زندگی نامه احمد خمینی

دوازده سال همگام با رهبر کبیر انقلاب اسلامی:

افتخارات یادگار امام منحصر به مبارزات وی با رژیم ستمشاهی و تلاشهای بسیار مؤثر او در دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی نمی‌شود. ایشان از پیروزی انقلاب در سال 57 تا رحلت امام در سال 68 قریب 11 سال لحظه لحظۀ عمرش را در کنار امام و همراه و همفکر و انیس امام سپری کرده است. درک فیض حضور مردی که هر نَفَسش عبادت و ذکر خدا بود و محضرش سرشار از معنویت و اخلاص و عبودیت، و مجلسش جلسۀ هدایت امور امّت اسلام، نعمت و افتخاری بود که بیش از هر کس نصیب احمد شده بود. او مراقب حال و همدم کسی بود که میلیونها انسان مؤمن همه روزه دعا می‌کردند که خداوند تمام عمرشان را با لحظه‌ای از عمر او معاوضه کند و چه سعادتی داشت آن یادگار نور: هر صبح چهره ملکوتی خمینی را دیدن و بر دستی که جز در برابر خدا هرگز تسلیم نشد، بوسه عشق زدن و هر آنچه که راه را بر اجرای کامل آرمانهای امام هموار می‌کرد فراهم آوردن، در سختیها و میدانهای پرمخاطره سپر بلای او شدن، پیامگذار امانتدار او بودن و خلاصه از همه چیز خود گذشتن و تمام قیامت هر روز و هر ساعتِ زندگی را در خدمت روح خدا و دراطاعت از آن راهبر سترگ سپری کردن افتخار و امتیازی است که به فرمودۀ رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی از وی چهره‌ای بی‌بدیل ساخته است.

او با تأسی به پدر بزرگوار خویش و بهره گرفتن از شیوۀ
مدیریت عالی امام، دفتری را مدیریت می‌کرد که با همه کوچکی فضا و کمی امکانات و نیروی انسانیش گسترده‌ترین و مطمئن‌ترین رابطه را بین امام و مردم و مسئولین برقرار ساخته و کاملترین خدمات اطلاعاتی و ارتباطی را به رهبری انقلاب ارائه می‌نمود. دفتر امام خمینی جایگاهی بود که در ادوار پرحادثه و پرخاطره انقلاب، کانون توجه دوست و دشمن بود. چه تلاشهای گسترده اما بی‌نتیجه‌ای که گروهها و گروهکهای ضد انقلاب داخلی و سازمانهای جاسوسی جهانی بکار بردند که راهی برای نفوذ در آن بیابند اما با وجود آنهمه تجربه و امکانات و موفقیتهایی که آنان در موارد دیگر داشتند و از همین ناحیه نیز ضربه‌های جبران‌ناپذیری در موارد دیگر وارد ساختند، در دفتر امام و جماران تمام راهها برویشان بسته بود و تا آخر نیز بسته ماند. نه هیچیک از طرحهای ترور و بمب‌گذاری و نه هیچیک از طرحها و نه تلاشها و توطئه‌ها برای بدنام کردن نام دفتر و چهره‌های خدمتگزار این دفتر و نه آفتهای طبیعی‌ای که غالباً اگر در چنین مراکز حساسی مراقبت دقیق نباشد گریبانگیر می‌شود هیچیک نتوانستند راهی به دفتر امام بیابند و این موفقیت حقیقتاً مرهون اشراف و نظارت دقیق امام و تدبیر فرزند با کیاست ایشان بود. زمانی ارزش این نقش و درایت و تدبیر مدیریتی فرزند امام آشکار می‌شود که بر عمق دشمنی و حجم توطئه‌های دشمنان امام و انقلاب در 11 سال
حاکمیت امام، و ضربه‌هایی که جریان نفوذ و تخریب و ترور در مراکز دیگر زده است آگاه باشیم و از سوی دیگر به دشواری کار نیز واقف گردیم که روشهای حفاظتی و نظارتی می‌بایست به گونه‌ای اِعمال شود که به رابطۀ گسترده و بی‌نظیر رهبری انقلاب با مردمی که هر روز به دیدار امامشان می‌شتافتند و هر روز صدها نامه به محضرش تقدیم می‌داشتند و به رابطه مسئولینِ بخشهای مختلف نظام با امام کمترین لطمه‌ای وارد نسازد.

مرحوم حاج احمدآقا به کمک تنی چند از یاران امام دفتری را مدیریت می‌کرد که روزانه می‌بایست نامه‌های بی‌شمار اداری و شخصی را واصل و مطالعه و دسته‌بندی نموده و خدمت امام عرضه دارد که از سراسر کشور و جهان خارج به زبانهای مختلف می‌رسید که مطالب آنها از مهمترین مسائل نظام و انقلاب در داخل و خارج تا نامه‌های عادی و درد دلها و شکوه‌ها و تقاضاهای مردم را شامل می‌شد، و از سوی دیگر تنظیم دیدارهای روزانه اقشار مختلف مردم با امام، دیدارهای مسئولین و مدیران با امام، برقراری ارتباطات با مراکز مهم تصمیم‌گیری نظام و جبهه‌هایجنگ را در برنامه کار خود داشت و در همین حال گردآوری اطلاعات و دسته‌بندی آنها از خبرها و گزارشها و رخدادهای سیاسی و اجتماعی داخل و خارج کشور از لابلای دهها تلکس و بولتن و گزارش و اخبار مربوط به رسانه‌های بیگانه
و ارائه آنها به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و در سوی دیگر اخذ وجوهات شرعی از نمایندگان امام و مردمی که حضوراً به دفتر مراجعه می‌کردند و نظارت بر مصرف دقیق آنها بر طبق نظر حضرت امام و یا پاسخگویی به سؤالات شرعی و استفتائات مردم و در همین حال تلاش بی‌وقفه در جهت پاسخ گفتن به انتظار یکایک آحاد جامعه اسلامی در مراقبت و حفظ سلامت قلب تپندۀ انقلاب اسلامی و ناکام ساختن طرحهای توطئۀ سوء قصد نسبت به جان امام، اینهمه خدمات ارزنده در شرایطی انجام می‌گرفت که حضرت امام اجازه نمی‌دادند حصاری بین او و مردم و مسئولین و جریانهای مختلف فکری جامعه کشیده شود، دست زدن به هر کاری که بوی تشریفات و تجملات داشت و زندگی بس ساده و زاهدانه امام را تحث تأثیر قرار می‌داد در محضر آن عزیز ممنوع بود و کسی یارای مخالفت نداشت. آن حضرت در مصرف وجوهات و بیت‌المال بسی حساس و محتاط بود و کمترین تخلفی را از احدی نمی‌پذیرفت. در چنین شرایطی ارائه آنهمه خدماتی که دفتر امام در طول دوران حاکمیت ایشان موفق بدان گردیده است تنها از سرپنجه تدبیر و هوشمندیِ کسی ساخته بود که امام را به درستی و در تمام جهات شناخته باشد، عاشق و مطیع او باشد و خدمتگزاریِ به امام را خدمت به جهان اسلام و انقلابِ رهایی‌بخش اسلام بداند و به فدایی کردن خویش در این مسیر افتخار
ورزد و از هر جهت امین و مورد اعتماد مردم، و محرم اسرار او باشد.

یادگار امام مرحوم حاج احد آقا با چنین خصائلی و با چنان عشق و اعتقادی بود که بعد از پیروزی انقلاب 11 سال بی‌وقفه با امام، و همدم امام بود و با آنکه از شایستگیهای برجسته‌ای برخوردار بود که می‌توانست او را در تصدی مسؤلیتهای بالای نظام اسلامی قرار دهد اما او ابا ورزید و خود را وقف امام کرد.

به راستی کدام دیدار و جلسه و موقفی را سراغ دارید که احمدِ عزیز را در کنار امام غایب ببینید و کدام موردی را سراغ دارید که امام مشغول افاضه باشد و از خدا و انقلاببگوید و احمد را در کنارش غرق در جذبۀ ملکوتی او نبینید. خوشا به سعادتش که همدم روح خدا بود، و حیاتش سایۀ خورشید انقلاب.

او را «رازدار» و «امین امام و انقلاب» خوانده‌اند. در وصف امانت‌داری او همین شهادت امام کافی است که می‌فرماید:

«من خدای قاهر حاضر منتقم را شاهد می‌گیرم که احمد از آن روزی که در کمک اینجانب در بیرونی مشغول ادارۀ امور من بوده تا الآن که این ورقه را می‌نویسم قدمی یا قلمی برخلاف گفتار و نوشتار من برنداشته و با وسواس عجیب در کلیه
گفتارهای من یا نوشته‌های من سعی نموده که حتی یک کلمه بلکه گاهی یک حرف را که به نظر او محتاج به اصلاح است بدون اذن من تصرف نکند.»
[1]

حضرت آیةالله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی خطاب به ایشان می‌نویسند:

«آن بزرگوار (امام راحل) جنابعالی را با اعتمادی کم‌نظیر از همگنان ممتاز ساخته بود»

و در موردی دیگر می‌نویسند:

«اینجانب جنابعالی را فردی با اطمینان و اعتماد کامل به دانش و بصیرت و هوشمندی همراه با امانت، صداقت و کارآیی می‌دانم.»[2]

و دیگر بزرگان و یاران انقلاب در وصف امانتداری فرزند برومند خمینی – رضوان الله علیهما – چنین گفته‌اند:

«در طول هشت سال خدمت اینجانب یک ارتباط دائمی بین اینجانب و مرحوم حاج احمد آقا وجود داشت. او در اغلب ملاقاتهایی که با حضرت امام داشتم ایشان نیز حضور داشتند و

کاملاً محسوس بود که مورد اعتماد و وثوق حضرت امام قرار دارند.ایشان یک مشاور امین و وفادار برای حضرت امام بودند و فراتر از نکته مهم بالا، گوناگونی فراوان وظایف دفتر رهبری و جنبه‌های متنوع سیاسی و فرهنگی این وظایف، شرایط استثنایی کشور به هنگام اوایل انقلاب و نیز در طول جنگ، کاملاً نشان دهنده نقش استثنایی مرحوم حاج سید احمد آقا در طول انقلاب است. ایشان می‌بایست در کوران بحران‌ها و مشکلات و در میان گرایش‌های مختلف سیاسی بین گروهها و فراوانی اطلاعاتی که به سوی دفتر رهبر کبیر انقلاب روان بود شرایط مناسبی را برای تصمیم‌گیریهای رهبر به وجود آورد و این همه، ایجاب می‌کرد که فردی بسیار جسور، خلاق و مورد اعتماد در کنار حضرت امام
حضور داشته باشد.»
[3]

مهندس میرحسین موسوی

«وقتی در پاریس خدمت امام رسیدم، در آنجا حضرت امام بیانی در مورد حاج احمد آقا کردند برای من بسیار مهم بود با این که آن موقع ایشان در سن جوانی بودند و با مرحوم شهید مصطفی خمینی فاصله سنی زیادی داشتند امام فرمودند: همانطور که قبلاً درباره مصطفی با شما صحبت کردم به همان صورت در مورد احمد نگاه کنید. هرچه را که خواستید بدون کم و زیاد به من برسد به احمد برسانید.»[4]

موسوی خوئینی‌ها

«امام رضوان‌الله تعالی علیه اعتماد کامل و وافری به فرزندشان حاج احمد آقا داشت. از بیانات امام در جلسات خصوصی مشخص بود که حاج احمد آقا، مورد اطمینان و اعتماد کامل ایشان بودند.»[5]

آیةالله رضوانی

«حاج احمد آقا بسیاری از دشنام‌ها را به جان می‌خرید. بسیاری از کینه‌توزی‌ها را به جان می‌خرید. اما آن چه را که برایش اهمیت و ارزش داشت رسالت پیام‌رسانی به امام بود و
امانت انتقال پیامهای امام به مجامع و شخصیت‌های مختلف.»
[6]

سید محمود دعایی

«مرحوم حاج احمد آقا آنچه را که فرمایش امام بود، حتی اگر خودشان با توجه به اینکه متفکر بزرگی بودند و بر روی بعضی از مسائل نظر خاصی داشتند و در درون با آن موافقت نداشتند نظر خودشان را اعمال نمی‌کردند. حتی در مراکز حساسی مثل شورای امنیت ملی که احتمال هرگونه برداشت غلط برای افراد دیگر پیش می‌آمد، عین کلمات امام را می‌خواندند و به عبارتی ایشان واسطۀ امینی بودند.»[7]

سید حسین موسوی تبریزی

«حاج احمدآقا اسرار زیادی را در سینه داشت. در انعکاس گزارش صحنه‌های اطراف امام به ایشان، واکنش‌های امام را می‌دید و طبیعتاً، این واکنش‌ها قابل انتقال نبود و در سینه‌اش محفوظ می‌ماند. از آن طرف در واکنش ابلاغ پیام‌های امام به مجامع و شخصیت‌های مختلف، واکنش‌های آن شخصیت‌ها و مجامع را می‌شنید و می‌دید و اینها برایش راز بود و به امانت در سینۀ دریایی خود نگه می‌داشت.»[8]

سید محمود دعایی

«در شرایط بحرانی سالهای 66 و 67 یکبار خدمت حضرت امام رسیدم و به امام عرض کردم ما نمی‌خواهیم به طور حضوری برای شما زحمت ایجاد کنیم. وقتی می‌خواهیم مطالبی را به طور شفاهی به شما برسانیم چگونه عمل کنیم که تکلیف از ما ساقط شود. امام در جواب گفتند اگر می‌خواهید پیام شفاهی به من برسانید به احمد بگویید چون او هم حرف شما را خوب می‌فهمدو هم مطالب را خوب و سالم می‌رساند. هر حرفی را به احمد زدید بدانید که به من گفته‌اید. اگر نامه داشتید و خواستید همان روز به من برسد فقط به احمد بدهید اگر خواستید روز بعد به من برسد به هرکدام از اعضای دفتر که بدهید به من می‌رسانند. باز در اینجا تکیه کلام امام به فرزند گرامی خود بود.»[9]

حبیب‌الله عسکراولادی

«حاج احمدآقا نظر خودش را در مقام رابطه امام و امت و مسؤولین هیچ دخالتی نمی‌داد. و این از دو جهت نمود خوبی داشت. یکی اینکه ایشان در ملاقات دادن به مسؤولین و امت، علیرغم شایعاتی که از دوستان و دشمنان وجود داشت هیچ فرقی قائل نمی‌شد و تا حد امکان تمام مسؤولین را از هر گروه و حزبی که بودند، در تماس با امام قرار می‌داد حتی اگر افراد و گروههای مخالف هم از امام ملاقات می‌خواستند در صورت عدم وجود مشکل امنیتی به آنها کمک می‌کرد تا با امام دیدار کنند.»[10]

موسوی تبریزی

«با اطمینان می‌توانم بگویم که حتی من خودم که رابطه صمیمی بیش از دو برادر هم با حاج احمد آقا داشتم، ایشان اصلاً بین من و فرد دیگری که از لحاظ گرایشات سیاسی نقطه مقابل من بود.، در تنظیم رابطه ما با امام فرقی نمی‌گذاشت و چه بسا من می‌رنجیدم. مثلاً اگر ملاقات می‌خواستند سعی نمی‌کرد یک گروه بیشتر وقت ملاقات بگیرد یا از یک گروه پیش امام زیاد تعریف کند تا توجه امام را به آنها بیشتر جلب کند.»[11]

موسوی خوئینی‌ها

«پس از پیروزی انقلاب اسلامی که حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد روزی با اعضای جمعیت مؤتلفه اسلامی خدمت امام بودیم. به ایشان عرض شد ما براساس وظیفه به حزب ملحق شده‌‌ایم اما می‌خواهیم به عنوان مجموعه مؤتلفه اسلامی رابطه با شما داشته باشیم. امام در جواب فرمودند از حالا به بعد سعی کنید جلساتی را با احمد داشته باشید. این جلسه طولانی مدت تا سال گذشته با مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی ادامه داشت.»[12]

حبیب‌الله عسکراولادی

او را «مشاور امام» گفته‌اند. در فصل پیش در این باره از زبان رهبر معظم انقلاب اسلامی نکته‌ها آوردیم. و در اینجا فقط به این موضوع اشاره می‌کنیم که طرف مشورت شخصیتی بلندنظر و بزرگ‌اندیش چون امام خمینی قرار
گرفتن شایستگیهایی بسیار فراتر از حد معمول می‌طلبد. امام خمینی کسی است که نظرها و تحلیلها و اندیشه‌های بزرگ در پیشگاهِ بینش ژرف و دوراندیش او، همه رنگ باخته‌اند. او زمانی نهضت الهی خویش را آغاز کرد و با قاطعیت وعدهپیروزی نهائی داد که دیگران و باسابقه‌ترین تشکیلات سیاسی از ناکارآئی و بی‌ثمری مبارزه با شاه سخن می‌گفتند. او چونان رهبری بود که با وجود 14 سال دوری از وطن و تحت محاصره و قطع ارتباط و کنترل شدید چنان بر اوضاع انقلاب و مسائل ایران و جهان اشراف داشت که همواره فرسنگها جلوتر از تحلیلها و پیش‌بینی‌های دیگران مسیر آینده نهضت را می‌دید و صدها طرح توطئه را در حالی که هنوز مرکّب ابلاغ این طرحها خشک نشده بود نقش بر آب می‌کرد. ماهها سفارت آمریکا در تهران مطالعه می‌کرد و با گروهها و افراد مختلف ارتباط برقرار می‌نمود تا طرحی که پیش از آن در کاخ سفید و سازمان سیا به وسیله زبده‌ترین کارشناسان سیاسی و با مدتها وقت تهیه کرده بودند را به معرض اجرا بگذارند اما در نخستین مرحله از اجرا، با یک برخورد اعجاب‌انگیز امام با چند سطر پیام و چند جمله کلام همۀ بافته‌ها در هم می‌ریخت و امید آمریکا را در سرپا نگهداشتن شاه ناامیدتر می‌ساخت تا آنجا که دولتهای رژیم شاه و تحت حمایت آمریکا در دو سال آخر، از دولت نظامی و ارتشی گرفته تا «آشتی ملی» بیش از چند روز و ماه دوام
نیاوردند، و صدها نمونۀ دیگر از این قبیل، که اینجا فرصت بازگویی آنها نیست. امام خمینی در اشراف بر مسائل سیاسی ایران و جهان از چنان قدرت تحلیلی برخوردار بود که پیش از همه و در زمانی که دیگران با تردید و بدگمانی مسائل شوروی را می‌نگریستند صدای شکستن استخوانهای مارکسیسم را شنید و از پایان کار قطب کمونیستی جهان سخن گفت. او کسی است که سالها پیش و در زمانی که دولتهای عربی در منطقه خلیج فارس با صدام نرد عشق می‌باختند، او از آتشی سخن گفت که جنون صدام و تحریک آمریکا آن را برپا می‌کند و دامن شیوخ منطقه را فراخواهد گرفت. طرف مشورتِ چنین شخصیتی و با چنین ژرفایی از اندیشه و تحلیل، قرار گرفتن لیاقتی بسیار می‌طلبد و «احمد» را این لیاقت بود تا جائی که همان امام می‌نویسد:

«... در مرحله پیروزی شکوهمند انقلاب معین و کمک کار من بوده و است... اگر در امری نظری دارد تذکر می‌دهد که تذکراتش نیز صادقانه، و برخلاف مسیر انقلاب و مصلحت نیست و من اگر تذکراتش را نپذیرفتم تخلف از قول من نمی‌کند و من نیز اگر حرفش را صحیح دیدم قبول می‌کنم.»[13]

و از آن مهمتر، امام خمینی در وصیتنامه جاوید خویش دربارۀ هجرت به پاریس که منشأ تحولاتی سریع و بس
کارساز در مسیر انقلاب اسلامی و سرآغازی بر طلوع فجر پیروزی بود، می‌نویسند:

«از قرار مذکور بعضیها ادعا کرده‌اند که رفتن من به پاریس به وسیلۀ آنان بوده، این دورغ است. من پس از برگرداندنم از کویت، با مشورت احمد پاریس را انتخاب نمودم.»[14]

شرح چگونگی ماجرا و دلایل انتخاب پاریس را قبلاً در همین مقاله از زبان یادگار امام نوشتیم، اگر کسی از اهمیت هجرت امام به پاریس و تأثیر این هجرت در روند انقلاب اسلامی واقف باشد بر این نکته نیز آگاه می‌گردد که چرا حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی – که خود از آگاهترین افراد به روند شکل‌گیری و تداوم انقلاب اسلامی، و آشنای بر نقش و تأثیر افراد در انقلاب می‌باشند – دربارۀ یادگار امام چنین می‌فرمایند:

«نقش ایشان در دوران مبارزات ملت ایران نیز فراموش نشدنی است، بی‌شک در آخرین ماههای دوران نهضت، هیچکس در رابطه با امام بزرگوار نقشی تا بدین حد
بزرگ و مؤثر از خود بروز نداده است.»
[15]

شرح ماجرای مراقبت دائمی مرحوم حاج احمد آقا از امام و غمخواری و پرستاری شبانه‌روزی او از قلبی که در مقابل هر طپش آن امت اسلام نیرو می‌گرفت و از هر ضربانش ضربه‌ای بر پیکر مستکبران فرود می‌آمد، و قلبی که با طپیدن آن مومنان استوارتر و بسیجیان پرشمارتر و موج اسلامخواهی در جهان پرشورتر به سوی هدفهایی که او ترسیم کرده بود به پیش می‌رفتند، و قلبی که حقیقتاً قلب تپندۀ انقلاب رهایی‌بخش اسلام بود، آری شرح این ماجرا و شرح داستان شبها و روزهایی که احمد برای سلامت این قلب مبارک پروانه‌وار گرد وجود نازنین امام می‌چرخید و خستگی و خواب و خوراک نمی‌شناخت، خود داستانی است که بیان آن تألیف کتابی دیگر می‌طلبد، و هرچند که در این باره بسیار گفته‌اند و نوشته‌اند، اما هنوز ابعاد و جزئیات آن ناگفته مانده است. امید آنکه گفتنی‌ها و مدارکِ برجای مانده و کتاب خاطرات تیم پزشکی – به قلم برادر بس عزیز و سخت‌کوش جناب آقای دکتر حسن عارفی و همکاران وی – منتشر شود*تا وقتی که نسلهای بعدی می‌شوند و می‌خوانند

که امام خمینی را فدائیانی عاشق بود و احمد، عاشقِ فانیِ در امام بود کسی نپندارد که این تعابیر از سر افراط در علاقمندی
و غلوّ در عبارات گفته شده است.

فرزند خمینی کبیر در تلاش برای حفظ سلامت امام و مداوای بیماری آن قلب نازنین، گاه آنچنان خود را فراموش می‌کرد که نقل کرده‌اند حضرت امام در بستر بیماری خطاب به پزشکانی که به بالینش می‌آمدند می‌فرمود: اول احمد را دریابید که او به مراقبت نیازمندتر از من است. یادگار امام هر آنچه که در توان داشت بکار بست تا دشمن را در پیش‌بینی‌هایش که بسیار به آن امید بسته بود و مرتباً وعده مرگ امام را می‌داد ناامید سازد و شرایطی مهیا کند که رهبر فرزانۀ انقلاب در سن بالای 80 سالگی با نشاط و سلامتی کشتی انقلاب را پس از پیروزی در اقیانوسی از حادثه‌ها و تلاطمها با اقتدار کامل به مدت بیش از ده سال هدایت کند. البته واضح است که استجابت دعاهای شبانه‌روزی هزاران هزار مؤمن و تقدیر الهی عامل اصلی بوده‌اند اما می‌دانیم که استجابت و تقدیر را وسیله‌ای باید و گویی که خداوند مقدر ساخته بود که تلاش احمد و یاران و همکارانش وسیلۀ آن باشد. به هر حال در وصف ارزشمندی این خدمت بزرگِ یادگار امام، تعبیر کامل را رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی داشته‌اند که فرموده‌اند:

«بی‌شک سلامت و توان جسمی و قدرت کاری آن قائد عظیم‌الشأن در دوران پرمخاطره ده ساله، با وجود کهولت سنی و

بیماری قلبی، در میان عوامل و اسباب عادی، از همه بیشتر به ابتکار و مراقبت و پیگیری دلسوزانه این فرزند مهربان وابسته بود. ملت ایران از این بابت بسی مدیون این عزیز فقید است.»[55]

1 . صحیفه امام، ج 20، ص 442.
2 . فصلنامۀ حضور، ش 10 ص 44. انتشارات مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
3 . گنجینۀ دل، مصاحبه با آقای مهندس میر حسین موسوی.
4 . همان، مصاحبه با آقای موسوی خوئینیها.
5 . همان، مصاحبه با آیةالله غلامرضا رضوانی.
6 . همان، مصاحبه با آقای سید محمود دعایی.
7 . همان، مصاحبه با آقای موسوی تبریزی.
8 . همان، مصاحبه با آقای سید محمود دعایی.
9 . همان، مصاحبه با آقای عسکراولادی.
10 . همان، مصاحبه با آقای موسوی تبریزی.
11 . همان، مصاحبه با آقای موسوی خوئینیها.
12 . همان، مصاحبه با آقای عسکراولادی.
13 . صحیفه امام، ج 17، ص 90.
14 . همان، ج 21، ص 452.
15 . پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی بمناسبت ضایعه رحلت یادگار امام، 26/12/73.
16 *. طبیب دلها، دکتر سید حسن عارفی، مؤسسه چاپ و نشر عروج.
17 [55]. همان.