گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

ضرورت و شیوه های تبیین اندیشه های امام خمینی؛

گفت و گوی جماران با محمد خدادی: بازخوانی و تولید محتوا در مورد اندیشه‌های امام بیش از هر زمان ضرورت دارد/ در تبیین اندیشه‌های امام موفق نبودیم/ رسانه‌های ما دچار یک بحران بسیار عمیق و شدید هستند

شصت سال است که نسل‌کشی در فلسطین اتفاق می‌افتد اما الآن چه شد که رسانه‌های بین‌المللی مجبور شدند خبرش را بدهند؟ دلیلش این است که شبکه‌های اجتماعی آمدند .

پایگاه خبری جماران: محمد خدادی در سال 1398 توسط سید عباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت به عنوان معاون مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منصوب شد، همچنین در حساس ترین شرایط کشور مانند سال های جنگ تحمیلی و مذاکرات هسته ای ایران و 5+ 1 تجربه جدی اطلاع رسانی را داشته است. 

خدادی در کارنامه خود سوابق طولانی مدیریت در بخش های فرهنگی، تبلیغی، پشتیبانی و ستادی در ستاد مرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ستاد کل نیروهای مسلح از جمله در ستاد مرکزی پشتیبانی جنگ به ریاست حسن روحانی در دوران دفاع مقدس را دارد، پس از پایان جنگ او به عنوان خبرنگار سرویس اقتصاد خبرگزاری ایرنا و نیز خبرنگار و مسئول دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران در دهلی نو فعالیت خود را ادامه داد. او در ادامه فعالیت هایش مدیرکل اخبار بین الملل و پس از آن عضو شورای خط مشی سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران و از سال 92 مدیرعامل ایرنا شد.

با محوریت ضرورت و شیوه های تبیین اندیشه های حضرت امام خمینی در جماران و منظومه رسانه ای کشور به گفت و گو پرداختیم که در ادامه می آید: 

 

*درباره شیوه‌هایی که برای نهادینه کردن اندیشه‌های امام وجود دارد در خدمت شما هستیم. فکر می‌کنید نسبت امام با نسل جدید چیست؟

 

**  بسم الله الرحمن الرحیم. خروجی خیلی از اندیشه‌ها صرفاً تئوری است، اما خروجی اندیشه‌های امام عملی بود؛ یعنی یک فرق بسیار تعیین‌کننده‌ای که اندیشه‌های امام با اندیشه‌های بسیاری از صاحب نظران دیگر داشتند، این بود که اندیشه‌های امام مصداقی و عینی و هرچه بیان می‌کرد خودش عمل می‌نمود.

 نتیجه‌اش هم مشخص شد، نسلی تربیت شد، ادبیاتی تعریف شد، تبدیل به کلیدواژه شد، مصداق‌هایش هم در جغرافیای مختلف بومی‌سازی شد و به صورت طبیعی از مرزها عبور کرد به ذهن آدم‌ها رفت و این وضعیت همین الآن هم استمرار  دارد. انسان‌ها  خودشان نسبت به این موضوع متناسب با برداشت و دریافتی که از اندیشه امام داشتند، رفتارشان را تغییر دادند، تصمیم گرفتند و ایجاد جریان کردند. جریان‌ها هم فراگیری داشتند یعنی جغرافیا را درنوردیدند.

همچنین، دربرگیری داشتند یعنی شامل قشرهای مختلف شد. بدون اغراق، شما اگر نگاه به ماجرای فلسطین را در قبل از انقلاب و بعد از انقلاب ایران بگذارید کنار هم، آن وقت متوجه تفاوت‌ها خواهید شد. آن‌هایی که اهل رسانه‌اند می‌دانند بیشتر این تفاوت‌ها را درک می‌کنند و البته محققین اندیشمندان دانشگاهیان و... هم همین‌طور؛ من در دهه شصت که در ایرنا بودم، می‌دیدم که هرگز تخیل هم نمی‌شد که روزی با یک دستگاه تلفن که همراه انسان نیز هست بشود عکس گرفت و برای همه فرستاد.

من خودم چون خبر را با تلکس می‌فرستادم، چهار ساعت وقت می‌گذاشتم تا یک صفحه را با بدبختی به تهران ارسال کنم. اصلاً تخیل اینکه یک روزی می‌شود چنین کاری که امروز با موبایل می‌کنند، برای ما وجود نداشت. همین‌طور که تخیل اینکه یک روزی در شیکاگو در دفاع از فلسطین راهپیمایی کنند را هم نداشتیم. در فرانسه‌ای که یک روزنامه‌نگار را برای نوشتن یک مطلب که یک اشاره‌ای به نقض‌های حقوق بشر رژیم صهیونیستی کرده بود، چون خلاف قانون آنجا بود، برخورد کردند.

اما حالا تمام قانون‌های کشورها شکسته شد؛ یعنی با اینکه کار خلاف قانونی کردند، اما حاکمیت نتوانست به دلیل موج سنگینش جلوی این قانون‌شکنی را بگیرد. به خصوص که این قانون‌شکنی در حمایت از فلسطین هم بود. دلیل آن هم انقلاب فناوری اطلاعات بود حالا دیگر زمان حیات امام نیست با دنیای دیگری روبه‌رو هستیم که دنیای تبادل اطلاعات و انسان رسانه‌ها و محتوا حرف اوّل را می‌زند نه بستر نشر زیرا انحصاری در تولید پردازش و نشر اطلاعات وجود ندارد به همین میزان هم فیک نیوزها، شبهه افکنی، ایجاد ابهام و تردید و بعضاً سؤالات زیادتر شده و کار محتوایی در مورد اندیشه‌های امام بیش از هر زمان ضرورت دارد زیرا صحبت از چهل پنجاه سال قبل است که باید بازخوانی شود برای نسلی که امام را دیده یا ندیده پس کار دیگری باید انجام داد نه اینکه مانند گذشته عمل کرد چون نتیجه‌ای ندارد.

الآن چه باید کرد؟

ما دو مسئله داریم: یکی اینکه ما برای امام همیشه تبلیغ کردیم و امام را در عکسش، در یک جمله، در یک مراسم، در یک مناسک و در یک چیزی خلاصه کردیم. خوشحالیم که مثلاً می‌رویم جماران، می‌نشینیم و آنجا جلسه می‌گذاریم یا مثلاً برای مراسم رسمی به حرم امام می‌رویم و عکسش را پخش می‌کنیم همه هم اعلام می‌کنند که ما خیلی به امام راحل ارادت داریم. آیا این ها منجر به تبیین اندیشه‌های امام و پاسخ به این همه جریان رسانه ای است؟

صادقانه بگویم که ما در کارکرد تبلیغی موفق بودیم و خیلی هم تبلیغ کردیم، اما اینکه این کارکرد تبلیغی درست است یا غلط، به جا و لازم است یا نه، آن بحث دیگری است ولی در تبیین اندیشه‌های امام شکست خوردیم. باید بدانیم که تبلیغ مثل مسکن، یک دوره‌ کوتاه مدتی است که در یک جایی هم اثرش را از دست می‌دهد.

اما تبیین، درمان است. اندیشه‌های امام حتی برای آن کسانی که در زمان امام بودند، بارها در همان زمان خود امام هم در تبیینش دچار تردید می‌شدند. من خاطراتی دارم از اینکه امام یک موضوعی را مطرح می‌کرد، مجبور می‌شد دوباره بیاید راجع به آن موضوع صحبت کند چون تشکیک می‌شد. امام هم دریغ نداشت که بیاید در کارکرد تبیینی وارد بشود.

 

محمد خدادی

 

امروزه ما شور حمایت امام را به شعور حمایت از امام و به فهم امام تبدیل نکردیم. شور امام هنوز در این عصر وجود دارد. البته آن‌ها هم بیشتر به عنوان یک خاطره از آن یاد می‌کنند که این هم یواش یواش در یک جاهایی، چون فقط کارکرد تبلیغی دارد، یک، بخش‌هایی از اثرش را از دست می‌دهد. دو، بی‌خاصیت می‌شود. سه، تکراری می‌شود.

چهار، ضرورتش دیگر احساس نمی‌شود. مثل همین کاری که الآن راجع به حاج قاسم می‌شود. حاج قاسم شاگرد مکتب امام بود، یک موقع آدم نگران است که گویا مکتب حاج قاسم یک مکتب جدایی از مکتب امام است، آن‌قدر که مکتب حاج قاسم را مطرح می‌کنند، مکتب امام خمینی(قدس سره) را مطرح نمی‌کنند. تنها کسی که در این کشور در مورد تبیین اندیشه‌های امام به صورت جد، بدون هیچ اغراقی دغدغه و فعالیت دارد خود رهبری است؛ اوّلاً به نظر من روز 14 خرداد را روزی قرار داده که در آن روز می‌آید مبانی نظام را بازخوانی می‌کنند. ثانیاً شما این را در ادبیات رهبری  در مناسبت‌های مختلف و در سیره‌اش، دارید می‌بینید. اصلاً سیره رهبری برگرفته از سیره امام است.

ما در کارکرد تبیینی اندیشه امام فهمش را نداشتیم که انجام بدهیم. دلمان خوش بوده که مثلاً حالا با چهارتا مناسک و... کاری برای تبیین اندیشه‌های امام کرده‌ایم. اتفاقاً ای کاش این‌ها نبود، ای کاش این مراسم رسمی‌ها نبود و این که برویم گل بگذاریم، موزیک بزنیم و... کاشکی این کارها را نمی‌کردیم زیرا این کارها ما را از عمق اندیشه و شخصیت امام دور می‌کند. امام را به یک ماکت تبدیل کردند او را ماکت درست کردند و از هواپیما پایین آوردند. ماکت درست کردن امام، چسپاندن عکس ایشان به در و دیوار و نهایتاً گفتن چهارتا جمله‌ای که خیلی‌هایش را الآن وقتی می‌خوانی، کسی که در آن فضا نباشد، نمی‌فهمد که امام چه گفته است، به نظر شما فایده ای دارد؟

من فکر می‌کنم که در بحث کارکرد تبیینی، ما نه برای نسل جدید که حتی برای حفظ نسل قدیم هم کاری نکردیم؛ اگر می‌کردیم، چرا این تشکیک‌ها ایجاد می‌شود؟ چرا این ابهامات مطرح می‌شود؟ چرا جریان القائی شکل گرفته در خارج دائم دنبال تخریب و تولید شبه خبر و اطلاعات و دستکاری برای وارونه نشان دادن افکار امام است و ما عموماً بی‌تفاوتیم؟

نکته دیگر اینکه دهه 60 دوران انحصار اطلاعات بود. این نکته برگرفته از تجربه من است و من تئوری دانشگاه مثلاً فلان اندیشمند را ارائه نمی‌دهم. ما در دهه شصت در دوران انحصار اطلاعات بودیم و مردم محکوم بودند به اینکه بنشینند تا یک روزنامه‌ای، مجله‌ای و... بیرون بیاید، بگیرند و آن را بخوانند. مردم گیرنده‌ای محض بودند. در آن زمان هرگونه اطلاعاتی ارزش داشت، اساساً جامعه صرفاً گیرنده بود و فرستنده هم دستگاه‌های محدودی بودند و دسترسی هم به اطلاعات نبود.

لذا امکان تشکیک به این اندازه نبود. سخنرانی‌های امام را کلمه به کلمه، چه آن که به صورت اعلامیه و چه در نوار، مردم گوش می‌دادند و می‌خواندند. خوب جریان ثالثی اگر هم می‌خواست به راحتی نمی توانست تشکیک در افکار امام ایجاد کند چون بستر ارسال اطلاعات محدود بود و در داخل هم در دست انقلابیون بود. در دهه اواسط 70 و 80 ما دوران انتخاب اطلاعات را داریم یعنی تمام گیرنده‌ها به فرستنده دو سویه تبدیل شدند.

در دهه 90  انحصار رسانه‌های جمعی برای اطلاع‌رسانی انبوه به پایان رسید و شبکه‌های اجتماعی پا به عرصه تبادل اطلاعات جمعی به صورت انبوه کردند؛ در این عصر، عملاً میدان دست شبکه‌های اجتماعی افتاد زیرا این شبکه ها سرعت، جامعیت و ظرفیت تولید و نشر داشتند تازه هزینه‌ای هم برایشان ایجاد نمی‌کرد چه مالی چه حقوقی اما برعکس  وقتی هزینه‌ای را که یک رسانه برای اینکه یک اطلاعاتی را باید پخش کند با یک فردی که در اینستاگرام فعالیت دارد مقایسه کنیم، می‌بینیم که او هزار و یک محدودیت دارد و این فرد چنین چیزی را ندارد.

اکنون در فضای تبادل اطلاعات، نوع تولید محتوا نمی‌تواند مثل دوران انحصار اطلاعات باشد ولی متأسفانه مدل ما همان مانند دهه شصت است انگار هر چه ما بگوییم کاملاً افکارعمومی منتظر است فقط حرف ما را بشنود نه این‌گونه نیست، هزاران جریان شبه‌رسانه در دستگاه‌های امنیتی و سیاسی درکشورهای مختلف با هدف کاملاً شناخته شده در صدد تخریب تشکیک و ایجاد شبهه، دروغ و... هستند تا ریشه این نظام را زیر سؤال ببرند خوب وقتی ریشه را زدی دیگر شاخه و... خود به خود به زمین می‌افتد؛ لباس‌های ما عوض شده، تیتر روزنامه‌های ما همه همان است.

تیتر خبرگزاری‌ها و تیترنویسی‌مان مثل همان دوران است. همچنان فکر می‌کنیم که هرچه زیادش باشد خوب است؛ چون یک روز درد انحصار داشتیم و آرزوی داشتن یک روزنامه یا مجله یا سایت را داشتیم، الآن هم فکر می‌کنیم که برای هر دستگاهی یک سایت درست کنیم و این یک چیز خوبی است یک موقع است که شما می‌گویید انحصار است؛ در وضعیت انحصار یک موقع ماشین پیکان قرعه‌کشی می‌کردند، هرکه برنده می‌شد، فکر می‌کرد یکی از شانس‌های زندگی‌اش به او روی آورده است که یک ماشین پیکان دارد، ولی امروز که تنوع خودرو است، دیگر وضعیت چنین نیست. حالا شما در مواجهه با آن چه کار می‌کنید؟ شما فکر می‌کنید که تکذیب، موضوع را حل می‌کند؟

تشکیک خیلی راحت است یعنی خبر بد خبر خوب است. معروفیت خیلی راحت است، مثلاً اگر یک ماشین از اتوبان همت برعکس جهت همه ماشین‌ها برود، راننده‌اش معروف می‌شود، ولی مقبول نمی‌شود. حالا اگر بخواهید شخصیت‌تان مقبول شود، باید سال‌ها زحمت بکشید، کتاب بنویسید، حرف متفاوت در علم و دانش و فناوری و... داشته باشید، پنجاه سال تدریس کنید و... بعدش تازه، باید این اعتبارتان را حفظ کنید و مرتب به‌روز کنید چون شما هر روز صبح می‌توانید زیر سؤال بروید.

در مورد امام تا موقعی که خودش بود، مقبولیت را خود امام برای خودش ایجاد کرد؛ با سلوکش، با ادبیاتش، با تصمیماتش، با نوع مواجهه‌اش با موضوعات، با نوع حرف زدنش و نوع انتخاب‌هایش. گفتند عکسهای من را بردارید، خبر من را پخش نکنید، همه می‌دانستند که خودش است؛ یعنی نوع مواجهه‌اش با موضوعات و مسائل، معنویت، صداقت، صلابت، عقلانیت و... را در مدل اقناعی نزد افکار عمومی ایجاد کرد. امام را یک حزب نیاورد، امام خمینی(قدس سره) خودش امام مردم شد. امتیازی هم به کسی نداد، آمد اندیشه‌هایش را به‌روز و منتشر کرد. یک اطلاعات متفاوتی به جامعه داد، گیرنده‌ها فعال شدند، هر که هم بگوید که این کار یک حزب متشکل منظم بود، نه نبود. جذابیت امام به ادبیاتی بود که نسبت به زمان و مکان خلق می‌کرد. بعد از امام که خودش نبود، ما نتوانستیم این کار را بکنیم.

حالا به دلیل فضایی که در شبکه‌های اجتماعی به وجود آمده و بستر کمّی خوبی که برای اطلاعات ایجاد شده است، راحت‌ترین کار تشکیک کردن و سخت‌ترین کار پاسخ دادن است. امروز هم درمقابل جای خالی تولید اطلاعات تبیینی مبتنی بر مصداق و ارزش افزوده اطلاعات که بستر اقناع را فراهم کند در مورد اندیشه‌های امام خالی است، چون دیگر تولید اطلاعات تک‌محصولی و خام‌فروشی نیست.

یک روزی من خبرنگار ایرنا در دهلی‌نو بودم، تک‌محصولی تولید اطلاعات می‌کردم چون فقط، یک متن را می‌توانستم بفرستم؛ نه عکس نه فیلم یا صوت، نه فتوشاپ داشتم، نه هوش مصنوعی، اصلاً هیچ‌کاری نمی‌توانستم انجام دهم جز چند تا متن ده خطی در قالب یک خبر یا یک گزارش آن هم با تلکس که بسیار محدودیت داشت. آن زمان ما تک‌محصولی بودیم، اما شما حالا چندمحصولی در تولید اطلاعات و فرآورده‌های آن هستید. 

واقعاً می‌شود شمرد که چند نوع فرآورده اطلاعاتی در چند بستر، با چه مدلی، با چه ادبیاتی و با چه نرم‌افزارهایی دارد تولید می‌شود، می‌توانی یک آدمی را کاملاً کلامش را از دهن خودش بگیری و هرچه دل‌تان می‌خواهد با صدای خودش تغییر و تبدیل به محتوای مورد درخواست خود کنی و نشر دهی و دیگران هم بازنشر می‌کنند. گفتم خبر بد خبر خوب است و ارزش خبری ایجاد می‌کند چون ضریب می‌گیرد و توجه جلب می‌کند، سلب راحت است اثبات سخت است. اتفاقاً به همین میزان که قدرت نشر، توسعه و تحول پیدا کرده به همین نسبت هم قدرت فکر، خبرسازی، روایت‌سازی و قرائت‌سازی آن‌ها هم پیشرفت کرده است.

 

محمد خدادی

 

حال از وفات امام راحل حدود 35 سال گذشته و وقتی سخنان امام و اندیشه‌های ایشان را بازخوانی می‌کنیم می‌رویم به حدود چهل پنجاه سال قبل بلکه بیشتر. اوّلین مسئله، تشکیک‌شناسی و جمع کردن سؤالات است. آیا شما هم مرکزی دارید که روزانه، نه؛ ماهیانه، نه؛ سالانه یک سؤالی که راجع به امام مطرح می‌شود، جمع کند؟ دومین مسئله، این است که جواب این سؤالات را باید به گونه‌ای بدهیم که مخاطبی که زمان امام نبوده قانع شود اگر نشد باید محتوای اطلاعات را اصلاح کنیم تا برسیم به اقناع. علاوه بر آن بر اساس آنچه ذکر شد شبهات، ابهامات، سؤالات، شایعات و القائات در مورد اندیشه‌ها، سلوک، تاریخ و... باید مستمر جمع‌آوری و پاسخ داده شود آن هم به صورت تبیینی برای اقناع و همچنین برای نسل جدید که اصولاً بیگانه با تاریخ هستند اما کنجکاوی و دسترسی آن‌ها به اطلاعات غیرقابل تصور اما واقعیت است.

به نظر من نهضت امام و ادبیاتی که در دوره‌ای که من حاضر و ناظرش بودم، چه قبل از انقلاب، چه تا زمان ارتحال امام، خلق کردند، نشان می‌دهد که اتفاقاً مکتب امام و ادبیات امام منطق‌پذیر و عقلانی است؛ یعنی قدرت امام به تشخیص اینکه زن می‌تواند بیاید در راهپیمایی شرکت کند، نشان‌دهنده این منطق و عقلانیت است. این‌هایی را که می‌گوییم برای یک آدمی که امروز دارد نگاه می‌کند، شاید خیلی مهم نباشد، ولی آدمی که در حوزه‌های علمیه بوده  و در بیوت مراجع زندگی کرده است، وقتی می‌فهمد که می‌گویند زن بیاید در خیابان، زن بازیگر بشود، زن هنرپیشه بشود، زن میتواند برود نمایش اجرا کند و خیلی از موضوعات دیگر، درک آن سخت است.

اصلاً نوع ادبیات خود امام در مورد حکومت و دیگر مسائل را ببینید که چگونه بوده است؛ اوّل که بازرگان نخست وزیر شد، انتخاب‌های بعدی، نوع مواجهه‌اش با موضوعات، بحث جنگ و موارد متعدد دیگری که شما داشتید. بدون تعارف، ما قرار است که زاویه‌های پنهان اندیشه‌های امام را پیدا کنیم. ما فقط این را مرتب تکرار می‌کنیم و به جای آنکه با اندیشه امام خمینی(قدس سره) زندگی کنیم، به‌روز کنیم، بازخوانی کنیم، تبیین کنیم و مصداقی کنیم، دلمان را خوش کردیم به یک عکس امام خمینی و با عکس ایشان زندگی می‌کنیم.

جالب است که این بخشی از واقعیات امروز است و هرچه هم می‌گذریم، بیشتر می‌شود. فقط راجع به امام هم نیست؛ همه موضوعات امروز به دلیل حجم کمّی افزایش اطلاعات و دسترسی مردم، موضوعات بسیاری را به چالش می‌کشد. این موضوع فقط مختص امام نیست، بخشی از تحولات امروز اجتماعی است که به طور طبیعی علتش هم مشخص است و آن سرعت تغییر و تحولی است که ما در جریان توسعه فناوری اطلاعات داشتیم.

ما به عنوان افرادی که به هرحال مدعی این تفکر و بخشی از این تفکر هستیم، بدون تعارف باید به‌روز بشویم. باید از فضای سنتی بیرون آییم. البته در کلیت متأسفانه جریان افکار عمومی دچار این بحران است، تا حدی که شاه را بر سر جمهوری اسلامی می‌زنند. بعد اردشیر زاهدی می‌آید از جمهوری اسلامی دفاع می‌کند. می‌گوید آن موقع که انقلاب شد پنج درصد باسواد شدند، الآن این‌قدر است. آن موقع این‌قدر جاده داشتیم، الآن این‌قدر است.

از روزی که امام در سال 42 وارد این جریان شد، جریان‌های مقابل هم تقابل و تشکیک می‌کردند. مگر این مال الآن است؟ مگر همان موقع نگفتند سید هندی؟ مگر تشکیک مال امروز است؟ مگر اوّلین بار است؟ کدام روز بوده که این تشکیک نبوده است؟ حالا من از سال 42 تا الآن را دارم می‌گویم. چه به صورت رسمی و چه غیر رسمی، چه شایعه و چه خلق ادبیات، چه استفاده از بسترهای مختلفی که وجود دارد، مگر نداشتیم؟ همیشه داشتیم. آن موقع که امام بود، خودش از خودش دفاع می‌کرد، حالا که نیست، ما نتوانستیم انجام بدهیم. باید به صورت جدی روش‌ها و کارکردها به‌روز شود و در دنیای دیگری وارد شویم و تولید محتوای متناسب با مخاطب امروز تهیه کنیم و در بسترهای مختلف نشر دهیم.

 

 

* شیوه نهادنیه کردن و پیاده کردن اندیشه امام در شرایط فعلی در سیاست‌گذاری‌های جاری چگونه باید باشد؟ 

 

** اوّلین و مهم‌ترین موضوع در جریان رسانه امروز را می‌دانید چیست؟ ما یک موقعی از رسانه به مخاطب می‌رسیدیم و این انحصار بود. حالا از مخاطب به رسانه می‌رسیم. این موضوع کلیدی است که به نظر من اتفاق افتاده است. راهش هم این است که شما بیایید ببینید سؤالات مخاطب چیست؟

مخاطب امروز مخاطب محکوم نیست مخاطبی است که انتخاب می‌کند. پس ما باید از مخاطب به اطلاعات برسیم. در دهه 60 انحصار اطلاعات بود و به طور اتوماتیک جریان تشکیک، تحریف، روایت‌سازی و امثال آن هم در حداقل ظرفیت بودند. بعد هم خبر بد خبر خوب است؛ نفی کردن خیلی راحت‌تر است تا اثبات کردن. مسخره کردن خیلی راحت‌تر است تا محترم شمردن. کوبیدن یک آدم راحت‌تر است تا دفاع کردن از یک آدم. ضریب نشر هم می‌گیرد.

حالا شما که دارید با این کار مقابله می‌کنید، اوّلین کاری که باید بکنید، مخاطب‌شناسی اندیشه‌های امام است. مخاطب‌های‌تان را از هم تفکیک کنید؛ چون زبان و ادبیات شما برای دهه هشتادی، برای دهه نودی، برای دهه هفتادی، برای دهه شصتی و برای دهه پنجایی باید متفاوت و متناسب باشد. نمی‌توانید با همه مخاطب‌ها‌یتان با یک زبان صحبت کنید. دنیای جدید دنیای تنوع است، دنیای تفاوت و تمایز است.

این را باید به رسمیت بشناسید. اگر به رسمیت بشناسید، باید بروید متناسب با آن، محتوای متنوع تهیه کنید. من اوّلین کاری که می‌کنم یک تیم شبهه‌شناسی و سؤال شناسی می‌گذارم تا سؤالات، شبهات، ابهامات و القائات را شناسایی کند. بعد هم فضای تبلیغی را کلاً کنار می‌گذارم و به جای آن به، کارکرد تبیینی رجوع می‌کنم. این درست نیست که بگوییم چون امام گفت، جواب نمی‌دهد؛ چرا امام گفت؟ مهم است.

اگر ما منطق داریم، حرف امام هم حتماً قابل دفاع است. اگر منطق نداریم برای چه و چگونه می‌خواهیم دفاع بکنیم؟ بالأخره امروز دنیا، دنیایی است که دسترسی به اطلاعات آسان، ارزان، سریع و جامع شده است و هیچ مانعی هم جلوی راهش نیست. در این دنیای جدید اگر شما قدرت اثباتی، قدرت استدلالی و منطق نداشته باشید و نتوانید ادبیات خلق کنید، صرف اینکه از یکی دفاع کنید، چیزی حل نمی‌شود. در ماجرای بنزین، در آبان سال 1398 هزار شهر کشور درگیر شد.

درگیری مال طبقه متوسط و حاشیه‌نشین‌ها بود. شدت درگیری هم تا خلع سلاح کلانتری و آتش زدن فروشگاه‌ها پیش رفت؛ انواع و اقسام مشکلاتی که از آن‌ور به این ورداخل شده بود، ضرب و جرح‌هایی که در دو طرف صورت گرفت، افرادی که این وسط آمدند تیراندازی کردند و از پشت سر زدند آدم‌های عادی را کشتند و... در کل، خشونت به بالاترین حدش رسیده بود.

اما یک ماه بعدش حاج قاسم سلیمانی به شهادت رسید و شما دیدید که چه اتفاقی افتاد! مردم در اینجا با حضور چند ده میلیونی در تشییع جنازه حاج قاسم از سیره او دفاع کردند چون قانع شدند حاج قاسم در راه دفاع از ایران و انقلاب به شهادت رسید. شما نمی‌توانید با یک جامعه‌ای صحبت کنید و فکر کنید که آنچه خودتان فکر می‌کنید او هم فکر می‌کند. تنها راهی که می‌توانید فکر خودتان را به او منتقل کنید، این است که او را قانعش کنید. تئوری اقناع هم کاملاً یک تئوری علمی - مهارتی  است یعنی معلوم است که شما برای اقناع به چه مؤلفه‌هایی نیاز دارید و روش‌های اقناع نیز مشخص است.

 

محمد خدادی

 

* در بحث منظومه رسانه‌ای کشور، شما پرداختن به تبیین اندیشه های حضرت امام را چگونه می‌بینید؟

 

** رسانه‌های ما دچار یک بحران بسیار عمیق و شدید هستند. اصلش هم متأسفانه ما دچار یک کمیت در همه موضوعات من‌جمله رسانه شدیم، در تعداد، محتوا، خبرنگار و... چون فکر می‌کنید، هر چیز زیادش خوب است. جهت اطلاع الآن 13هزار رسانه دارای مجوز داریم اما در دفاع از نظام حتی دولت با این همه رسانه دولتی و حکومتی موفق نبودیم.

مسئله دیگر، کارکرد رسانه‌های ما متأسفانه بر بستر پوشش است، نه سوژه. من بارها به خصوص آن دوره‌هایی که مدیرعامل ایرنا بودم، به دوستان گفتم که حالا امروز مقامات کشور سخنرانی نکردند، کنفرانس هم نبود، خوب چه را می‌خواهید منتشر کنید؟ در حالی که اصلاً نباید این‌ها موضوع اوّل باشد.

در یک کشوری دو نفر یا سه نفر اظهاراتشان موضوع است، در همه کشورهای دنیا این است. بقیه این اظهارات واقعاً ارزش خبری ندارد. در حالی که وظیفه رسانه کارکرد سوژه‌ای است یعنی برود نادیده‌ها را ببیند، دغدغه‌های مردم را تبدیل به موضوع کند و دولت را به چالش بکشد. همین‌طور دغدغه‌های مسئولین را هم بردارد و بگوید که مثلاً ما یک بحرانی داریم به نام گاز، این نیاز به مشارکت دارد. ببینید، لایه‌های شراکت در جامعه برای ایجاد قرائت واحد اجماع‌سازی سپس شراکت جمعی یک فرآیند وجود دارد.

رسانه‌ها بیایند ابر بحران‌ها و دغدغه‌های مشترک جامعه را تبدیل کنند به موضوع ذهنی همه مردم. رسانه باید به اولویت‌های جامعه بپردازد. او می‌تواند در ضرب و تقسیم بین موضوعات، اولویت موضوعی جامعه را به رخ بکشد و مورد توجه قرار بدهد و نگاه‌ها را به آن موضوع جلب کند. رسانه می‌تواند خیلی از موانع را با مطالبه‌ای که ایجاد می‌کند بردارد، تسهیل کند و صدای آن بخشی را که در حقیقت دسترسی به مسئولین یا ارکان حکومت ندارند، برساند.

از این مسائل زیاد هم داشتیم، موضوعاتی که وقتی تبدیل به مطالبه شده، نتیجه هم داده است. شما فکر می‌کنید همین صندوق‌های اعتباری را ببینید، آدم‌هایی که ضرر کرده بودند، اگر در خانه‌های خود می‌نشستند و رسانه‌ها هم به آن نمی‌پرداختند، پول این‌ها چه می‌شد؟ این مسئله مال ما هم نیست، همه دنیا است. اصلاً رسانه برای چیست؟ کارش چیست؟ اصلاً تخصص رسانه یعنی جمع‌آوری، پردازش و نشر اطلاعات. نشر یعنی اولویت‌گذاری بر موضوعاتی که برای افکار عمومی و جامعه مهم‌ترند. این تخصص ماست. ما در جریان رسانه‌ای‌مان فقط دنبال پوششیم، نه سوژه، چون ساده‌ترین راه است.

دنبال اظهار نظر افراد برویم، نه انتخاب سوژه مهم و جمع‌آوری اطلاعات، چون باز هم ساده‌ترین راه است. کار به جایی رسیده است که سرمقاله را تلفنی می‌گیرند. من آن موقع که درهند خبرنگار ایرنا در سال 69 بودم، یک آقایی بود قائم‌مقام وزارت خارجه آقای سینگ در هند بود، بعد بازنشست شد و در دوبی زندگی می‌کرد. این آدم هفته‌ای یک مقاله مثلاً 500 کلمه‌ای می‌نوشت. این مقاله این‌قدر ارزش داشت که ما آن مقاله را هر هفته خبر می‌کردیم و اصلاً دنبالش بودیم.

اما ما امروزه سرمقاله تلفنی داریم، کسی دارد رانندگی می‌کند زنگ می‌زنند، او هم با تلفن حرف می‌زند خبرنگار ضبط می‌کند بعد تبدیل به یادداشت می‌شود. بعد، نه خودش آن را دوباره می‌خواند و نه کسی دیگر می‌خواند، این چه ارزشی دارد؟ آن وقت شما در این مدل کار رسانه‌ای  دنبال تبیین می‌گردید؟ آن هم اندیشه‌های امام! آن هم موضوعاتی که بسیار نیاز به واکاوی دارد. بالأخره شما صحبت چهل، چهل و پنج سال پیش را دارید می‌کنید که نه مستندات به این راحتی در دسترس دارد و نه بسیاری از آدم‌هایی که آن موقع بودند، الزاماً خاطراتشان را مستند کرده‌اند و... . شما بدانید که عکس‌هایی که امروز از یک خانواده گرفته می‌شود، با تعداد عکس‌هایی که از یک خانواده در دهه شصت گرفته شده بسیار تفاوت دارد. الآن هر ثانیه زندگی افراد ضبط می‌شود و تبدیل به عکس و فیلم با تاریخ و... می‌شود.

شما دارید درباره دهه سی، چهل، پنجاه و شصت صحبت می‌کنید، به خیلی از اطلاعات و محتوای اطلاعات نه ثبت شده یا محدود بوده دسترسی نداریم. لذا وضعیت جریان رسانه‌ای ما به نظر من در این مورد مشخص است. شما وقتی 41 خبرگزاری دارید، صدای هیچ خبرگزاری از درون آن درنمی‌آید. وقتی 400 روزنامه سراسری دارید، وقتی 13هزار رسانه مجوزدار دارید، وقتی 50 کانال تلویزیونی دارید، صد کانال رادیویی دارید و شما بزرگترین صداوسیمای جهان را در ایران دارید

با این تعداد کادر و نفر، بیشترین تعداد خبرگزاری را دارید، باز هم وضعیت ما این است. پنج کشور شورای امنیت هر کدام یک یا دو خبرگزاری دارند، اما شما 41 تا مجوز دادید، 90تا هم می‌گویند که ما خبرگزاری هستیم، بعد هم در واقع یکی هم ندارید چون خبرگزاری رسانه‌ای برای رسانه‌ها است. ما سایت‌های بزرگ را می‌گوییم خبرگزاری. بعد فکر می‌کنید هر که اسمش را می‌گذارند خبرگزاری، یک امکانات بیشتری در اختیارش قرار می‌گیرد یا توجه بیشتری به آن می‌شود.

به نظر ما کلمه «به گزارش خبرگزاری فلان» ارزش دارد! امروز قدرت نشر اطلاعات به محل نشر اطلاعات نیست، به ارزش محتوا است. این نیست که شما اگر این متن را در بی بی سی یا اینترنشنال یا 20:30 تلویزیون و یا فلان روزنامه منتشر کردید، مردم همه این را می‌بینند، اتفاقاً در همین ماجرای غزه، چه اتفاقی افتاد؟ همیشه فلسطینی‌ها را به خاک و خون می‌کشیدند و این یک بار و دوبار هم نیست، صبرا و شتیلا و... تا دلتان بخواهد این نسل‌کشی اتفاق افتاده است و اوّلین بار نیست که نسل‌کشی فلسطینی‌ها اتفاق می‌افتد، شصت سال است که این نسل‌کشی اتفاق می‌افتد.

رسانه‌های دنیا هم دست صهیونیست‌ها است، صهیونیست‌ها هم پولشان را می‌دهند، چون پولشان را می‌دهند اداره می‌کنند، چون اداره می‌کنند، رسیده به جایی که کسی یادداشت هم نباید در آن بنویسد. اما الآن چه شد که رسانه‌های بین‌المللی مجبور شدند خبر دهند؟ دلیلش این است که شبکه‌های اجتماعی آمدند این خبر را پخش کردند و این‌ها جا ماندند و اصلاً زیر سؤال رفتند. خبرنگارش استعفا داد، کارمندش استعفا داد، رفت زیر سؤال، آن وقت مجبور شدند این نسل‌کشی را پوشش دهند.

مطلب دیگر اینکه نسبت محتوا با موضوع باید نسبت منطقی باشد، طرف را بمباران نکنیم. امام را با تصویرش دفاع  نکنیم، بلکه باید با محتوایش دفاع کنیم. ولی متأسفانه حالا چنین است. تا حالا چند جلد کتاب در مورد امام نوشته شده است؟ لله این کتاب‌هایی که نوشته شده، برای چه کسی نوشته شده است و چقدر متناسب با تقاضا بوده است؟ صرفاً نوشتن کتاب و چاپ و پخش آن که چیزی را حل نمی‌کند. یک فیلمی بود که در آن سه‌ رزمنده می‌ایستند، با لهجه اصفهانی می‌گویند شهید باکری می‌گفت ما باید شهید شویم، اگر زنده بمانیم چه و چه می‌شویم. این فیلم را کدام رسانه پخش کرد؟ اما همه دیدند، راجع به دفاع مقدس هم هست. اتفاقاً نسل زِدی‌ها هم این فیلم را بیشتر دیدند، این اثر محتوا است. ادبیاتی که در این فیلم شما می‌بینید، قشنگ ادبیات اقناعی است؛ این قاعده است. 

به نظر من هر زمانی هم ما شروع کنیم، دیر نیست و جریان رسانه‌ای کشور متأسفانه در اسم مانده است. فقط هم راجع به امام نیست، در مورد خود رهبری هم همین وضعیت است. در مورد ادبیات رهبری هم فکر می‌کنند تصویر رهبری است. من همیشه در مورد ادبیات رهبری می‌گویم چون رهبری می‌گوید، آمریکا غیر قابل اعتماد نیست بلکه چون آمریکا غیر قابل اعتماد است، رهبری می‌گوید. شما باید بروید مستندات غیر قابل اعتماد بودن آمریکا را بیاورید، بگویید این‌ها در ویتنام این کار را کردند، در اسلو سر فلسطینی‌ها این بلا را آوردند، در کمپ دیوید این طور کردند و... شما باید بروید آن را تبیین کنید.

اینکه مرتب مارش بزنید، عکس نشان بدهید، فیلم پخش کنید و این را تکرار کنید، خیلی مؤثر نیست. اتفاقاً  شما باید کارکرد تبیینی داشته باشید. ببینیم رهبری که می‌گوید آمریکا غیر قابل اعتماد است، مصداق غیر قابل اعتمادیش یکی همین خود برجام است که ما همه تکالیفمان را انجام دادیم، اما آن‌ها انجام ندادند و بعد هم از آن بیرون رفتند؛ این هم یکی از نمونه‌هایش است.

من به نظرم می‌آید که جریان رسانه‌ای ما کاملاً تکلیفش مشخص است؛ تا روزی هم که همین مدل را بخواهیم جلو برویم، همین آش است و همین کاسه است. ولی مجموعه جماران می‌تواند اصلاً یک پروژه‌ای را در این موضوع با همان مدلی که من پیشنهاد کردم در دست بگیرد که ما از شبهه به کارکرد رسانه‌ای برسیم، از سؤال به پاسخ برسیم. اصلاً سوال بدهیم و جواب و... تولید کنیم؛ خیلی صریح، واضح، شفاف و در عین حال واقعی. حتی یک بخش بگذاریم که هرکس راجع به اندیشه‌های امام سؤال دارد در این بخش وارد کند و مدل‌های مختلف می‌شود کار کرد. إن‌شاءالله ما بتوانیم حق امام را در تبیین اندیشه‌هایش، در نبودش ادا کنیم که اگر این مهم محقق نشود جفاکرده‌ایم.

 

در همین خصوص بخوانید:

خدادی، معاون سابق وزارت ارشاد: ما چند بار مرگ شجریان و محمدعلی کشاورز را اعلام کردیم؟!

فقط دنبال سرعت هستیم و صحت برای ما مهم نیست/ در حمله داعش به حرم امام یک نفر شهید شد ولی در رسانه‌ها تا 20 نفر هم اعلام شد!

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
3 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.