کدخبر: ۱۵۶۲۷۴۴ تاریخ انتشار:

در چهارمین نشست از سلسله نشست‌های چراغی دیگر؛

ناصر مهدوی: حکومت فقط متعلق به مردم است/ امام حسین خطاب به دشمن گفت کوزه‌های پر از درهم و دینار عقلتان را از کار انداخته است/ اختلاس ها مگر غیر از سر بریدن ها است؟

ناصر مهدوی پژوهشگر حوزه دین با طرح این پرسش که چرا یک عده در زمان امام حسین (ع) شقاوت ورزیدند و شمشیر کشیدند، ادامه داد: امروز هم با زبانمان ما را فریب می دهند. مدام تکرار می‌کنیم ما اهل کوفه نیستیم. آنقدر مساله را به عقب و دور دست باز می‌گردانیم که گویی فقط شمر، عمر بن سعد و حرمله دست به اسلحه بردند و موجوداتی شرور شدند. آنها با این کار ذهن ما را فریب می دهند چراکه امام حسین می گوید این طبیعت انسان هایی است که از خودشان دورمی شوند.

به گزارش جماران از روابط عمومی خانه اندیشمندان علوم انسانی، یک پژوهشگر دینی با بیان اینکه لذت‌های بیرونی عمدتا با خود دردهای بزرگ، رنج های پایدار آورده و مصائب سنگینی را بر آدمی تحمیل می‌کنند، گفت: کسانی می توانند آرامش روان واقعی داشته باشند که خدا را شناخته و خویشتن را پیدا کنند.

ناصر مهدوی در شب نهم ماه محرم طی سخنانی در نشست چراغی دیگر، به تفسیر مفهوم سخاوت و شقاوت از نگاه امام حسین (ع) پرداخت و گفت:  در دوران جدید و در جهان امروز از سوی فیلسوفان، حکیمان و به تبع آن روانشناسان، مفهوم سعادت، بختیاری، خوشحالی و آرامش دوباره مطرح شده و در آثار شخصیت‌هایی مثل شوپنهاور که مرتب در کشور ما و در سطح جهان ترجمه می‌شود، از زندگی که به کسالت، خمودگی و خستگی افتاده، گله می‌کند.

این پژوهشگر دینی ادامه داد: گویی یک اندیشه جدید، درست نقطه مقابل نئو لیبرالیسم امروز و در مقابل فرمانروایی سرمایه‌داران قرار گرفته است که به آن اندیشه دارد اعتراض می‌کند و به زبان بی‌زبانی می‌گوید ما تخم مرغ‌ها را در دنیای جدید شکانده‌ایم ولی نیمرو نخورده و طعم شیرین سعادت را نچشیده‌ایم.

وی افزود: ما دست به تصرفات بزرگ در سطح جهانی زده‌ایم که باید به آنها افتخار کرد. باید خرد را ستایش کرد و دستاوردهای عقلانی را نکو داشت. باید یافتن پدیده‌ای مثل دموکراسی یا تکنولوژی را گرامی داشت و تقدیس کرد چرا که این‌ها فراورده عقل و خرد آدم هستند. خرد را که برخلاف عده‌ای که غرب ستیز هستند، نباید این وسط محاکمه کرد.

مهدوی با بیان اینکه علیرغم پیشرفت‌های حاصله، گله و شکوائیه‌های جدی مبنی بر اینکه به بشر خوش نمی‌گذرد، مطرح است اظهار کرد:  هرچند اتفاقات خوب و میمونی در سطح جهان رخ داده اما آدمیان از خود سوال می‌کنند که آیا نسبت به گذشته خوشبخت‌تر شده و به آرامش روانی وسکینه درون بیشتر رسیده‌اند؟

وی با اشاره به وجود جنگ ها و ساخت سلاح های شیمیایی و اتمی، گفت: تقریبا در آستانه برخوردهای سنگین و خطرناک نظامی در سطح جهانی و بین‌المللی هستیم و هنگامی که در اوکراین، روس‌ها آن تجاوز را انجام دادند، این توهم را بیشتر کرد که گویی ما داریم به عرصه برهم خوردگی ، خونریزی و تعدی بیشتر نزدیک می‌شویم.

این پژوهشگر حوزه فلسفه یادآور شد: سوالی که از سوی فیلسوفان مطرح می شود این است که آن چه که ما به عنوان بختیاری دنبالش بودیم، در قرن ۱۶ با رنسانس آغاز شد و کلی زحمت کشیده شد و رویدادهاتی مهمی رخ داده و اصلاح تفکر دینی بوجود آمده است اما چرا در برابر ما خودنمایی نکرده است و سعادت کجا است؟ آن طمانیه ای که دنبالش بود پس کجاست؟

وی ادامه داد: تصور اینکه ما یک زمانی در همین کره خاکی به زمان و مکانی می‌رسیم که همه احساس خرسندی و خشنودی کنیم و سکینه، رضایت خاطر باطن ما را فرا می گیرد، یک توهم است ولی می‌توانیم یک زندگی داشته باشیم که به نسبت آنچه که می‌گذرد، کمی آرام تر باشد و آرامش بیشتری داشته باشد و از طرف دیگر با تهدید، اضطراب و لرزش‌های به نسبت کمتری همراه باشد.

 

 

مهدوی به تشریح برخی نقطه نظرات فیلسوفان پرداخت و گفت: تعدادی از متفکران عصر یونان و حتی بعضی از کلبی ها می‌گفتند که بختیاری را باید بیرون از خود جستجو کرد یعنی زمانی که فرد به مواهب و امکانات بسیار این دنیا دست پیدا کند و بتواند بر آن تصرف پیدا کند و یا در حد توان علم‌اش بتواند دنیا را رام کند و به کام خود فرو ببلعد، آن گاه آن آدم، فرد خرسندی خواهد بود. در قرن 17 نیز امثال بیکن معتقد هستند که علم، زمانی علم است که شما را به قدرت برساند و بازوی تصرف جهان باشد و زمانی که شما دنیا را تصرف و لذت بردید، آنگاه آرام آرام مزه خرسندی را چشیده و مزه آرامش و طمانیه در وجود شما تزریق می‌شود.

این پژوهشگر دینی با تاکید بر اینکه دنیا نشان داد این تئوری هم به لحاظ عینی و هم به لحاظ تاریخی، تئوری موفقی نبوده است و آزمون درستی را پشت سر نگذاشته است، خاطرنشان کرد: به همین دلیل است که امروز دوباره مردم ، فیلسوفان  و روانشناسان به دنبال این سعادت می‌گردند.

وی یادآور شد: نظریه‌ای که می‌گفت لذت یعنی خوشبختی و به دست آوردن خوشی‌ها یعنی سکینه، حداقل با دو مشکل بزرگ مواجه شد. یکی اینکه این نوع نگاه‌ها و اینکه آدمی سقف آرزوهایش را غایت میل، آرزو و کسب لذت بداند ، می تواند بستر بداخلاقی را فراهم کند. اگر اصل؛ لذت، کامجویی و یا ارضای نفس انسانی باشد، دیگر نمی توان انسان ها را بخاطر تجاوز ، تعدی، دروغ و استبداد و خشونت سرزنش کرد. برای اینکه می گویند اصل لذت است و دیگر وسیله اش فرقی نمی‌کند. لذا کسانی که اهل کامجویی بودند ، جهان خدا را چرکین کردند. در واقع کسانی که میل بیشتری برای تصرف امکانات بیشتر و یا ذوق بیشتر برای کامروایی و کامجویی داشتند، زمین خدا را تیره کردند. دیکتاتورها که مرض نداشتند دیکتاتور شوند معمولا به این دلیل این حس پیدا می شد که سهم بیشتری ببرند تا از لذت بیشتری برخوردار شوند. کسانی هم که حمله کردند و موجب تعدی و ریخته شدن خون‌ها شده و ناعدالتی و بی‌تقوایی کردند، بخشی از این ها بخاطر کامجویی بوده است.

مهدوی به شرایط حکومت معاویه اشاره کرد و گفت: باتوجه به تاریخ اسلام، معاویه فردی است که به هیچ حد و مرزی قائل و قانع نیست و هرچه به او بدهی برایش کم است. اول در شام مدیریتی دارد اما بعد با هزاران ترفند، شیوه و روش نامشروع خودش را تا حدودی فرمانروای آن استان‌ها می داند و بعد رییس امپراتوری اسلامی می‌شود و امام حسن(ع) را وادار به صلح می‌کند. خودش قدرت را به طور کامل در دست می‌گیرد اما باز راضی نشده و باوجود اینکه عهدنامه‌ای با امام حسن(ع) بستند تا خلافت را مورثی نکند و بستر آن را برای فرزندش فراهم نکند و اجازه دهد بزرگان و عاقلان برای حکومت حضور پیداکند، فرزندش را به عنوان جانشین خود معرفی می کند.

این پژوهشگر دینی با اشاره به سخن امام علی (ع) مبنی بر اینکه تا زمانی که مردم جمع نشوند اصلا خلافت مشروعیت ندارد، اظهار کرد: معاویه مفاد صلح نامه میان خود و امام حسن (ع) را به دلیل لذت بیشتر و شیرینی‌های گسترده و نیز ارضا کردن نفس خودش است، زیر پا می گذارد.این قصه از یک طرف بستر بداخلاقی را فراهم می‌کند و از طرف دیگر لذت چیزی نیست که بتوانیم بیرون به دست آوریم . لذت موجودی است که هر چقدر در بیرون به دنبال آن بدوی و برای آن دست و پا بزنید از دست رفتنی، فروپاشی شدنی و موقتی است. وقتی سقف تلاش ما این باشد که کامجویی و لذت بیشتر کنیم، هرگز به آرزوهایمان نخواهیم رسید چرا که این جهان، جهان تغییر و بی دوامی است که هر لحظه ممکن است فروبپاشد.

مهدوی اضافه کرد: شوپنهاور می‌گوید ما به هرچه که می‌رسیم بعد از یک مدت خسته‌مان کرده  و دلمان را می‌زند و زوال می‌یابد. به این ترتیب افرادی که فکر می‌کردند اگر جهان بیرون را تصرف کنند آدم خوشبختی هستند اما به قول مولانا راهشان به دهی ختم نشده است. آنها جهان را هی رفته و پیش رفتند و آن را دستکاری کرده و بهم ریختند اما به آن سعادت، خوشبختی و آرامش نرسیده‌اند. هم آدم‌ها را خسته کرده و هم عرصه بداخلاقی و نابسامانی و بی قراری را میان انسان ها افزوده است.

وی با تاکید براینکه نباید از تلاش برای خوشی، کامجویی و لذت نیز دست کشید، ادامه داد: اگر افراد لذتجو نباشند دچار اختلالات روانی می‌شوند. اگر آدم‌ها شاد و خوش نباشند، سایر جنبه ‌های وجودی انسان‌ها پرورش پیدا نمی‌کند. سقراط، افلاطون، ارسطو و بعدها می‌گفتند ما باید دنبال لذت هایی بگردیم که دردها، رنج ها و پییامدهای تلخ کمتری دارند. یعنی نوعی از لذت ها که در آدمی گشایش ایجاد می کند و مانع از دردهای عمیق‌تر می‌شود. لذت‌های بیرونی عمدتا با خود دردهای بزرگ،رنج های پایدار آورده و مصائب سنگینی را بر آدمی تحمیل می‌کنند. می‌گفتند در یافتن لذت ما باید به سمت آنهایی برویم که مصیبت کمتری دارند و در واقع مصیبت زدایی کنیم.

این پژوهشگر حوزه فلسفه با بیان اینکه اولین کار یک انسان فرهیخته و فرزانه این است که مصیبت را از خود دور کرده و خود را از شر زخم‌هایی که ممکن است پی در پی سراغ او بیایند حفظ کند و بعد که این اتفاق افتاد، آرام آرام طعم شیرین سعادت را می‌فهمد، اظهار کرد: از این رو گفتند لذت از درون سرچشمه می گیرد. ما در برون خوشی داریم و می توانیم شادمانی به دست بیاوریم اما نفس خود برون و اینکه از خانه دل بیرون برویم و پا به بازار زندگی بگذاریم و فکر کنیم می‌توانیم در این هیا هوی بیرونی به سکینه، طمانیه و آرامش برسیم خیال باطلی است که ما را گرفتار کرده است.

 

 

به گفته وی کسانی واقعا می‌توانند از یک نوع آرامش روان و طمانیه برخوردار باشند که به خانه برگشته، خدا را شناخته و خویشتن را پیدا کنند و فرمانروای عواطف و احساسات خود بوده و سالار درون خود باشند.

وی ادامه داد: بسیاری از آدم‌هایی که از خانه بیرون رفتند و در بازار زندگی سرگردان شدند و خویشتن را رها کردند آخرش به درد و غصه گرفتار شدند. در این راستا حضرت مولانا می گوید: «بودم در نقش آن خانه بی قرار / بودم از گنج نهانی بی خبر/  ورنه دست من بودی تبر / آه اگر داد تبر را دادمی/ این زمان غم را دادی تبر» و بعد می‌گوید ای دریغا بود ما را برد باد / تا ابد وا حسرتا شد للعباد.

مهدوی با طرح این پرسش که چرا ما دچار حسرت و رنج شده و رفتار خشونت آمیز از ما سر می‌زند؟ اضافه کرد: دلیل آن این است که ما از خودمان سفر کرده و رفتیم در بازار هیاوهو و غوغای زندگی سرگرم شدیم. «عمر بگذشت به بی حاصلی و بوالهوسی/ ای پسر جام می‌ام ده که به پیری برسی/ چه شکرها که در این شهر قانع شدند/ پاکبازان طریقت به مقام مگسی».

این پژوهشگر حوزه دینی تصریح کرد: آدم‌ها وقتی از خود دور می‌ شوند و برون می‌آیند، سعی می‌کنند که فاتح دنیای بیرونی باشند. اگر فرد فقط به دنبال جمع آوری رزومه برای خود باشد، حواسش نیست که آرام آرام از خود فاصله می گیرد و وقتی آدم‌ها از خودشان فاصله می‌گیرند ، دیگر توان تسلط و مدیریت احساسات خود را از دست می دهند. دیگر بازیگوشی‌های ذهن را نمی‌توانند کنترل کنند و به راحتی فریب زبان را می‌خورند و نمی‌دانند که از راهی نزدیک لطمه می خورند. آنها دیگر نمی‌توانند در مقابل وسوسه های دل قرار بگیرند. دل به سوی خودش پرواز می‌کند و ذهن می‌ تواند برای خودش انواع حقه‌ها را بسازد. زبان می‌تواند دروغ هایی را درست و اسم آن را معرفت بگذارد و ذهن آدمی را فریب دهد. آن وقت نتیجه این تفکر، این است که این موجود که نامش انسان است تبدیل به موجودی شر، مسموم و خطرناک می شود. به تعبیر حضرت مولانا  ای تو در پیکار خود را باخته/ دیگری را تو ز خود نشناخته/ تو به هر صورت که آیی بیستی/ که منم این ولله آن تو نیستی.

مهدوی از دست دادن کنترل ذهنی را مصیبت بشر خواند و افزود: فردی که کنترل ذهنی خود را از دست دهد ، ذهن برای او نقشه می‌کشد و طراحی می‌کند و دنیاهای تاریک می‌سازد. از این رو است که ذهن بی جرم و جنایت به سایر افراد حمله می‌کند و موجب می شود که به دیگران تهمت و اتهام زده شود. ذهن من گاهی اوقات خود من را می‌پیچاند و می ‌گوید تو بدبخت، ضعیف و حقیر هستی . ذهن من از مسائل بسیار بسیار ساده، هیولای بزرگ می‌سازد. همواره من را در مقابل مشکلات کاذب قرار می‌دهد. دل من با کینه مانوس‌تر، با حرص آمیخته‌تر و با حرص آشناتر است.

وی ادامه داد: زمانی که دل لانه چنین موجودات ناصواب باغ وحشی می شود و ذهن آنقدر پرواز می کند تا هر بلایی را بر سر انسان بیاورد، آدم‌ها دیگر آن وقت مسخره زندگی می شوند. آدم‌ها ضعیف شده و به لحاظ روانی ناچیز می شوند. آن گاه است که در ظاهر انسانی اما درونت را باد برده است.

مهدی با اشاره به شعر «ای دریغا بُرد ما را بود باد/ تا ابد وا حسرتا شد للعباد، گفت: من ماسکم بر روی صورت مانده و به من دکتر، مهندس می‌گویند اما معلوم نیست در درون من چه خبر است. درون در آزمون‌های بزرگ واژگون می شود. درون در موقعیت‌های خطیر رفتاری از خود نشان می دهد که حیرت انگیز است. به همین دلیل بزرگان ما گفتند که کسانی که خانه را ترک می‌کنند خانه‌شان ویران می‌شود ، شیشه دلشان را دود می‌گیرد و ممکن است این افراد دست به اسلحه برند. اینونه افراد ساده ترین کاری که می‌کنند، دست به خشونت است. این ها همان موجوداتی هستند که خداوند متعال با حیرت به این ها نگاه می کند که چه فجایعی را از خود برجای می گذارند.

این پژوهشگر دینی با بیان اینکه امام حیسن (ع)در حادثه کربلا امام حسین و متاثر از قرآن و کلام پدرش امیر المومنین معتقد است کسانی بختیار هستند که مصیبت زدایی از خود کنند، ادامه داد: بختیاری هنگامی است که آدمی توان مصیبت زدایی از خودش را داشته باشد. کسانی می توانند احساس خرسندی کنند و بگویند من سالار خویشتن هستم که بتوانند تاریکی و این سم کشنده درونی را از خودشان دور کنند. از این رو ضرت مولانا می گوید بر سر اغیار چون شمشیر باش/ کین مکن روباه بازی شیرباش. در واقع باید شیر در برابر وسوسه ها و سخره‌گری های ذهنی باشی.

مهدوی یکی از دلایل رنج کشیدن در زندگی را سخره ذهن و دلبستگی‌های خودمان بودن مطرح کرد و افزود: در کاخ‌های رفیع زندگی می‌کنیم. به میلیاردها تومان می‌گوییم پول خرد. ماشین‌های لنگه به لنگه داریم ، اسم و شهرت و منصب مان جهانگیر شده است ولی یک شب در زندگی آرامش نداریم. این خوش خیالی است که اگر سوار ماشین آخرین مدل شویم، غم ما هم کاهش یافته و فکر و ذهن ما تازه و نو می شود. این‌ها دل آدمی را تازه نکرده و روح ‌دمی را احیا نکرده است. 

وی با بیان اینکه امام حسین کسانی را بختیار می داند که سوار بر مرکب اصل ذهن خود هستند، ادامه داد: وقتی به شخصیت امام حسین نگاه می کنیم می گوید که سعادت آدمی در فتح روح خودش است. آدمی زمانی سعادتمند است که در دورن خودش بتواند قاضی داشته باشد. به یک فکر منفی بتازد و راه بازیگری زبان و ذهن را ببندد.

مهدوی گفت: بنظرم مصیبت اسلام از زمانی آغاز شد که علمای شیعه و اهل تسنن در آن فعالیت جدی داشتند وآن اینکه ما از درون خانه به برون رفتیم و همه واقعه غدیر را خلافت کردیم. شیعه حرف‌ها، رنج‌ها و دردهای علی را ندید و اینکه امام می گوید بختیاری در درون خود و تهذیب دل و در مراقبت از نفس و کنترل ذهن می جوشد. شیعه این را تقلیل داد و آن را در حد خلافت خواهی حضرت علی خلاصه کرد. از آن سو هم اهل تسنن هم گفتن پیامبر(ص)، علی را به عنوان جانشین برگزید اما او جانشین معنوی است. بسیار خوب پس چرا وقتی حکومت تشکیل دادید ، اسم حکومت را اسم پیامبر گذاشتید؟ چه کسی به شما مجوز داد که حکومت را دینی  و مقدس کنید و نام پیامبر را بر سر آن بکشید و به کسی جرات نقد و نظر و انتقاد و اعتراض را ندهید. این ها معنویت را از ما ستاندند وآنها نیز دنیای ما را خراب کردند و ما به جایی رسیدیم که فراموش کردیم پیام حسین این بود که بختیاری را باید در درون جستجو کرد.

وی با طرح این پرسش که چرا یک عده در آن زمان شقاوت ورزیدند و شمشیر کشیدند، ادامه داد: امروز هم با زبانمان ما را فریب می دهند. مدام تکرار می‌کنیم ما اهل کوفه نیستیم. آنقدر مساله را به عقب و دور دست باز می‌گردانیم که گویی فقط شمر، عمر بن سعد و حرمله دست به اسلحه بردند و موجوداتی شرور شدند. آنها با این کار ذهن ما را فریب می دهند چراکه امام حسین می گوید این طبیعت انسان هایی است که از خودشان دورمی شوند.

مهدوی اضافه کرد: درهم و دینار و زر و زیور و قدرت چنان در چشمشان بزرگ می شود که روحشان لاغر می شود. انسان زمانی که روحش لاغر می شود دیگر به راحتی بازیچه شده و به اسلحه می‌کشد و ظلم می‌کند و هیچ اعتنایی به رنج و درد هبیچ بینوایی نمی‌کند.در واقع از مرحله آدمیت خروج پیدا می‌کنند.

این پژوهشگر دینی خاطر نشان کرد: پس از رحلت پیامبر دین عرفی شد و گوهر دین به تاراج رفت.تنها صورت دین باقی ماند آن هم چند بخش از دوران ده ساله پیامبر که بیشتر در مدینه بود که آن هم بیشتر جنگ ها با تحریف مفهوم جنگ همراه است. در زمان خلیه اول کسانی که به شیوه حکومتداری نقد و اعتراضی داشتند را به نام پیامبر و دین خدا از دم تیغ گذرانیدند و به مرورگوهر و روح دیانت، عقلانیت و منطق از بین ما بیرون رفت. تمام تلاش پیامبر این بود که ظلمت جهالت را بکوبد و بگوید که به نفس خود رجوع کنید اما پس از رحلت ایشان فاصله افتاد و همه به سمت زر ، زیور ، دینار و درهم رفتند و از این رو بود که خانه خراب شد و آن را دود گرفت.

وی تصریح کرد: اگر قوت و مال باشد اما جان تاریک باشد، ممکن نیست انسان اززندگی لذت ببرد. لذت زمانی پیدا می شود که جان با فضیلت است. وقتی انسان می‌تواند به جایی برسد که احساس سعادت کند. و سعادت جایی است که جان انسان با فضیلت است. سعادت این جاست که به افراد حق انتخاب می دهند و می گویند امشب شب عاشورا است و ممکن است فاجعه ای در پیش باشد و می توانید بروید، و حجت را ازشما برداشته و گله ای ندارم اما آنها بنشینند و آگاهانه این خطر را انتخاب کنند.

مهدوی لذت پاداش فضیلت را در منش، بزرگی و پاکدامنی عنوان کرد و گفت: پاداش فضیلت در این است که انسان را بدون هیچ تقسیمی نه شیعه ، نه سنی، نه خودی و غیرخودی، انسان ببینی. انسان برایت مهم باشد و آنجایی که هرکسی را با خودت میزان قرار می‌دهی و پای خیرخواهی به وسط می آید او را بر خود مقدم بدانی. اینجا فضلیت بوده و لذت بخش است. وقتی به کسی ظلم نمی‌کنی و ظلم نمی‌بینی لذت بخش است. آنچه که برای خود مکروه می‌دانی، پیشتر از دیگران سلب کنی تو دارای فضیلت هستی و وقتی دارای فضلیت شوی این لذت بخش است. امام حسین (ع) پیام آور این سخن است.

این پژوهشگر حوزه دین یادآور شد: در روز عاشورا شاهد هستیم برخی در کنار گروهی که شمشیر و نیزه در اختیار دارند، در دامن های خود سنگ آورده اند و این افراد آشنا بودند. از امام می پرسند که پس چرا آنها در مقابل شما ایستادند که حضرت در پاسخ می‌فرماید که الناس عبید الدنیا . زمانی که مردم برده شدند و همه تمام توانشان حفظ قدرت، حکومت و نظام شد و نه حفظ حقیقت و عدالت . وقتی احساس مالکیت در قدرت کردند و به جای اینکه عشق بورزند و خدمت کرده و راه عدالت را باز کنند، احساس مالکیت کردند و چشمانشان را برق درهم و دینار و دلار و یورو برد، عبید شدند و دیگر نمی توانند حتی یک فکر منفی را از خود دور کنند.

مهدوی با تاکید بر اینکه انهایی که دنبال خشونت هستند، مشکل قرآن نیست بلکه مشکل افرادی هستند که از خانه به در شدند و یادشان رفته که برگردند، اظهار کرد: آدم هایی که از خود دور هستند، به طور مثال می‌شود ولید بن عقده که خواستگار حضرت زینب بود. او انسان به شدت موجه و از فرماندهان جنگ قادسیه بود. نباید فکر کرد که این افراد، انسان‌های خردی بودند بلکه ابر مردهایی بودند که در میدان نبرد شمشیر زده و جانباز بودند اما بعدها به خیمه امام حسین حمله می‌کنند و حتی به گوشواره کودکان مظلوم هم رحم نکردند با وجود اینکه می دانستند این ها فرزندان پیامبر هستند.

وی با بیان اینکه آدمی که از خود دور می شود، تبدیل به شمشیرو تکبر می شود و دیگر معنای درد را متوجه نمی شود، گفت: آنها راحت به امام حسین می گفتند او خارجی است و از دین برون رفته است. گفتند از ولی امر مسلمین وقت تبعیت نکرده و از این رو کشتن آنها آسان و مثل آب خوردن بود.

به گفته مهدوی انسان مدرن و قدیمی وقتی از خود دور می‌شود، می تواند حق دیگری را به راحتی آب خوردن زیر پا بگذارد. او ادامه داد: اختلاس ها مگر غیر از سر بریدن ها است؟ سه هزار میلیارد و چهار هزار میلیارد دزدی می‌شود و بعد صاف صاف راه می‌رود و عین خیالش هم نیست که یک نفر دیگر بخاطر نداری خودکشی می‌کند. فساد و طلاق همه جا را می‌گیرد. عین خیالش نیست بعد می‌نشیند برای امام حسین سینه می زند. چون از خود فاصله گرفته این کار آسان و راحت است.

وی با بیان اینکه شقاوت در جایی است که انسان از خود فاصله گرفته و رفته است، گفت: امام حسین (ع)شب عاشورا همه را جمع می کند و می گوید بروید بختیار شوید. اگر بختیار شوید قدرت خواهید داشت جلوی غضب تخیلی‌تان را بگیرید. برای اینکه بختیار شوند می‌گوید فاتح خودتان شوید. شب عاشورا به صحابه می‌گوید هنوز آفتاب طلوع نکرده است و صبح رویداد بزرگی را خلق و آن را تلخ رقم می زنید. درآخرین وداع به او می‌گویند برو با دشمنان صحبت کن می‌گوید چند بار صحبت کردم اما این‌ها قدرت ندارند که بشنوند و هرچه می‌گویم گوش این‌ها کر است.

مهدوی خاطرنشان کرد: امام خطاب به لشکر دشمن گفت به نفس‌هایتان بازگردید. کوزه‌های پر از درهم و دینار مستتان کرده و عقلتان را از کار انداخته است. بدون عقل تصمیم نگیرید. اما فقط از این سو صدای ناله و استغفار می آمد و آن طرف هلهله به پا شده بود. صبح شد و هیچ تغییری در آنها نشد چون خانه از پای بست ویران شده بود. آنها صدای حق و حقیقت را نمی شنیدند و ریختند و زدند و به تاراج بردند و کار به پایان رسید.

این پژوهشگر دینی در پایان سخنان خود با اشاره به فرازهایی از دعای عرفه، گفت: امام در این دعا به خدا می‌گوید مرا بدبخت نکن. زمانی بدبخت هستم که جاده را کج بروم آنگاه عزت‌ام فرو می‌ریزد و اعتبارم را به تاراج رفته و آن را به خرید و فروش می‌گذارم. به همین دلیل به یزید می‌گوید من با تو بیعت نمی‌کنم. سوای اینکه تو ظالم و ستمگر هستی و حق مردم را خورده‌ای و وجودت نامشروع است .

وی با تاکید بر اینکه حکومت متعلق به هیچ کس نیست، ادامه داد: حکومت حتی متعلق به پیغمبر و امام زمان (عج) هم نیست. حکومت فقط و فقط متعلق به مردم است. از این رو امام حسین آن سیستم را برنتافت و اعتراض کرد و گفت حکومت مال من است و چون یزید فرد ناسالمی است، من می توانم به او اعتراض و نقد کنم. او در خصوص عدم بیعت با یزید می‌گوید تو نمی توانی روح من را بشکنی و من عقب نشینی نمی کنم.

مهدوی تصریح کرد: همه را کشتند ولی اشتباها یا عمدا سر امام حسین (ع) را بالای نیزه زدند تا همه بدانند آنی که کشته شده از همه سربلندتر و سعادتمندتر است.  او فاتح نفس خود بود و مابقی فاتح دنیا بودند. در تاریخ نوشته‌اند که چند روز پس از این حادثه گویی بر سر کوفه و شام خاک مرده ریخته بودند. فاتحان گرچه به دینار و درهم رسیدند اما پشیمان بودند. اما این طرف گرچه زخمی و آسیب دیده هستند اما چهره آنها روشن است.

مشاهده خبر در جماران