گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در گفت و گو با جماران؛

مروری بر زندگی علامه جعفر مرتضی

ارتباط ایشان با آیت‌الله خامنه‌ای بسیار صمیمانه بود. رهبری در جلساتی مانند مجمع جهانی اهل‌بیت، به استفاده از کتاب‌ها و اندیشه‌های علامه تأکید می‌کردند. همچنین زمانی که آقای مجید مجیدی قصد ساخت فیلم «محمد رسول‌الله (ص)» را داشتند، رهبری ایشان را برای رفع شبهات و بهره‌مندی از نظرات علامه، به نزدشان فرستادند.

پایگاه خبری جماران: سید عبدالله مرتضی فرزند ارشد علامه سید جعفر مرتضی که برای شرکت در ششمین سالگرد رحلت پدر خود به ایران آمده، در گفت‌وگویی با خبرنگار جماران با اشاره به فعالیت‌های علمی آن مرحوم از ارتباط وی با حضرت امام خمینی(س)، رهبر انقلاب و سید حسن نصرالله سخن گفته است.

مشروح این گفت و گو در پی می آید:

 

 

لطفاً خود را معرفی کرده و به سیر زندگی‌ علامه سید جعفر مرتضی عاملی، از دوران کودکی تا تحصیلات ایشان در نجف و قم بپردازید.

من سید عبدالله مرتضی، فرزند ارشد علامه آیت‌الله سید جعفر مرتضی عاملی هستم. ولادت علامه در بیست و پنجم ماه صفر سال ۱۳۶۴ هجری قمری، برابر با بیستم بهمن ۱۳۲۳ شمسی و نهم فوریه ۱۹۴۵ میلادی است.

اولین استاد ایشان، پدر و مادرشان بودند. پدر ایشان، علامه سید مصطفی مرتضی، از علما و شاعران جنوب لبنان بود که در شهر عَیناتا الجَبَل سکونت داشتند. علامه تا سن ۱۷ سالگی در همان منطقه بودند و تعلیم قرآن کریم، تلاوت صحیح، صرف، نحو و بلاغت را نزد پدرشان آموختند.

در یکی از ایام عاشورا، زمانی که ایشان پنج یا شش‌ساله بودند، به همراه پدرشان به مجلس عزای حسینی در شهر صور رفتند که توسط آیت‌الله سید حسین شرف‌الدین برگزار شده بود. قاری قرآن با تأخیر مواجه شد و پدرشان از علامه خواستند که قرآن تلاوت کنند. پس از تلاوت صحیح ایشان و خواندن آیه «ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ»، آیت‌الله شرف‌الدین تکبیر گفتند و به پدرشان فرمودند که این فرزند، آینده و شأن خوبی خواهد داشت.

علامه از سن ده‌سالگی شعر می‌سرودند، اما پس از انتقال به نجف، پدرشان گفتند: «من شما را عالم می‌خواهم، نه شاعر.» و ایشان سرودن شعر را متوقف کردند. در سن ۱۷ سالگی، در سال ۱۳۸۲ هجری، به نجف اشرف مشرف شدند و در مدرسه علامه بروجردی مشغول به تحصیل گردیدند. ایشان نزد اساتید بزرگی چون شیخ محمدتقی جواهری، شیخ محمدهادی معرفت، سید عبدالصاحب حکیم و سید محمدجواد فضل‌الله درس خواندند.

 پس از حدود هفت سال اقامت در نجف، به درخواست پدرشان و پس از استخاره، برای ادامه تحصیل به قم سفر کردند. در قم، در جلسه تفسیر قرآنی شرکت می‌کردند که با حضور علمایی چون آقایان روحانی، شبیری زنجانی، احمدی میانجی، علی مشکینی، ابراهیم امینی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، احمد پایانی، سید رضا صدر و سید ابوالفضل میرمحمدی برگزار می‌شد.

 دروس عالی و بحث خارج فقه و اصول را نزد آیت‌الله سید علی فانی، آیت‌الله مرتضی حائری، میرزا هاشم آملی، آیت‌الله محمدرضا گلپایگانی و آیت‌الله زنجانی به اتمام رساندند. پس از حوادث عراق و اخراج طلاب خارجی، تعداد طلاب لبنانی در قم که تا پیش از انقلاب حدود ۱۴-۱۵ نفر بودند، افزایش یافت. علامه به فکر تأسیس مدرسه‌ای برای طلاب لبنانی و غیر لبنانی از بحرین، حجاز و کشورهای آفریقایی افتادند و پس از پیروزی انقلاب، مدرسه «منتدی جبل عامل» را به‌عنوان اولین مدرسه عربی در قم تأسیس کردند.

 

فعالیت‌های علامه پس از انقلاب اسلامی، ارتباط ایشان با امام خمینی (ره) و رهبری، و مصائب ایشان در جنگ‌ها چه بود؟

علامه علاوه بر تأسیس مدرسه، منازل و آپارتمان‌هایی را برای طلابی که وضعیت معیشتی سختی داشتند، تهیه می‌کردند و به‌صورت دوره‌ای در اختیار آنان قرار می‌دادند. در اوایل انقلاب، ایشان از طریق جلسات مباحثه‌ای که با حضور علمایی چون آقایان احمدی میانجی، روحانی و شبیری زنجانی در محضر امام خمینی (ره) در قم برگزار می‌شد، با امام آشنا شدند؛ هرچند از نجف ایشان را می‌شناختند؛ اما ارتباط مستقیمی نداشتند. امام از روش بیان و استنباط ایشان از روایات و آیات بسیار خشنود بودند.

 علامه در پژوهش‌های فرهنگی، سیاسی، نظام‌سازی و امور مربوط به جنگ تحمیلی مشارکت داشتند. ایشان با استخراج احکام امور کشور و سازماندهی اداری از آیات و روایات، به تدوین قوانین برای نظام جمهوری اسلامی کمک می‌کردند. همچنین جلسات هفتگی با گروه‌های پژوهشی سپاه و سرداران داشتند و با بازخوانی و شرح سیره جنگی پیامبر (ص) و ائمه (ع)، اصول و مبانی جنگ اسلامی، نحوه برخورد با اسرا و مسائل دیگر را تبیین می‌کردند که این مباحث، پایه تدوین چندین کتاب از جمله «سیاسة الحب»، «من شئون الحرب» و «الاستخبارات و الأمن فی روایات أهل البیت» (در سه جلد به قلم شیخ علی دعموش و تحت نظارت علامه) شد.

ارتباط ایشان با امام خمینی بسیار عالی بود تا جایی که امام به دیگران توصیه می‌کردند از علم و فکر علامه استفاده کنند. پس از رحلت امام، به درخواست آیت‌الله خامنه‌ای، متنی را به‌عنوان زیارت‌نامه برای امام نوشتند که فردای آن روز، پیش از نماز میت، در مراسم تشییع قرائت شد. ایشان همچنین مشاور فرماندهان مقاومت لبنان بودند و مسائل شرعی جنگ را برای آنان تبیین می‌کردند. خود علامه چندین بار برای تبلیغ به جبهه‌های جنگ ایران و عراق رفتند و در عملیات محرم ۱ و ۳ حضور داشتند که در همان عملیات در منطقه موسیان دهلران، مجروح شدند. در جنگ سال ۲۰۰۶ اسرائیل علیه لبنان، کتابخانه و منزلشان در جنوب لبنان، منزلشان در بیروت، دفترشان و همچنین منازل همه فرزندانشان کاملاً ویران شد. بخش مهمی از کتابخانه ایشان در جنوب که شامل آرشیو کتب خطی، نادر، اسناد و فیلم‌ها بود، به‌کلی از بین رفت و خاکستر شد.

 ایشان کتاب‌های باقی‌مانده را مجدداً جمع‌آوری کرده و کتابخانه‌ای عمومی در کنار مزارشان در جنوب لبنان وقف کردند. در جنگ اخیر نیز منزل ایشان و ما در بیروت مجدداً آسیب دید و ویران شد. تمام آثار علامه در زمان حیات خودشان به چاپ رسید.

 

واکنش علامه به نابودی کتابخانه‌شان چه بود؟ همچنین می خواهم بدانم ارتباط ایشان با رهبری و فعالیت‌های علمی‌شان پس از بازگشت به لبنان چگونه بود؟

پس از پیروزی حزب‌الله در سال ۲۰۰۶، باوجود ناراحتی شدید از نابودی کتابخانه‌شان، جمله‌ای گفتند با این مضمون که: «مهم این است که ما پیروز شدیم.» و این پیروزی را به جوانان حزب‌الله تبریک گفتند.

ارتباط ایشان با آیت‌الله خامنه‌ای بسیار صمیمانه بود. رهبری در جلساتی مانند مجمع جهانی اهل‌بیت، به استفاده از کتاب‌ها و اندیشه‌های علامه تأکید می‌کردند. همچنین زمانی که آقای مجید مجیدی قصد ساخت فیلم «محمد رسول‌الله (ص)» را داشتند، رهبری ایشان را برای رفع شبهات و بهره‌مندی از نظرات علامه، به نزدشان فرستادند. علامه در سال ۱۹۹۳ میلادی (۱۴۱۴ قمری) به درخواست پدرشان که بیمار بودند، به لبنان بازگشتند.

ایشان در سال ۱۹۹۶ میلادی (۱۴۱۷ قمری) مرکزی به نام «المرکز الإسلامی للدراسات» را برای پاسخ به شبهات، فعالیت‌های فرهنگی و نشر آثارشان تأسیس کردند و به محققان و طلاب، روش‌های پژوهش را تعلیم می‌دادند. از جمله کتاب‌های مهم ایشان می‌توان به «الصحیح من سیرة النبی الأعظم (ص)» در ۳۵ جلد و «الصحیح من سیرة الإمام علی (ع)» در ۵۳ جلد اشاره کرد که هر دو جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران را دریافت کردند.

 دیگر آثار برجسته ایشان عبارتند از: «الصحیح من سیرة الإمام الحسین (ع)» در ۲۴ جلد، «سیرة الإمام الحسن (ع)» در ۱۲ جلد، مجموعه ۲۱ جلدی «مختصر مفید» شامل پرسش‌وپاسخ‌های عقیدتی، کتاب چهارجلدی «مأساة الزهراء (س)» در رد شبهات، و آثار متعدد دیگر.

 ایشان در مجموع ۱۱۵ عنوان کتاب در ۲۷۰ جلد تألیف کرده‌اند که شامل موضوعاتی چون تفسیر، تاریخ سیاسی ائمه (ع)، شهرسازی در اسلام (تخطیط المدن فی الإسلام)، اقتصاد اسلامی (السوق فی ظل الدولة الإسلامیة) و اخلاق پزشکی (الآداب الطبیة) می‌شود.

 

علامه علاوه بر جوایز کتاب سال، چه افتخارات دیگری کسب کردند و چه خاطره‌ای از دیدارتان با امام خمینی (ره) دارید؟

ایشان علاوه بر دو جایزه کتاب سال، جایزه فارابی را نیز در سال ۲۰۰۹ برای کتاب «امام علی (ع) و خوارج» دریافت کردند و جوایز متعددی از جشنواره امام رضا (ع) و مراسم‌های غدیر کسب نمودند. همچنین مراسم‌های نکوداشت متعددی در قم، مشهد، تهران و لبنان برایشان برگزار شد.

در سال ۱۹۹۸ میلادی (۱۴۱۸ قمری)، به درخواست و اصرار حضرت آیت‌الله بهجت، حوزه علمیه «الإمام علی بن أبی‌طالب (ع)» را در بیروت تأسیس کردند که یکی از مهم‌ترین حوزه‌های علمیه لبنان به شمار می‌آید و شعبه دوم آن را نیز در زادگاهشان در جنوب لبنان بنیان نهادند. ایشان همچنین خانه‌هایی برای سکونت طلاب متأهل که توانایی تأمین منزل نداشتند، تهیه کردند.

خاطره‌ای از دیدار با امام خمینی (ره) دارم. در سال ۶۲ شمسی، زمانی که من از ناحیه پا در عملیات محرم مجروح شده بودم و صورتم به دلیل بیماری سالک پانسمان بود، به همراه پدرم برای دیدار امام به تهران رفتیم. صبح زود، پیش از ساعت هشت، به منزل امام رسیدیم و ایشان روی بالکن نشسته بودند. بالا رفتیم و سلام کردیم. امام از من پرسیدند: «جبهه بودی؟» و من پاسخ دادم. هنگام خداحافظی، امام به زخم صورتم اشاره کردند و گفتند: «این سالک است؟» گفتم: «بله، دعا بفرمایید.» امام زمزمه‌ای کردند. ما دست ایشان را بوسیدیم و به قم بازگشتیم. فردای آن روز صبح که از خواب بیدار شدم، پانسمان از روی صورتم افتاده بود و هیچ اثری از آن زخم چرکین وجود نداشت، جز یک قرمزی بسیار جزئی. مادرم با تعجب پرسید چه شده و پدرم با لبخندی گفتند: «این از برکات امام بود. امام برای شما دعا کرد و این از معجزات ایشان است.»

 

لطفاً به خاطراتی از سال‌های پایانی حیات علامه، به‌ویژه دوران بیماری و ارتباط ایشان با رهبری بپردازید.

یکی از خاطرات مربوط به زمانی است که ایشان به بیماری سرطان مبتلا بودند. قبل از ورود به اتاق عمل، درحالی‌که اطرافیان ایشان را برای جراحی آماده می‌کردند، ایشان قلم در دست داشتند و بی‌توجه به اطراف، مشغول نوشتن بودند. پس از عمل و به‌هوش‌آمدن در تخت بیمارستان، ناگهان با حالتی نگران پرسیدند: «دفتر و قلم من کجاست؟»

 دفتر و قلم را به ایشان دادم و شروع به نوشتن کردند. پزشکی که ایشان را عمل کرده بود، با دیدن این صحنه شگفت‌زده شد و گفت تابه‌حال کسی را ندیده که پس از چنین عمل سختی، دقایقی بعد از به‌هوش‌آمدن، مشغول نوشتن شود. خاطره دیگر زمانی است که در بیمارستان تحت شیمی‌درمانی بودند و خبر آوردند که آیت‌الله خامنه‌ای قصد عیادت دارند. علامه فوراً به ما گفتند که برگه ترخیص را بگیریم تا سریع از بیمارستان خارج شویم. علت این کارشان این بود که نمی‌خواستند رهبری وقت خود را برای عیادت ایشان صرف کنند و معتقد بودند رسیدگی به امور امت و مردم مهم‌تر است.

ما به‌سرعت کارهای ترخیص را انجام دادیم و به قم بازگشتیم. ایشان می‌گفتند: «نمی‌خواهم وقت ایشان تلف شود، امورات دیگری بسیار مهم‌تر از عیادت من است.» این نشان‌دهنده احترامی بود که برای جایگاه رهبری قائل بودند و حفظ نظام جمهوری اسلامی را واجب می‌دانستند. آقای سید ابوالحسن نواب نقل می‌کنند که یک‌بار به همراه علامه خدمت رهبری رفته بودند و آقا به ایشان گفته بودند: «حاج‌آقا جعفر، ما را تحویل نمی‌گیری!» این جمله نشان‌دهنده اشتیاق رهبری به دیدار علامه بود، درحالی‌که ایشان به دلیل مشغله‌های تحقیقی، کم‌سفر بودند.

پس از وفات علامه، پیام تسلیت رهبری، اعزام هیئتی متشکل از آیات تسخیری و اختری به لبنان و سخنرانی مشهور سید حسن نصرالله در مراسم هفتم ایشان، همگی نشان از جایگاه ویژه علامه نزد مسئولین نظام جمهوری اسلامی دارد. اخیراً نیز فیلمی مستند در سه قسمت از زندگی ایشان با مصاحبه‌هایی از علما، محققان و سیاست‌مداران ایران، لبنان و عراق تهیه شده که از شبکه‌های مختلف پخش گردیده است.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.