عملیات مسلحانه منافقان

  • به کدامین گناه؟/3

    بیست و پنج ساله بود. صبح که می شد آستین همت را بالا می زد و راهی بازار می شد. دفتر و دستک را می آورد و کار را شروع می کند. پدر فکر می کرد می شود عصای پیری اش هر چند که سید حسین می گفت جبهه نیرولازم باشد می روم. اما بمبی آمد و همه آرزوهای پدر را نقش بر آب کرد. سید حسین نه در بین زخمی ها که بین شهدا آرمیده بود.