خاطرات نوجوانان از امام

  • کفش ها روی هم دست و پا می زدند. جایی برای آنکه پایت را روی زمین بگذاری نبود. جمعیت هم کیپ تا کیپ نشسته بودند و منتظر تا آقا بیاید. اما آقا همان جا جلوی در ایستاده بود و وارد نمی شد.