صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان لزوم اتحاد همۀ اقشار و مقابله با توطئه علیه رفراندم
- محل قم
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع لزوم اتحاد همۀ اقشار و مقابله با توطئه علیه رفراندم
-
حضار
حضار: پزشکان قم
اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم
بسم اللّه الرحمن الرحیم
از برکات این نهضت یکی این است که ما با این چهرههایی که ناآشنا گذاشتند ما را با آنها، انشاءاللّه آشنا بشویم، و آشنا شدیم. دولتهای تابع استعمار کوشیدند تا اینکه طبقات مختلف ایران را از هم جدا کنند؛ بلکه در یک دایرۀ وسیعی مسلمین را از هم جدا کنند، دولتهای اسلامی را از هم جدا کنند، و در هر ناحیهای قشرهای آنجا را از هم جدا کنند، روحانیون را از طبقات دیگر جدا کنند.
شما آقایان که پزشک هستید و اطبا هستید، بهتر از ما میدانید که اینها به سر ما چه آوردهاند. شما شاهد این مصیبتها بیشتر از ما بودید. و ما همه با هم شریکیم در اینکه در این پنجاه و چند سال شاهد مصیبتهای زیاد بودیم. و اگر جوانها از اول این سلسله را یاد ندارند لابد این اواخر را مطلع هستند و ما که از اول اطلاع داریم و شاهد قضایا بودیم و در قم بودیم و دیدیم در اولی که اینها آمدند روی کار و رضا خان آمد روی کار با این مردم چه کرد، با همین ملت قم چه کرد، با بانوان ما چه کرد، با علمای ما چه کرد، با طلاب ما چه کرد؛ اینها قضایایی است که اگر بخواهد کسی بنویسد باید یک کتاب بنویسد.
من گاهی که مباحثه داشتم در مدرسۀ فیضیه ـ و چند نفری بودند ـ یک روز دیدم که یک نفر هست؛ پرسیدم، گفت: قبل از آفتاب اینها باید بروند در باغات برای اینکه
مأمورین میآیند دنبالشان و آنها را میگیرند! قبل از آفتاب میرفتند در باغات شهر و بعد، آخرهای شب، برمیگشتند به محل ما. خودمان اگر یک جلسۀ خصوصی میخواستیم داشته باشیم، به طور متفرق و از کوچه پس کوچهها باید برویم و چند نفر با هم مجتمع بشویم و درددل بکنیم. شما نمیدانید که با بانوان قم چه کردند اینها. یک رئیس نظمیه بود ـ که نمیدانم حالا هست یا از بین رفته است ـ که آنطور با بانوان عمل میکرد که ـ از قراری که گفتند ـ یک روز دماغش خون آمده بود و نشسته بود، خون دماغش داشت میچکید؛ چشمش افتاد به یک زنی که چادر دارد یا روسری دارد؛ اعتنا به خون نکرد و پرید به او! اینطور با[مردم]عمل میکردند. و شما شاهدید که در این آخر اینها با این ملت چه کردند؛ چه کشتارهایی در تمام شهرستانها کردند؛ در خود قم چه مصیبتهایی به بار آوردند.
و یکی از مصیبتهای بزرگی که برای این ملت بار آوردند اینکه ملت را نسبت به خودشان هم بدبین کردند. این معنا که ما اگر یک مریض پیدا بکنیم در تهران، الآن هم میگویند که اینجا نمیشود، بروید به ـ مثلاً ـ انگلستان، بروید به پاریس! این یک مطلبی است که از دست آنها برای ما پیدا شده است. یعنی ما خودمان را باختیم در مقابل آنها. شما گمان میکنید که در آنجا اطبای آنها همچو هستند که اگر کسی برود آنجا چه خواهد شد! همین مریضهایی که در اینجا اگر یک دقتی بکنند معالجه میشوند، وقتی بروند آنجا معلوم نیست درست معالجه بشوند. اینطور نیست که اطبای آنها یک معجزهای میکنند و اطبای ما اینطور نیستند.[1]این یک مطلبی است که برای تبلیغاتی که اینها کردند، ما به خودمان هم حتی سوءظن پیدا کردیم؛ یعنی خودمان هم باختیم خودمان را. شما گمان نکنید که اینجا اطبایش ـ ایران اطبایش ـ کمتر از اطبای آنجا باشد. الآن بسیاری از اطبا که در امریکا هستند ایرانی هستند. گفتند شاید قریب پانصد تا یا بیشتر طبیب ایرانی هست که
اگر طبیبهای ایرانی بیایند، اختلال پیدا میکند در امریکا! اینطور نیست که اینهایی که رفتند و تحصیل کردند و یا در همین جا تحصیل میکنند، اینها کمتر از آنها باشند. نخیر، اینها هم همان طور هستند. اینها هم مثل آنها یا بهتر از آنها هستند. ما در آنجا ـ فرانسه ـ هم که بودیم گاهی مثلاً گرفتاری پیدا میکردیم، اطبا را میدیدیم خیلی از آنها چیزی که فوقالعاده باشد من که نفهمیدم! و اشخاصی هم که رفتند باز با همان حالِ مرض برگشتند. اینجا جوابشان دادند رفتند آنجا، آنجا هم همین حال بوده است. این برای این است که اینها جدیت کردند در این سالهای طولانی که ما را تهی کنند از مغز خودمان. یعنی ما را همچو غربزده کنند که چیزهایی هم که پیش خودمان بهتر است به[آن]سوءظن پیدا کنیم، و عقیدهمان این باشد که نه اینطور خوب نیست؛ خوب است که آنطور باشد. حال آنکه مسئله اینطور نیست و همچو نیست که آنها در این مسائل عقلی یا در مسائل طبی خیلی جلو باشند. خوب، بله هستند اما نه اینطوری که ما توهّم میکنیم.
بنابراین، یکی از برکاتی که در این نهضت هست این است که ماها را با هم مواجه کرده است. ما از هم دور بودیم؛ و این هم باز دست اجانب بود که ماها را از هم دور کرده بود. با اینکه ما با شما همکاریم: ما طبیب روحانی هستیم، شما طبیب جسمانی ـ همه طبیب انسان هستیم. ما باید با هم متصل باشیم؛ مثل یک بدن که روح دارد و جسم دارد، روحانیین و اطبا هم یک بدن هستند که یکی آن جنبه است یکی این جنبه است لکن معالأسف ما تا حالا یک همچو اجتماعی را ـ غیر از این آخری که در تهران هم البته اطبا میآمدند ـ این اجتماعات را ما قبلاً نداشتیم؛ نه با شما نداشتیم، با دانشگاهیها هم نداشتیم، با قضات هم نداشتیم، با وکلا هم نداشتیم. یکی از برکات این نهضت این است که ما مواجه حالا میشویم با شماها و حرفهایمان را با هم میزنیم.
ما میخواهیم که این ایران ما ـ که ـ تاکنون زیر دست و پای اجانب بوده و همۀ مخازن
ما را بردند، همۀ حیثیات ما را بردند، نیروهای ما را یا عقب راندند، یا ما را نسبت به نیروهای خودمان طوری کردند که بدبین بشویم، ما میخواهیم از حالا به بعد انشاءاللّه ورق برگردد و ما دست آنها را کوتاه کنیم و دست ظالمها را کوتاه کنیم. بحمداللّه دست این ظالم کوتاه شد؛ و البته همۀ مخازن ما را برد و دستش کوتاه شد. و من امیدوارم که بتوانیم از چنگش بیرون بیاوریم. و ـ عرض میکنم که ـ منتها این نکته الآن باید معلوم باشد که ما تا آخر نرفتیم؛ باز ما نصف راه هستیم؛ همۀ ریشههای استعمار را ما بیرون نیاوردیم. استبداد الآن رفته است از بین، یعنی الآن کسی نیست که به ما زور بگوید، به شما زور بگوید؛ نه دولت اسلامی زورگو هست و نه ما دیگر سازمان امنیتی داریم که از ترسش مثلاً ... بعضیها خوابشان نبرد و یا ـ فرض کنید که ـ شهربانی و اینها همه یا نظامیها، اینها هیچ کدام. الآن همه در خدمت ملت هستند و در خدمت اسلام هستند؛ از اینها الحمدللّه دیگر مأمون هستیم و نمیترسیم. و لکن استعمار باز ریشههایش هست یعنی توطئههایش هست الآن.
الآن در این حالی که ما میخواهیم برویم رفراندم کنیم ـ و انشاءاللّه بعد از دو روز دیگر رفراندم خواهد شد ـ در همین حال اینها توطئه دارند میبینند که یا نگذارند، یا یک شلوغی بکنند، یا یک دزدی بکنند، یا یک کاری بکنند نگذارند این کار انجام بشود. باید همه ملتفت باشید؛ توجه داشته باشید که این کید اینها را خنثی کنید. و جوانهای شما، اشخاص دیگری که هستند در قم، در سایر بلاد، باید با هم مجتمع بشوند و قرار بر این بگذارند که از صندوقها و اطراف صندوقها حفاظت کنند[و]اگر چنانچه اشخاص نابابی آمدند و خواستند شلوغ کنند، تودهنی به آنها بزنند نگذارند که شلوغ بکنند تا انشاءاللّه رفراندم به طور صحیح انجام بگیرد؛ و اگر رفراندم انشاءاللّه به طور صحیح انجام بگیرد، آنها عددی نیستند! عدد با شماست، با مسلمین است و همه «جمهوری اسلامی» را میخواهند. و من امیدوارم که جمهوری اسلامی برای ما یک نوید آزادی و استقلال بیاورد و ما انشاءاللّه از این قیدوبندها خارج بشویم؛ و انشاءاللّه ایران متحول به یک
صورت دیگری غیر از این صورتی که تاکنون داشته است و غربزده بوده است، تاکنون داشته است و تحت حمایت دیگران ـ به قول خودشان ـ بوده است. ان شاءاللّه، هم استقلال حقیقی پیدا بکنیم و هم آزادی انشاءاللّه حفظ کنیم.
و عمده این است که این نهضت را نگه داریم. اینکه ما را تا اینجا آورده است این نهضت بوده است که متکی به همۀ مردم، و بالاتر اینکه اسلامی بوده است، متکی به ایمان بوده؛ یعنی همۀ مردم با هم گفتند که ما اسلام را میخواهیم و ما رژیم کذا را نمیخواهیم. این معنا را باید حفظ کرد. اگر انشاءاللّه این معنا را حفظ بکنیم تا آخر خواهیم پیروز شد، و اگر خدای نخواسته سستی بشود، سردی بشود در این معنا، من خوف این را دارم که[با]سردی و سستی ماها یکوقت ـ خدای نخواسته ـ اوضاع برگردد و اگر ـ خدای نخواسته ـ برگردد، از آن برگشتهایی است که دیگر ما رفتهایم. ولی من امیدوارم که برنگردد و با همت همۀ آقایان و خدمتگزاری همۀ ما به ملت خودمان و به ملت اسلام، انشاءاللّه ما پیروز باشیم و تا آخر پیروز باشیم. همه با هم جلو برویم انشاءاللّه.
خداوند شما همه را حفظ کند و ما همه را آشنای به وظایف خودمان بکند. و من از شما پزشکها تشکر میکنم که در این نهضتی که شده و در این زحمتهایی که برای رفقای خودتان پیدا شده و برای اهل شهرتان پیدا شده، زحمت کشیدید و رنج دیدید. معلوم است که کسانی که شاهد بودند به اینکه مثلاً زخمیها چقدر بوده است، جوانها چقدر بوده است ـ چقدر اینها در زحمت بودند ـ یا کشتهها چقدر بوده، اینها در رنج بیشترند از آنهایی که میشنوند اینطور بوده. شما شاهد بودید و ما میشنیدیم این مطالب را. خداوند به شما انشاءاللّه عزت و سلامت و قدرت عنایت کند. سلام بر شما!