صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان رد پیشنهاد مذاکره و سازش با دولت عَلم
- محل قم
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع رد پیشنهاد مذاکره و سازش با دولت عَلم
-
حضار
نخعی، علی (افصحالمتکلمین)[222]
[بسم اللّه الرحمن الرحیم]
«...اما معممینی را که فرمودید دورنگ هستند، دانهدانۀ آنها را، از محرابی و منبری و روضهخوان و واعظهای شهیرشان را اخیراً شناختهایم که مزدهای هنگفتی هم از دولت دریافت میکنند ... .
دربارۀ آقای کمالوند[1]هم، ما ایشان را اعزام نکرده بودیم؛ بلکه آقای کمالوند را دولت طلبیده بوده است؛ و تلفنی از ما استجازه کردند که در سر راه، اول به قم بیایند. در جوابشان عرض کردم مطلقاً راضی به آمدنشان نیستم و مادامی که این دولت عَلم مصدر کار است، داخل هیچ قسم مذاکرۀ صلح و مصالحهای نخواهیم شد؛ زیرا این دولت به ترتیبی با اهل علم معامله کرده است، که تماس سران حوزۀ علمیه همراه او انتحار روحانیت است؛ و تا آنجا که اختیار روحانیت با ماست، تن به چنین صلح و اصلاحی
نخواهیم داد؛ و دلیلی هم محض اصلاح حاضر نمیبینیم. مگر ما چه کرده بودیم که مستحق قلع و قمع علیلالنفسهایی امثال ایشان باشیم؟ ما موقعی که یقین پیدا کردیم که محافل لامذهب بهاییهای یهودیالاصل ایران و امریکا اراده دارند درخواست تساوی حقوق زن و مرد را آلت تجاوز به حریم مذهب رسمی این مملکت قرار دهند، و دین اسلام را که موجب بقای استقلال ظاهری این ملک و ملت است، تضعیف کنند؛ دوستانه نامههایی از برای این دولت نوشتیم که مواظب باشند. دولتهای همسایه همواره روابطشان نسبت به شما اینطور روشن نمیماند، و دو دفعه امکان دارد درصدد دست درازی به این ملک برآیند. در صورتی که ایمان و اعتقاد مردم به قرآن و قانون اساسی سالم مانده باشد، در برابر اجانب به مراتب بیشتر از ارتش شما ایستادگی میکنند؛ و دین ما و دولت شما محافظت میشود. و درخواست کردیم که مجملاً از زمزمۀ موهون نمایندگی نسوان ـ که نقض ظواهر قرآن میباشد ـ دست بردارند. دفعۀ اول اظهار کردند که دست برداشتهاند؛ در حالی که یکی دو ماه بعد درک کردیم که میخواهند در رفراندم، مقصود دشمنان نوامیس اسلام را به نام اصلاح قانون انتخابات تجدید کنند؛ دچار رعشۀ شدیدی شده، همراه اهل بصیرت، تبادل نظر کردیم. مابین آنها اشخاصی صلاح را خاموشی دانسته، و تذکر دادند: دیگر وظیفۀ ما انجام شده است؛ هر گاه اعلام مخالفت کنیم موجودیت حوزۀ علمیۀ قم به مخاطره میافتد. دقت کردم، دیدم مطلب بعکس استنباط طبقۀ احتیاطْکار است. تشکیل این حوزه و حوزههای مشهد و کربلا و نجف و مصر ـ روی هم رفته ـ تعلیم و تعلم مباحث حلال و حرام دیانتی است، که به متعلم ما اجازه نمیدهد دستگاه، اصل آن دین را نابود کند؛ و در صورت اضمحلال اصل، بقای فرع، عموماً معنا ندارد. درک خودم را ـ محض طلاب ـ بیان کردم و مصمم شدم مثل حضرت سیدالشهداء از برای حفظ اصل دین، با ایادی دولت ظلم مبارزه کنم، و مادام که مأمورین آنها از زور و ظلم و ملاعبه با احکام الهی دست برندارند، من نیز از مجاهده دست برنمیدارم. مثل اینکه اخیراً اطلاع یافتهام وزیر دادگستری این دولت معلومالحال، لایحهای تنظیم میکند که مردهای غیرمسلمان و نیز زنهای حقوقدان، حق قضاوت در
مملکت اسلامی ایران را داشته باشند. در فکر افتادم متقابلاً اعلامیهای انتشار بدهم که مباینت طرح او را با اسلام متذکر شوم[2]... نخیر، فقط تبلیغ بکنید. ایام ماه محرّم، موقع مناسبی، به جهت تبلیغ است. تصمیم دارم مکاتیبی برای اهل منبر و وعاظ خوزستان و شیراز و لرستان و تبریز و یزد بنویسم؛ و متکلمینی هم بفرستم، ماه محرّم مردم را مستبصر و روشن کنند. در تهران هم شما آقایان، نکات تاریک کارهای ظَلَمه را در منبرها تبلیغ بفرمایید. دعای خیر ما، بدرقۀ راه شما خواهد بود ...».
2 ـ آقای نخعی در گزارش خود مینویسد: «مطلب به اینجا که انجامید، درخواست کردم مرا مرخص کنند و در صورتی کهامری به من دارند در تهران انجام بدهم». بیانات امام به دنبال این سخن با «نخیر، فقط تبلیغ بکنید» آغاز میشود.