حمیدرضا جلائی‌پور، جامعه‎ شناس و استاد دانشگاه تهران گفت: نیروهای اصلاح‌طلب در میان مردم نفوذ گذشته را ندارند و حکومت مخالف اصلاح‌طلبان است ولی همچنان راه نجات کشور پذیرش «اصلاحات» است.

دکتر حمید رضا جلایی پور

به گزارش جماران؛ روزنامه هم میهن نوشت: پربیراه نیست اگر بگوییم نظارت‌های استصوابی و ردصلاحیت‌های گسترده اصلاح‌طلبان را به انزوای سیاسی کشانده است. از سوی دیگر با این اقدام آرزوی دیرینه یکدست شدن قدرت در اصولگرایان نیز برآورده شد. کنشگری سیاسی اصلاح‌طلبان‌ هم نتوانست از این اقدامات اصولگرایان پیشگیری کند.

حمیدرضا جلائی‌پور، جامعه‎ شناس و استاد دانشگاه تهران در گفت‌وگو با هم‌میهن شرایط اصلاح‌طلبان را بررسی کرد که در زیر می‌خوانید:

*‌تصورتان از موقعیت کنونی اصلاح‌طلبان چیست و شرایط آنها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ابتدا به یک نکته توجه کنید. از انتخابات ٩٨ تاکنون (یعنی بعد از انتخابات ١۴٠٢) حکومت در ایران از سازوکارهای جمهوری فاصله گرفته و به سمت «یکدست‌سازی» ارکان حکومت حرکت کرده است. ظاهراً از این کار هم خرسندند. به‌عنوان نمونه انتخابات مرحله دوم مجلس دوازدهم را با مشارکت حدود 10 درصدی مردم برگزار کردند و منتخب اول مردم تهران سه درصد آراء مردم شهر را کسب کرد و به مجلس رفت، ولی وزیر کشور از این انتخابات به عنوان حماسه یاد می‌کند! احتمالاً چون ایشان در جهت «یک‌دست‌سازی» حرکت کرده و تندروها در مجلس حضور پیدا کردند، برایشان حماسه است.

در صورتی‌که معمولاً در گذشته شصت درصد مردم ایران در انتخابات شرکت می‌کردند، لذا این انتخابات حماسه نبود این نوعی عزا برای حکومتی است که از دل یک انقلاب بیرون آمده است. با این همه موقعیت اصلاح‌طلبان خوب نیست. چون فضای پررونق اصلاح‌طلبی زمانی است که حکومت انتخابات غیرمهندسی شده و منصفانه و سالم برگزار کند، که نکرد.

در شرایط فعلی نیروهای اصلاح‌طلب در دو بخش پخش شدند. یک بخش برای گشایش سیاسی و به‌رغم نظارت‌های تنگ‌نظرانه باز در حوزه‌های انتخاباتی که افراد معتدلی در صحنه بودند، در انتخابات مشارکت کردند، مثل حزب کارگزاران، اعتماد ملی، ندای ایرانیان و... از سوی دیگر بخشی از تشکل‌های اصلاح‌طلب به‌خاطر انسداد مذکور فعال نبودند و در انتخابات لیست ندادند.

*‌مهم‌ترین دلیلی که اصلاح‌طلبان در موقعیت کنونی قرار گرفته‌اند، چیست؟

من به چهار عامل اشاره می‌کنم؛ اول اینکه همانطور که اشاره شد جمهوری اسلامی از مکانیزم‌های جمهوری فاصله گرفته و دنبال حاکمیت «یک‌دست» هست. عامل دوم اینکه تا سال ٩۶ قاطبه مردم مرتب در انتخابات شرکت می‌کردند، اما تندروها در کشور از طریق دولت پنهان و بعد دولت موازی اجازه نمی‌دادند نمایندگان مردم، قدمی به نفع مردم بردارند و کثیری از مردم از اصلاحات ناامید شدند.

عامل سوم اینکه ده سال است تحریم‌های اقتصادی معیشت مردم را تلخ کرده و سی درصد مردم به زیر خط فقر رفته‌اند و برای مردم ناراضی دل‌و‌دماغی برای مشارکت انتخاباتی نمانده است. در چنین شرایطی اصلاح‌طلبی هم از رونق می‌‌افتد. عامل چهارم اینکه تنوع راهبرد در میان جبهه اصلاح‌طلبان رخ داده است و نیروها به دو بخش تقسیم شده‌اند.

اشاره شد بخشی از نیروهای اصلاح‌طلب برای عبور از وضع انسدادی فعلی باز معتقد به حضور انتقادی و فعال در انتخابات هستند. بخش بیشتری از نیروها به اعتراض در انتخابات اخیر فعال نبودند. (من خودم در جریان انتخابات اخیر طرفدار مداخله فعال بودم). به هر تقدیر این چهار عامل رکود جریان اصلاح‌طلبان را کمی توضیح می‌دهند. همیشه در میان اصلاح‌طلبان تکثر در ارزیابی شرایط و تکثر در راه‌های برون‌رفت بوده و هست.

*‌پیشنهاد شما برای بهبود پایگاه اجتماعی و موقعیت سیاسی اصلاح‌طلبان چیست؟

اوضاع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشور خوب نیست ولی راه‌های برون‌رفت از این وضع نامطلوب نیز «محدود» است. متاسفانه ایران نزدیک به دو دهه است در فرایند توسعه دارد درجا می‌زند. برای عبور از این وضعیت می‌توان چهار راه را تصور کرد و من از راه چهارم (راه اصلاحی) همچنان دفاع می‌کنم.

راه اول اینکه همین راه «یکدست‌سازی» که تندروهای اصول‌گرا در حکومت دنبال می‌کنند، دنبال شود. ولی متاسفانه سه سال است از این «یکدست‌سازی» می‌گذرد ولی تغییر محسوسی در وضع معیشت مردم رخ نداده است. همچنان سیاست خارجی کشور در خدمت افزایش فعالیت اقتصادی ایرانیان نیست. تولیدکننده بیچاره کالایش را حتی اگر صادر کند دلارش را نمی‌تواند برگرداند.

شکاف دولت و ملت همچنان در حال افزایش است. همین انتخابات اخیر به روشنی این شکاف را نشان داد. لذا یکدست‌سازی حکومت راه درمان مشکلات کشور نیست.

راه دوم راه «تغییر ساختاری» است، که ناامیدان از امکان اصلاح در ساختار فعلی، آن را دنبال می‌کنند. اما برای تحقق تغییرات ساختاری (مثل تغییر قانون اساسی) حکومت باید مبتکر آن شود که چنین خبری نیست. یا ناامیدان از اصلاح باید بتوانند مردم ناراضی را بسیج کنند تا با فشار بسیج مردم، حکومت تن به تغییرات ساختاری بدهد. برای این وضعیت هم حکومت اجازه به بسیج مردم نمی‌دهد (و ضمناً منتقدان هم در جریان بسیج اعتراضی، نگران خشونتی شدن اوضاع کشور هم هستند). لذا راه دوم امکان طی شدن ندارد، مگر اینکه اعتراضات خودجوش و نامنتظره رخ دهد، آن موقع هم معلوم نیست تغییر ساختاری رخ دهد، شاید کشور ناامن‌تر بشود، یا حکومت اقتدارگراتر بشود.

راه سوم راه امید بستن به سرنگونی رژیم از هر طریق ممکن (حتی جنگ خارجی) است. قبلاً سرنگونی‌طلبان به ترامپ و پهلوی‌چی‌ها امید بسته بودند و در ماه‌های اخیر به تهدیدات اسرائیل امید بسته‌اند. برای همین سرنگونی‌طلبان اولاً از عملیات موفق «وعده صادق» جمهوری اسلامی علیه تجاوز اسرائیل (به کنسولگری ایران در دمشق) مطلقاً خوشحال نشدند. ثانیاً این سرنگونی‌طلبان جنایت نسل‌کشی اسرائیل را در غزه (در هفت ماه گذشته) محکوم نمی‌کنند و پسر شاه با نتانیاهوی نسل‌کش ملاقات می‌کند. بنابراین این راه سوم هم راه نیست، بلکه باز کردن درهای جهنم بر روی ایران است.

راه چهارم همچنان همان راه «اصلاحات» است. بله، نیروهای اصلاح‌طلب در میان مردم نفوذ گذشته را ندارند و حکومت مخالف اصلاح‌طلبان است ولی همچنان راه نجات کشور پذیرش «اصلاحات» است. زیرا برای  مردم ایران و مشکلات‌شان از سه راه فوق آبی گرم نمی‌شود. لذا همچنان شایسته است امیدوارانه به نقد سیاست‌های غلط حکومت یکدست پرداخت و همچنان باید به کاهش «ظرفیت دولت» در ارائه خدمات پایه به مردم حساس بود، همچنان باید در جهت سامان‌یابی جامعه مدنی تلاش کرد و همچنان باید برای انتخابات ١۴٠۴ برنامه‌های کارشناسی و عملی داشت و فعال بود و چند ماه قبل از انتخابات به مردم نگفت که انتخابات ١۴٠۴ انتخابات ما نیست.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.