فرماندهان شهید

  • سال ها بود که سلول های بیمار از گازهای شیمیایی می خواستند از پا درش بیاورند اما او ماموریت داشت، باید می ماند و کارهای نیمه را به سرانجام می رساند. آموزش هایش روز به روز گسترده تر و مدرن تر می شد اما حالا دیگر همین سلول ها او را بی تاب رفتن کرده بودند. تقویم که در بیست و یکمین روز از اردیبهشت ماه 95 خانه کرد، او قرار یافت.

  • چند روزی همقدم با شهید حمید تقوی فر-4

    پاسخ دلشوره های بانو، چفیه ای بود که داعشی آن را سوراخ کرده اما نتوانسته بود هیچ آسیبی به سر حمید بزند.

  • چند روزی همقدم با شهید ورامینی

    در بخشی از وصیتنامه شهید ورامینی آمده است: «این خط سرخ باید همچنان ادامه پیدا کند تا ظهور امام زمان (ع) که خط مبارزاتی ما روشن است و آن این است که مبارزه آنقدر ادامه دارد تا دیگر کسی روی زمین نباشد که لااله الاالله نگوید.».

  • چند روزی همقدم با شهید ورامینی

    شهید همت درباره عباس می گفت: در دنیای دیگری سیر می کرد. توی خودش نبود. گوشه ای خلوت می کرد و به نماز شب می ایستاد و با خدا راز و نیاز می کرد

  • اولین وصیتنامه شهید همت

    در بخشی از این وصیتنامه سردار خیبر خطاب به مادر آمده است: مادرجان، به خاطر داری که من برای یک اطلاعیه امام حاضر بودم بمیرم؟ کلام او الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سینه و وجود گندیده من بوده و هست.

  • چند روزی همقدم با شهید کلاهدوز

    در قابلمه را که برداشتم دیدم غذا حلیم شده، به طرف دستشویی دویدم و شروع کردم به گریه کردن...

  • چند روزی همقدم با شهید کلاهدوز

    خرید ساده برای عقد و جهیزیه مختصری شد همه کوله بار زندگی مهربان و صمیمی یوسف و زهرا که در انتهای هشت سال با شهادت یوسف به اوج خود رسید.