گردان یاسین

  • عملیات کربلای چهار بود و آتشی که دشمن بر سرمان می ریخت، دعا کردم که شهید نشوم و هنوز حسرت مستجاب شدن این دعا، دلم را می آزارد.

  • به خانواده و دوستان گفته بود که در جبهه آشپزی می کند، دروغ هم نگفته بود، برای صدام آشی می پخت که یک وجب روغن رویش داشت.