوم میکند. مجالس انگلستان هم ما را محکوم میکنند. مجالس شوروی هم ما را محکوم میکنند. ما محکوم همۀ[قدرتها]هستیم. آن کاری که در ایران واقع شد کاری است که همۀ قشرهای ظالم و مستکبر با آن مخالفند. ما هیچ توقع نداریم که دولت امریکا یا سایر دوَل ابرقدرت، آنهایی که میخواهند منافع ما را ببرند، حالا که ما دست آنها را کوتاه کردهایم بیایند تشکر هم بکنند! البته نباید هم بکنند. خیلی هم اظهار تأسف باید بکنند. اگر از کشتن هویدا امریکا اظهار تأسف نکند خوب، این از یک نوکر پانزده سال یا بیشترِ خودش که از دستش رفته است اظهار تأسف[نکند]، این بیوفایی است به نوکر! اگر از اینکه شاه را میخواهیم محاکمه کنیم، میخواهیم محکوم کنیم یا اعدامش کنیم، اینها اظهار تأسف نکنند و اظهار تأثر نکنند، از
یک نوکرشان قدردانی نکردهاند. قدردانی از یک نوکری که همۀ ذخایر ما را تقدیم امریکا کرده این است که اظهار تأسف بکنند.
باید دید که مظلومها چه میگویند. باید ببینیم که ملت امریکا چه میگویند. دولت امریکا معلوم است: شکست خورده و زخمی است، مار زخمی است و شکست خورده، سنای امریکا شکست خورده، آن اظهار تأسف میکند؛ باید دید که خود ملت امریکا چه میگویند. آنها هم همین منطق را دارند؟ آنها ندارند این منطق را. ملتها این جور نیستند. باید دید که ملتهای مظلوم چه میگویند نظر ملت مظلوم نسبت به اشخاصی که اعدام شده چه است.[برای]سنای امریکا که تا حالا قتل و غارتی واقع نشده بود، همهاش نفع بود، در مقابل اینکه همهاش برای او نفع بود و حالا آنهایی که نفع رسان هستند و از بین رفتهاند البته[جای]تأسف است؛ اما باید دید که آنهایی که تحت ظلم واقع شدهاند، ملتهایی که تحت ظلم و ستم واقع شدهاند، یا از ناحیۀ امریکا یا از ناحیۀ شوروی یا از ناحیۀ انگلستان و یا از ناحیۀ حکومتهای خودشان که دست نشاندۀ آنهاست، اینها در این مسائل چه میگویند. باید دید مظلوم در این مسائل چه میگوید، نه ظالم. ظالم همیشه میخواهد که ظلم بکند؛ عمالش ظلم بکنند. مظلومهای عالم یا آنهایی که انسانند چه میگویند. آن دست نشاندههای آنها ـ البته اقشار مختلفۀ دست نشانده هست: سنا از یک طرف هست؛ و نمیدانم، آن جمعیات حقوق بشر از یک طرف هست؛ و این جمعیتهایی که خودشان درست کردهاند برای بازی دادن مردم آنها همه متأسفند. ما میدانیم که همه متأسفند. آنها باید عزا بگیرند برای اینکه میدانند چه از دست دادهاند. نوکرها را از دست دادهاند، چه نوکرهایی! در کشتن هویدا اظهار تأسف زیاد بود. باید دید که کی اظهار تأسف کرده. آنهایی که اظهار تأسف کردند با چه منطق اظهار تأسف زیاد کردهاند. یک کسی که سیزده سال نخستوزیر ایران بود و همۀ کارها با امر نخستوزیر باید بشود، و همۀ این کشتار با امر نخستوزیر شده است، آن وقت یک ملت مظلوم دستش به این آدم رسیده
و یک نفر آدم فاسد[به جبران]چند صد نفر، چندین هزار نفر اشخاص صحیح، کشته شده است، باز هم آنها البته باید اظهار تأسف کنند.
آنهایی[را]که اینها کشتند اصلاً به حساب نمیآورند! برای اینکه یک ملتی است، بگذار کشته بشود تا ما نفتش را ببریم! آنها کشتاری که اینها کردند به حساب نمیآورند. حساب نمیکنند که یک بشری کشته شده است؛ میگویند یک عدهای که مانع از استفادههای ماست بگذار کشته بشود. انسان را در مقابل منافع خودشان هیچ میدانند. در یک جایی که من بودم راجع به اوضاع ایران[صحبت]میشد که اوضاع ایران چطور است، و سفارتخانهها ممکن است که آن وقت چه بشود یکی که صاحب یک سفارتخانهای بود میگفت که ما به اینکه سفیر یا اشخاصی کشته بشود اهمیتی نمیگذاریم، ولی مبلهای ما خیلی اهمیت دارد! این مبلهایی که ما آنجا داریم آنها اهمیت دارد! یک نفر آدم رسمی، یک نفر آدم رسمی، این حرف را زد که ما اهمیت نمیدهیم؛ مبلهایمان بیاید! وضعشان این است دیگر، آدم مادی جز به مادیگری فکر نمیتواند بکند، نمیتواند فکر بکند. اصلاً شرف را اینها نمیتوانند بفهمند یعنی چه! همۀ شرف را به این میدانند که مبلشان خیلی خوب باشد! شرافت را، به این میدانند که چندین دستگاه مثلاً عمارت داشته باشند. عمارت چه جوری باشد. انسانیت اصلاً فکرش را نمیکنند؛ تو خط این نیستند. اگر اینها در خط این مسائل بودند، خوب، اینهمه آدم از ایران کشته شد، اینهمه متفکرین، روحانیین، اَبریا، مظلومها، زن و بچه، کوچک و بزرگ، توی این خیابانها خونشان ریخته شد، این اهمیتی نداشت! هیچوقت تأسفی[نبود]. تأسف ندارد اینکه! خوب، یک دسته را کشتند[که]اینها مانع از استفادههای ما بودند. اما هویدا وقتی کشته میشود صدایشان درمیآید؛ تأسف میخورند!
اینهایی که کشته شدهاند، بیایند مطالعه کنند اینها چه کسانی هستند که کشته شدهاند.
ببینند اینها چه کسانی هستند. اینها هر کدام چند نفر را کشتهاند؛ هر کدام وادار کردند به قتل چند نفر آدم. چه بیچارگی برای این ملت درست کردند اینها. ملت ما نجیب است، ملت ما اسلامی است؛ والاّ همان روز اول همۀ اینها را با هر چه بود غارت کرده بودند و از بین برده بودند. ولی ملت ما ملتی است که ادب اسلامی دارد. آنهایی هم که همۀ خیانتها را کردند باز با آنها آن خشونتهایی که آنها با بشر میکنند اینها نکردند. وقتی آمدند حبسهای ایران را دیدند، رفتند گفتند حبسها خوب است؛ مطابق با تمدن است؛ مطابق با[جوامع]دمکراتیک است. برای اینکه منطق، منطق انسانی است. یک منطق انسانی، یک منطق اسلامی، نمیتواند غیر از این باشد. اگر آنها غلبه کرده بودند بر ما، هیچ یک ما الآن نبودیم! اگر هویدا به ما غلبه کرده بود، دیگر ما اینجا ننشسته بودیم؛ شما هم نبودید.
اینها فکر نمیکنند که در دنیا یک معنویاتی هم موجود است. چیز دیگری هم ما داریم، غیر از عمارت و غیر از اتومبیل و غیر از این مسائل. غیر از این قدرت حیوانی یک چیزهای دیگری هم در عالم مطرح است. اصلاً فکر این مسئله در ذهن امثال کارتر نمیآید. فکر نمیتواند بکند. این سناتوری که اعتراض کرده است به این اعدامها اصلاً نمیتواند ادراک کند این معنا را که غیر از این حیوانیت یک چیز دیگری هم در عالم هست. اگر انسان فکر بکند که یک مسائل دیگری هم در دنیا مطرح است، اینهمه نظرش را به این نمیکند که حالا که این به ما نفت را به رایگان داده است، به ما خدمت کرده است و آدمکشیاش هم خدمت به ما بوده است، این مطلب همین است ما چون منفعت باید ببریم. اصلاً مطرح نیست[چنین]چیزی در اسلام. همچو مسائل اصلاً مطرح نیست. مسئلۀ مادیت به این معنایی که اینها میگویند مطرح نیست. اسلام مادیت را تبع معنویت میکند. میخواهد مادیت را مهار کند، صورت معنوی به آن بدهد. لشکر اسلام قبل از اینکه توجه به مادیات بکنند، به معنویات توجه میکردند؛ روی معنویات شمشیر میکشیدند؛ اشخاص فاسد را جلویش را میگرفتند. جنگهای اسلام را ببینید که با چه
اشخاصی، با چه قشرهایی بوده است. برای منفعت بوده؟ آن وقتی هم که در جنگ حنین بود، یا یکی دیگر از جنگها، وقتی هم که غلبه کردند، هر چه بود حضرت رسول دادند به خود همان مشرکین. این هم مال شما. اصلاً مادیت مطرح نیست در اسلام. خوب، زندگی پیغمبر اسلام را، زندگی امیرالمؤمنین ـ سلاماللّه علیه ـ را مطالعه کنند، ببینند اینها چه جور زندگی کردند. حکومت هم که کردند چه جور حکومت کردند؛ چه وضعی داشته حکومتشان.[توجهی]که اسلام به مادیت[دارد]توجه تبعی است. همۀ توجه، معنویات است. در روایت هست کهإنّاللّهَ تَعَالَی مَانَظَرَ ... إلَی عَالَم الطبیعة ـیا: إلَی الجِسمِـ مُنذُ خَلَقَهُ نَظَرَ لُطفٍ.معنویات را میزان گرفتهاند.
البته آنهایی که نمیفهمند، فقط همان چشم حیوانی دارند، همۀ ادراک، ادراک حیوانی است، چشم، چشم حیوانی است، ادراک، ادراک حیوانی است، نمیتواند ادراک این مطلب را بکند که هویدا را کشتن تأسف ندارد. این، همه چیزش روی همین مسائل حیوانی چرخ میزند. طعمه است! این ممالک باید طعمۀ امریکا باشد! هر که بهتر این صید را میکند، در نظر سنای امریکا نشان میگیرد. هر که جلوگیری میکند از این طعمه، در سنای امریکا محکوم است. غیر از این نمیتوانند ادراک بکنند. اینجوری از اول تربیت شدهاند. آنها هم که حقوق بشر را طرح میکنند، آنها هم همین است. آنها هم غیر از همین طبیعت و غیر از همین مادیت ادراک ندارند. نمیتوانند بفهمند. معنویات را اصلاً نمیتوانند بفهمند. البته آنهایی که معنویات دارند در نظر آنها محکومند. آنهایی که دفاع از مملکتشان میکنند، آنهایی که جانیها را کشتند[...]آن هم هیچ زجر نبوده است؛ فقط یک قصاص بوده است. این هویدا در آنجا که بود روزنامه هم میخواند! به من اطلاع میدادند که خیلی حالش خوب است. اگر یکی از ماها در حبس هویدا بودیم، آن عمل را میکردند که با همۀ حبسیها میکردند؛ آن زجرها را میدادند که به همۀ حبسیها زجر میدادند، لکن وقتی مسلمان همین آدم جانی را میگیرد و حبس میکند، به دستور
اسلام نباید زجرش بکند. محاکمهاش میکنند، جانی هست میکشندش. ما یک آدم بَری[6]را، اسلام یک آدم بَری را نمیکشد. یک آن حبس قائل نیست اسلام برای کسی که گناه ندارد؛ یک ساعت حبس قائل نیست. آنها هم که گناهکارند، یک فحش نباید به آنها بدهند؛ یک سیلی نباید به آنها بزنند.
تبلیغات الآن زیاد است در خارج. در روزنامههایشان، در مجلههایشان نوشتهاند که خمینی همۀ زنها را گفته است سینههایشان را ببرند! این فقط سه مورد اتفاق افتاد، بعد مردم مخالفت کردند! این تبلیغات. البته آنکه خمینی را مخالف با منافع خودش میداند باید او را خردش کند در خارج. این حرفها را میزنند. حالا فرض کنید من هم خرد بشوم، دیگران هستند. همچو نیست که ملت ایران حالا احتیاج به خمینی داشته باشد. احتیاج به هیچکس ندارد. خودش است. خودش الآن ایستادۀ قائم است خودش، بیخود آنها خیال میکنند که اگر ما هم از بین برویم، بکشند یا منحط کنند، مسئله خوابیده است و دوباره آنها برمیگردند و نفت ما را میبرند و همۀ خزائن ما را غارت میکنند. نخیر، دیگر گذشته است این مطلب. نمیتوانند این کار را بکنند. هر جا هر[صنف]هم که در این ایران هستش، الآن ایستاده مقابل اینها. دانشگاهی ایستاده؛ روحانی ایستاده، بازاری ایستاده؛ کاسب ایستاده ـ عرض میکنم که ـ دهقان ایستاده؛ کارگر هم ایستاده. اگر حال یک اختلافی هم بین اینها پیدا بشود، همین از شیطنت این قشری است که منفعتش از دست رفته است.
و من حالا به شما آقایان عرض میکنم که الآن تکلیف برای ما زیادتر است تا تکلیف سابق، سابق تکلیف این بود که همه بزنیم این سد را بشکنیم. تکلیف حالا این است که این قشرهایی که با شیطنت[...]حالا یکوقت با سر نیزه آمده بودند، سرنیزه را مردم
جلویش را گرفتند. اینها الآن با شیطنت پیش آمدهاند. میخواهند با شیطنت قشرها را از هم جدا کنند. این متفقها را، اینهایی که با هم اتفاق کردند و اینها را شکستند و از بین بردند، اینها را از هم جدا کنند. ما مکلفیم الآن به اینکه قشرها را با هم جوش بدهیم. دانشگاهی و روحانی با هم باشند. بازاری و دهقان و کارگر همه با هم باشند. اگر این وحدت کلمه از بین برود و این توجه به خدای تبارک و تعالی از بین برود، خدای نخواسته شکست است. و شکست آن شکستی است که دیگر برگشت ندارد. همۀ ما مکلفیم. منِ طلبه که اینجا نشستهام، آقا که آقا هستند اینجا، آقا که آقا هستند، شما آقایان که آقا هستید، آن آقایان عشایر، آن آقایان ترک، عرب، فارس ـ هر که در ایران نفس میکشد الآن مسئول است. پیش خدا مسئول است. هیچ کس نباید بگوید من نمیتوانم. به اندازۀ خودت میتوانی. هر کسی به اندازۀ خودش. یکی بخواهد از زیر بار شانهاش را خالی کند و بگوید که از من کاری نمیآید، این خلاف مسئولیت کرده است. مسئول است. از همۀ آنها کار میآید. عشایر همه باید با هم مجتمع بشوند بایستند در مقابل اینها. اینها اگر سلطه پیدا کنند، همانطوری که سابق نقطهنظر به عشایر بود و به روحانیت. اگر اینها ثانیاً باز[قدرت پیدا]بکنند، همان مطلب است که نقطۀ اصلی عشایر است، که خزائن این مملکت است، و قشر روحانی و قشر دانشگاهی. اینها باید چشمهایشان را باز کنند؛ و همه با هم برادروار، بدون اختلاف کلمه، همه با هم به پیش بروند، و این نهضت را به آخر برسانند. وقتی که به آخر برسانند و حکومت عدل اسلامی پیدا شد، آن وقت مشغول بشوند به ساختن یک ایرانی با آزادی، استقلال؛ خودشان مشغول بشوند به ساختن ایران. خداوند انشاءاللّه همۀ عشایر را حفظ کند؛ همۀ اهل خرمآباد ـ که آقا و آقایان هم از آنجا هستند و آقا ـ همه، همهشان را حفظ کند. موفق باشند. ما خدمتگزار همۀ آقایان هستیم. خداوند به همهشان سلامتی عنایت کند.
2 ـ آقای محمد صدوقی نمایندۀ امام در یزد وی به دست منافقین به شهادت رسید.
3 ـ فراموش شده، به نسیان سپرده شده.
4 ـ اصل: شد.
5 ـ یاکوب جاویتس (سناتور صهیونیست امریکایی)، وی طرح محکومیت ایران را به سنای امریکا تسلیم کرد و برای تصویب آن تلاش گستردهای به عمل آورد.
6 ـ بیگناه.