روایت امیرعلی حاجیزاده از دو موشکی که راه دیگری برایشان انتخاب شد
تلاشش نه تنها در راه اندازی توپخانه که در تاسیس صنعت موشکی ایران هم به ثمر نشسته بود طوری که لقب پدر موشکی ایران را به…
تلاشش نه تنها در راه اندازی توپخانه که در تاسیس صنعت موشکی ایران هم به ثمر نشسته بود طوری که لقب پدر موشکی ایران را به…
تلاشش نه تنها در راه اندازی توپخانه که در تاسیس صنعت موشکی ایران هم به ثمر نشسته بود طوری که لقب پدر موشکی ایران را به…
روز عید قربان بود و بچه ها اصرار داشتند که پدر به آنها عیدی بدهد، اما حسن گفت نه صبر کنید تا روز عید غدیر عیدی ویژه ای…
نه زبان عربی بلد بود و نه کسی را می شناخت، تنها و بی کس مانده بود بی آنکه کسی برای استقبالش آمده باشد، دختری که تا…
هنوز چند ماهی از ازدواج آنها نگذشته بود که حاج حسن باید برای ماموریتی سخت و فشرده به سوریه می رفت...
پیش از رفتن به جبهه، سری به خانه بانو زد و از پدر عذر خواست و حلالیت طلبید و همین رفتار، کار خودش را کرد.
حرف هایش در 10 دقیقه جمع و جور شد، حرف هایی که همه اش بوی جنگ و جبهه می داد.
14 یتیم را از میان سادات انتخاب می کند و هزینه سرپرستی شان را بی آنکه آنان بدانند بر عهده می گیرد و این راه بعد از…