غزل گونه هاو قطعه هاو اشعار پراکنده غزلیات قصاید رباعیات ترجیع بند مسمط ها

دیوان شعر امام خمینی

نقطه‌ی عطف

  • خم را بگشا به روی‌ مستان
  • بیزار شو از هواپرستان
  • از من بپذیر رمزِ مستی‌
  • چون طفلِ صبور، در دبستان
  • آرام ده گُل صفا باش
  • چون ابر بهار در گُلستان
  • تاریخچه‌ی‌‌ جمال او شو
  • بشنو خبر هزاردستان
  • بردار پیاله و فرو خوان
  • بر می‌زدگان و تنگ‌دستان:
  • ای‌ نقطه‌ی‌ عطف راز هستی‌
  • بر گیر ز دوست، جام مستی‌!
  • من شاهد شهر آشنایم
  • من شاهم و عاشق گدایم
  • فرمانده جمع عاشقانم
  • فرمانبر یار بی‌‌وفایم
  • از شهر گذشت نام و ننگم
  • بازیچه‌ی‌ دور و آشنایم
  • مست از قدح شراب نابم
  • دور از برِ یار دلربایم
  • سازنده‌ی‌ دیر عاشقانم
  • بازنده‌ی‌ رندِ بی‌نوایم
  • این نغمه بر آمد از روانم
  • از جان و دل و زبان و نایم:
  • ای‌ نقطه‌ی‌ عطف راز هستی‌
  • برگیر ز دوست، جام مستی‌!
  • رازی‌ است درون آستینم
  • رمزی‌ است بُرون ز عقل و دینم
  • در زمره‌ی‌ عاشقان سرمست
  • بی‌قید ز عار صُلح و کینم
  • در جرگه‌ی‌ طیر آسمانم
  • در حلقه‌ی‌ نمله‌ی‌ زمینم
  • در دیده‌ی‌ عاشقان چنانم
  • در منظر سالکان چنینم
  • دلباخته‌ی‌ جمال یارم
  • وارسته ز روضه‌ی‌ برینم
  • با غمزه‌ی‌ چشم گُلعِذاران
  • بیزار ز ناز حورِ عینم
  • گویم به زبان بی‌زبانی‌
  • در جمع بُتان نازنینم:
  • ای‌ نقطه‌ی‌ عطف راز هستی‌
  • برگیر ز دوست، جام مستی‌!
  • برخاست ز عاشقی‌ صفیری‌
  • می‌خواست ز دوست دستگیری‌
  • او را به شرابخانه آورد
  • تا توبه کُند به دست پیری‌
  • از عشق، دگر سُخن نگوید
  • تا زنده کُند دلش فقیری‌
  • درویش‌صفت، اگر نباشی‌
  • از دوری‌ دلبرت بمیری‌
  • میخانه، نه جای‌ افتخار است
  • جای‌‌ گُنه است و سر بزیری‌
  • با عشوه بگو به جمع یاران
  • آهسته و لیک با دلیری‌:
  • ای‌ نقطه‌ی‌ عطف راز هستی‌
  • برگیر ز دوست، جام مستی‌!
  • ای‌‌ صوت رسای‌ آسمانی‌!
  • ای‌ رمز ندای‌ جاودانی‌!
  • ای‌‌ قلّه‌ی‌ کوه عشق و عاشق!
  • وی‌‌ مُرشد ظاهر و نهانی‌!
  • ای‌‌ جلوه‌ی‌ کامل «اَنَاالْحَقّ»
  • در عرش مُرفّع جهانی‌!
  • ای‌‌ مُوسی‌ صَعْق دیده در عشق
  • از جلوه‌ی‌ طور لامکانی‌!
  • ای‌ اصل شجر، ظهوری‌ از تو
  • در پرتو سرّ سَرمدانی‌!
  • بر گوی‌ به عشق سرّ لاهوت
  • در جمع قلندران فانی‌:
  • ای‌ نقطه‌ی‌ عطف راز هستی‌
  • برگیر ز دوست، جام مستی‌!
  • ای‌ دورنمای‌ پور آزر
  • نادیده افول حق زِ منظر!
  • ای‌ نار فراق، بر تو گُلشن
  • شد برد و سلام از تو آذر
  • بردار حجاب، یار از پیش
  • بنمای‌ رُخش چون گل مُصوّر
  • از چهره‌ی‌ گلعِذار دلدار
  • شد شهر قلندران مُنّور
  • آشفته چه گشت پیچ زلفش
  • شد هر دو جهان چو گل مُعطّر
  • بر گوش دل و روان درویش
  • بر گوی‌ به صد زبان مُکرّر:
  • ای‌ نقطه‌ی‌ عطف راز هستی‌
  • برگیر ز دوست، جام مستی‌!
  • در حلقه‌ی‌ سالکان درویش
  • رندان صبور دوراندیش
  • راهب صفتان جام بر کف
  • آن می‌زدگان فارغ از خویش
  • در جُمله‌ی‌ زاهدان و می‌نوش
  • در صورت عالمان و بدکیش
  • در راه رسیدن به دلدار
  • بیگانه بود ز نوش یا نیش
  • فارغ بود از جهان، به جامی‌
  • در خلوت می‌خوران دلریش
  • فریاد زند ز عشق و مستی‌
  • بر پاکْ‌دلان مُرده از پیش:
  • ای‌ نقطه‌ی‌ عطف راز هستی‌
  • برگیر ز دوست، جام مستی‌!

بهمن 1367