کدخبر: ۱۶۰۶۸۲۷ تاریخ انتشار:

در برنامه «حضور» مطرح شد؛

مرتضی جوادی آملی: پدرم همیشه از امام خمینی به عنوان یک انسان شجاع یاد می‌کرد/ هنر امام پیوند نهضت انقلاب اسلامی با نهضت امام حسین (ع) بود/ در انتخابات با مردم بازی نکنیم/ وقتی شخصیتی در حد آقای لاریجانی کنار زده می‌شود توقع دارید که دیگران بیایند؟

حجت‌الاسلام والمسلمین مرتضی جوادی آملی در برنامه حضور گفت: امام (ره) واقعاً این هنر را داشتند که این نهضتی که خودشان پایه‌گذارش بودند را با نهضت امام حسین (ع) به گونه‌ایی به هم مرتبط کنند که گویا این ولیده آن نهضت است؛ یعنی نهضت انقلاب اسلامی اصلاً چیزی جدایی از آن نیست. نمی‌توانیم بگوییم که این نهضت، ادامه آن حرکت است بلکه واقعاً فرزند آن حرکت بود و لذا تمام شعارهای خود را بر آن مبنی می‌ساخت.

پایگاه خبری جماران: فرزند آیت‌الله جوادی آملی با انتقاد از جریان رد صلاحیت برخی چهره‌های مورد علاقه مردم و مورد تأیید رهبر انقلاب گفت: وقتی یک فردی با جایگاه ویژه‌ای که در جامعه دارد، در جریان بررسی صلاحیت مورد هتک حرمت قرار می‌گیرد، مردم هم برای حضور در انتخابات دلسرد می‌شوند. در انتخابات با مردم بازی نکنیم و رأی مردم را واقعاً رأی مردم بدانیم، نه اینکه مهندسی و رأی‌سازی کنیم.

به گزارش جماران، برنامه «حضور» در ایام اربعین سیدوسالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع)، میزبان «حجت‌الاسلام والمسلمین مرتضی جوادی آملی» فرزند حضرت آیت‌الله عبدالله جوادی آملی از اندیشمندان بزرگ اسلامی و مرجع تقلید شیعیان بود. امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی همواره بر الگو گرفتن از نهضت حسینی برای انقلاب اسلامی ایران تأکید داشتند و نهضت حضرت سیدالشهدا (ع) را مبدأ نهضت انقلاب اسلامی می‌دانستند. فرزند آیت‌الله جوادی آملی نیز با حضور در حسینیه جماران در خصوص مسائل روز با تکیه بر نهضت حسینی و همچنین ضروریات حکمرانی جامعه به سؤلات «محمدحسین رنجبران» پاسخ گفت. وی همچنین خاطرات شنیدنی از پدر بزرگوارش حضرت آیت‌الله جوادی آملی بیان کرد.

 

شیوه ساواک در تحت فشار قراردادن طلاب و تفتیش حوزه‌های علمیه

 

جوادی آملی با اشاره فضای خفقان و تحت فشاری که ساواک برای علما و طلاب حوزه‌های علمیه ایجاد کرده بود، اظهار داشت: مدرسه‌ حقانی که ما در آن درس می‌خواندیم، همواره مورد تاخت و تاز جریان‌های طاغوتی و ساواک بود. یک شب یکی از طلابی که خیلی انقلابی و اهل اعلامیه‌ها و تصویر امام (ره) بود، مهمان ما شده بود که ساواک نیمه شب حمله کرد که با ضرب و شتم‌های شدیدی هم روبه رو بود. در آن مدرسه جناب آقای هادی غفاری و دیگران هم بودند که خیلی مورد آسیب واقع شدند و کتک خوردند.

فرزند آیت‌الله جوادی آملی ادامه داد: آنها سیاستشان این بود که وقتی وارد مدرسه می‌شدند با بلندگویی که در دست داشتند می‌گفتند که چراغ‌ها را روشن کنید، درها را باز کنید و هیچ حرکتی هم نباشد. چون طلبه‌ها و بقیه افراد سعی می‌کردند اگر تصویری از حضرت امام دارند یا اعلامیه یا نشانی و رساله‌ای از امام دارند، اینها را پنهان کنند. آنها هم چون این شیوه را می‌دانستند با بلندگوهای خیلی سنگینی اعلام می‌کردند.

وی گفت: یکی از این حجره‌ها در طبقه سوم چراغش روشن بود. آنها هم مستقیم به آن حجره رفتند چون به محض اینکه وارد شدند، چراغ آن حجره خاموش شد و اینها وقتی این را دیدند، گفتند شاید آنجا کاری می‌کنند و مستقیم رفتند سراغ این حجره. اتفاقاً آن حجره، حجره جناب آقای هادی غفاری بود و هم حجره‌ایی داشتند به نام آقای مهدی‌زاده که به شدت مورد ضرب و شتم و جرح قرار گرفتند. به هر حال هر از گاهی می‌آمدند و تقریباً ۲ ـ ۳ نفری را با خود می‌بردند.

 

آیت‌الله جوادی آملی اندیشه امام در فضای مسائل اسلامی را به خوب دریافت می‌کردند

 

حجت‌الاسلام و المسلمین جوادی آملی با اشاره به همراهی حضرت آیت‌الله جوادی آملی با نهضت امام خمینی در شرایطی که برخی از علمای آن دوران، با حرکت امام روح‌الله مخالف بودند، بیان داشت: حاج آقا در آن زمان با اینکه سن حضرت آقا حداکثر به ۳۰ می‌رسید، واقعاً به لحاظ اندیشه، اندیشمند بودند. ما وقتی که به قم آمدیم، تا حد زیادی دستشان پر بود؛ چون این اساتید و استوانه‌های حکمت و فقه و فلسفه و عرفان را در آمل و مخصوصاً در تهران پشت سر گذاشتند و درس‌های خصوصی خدمت مرحوم علامه شعرانی، الهی قمشه‌ایی و فاضل تونی و حاج محمدتقی آملی داشتند؛ لذا به لحاظ نظری، یک شاگرد متوسط یا شاگرد خوب نبودند؛ واقعاً یک استاد بودند و به لحاظ نظری اندیشه امام در فضای مسائل اسلامی را به خوبی دریافت می‌کردند و هم در بعد عقل عملی و هم در عقل نظری، همدل و همسو و همراه بودند.

 

پدرم همیشه از امام خمینی به عنوان یک انسان شجاع یاد می‌کرد

 

وی گفت: از سوی دیگر به لحاظ عقل عملی و خصلت‌های درونی، حضرت والد بزرگوار ما شجاعت امام برایشان خیلی چشمگیر بود و همیشه می‌گفتند یک انسان شجاع هستند. حالا اسم بردن و اینها شاید در کار ایشان نبود ولی چندبار هم که در آمل و ساری بازداشت شدند، به خاطر همین نوع نگاهی که به اندیشه امام و حرکت امام و نهضتی که امام در سال ۴۲ اقامه کردند، بود. لذا بعضی‌ها هم به لحاظ نظری بحث‌های امام را شاید تعقیب نمی‌کردند و هم به لحاظ خصلت‌های روحی و عملی شاید همسو نبودند ولی آیت‌الله جوادی آملی از ابتدا واقعاً این را باور داشت و تاکنون حتی لحظه‌ایی در این رابطه درنگ و تأمل نداشتند.

 

شهربانی آمل ۳ ـ ۴ بار حاج آقا را احضار کرد و در جاهایی ممنوع‌المنبر کرد

 

فرزند آیت‌الله جوادی آملی خاطرنشان کرد: به دلیل همین فعالیت‌ها فکر می‌کنم ۳ ـ ۴ بار در آمل، شهربانی ایشان را خواستند و در بعضی جاها هم ممنوع‌المنبر کردند و حتی ایشان را هم به ساری بردند. اگر نبود که ایشان در طائفه‌ایی در آمل بودند که بزرگان آن طائفه ایشان را قبول داشتند و با ایشان بودند، طبعاً بیشتر از اینها اذیت می‌شدند.

 

امام خمینی (ره) بنیان نهضت را بر اسلام و حرکت‌های علوی و حسینی علیهم‌السلام بنا کردند

 

وی در خصوص الگوسازی از نهضت سیدالشهدا (ع) در شکل‌گیری انقلاب اسلامی و پذیرش آن توسط جوانانی که شاید مسیر پیوستن به الگوهای غربی روز برای آنها هموارتر بود، اظهار داشت: حرکت امام رضوان‌الله علیه تعالی علیه و نهضتی که آغاز کردند، براساس مدل‌های روز و عصر خودشان نبود. یعنی مثلاً انقلاب فرانسه و انقلاب روسیه اینگونه مسائل را نداشتند. گرچه امام به تمام اینها مشرف بودند ولی بنیان این نهضت را عموماً مبتنی بر اسلام و خصوصاً مبتنی بر حرکت‌های علوی و حسینی علیهم‌السلام کردند یعنی شعارهای دینی و اسلامی و خصوصاً شعارهای حسینی و نهضت امام حسین (ع) مبنای نهضت امام بود.

 

نهضت امام خمینی ادامه حرکت امام حسین نیست بلکه فرزند آن حرکت و نهضت است

 

فرزند حکیم و اندیشمند اسلامی ادامه داد: امام (ره) واقعاً این هنر را داشتند که این نهضتی که خودشان پایه‌گذارش بودند را با نهضت امام حسین (ع) به گونه‌ایی به هم مرتبط کنند که گویا این ولیده آن نهضت است؛ یعنی نهضت انقلاب اسلامی اصلاً چیزی جدایی از آن نیست. نمی‌توانیم بگوییم که این نهضت، ادامه آن حرکت است بلکه واقعاً فرزند آن حرکت بود و لذا تمام شعارهای خود را بر آن مبنی می‌ساخت.

 

امام، حکومت پهلوی را جایگزین حکومت اموی قرار داد که می‌خواهند اسلام را در قالب سلطنت معرفی کنند

 

جوادی آملی گفت: یک مطلبی که امام بر آن تکیه کردند و شاید یک جهاتی هم دارد این است که حکومت پهلوی را دقیقاً جایگزین حکومت اموی قرار دادند و یک جایی از یادداشت‌هایی که ایشان داشتند، دیدم فرموده بودند که اینها خلاف کردند و کارهای ناصواب کردند اما آن ناصواب بدتر این است که می‌خواستند اسلام را در قالب سلطنت معرفی بکنند و امام (ره) این هنر را داشتند که بتوانند نهضت خودشان را در حقیقت با نهضت امام حسین (ع) متصل و مرتبط بکند.

 

جذابیت نهضت امام خمینی (ره) در سایه ارتباط با نهضت حسینی ایجاد شد

 

فرزند آیت‌الله جوادی آملی بیان داشت: امام خمینی علاوه بر اینکه خودشان یک شخصیت حسینی و فقیه الهی و ذریه حضرت زهرا (س) بودند، از جایگاه مرجعیت و دیانت سخن می‌گفتند و احدی در ارتباط با شخصیت ایشان کمترین اشکالی نداشت. هم فضل ایشان، هم علم و دیانت و اخلاق و تقوا و صیانت ایشان از دین و مخالفتشان با هوا و هوس و همه چیزهایی که در تالی تلو امام معصوم (ع) بخواهیم ببینیم، در ایشان می‌دیدیم. لذا از صداقت و درستی و پاکی و طهارت و همه این‌ها وقتی حرف می‌زند و می‌گوید که این نهضت در حقیقت در ادامه حرکت امام حسین (ع) است و اینها حرکات اموی انجام می‌دهند و یزیدی هستند، طبعاً جامعه چنین توقعی داشت و جذابیت نهضت امام خمینی (ره) در سایه این ارتباط ایجاد شد.

وی خاطرنشان کرد: اگر ما نهضت امام رضوان الله تعالی علیه را یک نهضت سیاسی می‌دانستیم که با مؤلفه‌های سیاست روز اتفاق افتاده، این انقلاب موفق نمی‌شد. به هر حال زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی که ایجاد شده بود، زمینه‌هایی بود که به ظاهر علایق جوان‌ها و جامعه آن عصر و مباحث تمدنی و فرهنگ آن و ارتباط با غرب و امثال آن در واقعیت تأمین بود و برای آنهایی که می‌خواستند در آن فضا زیست کنند، چیزی کم نداشتند.

جوادی آملی اذعان کرد: لذا هیچ کدام از شعارهای امام با این مسائل همراه نبود یعنی به اصطلاح نیامد بگوید ما آزادی به معنای امروز را می‌خواهیم؛ یا مباحث حقوق بشری را می‌خواهیم؛ یا بحث‌های حق مالکیت و حق عمومی و حق حاکمیت را می‌خواهیم. این مباحث واقعاً مباحث حاشیه‌ایی حضرت امام در مصاحبه‌های‌شان می‌تواند باشد، خصوصاً در فرانسه. ولی آن اقدامی که از سال ۴۱ و ۴۲ انجام شد، عمدتاً بر شعار نهضت اباعبدالله (ع) بودند و تا آخر هم این شعارها، شعارهای اصلی بود.

 

توحید و اصالت دینی فطری به راحتی در افراد کمرنگ نمی‌شود ولی سیاست و اقتصاد و فرهنگ اسلامی را باید ساخت

 

وی در پاسخ به اینکه آیا جامعه ما از ارزش‌های اسلامی فاصله گرفته یا علی‌‌رغم برخی کاستی‌ها و ضعف‌ها مردم همچنان به اسلام و انقلاب ایمان و اعتماد و علاقه دارند، بیان داشت: اسلام لایه‌های متعددی دارد. برخی از لایه‌ها اصیل و بنیادی و به عنوان استوانه‌های اصلی هستند که به راحتی دست نمی‌خورند. آنهایی که احیاناً می‌گویند ما علاقه‌مند به اسلام زیاد داریم، مربوط به این بعد اسلام است؛ حتی کسانی که مهاجرت کردند نیز این بنیان آنقدر مستحکم است و فضای توحیدی آنقدر فطری و عقل‌پسند و قلب‌پذیر است که به این راحتی از کسی گرفته نمی‌شود.

 

بی‌اعتمادی برخی افراد به انقلاب دیدن صحنه‌هایی است که هیچ انتظار نداشتند

 

فرزند آیت‌الله جوادی آملی خاطرنشان کرد: اما آن چیزی که مبتنی بر اسلام است را باید ساخت؛ سیاست اسلامی، اقتصاد اسلامی، اجتماع اسلامی و فرهنگ اسلامی؛ همه اینها دست خورده و آلوده شده است؛ قبلاً ما به اینها می‌نازیدیم و آرایش دانش ما بود اما الان اینها آسیب دیده و متزلزل شده است و اضطراب پیدا کرده است. دیگر کسی بگوید ما عدالت اسلامی می‌خواهیم؛ اقتصاد اسلامی می‌خواهیم؛ سیاست اسلامی می‌خواهیم؛ اینها را یک مقداری تعارف می‌دانند یعنی اگر کسانی نسبت به این مسائل زده شده‌اند برای این است که مشاهده می‌کنند اتفاقات دیگری در حال افتادن است و صحنه‌های دیگری هست که هیچ انتظار نداشتند.

 

آیت‌الله جوادی می‌گویند ما با نهج‌البلاغه انقلاب کردیم و می‌خواهیم با رساله نگهش داریم

حکومت علی (ع) را باید در پرده نامه مالک اشتر ببینید

 

وی افزود: یک تعبیر فوق‌العاده لطیفی آیت‌الله جوادی دارد که می‌فرمودند ما با نهج‌البلاغه انقلاب کردیم و می‌خواهیم با رساله نگهش داریم. شما که می‌خواهید با احکام فقهی نگه دارید، شما اول بیایید نهج‌البلاغه را اجرا کنید و آن عدالت علوی و آن تربیت علوی و نوع سیاست علوی را پیاده کنید. اگر می‌خواهید سیاست علی‌بن‌ابیطالب (ع) و حکومت ایشان را بشناسند، باید به نامه مالک اشتر توجه کنند. علی‌بن‌ابیطالب (ع) وارث یک اتفاق ۳۰ ساله‌ایی بود که امویان برای او درست کردند و به تعبیری وارث سقیفه شد. سقیفه و من تبعش. اینها می‌گویند این حکومت علی‌بن‌ابیطالب است ولی این حکومت علی نیست. حکومت علی را شما باید در پرده نامه مالک اشتر ببینید. حکومت علی‌بن‌ابیطالب آن است.

 

شما حکومت را نوسازی کردید و بنابراین هر اتفاقی بیفتد مربوط به اسلام است

 

جوادی آملی گفت: شما در انقلاب اسلامی ابتدا نوسازی کردید؛ بازسازی که نکردید؛ چون نوسازی کردید، هر اتفاقی بیفتد مال اسلام است. اگر شما وارث پهلوی بودید که حکومت پهلوی را می‌گرفتید، اگر مشکلاتی وجود داشت، حق با شما بود ولی شما از صفر شروع کردید و بنیان اقتصاد، سیاست، فرهنگ، جامعه، روابط بین‌الملل و داخل و خارج را خواستید بر اساس اسلام بسازید.

 

اسم و عکس امام زیاد است اما از نظرات امام فاصله گرفتیم

 

وی با بیان اینکه ما در سال‌های بعد از انقلاب از اندیشه امام فاصله گرفتیم، ادامه داد: آن زمانی که امام (ره) خروشید، شما چندین خروش از امام در این انقلاب ملاحظه فرمودید؛ یکی از همان‌ها بحث ۸ ماده‌ای امام (ره) بود. خب آنجاهاست که افت و سقوط ما است. امامی که واقعاً در جایگاهی بود که فکر نمی‌کرد این اتفاق بیفتد. آن تشری که امام (ره) به برخی از اعضای شورای نگهبان زدند، اینها همه مسیر انحراف است و کم کم از نظر امام فاصله گرفتیم.

جوادی آملی اظهار داشت: الان خیلی شاید اسم امام و عکس امام و اینها را داشته باشیم ولی اندیشه امام دیگر در شرایط دیگری قرار می‌گیرد. نمی‌توانم بگویم به محاق رفته ولی آن سلیقه و آن نوع نگاه؛ حیثیت‌های انقلابی امام و رشادت‌های امام و شهامت و شجاعت امام همواره قبل از انقلاب و بعد از انقلاب بود ولی فاصله گرفتن از این طرز تفکر و منش و امثال ذلک، قدم به قدم ما را به عقب برد.

وی افزود: اگر مسیری که امام باز کرد و تفکر ایشان و اندیشه ایشان و جایگاه ایشان و جلال و جبروتی که ایشان برای اسلام و انقلاب و نظام تصور می‌کرد، اگر واقعاً اتفاق می‌افتاد قطعاً ما به اینجا نمی‌رسیدیم که این لایه‌های رویین اسلام را الان نتوانیم خیلی از آنها دفاع کنیم. یعنی ممکن است به اصطلاح شعارهایی داده شود ولی واقعاً از بحث عدالت اسلامی و اقتصاد اسلامی و سیاست و فرهنگ اسلامی و جامعه متعالی اسلامی و امثال ذلک باید برگرفته شده از آموزه‌های وحیانی باشد.

فرزند آیت‌الله جوادی آملی گفت: امام (ره) برای اینکه بتواند در خصوص اسلام صحبت کند واقعاً خون دل خورد وگرنه کسی از افراد نمی‌تواند به راحتی حرف اسلام را بشنود؛ چرا راحت مردم خون می‌دادند و هر فرمانی که امام داشت را می‌پذیرفتند و هر مسئولی را که مشخص می‌کرد چه در جنگ و چه در صلح اطاعت می‌کردند؟ چون می‌دیدند که دارد عین اسلام حرف می‌زند و حرکت می‌کند؛ از جایگاه اسلام صحبت می‌کند.

 

چرا به وصیتنامه امام عمل نمی‌شود؟

 

وی با تأکید بر اینکه باید به آن مرام و مسلک و فکر و فرهنگی که امام پایه‌ریزی کرد برگردیم، تصریح کرد: یک وصیتنامه‌ایی امام (ره) دارند. ایشان سیاستمدار بود و می‌دانست چه اتفاقی می‌افتد. چقدر هم راجع به این وصیتنامه، امام تأکید داشت. حتی شاید در خاطر جنابعالی باشد که امام عده‌ایی از خبرگان را جمع کردند و این وصیتنامه را فرمودند که ببرند در مشهد در موزه قرار بدهند که بعد از رحلت ایشان به آن دست پیدا کنیم. یعنی یک حیثیت قدسی به آن بخشیدند ولی الان ما وقتی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که آن بندهای وصیتنامه امام (ره) دارد چطور عمل می‌شود، نشان می‌دهد که ما فاصله داریم و این فاصله باعث شده است که ما شاهد این اتفاقات باشیم.

جوادی آملی در پاسخ به این سؤال که چگونه باید حرکت کرد که انقلاب اسلامی برخاسته از نهضت عاشورایی امام حسین(ع) اصالت خود را بازیابد، گفت: اتفاقاتی در طول این سال‌ها افتاد که قدم به قدم صفحات اصلی انقلاب را به یک معنایی بی‌اعتنا کرد. آنچه که امثال حاج آقا (آیت‌الله جوادی آملی) در برخی مواقع اظهار می‌کنند و در برخی مواقع اظهار نمی‌کنند که خود سکوت این افراد معنا دارد و این سکوت بی‌معنا نیست؛ گاهی اوقات سخن باید گفت و گاهی اوقات هم باید سکوت کرد که سکوت یک خردمند، حرف‌های فراوانی دارد.

 

آیت‌الله جوادی آملی هر جا که نظام نیاز به حمایت و تحلیل و تبیین و فکر دارد، می‌آمدند

تبیین حکم امام در اعلام ارتداد سلمان رشدی

 

وی افزود: یک کسی که همواره در صحنه بود، حرف می‌زد، دفاع و حمایت می‌کرد. وقتی امام(ره) حکم سلمان رشدی را بیان داشتند، حضرت آقا که از این کارها خیلی کم می‌کردند یا نمی‌کردند ولی به دفاع از حکم امام (ره) از قم تشریف آوردند به تهران و در یک برنامه رسمی به اصطلاح سیمای آن دوره تحلیل فقهی و تحلیل کلامی دادند و جایگاه حکم امام را روشن کردند و با همه وجود سینه سپر کردند و از امام و نهضت ایشان و افکار ایشان دفاع کردند. اگر هم هر جا احساس می‌کردند که نظام نیاز به حمایت و تحلیل و تبیین و فکر دارد، می‌آمدند.

فرزند آیت‌الله جوادی آملی خاطرنشان کرد: حاج آقا یک کتاب زن نوشتند به نام «زن در آینه جلال و جمال». خب این مسئله زن که الان مطرح است این کتاب را حاج آقا شاید بیش از ۳۰ سال پیش نوشتند و شاید ۲ ـ ۳ میلیون تیراژ داشته و به چند زبان هم ترجمه شده که شخصیت زن را در آن زمان مطرح کردند. زن در برهان، زن در عرفان، زن در قرآن و یک فصلی هم تحت عنوان پاسخ به سؤالات و شبهات و اینها. این کتاب در اختیار مردم است.

 

زن‌ها که دارای عقل عملی هستند از مرد قوی‌ترند

 

وی تصریح کرد: حاج آقا در آن کتاب تصریح دارند که اگر فرض کنیم مرد در بخش عقل نظری از زن قوی‌تر است، در بخش عقل عملی زن از مرد قوی‌تر است. در عبادت‌ها، در مناجات‌ها، در ارتباط گرفتن با خدا، در عبودیت‌ها. زن‌ها که دارای عقل عملی هستند از مرد قوی‌ترند. در مسئله زن حاج آقا می‌فرمودند که ببینید چه جایگاهی را خدای عالم برای زن‌ قرار داد که به مردها می‌گوید لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا یعنی شما باید سکونت‌تان را در سایه خانم‌ها داشته باشید. سکونت و آرامش جامعه مردها در سایه جامعه زنان خواهد بود. آن عظمتی که در آن کتاب است که زن در برهان، زن در عرفان، زن در قرآن، اینها را حاج آقا در آن کتاب معرفی کردند.

 

آیت‌الله جوادی آملی معتقدند پیشرفت علمی جامعه ما در سایه شبهات و پرسش‌های اصیل است

 

فرزند آیت‌الله جوادی آملی بااشاره به سیره پدرش نسبت به مواجهه با شبهات مطرح کرد: با شبهه و سؤال مقابله علمی می‌کنند و هیچ وقت از شبه نمی‌ترسند. هر وقت مسافری از غرب یا شرق می‌آمد، می‌فرمودند که آن طرف چه سؤالی دارند؟ مسئله و شبه آنها چیست؟ می‌فرمایند که شبه مثل سؤال نصف علم است. پیشرفت و رشد علمی جامعه ما در سایه شبهات و سؤالات و پرسش‌های اصیل است. هرگز از سوال نترسیدند؛ هرگز از شبه نترسیدند؛ هرگز از مسائلی که به زعم عده‌ایی با فرهنگ و دیانت و فلان موافقت ندارد، بله خب مخالفت است.

 

روایتی از علاقه‌ و احترامی که بین آیت‌الله جوادی آملی و همسرشان حاکم بود/ مادر ما هیچگاه از شرایط پدرم گلایه نکرد

 

وی در بخش دیگری از سخنان خود به رابطه پدر بزرگوارشان با همسر مرحوم‌شان اشاره کرد و گفت: از آن ابتدا حالا اراده الهی بود یا مصلحت یا عشق بود که قطعاً اراده الهی بود که حاج آقا وارد فاز علمی شدند. من خاطرم هست حضرت آیت‌الله مصباح می‌گفتند که من دیداری خدمتشان داشتم، گفتم من در مدرسه حجتیه بودم و حجره من بالا بود و حجره حاج آقا طبقه همکف و من می‌دیدم همیشه چراغ این حجره روشن است و هیچ وقت خاموش نمی‌شد و مدام درس و بحث و این حرف‌ها داشتند. خب در این فضا، زندگی مشترک نمی‌تواند خیلی معنا داشته باشد.

جوادی آملی بیان داشت: حاج آقا آن شبی که در آمل ازدواج کردند که حاج آقا حدود ۲۰ سالشان بود، فردای آن روز خانمشان را گذاشتند پهلوی پدر و مادر و به قم آمدند. ۶ ماه بعد که درس حوزه تعطیل شد، برگشتند و این قضیه ۴ سال ادامه پیدا کرد؛ یعنی ۴ سال حاج آقا می‌رفتند قم و البته تابستان‌ها با هم بودند. مادر ما یک بار حتی به صورت گلایه به حاج آقا نگفت که تو داری می‌روی و ما را تنها می‌گذاری!

 

مادرم براساس مشی پدرم مشی می‌کرد

 

وی ادامه داد: حاج آقا می‌گویند مادر ما کمترین ایراد حتی به عنوان گله نکرد و یا بگوید شما دارید می‌روید پس ما چه و از این حرف‌ها. وقتی حاج آقا در قم بودند، از صفاییه تا حرم راهی نبود. گفت یک بار ایشان از ما تقاضا نکرد که ایشان را تا حرم ببریم یا مثلاً لباسی یا مهمانی. اصلاً والده ما خدا غریق رحمتشان کند، براساس مشی آقا مشی می‌کرد. اگر غذایی دوست داشت، آن غذا را درست می‌کرد؛ خودش اصلاً فانی شده بود؛ انصافاً هر طور که ایشان می‌خواست انجام می‌داد. یک بار نشد که کاری بکند که خلاف سلیقه حاج آقا باشد و این مسائل کم کم برای حاج آقا روشن شد. حاج آقا می‌فرماید که در آن اوایل ما خیلی درک نمی‌کردیم این یعنی چه.

 

جمله عجیب آیت‌الله جوادی آملی به همسرشان/ هنوز هم عکس ایشان را می‌بوسند

 

فرزند آیت‌الله جوادی آملی اظهار کرد: خب این فراق خیلی برایشان سخت بود؛ این سال‌های اخیر حاج آقا به مادرمان گفتند که من می‌خواهم زودتر از شما بروم ولی می‌خواهم یک مجلس ختمی برایت بگیرم که محترم باشد؛ پس شما برو من فرداش به استقبال می‌آیم؛ یعنی یک همچین گفتگویی بین اینها برقرار شد که مثلاً به این صورت بود و واقعاً هم اینها همدیگر را به این صورت وداع و خداحافظی کردند.

وی گفت: یک بار نشد که به حاج آقا بگویند که دارید می‌روید ما را هم مسافرتی یا مشهد ببرید؛ اگر حاج آقا ایشان را می‌برد می‌رفتند و اگر نه که هیچ. با اینکه خودشان از یک خانواده فوق‌العاده اصیلی است و پدرشان آیت‌الله میرزا رضا روحی است که از نجف برگشته بود و از خانواده‌های فوق‌العاده اصیل بود اما واقعاً ایشان یعنی حاج آقا می‌گفت که مادرت حکیم بود. یعنی کاملاً این مسائل را می‌فهمید، بدون اینکه ما بخواهیم حرفی داشته باشیم.

حجت‌الاسلام جوادی آملی خاطرنشان کرد: بچه‌های من که از مادرم سؤال می‌کردند که شما چگونه این کار را می‌کردید؟ ایشان می‌گفتند که برای من خیلی عادی بود. اینکه باید تابع آیت‌الله جوادی باشم، برای من به عنوان درس زندگی بود و من غیر از این فکر نمی‌کردم. من باید تماماً خودم را منطبق می‌کردم با این قضایا و بدون تردید یکی از عوامل موفقیت حضرت استاد در این مسیر والده بزرگوار ما بود که این مناسبت‌ها را با حاج آقا داشت و اگر آن گریه را داشت برای همین بود. الان هم همچنان حاج آقا متأثر هستند و عکس ایشان را می‌بوسند و نگاه می‌کنند و دست می‌کشند و می‌گویند من هرکاری می‌کنم برای ایشان است و با ایشان شریک هستیم.

 

پدرم در تربیت ما و در رفتار با مادرم هیچگاه دیدگاه مورد علاقه خودشان را الزام نکردند

 

وی در خصوص منش تربیتی آیت‌الله جوادی آملی بیان داشت: ایشان یک شخصیت یک دستی هستند و رفتار حکیمانه‌ای دارند. حاج آقا اگر به یک مطلب علمی باور پیدا کند باید آن را عملی‌ کند. برخلاف برخی آقایان که بعضاً مثلاً درس و بحث و کتاب و اینها یک جوری برای آنها معنا دارد و زندگی یک معنای دیگری دارد ولی حاج آقا نه. حاج آقا اگر واقعاً حدیثی یا آیه‌ایی را می‌دیدند یا جایی را زیارت می‌کردند و یک آیه‌ایی را تلاوت می‌کردند، اصلاً بنای ایشان بر آن بود که آن آیه را محقق کنند. این کلیت زندگی ایشان هست. سبک زندگی ایشان است که امکان نداشت که به یک باور حکمی یا عقل معتبر یا به قول خودشان عقل برهانی برسند و به آن عامل نباشند.

فرزند آیت‌الله جوادی آملی افزود: اما در بحث الزام با اینکه معتقد بودند روحانی که فرزندش طلبه نباشد، عقیم است، ولی هیچگاه به بنده در مورد ورود به سلک طلبگی الزام یا حتی پیشنهادش را هم مطرح نکردند. در مسائل خانواده هم به مادر ما یا همشیره‌های ما همان کلیاتی که دستورات عام هست را می‌فرمودند. البته مباحث اخلاقی عام را همواره توصیه می‌کردند و از ما هم انتظار داشتند اما نه حتی به همشیره‌های ما مثلاً مسئله حجاب و امثال آن، دیگر مطابق با اخلاق و رویه و این وضعیتی که فرهنگ ما بود، رشد کردند.

 

ایشان معتقد است الزام کردن و بگیر و ببند نتیجه عکس می‌دهد

اگر شما کارتان را درست انجام دهید، فطرت سلیم آن را می‌پذیرد

 

وی گفت: ایشان بارها در اظهاراتشان هم با مسئولان و هم در فضای عمومی و درس‌های تبلیغاتی و حتی در سنگرهای نماز جمعه، همواره بر کار فرهنگی تأکید دارند و تعبیرشان این است که این بگیر و ببندها و اجبارکردن‌ها و الزام کردن‌ها نتیجه عکس می‌دهد. اتفاقاً در بیاناتشان در پادکست‌ها یا برودکست‌ها هست که اینگونه فرمودند که اصلاً با این نوع برخوردها مخالفند. حتی با مسئولان اخیر نیروی انتظامی که در قم با آنها دیدار داشتند، فرمودند ۸۰ درصد کار فرهنگی و ۲۰ درصد اگر بخواهید برخورد داشته باشید. ۸۰ درصد کار فرهنگی باشد و مبادا دست به کارهای سنگین بزنید. یعنی این تعبیر را داشتند که جز این هم نتیجه نمی‌دهد و مفید نیست.

حجت‌الاسلام و المسلمین جوادی آملی تأکید کرد: نظر حاج آقا این است که اگر شما کارهایتان را درست انجام دهید، جامعه این را به صورت فطرت سلیم می‌پذیرد؛ شما فطرت‌ها را دستکاری کردید و روحیات را و فضای ذهنی را تغییر دادید. با این فضای ذهنی نمی‌شود کار کرد. اگر فضا به صورت اصلی خود برگردد، این ممکن است که درست شود.

 

بارها به ما تذکر دادند که در سنگرهای عمومی و تبلیغ، ذائقه مردم را تلخ نکنید و ناگواری را برای جامعه نیاورید

کمتر مسئولانی بودند که بیایند و مورد تشرهای استاد قرار نگیرند

 

وی خاطرنشان کرد: پدرم بارها فرمودند که ما یک صحبت عام با مردم داریم و این را می‌شود گفت اما صحبت‌هایی که حاج آقا با مسئولان دارند، اصلاً قابل پخش نیست. ما هیچ کدام از این صحبت‌ها را نمی‌توانیم پخش کنیم. بارها به ما هم فرمودند که شما در سنگرهای عمومی و تبلیغ، ذائقه مردم را تلخ نکنید و ناگواری را برای جامعه نیاورید. ولی کمتر مسئولانی بودند که بیایند و مورد تشرهای استاد قرار نگیرند. آن هم تشرهای شخصی نبود. بارها همین حدیث را از امام کاظم(ع) فرمودند که مَن وَجَدَ ماءً و تُرابا ثُمّ افتَقَرَ فَأبعَدَهُ اللّه؛ اگر یک ملتی آب داشته باشد و خاک داشته باشد و باز از رحمت الهی دور باشد و محتاج باشد، خب معلوم است که از رحمت خدا دور مانده است. یعنی اگر همچنان جامعه نیاز داشته باشد و زیر خط فقر باشد و فلاکت حاکمیت داشته باشد.

جوادی آملی اظهار داشت: در دوره‌های قبل که بعضی از مسئولان آمده بودند، آقا فرمودند که مبادا کشور را کمیته امدادی کنید؛ همیشه هم با کمیته امداد از این جهت مخالف بودند و می‌فرمودند که ما باید با فقر مبارزه کنیم نه با فقیر. شما اگر کمیته امداد درست کنید و مبلغی را به این و آن دهید که این هنر نیست. به مسئولان کمیته امداد فرمودند که امثال شما در کشورهای دیگر، کشورهای کمونیستی و کشورهای بی‌دین هم وجود دارد؛ مگر کمیته امداد هنر است؟ آقا علی‌بن‌ابیطالب فرمود که اگر من فقر را ببینم، گردن فقر را می‌زنم. اگر این فقر به صورت یک مرد ظاهر شود من گردن او را می‌زنم. شما باید با فقر مبارزه کنید نه با فقیر.

 

شما باید با فرهنگ بی‌حجابی مبارزه کنید نه با بی‌حجاب

حاج آقا به یکی از مسئولان گفته بودند چه کار کردید که جوان‌ها دارند می‌روند

 

وی اذعان کرد: شما باید با فرهنگ بی‌حجابی مبارزه کنید نه با بی‌حجاب. با بی‌حجاب که نمی‌شود مبارزه کرد. مثل اینکه شما بخواهید با فقیر مبارزه کنید. با فرهنگ بی‌حجابی باید مبارزه کنید و با فرهنگ بی‌حجابی هم باید با فرهنگ حجاب مبارزه کرد نه با تیر و تپانچه. حضرت استاد با این مبانی با آنها صحبت می‌کردند.

جوادی آملی گفت: یکی از نگرانی‌های شدید حاج آقا از این جوانانی است که مهاجرت می‌کنند. کمتر از یک سال قبل مسئولان آمده بودند، حاج آقا فرموده بودند که چه کار کردید که جوان‌ها دارند می‌روند؟ اینها سرمایه‌های کشور و رزق کشور هستند. خدای عالم این رزق را به ما داده است. ما یک وقت رزق خاک و آب داریم و یک وقت رزق‌های معنوی. این استعدادها روزی‌های این کشور هستند. اینها بیت‌المال کشور و مثل آب و خاک است. نباید که با این افراد اینگونه کرد. یعنی ما نمی‌توانیم حرف‌های حاج آقا را پخش کنیم. گاهی اوقات هم شاید با ملال از کنار حاج آقا بروند ولی چاره‌ایی نیست.

وی ادامه داد: سال‌ها پیش برخی از اعضای شورای فرهنگی آمده بودند خدمت حاج آقا؛ گفتند که نقشه جامع علمی کشور را می‌خواستیم بیاوریم که حاج آقا فرمودند شما قبل از اینکه نقشه جامع علمی کشور را بیاورید ابتدا باید نقشه جامع علمی جهان را بیاورید که ما ببینیم که جایگاهی که شما برای این علوم، در نظر گرفتید چیست؟ چون سایر علوم، هم علم است و هم کشف است و هم می‌تواند دینی باشد؛ اینگونه شما باید تقسیم‌بندی و مرزبندی کنید.

 

حاج آقا معتقدند که نمی‌شود بین‌الحرمینی فکر کرد و جهانی حرف زد

شما قرآن را مصادره کردید و در حد قم و تهران گذاشتید

 

فرزند آیت‌الله جوادی آملی در ارتباط با دیدگاه معظم له به مسائل جهانی نیز تصریح کرد: حاج آقا می‌فرماید که شما مسائل بین‌الحرمینی فکر می‌کنید و جهانی حرف می‌زنید. شما بین حرم حضرت معصومه (س) و جمکران را نمی‌توانید جمع کنید چه برسد به اینکه بخواهید جهان را اداره کنید. اسلام سه حوزه دارد؛ یک حوزه محلی، یک حوزه منطقه‌ایی و یک حوزه جهانی. بسیاری از احکام اسلامی، جهانی است و در همین سوره مبارکه مدثر دو مرتبه فرمودند که نذیرا للبشر، نذیرا للعالمین. این کتاب برای همه انسان‌ها آمده است. شما این کتاب را مصادره کردید و در حد قم و تهران گذاشتید؟

 

حاج آقا صحبت‌ها و نقدهای مرا می‌شنوند ولی هیچگاه سخنان دیگران مبنای فکر ایشان نیست

 

وی در پاسخ به این شبهه که گفته می‌شود انتقاداتی که حضرت آیت‌الله جوادی آملی مطرح می‌کند تحت تأثیر فرزندشان است، توضیح داد: ما هم شنیدیم ولی نه؛ هرگز اینگونه نبوده و نیست و این در حقیقت به یک نحوی پایین آوردن شأن حاج آقا است. چون بله حرف بنده را می‌شنوند و سخنان و پیشنهادات بنده را می‌شنوند. من همیشه خدمتشان هستم و نظرات را مطرح می‌کنم و نقدها و پیشنهادهای دوستان و دشمنان را می‌گویم و آقا می‌شنوند ولی هیچکدام از اینها مبنای فکر ایشان نیست. اگر کسی آیت‌الله جوادی آملی‌پژوه باشد، چون بعضی‌ها شخصیت‌پژوه هستند و شخصیت حاج آقا را می‌شناسند، اینها کاملاً می‌یابند که این حرف، حرف خودشان است.

 

اعتماد و علاقه آیت‌الله جوادی آملی به مرحوم هاشمی رفسنجانی

 

فرزند آیت‌الله جوادی آملی گفت: مثلاً من آنچه که در ارتباط با آقای هاشمی رفسنجانی داشتند، خب توضیحاتی که ایشان راجع به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی داشت از زبان احدی بر نمی‌آید. آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از شخصیت‌های قابل اعتماد بنده و عزیز و محترم بنده هست و باورشان داشتم ولی اینکه راجع به ایشان یک اظهارات آنچنانی در باب اخلاق و سیاست و صبوری و حلم ایشان بگویند که از تخت به تخته افتاد و هیچ تکان نخورد، این فقط برای حاج آقا است.

وی ادامه داد: ایشان آیت‌الله هاشمی رفسنجانی را باور داشتند؛ ارتباطشان زیاد نبود. حاج آقا می‌گویند اگر روی حجری یک نقشی باشد، واقعاً نسبت به آقای هاشمی اینگونه بودند. به هرحال حرف‌هایی است که در زمان امام (ره) هم می‌گفتند. مگر نمی‌گفتند حاج احمد آقا حرف‌هایش را در پشت صحنه می‌زد؟ خب حاج احمد آقا کجا امام کجا؟ هر دو عزیز و بزرگوار هستند ولی افقی که امام (ره) داشتند اصلاً این حرف‌ها نبوده. دیگران هم همین طور بودند. برای شکستن و یا کم کردن حیثیت ممکن است این حرف‌ها را بزنند.

 

اگر کسی راجع به آیت‌الله جوادی آملی خلاف واقع حرفی بزند به اسلام و جامعه خیانت کرده است چون ایشان امانت الهی نزد ماست

 

جوادی آملی با بیان اینکه حضرت آیت‌الله امانت الهی در دست ما است، تأکید کرد: آیت‌الله جوادی آملی یک لحظه مال خود نبوده است. امسال سنشان به ۹۰ رسیده و ان‌شاءالله خدا حفظشان کند. یک لحظه مال خودشان نبودند. اگر کسی بخواهد راجع به آیت‌الله جوادی آملی حرفی بزند که معاذالله یک سایه و یک نقطه تاریکی روی قبایشان بیندازد، به اسلام و جامعه خیانت کرده است؛ چون نور است. من نمی‌خواهم بگویم که از زبان بنده بشنوید. من که آنجا هستم می‌بینم که ایشان کسی نیست که بخواهد برای این و آن و دنیای خود، دین و آخرت خود را بفروشد.

 

آیت‌الله جوادی آملی؛ پرچمدار قرآن در کشور ما

 

وی افزود: ایشان پرچمدار قرآن در کشور ما است و مستقیماً ۱۰۰ جلد کتاب در فضای تفسیر نوشته است. ۸۰ جلد کتاب «تفسیر تسنیم» و ۲۰ جلد تقریباً «تفسیر موضوعی» و بیش از حدود پنج هزار جلسه قرآنی داشته است. ۴۰ سال حاج آقا در سرما و گرما این تفسیر را داشتند تا این کتاب به اینجا رسید. خب حالا ما بیاییم بگوییم حاج آقا جوادی آملی حرف این و آن را گوش می‌دهد. ببینید ما این همه آثار را از دست می‌دهیم؛ هم آن شخصیت را از دست می‌دهیم؛ همه جلوه های حکمی ایشان و جلوه‌های عرفانی ایشان را از دست می‌دهیم.

 

آیت‌الله جوادی آملی با صلابت جعفربن‌ابیطالب به شوروی رفت

آیت‌الله با هوشمندی نامه را به گورباچف تعلیم کردند، نه تسلیم

 

جوادی آملی با اشاره به خاطراتی از مأموریت حضرت آیت‌الله در ابلاغ پیام تاریخی امام خمینی (ره) به گورباچف بیان داشت: ایشان اقعاً با صلابت جعفربن‌ابیطالب که به حبشه رفتند، در این سفر حاضر شدند و بنا داشتند که به هر نحوی هست، استدلال و دلیل بیاورند و مقاومت کنند. یعنی گفتند هر چه بادا باد و هر اتفاقی می‌خواهد بیفتد، بیفتد. شبی می‌خواستند فردایش این نامه را تحویل بدهند، حاج آقا با خودشان فکر می‌کنند اگر می‌خواهیم این نامه را تسلیم بکنی خب یک نفر دیگر آن را می‌آورد. چرا من بیاورم؟ من باید این نامه را تعلیم بکنم، نه تسلیم و باید این پیام را من برای او بخوانم که اگر سؤال و ابهام و مسئله‌ایی دارد، بگوید. من که کارمند وزارت خارجه نیستم که بیایم و این نامه را تسلیم کنم چون من مثل سفرا نیستم.

وی ادامه داد: به آنها می‌گویند که من می‌خواهیم این کار را بکنیم و باید از این نامه یک کپی برداریم که بتوانیم بخوانیم. آنها گفتند که این دستگاه‌ها شنود دارد و به این راحتی نمی‌شود این کار را کرد. حاج آقا هم گفت پس آن لحظه آخری که می‌خواهیم برویم، همان لحظه کپی بگیریم و بعد برویم که پیام خوانده شود؛ من می‌خواهم پیام را برای ایشان بخوانم. چون ممکن است در این پیام حرف و سخنی باشد که ایشان اشکال کند. من اگر بخواهم تسلیم بکنم که خب ایشان هم می‌گوید خیلی متشکر هستیم و خداحافظ و این پیام عقیم می‌ماند. این نکته حکیمانه‌ایی بود.

فرزند آیت‌الله جوادی آملی خاطرنشان کرد: ایشان همانجا از طریق سفیر فرمودند که یک نسخه برداشته شده و لحظه‌ایی که می‌خواستند بروند، کپی را گرفتند و آن را دوباره پلمب کردند و به آن صورتی که بود، بردند. این یک اتفاقی بود که افتاد و ایشان فرمودند که بنای ما بر تسلیم نیست، بلکه بر تعلیم است. وقتی جلسه شروع شد، شروع کردند به خواندن پیام امام (ره) و جمله به جمله می‌خواندند و آن آقای مترجم هم ترجمه می‌کرد.

 

در حین خواندن نامه دو بار صورت گورباچف سرخ شد

 

وی افزود: فرمودند که دوجا من دیدم صورت آقای گورباچف سرخ شد؛ چون یکجا امام فرموده بود که شما باید مباحث کمونیستی را در زباله‌دان تاریخ پیدا کنید؛ خب یک چنین حرفی را به رهبر شوروی با آن قدرت بگویی، این را قطعاً یک دیپلمات نمی‌توانست بگوید. این را زبان حر و آزاد روحانی و طلبه دین می‌تواند بزند. یعنی اندیشه شما را باید در زباله‌دان تاریخ ببینیم. گفت که من دو جا دیدم که حتی صورت و گوششان سرخ شد؛ چون اینگونه تند گفتن کار عادی نیست. اما واکنشی از خودشان نشان ندادند.

جوادی آملی گفت: فرمودند ما ۴۵ دقیقه تقریباً این پیام را خواندیم و ۴۵ دقیقه هم تقریباً ترجمه شد و مجموعاً این پیام یک ساعت و نیم طول کشید. بعد حاج آقا فرمودند اگر مطلب و سوال و فرمایشی هست من گوش می‌کنم. آقایان این مطلب را هم فرمودند که این موضوع بعد از جنگ بود و تقریباً ما از لحاظ اقتصادی به شدت مشکل داشتیم و جناب گورباچف انتظارش این بود که ما از ایشان در مسائل خودمان انتظار و درخواست یا خواهشی داشته باشیم ولی دید صدر و ذیل این مسئله اصلاً به اینگونه بحث‌ها نمی‌خورد و در فضای دیگری است. حاج آقا هم با همان متانت و ادب و اخلاق اینها را بیان کردند.

 

گفتند این نامه با حکومت شما کاری ندارد بلکه با جان و قلب شما کار دارد

 

وی اذعان کرد: آقای گورباچف یک سیاستمدار بود و یک پرسش خیلی درستی انجام داد و آن این بود که آیا به نظر شما این پیام امام خمینی یک مداخله در کشور ما محسوب نمی‌شود؟ چون طوری که امام برای گورباچف در پیام مطرح کردند، گفته بودند که یک شخص عادی است. اما به او گفتند که در ارتباط با این سؤال از عمق اقیانوس‌های شما تا اوج کهکشان‌های شما همه و همه مال شوروی است. همه مال شما و ملت و کشور شماست و این پیام به آب و خاک و هوا و فضا کاری ندارد؛ این پیام به قلب‌های شما کار دارد. بعد این را فرمودند که جناب آقای گورباچف! شما معتقدید بعد از اینکه مُردید آیا مثل یک چوبی می‌شوید که هیزم می‌شوید و می‌سوزید یا مثل یک پرنده‌ایی هستید که از قفس آزاد می‌شوید؟ این پیام می‌خواهد بگوید که شما مثل یک پرنده‌ایی هستید که روحتان بعد از مرگ آزاد می‌شود و کاری به دنیای شما ندارد؛ کاری به زمین و خاک و آب و هوای شما ندارد لذا مداخله‌ایی محسوب نمی‌شود. این پیام، پیام انبیایی است؛ پیام نبوت است؛ پیام توحید است. این هم خاطره دیگری بود که حاج آقا فرمودند.

 

آیت‌الله جوادی آملی می‌گفتند وقتی از شوروی برگشتیم لبخند بر چهره امام بود

 

فرزند آیت‌الله جوادی آملی ادامه داد: حاج آقا بعد از اینکه از سفر برگشتند، در یک جلسه، یک ساعت تمام اینها را به ملت گفتند که قضیه این بوده و این چقدر روحیه خوبی است که با مردم اینجور صاف بودند. آمدند سرجلسه تفسیرشان که ضبط می‌شد و عمومی می‌شد گفتند. در بین طلبه‌ها، از لحظه خروجشان از ایران تا برگشتشان را تعریف کردند که ما کجا رفتیم و برای ما چه میوه‌ای آوردند و چه چیزی را تعارف کردند و چه مسائلی گذشت. آن وقت این نکته را هم اضافه کنم که وقتی از سفر برگشتند، خدمت امام (ره) که حشرشان با مولایشان آقا علی‌بن‌ابیطالب باد، رسیدند و فرمودند که امام لبخندی بر لبان مبارکشان بود و فرمودند آیا شما احتمال تأثیر دادید یا نه؟ آقا هم فرمودند که بد نبود و بی‌تأثیر نبود. ولی خب متأسفانه سیاست است و سیاست مسیر را برگرداند.

 

آیت‌الله جوادی آملی و رهبر معظم انقلاب خارج از بحث رهبری و طلبگی، دو دوست هستند/ رهبر انقلاب دو سال پیش به منزل ما در قم تشریف آوردند

 

وی در خصوص دیدار حضرت آیت‌الله جوادی آملی با رهبر معظم انقلاب در دوران بستری شدن ایشان در بیمارستان نیز خاطرنشان کرد: بالاخره الأرواحُ جنودٌ مُجنَّدةٌ. اینها به لحاظ روح یکدیگر را می‌یابند. خب آن زمان من هم خدمت حاج آقا بودم؛ واقعاً تلقی اینکه به دیدار یک رهبر یا یک روحانی می‌روند، نبود. واقعاً به عنوان دو دوست بود. قبل از اینکه این مسائل مسئولیت‌ها و زعامت و مرجعیت و رهبریت و اینها پیش بیاید، اینها واقعاً دو دوستی بودند که در مصاف حق بودند و یکدیگر را تدارک می‌کردند. یکی در سنگر فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی بودند و دیگری در سنگرهای فرهنگی و علمی و حکمی و فلسفی و تفسیری بودند و من آنجا احساسم این بود که بدون تعیین، یکدیگر را می‌دیدند؛ یعنی شکنندگی‌های سیاست و اینگونه از مسائل وجود نداشت وگرنه این عشق و علاقه پیش نمی‌آید. برای اینکه اینها شکنندگی دارد و تعلق ایجاد می‌کند اما دیگران این را احساس نمی‌کردند.

حجت‌الاسلام جوادی آملی گفت: مقام معظم رهبری تقریباً دو سال قبل به منزل ما در قم تشریف آوردند و دیدارهای اینچنانی هست. خصوصاً جناب آیت‌الله محمدی گلپایگانی که خدا حفظشان کند، یک ارتباط صمیمی و فوق صمیمی با حاج آقا دارند و علاقه طرفینی واقعاً هست و این دیدار گاهی سالی ۳ ـ ۴ مرتبه انجام می‌شود.

وی در خصوص شرایط سخت شورای عالی قضایی در دوران صدر انقلاب و به خصوص در زمینه صدور رأی برای منافقین نیز گفت: دو شخصیت ممتاز در آن زمان بودند که دیگر مثل اینها را نداریم. یکی شهید آیت‌الله بهشتی و دیگری آیت‌الله موسوی اردبیلی که یکی رئیس دیوان عالی کشور و دیگری هم دادستان کل کشور بودند. موقعیت قضا در آن زمان خصوصاً با حضور آیت‌الله بهشتی یک موقعیت فوق‌العاده بود و امید بود اگر جامعه اسلامی قضا را می‌خواست ببیند، در چهره نورانی این بزرگوار می‌دید.

 

یکی از مؤلفه‌های مهم موفقیت آیت‌الله جوادی آملی این است که ایشان یک استراتژی داشتند

 

آملی بیان داشت: حاج آقا به اصرار خیلی از آقایان وارد این صحنه شدند، چون که ذاتاً رشته ایشان مسائل علمی و حکمی و اینها بود و فکر هم نمی‌کردند. به ایشان گفتند حالا شما کاندیدا شوید و خب کاندید شدند؛ چون براساس رأی بود، دو نفر منصوب بودند و سه نفر منتخب بودند که ایشان کاندید شد و رأی آورد. یکی از مؤلفه‌های مهم در موفقیت ایشان این است که ایشان یک استراتژی داشتند. استراتژی یعنی اینکه تشخیص دهند چه کسی هستند و چه موقعیتی دارند و باید به کجا بروند؟ یعنی تدبیر راه افتادن و رفتن داشته باشند و نکته سوم تخصیص است که تمام وجوه خودشان را اختصاص به این امر دهند. یکی از مسائلی که نوع افراد شاید موفق نباشند، این است که شاید آن دو بعد اول را داشته باشند اما بعد سوم که تخصیص است یعنی هرچه امکانات و توان و نیرو و ارتباط دارند را برای این کار بگذارند را ندارند.

 

ماجرای سوال آیت‌الله جوادی آملی از امام درباره تدوین لوایح قضایی و پاسخ روشنگرانه ایشان

 

وی ادامه داد: حاج آقا وقتی وارد شورای عالی قضایی شدند به آیت‌الله بهشتی گفتند که من مرد کارهای عملی زیاد نیستم؛ من اگر کارهای علمی باشد انجام می‌دهم. خب کار علمی بسیار قوی بود. بحث لوایح قضایی بود که باید از طریق شورای عالی قضایی به مجلس می‌رفت. ایشان مسئول تدوین لوایح شد. ایشان دقیقاً فقیه عصر خودشان و سه عصر از فقاهت را می‌دیدند. عصر زمان مرحوم شیخ طوسی و مرحوم مفید و امثالهم؛ بعد عصر مرحوم محقق و خواجه انصاری و مرحوم علامه حلی و بعد عصر معاصرین خودشان را مطالعه می‌کردند که مثلاً اگر یک لایحه‌ایی قرار بود تنظیم شود، از عصر مرحوم شیخ طوسی تا عصر حاضر را مطالعه می‌کردند.

فرزند این حکیم و مفسر قرآن کریم اظهار داشت: یک روزی در ارتباط با همین مسئله خدمت امام (ره) رسیدند و گفتند که برای تدوین لوایح، من این سه عصر فقهی را ملاحظه می‌کنم؛ امام (ره) فرمودند شما به نظر مشهور فقها توجه بکنید و این را اصل قرار دهید و عمل کنید. یعنی لوایح براساس نظر مشهور فقها نوشته شود. حاج آقا چون فقیه بودند و مبتلابه ایشان بود، گفتند که اگر نظر مشهور نبود و شهرت فتوایی در این زمینه نبود چه کار کنیم؟ آنجا امام تأملی فرمودند و گفتند که خب به نظر خود ایشان در تحریرالوسیله و اینها مراجعه شود که حجت بالفعل آن وقت بودند. یعنی اول امام به عنوان یک فقیه گفتند که شهرت فقهی ملاک باشد؛ یعنی در مسائل قضایی نظر من را نگیرید و ببینید که شهرت چه می‌گوید و اگر مشهور فقها این را می‌گوید شما در آن مسئله اعمال کنید.

 

الان مسائل فقهی ما را پلیس و دیگران تعیین می‌کنند!

 

وی خاطرنشان کرد: الان هم در مسائل قضایی باید به مسائل فقهی اکتفا کنند ولی الان که مسائل فقهی ما به دست پلیس و اینها رسیده یعنی این مسائل باید در آن زمینه‌ها کار شود که فقاهت این سه عصر مثلاً در ارتباط با حجاب چه می‌گوید؟ در ارتباط با الزامات قضایی چه می‌گوید؟ فقه باید به صحنه بیاید نه اینکه نظر شخصی یا جریان و گروهی و امثال ذلک. ولایت فقاهت در مقام نظر و عدالت است در مقام عمل.

 

تدریس تفسیر قرآن در تلویزیون در اوج فعالیت و خرابکاری‌های منافقین

 

جوادی آملی یادآور شد: سال ۶۰ ـ ۶۱ که بهبوهه جریان نفاق بود و خیلی هم شدید و سخت بود و همه این آقایان در معرض بودند. حاج آقا هم در همان زمان سه‌شنبه‌ها از قم تشریف می‌آوردند تهران و چهارشنبه و پنجشنبه تهران تشریف داشتند و صبح جمعه برمی‌گشتند. ایشان در تلویزیون تفسیر موضوعی را مطرح می‌کردند که آن برنامه چند سال، شاید ممتدترین برنامه بود که سال‌ها حتی به قم هم که تشریف بردند ادامه داشت.

وی افزود: ما از کاخ دادگستری که می‌رفتیم به میدان آرژانتین برای شبکه دو چون حاج آقا آنجا برنامه ضبط می‌کردند، واقعاً روح در بدنم نبود. با اینکه از پلیس هم کمک می‌گرفتیم که خدا خیرشان دهد. آن زمان نیروهای حفاظتی هم بودند ولی چون که جای خلوتی بود و روز جمعه هم بود و اوج جریان‌های نفاق، ما واقعاً در مسیر رفت و برگشت، نگران بودم. من‌ چون خدمت‌شان بودم، سه‌شنبه با ایشان می‌رفتم و پنجشنبه با ایشان برمی‌گشتم. خب شاید ایشان خیلی توجهی نداشت به این مسئله ولی ما و پاسدارهایی که در کنار حاج آقا بودیم آن لحظه‌ها واقعاً لحظه‌های لحظه‌ایی بود که هر لحظه فکر می‌کردیم که کجا شلیک می‌شود و چطور می‌شود.

فرزند شاگرد امام خمینی (ره) اظهار داشت: جریان منافقین، واقعاً جریان خبیث و آلوده‌‌ایی بود و شکنندگی بسیار داشت و بخشی از ناکامی‌های امروز نظام براساس این بود که این شخصیت‌های نجیب و سرمایه‌ها را از ملت ایران گرفتند. همین‌جا امام (ره) را به گریه انداختند. وقتی رحلت شهید بهشتی اتفاق افتاد و همین‌جا در بالا نشستند و گفتند آن چیزی که بالاتر از شهادت بود، مظلومیت شهید بهشتی بود.

 

آیت‌الله جوادی آملی معتقدند شهید بهشتی کمتر از مالک اشتر نبود

 

وی در خصوص میزان ارتباط حضرت آیت‌الله جوادی آملی با شهید بهشتی بیان داشت: هیچکس در حد آقای بهشتی به حاج آقا نزدیک نبود. چون که اینها هر دو در جلسات درس علامه طباطبایی همدیگر را دیدند. آن وقتی که مرحوم شهید بهشتی به آلمان رفتند، شاگردانشان را به حاج آقا سپردند. یعنی به شاگردانشان گفتند و از حاج آقا تقاضا کردند که این درسی را که من برایشان می‌گفتم، شما برایشان بگویید یعنی اینقدر با هم یکی بودند. سرّ اینکه آقا پذیرفتند که به این مجموعه بیایند، حضور شهید بهشتی بود. شاید از حاج آقا شنیده باشید که فرمودند شهید بهشتی کمتر از مالک اشتر نبود و این تعبیر را ما جرأت نداریم که بگوییم. این شهید علماً و عملاً کمتر از مالک اشتر نبود. حاج آقا به مدیریت و به تدبیر و عقلانیت و هوشمندی ایشان واقعاً اعتقاد و ایمان داشتند و برای ایشان این فقدان بسیار سخت و شکننده بود. مثل این بود که همه چیز را از انسان گرفته باشند. چنین ارتباطی با هم داشتند.

 

بزرگان باید برای اصلاح لایه‌های زیرین نظام چاره کنند

 

جوادی آملی در پاسخ به این سوال که علاج مشکلات امروز جامعه در زمینه فرهنگی و اقتصادی چیست، اظهار داشت: کشور لایه‌های مختلفی دارد. برخی از لایه‌های آن پیداست و برخی از لایه‌ها پنهان است. لایه‌های پیدای نظام، دارای اشتباهات و نواقص و ضعف‌هایی هست ولی در لایه‌های پنهان نظام که ما هم از آنها خبری نداریم ولی به طور مسلم وجود دارد، این مسائلی است که به نظر می‌رسد بزرگان و شخصیت‌هایی که واقعاً اثرگذارند، باید آن لایه‌ها را چاره کنند. والا ظاهر نظام همین است که می‌بینیم.

وی ادامه داد: از اینکه توانمندان و مستعدان و انسان‌های فرازمند و فرهمند و فرهیخته از جامعه فاصله گرفتند، نشان از این است که کشور دارد به کدام سمت می‌رود. شما در حوزه‌های علمیه نگاه کنید؛ اساتید و شخصیت‌های ممتاز و فرزانگان و آنهایی که واقعاً می‌توانند در دانشگاه‌ها و مراکز علمی فعالیت کنند. در فرهنگستان‌ها و نهادهایی که باید بهترین‌ها را انتخاب کرد. ما برای نهادهای علمی و نهادهای صنعتی و نهادهای حوزوی و دانشگاهی هیچ دغدغه‌ایی نداریم که فرزانگانمان را وارد کنیم و از آنها استفاده کنیم چون خود آن شخصیت‌ها بسیاری از امور کشور را صیانت می‌کنند و فرهنگ و ادب می‌دهند. وقتی که یک استاد وارد حوزه یا دانشگاه می‌شود، دانشگاه را می‌گیرد؛ دانشگاه با دانش زنده است و حوزه با علم دینی زنده است.

 

افراد صالح و سالمی که جامعه آنها را می‌خواهد در اداره کشور نقشی ندارند

 

فرزند آیت‌الله جوادی آملی بیان داشت: آنچه که الان من به عنوان نقص عمده می‌بینم این است که کشور در جایگاه خودش نیست. یک عامل بزرگ در نبود این جایگاه، این است که افراد صالح و سالمی که برای این امور انتخاب شدند و جامعه آنها را می‌خواهد در اداره کشور نقشی ندارند. ما ممکن است دو تا عکس بیاوریم مثل کارهایی که بعضاً انجام دادند از این شخصیت‌ها و از هنرمندان و اساتید حوزه و دانشگاه و امثال ذلک. جامعه باید در همه سطوح به اهل خود برگردد؛ اگر بخواهیم جامعه را به جایگاه خود برسانیم، قطعاً تنها راهش این است که اهلش باید بیایند و در تشخیص این مسئله هم مردم بهتر از هرکس تشخیص می‌دهند. حوزویان از همه بهتر تشخیص می‌دهند که چه کسی باید مسئول حوزه باشد؛ دانشگاهیان از همه بیشتر تشخیص می‌دهند که چه کسی مسئول دانشگاه باشد.

وی افزود: ما همه جا بدل‌سازی کردیم و در مردم هم بدل‌سازی کردیم؛ ما باید بازار را به دست بازاریان مؤمن و متدین بدهیم؛ همان‌هایی که در زمان امام (ره) همراه با امام بودند و بازار را به اشاره امام می‌بستند. الان با چه چیزی می‌بندند و با چه چیزی باز می‌کنند؟ در حوزه، چهار نسل وجود داشت. طلبه‌ها، فضلا، علما و مراجع و این چهار نسل یکدیگر را تدارک می‌کردند. در دانشگاه هم همین‌طور. دانشگاه یک پرفسورها و اساتید تامی داشتند که اینها اسمشان می‌درخشید و نامشان جهانی بود. اصلاً دانشجوها از شهرستان‌های مختلف به عشق این اسم می‌آمدند در باب ادبیات و فلسفه و مسائل صنعتی و مسائل هنری.

 

تمام مردم را داریم متهم می‌کنیم؛ هنرمندان و حوزوی‌ها را متهم می‌کنیم

 

جوادی آملی گفت: کاری که الان ما داریم انجام می‌دهیم این است که تمام مردم را داریم متهم می‌کنیم؛ هنرمندان را متهم می‌کنیم؛ حوزوی‌ها را متهم می‌کنیم؛ دانشگاهی‌ها را متهم می‌کنیم؛ بازاری‌ها را متهم می‌کنیم. ما داریم یک عده‌ایی را درست می‌کنیم و می‌گوییم بازاری‌ها اینها هستند؛ خانم‌های باحجاب اینها هستند. الان یکی از بیشترین آسیبی که دارند می‌بینند خانم‌های محجبه‌ایی هستند که در منزلشان هستند. چون حجاب دارد اینطور مطرح می‌شود. زنان مؤمن ما در خانه‌هایشان در رنج هستند چرا که راجع به حجابشان دارد اینجوری قضاوت می‌شود. اصلاً از خانه بیرون نمی‌آیند چون حجاب دارند. مشکل این است.

 

باید مردم را باور کنیم و در انتخابات با مردم بازی نکنیم

 

وی با بیان اینکه امام به جامعه و حوزه و دانشگاه و بازار و صنعت باور داشتند، افزود: ما باید مردم را باور کنیم و در انتخابات با مردم بازی نکنیم، رأی مردم را واقعاً رأی مردم بدانیم.

 

وقتی شخصیتی در حد آقای لاریجانی کنار زده می‌شود توقع دارید که دیگران بیایند؟

 

جوادی آملی در پاسخ به این پرسش که به نظر شما عدم مشارکت عده‌ای در انتخابات و به نوعی قهر کردن، آیا در تناقض با خواسته آنها در به‌کارگیری همه سلیقه‌ها در مدیریت کشور نیست؟ گفت: انتظار آنها این است که با آنها صادقانه برخورد شود. من تصریح کنم؛ من کمتر شخصیتی به خدمت و بزرگواری و جایگاه جناب آقای علی لاریجانی می‌شناسم. امین مقام معظم رهبری بودند و سال‌ها در کرسی ریاست مجلس، آبرو بخشیدند و قوانین مصوب شده. در جایگاه اجتماعی و فرهنگی خوب و دانش و شخصیت دانشگاهی و فرزند یک مرجع دینی هستند.

وی افزود: خب وقتی یک شخصیت در این حد به این صورت کنار زده شود. آیا فکر می‌کنید که دیگران می‌آیند؟ خب می‌گویند وقتی که چنین شخصیتی به این راحتی و به بهانه اینکه فرزندت آنجا هست؟ بارها و بارها آقای لاریجانی گفتند که اگر چیزی دیدید بگویید. من نمی‌گویم کسی نیاید ولی اگر نیامدند، خب وضعیت موجود را می‌بینند. یا از ابتدا صلاحیت رفع می‌شود یا در انتها یا در متن مجلس. این ادبیات، ادبیاتی نیست که چند نفر بخواهند زمام جامعه را در دست بگیرند. از خبرگان گرفته تا ریاست جمهوری تا فلان چند نفر بخواهند مؤثر باشند. یعنی نه عقل سلیم این را می‌پذیرد و نه عقلانیت ابزاری و نه نقل معتبر این را می‌پذیرد.

فرزند آیت‌الله جوادی آملی گفت: البته آنها هم فکر می‌کنند که دارند برای اسلام و جامعه اسلامی و مسلمین و نظام اسلامی و انقلاب کار می‌کنند. من خدای نکرده کسی را از این جهت منقسط نمی‌کنم. تشخیصشان این است که بر فرض اگر آقای لاریجانی بیاید، مسیر انقلاب جور دیگری خواهد شد و شاید در مسیری که اراده رهبری است، حرکت نکنند. اما واقعاً اینها مصمم هستند؛ حتی اگر توانشان برسد شاید آنجا را هم بزنند. از این طیف فکری هیچ ابایی نیست؛ چون که آنها یک سیستم دارند و یک نظمی برایشان هست که اگر در این خط بود باید باشد و اگر در این خط نبود، نباید باشند.

 

جامعه ایرانی مثل خانه ای شده که در آن زلزله آمده است

 

جوادی آملی اظهار داشت: من نمی‌خواهم خدایی نکرده ذائقه کسی را تلخ کنم. من تشخیصم این است که اگر این مسیر بخواهد برود، همان طور که دانشگاهیان و متخصصان و روحانیون و اساتید در شبکه‌های اجتماعی مرتب می‌گویند که این مسیر، مسیر درستی نیست و تعجب این است که می‌شنوند اما واقعاً گویا اینکه نمی‌شنوند. از آیت‌الله جوادی آملی مخلص‌تر، خالص‎ تر، چیز فهم‌تر، حکیم‎تر، دلسوزتر و مدافع‎ تر از انقلاب و رهبری من سراغ ندارم. خب این اندیشه به نظر شما دارد به آن عمل می‎ شود یا به علایق فکری ایشان و رهنمودها و نظرات ایشان دارد عمل می‌شود؟ چه در بین مسئولان چه غیر مسئولان. ما کاری کردیم که در حقیقت جایگاهی که باید برای کلیت نظام از یک سو و کلیت جامعه از سوی دیگر وجود داشته باشد، مثل یک خانه‌ایی شده که متزلزل شده است؛ انصافاً مثل خانه‎ ایی است که زلزله آمده است.

وی در نقد این دیدگاه که مشارکت پایین در انتخابات را به نفی جریان متبوع خود می‌داند، گفت: در چند انتخابات این فکر شما حاکم بود و بر همین اساس هم می‌آمدند. حتی خیلی‌ها که استوانه‌های فکری هستند با هم در تضاد بودند اما به احترام اینکه امام فرمود صندوق را ترک نکنید و مقام معظم رهبری فرمودند صندوق را ترک نکنید، آمدند. خب اما الان دیگر تمام شد؛ یک بار آمدند دو بار آمدند سه بار آمدند ده بار آمدند؛ ولی الان از این به بعد دیدند که آمدنشان هتک حرمت است؛ شما بالاتر از این هتک حرمت برای آقای لاریجانی و بعد از سی، سی و پنج سال خدمت به این نظام از آن وقتی که در سپاه بودند و در صداوسیما بودند و در ارشاد بودند و در مجلس بودند و مشاور آقا بودند؛ خب شما یک شخصی را در این سطح به راحتی رد کردید، دیگر از مردم انتظار دارید که بیایند چکار کنند؟ 

 

ببینید»»» گزارش تصویری گفت و گو با مرتضی جوادی آملی در برنامه حضور

 

 

به گزارش جماران، مشروح این برنامه در پی می آید:

رنجبران: آقا سلام خیلی خوش آمدید.

حجت‌الاسلام جوادی آملی: بنده هم خدمت جنابعالی و همکاران گرامی و مخاطبان شریف این برنامه سلام عرض می‌کنم و در رأس آن به امام رضوان الله تعالی در جایگاه ایشان و حسینیه ایشان، به نام شریفشان سلام دارم. ان‌شاءالله در این ماه محرم که همه به یک معنا مهمان و به یک معنا میزبان هستیم، هر کجا که در ملأ اعلی هستند، از رضایت‌مندی حق سبحانه و تعالی و همجواری با سالار شهیدان حسین بن علی (ع) برخوردار باشند.

رنجبران: ان‌شاءالله خدا شما را حفظ کند. حاج آقا از اینجا شروع کنیم که اولین باری که به حسینیه جماران آمدید کی بود؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: من خاطرم هست که حضرت والد بزرگوارمان حضرت آیت‌الله جوادی آملی به مناسبت مسئولیت‌هایی که در آن دوره داشتند از خبرگان و همچنین از حضورشان در شورای عالی قضایی، در مناسبت‌هایی تشریف می‌آوردند اینجا و همراه برخی از بزرگان مانند حضرت آیت‌الله بهشتی و حضرت آیت‌الله موسوی اردبیلی رضوان‌الله تعالی علیهما دیدارهایی خدمت حضرت آقا داشتند و ما هم به طبع یک دیداری داشتیم.

رنجبران: چند سالتان بود؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: فکر می‌کنم ۲۱ سال. من ۲۵ ـ ۲۶ سالگی معمم شدم و به جماران آمدم و دست مبارک امام را بوسیدم.

رنجبران: به به؛ امام شما را معمم کردند؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: بله امام معمم کردند.

رنجبران: آیا خاطره‌ایی دارید؟ توصیه‌ایی نداشتند؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: بله یکی از اصحاب دفتر امام (ره) اشاره کردند که ایشان فرزند آیت‌الله جوادی آملی هستند و امام رضوان‌الله علیه با آن هیمنه و جلال و جبروتی که داشتند، یک نگاه خاصی فرمودند و بحث سلام خدمت حضرت آقا هم فرمودند که ابلاغ شود و دعا فرمودند. آن وقت شرایط امام رضوان‌الله علیه جوری بود که ما کمتر از آن بودیم که نسبت به آن هیمنه و جایگاه بتوانیم نظری داشته باشیم. یک تابع محض بودیم؛ یک شاگرد خاص که بر اساس عشق و ارادت خدمت ایشان رسیدیم و البته این خاطره همیشه برای ما ماندنی است. گرچه در قم هم ما یک مراسمی داشتیم و با حضور آیت‌الله جوادی آملی این برنامه را تکمیل کردیم ولی به توصیه والد بزرگوارمان اینجا آمدم و به دست امام (ره) معمم شدیم.

رنجبران: خوشا به سعادتتان. از آن دیداری که با حضرت آقای جوادی آملی خدمت امام آمدید خاطره‌ای دارید؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: معمولاً در آن سطح دیدارها، دیدارهای ویژه‌ایی بود و شرایط خاصی هم برای نظام و جامعه و حکومت حاکم بود. مسائلی که در سطح مباحث کلان کشور بود و در حقیقت در یک حلقه خاصی برگزار می‌شد و حضور این بزرگان بالاخره جایگاه خاصی را ایجاد می‌کرد و ما واقعاً در حاشیه اینگونه دیدارها بودیم؛ نه به صورت خاص؛ اگر بخواهیم بگوییم خاطره‌ایی را من در آن رابطه دارم، جز اصل حضور و زیارت ایشان و فرمایشاتی که داشتند چیزی نبود. البته در همین حسینیه زیارت امام می‌آمدیم و در سخنرانی‌های ایشان شرکت می‌کردیم اما در دیدار حضوری خیلی در شرایطی نبودم که بتوانم از نزدیک خدمتشان برسم.

رنجبران: آقاسعید جوادی آملی خودش به نوعی با امام خمینی (ره) آشنا شد یا اولین آشنایی‌ها و کلید آشنایی‌های شما از طریق پدر بود؟ قاعدتاً از طرف پدر باید باشد.

حجت‌الاسلام جوادی آملی: من چون تقریباً ۳ سال قبل از انقلاب وارد حوزه شدم، در آن حلقه‌ایی که در جمع طلاب و اساتید و اینها بودیم خب نام مبارک امام و اعلامیه ایشان و تصویر ایشان بود. ما در مدرسه‌ایی که درس می‌خواندیم و بعضاً خوابگاهمان بود، همواره مورد تاخت و تاز جریان‌های طاغوتی و ساواک بودیم.

رنجبران: شما مدرسه حقانی بودید؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: بله مدرسه حقانی بودم. مدرسه ما بعضاً مورد تاخت و تاز بود. من خاطرم هست که یک شب یکی از طلابی که خیلی انقلابی و اهل اعلامیه‌ها و تصویر امام (ره) بود، مهمان ما شده بود و هم اتاق ما بود. ما هم فکر نمی‌کردیم که چنین قضیه‌ایی اتفاق بیفتد ولی آن شب، نیمه شب حمله کردند که با ضرب و شتم‌های شدیدی هم روبه رو بود. در آن مدرسه جناب آقای هادی غفاری و دیگران هم بودند که خیلی مورد آسیب واقع شدند و کتک خوردند. [ساواکی‌ها] سیاستشان این بود که وقتی وارد مدرسه می‌شدند با بلندگویی که در دست داشتند می‌گفتند که چراغ‌ها را روشن کنید، درها را باز کنید و هیچ حرکتی هم نباشد. چون طلبه‌ها و بقیه افراد سعی می‌کردند اگر تصویری از حضرت امام دارند یا اعلامیه یا نشانی و رساله‌ای از امام دارند، اینها را پنهان کنند. آنها هم چون این شیوه را می‌دانستند با بلندگوهای خیلی سنگینی اعلام می‌کردند. یکی از این حجره‌ها در طبقه سوم چراغش روشن بود. آنها هم مستقیم به آن حجره رفتند چون به محض اینکه وارد شدند، چراغ آن حجره خاموش شد و اینها وقتی این را دیدند، گفتند شاید آنجا کاری می‌کنند و مستقیم رفتند سراغ این حجره. اتفاقاً آن حجره، حجره جناب آقای هادی غفاری بود و هم حجره‌ایی داشتند به نام آقای مهدی‌زاده که به شدت مورد ضرب و شتم و جرح قرار گرفتند. به هر حال هر از گاهی می‌آمدند و تقریباً ۲ ـ ۳ نفری را با خود می‌بردند.

 رنجبران: در بطن جریانات انقلاب؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: بله. حتی قبل از انقلاب مثلاً سال ۵۵.

رنجبران: نه منظورم در بطن حرکت نهضت انقلاب اسلامی بود و جدا از اینکه پدر بزرگوار از افراد مؤثر در جریان انقلاب اسلامی بودند، شما هم در این مسیر بودید.

حجت‌الاسلام جوادی آملی: پدر هم در واقع در فراز دیگری بودند؛ چون عضو جامعه مدرسین بودند. البته والد  بزرگوار ما در سال‌های ۴۱ و ۴۲ و حتی شاید قبل‌تر در یک دوره ۶ ساله از سال ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۱ در درس خارج اصول امام شرکت می‌کردند و درس ایشان را تقریر می‌کردند که اخیراً با عنوان «تحریرالاصول» منتشر و رونمایی شد. ایشان از همانجا هم با امام (ره) ارتباط ویژه‌ایی داشتند.

یک خاطره‌ایی که حاج آقا چندباری نقل فرمودند. مرحوم آقای مصطفی خمینی رضوان ‌الله تعالی علیه در آن درس شرکت می‌کردند و حضرت آقا آدم کم حرفی بودند ولی در درس شاخص بودند و بالاخره چهره علمی آن دوران و استاد فلسفه و استاد در فضای معارف و حکمت بودند و مرحوم سید مصطفی ایشان را خوب می‌شناختند. یک روزی فرمودند که آقا سیدمصطفی ما را بردند خدمت امام و معرفی کردند که مثلاً ایشان دارند منظومه می‌گویند. در آن زمان در مدرسه حجتیه و یک شناخت بهتری امام نسبت به حاج آقا پیدا کردند و نوع تعاملی که با مرحوم آقای مصطفی خمینی داشتند، این مناسبات را رقیق‌تر و دقیق‌تر کرد. ما در قم تابلویی از عکس امام رضوان‌الله تعالی علیه نداشتیم ولی در ییلاق‌مان، عکسی از امام بزرگوار در اتاقشان بود و این تنها عکسی بود که همواره حاج آقا داشتند و اهتمام و ارادت داشتند.

نوع تعاملی که حاج آقا بیشتر با امام داشتند تعامل علمی بود؛ چون خود حاج آقا در حوزه مباحث حکمت و فقه و اصول متمرکز بودند، تقریراتی در همین حوزه از امام رضوان الله علیه داشتند که در چهار جلد چاپ شده است. اگر چه تقریرات متعددی از امام در باب اصول به چاپ رسیده ولی با نگاهی که حضرت استاد از لحاظ مسائل عقلی داشتند، تقریر ایشان با دیگر تقریراتی که از بزرگانی که نام شریفشان به عنوان مُقرر درس امام آمده، تفاوت داشت. چون هیچ کدام، آن سبقه عقلی که در مباحث اصولی امام بود را نداشتند. حضرت استاد چون متوجه بودند که امام رضوان‌الله علیه خصوصاً در مباحث عقلیِ اصول، خیلی قوی وارد می‌شدند، این تقریر، متفاوت از تقریرات دیگر شده است. باز شاید یک مقدار صحبتم طولانی شود. عذرخواهی می‌کنم.

رنجبران: نه خیلی کیف می‌کنیم.

حجت‌الاسلام جوادی آملی: خواهش می‌کنم. خدا رحمت کند حاج احمد آقا را؛ من خاطرم هست که دو بار به منزل ما در قم تشریف آورده بودند و از حاج آقا درخواست کرده بودند که تقریرات امام را چاپ کنند و اجازه دهند که چاپ شود. حضرت آقا فرمودند که این مرسوم نیست که مثلاً یک نفر چاپ کرده باز دیگری چاپ کند؛ چون این تقریرها گاهی اوقات با هم همسو نیستند؛ یعنی ممکن است یک تقریری از استاد به گونه‌ایی باشد و تقریر دیگر به گونه دیگر و می‌خواستند که این دوگانگی اتفاق نیفتد.

رنجبران: می‌خواستند همان حس استاد شاگردی حفظ شود.

حجت‌الاسلام جوادی آملی: بله. مرحوم حاج احمد آقا دقیقاً در خاطرم هست در منزل ما این را اصرار داشتند و حاج آقا با این استدلال فرمودند که حرمت افراد محفوظ باشد. اشخاصه، از اساتید هستند. اما در این دوره اخیر که مسائل باز شد و این مسئله که تقریرات متعدد می‌تواند جنبه‌های دیگری از استاد را مشخص کند و چند تقریری هم بابش باز شد، حضرت آقا اجازه فرمودند و در سال ۹۹ از آن رونمایی شد. الحمدلله این تقریرات با دقت خوبی چاپ شد و حاج آقا هم ملاحظه فرموده بودند. این تقریرات واقعاً به عنوان یک سند علمی برخاسته از نوع نگاه امام به مباحث اصولی و فقهی است و به عنوان یک منبع در اختیار محققان و اصولی‌دانان حوزه هست.

رنجبران: رهبر انقلاب هم نظری در مورد این تقریرات داشتند؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: به صورت خاص نه؛ ما گرچه آثار حضرت آیت‌الله را در پایان خرداد یا بعضاً تیر و مرداد به مجموعه دفتر ایشان تقدیم می‌کنیم و این هم قطعاً خدمت ایشان رسیده اما شاید اظهاراتی فرموده باشند که من اطلاعی ندارم.

رنجبران: آنقدر حاج آقا جوادی آملی شخصیت ویژه‌ایی دارند و مردم دوست‌شان دارند که وقتی در مقابل فرزند ایشان می‌نشینیم، نمی‌شود که در مورد ایشان صحبت نکرد و شاید برای شما هم شیرین‌تر باشد که درمورد ایشان بیشتر صحبت کنیم. می‌خواستم بپرسم که در آن دوره‌ایی که امام حرکت بزرگ نهضت انقلاب اسلامی را شروع کردند، آیت‌الله جوادی آملی هم از آن دست از افرادی بودند که همراه نهضت انقلاب اسلامی شدند، در حالی که قطعاً در آن دوره بزرگانی از حوزه بودند که این حرکت را قبول نداشتند. استنتاج و تحلیل ایشان چه بود که با این حرکت امام همراه شدند؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: این سؤال جنابعالی دو جنبه دارد که هر دو جنبه قابل توجه است. به اصطلاح خود حضرت استاد، یک جنبه به لحاظ عقل نظری است و یک جنبه به لحاظ عقل عملی است. به لحاظ عقل نظری واقعاً اینها همه سو بودند یعنی حاج آقا در آن زمان با اینکه سن حضرت آقا حداکثر به ۳۰ می‌رسید، واقعاً به لحاظ اندیشه، اندیشمند بودند. خودشان می‌فرمایند که ما از همان دوران جوانی به اصطلاح سنگین وزن بودیم یعنی اساتید ما مثل مرحوم فاضل تونی، حاج محمدتقی آملی، علامه شعرانی و مرحوم الهی قمشه‌ایی در تهران و حتی در آمل مرحوم آیت‌الله غروی همه اینها کسانی بودند که بزرگ بودند و اینها ما را از اول با فارابی و بوعلی سینا و افلاطون و ارسطو آشنا کردند. ما وقتی که به قم آمدیم، ایشان تقریباً ۲۵ سالشان بود که به قم تشریف آوردند، تقریباً تا حد زیادی دستشان پر بود؛ چون این اساتید و استوانه‌های حکمت و فقه و فلسفه و عرفان را در آمل و مخصوصاً در تهران پشت سر گذاشتند و اصلاً درس‌های خصوصی خدمت مرحوم علامه شعرانی، الهی قمشه‌ایی و فاضل تونی و حاج محمدتقی آملی داشتند؛ مثلاً دوره اشارات یا بعضی از مجلدات اسفار را مستقیماً داشتند. لذا به لحاظ نظری، یک شاگرد متوسط یا شاگرد خوب نبودند؛ واقعاً یک استاد بودند و به لحاظ نظری اندیشه امام در فضای مسائل اسلامی را خوب می‌یافتند و با آن همدل و هم‌نظر بودند.

از سوی دیگر به لحاظ عقل عملی و خصلت‌های درونی، حضرت والد بزرگوار ما شجاعت امام برایشان خیلی چشمگیر بود و همیشه می‌گفتند یک انسان شجاع هستند. حاج آقا این روحیه را خیلی می‌پسندیدند و لذا همانطور که اشاره فرمودید، هم در بعد عقل عملی هم در عقل نظری، همدل و همسو و همراه بودند و در محرم و صفر یا ایام تبلیغ که منبر تشریف می‌بردند، کاملاً این همراهی فکری و نظری را داشتند. حالا اسم بردن و اینها شاید در کار ایشان نبود ولی چندبار هم که در آمل و ساری بازداشت شدند، به خاطر همین نوع نگاهی که به اندیشه امام و حرکت امام و نهضتی که امام در سال ۴۲ اقامه کردند، بود. لذا بعضی‌ها هم به لحاظ نظری بحث‌های امام را شاید تعقیب نمی‌کردند و هم به لحاظ خصلت‌های روحی و عملی شاید همسو نبودند ولی آیت‌الله جوادی آملی از ابتدا واقعاً این را باور داشت و تاکنون حتی لحظه‌ایی در این رابطه درنگ و تأمل نداشتند.

رنجبران: حاج آقا چندبار دستگیر شدند؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: فکر می‌کنم ۳ یا ۴ بار در آمل، شهربانی ایشان را خواستند و در بعضی جاها هم ممنوع‌المنبر کردند و حتی ایشان را هم به ساری بردند. اگر نبود که ایشان در طائفه‌ایی در آمل بودند که بزرگان آن طائفه ایشان را قبول داشتند و با ایشان بودند، طبعاً بیشتر از اینها اذیت می‌شدند.

رنجبران: نکته‌ایی در مورد شجاعت امام و علاقه حضرت آیت‌الله جوادی آملی به شجاعت امام گفتید. این الگویی که امام برای انقلاب اسلامی انتخاب کردند و بارها هم به آن اشاره کردند، الگوی «نهضت حسینی» یعنی اینکه اباعبدالله (ع) چگونه با یک عده قلیل ولی با یک اعتقاد راسخ مقابل ستم و ظلم ایستاد و این را برای جوان‌هایی که در دوره طاغوت بزرگ شده بودند و انقلاب کردند به یک الگو تبدیل کرد. چقدر با این نوع نگرش و دیدگاه و این نوع شجاعت انس گرفتند؟ این را چگونه می‌شود تفسیر کرد؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: این سخن جنابعالی باب وسیعی را می‌گشاید که در حقیقت مبنای انقلاب و نهضت بود. حرکت امام رضوان‌الله علیه تعالی علیه و نهضتی که آغاز کردند، براساس مدل‌های روز و عصر خودشان نبود. یعنی مثلاً انقلاب فرانسه و انقلاب روسیه اینگونه مسائل را نداشتند. گرچه امام به تمام اینها مشرف بودند ولی بنیان این نهضت را عموماً مبتنی بر اسلام و خصوصاً مبتنی بر حرکت‌های علوی و حسینی علیهم‌السلام کردند یعنی آن چیزی که می‌توان گفت این نهضت را پیش برد و شعار شد و توانست حرکت مردمی در این سطح ایجاد کند، شعارهای دینی و اسلامی و خصوصاً شعارهای حسینی و نهضت امام حسین (ع) بود. امام (ره) واقعاً این هنر را داشتند که این نهضتی که خودشان پایه‌گذارش بودند را با نهضت امام حسین (ع) به گونه‌ایی به هم مرتبط کنند که گویا این ولیده آن نهضت است یعنی نهضت انقلاب اسلامی اصلاً چیزی جدایی از آن نیست. نمی‌توانیم بگوییم که این نهضت، ادامه آن حرکت است بلکه واقعاً فرزند آن حرکت بود و لذا تمام شعارهای خود را بر آن مبنی می‌ساخت.

ما واقعاً از جایگاه امام شناسی و نهضت ایشان و فقه سیاسی اسلام داریم بحث می‌کنیم. یک مطلبی که امام بر آن تکیه کردند و شاید یک جهاتی هم دارد این است که حکومت پهلوی را دقیقاً جایگزین حکومت اموی قرار دادند و یک جایی از یادداشت‌هایی که ایشان داشتند، دیدم فرموده بودند که اینها خلاف کردند و کارهای ناصواب کردند اما آن ناصواب بدتر این است که می‌خواستند اسلام را در قالب سلطنت معرفی بکنند.

این جای بحث هست که واقعاً حکومت پهلوی چنین اراده‌ایی داشته است و واقعاً می‌خواستند سلطنت کنند؛ یعنی با دین نسبتی نداشتند و مخالف هم بودند ولی اینکه بیایند بگویند ما مثل اموی‌های معاویه و یزید معاذالله به عنوان خلیفه‌الرسول هستیم، چنین چیزی در فرهنگ آنها نبود. آنها می‌گفتند ما پادشاهیم و سلطانیم و بحث از سلسله ۲۵۰۰ ساله بود و آن مسیر را واقعاً داشتند. اما اینکه بخواهند با دین چنین برنامه‌ایی داشته باشند که اموی‌ها داشتند، به این صورت شاید قابل توجه باشد و امروز جای بررسی و نقدها و بحث‌های این چنینی هست.

اما امام (ره) قضیه نهضت خودشان را به گونه‌ایی معرفی کردند و به گونه‌ایی در اذهان علاقه‌مندان و جامعه بردند که گفتند این یک حرکت حسینی است که در مقابل حرکت اموی و یزیدی در حال انجام است و این جذابیت فوق‌العاده‌ایی داشت. چون مردم بالاخره مسئله امام حسین(ع) برایشان جایگاه ویژه‌ایی دارد و قابل تعارف نیست. امام (ره) این هنر را داشتند که بتوانند نهضت خودشان را در حقیقت با نهضت امام حسین (ع) متصل و مرتبط بکند. اول اینکه خودشان یک شخصیت حسینی بودند یعنی فقیه الهی و ذریه حضرت زهرا (س) بودند و از جایگاه مرجعیت و دیانت سخن می‌گفتند و احدی در ارتباط با شخصیت ایشان کمترین اشکالی نداشت. هم فضل ایشان، هم علم و دیانت و اخلاق و تقوا و صیانت ایشان از دین و مخالفتشان با هوا و هوس و همه چیزهایی که در تالی تلو امام معصوم (ع) بخواهیم ببینیم، در ایشان می‌دیدیم. لذا از صداقت و درستی و پاکی و طهارت و همه این‌ها وقتی حرف می‌زند و می‌گوید که این نهضت در حقیقت در ادامه حرکت امام حسین (ع) است و اینها حرکات اموی انجام می‌دهند و یزیدی هستند، طبعاً جامعه چنین توقعی داشت و جذابیت نهضت امام خمینی (ره) در سایه این ارتباط ایجاد شد.

رنجبران: و نکته دیگر اینکه پرسش‌هایی که امروز پیش می‌آید این است که چگونه جوان‌های آن زمان که در محیط‌های فرهنگی که کاملاً زمینه آن برای گرایش به غرب و نفسانیت و شهوت فراهم بود، به این سمت کشیده شدند؟ این را چطور می‌شود استدلال کرد؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: اگر ما نهضت امام رضوان الله تعالی علیه را یک نهضت سیاسی می‌دانستیم که با به اصطلاح مؤلفه‌های سیاست روز اتفاق افتاده، این انقلاب موفق نمی‌شد. همانگونه که فرمودید به هر حال زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی که ایجاد شده بود، زمینه‌هایی بود که به ظاهر علایق جوان‌ها و جامعه آن عصر و مباحث تمدنی و فرهنگ آن و ارتباط با غرب و امثال آن در واقعیت تأمین بود و برای آنهایی که می‌خواستند در آن فضا زیست کنند، چیزی کم نداشتند. لذا هیچ کدام از شعارهای امام با این مسائل همراه نبود یعنی به اصطلاح نیامد بگوید ما آزادی به معنای امروز را می‌خواهیم؛ یا مباحث حقوق بشری را می‌خواهیم؛ یا بحث‌های حق مالکیت و حق عمومی و حق حاکمیت را می‌خواهیم. این مباحث واقعاً مباحث حاشیه‌ایی حضرت امام در مصاحبه‌های‌شان می‌تواند باشد، خصوصاً در فرانسه. ولی آن اقدامی که از سال ۴۰ و ۴۱ و ۴۲ انجام شد، عمدتاً بر شعار نهضت اباعبدالله (ع) بودند و تا آخر هم این شعارها، شعارهای اصلی بود و مبارزه با ظلم که اینها با اسلام می‌جنگند و اسلام در خطر افتاده است، اینها احکام قرآن را زیر پا گذاشته‌اند و اینها در مدل اموی حرکت می‌کنند؛ اینها مسائلی بود که توانست جذابیتی را ایجاد بکند که این جذابیت نسبت به آن فضایی که داشتند غالب بود.

رنجبران: حاج آقا در طول این ۴۴ سال بعد از انقلاب، برخی‌ها معتقدند که جامعه ما از ارزش‌های اسلامی و علاقه‌مندی به ارزش‌های اسلامی فاصله گرفتیم؛ در مقابل برخی‌ها چنین اعتقاداتی ندارند و می‌گویند اینکه در این فضا داریم زندگی می‌کنیم و تنفس می‌کنیم، درست است یک سری چیزها را می‌بینیم و اتفاقاتی می‌افتد که زن‌ها را به سویی ببرد که اعتقادات ضعیف‌تر شده است ولی اینگونه نیست. ما نسبت به قبل خیلی قوی‌تر شدیم. شما کدام دیدگاه را قبول دارید؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: اسلام لایه‌های متعددی دارد. برخی از لایه‌ها اصیل و بنیادی و به عنوان استوانه‌های اصلی هستند. اینها آنقدر شریف و اصیل هستند که به راحتی دست نمی‌خورند. برای اینکه اگر بحث توحید است، اگر رسالت است، اگر ولایت است، اگر قرآن و وحی است، از این حقائق به راحتی دست نمی‌کشند. اما اگر بخواهیم بگوییم آنهایی که می‌فرمایید احیاناً می‌گویند ما علاقه‌مند به اسلام زیاد داریم، مربوط به این بعد اسلام است؛ حتی کسانی که سفر کردند و مهاجرت کردند و از این سو به آن سو رفتند و سالیان قبل رفتند، این بنیان آنقدر مستحکم است و فضای توحید، فضای اصیل قرآنی و وحیانی و رسالت و اصل ولایت آنقدر فطری و عقل‌پسند و قلب‌پذیر است که به این راحتی از کسی گرفته نمی‌شود. یعنی برخلاف سایر ادیان که در این رابطه آنچنان استوار نیستند، انصافآً ما این قرآن عزیز را عزیز داشتیم. تعبیر آقای جوادی این است که ای کاش هرشب، شب قدر بود و ما قرآن به سر می‌گرفتیم.

من هم امروز که از خدمتشان آمدم، از ایشان پرسیدم شما دیشب استراحت‌تان خوب بود و بیدار نشدید. گفتند که نه الحمدلله دیشب خوب بودم؛ بعد فرمودند نگاه کنید خداوند در قرآن گفتند وَ جَعَلْنا نَوْمَکُمْ سُباتاً یعنی ما خواب را برای شما آرامش قرار دادیم و این را حاج آقا به گونه‌ایی می‌گفتند که مفهوم آرامش نبود، گویا حقیقت آرامش را واقعاً لمس می‌کردند. خب قرآن چنین جایگاهی دارد و اگر واقعاً در قلب کسی بنشیند، بیرون نمی‌آید. معارف آن و ارتباطی که خدا با بنده می‌گیرد و مولویتی که اظهار می‌کند و عبودیتی که از بنده طلب می‌کند و اجابتی که نسبت به بنده دارد؛ اینگونه مسائل قرآنی دست‌برداشتنی نیست. هرکاری بکنیم، معاذالله هر خلاف و هر ظلمی که اتفاق بیفتد اینها قابل دستبرد نیست و مخدوش نمی‌شود.

اما آن چیزی که مبتنی هست را باید ساخت؛ سیاست اسلامی، اقتصاد اسلامی، اجتماع اسلامی و فرهنگ اسلامی؛ همه اینها دست خورده و آلوده شده است؛ قبلاً ما به اینها می‌نازیدیم و آرایش دانش ما بود اما الان اینها آسیب دیده و متزلزل شده است و اضطراب پیدا کرده است. دیگر کسی بگوید ما عدالت اسلامی می‌خواهیم؛ اقتصاد اسلامی می‌خواهیم؛ سیاست اسلامی می‌خواهیم؛ اینها را یک مقداری تعارف می‌دانند یعنی اگر کسانی نسبت به این مسائل زده شده‌اند برای این است که مشاهده می‌کنند اتفاقات دیگری در حال افتادن است و صحنه‌های دیگری هست که هیچ انتظار نداشتند.

یک تعبیر فوق‌العاده لطیفی آیت‌الله جوادی دارد که می‌فرمودند ما با نهج‌البلاغه انقلاب کردیم و می‌خواهیم با رساله نگهش داریم. شما که می‌خواهید با احکام فقهی نگه دارید، شما اول بیایید نهج‌البلاغه را اجرا کنید و آن عدالت علوی و آن تربیت علوی و نوع سیاست علوی را پیاده کنید. آقا اگر می‌خواهید سیاست علی‌بن‌ابیطالب (ع) و حکومت ایشان را بشناسند، باید به آن نامه مالک اشتر توجه کنند. علی‌بن‌ابیطالب (ع) وارث یک اتفاق ۳۰ ساله‌ایی بود که امویان برای او درست کردند و به تعبیری وارث سقیفه شد. سقیفه و من تبعش. اینها می‌گویند این حکومت علی‌بن‌ابیطالب است ولی این حکومت علی نیست. حکومت علی را شما باید در پرده نامه مالک اشتر ببینید. حکومت علی‌بن‌ابیطالب آن است.

شما در انقلاب اسلامی ابتدا نوسازی کردید؛ بازسازی که نکردید؛ چون نوسازی کردید، هر اتفاقی بیفتد مال اسلام است. اگر شما وارث پهلوی بودید که حکومت پهلوی را می‌گرفتید، اگر مشکلاتی وجود داشت، حق با شما بود ولی شما از صفر شروع کردید و بنیان اقتصاد، سیاست، فرهنگ، جامعه، روابط بین‌الملل و داخل و خارج را خواستید بر اساس اسلام بسازید.

رنجبران: کجا اشتباه کردیم؟ کجا اشتباه عمل کردیم؟ چه شد که اینگونه شد؟ همین تعبیری که الان به کار بردید؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: خب خیلی از مسائل نقش دارد؛ شما ببینید آن زمانی که امام (ره) خروشید، شما چندین خروش از امام در این انقلاب ملاحظه فرمودید؛ یکی از همان‌ها بحث ۸ ماده‌ای امام (ره) بود. خب آنجاهاست که افت و سقوط ما است. امامی که واقعاً در جایگاهی بود که فکر نمی‌کرد این اتفاق بیفتد. آن تشری که امام (ره) به برخی از اعضای شورای نگهبان زدند، اینها همه مسیر انحراف است و کم کم از نظر امام فاصله گرفتیم. الان خیلی شاید اسم امام و عکس امام و اینها را داشته باشیم ولی اندیشه امام دیگر در شرایط دیگری قرار می‌گیرد. نمی‌توانم بگویم به محاق رفته ولی آن سلیقه و آن نوع نگاه؛ حیثیت‌های انقلابی امام و رشادت‌های امام و شهامت و شجاعت امام همواره قبل از انقلاب و بعد از انقلاب بود ولی فاصله گرفتن از این طرز تفکر و منش و امثال ذلک، قدم به قدم ما را به عقب برد.

طبیعی است. این مخصوص به قصه این انقلاب هم نیست؛ چون ما اگر مثلاً مسیر، مسیر درستی باشد که خود امام تعیین کرده، آن اتفاق‌ها یا نمی‌افتاد یا خیلی کم می‌افتاد. مثل مسیری که رسول‌الله (ص) مشخص کردند که آقا علی‌بن‌ابیطالب بیاید. خب وقتی که شما در سقیفه این برخورد شد، طبیعی است که بعد از سقیفه هم سقیفه‌های دیگر و سقائف دیگر یکی پس از دیگری کار را می‌رساند به خلیفه سوم. اگر شخصیتی مثل علی‌بن‌ابیطالب (ع) مسیر را ادامه می‌داد، چرا مسئله خلافت را مطرح می‌کنند؟ خلیفه به تعبیر استاد آقای جوادی، خلیفه آن کسی است که مستخلف‌عنه را انجام می‌دهد؛ اگر خلیفه از مستخلف‌عنه حکایت کرد یعنی خلیفه است وگرنه خلیفه نیست.

اگر مسیری که امام باز کرد و تفکر ایشان و اندیشه ایشان و جایگاه ایشان و جلال و جبروتی که ایشان برای اسلام و انقلاب و نظام تصور می‌کرد، اگر واقعاً اتفاق می‌افتاد قطعاً ما به اینجا نمی‌رسیدیم که این لایه‌های رویین اسلام را الان نتوانیم خیلی از آنها دفاع کنیم. ما واقعاً نمی‌توانیم دفاع کنیم. یعنی ممکن است به اصطلاح شعارهایی داده شود ولی واقعاً از بحث عدالت اسلامی و اقتصاد اسلامی و سیاست و فرهنگ اسلامی و جامعه متعالی اسلامی و امثال ذلک باید برگرفته شده از آموزه‌های وحیانی باشد.

همان‌طور که در فیلم‌های مستند واقعاً مستند می‌کنند، اینها هم باید مستند به منابع وحیانی باشد. دوتا حدیث، دوتا آیه، دوتا تاریخ و دوتا خواب و دوتا مداحی که نمی‌تواند مسئله اسلام را حل کند. امام (ره) برای اینکه بتواند در خصوص اسلام صحبت کند واقعاً خون دل خورد وگرنه کسی از افراد نمی‌تواند به راحتی حرف اسلام را بشنود؛ چرا راحت مردم خون می‌دادند و هر فرمانی که امام داشت را می‌پذیرفتند و هر مسئولی را که مشخص می‌کرد چه در جنگ و چه در صلح اطاعت می‌کردند؟ چون می‌دیدند که دارد عین اسلام حرف می‌زند و حرکت می‌کند؛ از جایگاه اسلام صحبت می‌کند. بنابراین اتفاقی که امروز در جامعه ما افتاده که به نظر عده‌ایی گسست از اندیشه امام و افکاری که امام پایه‌ریزی کردند و طبعاً افکاری که در متن اسلام دیده شده است، ایجاد شده، اینگونه است و باید به آن مرام و مسلک و فکر و فرهنگی که امام پایه‌ریزی کرد برگردیم.

یک وصیتنامه‌ایی امام (ره) دارند. ایشان سیاستمدار بود و می‌دانست چه اتفاقی می‌افتد. چقدر هم راجع به این وصیتنامه، امام تأکید داشت. حتی شاید در خاطر جنابعالی باشد که امام عده‌ایی از خبرگان را جمع کردند و این وصیتنامه را فرمودند که ببرند در مشهد در موزه قرار بدهند که بعد از رحلت ایشان به آن دست پیدا کنیم. یعنی یک حیثیت قدسی به آن بخشیدند ولی الان ما وقتی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که آن بندهای وصیتنامه امام (ره) دارد چطور عمل می‌شود، نشان می‌دهد که ما فاصله داریم و این فاصله باعث شده است که ما شاهد این اتفاقات باشیم.

رنجبران: این فرمایشات شما مرا یاد بیانات گاه و بیگاه حضرت آیت‌الله جوادی آملی می‌اندازد که واقعاً هم مورد توجه واقع می‌شود. من دیدم خیلی از مراجع صحبت می‌کنند که همه آنها جایگاه و شأن ویژه‌ایی دارند ولی وقتی که ایشان یک صحبتی می‌کنند با اینکه بیان ایشان بیانی نیست که هر کسی بفهمد ولی عجیب منطبق با مسائل روز جامعه است و اثر می‌گذارد. حالا مثال‌های زیادی هم دارد؛ به خصوص همین آخرین صحبت‌های ایشان که اگر در جامعه فقر بیاید، در آن جامعه فساد وارد خواهد شد. می‌خواستم ببینم حضرت آیت‌الله جوادی آملی که الان مسائل روز جامعه را پیگیری می‌کنند چه راهکاری دارند و چگونه می‌بینند؟ یعنی چگونه باید حرکت شود که آن انقلاب اسلامی برخاسته از نهضت عاشورایی امام حسین(ع) که الحمدلله به قول شما آن اصل و اساسش درون همه وجود دارد، ولی ظواهر آن ضعیف شده، باید چه باید کرد؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: اتفاقاتی در طول این سال‌ها افتاد که قدم به قدم صفحات اصلی انقلاب را به یک معنایی بی‌اعتنا کرد. آنچه که امثال حاج آقا در برخی مواقع اظهار می‌کنند و در برخی مواقع اظهار نمی‌کنند که خود سکوت این افراد معنا دارد و این سکوت بی‌معنا نیست؛ گاهی اوقات سخن باید گفت و گاهی اوقات هم باید سکوت کرد که سکوت یک خردمند، حرف‌های فراوانی دارد. یک کسی که همواره در صحنه بود، حرف می‌زد، دفاع و حمایت می‌کرد. وقتی امام(ره) حکم سلمان رشدی را بیان داشتند، حضرت آقا که از این کارها خیلی کم می‌کردند یا نمی‌کردند ولی به دفاع از حکم امام (ره) از قم تشریف آوردند به تهران و در یک برنامه رسمی به اصطلاح سیمای آن دوره تحلیل فقهی و تحلیل کلامی دادند و جایگاه حکم امام را روشن کردند و با همه وجود سینه سپر کردند و از امام و نهضت ایشان و افکار ایشان دفاع کردند. اگر هم هر جا احساس می‌کردند که نظام نیاز به حمایت و تحلیل و تبیین و فکر دارد، می‌آمدند.

الان شاید برترین کتابی که در مورد ولایت فقیه نوشته شده باشد، کتاب حضرت آیت‌الله جوادی آملی تحت عنوان «ولایت فقاهت و عدالت» است. خب مبانی نظری‌اش را تحلیل کرده‌اند و احکام آن را گفتند و ادله کلامی و ادله فقهی و عقل برهانی و نقل معتبر، همه را در این کتاب آوردند. این یک کتاب فوق‌العاده‌ و انصافاً فقه سیاسی اسلام است. هر جا که احساس می‌کردند اسلام نیاز به تبیین و فکر و تحلیل دارد، چه در سنگر نماز جمعه چه در سنگر همایش‌های مختلف بیان می‌فرمودند. ایشان حدود ۱۴ سال به عنوان امام جمعه قم بودند و گاهی اوقات مخصوصاً تابستان‌ها رفت و آمد خیلی برای ایشان سخت بود که از دماوند به قم بیاید ولی این سفر و سختی را تحمل می‌کردند و می‌فرمودند که ما وظیفه داریم و رابطه‌ ما با مردم و نظام از این طریق برقرار است. وقتی غزل خداحافظی را خواندند ـ این غزل خداحافظی تعبیر خودشان بود ـ فرمودند که رسالت یک امام جمعه این است که حرف خدا را به مردم و حرف مردم را به خدا برساند و الان من احساس می‌کنم که هیچ کدام از این دو کار را من نمی‌توانم انجام دهم. نه می‌توانم حرف خدا را به مردم بگویم و نه می‌توانم حرف مردم را به خدا بگویم و لذا من عذرخواهی می‌کنم و خداحافظی می‌کنم.

رنجبران: چه سالی بود؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: فکر می‌کنم قبل از سال ۹۰ بود یعنی ۸۷ یا ۸۸ بود. خب وقتی یک شخصیتی مثل آیت‌الله جوادی اینگونه در صحنه است و همه حیثیت خود را آورده است. آیت‌الله جوادی آملی الحمدلله کمترین بهره‌ایی از مواهب دنیایی که نبرده هیچ، که هرچه از دین و فرهنگ و حکمت و از عرفان و اخلاق داشت و هر چه که می‌توانست در مقام تبیین امام (ره) و تبیین نهضت امام و انقلاب قرار بگیرد، به صحنه آورد. یعنی من فکر نمی‌کنم که کسی به اندازه حضرت استاد انفاق و ایثار کرده باشد که برای این انقلاب و این نهضت باقی و پایدار و درخشان و تابناک باشد کسی به اندازه ایشان در صحنه نبود.

تمام حرکت‌های فکری و فرهنگی این ۴۰ سال را اگر شما بررسی کنید، حضرت آقا راجع به همه اینها تحلیل و تحقیق کرده است و کتاب نوشته است. از آن اوایل که بحث مسائل اعتقادی مطرح بود، حاج آقا در سیمای آن زمان تفسیر موضوعی توحید و رسالت و وحی را می‌فرمودند ولی بعد از جنگ دیدند که مسائل اجتماعی در حال تغییر است؛ مثلاً یک کتاب زن نوشتند به نام «زن در آینه جلال و جمال». خب این مسئله زن که الان مطرح است این کتاب را حاج آقا شاید بیش از ۳۰ سال پیش نوشتند و شاید ۲ ـ ۳ میلیون تیراژ داشته و به چند زبان هم ترجمه شده که شخصیت زن را در آن زمان مطرح کردند. زن در برهان، زن در عرفان، زن در قرآن و یک فصلی هم تحت عنوان پاسخ به سؤالات و شبهات و اینها. این کتاب در اختیار مردم است. اگر این چنین مسائل فرهنگی در جامعه ما می‌رسید و زنان جامعه ما در پرده این کتاب خودشان را نشان می‌دادند که کار به اینجا نمی‌رسید. اسم این کتاب «زن در آینه جلال و جمال» است. حتی بیان علی‌بن‌ابیطالب (ع) در نهج البلاغه را که یک نوع بیان متفاوتی است، رفتند سراغ تحلیل این سخن و آن را تبیین کردند. چون آنجا حضرت تعبیر دارند که من آن تعبیر را عرض نکنم، فرمودند اگر فرمایش حضرت باشد، علم آن را به اهلش واگذار می‌کنیم و به محکمات اکتفا می‌کنیم و به این متشابهات توجه نمی‌کنیم، یعنی فرمایشات امام سرجای خود محفوظ است.

حاج آقا در آن کتاب تصریح دارند که اگر فرض کنیم مرد در بخش عقل نظری از زن قوی‌تر است، در بخش عقل عملی زن از مرد قوی‌تر است. در عبادت‌ها، در مناجات‌ها، در ارتباط گرفتن با خدا، در عبودیت‌ها. زن‌ها که دارای عقل عملی هستند از مرد قوی‌ترند. در مسئله زن حاج آقا می‌فرمودند که ببینید چه جایگاهی را خدای عالم برای زن‌ قرار داد که به مردها می‌گوید لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا یعنی شما باید سکونت‌تان را در سایه خانم‌ها داشته باشید. مرد حداکثر بتواند مسکن را تأمین بکند اما سکونت را زن باید تأمین کند. لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا؛ نفرمود که تسکنو الیه. لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا یعنی سکونت و آرامش جامعه مردها در سایه جامعه زنان خواهد بود. آن عظمتی که در آن کتاب است که زن در برهان، زن در عرفان، زن در قرآن، اینها را حاج آقا در آن کتاب معرفی کردند یا بعدش که بحث فلسفه حقوق بشر مطرح شد و حاج آقا بحث حقوق بشر را مفصل‌تر پرداختند. من می‌ترسم که این حرف‌های بنده شما را از بحث‌تان دور کند.

رنجبران: نه منطبق با مسائل روز است.

حجت‌الاسلام جوادی آملی: خواهش می‌کنم. منظورم این است در این ۴۰ سالی که مسائل فرهنگی بر کشور گذشت، حاج آقا تک تک این مباحث را در آن بحث‌های گفتمانی که در زمان رؤسای جمهوری قبل مطرح شده بود و مسائل غرب آمده بود، با شبهه و سؤال مقابله علمی می‌کنند و هیچ وقت از شبه نمی‌ترسند. هر وقت مسافری از غرب یا شرق می‌آمد، می‌فرمودند که آن طرف چه سؤالی دارند؟ مسئله آنها چیست؟ شبه آنها چیست؟ می‌فرمایند که شبه مثل سؤال نصف علم است. پیشرفت رشد علمی جامعه ما در سایه شبهات و سؤالات و پرسش‌های اصیل است. هرگز از سوال نترسیدند؛ هرگز از شبه نترسیدند؛ هرگز از مسائلی که به زعم عده‌ایی با فرهنگ و دیانت و فلان موافقت ندارد، نترسیدند. بله خب مخالف است. حاج آقا کتابی نوشتند تحت عنوان «تبیین براهین اثبات خدا» و تمام اشکالاتی که علیه اثبات خدا بود را پاسخ دادند. «جان هاسپرز» کتابی نوشته که همه براهین اثبات خدا را کنار زده است؛ ایشان آمده براهین را یکی پس از دیگری سؤال کرده و اتفاقاً یکی از آقایانی که فعلاً ایران نیستند، تأمین‌کننده این سؤال‌ها بود و این باعث شد این کتاب به یکی از مسائلی که الان مطرح هست، پاسخ بگوید که تبیین براهین اثبات وجود خداست.

رنجبران: میخواستم این را بپرسم که صحنهایی بعد از رحلت مادر گرامی شما بیرون آمد از آن اشک ریختن حضرت جوادی آملی که نشان میداد چه عشقی بین این دو نفر حاکم بوده. همینگونه است؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: بله عرض کنم که رابطه حاج آقا با مادر در ابتدا به یک صورت بود اما در انتها جور دیگری بود. یک اتفاقی که افتاد این بود که حاج آقا از آن ابتدا حالا اراده الهی بود یا مصلحت یا عشق بود که قطعاً اراده الهی بود که ایشان وارد فاز علمی شدند. من خاطرم هست حضرت آیت‌الله مصباح می‌گفتند که من دیداری خدمتشان داشتم، گفتم من در مدرسه حجتیه بودم و حجره من بالا بود و حجره حاج آقا طبقه همکف و من می‌دیدم همیشه چراغ این حجره روشن است و هیچ وقت خاموش نمی‌شد و مدام درس و بحث و این حرف‌ها داشتند. خب در این فضا، زندگی مشترک نمی‌تواند خیلی معنا داشته باشد. لذا حاج آقا آن شبی که در آمل ازدواج کردند که حاج آقا حدود ۲۰ سالشان بود، فردای آن روز خانمشان را گذاشتند پهلوی پدر و مادر و به قم آمدند. ۶ ماه بعد که درس حوزه تعطیل شد، برگشتند و این قضیه ۴ سال ادامه پیدا کرد؛ یعنی ۴ سال حاج آقا می‌رفتند قم و البته تابستان‌ها با هم بودند. مادر ما یک بار حتی به صورت گلایه به حاج آقا نگفت که تو داری می‌روی و ما را تنها می‌گذاری! من ۲ سالم بود و اخوی ما ۴ سال داشت که بعد از ۴ سال به اصرار مادرِ حاج آقا که مادر بزرگ ما می‌شود، ایشان را به قم آوردند. خب در آن ۴ سال حاج آقا در واقع بار علمی خود را بست؛ یعنی هیچ دغدغه‌ایی برای زندگی نداشت.

حاج آقا می‌گویند مادر ما کمترین ایراد حتی به عنوان گله نکرد و یا بگوید شما دارید می‌روید پس ما چه و از این حرف‌ها. وقتی حاج آقا در قم بودند، از صفاییه تا حرم راهی نبود. گفت یک بار ایشان از ما تقاضا نکرد که ایشان را تا حرم ببریم یا مثلاً لباسی یا مهمانی. اصلاً والده ما خدا غریق رحمتشان کند، براساس مشی آقا مشی می‌کرد. اگر غذایی دوست داشت، آن غذا را درست می‌کرد؛ خودش اصلاً فانی شده بود؛ انصافاً هر طور که ایشان می‌خواست انجام می‌داد. یک بار نشد که کاری بکند که خلاف سلیقه حاج آقا باشد و این مسائل کم کم برای حاج آقا روشن شد. حاج آقا می‌فرماید که در آن اوایل ما خیلی درک نمی‌کردیم این یعنی چه.

رنجبران: اینقدر که درگیر مسائل علمی بودند.

حجت‌الاسلام جوادی آملی: بله اینقدر که درگیر مسائل علمی بودند. خب این فراق خیلی برایشان سخت بود؛ این سال‌های اخیر حاج آقا به مادرمان گفتند که من می‌خواهم زودتر از شما بروم ولی می‌خواهم یک مجلس ختمی برایت بگیرم که محترم باشد؛ پس شما برو من فرداش به استقبال می‌آیم؛ یعنی یک همچین گفتگویی بین اینها برقرار شد که مثلاً به این صورت بود و واقعاً هم اینها همدیگر را به این صورت وداع و خداحافظی کردند.

به هر حال این عشق واقعاً به اینگونه بود و صمیمیت فوق‌العاده‌ای بود. الان هم به ما و به خواهران و برادران من می‌گوید که ما هر کار مستحبی که می‌کنیم ایشان در نظر ما است. اگر قرآنی می‌خوانیم، دعایی می‌خوانیم،  نمازی می‌خوانیم، ذکری می‌گوییم، صدقه‌ایی می‌دهیم، منبر که می‌رویم، ایشان در فکر ما است. یک بار نشد که به حاج آقا بگویند که دارید می‌روید ما را هم مسافرتی یا مشهد ببرید؛ اگر حاج آقا ایشان را می‌برد می‌رفتند و اگر نه که هیچ. با اینکه خودشان از یک خانواده فوق‌العاده اصیلی است و پدرشان آیت‌الله میرزا رضا روحی است که از نجف برگشته بود و از خانواده‌های فوق‌العاده اصیل بود اما واقعاً ایشان یعنی حاج آقا می‌گفت که مادرت حکیم بود. یعنی کاملاً این مسائل را می‌فهمید، بدون اینکه ما بخواهیم حرفی داشته باشیم. بچه‌های من که از مادرم سؤال می‌کردند که شما چگونه این کار را می‌کردید؟ ایشان می‌گفتند که برای من خیلی عادی بود. اینکه باید تابع آیت‌الله جوادی باشم، برای من به عنوان درس زندگی بود و من غیر از این فکر نمی‌کردم. من باید تماماً خودم را منطبق می‌کردم با این قضایا و بدون تردید یکی از عوامل موفقیت حضرت استاد در این مسیر والده بزرگوار ما بود که این مناسبت‌ها را با حاج آقا داشت و اگر آن گریه را داشت برای همین بود. الان هم همچنان حاج آقا متأثر هستند و عکس ایشان را می‌بوسند و نگاه می‌کنند و دست می‌کشند و می‌گویند من هرکاری می‌کنم برای ایشان است و با ایشان شریک هستیم.

رنجبران: ببخشید که شما را منقلب کردیم.

حجت‌الاسلام جوادی آملی: نه خواهش می‌کنم.

رنجبران: شما دو برادر و دو خواهر هستید. در نوع تربیت، حاج آقا چگونه عمل میکردند به خصوص برای خواهرها که حالا الزامی باشد. من میخواهم به مسائل روز هم ربطش بدهم. در مورد حجاب و نوع پوشش و نوع نگرش. نوع نگرش حاج آقا چگونه بود؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: عرض کنم که آیت‌الله جوادی آملی یک شخصیت یک دستی هستند. یکی از این آقایان می‌گفت ما نسبت به برخی از علما وقتی به آیت‌الله جوادی آملی نزدیک می‌شویم، هر چه نزدیکتر می‌شویم این روشنایی بیشتر است. یکی از آقایان دوستان ما می‌گفتند که مادرِ خانم من خیلی سواد ندارد و همین جور اهل نماز و دعا هستند و می‌گوید که همه علما خوب هستند و همه آنها به بهشت می‌روند ولی حضرت آیت‌الله جوادی آملی مثل اینکه از بهشت آمده؛ یک چنین تعبیری داشتند. نوع رفتار ایشان، حالا ما اگر بخواهیم تعبیر به اصطلاح رسمی بکنیم، می‌گوییم رفتار حکیمانه‌ایی داشت. حاج آقا اگر به یک مطلب علمی باور پیدا کند باید آن را عملی‌ کند. برخلاف برخی آقایان که بعضاً مثلاً درس و بحث و کتاب و اینها یک جوری برای آنها معنا دارد و زندگی یک معنای دیگری دارد ولی حاج آقا نه. حاج آقا اگر واقعاً حدیثی یا آیه‌ایی را می‌دیدند یا جایی را زیارت می‌کردند و یک آیه‌ایی را تلاوت می‌کردند، اصلاً بنای ایشان بر آن بود که آن آیه را محقق کنند. این کلیت زندگی ایشان هست. سبک زندگی ایشان است که امکان نداشت که به یک باور حکمی یا عقل معتبر یا به قول خودشان عقل برهانی برسند و به آن عامل نباشند.

البته به لحاظ خصلتی می‌خواهم عرض کنم که خانواده ایشان، مخصوصاً خانواده مادرشان یک خانواده عصبانی هستند. یعنی به رغم آن لطافت و آرامشی که حاج آقا داشتند، بالاخره یک زمینه‌ای وجود داشت ولی خب آن چیزی که بر آن غالب می‌شد، همان نگاه الهی بود.

رنجبران: در بچگی هم شما را دعوا کرده بودند؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: بله.

رنجبران: ولی خب همان هم خیلی لذت داشت.

حجت‌الاسلام جوادی آملی: خب ما بچه‌های خیلی آرامی نبودیم و ایشان دوست داشت که وقتی توصیه‌ایی می‌کنند ما هم به همان حد توصیه، توجه و گوش کنیم ولی ما خیلی اهل مراعات این نکات نبودیم و یک مقدار که تخطی می‌کردیم، بعد از یکی دوبار تذکر دیگه بار سوم تحت توصیه‌های عملی خاص ایشان قرار می‌گرفتیم.

اما در بحث‌ الزام. خب من به هرحال طلبه شدم. با اینکه ایشان خیلی دوست داشتند و بارها می‌فرمودند که آن روحانی که فرزندش روحانی نباشد، به یک نحوی عقیم است، به این تعبیر تقریباً ولی یک بار از ایشان این الزام یا حتی پیشنهاد که مثلاً شما بیایید طلبه بشوید را به بنده نفرمودند. خب من هم که دبیرستان را تا کلاس نهم خوانده بودم؛ حالا به هر دلیلی اظهار تمایل کردم که به حوزه بروم؛ گفت شما مطمئنید که می‌خواهید به حوزه بیایید؟ گفتم که بله تقریباً. البته در آن زمان هم خیلی ما فهم درستی از این سلک نداشتیم؛ درست است که پدرمان روحانی است و جدمان روحانی است و جدجدمان روحانی است و هفت نسل ما روحانی هستند و روی کتاب‌ها و قرآنشان نوشته است که چه کسی فرزند چه کسی است اما به هرحال این علاقه ایجاد شد.

رنجبران: اخوی هم روحانی هستند؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: خیر. ایشان رشته آزاد هستند. تحصیلات دانشگاهی دارند ولی آزاد کار می‌کنند.

ولی حاج آقا اینکه بخواهند نسبت به مسائل خانواده، به مادر ما یا همشیره‌های ما یک توصیه‌های تندی داشته باشند یا به تعبیری آنچه که باب دلشان است و می‌خواستند که عمل شود را بر آن توصیه یا تأکید بکنند، هیچ اینها واقعاً نبوده است. همان کلیاتی که دستورات عام هست را به ما می‌فرمودند. البته مباحث اخلاقی عام را همواره توصیه می‌کردند و از ما هم انتظار داشتند اما نه حتی به همشیره‌های ما مثلاً مسئله حجاب و امثال آن، دیگر مطابق با اخلاق و رویه و این وضعیتی که فرهنگ ما بود، رشد کردند.

رنجبران: حاج آقا حتماً شرایط این یک سال اخیر و این اتفاقاتی که افتاده را شنیده‌اند و میدانند. به خصوص در عرصه حجاب. نظرشان چه هست؟ بالاخره ایشان به لحاظ علمی تدبر خاصی دارند و زمان حضرت امام (ره) عضو شورای قضایی بودند. آیا صحبتی شده و یا گفتند که چه کار کنیم بهتر است؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: بله ایشان بارها در اظهاراتشان هم با مسئولان و هم در فضای عمومی و درس‌های تبلیغاتی و حتی در سنگرهای نماز جمعه، همواره بر کار فرهنگی تأکید دارند و تعبیرشان این است که این بگیر و ببندها و اجبارکردن‌ها و الزام کردن‌ها نتیجه عکس می‌دهد. اتفاقاً در بیاناتشان در پادکست‌ها یا برودکست‌ها هست که اینگونه فرمودند که اصلاً با این نوع برخوردها مخالفند. حتی با مسئولان اخیر نیروی انتظامی که در قم با آنها دیدار داشتند، فرمودند ۸۰ درصد کار فرهنگی و ۲۰ درصد اگر بخواهید برخورد داشته باشید. ۸۰ درصد کار فرهنگی باشد و مبادا دست به کارهای سنگین بزنید. یعنی این تعبیر را داشتند که جز این هم نتیجه نمی‌دهد و مفید نیست.

به هرحال می‌گویند رُدَّ اَلْحَجَرَ مِنْ حَیْثُ جَاءَ؛ سنگ را برگردانید از هر کجا که آمده. اگر سنگ، سنگ فرهنگی باشد، باید با فرهنگ جواب داد و اگر سنگ، سنگ نظامی و امنیتی است، باید نظامی و امنیتی جواب داد. این مسائل، مسائل فرهنگی است و آن قدر منابع ما و مبانی ما و مواد ما، چون این سه مسئله را حاج آقا تأکید می‌کنند که هم منابع ما، هم مبانی ما و هم مواد ما، هر سه آنقدر قوی و غنی هست که بتواند با این مسائل به راحتی کنار بیاید. فرمودند اگر شما کارهایتان را درست انجام دهید، جامعه این را به صورت فطرت سلیم می‌پذیرد؛ شما فطرت‌ها را دستکاری کردید و روحیات را و فضای ذهنی را تغییر دادید. با این فضای ذهنی نمی‌شود کار کرد. اگر فضا به صورت اصلی خود برگردد، این ممکن است که درست شود.

رنجبران: یک نکته دیگر که در مورد حاج آقا گفتند که از قبل هم اینگونه بوده، نظرات صریح‌شان را به مسئولان منتقل میکردند و اخیراً هم اینگونه بوده.

حجت‌الاسلام جوادی آملی: بله. اصلاً بارها فرمودند که ما یک صحبت عام با مردم داریم و این را می‌شود گفت اما صحبت‌هایی که حاج آقا با مسئولان دارند، اصلاً قابل پخش نیست. ما هیچ کدام از این صحبت‌ها را نمی‌توانیم پخش کنیم. بارها به ما هم فرمودند که شما در سنگرهای عمومی و تبلیغ، ذائقه مردم را تلخ نکنید و ناگواری را برای جامعه نیاورید. ولی کمتر مسئولانی بودند که بیایند و مورد تشرهای استاد قرار نگیرند. آن هم تشرهای شخصی نبود. بارها همین حدیث را از امام کاظم(ع) فرمودند که مَن وَجَدَ ماءً و تُرابا ثُمّ افتَقَرَ فَأبعَدَهُ اللّه؛ اگر یک ملتی آب داشته باشد و خاک داشته باشد و باز از رحمت الهی دور باشد و محتاج باشد، خب معلوم است که از رحمت خدا دور مانده است. یعنی اگر همچنان جامعه نیاز داشته باشد و زیر خط فقر باشد و فلاکت حاکمیت داشته باشد.

در دوره‌های قبل که بعضی از مسئولان آمده بودند، آقا فرمودند که مبادا کشور را کمیته امدادی کنید؛ همیشه هم با کمیته امداد از این جهت مخالف بودند و می‌فرمودند که ما باید با فقر مبارزه کنیم نه با فقیر. شما اگر کمیته امداد درست کنید و مبلغی را به این و آن دهید که این هنر نیست. به مسئولان کمیته امداد فرمودند که امثال شما در کشورهای دیگر، کشورهای کمونیستی و کشورهای بی‌دین هم وجود دارد؛ مگر کمیته امداد هنر است؟ آقا علی‌بن‌ابیطالب فرمود که اگر من فقر را ببینم، گردن فقر را می‌زنم. اگر این فقر به صورت یک مرد ظاهر شود من گردن او را می‌زنم. شما باید با فقر مبارزه کنید نه با فقیر.

شما باید با فرهنگ بی‌حجابی مبارزه کنید نه با بی‌حجاب. با بی‌حجاب که نمی‌شود مبارزه کرد. مثل اینکه شما بخواهید با فقیر مبارزه کنید. با فرهنگ بی‌حجابی باید مبارزه کنید و با فرهنگ بی‌حجابی هم باید با فرهنگ حجاب مبارزه کرد نه با تیر و تپانچه. حضرت استاد با این مبانی با آنها صحبت می‌کردند. یکی از نگرانی‌های شدید حاج آقا از این جوانانی است که مهاجرت می‌کنند. کمتر از یک سال قبل مسئولان آمده بودند، حاج آقا فرموده بودند که چه کار کردید که جوان‌ها دارند می‌روند؟ اینها سرمایه‌های کشور و رزق کشور هستند. خدای عالم این رزق را به ما داده است. ما یک وقت رزق خاک و آب داریم و یک وقت رزق‌های معنوی. این استعدادها روزی‌های این کشور هستند. اینها بیت‌المال کشور و مثل آب و خاک است. نباید که با این افراد اینگونه کرد. یعنی ما نمی‌توانیم حرف‌های حاج آقا را پخش کنیم. گاهی اوقات هم شاید با ملال از کنار حاج آقا بروند ولی چاره‌ایی نیست.

رنجبران: توصیه ایشان هم همین است.

حجت‌الاسلام جوادی آملی: بله همین است و در سطوح مختلف، چه با رؤسای قوا، چه با وکلا و چه با وزرا با تمام کسانی که مسئولیتی داشتند؛ در زمانی هم برخی از اعضای شورای فرهنگی آمده بودند خدمت حاج آقا؛ قبل‌تر بود. گفتند که نقشه جامع علمی کشور را می‌خواستیم بیاوریم که حاج آقا فرمودند شما قبل از اینکه نقشه جامع علمی کشور را بیاورید ابتدا باید نقشه جامع علمی جهان را بیاورید که ما ببینیم که جایگاهی که شما برای این علوم، در نظر گرفتید چیست؟ چون سایر علوم، هم علم است و هم کشف است و هم می‌تواند دینی باشد؛ اینگونه شما باید تقسیم‌بندی و مرزبندی کنید.

رنجبران: کسی که معتقد است که علم غیردینی وجود ندارد.

حجت‌الاسلام جوادی آملی: بله احسنت. یا مثلاً در ارتباط با مسائل جهانی؛ این مسئله که حاج آقا می‌فرماید که شما مسائل بین‌الحرمینی فکر می‌کنید و جهانی حرف می‌زنید. شما بین حرم حضرت معصومه (س) و جمکران را نمی‌توانید جمع کنید چه برسد به اینکه بخواهید جهان را اداره کنید. بین‌الحرمینی فکر می‌کنید ولی جهانی و عالمی می‌خواهید حرف بزنید. اسلام سه حوزه دارد؛ یک حوزه محلی، یک حوزه منطقه‌ایی و یک حوزه جهانی. بسیاری از احکام اسلامی، جهانی است و در همین سوره مبارکه مدثر دو مرتبه فرمودند که نذیرا للبشر، نذیرا للعالمین. این کتاب برای همه انسان‌ها آمده است. شما این کتاب را مصادره کردید و در حد قم و تهران گذاشتید؟ خب اینگونه حرف زدن‌ها در حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها فقط و فقط از استاد بوده و بنابراین اگر تشری زده وحرف تندی زده هیچ وقت شخصی نبوده و از جایگاه تشر دینی و اسلامی بوده و این بوده که احکام اسلام و آموزها‌ی وحیانی را بفرمایند.

رنجبران: یک ذره میخواهم شما را اذیت کنم. 

حجت‌الاسلام جوادی آملی:  نه خواهش می‌کنم.

رنجبران: بعضی از دوستان و به خصوص یک طیف سیاسی، میگویند که پسر حاج آقا یعنی حاج آقا سعید خیلی روی ایشان اثر دارد. درست است؟

حجت‎الاسلام جوادی آملی: نه اصلاً.

رنجبران: مثلاً تا حضرت آیتالله یک صحبتی میکنند یعنی صحبت انتقادی می‌کنند می‌گویند از اثرات فرزندشان است.

حجت‎الاسلام جوادی آملی: نه خداراشکر. من در افقی هستم که هرگز در تراز فکر و اندیشه ایشان نبوده و نیستم. من البته الحمدلله خودم را صاحب فکر و نظر و صاحب سبک می‌دانم اما اینکه من بخواهم، نه. چون که ایشان یک مبنا و یک اصولی دارد.

رنجبران: شأن ایشان واقعاً اجل بر این صحبت‌هاست و من فقط چیزی را گفتم که واقعاً مطرح است.

حجت‎الاسلام جوادی آملی: بله ما هم شنیدیم ولی نه؛ هرگز اینگونه نبوده و نیست و این در حقیقت به یک نحوی پایین آوردن شأن حاج آقا است. چون بله حرف بنده را می‌شنوند و سخنان و پیشنهادات بنده را می‌شنوند. من همیشه خدمتشان هستم و نظرات را مطرح می‌کنم و نقدها و پیشنهادهای دوستان و دشمنان را می‌گویم و آقا می‌شنوند ولی هیچکدام از اینها مبنای فکر ایشان نیست. اگر کسی آیت‌الله جوادی آملی‌پژوه باشد، چون بعضی‌ها شخصیت‌پژوه هستند و شخصیت حاج آقا را می‌شناسند، اینها کاملاً می‌یابند که این حرف، حرف خودشان است. مثلاً من آنچه که در ارتباط با آقای هاشمی رفسنجانی داشتند، خب توضیحاتی که ایشان راجع به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی داشت از زبان احدی بر نمی‌آید. آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از شخصیت‌های قابل اعتماد بنده و عزیز و محترم بنده هست و باورشان داشتم ولی اینکه راجع به ایشان یک اظهارات آنچنانی در باب اخلاق و سیاست و صبوری و حلم ایشان بگویند که از تخت به تخته افتاد و هیچ تکان نخورد، این فقط برای حاج آقا است.

رنجبران: خیلی به آیتالله هاشمی رفسنجانی علاقه داشتند؟

حجت‎الاسلام جوادی آملی: بله ایشان آیت‌الله هاشمی رفسنجانی را باور داشتند؛ ارتباطشان زیاد نبود. حاج آقا می‌گویند اگر روی حجری یک نقشی باشد، واقعاً نسبت به آقای هاشمی اینگونه بودند. به هرحال حرف‌هایی است که در زمان امام (ره) هم می‌گفتند. مگر نمی‌گفتند حاج احمد آقا حرف‌هایش را در پشت صحنه می‌زد؟ خب حاج احمد آقا کجا امام کجا؟ هر دو عزیز و بزرگوار هستند ولی افقی که امام (ره) داشتند اصلاً این حرف‌ها نبوده. دیگران هم همین طور بودند. برای شکستن و یا کم کردن حیثیت ممکن است این حرف‌ها را بزنند.

ببینید آیت‌الله جوادی آملی امانت الهی در دست ما است. آیت‌الله جوادی آملی یک لحظه مال خود نبوده است. امسال سنشان به ۹۰ رسیده و ان‌شاءالله خدا حفظشان کند. یک لحظه مال خودشان نبودند. اگر کسی بخواهد راجع به آیت‌الله جوادی آملی حرفی بزند که معاذالله یک سایه و یک نقطه تاریکی روی قبایشان بیندازد، به اسلام و جامعه خیانت کرده است؛ چون نور است. من نمی‌خواهم بگویم که از زبان بنده بشنوید. من که آنجا هستم می‌بینم که ایشان کسی نیست که بخواهد برای این و آن و دنیای خود، دین و آخرت خود را بفروشد.

بنابراین اگر کسی راجع به آیت‌الله جوادی آملی بدون تأمل بخواهد حرفی بزند که معاذالله یک نقطه تاریکی در زندگی ایشان در اذهان جامعه ایجاد کند، این باید پس فردا جواب دهد؛ خب چرا این را عرض می‌کنم؟ الان پرچمدار قرآن در کشور ما آقای آیت‌الله جوادی آملی است. ایشان مستقیماً ۱۰۰ جلد کتاب در فضای تفسیر نوشته است. ۸۰ جلد کتاب «تفسیر تسنیم» و ۲۰ جلد تقریباً «تفسیر موضوعی» و بیش از حدود پنج هزار جلسه قرآنی داشته است. ۴۰ سال حاج آقا در سرما و گرما این تفسیر را داشتند تا این کتاب به اینجا رسید. خب حالا ما بیاییم بگوییم حاج آقا جوادی آملی حرف این و آن را گوش می‌دهد. ببینید ما این همه آثار را از دست می‌دهیم؛ همه شخصیت را از دست می‌دهیم؛ همه جلوه های حکمی ایشان و جلوه‌های عرفانی ایشان را از دست می‌دهیم.

رنجبران: شما مطمئن باشید این چیزهایی که میفرمایید اثر ندارد و چهره ایشان الحمدلله مثل خورشید هر روز فروزانتر میشود. اما دو تصویر در ذهن نسل من و نسلهای بعد از من و حتی قبل از من از حاج آقا ماندگار است. یکی وقتی به عنوان نماینده حضرت امام، پیام ایشان را تسلیم گورباچف کردند. آیا در این باره خاطرهایی گفتهاند؟

حجت‎الاسلام جوادی آملی: بله. خدا قرین رحمت کند مرحوم حاج احمد آقا را؛ در قم تشریف آوردند منزل ما و طرح مسئله کردند که چنین مسئله‌ایی و پیامی است و نظر دارند که این پیام توسط شما به گورباچف برسد. آقا هم در مقابل امام سراسر تمکین بودند و فرمودند که هر چه امام بگویند، در صورتی که آقا برنامه‌های اینچنانی را اصلاً نداشتند ولی خب پذیرفتند و یکی دو نفر هم به اتفاق همراه بودند و تشریف بردند. دو یا سه خاطره دارم که شاید وقت شما را بگیرم. عذرخواهی می‌کنم.

رنجبران: نه لطفاً بفرمایید.

حجت‌الاسلام جوادی آملی: خب قدرت آنها قدرت فراگیری بود؛ بلوک شرق بود و نیمی از جهان در اختیار اینها بود و قدرت داس و چکش سنگین بود. حضرت آقا که رفتند، واقعاً با صلابت جعفربن‌ابیطالب به حبشه رفتند و خودشان را در آن جایگاه گذاشته بودند. همان‌طور که پیغمبر(ص) جعفربن‌ابیطالب را برای سفیر خودشان به حبشه اعزام کردند، آقا خودشان را برای این حد آماده کرده بودند که به هر نحوی اگر هست، استدلال و دلیل بیاورند و مقاومت کنند. یعنی گفتند هر چه بادا باد و هر اتفاقی می‌خواهد بیفتد، بیفتد. حاج آقا آنجا با نعلین تشریف برده بودند و خب نعلین با هوا و سرمای آنجا سازگار نبود؛ به محض اینکه از هواپیما پایین آمدند و رفتند در وی آی پی نشستند، موقع بیرون آمدن، دم در سر خوردند که یکی از آقایان دستشان را گرفتند و الحمدلله اتفاقی نیفتاد.

ولی حاج آقا مصمم بودند در این رابطه که جعفربن‌ابیطالبی حرکت کنند. خب شبی که فردایش می‌خواستند پیام را به جناب آقای گورباچف برسانند، چون گورباچف برای ایشان محترم بود و همیشه با احترام اسم ایشان را می‌آورند و گفتند در آن جلسه خیلی محترمانه از ما پذیرایی کردند و من ایشان را انسان محترمی دیدم.

نکته اصلی این بود که شبی می‌خواستند فردایش این نامه را تحویل بدهند، حاج آقا با خودشان فکر می‌کنند اگر می‌خواهیم این نامه را تسلیم بکنی خب یک نفر دیگر آن را می‌آورد. چرا من بیاورم؟ من باید این نامه را تعلیم بکنم، نه تسلیم و باید این پیام را من برای او بخوانم که اگر سؤال و ابهام و مسئله‌ایی دارد، بگوید. من که کارمند وزارت خارجه نیستم که بیایم و این نامه را تسلیم کنم چون من مثل سفرا نیستم.

به آنها می‌گویند که من می‌خواهیم این کار را بکنیم و باید از این نامه یک کپی برداریم که بتوانیم بخوانیم. آنها گفتند که این دستگاه‌ها شنود دارد و به این راحتی نمی‌شود این کار را کرد. حاج آقا هم گفت پس آن لحظه آخری که می‌خواهیم برویم، همان لحظه کپی بگیریم و بعد برویم که پیام خوانده شود؛ من می‌خواهم پیام را برای ایشان بخوانم. چون ممکن است در این پیام حرف و سخنی باشد که ایشان اشکال کند. من اگر بخواهم تسلیم بکنم که خب ایشان هم می‌گوید خیلی متشکر هستیم و خداحافظ و این پیام عقیم می‌ماند. این نکته حکیمانه‌ایی بود. ایشان همانجا از طریق سفیر فرمودند که یک نسخه برداشته شده و لحظه‌ایی که می‌خواستند بروند، کپی را گرفتند و آن را دوباره پلمب کردند و به آن صورتی که بود، بردند. این یک اتفاقی بود که افتاد و ایشان فرمودند که بنای ما بر تسلیم نیست، بلکه بر تعلیم است.

وقتی جلسه شروع شد، شروع کردند به خواندن پیام امام (ره) و جمله به جمله می‌خواندند و آن آقای مترجم هم ترجمه می‌کرد. فرمودند که دوجا من دیدم صورت آقای گورباچف سرخ شد؛ چون یکجا امام فرموده بود که شما باید مباحث کمونیستی را در زباله‌دان تاریخ پیدا کنید؛ خب یک چنین حرفی را به رهبر شوروی با آن قدرت بگویی، این را قطعاً یک دیپلمات نمی‌توانست بگوید. این زبان حر و آزاد روحانی و طلبه دین می‌تواند بزند. یعنی اندیشه شما را باید در زباله‌دان تاریخ ببینیم. گفت که من دو جا دیدم که حتی صورت و گوششان سرخ شد؛ چون اینگونه تند گفتن کار عادی نیست. اما واکنشی از خودشان نشان ندادند. فرمودند ما ۴۵ دقیقه تقریباً این پیام را خواندیم و ۴۵ دقیقه هم تقریباً ترجمه شد و مجموعاً این پیام یک ساعت و نیم طول کشید. بعد حاج آقا فرمودند اگر مطلب و سوال و فرمایشی هست من گوش می‌کنم. آقایان این مطلب را هم فرمودند که این موضوع بعد از جنگ بود و تقریباً ما از لحاظ اقتصادی به شدت مشکل داشتیم و جناب گورباچف انتظارش این بود که ما از ایشان در مسائل خودمان انتظار و درخواست یا خواهشی داشته باشیم ولی دید صدر و ذیل این مسئله اصلاً به اینگونه بحث‌ها نمی‌خورد و در فضای دیگری است. حاج آقا هم با همان متانت و ادب و اخلاق اینها را بیان کردند.

آقای گورباچف یک سیاستمدار بود و یک پرسش خیلی درستی انجام داد و آن این بود که آیا به نظر شما این پیام امام خمینی یک مداخله در کشور ما محسوب نمی‌شود؟ چون طوری که امام برای گورباچف در پیام مطرح کردند، گفته بودند که یک شخص عادی است. اما به او گفتند که در ارتباط با این سؤال از عمق اقیانوس‌های شما تا اوج کهکشان‌های شما همه و همه مال شوروی است. همه مال شما و ملت و کشور شماست و این پیام به آب و خاک و هوا و فضا کاری ندارد؛ این پیام به قلب‌های شما کار دارد. بعد این را فرمودند که جناب آقای گورباچف! شما معتقدید بعد از اینکه مُردید آیا مثل یک چوبی می‌شوید که هیزم می‌شوید و می‌سوزید یا مثل یک پرنده‌ایی هستید که از قفس آزاد می‌شوید؟ این پیام می‌خواهد بگوید که شما مثل یک پرنده‌ایی هستید که روحتان بعد از مرگ آزاد می‌شود و کاری به دنیای شما ندارد؛ کاری به زمین و خاک و آب و هوای شما ندارد لذا مداخله‌ایی محسوب نمی‌شود. این پیام، پیام انبیایی است؛ پیام نبوت است؛ پیام توحید است. این هم خاطره دیگری بود که حاج آقا فرمودند.

رنجبران: سؤال دیگرشان چه بود؟ گفتید گورباچف دو سؤال کرده بودند؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: فکر می‌کنم سؤال عمده ایشان همین بود. البته این را عرض کنم که حاج آقا بعد از اینکه از سفر برگشتند، در یک جلسه، یک ساعت تمام اینها را به ملت گفتند که قضیه این بوده و این چقدر روحیه خوبی است که با مردم اینجور صاف بودند. آمدند سرجلسه تفسیرشان که ضبط می‌شد و عمومی می‌شد گفتند. در بین طلبه‌ها، از لحظه خروجشان از ایران تا برگشتشان را تعریف کردند که ما کجا رفتیم و برای ما چه میوه‌ای آوردند و چه چیزی را تعارف کردند و چه مسائلی گذشت. آن وقت این نکته را هم اضافه کنم که وقتی از سفر برگشتند، خدمت امام (ره) که حشرشان با مولایشان آقا علی‌بن‌ابیطالب باد، رسیدند و فرمودند که امام لبخندی بر لبان مبارکشان بود و فرمودند آیا شما احتمال تأثیر دادید یا نه؟ آقا هم فرمودند که بد نبود و بی‌تأثیر نبود. ولی خب متأسفانه سیاست است و سیاست مسیر را برگرداند.

رنجبران: یک تصویر دیگری که در ذهن من و نسل دیگر مانده، این دیداری بود که حضرت آیت‌الله جوادی آملی در ایامی که مقام معظم رهبری در بیمارستان بستری بودند، خدمت ایشان رفتند. اصلاً نوع مواجهه، مواجهه عاشقانه و عجیب و غریب است. چنین حسی بین این دو بزرگوار حاکم است؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: بله؛ عرض کنم که  بالاخره الأرواحُ جنودٌ مُجنَّدةٌ. اینها به لحاظ روح یکدیگر را می‌یابند. خب آن زمان من هم خدمت حاج آقا بودم؛ واقعاً تلقی اینکه به دیدار یک رهبر یا یک روحانی می‌روند، نبود. واقعاً به عنوان دو دوست بود. قبل از اینکه این مسائل مسئولیت‌ها و زعامت و مرجعیت و رهبریت و اینها پیش بیاید، اینها واقعاً دو دوستی بودند که در مصاف حق بودند و یکدیگر را تدارک می‌کردند. یکی در سنگر فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی بودند و دیگری در سنگرهای فرهنگی و علمی و حکمی و فلسفی و تفسیری بودند و من آنجا احساسم این بود که بدون تعیین، یکدیگر را می‌دیدند؛ یعنی شکنندگی‌های سیاست و اینگونه از مسائل وجود نداشت وگرنه این عشق و علاقه پیش نمی‌آید. برای اینکه اینها شکنندگی دارد و تعلق ایجاد می‌کند اما دیگران این را احساس نمی‌کردند.

رنجبران: رابطه ایشان با رهبر معظم انقلاب چگونه رابطهایی است؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: به لحاظ روحی، همین است که عرض کردم؛ حالا به لحاظ شئونات و تعلقات و تعینات و اینها چگونه صف‌بندی می‌تواند ایجاد کند، من وارد آن حلقه از کار نمی‌شوم اما به عنوان اینکه آن روحیه طلبگی و روحانیت و امثال ذلک چگونه است، این دوستی بوده و هست.

رنجبران: با یکدیگر رفت و آمدهای خاص هم دارند؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: کمابیش. مقام معظم رهبری تقریباً دو سال قبل به منزل ما در قم تشریف آوردند و دیدارهای اینچنانی هست. خصوصاً جناب آیت‌الله محمدی گلپایگانی که خدا حفظشان کند، یک ارتباط صمیمی و فوق صمیمی با حاج آقا دارند و علاقه طرفینی واقعاً هست و این دیدار گاهی سالی ۳ ـ ۴ مرتبه انجام می‌شود.

 رنجبران: نکته بعدی اینکه آقای جوادی آملی، در زمان امام خمینی (ره) عضو شورای عالی قضایی بودند و با آن مسئولیتهای سنگینی که در آن دوره وجود داشت و شرایط سختی که آن زمان بود، به خصوص شرایطی که منافقین برای ما درست کرده بودند و نوع تصمیمگیری که در مورد آنها صورت میگرفت، مواجه بودند؛ حتماً حاج آقا در این زمینه هم خاطراتی دارند.

حجت‌الاسلام جوادی آملی: خدا قرین رحمت کند؛ دو شخصیت ممتاز در آن زمان بودند که دیگر مثل اینها را نداریم. یکی شهید آیت‌الله بهشتی و دیگری آیت‌الله موسوی اردبیلی که یکی رئیس دیوان عالی کشور و دیگری هم دادستان کل کشور بودند. موقعیت قضا در آن زمان خصوصاً با حضور آیت‌الله بهشتی یک موقعیت فوق‌العاده بود و امید بود اگر جامعه اسلامی قضا را می‌خواست ببیند، در چهره نورانی این بزرگوار می‌دید.

حاج آقا به اصرار خیلی از آقایان وارد این صحنه شدند، چون که ذاتاً رشته ایشان مسائل علمی و حکمی و اینها بود و فکر هم نمی‌کردند. به ایشان گفتند حالا شما کاندید شوید و خب کاندید شدند؛ چون براساس رأی بود، دو نفر منصوب بودند و سه نفر منتخب بودند که ایشان کاندید شد و رأی آورد. یکی از مؤلفه‌های مهم در موفقیت ایشان این است که ایشان یک استراتژی داشتند. استراتژی یعنی اینکه تشخیص دهند چه کسی هستند و چه موقعیتی دارند و باید به کجا بروند؟ یعنی تدبیر راه افتادن و رفتن داشته باشند و نکته سوم تخصیص است که تمام وجوه خودشان را اختصاص به این امر دهند. یکی از مسائلی که نوع افراد شاید موفق نباشند، این است که شاید آن دو بعد اول را داشته باشند اما بعد سوم که تخصیص است یعنی هرچه امکانات و توان و نیرو و ارتباط دارند را برای این کار بگذارند را ندارند.

حاج آقا وقتی وارد شورای عالی قضایی شدند به آیت‌الله بهشتی گفتند که من مرد کارهای عملی زیاد نیستم؛ من اگر کارهای علمی باشد انجام می‌دهم. خب کار علمی بسیار قوی بود. بحث لوایح قضایی بود که باید از طریق شورای عالی قضایی به مجلس می‌رفت. ایشان مسئول تدوین لوایح شد. ایشان دقیقاً فقیه عصر خودشان و سه عصر از فقاهت را می‌دیدند. عصر زمان مرحوم شیخ طوسی و مرحوم مفید و امثالهم؛ بعد عصر مرحوم محقق و خواجه انصاری و مرحوم علامه حلی و بعد عصر معاصرین خودشان را مطالعه می‌کردند که مثلاً اگر یک لایحه‌ایی قرار بود تنظیم شود، از عصر مرحوم شیخ طوسی تا عصر حاضر را مطالعه می‌کردند.

 یک روزی در ارتباط با همین مسئله خدمت امام (ره) رسیدند و گفتند که برای تدوین لوایح، من این سه عصر فقهی را ملاحظه می‌کنم؛ امام (ره) فرمودند شما به نظر مشهور فقها توجه بکنید و این را اصل قرار دهید و عمل کنید. یعنی لوایح براساس نظر مشهور فقها نوشته شود. حاج آقا چون فقیه بودند و مبتلابه ایشان بود، گفتند که اگر نظر مشهور نبود و شهرت فتوایی در این زمینه نبود چه کار کنیم؟ آنجا امام تأملی فرمودند و گفتند که خب به نظر خود ایشان در تحریرالوسیله و اینها مراجعه شود که حجت بالفعل آن وقت بودند. یعنی اول امام به عنوان یک فقیه گفتند که شهرت فقهی ملاک باشد؛ یعنی در مسائل قضایی نظر من را نگیرید و ببینید که شهرت چه می‌گوید و اگر مشهور فقها این را می‌گوید شما در آن مسئله اعمال کنید.

الان هم در مسائل قضایی باید به مسائل فقهی اکتفا کنند ولی الان که مسائل فقهی ما به دست پلیس و اینها رسیده یعنی این مسائل باید در آن زمینه‌ها کار شود که فقاهت این سه عصر مثلاً در ارتباط با حجاب چه می‌گوید؟ در ارتباط با الزامات قضایی چه می‌گوید؟ فقه باید به صحنه بیاید نه اینکه نظر شخصی یا جریان و گروهی و امثال ذلک. ولایت فقاهت در مقام نظر و عدالت است در مقام عمل. لذا امام فرموده بودند که در تدوین لوایح شما شهرت فتوایی را ملاک قرار دهید. وقتی می‌گویم ما چقدر فاصله داریم این است؛ بعد حاج آقا سؤال کردند که اگر یک مسئله مستحدثی بود چه کنیم که امام گفتند اگر نظر شهرت فتوایی وجود ندارد، به عنوان حجت بالفعل نظر ما را توجه و عمل بکنید و دیگر چاره‌ایی غیر از این نیست که حاج آقا هم در حقیقت همین کار را می‌کردند.

باز یک خاطره دیگری است که بنا شد حاج آقا در دوره‌های قضایی، نظام قضا را تدریس کنند. البته نه به لحاظ فقهی بلکه به لحاظ مسائل قضایی. فرمودند ما در نظرمان این بود که از روی شرایع تدریس کنیم ولی با مرحوم شهید بهشتی که مشورت کردیم به عنوان رئیس شورای عالی قضایی، فرمودند که اگر بخواهید در صحنه عمل باشید، باید روی تحریرالوسیله باشد که ناظر به مسائل روز جامعه ما هست؛ گرچه آن کتاب، یک منبع فقهی هست و به جای خود محفوظ است.

رنجبران: در مورد منافقین چیزی در ذهن‌تان هست؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: بله. خب مسیری که حاج آقا داشتند در مورد تخصیص، مسیر خیلی مهمی است. مثلاً الان بحث تخصیص بودجه خیلی مطرح است؛ این مثلاً تخصیص بودجه فرهنگی است؛ بعد می‌برند آنجا و می‌بردند آنجا و همه جا می‌برند جز فرهنگ و خب از فرهنگ چیزی باقی نمی‌ماند. الان مؤسسات فرهنگی که کارهای خوبی می‌توانند عرضه کنند، وقتی به دنبال می‌روند می‌گویند آقا ما آب نداشتیم و آنجا جهیزیه نبود و آنگونه مسائل. خب وقتی تخصیص نباشد این می‌شود. حاج آقا این ویژگی را داشتند.

اما سؤالی که فرمودید بسیار سؤال مهمی بود. خصوصاً در سال ۶۰ ـ ۶۱ که بهبوهه جریان نفاق بود و خیلی هم شدید و سخت بود و همه این آقایان در معرض بودند. شهید بهشتی یک جور، مرحوم آیت‌الله موسوی اردبیلی یک جور، آقای ربانی املشی باز یک جور. حتی شهید قدوسی که در شورای عالی قضایی می‌آمد و می‌رفت، اینها حتی روی صندلی شهید قدوسی هم مواد انفجاری کار گذاشتند و آن اتفاق افتاد. ولی حاج آقا واقعاً در یک عالم دیگری بود؛ در همان زمان سه‌شنبه‌ها از قم تشریف می‌آوردند تهران و چهارشنبه و پنجشنبه تهران تشریف داشتند و صبح جمعه برمی‌گشتند. البته آن زمان خیلی از دوستان مثل آقای غفاری و آقای کریمی در شبکه دو سیما بودند و بحث‌های قرآنی را مطرح کردند و حاج آقا می‌رفتند در تلویزیون آن زمان و مسئله تفسیر موضوعی را مطرح می‌کردند که آن برنامه چند سال، شاید ممتدترین برنامه بود که سال‌ها حتی به قم هم که تشریف بردند ادامه داشت.

اما این را می‌خواهم عرض کنم در رابطه با منافقین. ما از کاخ دادگستری که می‌رفتیم به میدان آرژانتین برای شبکه دو چون حاج آقا آنجا برنامه ضبط می‌کردند، واقعاً روح در بدنم نبود.

رنجبران: نگران بودید.

حجت‌الاسلام جوادی آملی: نگران بودیم. با اینکه از پلیس هم کمک می‌گرفتیم که خدا خیرشان دهد. آن زمان نیروهای حفاظتی هم بودند ولی چون که جای خلوتی بود و روز جمعه هم بود و اوج جریان‌های نفاق، ما واقعاً در مسیر رفت و برگشت، نگران بودم. من‌ چون خدمت‌شان بودم، سه‌شنبه با ایشان می‌رفتم و پنجشنبه با ایشان برمی‌گشتم. خب شاید ایشان خیلی توجهی نداشت به این مسئله ولی ما و پاسدارهایی که در کنار حاج آقا بودیم آن لحظه‌ها واقعاً لحظه‌های لحظه‌ایی بود که هر لحظه فکر می‌کردیم که کجا شلیک می‌شود و چطور می‌شود. جریان منافقین، واقعاً جریان خبیث و آلوده‌‌ایی بود و شکنندگی بسیار داشت و بخشی از ناکامی‌های امروز نظام براساس این بود که این شخصیت‌های نجیب و سرمایه‌ها را از ملت ایران گرفتند. همین‌جا امام (ره) را به گریه انداختند. وقتی رحلت شهید بهشتی اتفاق افتاد و همین‌جا در بالا نشستند و گفتند آن چیزی که بالاتر از شهادت بود، مظلومیت شهید بهشتی بود.

رنجبران: حضرت آیتالله جوادی آملی در زمان رحلت شهید بهشتی چه حس و حالی داشتند؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: آن روز ظاهراً ما قم بودیم و بعد آمدیم ولی در بین همه آن آقایانی که محترم بودند ولی هیچکس در حد آقای بهشتی به حاج آقا نزدیک نبود. چون که اینها هر دو در جلسات درس علامه طباطبایی همدیگر را دیدند.

رنجبران: آنجا آشنا شدند.

حجت‌الاسلام جوادی آملی: بله آنجا آشنا شدند و ارتباط گرفتند و آن وقتی که مرحوم شهید بهشتی به آلمان رفتند، شاگردانشان را به حاج آقا سپردند. یعنی به شاگردانشان گفتند و از حاج آقا تقاضا کردند که این درسی را که من برایشان می‌گفتم، شما برایشان بگویید یعنی اینقدر با هم یکی بودند. سرّ اینکه آقا پذیرفتند که به این مجموعه بیایند، حضور شهید بهشتی بود. شاید از حاج آقا شنیده باشید که فرمودند شهید بهشتی کمتر از مالک اشتر نبود و این تعبیر را ما جرأت نداریم که بگوییم. این شهید علماً و عملاً کمتر از مالک اشتر نبود.

گفتند من بعد فرمودند که بعد از اینکه ایشان به شهادت رسید، یک روزی در همان اتاق کوچک در شورای عالی قضایی بود بعد از نماز صبح، مقداری قرآن بیشتری خواندم و هدیه کردم به روح شهید بهشتی. حاج آقا اهل خواب و اینها نیستند. فرمودند که همان روز بعد از این که قرآن خواندم و کمی خوابیدم، ایشان را خواب دیدم که در یک جای عظیمی و قصری هست و سلام و احوالپرسی کردم و گفتم کجا؟ گفت جای من آنجاست و من به آنجا می‌روم و اشاره به آن قصر عظیم کردند که می‌خواهند به آنجا بروند.

نسبت حاج آقا به شهید بهشتی خیلی نسبت نزدیکی بود و از همه تقریباً نزدیکتر بود، چون حاج آقا به مدیریت و به تدبیر و عقلانیت و هوشمندی ایشان واقعاً اعتقاد و ایمان داشتند و برای ایشان این فقدان بسیار سخت و شکننده بود. مثل این بود که همه چیز را از انسان گرفته باشند. چنین ارتباطی با هم داشتند.

رنجبران: حاج آقا روی برخورد با منافقین مصّر بودند، مانند خیلی از بزرگان کشور؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: بله چون منافقین واقعاً همه‌چیز را از بین برده بودند. از اعتقاد، از شخصیت‌ها، از افراد و همه چیز را. یعنی جریان منافقین را نمی‌توانیم بگوییم جریانی بودند واقعاً همه استکبار در اینها خلاصه شد و همه خباثت‌ها و خیانت‌ها و سیاست‌های مکارانه‌ایی که از کشورهای شرق و غرب داشتیم در اینها خلاصه می‌شد. اینها افراد عادی نبودند که مثلاً بگوییم یک مجموعه ۱۰ هزار نفری یا کمتر و بیشتر بودند. نه اینها واقعاً پیاده‌کنندگان سیاست‌های غرب و شرق و همسایه‌ها بودند و واقعاً اینگونه بودند. حالا الان مسئله روسیه بیان می‌شود ولی قبل‌ها همیشه روسیه این ویژگی خیانت را داشت و منافقین دست‌پرورده این جریان‌های بزرگ بودند. این نانجیب‌ها زمان صدام، زمانی که اینجور مردم را به غارت کشیدند، ساخت و پاخت می‌کردند؛ بنابراین این را ما باید بدانیم که یک جریان گروهی و فرقه‌ایی و این حرف‌ها نیست؛ این عصاره استکبار است که در این کسوت ظاهر شده است. خب مگر به این راحتی شما این جور ۷۲ تن را به شهادت بکشانید؛ شهید بهشتی آنطور و شهید باهنر آنطور. رهبری اینطور.

رنجبران: ۱۷ هزار شهید ترور.

حجت‌الاسلام جوادی آملی: بله.

رنجبران: حتی مردم عادی هم بودند.

حجت‌الاسلام جوادی آملی: بله. من در آمل شاهد بودم که چند نفر از متدینین و مردم عادی را به شهادت کشاندند.

رنجبران: رابطه حاج قاسم سلیمانی با حاج آقا به چه صورت بود؟ آیا میآمدند سر میزدند؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: بله خب حاج آقا سلیمانی یک شخصیت استثنایی است؛ خدا رحمتشان کند. حالا در عین حالی که در کسوت نظامی بودند و فعالیت‌های نظامی داشتند و در سپاه قدس بودند، اینها به نظر من تعینات ایشان بود. ایشان این نبود. ایشان یک روح دیگری بود و خصلت‌های روحانی دیگری داشت. واقعاً کاری که جناب سلیمانی داشت که در ارتباط با فرماندهی بود، اینها شغل بود و ایشان فراتر از شغل بود؛ او یک روح بلندی داشت و خصلت‌های والای انسانی بلندی داشت. وقتی که نزد حاج آقا و دیگران می‌آمد، با اعتقاد می‌گفت که دعا کنید من شهید شوم. ایشان بعد از اینکه دیدار انجام شد، همه آقایان و دوستان‌شان را کنار زدند و بعد یک کفنی از کیفشان درآوردند و به حاج آقا گفتند اگر می‌شود این را امضا کنید. یعنی با این روحیه بودند و این علاقه و باور را داشتند. یکی از بهترین کارها به نظر بنده بهترین کارهایی که حاج قاسم سلیمانی رضوان الله تعالی انجام داد، همین بود که خود را به کرمان برد و در کنار دوستان دفن کرد. کار بسیار بزرگ و یک ایثاری کرد که این نشان از روح بلندش بود.

رنجبران: آن کفنی که به حاج آقا دادند عکسالعمل حاج آقا چه بود؟ امضا کردند؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: بله امضا کردند.

رنجبران: آخرین دیدارشان همین دیدار بود؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: بله ظاهراً همین دیدار بود.

رنجبران: بعد از شهادت حاج آقا چگونه بودند؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: خب برای حاج آقا هم سخت بود. بالاخره یک فرزند عزیز و یک انسان دلداده‌ایی بود و دلبری زیادی داشت. خب دیگران هم عزیزند و محترمند و ان‌شاءالله که خدا رحمتشان کند ولی خب حاج قاسم یک جایگاه ویژه‌ایی داشتند. نه به عنوان اینکه فرمانده سپاه قدس بودند؛ نه این کارهایی است که بالاخره انجام می‌شود ولی آن روح بلند چیز دیگری بود.

رنجبران: حالا حاج آقا را میگذاریم با احترام کنار و سؤالات آخرم را میپرسم. خود حجتالاسلام والمسلمین حاج سعید آقای جوادی آملی فضای فعلی جامعه را الان چگونه میبیند و فکر میکند که الآن علاج این دردهایی که داریم و متأسفانه اذیت میکند، هم به لحاظ اقتصادی و هم به لحاظ فرهنگی چه میتواند باشد؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: عرض کنم که کشور لایه‌های مختلفی دارد. برخی از لایه‌های آن پیداست و برخی از لایه‌ها پنهان است. لایه‌های پیدای نظام، دارای اشتباهات و نواقص و ضعف‌هایی هست ولی در لایه‌های پنهان نظام که ما هم از آنها خبری نداریم ولی به طور مسلم وجود دارد، این مسائلی است که به نظر می‌رسد بزرگان و شخصیت‌هایی که واقعاً اثرگذارند، باید آن لایه‌ها را چاره کنند. والا ظاهر نظام همین است که می‌بینیم.

از اینکه توانمندان و مستعدان و انسان‌های فرازمند و فرهمند و فرهیخته از جامعه فاصله گرفتند، نشان از این است که کشور دارد به کدام سمت می‌رود. شما در حوزه‌های علمیه نگاه کنید؛ اساتید و شخصیت‌های ممتاز و فرزانگان و آنهایی که واقعاً می‌توانند در دانشگاه‌ها و مراکز علمی فعالیت کنند. در فرهنگستان‌ها و نهادهایی که باید بهترین‌ها را انتخاب کرد. ما برای نهادهای علمی و نهادهای صنعتی و نهادهای حوزوی و دانشگاهی هیچ دغدغه‌ایی نداریم که فرزانگانمان را وارد کنیم و از آنها استفاده کنیم چون خود آن شخصیت‌ها بسیاری از امور کشور را صیانت می‌کنند و فرهنگ و ادب می‌دهند. وقتی که یک استاد وارد حوزه یا دانشگاه می‌شود، دانشگاه را می‌گیرد؛ دانشگاه با دانش زنده است و حوزه با علم دینی زنده است.

آنچه که الان من به عنوان نقص عمده می‌بینم این است که کشور در جایگاه خودش نیست. یک عامل بزرگ در نبود این جایگاه، این است که افراد صالح و سالمی که برای این امور انتخاب شدند و جامعه آنها را می‌خواهد در اداره کشور نقشی ندارند. ما ممکن است دو تا عکس بیاوریم مثل کارهایی که بعضاً انجام دادند از این شخصیت‌ها و از هنرمندان و اساتید حوزه و دانشگاه و امثال ذلک. جامعه باید در همه سطوح به اهل خود برگردد؛ اگر بخواهیم جامعه را به جایگاه خود برسانیم، قطعاً تنها راهش این است که اهلش باید بیایند و در تشخیص این مسئله هم مردم بهتر از هرکس تشخیص می‌دهند. حوزویان از همه بهتر تشخیص می‌دهند که چه کسی باید مسئول حوزه باشد؛ دانشگاهیان از همه بیشتر تشخیص می‌دهند که چه کسی مسئول دانشگاه باشد.

ما همه جا بدل‌سازی کردیم و در مردم هم بدل‌سازی کردیم؛ ما باید بازار را به دست بازاریان مؤمن و متدین بدهیم؛ همان‌هایی که در زمان امام (ره) همراه با امام بودند و بازار را به اشاره امام می‌بستند. الان با چه چیزی می‌بندند و با چه چیزی باز می‌کنند؟ در حوزه، چهار نسل وجود داشت. طلبه‌ها، فضلا، علما و مراجع و این چهار نسل یکدیگر را تدارک می‌کردند. در دانشگاه هم همین‌طور. دانشگاه یک پرفسورها و اساتید تامی داشتند که اینها اسمشان می‌درخشید و نامشان جهانی بود. اصلاً دانشجوها از شهرستان‌های مختلف به عشق این اسم می‌آمدند در باب ادبیات و فلسفه و مسائل صنعتی و مسائل هنری.

کاری که الان ما داریم انجام می‌دهیم این است که تمام مردم را داریم متهم می‌کنیم؛ هنرمندان را متهم می‌کنیم؛ حوزوی‌ها را متهم می‌کنیم؛ دانشگاهی‌ها را متهم می‌کنیم؛ بازاری‌ها را متهم می‌کنیم. ما داریم یک عده‌ایی را درست می‌کنیم و می‌گوییم بازاری‌ها اینها هستند؛ خانم‌های باحجاب اینها هستند. الان یکی از بیشترین آسیبی که دارند می‌بینند خانم‌های محجبه‌ایی هستند که در منزلشان هستند. چون حجاب دارد اینطور مطرح می‌شود. زنان مؤمن ما در خانه‌هایشان در رنج هستند چرا که راجع به حجابشان دارد اینجوری قضاوت می‌شود. اصلاً از خانه بیرون نمی‌آیند چون حجاب دارند. مشکل این است.

من آنچه که تشخیصم هست که حالا شاید برای خیلی‌ها خوش نیاید؛ من واقعاً حتی از جایگاه نقد نمی‌خواهم بگویم. من می‌گویم اگر جامعه‌ایی قرار باشد به صلاح برسد، اولاً باور به جامعه خیلی مهم است که امام داشتند؛ امام به جامعه و حوزه و دانشگاه و بازار و صنعت باور داشتند. صنعت نفت به این عظمت، به اشاره امام بود؛ حتی به نیروهای ارتش؛ امام با ارتش چگونه صحبت می‌کرد و با نیروی هوایی؛ خب افتخاری که نیروی هوایی برای ارتش ما آفرید، چگونه صحبت می‌کرد واقعاً؟ ما باید مردم را باور کنیم و در انتخابات با مردم بازی نکنیم، رأی مردم را واقعاً رأی مردم بدانیم.

رنجبران: حالا که به انتخابات اشاره کردید، در ثبت نامهای اخیر برخیها اصلاً نرفتند ثبت نام کنند؛ با اینکه خیلی تبلیغات شد. به نظر شما نرفتن و قهرکردن جواب میدهد؟ آن چیزی که شما میگویید که از سلایق و تخصصهای مختلف باشند، با این تناقض دارد. درست است؟

حجت‌الاسلام جوادی آملی: انتظار آنها این است که با آنها صادقانه برخورد شود. من تصریح کنم؛ من کمتر شخصیتی به خدمت و بزرگواری و جایگاه جناب آقای علی لاریجانی می‌شناسم. امین مقام معظم رهبری بودند و سال‌ها در کرسی ریاست مجلس، آبرو بخشیدند و قوانین مصوب شده. در جایگاه اجتماعی و فرهنگی خوب و دانش و شخصیت دانشگاهی و فرزند یک مرجع دینی هستند. خب وقتی یک شخصیت در این حد به این صورت کنار زده شود. آیا فکر می‌کنید که دیگران می‌آیند؟ خب می‌گویند وقتی که چنین شخصیتی به این راحتی و به بهانه اینکه فرزندت آنجا هست؟ بارها و بارها آقای لاریجانی گفتند که اگر چیزی دیدید بگویید. من نمی‌گویم کسی نیاید ولی اگر نیامدند، خب وضعیت موجود را می‌بینند. یا از ابتدا صلاحیت رفع می‌شود یا در انتها یا در متن مجلس.

این ادبیات، ادبیاتی نیست که چند نفر بخواهند زمام جامعه را در دست بگیرند. از خبرگان گرفته تا ریاست جمهوری تا فلان چند نفر بخواهند مؤثر باشند. یعنی نه عقل سلیم این را می‌پذیرد و نه عقلانیت ابزاری و نه نقل معتبر این را می‌پذیرد. البته آنها هم فکر می‌کنند که دارند برای اسلام و جامعه اسلامی و مسلمین و نظام اسلامی و انقلاب کار می‌کنند. من خدای نکرده کسی را از این جهت منقسط نمی‌کنم. تشخیصشان این است که بر فرض اگر آقای لاریجانی بیاید، مسیر انقلاب جور دیگری خواهد شد و شاید در مسیری که اراده رهبری است، حرکت نکنند.

رنجبران: خب رهبر انقلاب هم که گفتند ظلم شده و باید رفع ظلم کنید.

حجت‌الاسلام جوادی آملی: نه واقعاً اینها مصمم هستند؛ حتی اگر توانشان برسد شاید آنجا را هم بزنند. از این طیف فکری هیچ ابایی نیست؛ چون که آنها یک سیستم دارند و یک نظمی برایشان هست که اگر در این خط بود باید باشد و اگر در این خط نبود، نباید باشند.

من نمی‌خواهم خدایی نکرده ذائقه کسی را تلخ کنم. من تشخیصم این است که اگر این مسیر بخواهد برود، همان طور که دانشگاهیان و متخصصان و روحانیون و اساتید در شبکه‌های اجتماعی مرتب می‌گویند که این مسیر، مسیر درستی نیست و تعجب این است که می‌شنوند اما واقعاً گویا اینکه نمی‌شنوند. از آیت‌الله جوادی آملی مخلص‌تر، خالص‎تر، چیز فهم‌تر، حکیم‎تر، دلسوزتر و مدافع‎تر از انقلاب و رهبری من سراغ ندارم. خب این اندیشه به نظر شما دارد به آن عمل می‎شود یا به علایق فکری ایشان و رهنمودها و نظرات ایشان دارد عمل می‌شود؟ چه در بین مسئولان چه غیر مسئولان.

ما کاری کردیم که در حقیقت جایگاهی که باید برای کلیت نظام از یک سو و کلیت جامعه از سوی دیگر وجود داشته باشد، مثل یک خانه‌ایی شده که متزلزل شده است؛ انصافاً مثل خانه‎ایی است که زلزله آمده.

رنجبران: حاج آقا الان بالاخره باید برای آن یک فکری کنیم. حرفم این است که در یک سری از جلسات، یک قشری اصلاً به قول شما با نیت خالص فکر کنند که یک جوری انتخابات برگزار شود که ۳۰ درصد شرکت کنند ولی دوستان ما رأی بیاوردند و ما رأی بیاوریم؛ شاید نیتشان هم برای کشور خالص باشد ولی من میگویم شرکت نکردن مردم و آدمهای نخبه‌ای که حرف دارند و میتوانند کمک کنند، باز کمک میکند به آن تئوری و نظریهپردازی که یک عده قلیلی حضور پیدا کنند و این چیزی را حل نمیکند.

حجت‌الاسلام جوادی آملی: احسنت. در چند انتخابات این فکر شما حاکم بود و بر همین اساس هم می‌آمدند. حتی خیلی‌ها که استوانه‌های فکری هستند با هم در تضاد بودند اما به احترام اینکه امام فرمود صندوق را ترک نکنید و مقام معظم رهبری فرمودند صندوق را ترک نکنید، آمدند. خب اما الان دیگر تمام شد؛ یک بار آمدند دو بار آمدند سه بار آمدند ده بار آمدند؛ ولی الان از این به بعد دیدند که آمدنشان هتک حرمت است؛ شما بالاتر از این هتک حرمت برای آقای لاریجانی و بعد از سی، سی و پنج سال خدمت به این نظام از آن وقتی که در سپاه بودند و در صداوسیما بودند و در ارشاد بودند و در مجلس بودند و مشاور آقا بودند؛ خب شما یک شخصی را در این سطح به راحتی رد کردید، دیگر از مردم انتظار دارید که بیایند چکار کنند؟

رنجبران: باید قبول کنیم که ایشان هم عاقلانه و مدبرانه عمل کرد. من بارها گفتم شاید هرکس جای ایشان بود رفتارهای دیگری میکرد ولی همین الان هم ایشان دارند نقشآفرینی میکنند.

حجت‌الاسلام جوادی آملی: بله چون که اینها اصلاً هستی‌شان با انقلاب یکسان شده؛ یعنی خودشان را با انقلاب و نظام و رهبری و اینها بستند.

رنجبران: آقا خیلی ممنون. ما از همنشینی با شما خیلی لذت بردیم. خدا انشاءالله حضرت آیت‌الله جوادی آملی را برای ملت ایران و جامعه اسلامی حفظ کند. خدا شما را حفظ کند. خوش به سعادتتان که چنین پدری دارید و انشاءالله که همه ما بتوانیم در مسیر درست حرکت کنیم و انشاءالله مشکلات کشور و این دلخوریها حل شود. چون که همه میدانند این جمهوری اسلامی ایران، الحمدلله رب العالمین با این خونهای عزیز ریخته شده، پایدار است و خداراشکر تشیع دارد با پرچمداری جمهوری اسلامی جلو می‌رود ولی خب نمیتوانیم از اینکه عیب و ایراداتها را اصلاح کنیم و آدمهای قوی را به میدان بیاوریم، غفلت کنیم و بشینیم و دلخوش کنیم به این قدرت و اصلاح نکنیم. این را دلسوزان میگویند و درست میگویند. خیلی سپاسگذارم. خیلی لطف کردید؛ محبت کردید که با این مشغله که از سفر دماوند از خدمت حاج آقا آمدید و باید به قم بروید. ما زیاد وقتتان را گرفتیم و یک مقدار هم تلف کردیم؛ عذر میخواهیم و خیلی ممنونم از شما.

 

»»»ببینید: فیلم کامل گفت و گو با مرتضی جوادی آملی در برنامه حضور

 

مشاهده خبر در جماران