آب مسیر خودش را می رفت و گوش ها را می نواخت، مردم مشغول آویختن ریسه ها شده بودند. نقل و شکلات ها هم گوشه ای مشغول استراحت بودند. جماران مهمان ویژه داشت که لحظه ها را برای رسیدنش به شماره انداخته بود. خورشید رو به افول بود که امام روح الله قدم رنجه کرد و وارد محله شد. آن روز بیست و هفتمین روز از اردیبهشت 59 بود.
رضا فراهانی از پاسداران بیت امام به روایت دیدار یکی از اهالی کشور پاکستان با ایشان پرداخته است.
رضا فراهانی از پاسداران بیت امام به خاطره ای از خرید نان برای خانه ایشان پرداخته است.
از بالای دیوار پایین پریده بود و ... اما حالا با این همه گشتن هنوز نتوانسته بودیم پیدایش کنیم و دلمان شور می زد که مبادا برای ترور امام آمده باشد.