به گزارش جماران، سیدمحمد حسینی، وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاون امور مجلس رئیسجمهور، با حضور در حسینیه جماران و در گفتگو با محمد حسین رنجبران در برنامه «حضور» به تبیین ابعاد مبارزاتی و شخصیتی امام (ره) پرداخت. وی با بیان خاطراتی نقاط قوت و ضعف دولت سیزدهم را واکاوی کرد. حسینی همچنین به ضرورت تعامل منصفانه با مجلس، اهمیت انسجام ملی و نقش «جهاد تبیین» در مسئولیتپذیری اجتماعی اشاره میکند. وی در پایان، حضور علی لاریجانی در شورای عالی امنیت ملی را فرصتی برای تقویت دیپلماسی عمومی و بهرهگیری از ظرفیتهای جهانی نظام ارزیابی کرد.
اولین دیدار با امام در جماران، خاطرهای فراموشنشدنی بود
دکتر سیدمحمد حسینی وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاون امور مجلس دولت سیزدهم درخصوص نخستین دیدارش با امام خمینی (ره) بیان داشت: سال ۵۹ در قالب جمع فرهنگی جهاد سازندگی به جماران آمدیم. وقتی به کوچه رسیدیم همه بیاختیار شروع به دویدن کردند تا هر چه زودتر خدمت امام برسند. ابهت و عظمت امام بهگونهای بود که گاهی نمیتوانستیم به چهره ایشان نگاه کنیم. در آن جلسه بیشتر از اینکه به سخنان امام دقت کنیم، مبهوت شخصیت و هیبت ایشان بودیم.
امام جاذبهای داشت که ما را از فوتبال به مبارزه کشاند
او با یادآوری دوران نوجوانیاش گفت: در رفسنجان از دهه ۴۰ بسیاری از مردم مقلد امام بودند. من اهل فوتبال بودم، اما وقتی وارد جلسات مذهبی و سیاسی شدیم دیگر علاقهای به سرگرمیهای آن زمان باقی نماند. نمایشهای مذهبی و انقلابی اجرا میکردیم و مردم پیام آن را میگرفتند. معلمان انقلابی ما هم نقش بزرگی داشتند. همینها باعث شد از همان نوجوانی به نهضت امام بپیوندیم.
مردم رفسنجان در راهپیمایی چهلم شهدای قم پیشگام شدند
حسینی درباره نخستین حضورهای انقلابی خود افزود: در رفسنجان شب قبل از چهلم شهدای قم اعلامیهها را در خانهها پخش کردیم و فردا راهپیمایی شکل گرفت. علما دستگیر یا تبعید شدند و حتی خانمها هم در راهپیمایی شرکت کردند. در چهلم دوم، ما جوانان پیشگام شدیم و بسیاری دستگیر شدیم. از کودکی با رساله و اندیشه امام آشنا بودیم و همین ظلمستیزی امام ما را جذب کرد.
وی ادامه داد: در مقطعی اسلحه تهیه کردیم. برخی از دانشجویان که در تهران بودند، میگفتند با راهپیماییها به نتیجه نمیرسیم و در نهایت به درگیری مسلحانه کشیده خواهد شد. ما هم برای آموزش در کوهها تمرین میکردیم. حتی یک بار در همین تمرینها یکی از دوستانمان تیر خورد. اما امام همواره تأکید داشتند که تنها راه پیروزی، حضور گسترده مردم است نه مبارزه چریکی. همین مردمی بودن رمز پیروزی انقلاب شد.
حسینی بیان داشت: این حرکتها درست است که ابتدا با جمعیت اندک آغاز شد اما به مرور فراگیر شد. مردم با فطرت پاک خودشان تشخیص میدادند که این حرکت یک حرکت الهی است و امام یک عالم و فقیه ربانی و الهی است که چیزی را برای خودش نمیخواهد و این حرکت او برای مردم است. تهران هم شاید دیرتر از شهرهای دیگر، پیوست چون مشکلتر بود ولی بعدها مردم به تدریج آمدند و آمدند و آن اجتماعات عظیم شکل گرفت و منجر به پیروزی انقلاب شد.
شاخص انقلاب، فرهنگی بودن آن بود
وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی با اشاره به ویژگی منحصر به فرد انقلاب گفت: انقلاب ما یک تحول فکری بود. مردم به بلوغ رسیدند که باید دگرگونی اساسی ایجاد شود. یاران بزرگ امام همچون شهید صدوقی و شهید دستغیب هم با زهد و تقوا مردم را همراه میکردند. شعارهای امام درباره استقلال و عزت، فطری و جاودانه بود و دلهای مردم را به حرکت درآورد.
وی گفت: امام و یارانشان به تدریج توانستند مردم را آماده کنند تا یک تحول اساسی در اوج ناباوری قدرتهای جهانی شکل بگیرد. چون آنها واقعا باور نداشتند که این تغییر شکل بگیرد. اما امام از ویژگیها و اعتقادات دینی مردم بهخوبی بهره گرفتند و در آنها احساس مسئولیت ایجاد کردند. این تحول بزرگ بدون جنگ مسلحانه و درگیریهای گسترده شکل گرفت.
از نگاه امام حضور مردم در صحنه تغییر را رقم زد
حسینی خاطرنشان کرد: این جنبه مردمی بودن انقلاب بسیار مهم بود. امام همواره تأکید میکردند که نمیتوان با یک گروه اندک، یک نظام را تغییر داد؛ برخلاف گروههایی مثل چریکهای فدایی خلق یا منافقین (مجاهدین خلق) که تصور میکردند با تشکیل سازمانها و گروههای چریکی میتوانند رژیم را سرنگون کنند. در نگاه امام، تنها با حضور مردم در میدان امکان تغییر وجود داشت و هنگامی که مردم وارد صحنه شدند، همهچیز دگرگون شد.
امام مرزبندی نمیکردند؛ همه باید با رعایت موازین شرعی در صحنه باشند
حسینی درباره جذب همه اقشار توسط امام توضیح داد: امام مرزبندی نمیکردند و میگفتند همه باید در صحنه باشند. البته بر رعایت حدود اسلامی تأکید داشتند و این را وظیفه شرعی خود میدانستند. قبل از انقلاب هم در مصاحبههایی که میکردند، هم بر جمهوریت و هم بر اسلامیت تأکید داشتند و اینکه ما نمیخواهیم محدودیت ایجاد کنیم. معتقد بودند زنان هم میتوانند در جامعه حضور داشته باشند، نه اینکه فقط در خانه بمانند. ایشان فرمودند ما با برهنگی و ابتذال مخالفیم، نه با حضور اجتماعی زنان.
نگاه جامع امام همه اقشار را پای کار انقلاب آورد
او به نگاه جامع امام در حوزه فرهنگ اشاره کرد و افزود: امام در نخستین سخنرانی در بهشت زهرا فرمودند: ما با سینما مخالف نیستیم، با فساد مخالفیم. ایشان ابزار فرهنگی مانند سینما و تئاتر را مفید میدانستند، به شرط آنکه در خدمت ارزشهای اخلاقی باشد. همین نگاه جامع موجب شد همه اقشار، حتی زنان بیحجاب، در تظاهرات و رفراندوم حضور یابند.
خالی شدن آموزش و پرورش از نیروهای متدین بعد از انقلاب، آفت بزرگ فرهنگی بود
وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره تفاوت نسلها در دوران پیش از انقلاب اسلامی و بعد از پیروزی انقلاب گفت: در زمان شاه، محیطها بستهتر بود و مردم بیشتر تحت تأثیر روحانیت و معلمان قرار داشتند. خانوادههای مذهبی تلاش میکردند فرزندانشان در معرض ابتذال قرار نگیرند. بعد از انقلاب، متأسفانه تمرکز بر کار فرهنگی کاهش یافت. بسیاری از نیروهای فرهنگی به دستگاههای اجرایی رفتند و آموزش و پرورش از حضور نیروهای متدین خالی شد. با این حال، نسل انقلاب توانست تحولات بزرگی ایجاد کند.
بعد از انقلاب فرهنگ به ردههای بعدی اولویت رفت
حسینی با اشاره به سرمایهگذاری گسترده دشمن در حوزه فرهنگ خاطرنشان کرد: درست است که ما صداوسیما و سینما و برنامههای فرهنگی داشتیم، اما سرمایهگذاری در این عرصه کافی نبود. در ابتدای انقلاب، وقتی مسائل معیشتی مردم در اولویت قرار گرفت، فرهنگ به ردههای بعدی رفت و سرمایهگذاری لازم روی آن صورت نگرفت. به طوری که میگفتیم به اندازه پول یک تراکتور به ما بدهید، ما برویم کار فرهنگی کنیم. در حالی که استعدادهای فراوانی وجود داشت و میتوانستیم آثار و محصولات فرهنگی ارزشمندی تولید کنیم.
ظرفیت جهانی آثار فرهنگی ایران
او به تجربه خود در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اشاره کرد: در ترکیه، برای برگزاری هفته فرهنگی حضور داشتیم. وزیر فرهنگ ترکیه با دیدن پوستر سریال یوسف پیامبر گفت: «این یوسف پیامبر است.» یعنی آثار فرهنگی ما در جهان اثرگذار بود و ظرفیت بالایی داشت.
نسل انقلاب همچنان اثرگذار است/ اگر فعالیتهای فرهنگی انجام نمیشد، شاید استحالهای جدی رخ میداد
حسینی در پاسخ به نگرانیها درباره نسل جدید گفت: در دوران انقلاب نسل بسیار خوبی تربیت شد. گاهی ما بزرگنمایی میکنیم. بالاخره ناهنجاریهایی در جامعه وجود دارد که گاهی این را خیلی گسترش میدهیم. این مسائل در همه جای دنیا هست. حتی ممکن برخی از این مسائل در صدر اسلام هم بوده باشد. در عین حال که باید بپذیریم که میتوانستیم بهتر عمل کنیم و هنوز به نقطه مطلوب نرسیدهایم. اما با وجود همه کمبودها، اگر این فعالیتها انجام نمیشد، شاید استحالهای جدی رخ میداد.
وی درباره حضور جوانان در بزنگاههای حساس تأکید کرد: در دوران جنگ تحمیلی دیدیم که دشمن در میدان نبرد حریف ما نشد. با وجود امکانات اندک، در برابر شرق و غرب ایستادیم. همین موجب شد که دشمنان بهجای جنگ سخت، روی جنگ نرم سرمایهگذاری فراوان کنند. آنان در حوزه سریالها، فیلمها و رسانههای خارجی سرمایهگذاری کردند و شاید بعضی از جوانان و دانشآموزان ما هم تحت تأثیر قرار گرفتند. اما باز هم میبینیم که در بزنگاهها، مانند جنگ اخیر ۱۲ روزه، بسیاری از همین جوانان دوباره به میدان آمدند. حتی برخی از اپوزیسیون خارج از کشور نیز اعلام کردند که میخواهند برای دفاع از ایران اسلحه به دست گیرند. یعنی این حقانیت نظام اسلامی باعث میشود که خیلیها برگردند.
حسینی افزود: البته باید توجه داشت که دشمن با فضاسازی رسانهای سنگین کار میکند. حکومتهایی در جهان با همین انقلابهای رنگین و مخملین تغییر کردهاند اما دشمن در ایران کاری از پیش نبرد. این نشان میدهد که پایههای ایمان مردم قوی است. ولی باید بتوانیم این تحکیم را بیشتر تقویت کنیم.
قدرت رسانهای دشمن و ضرورت سواد رسانهای
حسینی با اشاره به فعالیت شبکههای متعدد ضدانقلاب گفت: آنها حتی عکسهای چند سال قبل را دوباره منتشر میکنند و ادعا میکنند اعتراضات تازهای رخ داده است. آنها مرتب منفیبافی و سیاهنمایی دارند و حاضر نیستند هیچیک از نقاط قوت ما را بیان کنند و در مقابل، ضعفها را بزرگنمایی میکنند. قدیم میگفتند از کاهی، کوهی ساختند ولی الان دیگر به کاه هم نیاز دارند و به راحتی یک کوه میسازند و از هیچ، همه چیز درست کنند. یعنی این شگردهایی که امروز در رسانهها و فضای مجازی وجود دارد.
در شهری که رسانههای معاند میگفتند غرق آتش و دود است، فقط یک بنر آتش گرفته بود
وی ادامه داد: یادم هست در مقطعی که در یکی از کشور اغتشاشاتی رخ داده بود، من میخواستم به یک شهرستان بروم. در فضای مجازی طوری القا شده بود که انگار آن شهر در آتش و دود غرق است، اما وقتی رفتم، خبری نبود؛ نهایتاً یک بنر را آتش زده بودند یا یک ترقه به سمت نهادی پرتاب کرده بودند. ولی این را چنان بزرگنمایی میکردند که کسی که اطلاع نداشت، فکر میکرد اتفاقات بزرگی رخ داده است.
سواد رسانهای حتی برای خواص هم ضروری است چه رسد به عموم مردم
معاون پارلمانی دولت سیزدهم اظهار داشت: این نشان میدهد که کار ما بسیار سنگینتر است. ارتقای سطح سواد رسانهای، بهویژه در این شرایط، بسیار ضروری است. حتی خواص ما گاهی تحت تأثیر این فضاسازیها قرار میگیرند، چه برسد به عموم مردم. بنابراین، همانطور که رهبری تأکید کردند، باید بر نقاط قوت توجه و تمرکز داشته باشیم و در عین حال، نقاط ضعف را هم بپذیریم و برای رفع آنها اقدام کنیم تا این انقلاب بتواند انتظاراتی را که از آن وجود دارد، برآورده سازد.
افرادی که امام را ندیده یا صدایش را نشنیده بودند، با شنیدن خاطرات ایشان، اشک میریختند
او به تجربه حضور در کشورهای مختلف و نگاه مردم دنیا به امام خمینی و انقلاب اسلامی اشاره کرد و گفت: در مأموریتها و سفرهای متعدد از چین، آمریکا، کوبا و برزیل تا روسیه و آفریقای جنوبی، علاقه مردم به امام، رهبری و جمهوری اسلامی چشمگیر بود. حتی افرادی که امام را ندیده یا صدایش را نشنیده بودند، با شنیدن خاطرات و ویژگیهای ایشان، اشک در چشمانشان جاری میشد و نسبت به انقلاب علاقهمند میشدند.
وی بیان داشت: در نتیجه جنبههای مذهبی و دینی امام سبب میشد که مردم شیفته ایشان شوند و جنبههای مبارزاتی امام را هم بپذیرند. پس از انقلاب نیز برخی اندیشمندان و بزرگان تحت تأثیر حرکت امام آمدند و با مکتب اهل بیت و اسلام آشنا شدند. اینها تأثیرات ملموسی بود.
برخیها میخواستند بعد از انقلاب مردم را از میدان خارج کنند، اما امام معتقد بودند مردم همیشه باید در صحنه باشند
حسینی درباره تفاوت امام قبل و بعد از انقلاب گفت: امام هیچگاه دلبسته پست و مقام نبودند. پس از بازگشت به ایران، با آرامش و صلابت، مردم را در صحنه نگه داشتند و تأکید داشتند که نظام و نهادها با رأی مردم شکل بگیرد. حتی در حوزههای عمرانی، مثل جهاد سازندگی و بنیاد مسکن، امام مردم را به یاری بیبضاعتها تشویق میکردند و روحیه انقلابی را حفظ میکردند.
وی افزود: نکته مهم این بود که امام همواره بر مردم تأکید داشتند. برخی مسئولین بعد از انقلاب چنین میاندیشیدند که حالا انقلاب پیروز شده، مردم به کار خودشان بپردازند و ما کشور را اداره میکنیم. ولی امام میگفتند مردم باید همیشه در صحنه حضور داشته باشند. هیچ انقلابی را سراغ نداریم که تمام مراحلش با نظر مردم پیش رفته باشد؛ حتی نام «جمهوری اسلامی» نیز با رأی مردم شکل گرفت.
حسینی خاطرنشان کرد: امام همیشه سعی داشتند روحیه انقلابی مردم حفظ شود. مدتی به قم رفتند تا کشور توسط مسئولین اداره شود، اما وقتی دیدند روحیه انقلابی در حال تضعیف است و برخی شهامت ندارند، به صحنه بازگشتند. برای نمونه، پس از اشغال لانه جاسوسی، دولت موقت استعفا داد و گفت نمیتواند ادامه دهد. یا برخی گفتند به بنبست رسیدیم. امام گفتند بنبستی وجود ندارد. شما خودتان به بنبست رسیدید. شما ذهنیاتی دارید و فکر میکنید در چارچوب نظام سلطه باید حرکت کنید. لذا امام با صلابت و روحیه انقلابی تا آخر ایستادند.
مقاومت امام در مقابل متحجران و مقدسمآبها/ امام معتقد بودند که نباید با نگاه محدود کشور را اداره کنیم
وی به نگاه امام نسبت به مسائل فرهنگی و دینی اشاره کرد: امام تلاش داشتند جلوی تحجر و تندروی گرفته شود. در حوزه علمیه نیز بر اجتهاد پویا تأکید داشتند؛ اجتهادی که بر اساس زمان و مکان حکم میدهد. اگر موضوعی تازه پیش میآمد، نه با مخالفت صرف، بلکه با تحلیل و اصلاح مسائل، پاسخ داده میشد. مثلاً در مورد بانکها یا تولید فیلم و سریال درباره انبیا و بزرگان، امام اجازه استفاده از ابزارها را میدادند، مشروط بر رعایت ارزشهای دینی و اخلاقی.
حسینی گفت: امام معتقد بودند که نباید با نگاه محدود کشور را اداره کنیم. نه افراط کنیم و نه تفریط؛ بلکه باید بر پایه کتاب، سنت، عقل و اجماع عمل کنیم. در عین حال، این جرئت و جسارت را هم داشته باشیم که مسائل روز را تحلیل کرده و به مسائل مستحدثه پاسخ دقیق بدهیم. نه اینکه با هر مسئله جدیدی، مخالفت کنیم. اگر با موضوعی مخالفت میکنیم، باید اشکالات آن را برطرف کنیم. برای مثال، بحث بانک را در نظر بگیرید؛ اگر این نظام از غرب وارد شده، ما میتوانیم عقودی را که در بانکها وجود دارد اصلاح و تصحیح کنیم، نه اینکه بگوییم چون منشأ غربی دارد، اصلاً از این ابزار استفاده نکنیم.
خاطره دکتر حسینی از نمونه یک نگاه متحجرانه درباره سریال حضرت مریم
وی با ذکر خاطرهای بیان داشت: من یکبار با یکی از این آقایان در خارج از ایران صحبت میکردم و بحث فیلم و سریال شد. ایشان ایراداتی بر سریال حضرت مریم وارد کردند نسبت به حضور حضرت مریم در جمع، و آیهای را خواندند که ایشان در حجابی قرار داشتند. گفتم ایشان درموقع وضع حمل از نظرها پنهان شد ولی بعدش آمد به میان قومش و آنجا بود که حضرت عیسی که یک نوزاد بود، آن سخنان را بیان کرد که در قرآن هم آمده است. این در انظار بوده نه پشت پرده.
وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی افزود: ایشان گفت مگر پدران ما با سریال و فیلم با انبیا و شخصیتها آشنا شدند؟! گفتم خب آن زمان این ابزارها نبوده. الان که هست شما میگویید استفاده نکنیم؟ یعنی یک جمود و تحجری وجود داشت که حتی این آقا میگفت شما راجع به انبیا و بزرگان فیلم نسازید. در حالیکه بسیار تأثیرگذار بود. مثلا همین سریال مختارنامه که ساخته شد، برخی که مسجد کوفه میرفتند، به زیارت مزار مختار نمیرفتند. اما وقتی دیدند که او به خونخواهی حضرت اباعبدالله الحسین (ع) قیام کرده، شناخت دیگری پیدا کردند. این نشان میدهد امام به اجتهاد پویا و استفاده از ابزارهای جدید باور داشتند.
فضای بعد از انقلاب مردم را ترغیب کرد که به سمت رعایت ارزشهای اسلامی حرکت کنند
او درباره روند حجاب پس از انقلاب افزود: : وقتی حرکت انقلاب شروع شد، به طور طبیعی خانمهای محجبه و متدین که شاید پیشتر کمتر در خیابانها دیده میشدند، بعد از انقلاب حضور پررنگتری یافتند و این باعث شد برخی دیگر هم ترغیب شوند پوشش اسلامی داشته باشند. البته عدهای هم همان وضعیت قبلی را ادامه دادند، اما اکثریت جامعه به سمت رعایت ظواهر اسلامی رفتند. مثلاً اگر قبلتر تجملگرایی و اشرافیگری رایج بود، بعد از انقلاب مردم به سمت سادهزیستی گرایش پیدا کردند.
حسینی بیان داشت: به بیان دیگر، انقلاب فضای جدیدی در کشور ایجاد کرد که مردم با طیب خاطر به سمت رعایت ارزشهای اسلامی حرکت کردند. بله، ممکن است عدهای به ظاهر پایبند بودند و از روی نفاق رفتار میکردند، اما معیار، اکثریت مردم است. این موضوع هم با فطرت پاک انسان سازگارتر بود تا اینکه گرفتار تجمل و قید و بندهای بیهوده شوند. پیامبران نیز آمدهاند تا غل و زنجیرهای سنتها و باورهای غلط و خرافی را از پای مردم باز کنند.
حجاب چگونه در ادارات الزامی شد
وی درخصوص شکلگیری نوع پوشش اسلامی در ادارات اظهار داشت: اما در ادارات، وضعیت متفاوت بود. بدنه اداری کشور عمدتاً از طیف متوسط به بالای جامعه تشکیل شده بود و بسیاری از آنها یا در خانوادههای مرفه بزرگ شده بودند یا تحت تأثیر فرهنگ غربی بودند و پایبندی چندانی به موازین شرعی نداشتند. از سوی دیگر، خانمهای متدین کمتر وارد ادارات میشدند، چون فضا برایشان مناسب نبود. در نتیجه مقاومتهایی در این حوزه وجود داشت. به همین دلیل امام از همان ابتدا، فکر میکنم در ۱۶ یا ۱۷ اسفند ۱۳۵۷، بحث حجاب را مطرح کردند.
حسینی گفت: البته اینطور نبود که بلافاصله اعلام شود همه باید محجبه باشند. بلکه به تدریج زمینهسازی و فضای کشور آماده شد. بعد هم شورای انقلاب بیانیهای صادر کرد؛ مرحوم دکتر حبیبی این اطلاعیه را قرائت کرد. بعدها در زمان ریاست جمهوری بنیصدر نیز موضوع مطرح شد و تأکید شد که در محیطهای اداری باید شئون اسلامی رعایت شود. این تأکید به معنای دخالت در اعتقادات شخصی نبود، بلکه به این معنا بود که در محیط کاری باید مقررات اسلامی رعایت شود. البته از همان ابتدا هم عدهای مخالفت میکردند و حتی اجتماعاتی هم داشتند. این خود نشانهای از آزادی بود، چرا که حتی ساواکیها هم در مقطعی برای مسائل صنفی خود تظاهرات میکردند.
این نماینده اسبق مجلس بیان داشت: به هر حال، در ادارات رعایت حجاب الزامی شد و در سطح عمومی جامعه نیز مردم خودشان این مسیر را پذیرفتند. در دوران جنگ هم این مسئله خیلی مطرح نبود، اما از دهه بعد از جنگ، بیشتر به موضوع پرداخته شد. در سال ۱۳۶۲ مجلس وارد این موضوع شد و قانونی درباره پوشش و حجاب تصویب کرد. امام هم چه قبل و چه بعد از انقلاب تأکید داشتند که خانمها کار اجتماعی خود را انجام دهند.
برخورد امام با افرادی که خودسرانه با بیحجابها برخورد میکردند
حسینی در خصوص برخورد حضرت امام با رفتارهای خودسرانه و تند برخی افراطیها با مسئله بیحجابی گفت: حتی مرحوم اقای اشراقی از قول امام تأکید کردند که کسی حق ندارد از خودش اجتهاد کند و رفتار ناشایستی داشته باشد و مقررات ادارات توسط مسئول آن اداره اصلاح شود. چون چنین برخوردهای ناشایست تبعات منفی هم دارد.
کار فرهنگی قوی درباره حجاب در جمهوری اسلامی انجام نشد
وی افزود: امام همواره تأکید داشتند که انقلاب ما اسلامی است و ۹۸ رصد، جمهوری اسلامی را پذیرفتند. چون همان موقع هم عدهای میگفتند جمهوری غیراسلامی یا جمهوری دموکراتیک. اما امام فرمودند جمهوریت و اسلامیت و بالاخره اسلام ضوابطی دارد. همانطور که در دوران انقلاب، مردم خودشان به مشروبفروشیها یا کابارهها حمله میکردند و خواستار حفظ شئون اسلامی بودند. البته بهترین روش این بود که مردم داوطلبانه به سمت حجاب بیایند، نه اینکه صرفاً تحمیل شود. کار فرهنگی در این زمینه بسیار مهم بود و بارها هم مطرح شد، اما متأسفانه در عمل به اندازه کافی انجام نشد و بیشتر در حد شعار باقی ماند.
تندروی افراطیها موجب فضاسازی منفی علیه نظام اسلامی شد
حسینی خاطرنشان کرد: برخی افراد در مقطعی تندروی کردند و در مقاطعی خودشان به بیبندوباری کشیده شوند یا در کشورهای دیگر زندگی نامناسبی پیدا کردند. بله این تندرویها اثر منفی گذاشت و بهانه به دست دیگران و کشورهای دیگر میداد که علیه ما فضاسازی کنند. با این حال، لازم بود انسجام و هماهنگی در کشور برقرار شود و همه پایبند به قانون باشند. همانطور که قوانین راهنمایی و رانندگی به نفع مردم است و باید رعایت شود، قوانین حجاب هم باید با تدبیر و حکمت اجرا میشد.
ضعف بزرگ وقایع ۱۴۰۱ عدم اطلاعرسانی بهنگام بود
حسینی درباره حوادث سال ۱۴۰۱ گفت: اگر چه دولت تلاشهای زیادی برای حل مشکلات کشور انجام میداد و مسئولان همه در صحنه بودند اما این وقایع وقفه جدی در کشور ایجاد کرد و باعث آسیبهای اجتماعی و اقتصادی شد. بزرگنماییها در رسانههای خارجی تصویر منفی از ایران ارائه داد. ضعف اطلاعرسانی اولیه و تأخیر در انتشار تصاویر و توضیحات صحیح باعث شد فضای رسانهای علیه کشور شکل بگیرد.
معاون پارلمانی دولت سیزدهم بیان داشت: همان فیلمها و مستنداتی که نشان دادند، اگر روز اول اتفاق میافتاد اینطور نمیشد. دوستان اطلاعاتی و امنیتی ملاحظات خاصی برای خودشان دارند اما الان رسانه حرف اول را میزند و روایت اول است که مسائل را مشخص میکند. طوری جلوه دادند که انگار بانویی زیر شکنجه کشته شده است در صورتی که وقتی فیلمها منتشر شد، معلوم شد که ایشان در سالن نشسته و بعد به دلیل سوابق بیماری که داشته دچار مشکل شده است، فضا روشن شد ولی دیرهنگام بود.
او ادامه داد: با این حال و در شرایط بحرانی آن روزها، تجربه نشان داد که مدیریت میدانی و توضیح شفاف به مردم اثر مثبت دارد. با تعامل و گفتگو میتوان ابهامات را برطرف کرد و از تندروی و فضای هیجانی جلوگیری کرد.
حسینی اظهار داشت: در دانشگاهها، هر جا رئیس دانشگاه فعال بود و حضور میدانی داشت و دانشجویان را توجیه میکرد، شرایط آرامتر شد. خود من هم به دانشگاههای مختلفی رفتم؛ از دانشگاه علامه و مدرس گرفته تا دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی و استانهای مختلف مانند لرستان، مازندران، قم و سمنان. در همه جا، نقش مدیریت میدانی مؤثر بود. مثلاً اول دانشجوها یک هیجان خاصی داشتند و فریاد میزدند و هیاهو میکردند. ما میگفتیم خب آقا، این تریبون در اختیار شماست، بیایید صحبت کنید.
میشد بهتر عمل کرد تا از آشوب جلوگیری شود
حسینی با بیان اینکه میشد پیش از وقوع این حوادث، بهتر عمل کرد، تا جلوی آشوب گرفته شود، گفت: باید توجه داشت که همه کارها به عهده دولت نیست. خیلیها در حوادث دخیل هستند. من آن مقداری که شاهد بودم، نهایت تلاش صورت میگرفت که کشور روال عادی خودش را داشته باشد و ما بتوانیم کارهای اقتصادی را دنبال کنیم. این ناامنیها آسیبهای زیادی به مسائل اقتصادی، وجهه جهانی ما و بهانهجویی دیگران وارد میکند.
نباید کاری کنیم که نتانیاهو خود را طرفدار مردم ایران جلوه دهد
وی خاطرنشان کرد: نباید کاری کنیم که مثلاً نتانیاهو بیاید و همین شعار «زن، زندگی، آزادی» را بدهد و خود را طرفدار مردم ایران جلوه دهد؛ در حالی که خودش نسلکشی کرده، از زن و کودک و پیر و جوان. هر روز افرادی را میکشد و بعد میخواهد مدافع زنان ایران معرفی شود! یا همین جنگ ۱۲ روزه اخیر؛ ۱۲۶ زن از قشرهای مختلف شهید شدند. اینها باید برای ما درس و عبرت باشد تا بتوانیم مردم را قانع کنیم. الان جنگ نرم همین است: تأثیرگذاری بر افکار. اگر ما کوتاهی کنیم، دیگران اثر میگذارند و کار خود را پیش میبرند.
دولت سیزدهم مسائل کشور را به مذاکرات گره نزد
حسینی درخصوص از دست رفتن فرصتهای تفاهم کشور با غرب در اواخر ۱۴۰۰ و اوایل ۱۴۰۱ نیز اظهار داشت: در آن مقطع تقریباً همه معتقد بودند که ما به نقطه خوبی رسیدهایم. کار خوبی که دولت انجام داد این بود که مذاکرات را در عین ادامه، به آمریکا گره نزد. آمریکا که خارج شده بود، دیگر جای بحثی نداشت. مذاکرات با سه کشور اروپایی دنبال شد، اما مسئله اول کشور نشد. هر روز سخنگو و رئیس هیئت نیامدند مصاحبه کنند و بگویند امروز چه شد، فردا چه شد تا اقتصاد ما شرطی شود و آثار منفی داشته باشد.
وی افزود: فرض دولت این بود که حتی اگر نتیجهای هم حاصل نشود، ما باید مشکلات کشور را حل کنیم. مسئولیتپذیری وجود داشت؛ نه اینکه بگوییم مانعی هست و دیگر کاری نمیشود کرد. نه، واقعاً با تمام وجود کار میشد. البته برخی از این مباحث در دولت مطرح نمیشد، بلکه در شورای عالی امنیت ملی بررسی میشد. دولت به دلیل حجم زیاد کارهای روزمره و طرحها فرصت محدودی داشت. هر روز چند طرح از نمایندگان مطرح میشد و ما باید نظر دولت را میگرفتیم، توضیح میدادیم و سپس در مجلس بیان میکردیم. فرصت پرداختن به همه جزئیات وجود نداشت.
حسینی گفت: مثلا من خودم یک سفری به برزیل داشتم برای مراسم تحلیف رئیس جمهور آقای لولا داسیلوا که سفر خیلی خوبی هم بود و دیداری هم با وزیر خارجه عربستان داشتیم و اولین باری بود که این ملاقات انجام میشد و بازتاب خوبی هم داشت. من در دولت هم یک گزارشی دادم که اینها آمادگی گفتگو را دارند. این یک گزارش مختصر بود ولی بعد از آن شهید رئیسی به صورت تلفنی وقتی داشتم به خانه میرفتم، زنگ زدند که جزئیات را بپرسند. میخواهم بگویم که گاهی در جلسات دولت فرصت طرح و بسط همه مسائل نبود.
در دو مقطع جمهوری اسلامی به تفاهم نزدیک شد ولی به دلیل وقایع کشور، طرف غربی عقبنشینی کرد
معاون پارلمانی دولت سیزدهم افزود: آنچه که ما شنیدیم، این بود که در دو نوبت مذاکرات به مرحله نتیجهگیری نزدیک شد. یکی قبل از حوادث پاییز ۱۴۰۱ بود، که با بروز آن حوادث، طرف مقابل عقبنشینی کرد و تصور داشت میتواند تأثیرگذاری کند. دیگری هم در اواخر دولت بود. هر دو بار گزارش شد که خود طرف مقابل عقبنشینی کرده است، وگرنه ما آمادگی داشتیم و توافقات صورت گرفته بود، اما آنها بهانههایی میآوردند و مانع نهایی شدن میشدند. الان هم میبینیم بحث هستهای تمام نشده و موضوع موشکی را مطرح میکنند. همانطور که در گذشته بعد از برجام بحث برجام ۲ و ۳ و ۴، مسائل موشکی و منطقهای پیش کشیده شد.
غرب در بهانهتراشی حد یقف ندارد/ آنها با ایران قدرتمند مشکل دارند
حسینی بیان داشت: به نظر میرسد آنها حد یقف ندارند. هرچقدر ما عقبنشینی کنیم و محدودیتها را بپذیریم، باز بهانه جدیدی پیدا میکنند. بسیاری بر این اعتقادند که آنها نه فقط با جمهوری اسلامی، بلکه با اصل ایران قدرتمند مشکل دارند. حتی در این جنگ اخیر هم بحثشان ایران بود؛ هدفشان تجزیه ایران بود. جالب است که بسیاری از ایرانیان خارج از کشور که منتقد نظام هم بودند، وقتی اهداف دشمن را دیدند، محکم از ایران و انقلاب دفاع کردند. بنابراین بیش از آنکه کوتاهی را در سمت خودمان ببینم مسئله را متوجه طرف مقابل میدانم.
نمایندهای که با تنگنظری طرح استیضاح وزیر خارجه را مطرح کرد در حالیکه رهبری از تحرک دستگاه دیپلماسی راضی بودند
حسینی درباره فشارهای داخلی گفت: در مجلس یازدهم نمایندگان مرتب وزیر خارجه را احضار میکردند و حتی بحث استیضاح مطرح کردند. یعنی حدود یکی دو هفته بعد از طوفان الاقصی و حادثه در فلسطین اشغالی و بحث غزه که مطرح شد، یکی از نمایندگان یک مرتبه گفت: «آقای رئیس مجلس، چرا استیضاح آقای امیرعبداللهیان مطرح نمیشود؟»
وی خاطرنشان کرد: من بعداً با او صحبت کردم. این نماینده از با تجربههای مجلس بود و مسئولیتهای اجرایی داشت. به او گفتم: شما شرایط کشور و مسائل جهانی را نمیدانید؟ وزیر خارجه باید با قدرت کار خود را انجام دهد، با پشتوانه مجلس و نظام، در سازمان ملل، مجامع جهانی، با فرماندهان مقاومت و کشورهای اسلامی جلسه بگذارد. او آن موقع یک تنگنظری خاص نسبت به حوزه انتخابیه خود داشت و میگفت این برای حوزه انتخابیه من فلان کار را انجام نداده.
حسینی بیان داشت: برخی نمایندگان نگاه بدبینانهای داشتند و فکر میکردند که اتفاقات کشور به نفع آنها نیست. گاهی هم آن بخشینگری که نماینده دارد، این مشکلات را ایجاد میکند.
در انتخابات ۹۶ و ۱۴۰۰ بر این باور بودیم که رئیسی میتواند مورد وفاق همگان باشد
معاون پارلمانی دولت سیزدهم درباره نحوه پیوستن به دولت شهید رئیسی گفت: هم در انتخابات سال ۹۶ و هم ۱۴۰۰، ما بر این باور بودیم که آقای رئیسی میتواند رئیس جمهوری باشد که مورد وفاق همگان باشد و نیروهای انقلاب از ایشان حمایت کنند. شخصیتهای دیگر هم بودند، اما درباره آنها اختلاف نظر بود. ما از قبل از زمانی که نماینده مجلس بودیم، از سال ۷۵، با ایشان ارتباط کاری داشتیم و او را نزدیک میشناختیم. ایشان از قبل از انقلاب در رفسنجان حضور داشتند و سابقه خوبی داشتند. اولین بار که برای تبلیغ آمده بود، در رفسنجان بود و خاطره خوبی داشت.
حمایت بیسابقه ۱۲ هزار استاد دانشگاه از شهید رئیسی در انتخابات
وی افزود: در سال ۹۶، ما جمعی به نام کانون دانشگاهیان ایران اسلامی داشتیم که در سراسر کشور شعبه دارد. ما حمایت کردیم و ۴۰۰ نفر رفتیم با ایشان صحبت کردیم. از مهر ۱۳۹۹، اوایل که ایشان نمیپذیرفت، بعداً ما ۱۲ هزار امضا جمع کردیم در حمایت از ایشان از اساتید دانشگاهها، کاری بیسابقه بود. بعد از انتخابات، با تمام توان شهر به شهر و استان به استان کار میکردیم. بعد از انتخابات، من بلافاصله کرونا گرفتم و در بیمارستان بودم و در جریان کابینه نبودم. بعد دیدم اسامی اعلام شد. زمانی که من در بیمارستان بودم، ایشان تماس گرفتند و احوالپرسی کردند. بعد یک جمعه ایشان من را صدا زدند و من رفتم دفترشان، زمانی که فردای آن یعنی شنبه بحث اعتماد و معرفی کابینه به مجلس بود.
حسینی بیان داشت: ظهر جمعه ایشان درباره پارلمانی صحبت کردند، اما خیلی محکم صحبت نکردند. گفتند چطوری بوده؟ گفتم من سابقه مجلس داشتم و در وزارت علوم معاون پارلمانی بودم و با نمایندگان ارتباط داشتیم و میدانم نحوه تعامل با مجلس باید چگونه است. باز آقای اسماعیلی گفتند عصر هم بیاییم، در ایام محرم مراسمی بود. ما رفتیم و بین دو نماز کنار آقای اسماعیلی نشستیم. ایشان گفتند فردا بیایید مجلس. من گفتم به چه عنوانی بیایم؟ من که هیچ حکمی ندارم. من اینطوری برداشت کردم که ایشان نظرشان بود که ما چند روزی بیاییم دولت تا کارم را ببینند و ببینند که میتوانم از پس این کار برآیم یا خیر. ولی من گفتم که نه اینطوری نمیتوانم بیایم مجلس و بعد خداحافظی کردیم و رفتیم.
رأی اعتماد گرفتن برای دولت سیزدهم کار مشکلی بود
وی ادامه داد: نزدیک منزل بودم که گفتند خود حاج آقای رئیسی پشت تلفن است. گفت: ما حکم شما را زدیم، فردا ساعت ۸ مجلس باشید. ما قبول کردیم و به مجلس رفتیم و بلافاصله کار شروع شد. رأی اعتماد کار سختی هم بود. مخصوصاً برای برخی وزرا که شناختی درباره آنها نداشتند.
حسینی درباره عدم رأی اعتماد به وزیر آموزش و پرورش اظهار داشت: ما بلافاصله با این دوستانی که میشناختیم صحبت کردیم. خود وزرا در تمام کمیسیونها تا حد ممکن معرفی شدند و صحبت کردند و توصیههای لازم را به وزرا ارائه دادیم. مثلاً در مجلس پنجم، ما دو استیضاح داشتیم؛ یکی رأی آورد و یکی نه. که به خاطر برخورد آن وزیر بود. اینها نکات ظریفی است که گاهی رعایت نمیشوند. حتی وزیری داشتیم که قبلاً خود نماینده بود، اما پس از ورود به مجلس شروع کرد علیه نمایندگان موضعگیری کرد. من با او صحبت کردم، اما عصبانی شد و بلافاصله کارت زرد به او داده شد.
به شهید رئیسی گفتم وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش رأی نمیآورد
وی افزود: میخواهم بگویم جلساتی برگزار کردیم با کسانی که میدانستیم سخت مخالف هستند و بهصورت تکتک با آنها صحبت کردیم. معاونین پارلمانی دولت قبل هنوز حضور داشتند و تغییری نکرده بودند. با برخی از این افراد رفاقت داشتیم و آنها را جمع کردیم و گفتیم هر کدام از شما باید فعالیت کنید. من دوشنبه شب، فکر میکنم، خدمت آقای رئیسی رفتم و گفتم وزیر آموزش و پرورشی که معرفی کردهاید، احتمالاً رأی نخواهد آورد. ایشان کمی نگران بودند و میگفتند وزرای اقتصاد ممکن است رأی نیاورند. من گفتم فعالیت خودمان را انجام دادهاید، به نظر میرسد تنها کسی که رأی نمیآورد، همین وزیر آموزش و پرورش باشد.
حسینی گفت: بعد هم گفتم در گذشته هم داشتیم که وزیر معرفی شده رأی نمیآورد. بالاخره از کمیسیون و فراکسیون فرهنگیان مطلع شدیم که ایشان رأی نمیآورد. پیشنهاد دادیم که ایشان خودش استعفا دهد و فرد دیگری را جایگزین کنید اما ایشان ملاحظات خود را داشتند و نپذیرفتند. در نتیجه، کمترین رأی متعلق به وزیر آموزش و پرورش بود، اما سایر وزرا الحمدلله رأی آوردند.
شهید رئیسی گروه مشورتی داشت/ پیش از فوت مرحوم رستم قاسمی پیشنهاد دادم فرد دیگری جایگزین شود ولی نپذیرفتند
معاون پارلمانی دولت سیزدهم در خصوص تأثیر حلقه مشاوران در تصمیمگیریهای رئیس دولت سیزدهم بیان داشت: شهید رئیسی قطعا گروه مشورتی داشت. من در حوزه کاری خودمان همیشه مشفقانه، خیرخواهانه و صادقانه نظرات خود را بیان میکردم، حتی اگر میدانستم برخی ناراحت میشوند. مثلاً در مورد برخی وزرا و مدیران، اثرگذار بودم. در مورد مرحوم رستم قاسمی، از آذر ۱۴۰۰ پیشنهاد کردم که به دلیل بیماری و توان محدود، یا جایگزین شود یا یک قائم مقام تامالاختیار برای حفظ حیثیت و اعتبار ایشان تعیین شود.
وی افزود: این توصیهها به دلیل رفاقت و ارادتی بود که به ایشان داشتم، زیرا از نیروهای فداکار بودند و با تمام توان کار میکردند، حتی با وجود مشکلات و آسیبهایی که از دوران جنگ داشتند. من هم به مجلس میرفتم و نمایندگان با ما سروکار دارند چون دستشان به وزرا که نمیرسد؛ هر جلسه که من به دیدار ایشان میرفتم و جلسهای داشتیم، احساس میکردم آن رنجوری که به دلیل آن بیماری دارد، کشش این کار سنگین را ندارد. بالاخره ایشان تا یکسال بعد هم بود تا اینکه چند روز قبل از درگذشت ایشان، فردی را جایگزین کردند.
استانداری که سرطان داشت ولی کنار گذاشته نشد
حسینی خاطرنشان کرد: یا مثلاً یکی از استانداران. ایشان سرطان داشت. من میگفتم ایشان دارد شیمی درمانی میشود؛ برای چه ایشان را نگه داشتید؟ و بود تا اینکه از دنیا رفتند. این رعایت افراد نیست چه بسا اگر این افراد را آزاد کنیم تا به درمانشان برسند، شاید عمرشان هم طولانیتر باشد چون کار اجرایی همهاش دغدغه است. لذا ما همیشه با صداقت مسائل را منتقل میکردیم، حتی اگر برخی ناراحت میشدند.
آقای رئیسی یک انسان منزه، مخلص و پرکار بود
وی با اشاره به ویژگیهای مرحوم رئیسی گفت: در مجموع، آقای رئیسی یک انسان منزه، مخلص و پرکار بود. در همان حوادث پاییز ۱۴۰۱، من چند روز اول به ایشان گزارش مجلس را ندادم. همیشه مرتب، لحظه به لحظه طرحها، لوایح، سوالات و مباحث مختلف را منتقل میکردم. علاوه بر اینکه خودشان هم رسانهها را میدیدند، من هم نکاتی را به ایشان میگفتم. اما آن چند روز گفتم ایشان درگیر جلسات شورای عالی امنیت ملی و مسائل مهم امنیتی هستند و وقتشان گرفته است. بعد، در اولین جلسه به من گفتند: «فلانی، چرا گزارش نمیدهی؟» گفتم: «شما سرتان شلوغ است و کار دارید.» ایشان گفتند: «نه، من برای هر کاری وقت دارم.»
نمونهای انصاف شهید رئیسی در تعامل دولت و مجلس
وی افزود: میخواهم بگویم ایشان خودشان را در جریان همه کارها قرار میدادند؛ حتی میپرسیدند چرا با فلان موضوع مخالفت شد؟ یا فلان سوال چه بود؟ حتی وقتی از وزرا سوالی مطرح میشد، به من میگفتند: «شما که در کمیسیون بودید، آیا پاسخ وزیر قانعکننده بود یا نه؟» این انصاف ایشان را ببینید؛ نمیگفتند هر چه وزیر ما گفت درست است. میگفتند اگر اشکالی که گفتند درست است، آن اشکال را برطرف کنیم. اگر نه، توضیح بدهیم. این روحیه خیلی ارزشمندی بود که من از نزدیک شاهد بودم.
رفتار دور از انصاف یک نماینده با شهید رئیسی
حسینی خاطرنشان کرد: مثلاً یک بار از سفر خارجی برگشته بود و بلافاصله به یکی از شهرستانها رفت. فردای آن روز نمایندگان همان شهرستان گفتند: «آقا! فلان منطقه نیامدید.» من رفتم با یکیشان صحبت کردم و گفتم: مرد حسابی! بالاخره ایشان میتوانست سفرش را لغو کند یا بگوید من تازه از سفر خارجی برگشتهام، خستهام و امروز نمیآیم، وقت دیگری میآیم. حالا شما میآیید اینجا در تریبون میگویید چرا به فلان منطقه نیامدید؟ در هر صورت این نوع چالشها را با نمایندهها داشتیم.
معاون پارلمانی دولت سیزدهم با بیان اینکه در تصمیمگیریهای شهید رئیسی، مثلاً انتخاب یا عدم انتخاب افراد، بعضیها نظرات دیگری داشتند که بر تصمیم ایشان تأثیر داشت، گفت: با این حال، جمعبندی ایشان ملاک بود. یک نمونه هم بحث جوانگرایی بود؛ ایشان میگفتند جوانگرایی لازم است و حضرت آقا هم فرموده بودند، اما در کنار پیشکسوتان. یعنی باید افراد باتجربه هم بهکار گرفته شوند. گاهی یک جوی درست میشد، مثلاً درباره انتخاب استاندار. بههرحال استاندار باید طوری باشد که در استان پذیرفته شود، مخصوصاً در بعضی استانها که بافت عشایری و قبیلهای دارند. در چنین جاهایی سنوسال و جاافتادگی هم مدخلیت دارد.
شهید رئیسی به آراء مخالف نظر خود توجه میکرد
وی افزود: بعضی وقتها این حلقه مشاوران، ایراداتی میگرفتند یا مسائلی مطرح میکردند اما ایشان روحیهای داشت که میپذیرفت. در جلسات دولت، من شاهد بودم. در دولتهای قبل، معمولاً وقتی رئیسجمهور نظری داشت، همه همراهی میکردند و همان فصلالخطاب بود. اما آقای رئیسی یک مشی متفاوت داشت. مثلاً وقتی یک استاندار برای استانی پیشنهاد میشد، وزیر کشور با رئیسجمهور هماهنگ میکرد و بعد در جلسه دولت مطرح میکرد. با وجود اینکه رئیسجمهور آن فرد را تأیید کرده بود، سکوت میکرد و چیزی نمیگفت. اعضای دولت شروع میکردند به بحث و مخالفت و موافقت. حتی چند مورد داشتیم که یک استاندار رأی نیاورد. به نظر من این موضوع بیسابقه یا کمسابقه بود. یعنی دو سه استاندار آمدند و تأیید نشدند.
یا در بعضی طرحها، من میدانستم نظر ایشان چیست، اما خودشان چیزی نمیگفتند. یعنی به خرد جمعی بها میداد و تصمیم دولت را ملاک میدانست. از یک جهت این خیلی خوب بود چون وزرا با آزادی و حریت نظر میدادند، اما از طرف دیگر، هم نظراتی بود که ایشان هم تابع آن جمع، میپذیرفتند. طبیعی بود ما که تجربهای داشتیم بعضی وقتها انتقاداتی هم داشته باشیم و جاهایی هم میگفتیم.
روایت معاون پارلمانی دولت سیزدهم از بیتجربههایی که دائم بر طبل تقابل مجلس و دولت در رسانهها میدمیدند
حسینی در خصوص تأثیر حلقه مشاوران بر نظر شهید رئیسی و تصمیمسازی برای کنار گذاشتن وی از معاونت پارلمانی دولت اظهار داشت: واقعیت این است که کسانی که در رسانه یا جاهای دیگر حضور داشتند، تجربه کار مجلس را نداشتند. پیچیدگیها و ظرافتهای مجلس را نمیفهمیدند. فکر میکردند باید دائم با مجلس درگیر شد و هر وقت نمایندهای چیزی گفت، بلافاصله واکنش نشان دهیم. میگفتم ما در این جایگاه باید صلحکل باشیم. ما اینجا هستیم که اگر بین نماینده و وزیر اختلافی پیش میآمد، وظیفه من این نبود که فقط طرف وزیر یا فقط طرف نماینده را بگیرم؛ بلکه باید بگویم این کار باید انجام شود و مشکل حل شود. لذا من باید چنین وضعیتی را حفظ میکردم. اما برخی توقع داشتند که ما دائم بیاییم مصاحبه کنیم و موضعگیری کنیم.
گاهی یک ساعت وقت میگذاشتم تا نمایندهای را قانع کنم
وی افزود: من این رویکرد را به نفع نمیدانستم. میگفتم بالاخره نماینده ابزارهایی دارد و شروع میکند به تذکر دادن، سؤال پرسیدن، مصاحبه کردن، سخنرانی کردن. خب این بهاصطلاح یک کشاکش ایجاد میکند که در نهایت به نفع دولت نخواهد بود. بله باید نماینده را قانع کنیم. من گاهی یک ساعت وقت میگذاشتم و با یک نماینده صحبت میکردم. بعضی وقتها به حوزه انتخابیه میرفتم و دو سه روز در شهرهای مختلف حضور پیدا میکردم. چون بعضی حوزهها چند شهرستان داشت اما فقط یک نماینده. میرفتم، با آنها صحبت میکردم، بحث میکردیم و در نهایت همراهی میکردند.
شهید رئیسی در مجامع عمومی هیچوقت علیه قوای دیگر صحبت نمیکرد
حسینی خاطرنشان کرد: میخواهم بگویم برخیها از این مسائل اطلاع نداشتند و فکر میکردند ما باید همیشه از موضع قدرت برخورد کنیم. اما این روش جواب نمیداد، بلکه اوضاع را تشدید میکرد. حضرت آقا هم تأکیدشان این بود که باید همگرایی وجود داشته باشد. خود آقای رئیسی هم خیلی رعایت میکردند؛ در مجامع عمومی هیچوقت علیه رؤسای قوا یا قوای دیگر صحبت نمیکردند. از همان ابتدا که ما در دولت بودیم، بالاخره عدهای چه در دولت و چه خارج از دولت شاید همراهی نداشتند. فکر میکردند باید اتفاقاتی بیفتد. مثلاً مدتی میگفتند معاونت ما باید با معاونت حقوقی ادغام شود.
اطرافیان رئیس مجلس علیه دولت سیزدهم موضع میگرفتند
وی در خصوص برخی گمانهزنیها درباره عدم همراهی رئیس مجلس با دولت سیزدهم بیان داشت: رئیس مجلس معمولاً کمتر در مناقشات موضع میگرفت، اما اطرافیانی داشت که به ایشان نزدیکتر بودند و آنها موضع میگرفتند و انتقاد میکردند. گاهی هم در جریان سؤال یا استیضاحها فعال بودند. ولی همانطور که گفتم، مبنای آقای رئیسی بر تعامل بود. جلسات سران سه قوه برگزار میشد و جلسات دیگری هم بود. طبیعی است که اختلافنظر وجود داشته باشد.
شهید رئیسی به هیچ وجه بنا نداشت اختلافات رسانهای شود/ رفتار عجیب وزیر صمت و مجلس درباره جداسازی وزارت بازرگانی
حسینی تأکید کرد: با این حال ایشان به هیچ وجه بنا نداشتند این اختلافات رسانهای شود. حتی به ما هم توصیه میکردند مراقب باشیم که کاری نکنیم این مسائل علنی شود. ما دسترسی مستقیم داشتیم. هرجا مسئلهای بود، میرفتیم و رودررو بحث میکردیم. گاهی هم چالش پیش میآمد. مثلاً یک بار درباره جداسازی وزارت بازرگانی از وزارت صمت بحث جدی بود. ابتدا گفتند باید سازمان شود؛ بعد نمایندگان مطرح کردند که دولت لایحه بدهد. این موضوع در خود دولت هم اختلافبرانگیز بود؛ رأیها بسیار نزدیک و شکننده بود.
وی افزود: در نهایت آقای رئیسی جمعبندیشان این بود که وزارت بازرگانی باید جدا شود. اما یکباره دیدیم مجلس اعلام کرد این لایحه فعلاً مسکوت گذاشته میشود. ما رفتیم با آقای دکتر قالیباف صحبت کردیم. ایشان گفت اگر چیزی باشد باید یا رئیسجمهور نامه بنویسد یا بنده که معاون پارلمانی هستم. درحالیکه وزیر صمت، خودش یک نامه محرمانه داده بود که این کار انجام نشود. خب معلوم بود که وزیر صمت (عباس علیآبادی) نمیخواهد قلمروش محدود شود.
بعضی دوستان رسانهای فکر میکردند باید همهچیز را به افکار عمومی بکشانند
وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی با بیان اینکه بعضی دوستان رسانهای فکر میکردند باید همهچیز را بکشانند به افکار عمومی و فضاسازی کنند، اظهار داشت: این به نفع کشور نیست. این کار باعث میشود از کارهای اصلیمان باز بمانیم. من حتی در دوران وزارت فرهنگ هم چنین تجربههایی داشتم؛ گاهی اوقات مسائلی پیش میآمد که میگفتند آقا، شما بروید مجلس ولی اصلاً جواب ندهید! برخورد کنید. میگفتم سازوکار قانون اساسی ما بهگونهای است که دولت باید با مجلس همکاری کند؛ دولت باید با قوه قضاییه و دستگاههای نظارتی ارتباط داشته باشد. ما نمیتوانیم بگوییم سرِ کار خودمان هستیم و کار خودمان را میکنیم. خب، آنها از اهرم استیضاح استفاده میکنند و شما را برکنار میکنند.
یک معاون سابق پارلمانی گفت ما باید به نمایندهها دروغ بگوییم تا با ما کنار بیایند!
حسینی با بیان اینکه البته تعامل به معنای امتیاز دادن نیست، گفت: همه میدانستند من اهل امتیاز دادن نیستم. وقتی معاون پارلمانی شدم، یکی از معاونان پارلمانی سابق که در وزارتخانهها کار کرده بود، به من گفت: سید! تو چطور این مسئولیت را قبول کردی؟ گفتم چرا؟ گفت ما روزی ۱۰ تا دروغ باید میگفتیم و حرفهایی میزدیم تا نمایندهها را سرکار بذاریم. من گفتم: نه، اساس کارم صداقت است. گاهی ضعف داشتیم، گاهی نمیتوانستیم کاری کنیم، یا نمایندهای درخواست نابجا داشت. مثلاً نماینده یکشنبه نامه داده بود و سهشنبه آمده بالای سر من که چرا انجام نشده! میگفتم باباجان، باید مسیر اداری را طی کند، به وزارتخانه مربوطه برود. در استانها هم همینطور؛ نمیشود یک شبه کار را انجام داد.
وقتی هنرمندان از وزیر ارشاد انرژی مثبت گرفتند
وی با اشاره به سیاست جوانگرایی در دولت سیزدهم بیان داشت: با اینکه بحث جوانگرایی مسئله بسیار مهم و ارزشمندی است و حتماً باید از نیروهای جوان، باانگیزه، خلاق، نوآور و جسور استفاده شود؛ اما در کنار آن، تجربه هم جایگاه خاص خودش را دارد. به یاد دارم در دولت نهم و دهم، مشاوران جوانی در کنار وزرا قرار میگرفتند تا تجربه بیاموزند. این کار به نوعی «کارآموزی» بود. خود من هم در کنار بعضی از بزرگان کار کردم و از آنها فرا گرفتم، و بعدها توانستم خودم مسئولیت بگیرم. آن زمان هم جوانان را به مدیریت شهرستانها یا مدیریتکلها معرفی میکردیم و بهتدریج مراحل رشد مدیریتی طی میشد. اما اینکه یکباره و آسانسوری فردی بدون این مسیر، در جایگاهی بسیار بالا قرار بگیرد، باعث میشود از عهده کار برنیاید.
برخی اعضای کابینه سیزدهم خود را بینیاز از مشورت میدانستند
حسینی بیان داشت: یکی از اشکالاتی هم که به برخی دوستان در همین دولت وارد میدانستم، این بود که خود را «بینیاز از مشورت» میدانستند. من در حوزه آموزش و فرهنگ سالها کار کرده بودم. همان زمان، در حوادث سال ۸۸، بسیاری از هنرمندان و اهالی فرهنگ، سینما، تئاتر و موسیقی فاصله گرفتند. ما تلاش کردیم آنها را دوباره جذب کنیم، با آنها تعامل داشته باشیم و جشنوارهها را برگزار کنیم. حتی وقتی ۱۰ تا ۱۰ تا یا ۲۰ تا ۲۰ تا میآمدند و وقتی اتاق را ترک میکردند، میگفتند: ما انرژی مثبت گرفتیم. من آن زمان نمیفهمیدم «انرژی مثبت» یعنی چه. اما فهمیدم همین که با آنها گرم بگیری، به حرفهایشان گوش بدهی، توضیح بدهی و تعامل کنی، برایشان ارزشمند است.
وی گفت: برخی مدیران با اخم و تخم، از موضع بالا یا با بیاعتنایی با هنرمندان برخورد میکنند یا حتی به صحبتهایشان گوش نمیدهند. یا آیه یأس میخوانند. این نوع برخوردها فاصله ایجاد میکند. من همیشه میگفتم وقتی با افراد تعامل نکنیم، نتیجهاش این میشود که طرف حس میکند انرژی منفی گرفته است.
شهید رئیسی و ۲۶۲ نماینده از عملکرد من در معاونت پارلمانی اعلام رضایت کردند
حسینی درخصوص جایگزینی استاندار مازندران با وی بیان داشت: هفت روز قبل از شهادت، به همین دلیل که در دولت بحث میشد که باید روش دیگری را در پیش گرفت، من خودم در جلسه دولت بحث استعفا را مطرح کردم. گفتم بالاخره دولت و مجلس یازدهم تمام شده، الان مجلس جدید روی کار آمده و میتوان با رویکرد تازه، فرد دیگری را برای این مسئولیت انتخاب کرد. آقای رئیسی در ابتدا هیچ واکنشی نشان ندادند و فقط بحثهای خودشان را ادامه دادند. بعدها برخی گفتند فلانی استعفا داده است. در این شرایط، ایشان شروع کردند به اظهار لطف و محبت نسبت به بنده.
وی افزود: بعد از کنار رفتن من از دولت، تا زمانی که ایشان بودند، هیچ فرد جایگزینی برای من تعیین نشد و حکمی صادر نکردند. دیگر نمیدانم بعداً چه اتفاقی افتاد، چون من ارتباطم را قطع کردم. همان یکشنبه استعفا دادم و در جلسه چهارشنبه که تنها جلسهای بود که آقای رئیسی هم در آن حاضر بودند، دیگر شرکت نکردم. از آن پس هم چون هنوز جایگزینم مشخص نشده بود، در جلسات دولت حضور پیدا نکردم.
وی گفت: ۲۶۲ نماینده هم از عملکرد ما ابراز رضایت کردند. این نگاه، سیاسی هم نبود، ۲۶۲ نفر یعنی همه نمایندهها چون ۱۰ ـ ۲۰ نفر که همیشه در دسترس نیستند؛ بعضیها هم اصلاً هیچ نامهای را امضا نمیکنند، مثل رئیس مجلس که معمولاً هیچ موردی را امضا نمیکرد.
باید دولت را نقد مشفقانه کرد/ نقش حمایت رهبری از دولت چهاردهم بسیار مهم است
حسینی با اشاره به میزان موفقیت دولت چهاردهم و دکتر پزشکیان در اداره امور کشور بیان داشت: تأیید و حمایت رهبری بسیار مهم بوده است. بالاخره یک سال سختی را پشت سر گذاشتیم؛ سالی که از همان روز اول با ترور شهید اسماعیل هنیه و حوادث مختلف و شرایط شبیه جنگ همراه بود. خب طبیعی است که نقدهایی به مسئولان وارد باشد، اما زحماتی هم کشیده شد و کارهایی انجام گرفت. اینکه رهبری هم تأکید کردند رئیسجمهور پرتلاش است و باید حمایت شود، نکته مهمی است. ما فکر میکنیم هر کسی که بتواند کمکی به دولت کند، در هر جایی باشد ـ نه لزوماً بهعنوان عضو دولت ـ مهم است که مشکلات کشور را برطرف کند. باید نقد مشفقانه کرد.
برخی مشاوران با نقدهای تند ممکن است برای رئیس جمهور مشکل ایجاد کنند
حسینی درباره نقدها و نقش اطرافیان رئیسجمهور گفت: فکر میکنم برخی از مشاوران و مدیران، کسانی که مواضع تند سیاسی دارند، ممکن است برای خود رئیسجمهور مشکل ایجاد کنند. در حالی که دولت باید سعه صدر داشته باشد و نگاهش به همه باشد، نه اینکه به یک طیف خاص توجه کند. یکی از ویژگیهای آقای رئیسی همین بود که حتی کسانی که رقیب انتخاباتیاش بودند و ادعایی داشتند، سعی کرد در دولت به آنها مسئولیت بدهد تا توانمندیشان سنجیده شود.
نگاه تند دولت باعث اختلاف و حاشیهسازی میشود
وی افزود: برخی اطرافیان اگر نگاههای تند داشته باشند، باعث اختلاف و حاشیهسازی میشوند. در حالی که هرچه فضای کشور آرامتر باشد، دولت بهتر میتواند کار کند. من خودم در دولت دهم یادم هست که میگفتند برو با این دعوا کن، علیه فلان مصاحبه کن. اما ما میگفتیم وقت نداریم؛ اینقدر کار و برنامه داریم که اگر بخواهیم هر روز دعوا کنیم، از کارهای اصلی عقب میمانیم.
نیاز نیست همه صحبتهای رئیس جمهور رسانهای شود/ این هنر اطرافیان است
معاون پارلمانی سابق دولت سیزدهم بیان داشت: اطرافیان باید فضا را تلطیف کنند. حتی گاهی ممکن است رئیسجمهور در یک جلسه خاص نکتهای بگوید؛ مثلاً در دیدار با مدیران مسئول مطبوعات، یکی از دوستان اصلاحطلب در اواخر جلسه گفته بوده که ما باید با آمریکا مشکلاتمان را حل کنیم. بعد مدیرمسئول محترم روزنامه کیهان پاسخی داد، و رئیسجمهور هم وارد بحث شده بود و بحث داغ شده بود. خب، چه لزومی دارد تمام این حرفها حتماً منتشر شود تا بعد دستمایه نقد و چالش شود؟. میخواهم بگویم اطرافیان خیلی نقش دارند. آنها باید مراقب باشند تا فضا آرام باشد و دولت به حاشیه نرود.
عدم کفایت بنیصدر در شرایطی مطرح شد که همزمان با جنگ، هر روز یک آشوب در کشور درست میشد
وی با اشاره به برخی نقدها به رئیس جمهور و حتی طرح عدم کفایت سیاسی وی از سوی برخی نمایندگان گفت: نقد را میتوان مطرح کرد، اما باید نقد منصفانه و مشفقانه باشد، گفت: زمان بنیصدر هم که این بحثها مطرح شد، دیگر چارهای نبود. ما درگیر جنگ بودیم. ایشان به جای اینکه کمک کند، مسائل جنگ و پشتیبانی را پیش ببرد، در کشور حادثه رخ میداد، آشوب برپا میشد، ۱۴ اسفند پیش میآمد و اتفاقات دیگر. لذا واقعاً چارهای نبود. امام هم خیلی تحمل داشتند. حتی به شهید بهشتی و دیگران میگفتند شما اظهار نظر نکنید. بنیصدر توهین و پرخاش میکرد، تندی میکرد، اما امام تحمل میکردند تا آخرین لحظه. ولی در نهایت چارهای نماند و ما به آن سمت رفتیم.
حسینی خاطرنشان کرد: الان هم باید به رأی مردم احترام گذاشت، اما این به معنای آن نیست که مجلس کار نقد و ایراد خود را نداشته باشد. همه این مسائل میتواند با متانت، با وزانت و بهخوبی مطرح شود. مجلس هم تا آنجا که میسر است، همکاری میکند. واقعاً هم مجلس همکاری میکند. چون ما خودمان در مجلس بودهایم، میدانیم که اگر مجلس بخواهد وارد مسائلی شود و از همه ابزارها استفاده کند، این امکان وجود دارد.
نمایندهای که با خاطر یک جاده، سه ماه بعد از انتخابات، طرح عدم کفایت سیاسی آیتالله رئیسی را مطرح کرد!
وی با بیان اینکه عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور در مورد شهید رئیسی هم اتفاق افتاد، گفت: ما همه تلاشمان را میکردیم که استیضاح انجام نشود، اما مثلا وزیر صمت دو دفعه در مجلس استیضاح شد. یا تقریبا سه ماه از ریاست جمهوری گذشته بود و یادم هست در ساختمان وسیعترِ محل جلسات دولت (که به خاطر کرونا جلسات در سالن شهید بهشتی برگزار میشد)، آقای رئیسجمهور کاغذی به من داد که یکی از نمایندهها در آن نوشته بود: «عدم کفایت سیاسی رئیسجمهور».
نمایندهها نیاز به آموزش اولیه دارند
حسینی ادامه داد: من از جلسه بیرون آمدم و به او زنگ زدم. گفتم: مرد حسابی! سه ماه بیشتر نیست رئیسجمهور آمده، شما چرا عدم کفایت را مطرح میکنید؟ آن هم تنها، بدون اینکه حتی یک نفر دیگر تأیید کند. گفت جاده شهر ما متوقف شده. گفتم خب به من میگفتی، بعدا هم به دوستان وزارت راه گفتم و رسیدگی کردند. گفتم چرا آمدی عدم کفایت رئیس جمهور را مطرح میکنی؟ این تبعات منفیاش در سطح جهانی میدانی چیست؟ میگویند رئیسجمهورشان سه ماه آمده، بحث عدم کفایتش مطرح میشود! این مسائل باید با ملاحظه بیشتری مطرح شود. به نظر من، برای نمایندگان باید یک آموزش اولیه در ابتدای دوره گذاشته شود. رهبری هم خیلی تلاش میکنند که نکات را گوشزد کنند، اما عملاً همه رعایت نمیکنند.
آیا شهید رئیسی از سعید جلیلی برای حضور در دولت دعوت کرد؟
وی درخصوص صحت ادعای دعوت شهید رئیسی از سعید جلیلی برای حضور در دولت گفت: من شخصاً از آقای رئیسی در این باره چیزی نپرسیدم، اما در همه جا گفته شد که ایشان دعوت کرده بودند و آقای جلیلی گفته بودند بیرون بودن بهتر است و میتوانند بیشتر کمک کنند. احتمالاً هم نظراتشان را منتقل میکردند. ایشان همواره در شورای عالی امنیت ملی مسئولیت داشتند و کارشان را انجام میدادند. ایشان به احترام آقای رئیسی هم، سالهای ۹۶ و ۱۴۰۰ انصراف دادند. سال ۹۲ هم که کاندیدا بودند. طبیعی بود که در ۹۶ و ۱۴۰۰ انصراف بدهند. این نشان میدهد که در مورد آقای رئیسی همه موافق بودند. اما اگر مثلاً آقای قالیباف کاندیدا میشد، برخی مخالفت میکردند. لذا ما باور داشتیم آقای رئیسی بهترین گزینه است.
حضور لاریجانی در شورای امنیت ملی تحولآفرین است/ در این جایگاه میتواند یک بازوی قدرتمند برای نظام و دولت باشد
حسینی درخصوص انتصاب علی لاریجانی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی آن را اقدامی تحول آفرین خواند و بیان داشت: ایشان چهرهای شناختهشده نه فقط در ایران، بلکه در مجامع جهانی است. درست است که شورای عالی امنیت ملی جایگاه تصمیمگیری امنیتی دارد، اما تبیین آن تصمیمات برای مردم هم اهمیت فراوانی دارد تا همراه شوند و نگران نباشند.
وی افزود: آقای لاریجانی در همین جنگ ۱۲ روزه اخیر که وقتی روند جنگ را تشریح کردند، مردم استقبال کردند. بنابراین، ایشان میتوانند در این جایگاه یک بازوی قدرتمند برای نظام و دولت باشند. دولت هم مسائل سیاسی خارجی کمی ندارد. هر مقدار که بتوانیم مسائل با کشورهای مختلف را به خوبی پیش ببریم، کمک بزرگی به دولت خواهد بود.
تصمیمگیری قاطع و سریع از ویژگیهای علی لاریجانی است
حسینی گفت: تصمیمگیری قاطع و سریع هم بسیار مهم است که این از ویژگیهای آقای لاریجانی است که سریع به تصمیم میرسند، پیش از آنکه آن موضوع در کشور تبدیل به مسئله شود. همه دبیران پیشین زحمت کشیدهاند, اما اینکه دبیر شورای امنیت ملی بتواند مسائل را با مردم، گروههای سیاسی و حتی مجلس در میان بگذارد و از ظرفیت دیپلماسی عمومی استفاده کند، بسیار اهمیت دارد. به نظر من آقای لاریجانی میتوانند این نقش را به خوبی ایفا کنند.
درباره عدم تأیید صلاحیت لاریجانی از شورای نگهبان سوال کردم ولی جواب روشنی نگرفتم!
وی با اشاره به نوع برخورد شورای نگهبان با لاریجانی و عدم تأیید وی در دو انتخابات اظهار داشت: برای خود ما هم سوال برانگیز بود و ما هم چند بار از دوستان شورای نگهبان این موضوع را پرسیدیم، اما پاسخ روشنی دریافت نکردیم. البته برخی میگفتند به خاطر مسائل مربوط به فرزند ایشان بوده است. به هر حال، من معتقدم آقای لاریجانی مدیری اجرایی و توانمند هستند.
رهبری قدر نیروها را میدانند
حسینی گفت: طبیعی است که در دوره مجلس نقدهایی هم به ایشان وارد بوده، اما رهبری قدر نیروها را میدانند و امروز ایشان جایگاه بسیار خوبی دارند. چون الان در شرایطی هستیم که جنگ متوقف شده است؛ حتی آتشبس هم به معنای واقعی وجود ندارد، چون ما طرف صهیونیستی را اصلاً به عنوان دولت به رسمیت نمیشناسیم. آنها مرتب تهدید و رجزخوانی میکنند. در چنین شرایطی باید افراد توانمندی در این جایگاهها حضور داشته باشند.
صبر لاریجانی برای مدیران آموزنده است
وی صبر و متانت علی لاریجانی علیرغم برخوردهای قهری با وی را ستود و گفت: این رفتار حتی برای مدیران سابق آموزنده است. ما گاهی با وزرای دوران اول انقلاب تا امروز ارتباط داریم؛ برخی از آنها انگار که به یک نیروی معاند تبدیل شدهاند چون به دلایل مختلف کنار رفتند، اما این دلیل نمیشود که فاصله بگیرند.
حسینی افزود: کسی ممکن است استیضاح شود یا کنار گذاشته شود، اما نباید اصل نظام و انقلاب را کنار بگذارد. نقد باید مطرح شود، اما قهر و فاصله گرفتن اشتباه محض است. در مجلس پنجم که بودیم، برای انتخابات مجلس ششم معتقد بودیم اشکالات و تخلفاتی در انتخابات وجود داشت. اگر رسیدگی بهتری میشد، شاید نتیجه تغییر میکرد. فاصله آرا کم بود. ما میگفتیم برخی صندوقها بازشماری شوند، اما اینگونه نشد. بعضی تصور کردند که ما الان فاصله میگیریم و دلخور میشویم و ما را به یک جلسهای دعوت کردند که صحبت کنیم.
اصل بر این است که نظام و انقلاب حفظ شود
وی اظهار داشت: من گفتم مسئولیتی بر گردن ما بود که الان برداشته شد. حالا نماینده نباشیم. قرار نیست که مادامالعمر نماینده باشیم. اصل بر این است که نظام و انقلاب حفظ شود. یعنی افرادی که وارد میدان کار میشوند، باید این روحیه را داشته باشند. اگر احساس کردند حقی از آنها تضییع شده، انقلاب و نظام را که نباید کنار بگذارند. به هر حال کسانی که مسئولیت دارند باید هجمهها را تحمل کنند. مسئولیت اجرایی به گونهای است که نمیشود دهان همه را بست. بالاخره مردم نقد میکنند. مثلاً ما هم نماینده بودیم، وقتی به یک منطقه میرفتیم، در جمع یک نفر بلند میشد و میگفت شما که هیچ کاری نکردید! در حالی که ما شب و روز زحمت میکشیدیم. این حرفها زده میشود.

برنامه «حضور» | حسینیه جماران | گفتگو با دکتر سیدمحمد حسینی وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاون امور مجلس دولت سیزدهم | مهر ۱۴۰۴
بسمالله الرحمن الرحیم و صلیالله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
خیلی خوش آمدید به برنامه «حضور» در حسینیه جماران. در این برنامه در خدمت یکی از افرادی هستیم که از همان سربازان امام بود. همانطور که امام فرمودند «سربازان من در گهوارهها هستند». ایشان متولد سال ۱۳۴۰ در رفسنجان هستند و در همان ایام نوجوانی و در سال سوم دبیرستان به علت فعالیت علیه رژیم پهلوی دستگیر میشوند. پس از آن در مسیر انقلاب مسئولیتهای مختلفی بر عهده داشتهاند؛ در مقطعی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بودهاند، در دورهای ریاست دانشگاه پیام نور و قائممقامی وزیر علوم را عهدهدار بودند و در دولت سیزدهم شهید آیتالله رئیسی نیز بهعنوان معاون امور مجلس فعالیت داشتند. همچنین مدتی مشاور رئیسجمهور بوده و در صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران نیز در جایگاه رئیس حوزه ریاست سازمان فعالیت کردهاند. مجموعه فعالیتهای ایشان عمدتاً در حوزه فرهنگ و رسانه بوده است و ما تلاش میکنیم در این گفتوگو از زبان ایشان نگاهی داشته باشیم به دیدگاههای حضرت امام خمینی (ره) در حوزه فرهنگ و رسانه.
در خدمت آقای دکتر سیدمحمد حسینی هستیم. همانطور که اشاره کردم، ایشان وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاون امور مجلس دولت سیزدهم هستند.
آقا سلام، خیلی خوش آمدید.
حسینی: بسمالله الرحمن الرحیم. بنده هم عرض سلام دارم خدمت جنابعالی، همکارانتان و یکایک عزیزانی که انشاءالله این برنامه را خواهند دید.
آقای دکتر حسینی! از اینجا شروع کنیم که اولین باری که به حسینیه جماران آمدید چه زمانی بود؟
حسینی: ما بعد از پیروزی انقلاب در جهاد سازندگی فعالیت داشتیم. سال ۵۸ و ۵۹ فعال بودیم. در ذهنم هست که سال ۵۹ بود؛ ما مسئول کارهای فرهنگی بودیم و به همین جهت همه دوستان فرهنگی جهاد را از سراسر کشور دعوت کردند تا به جماران بیایند و خدمت حضرت امام برسند. بعضیها روحانی بودند و بعضیها افراد عادی. معمولاً آدمهای فرهنگی افراد وزینی هستند، اما آنجا همه بیاختیار شتاب میگرفتند. اول آرام قدم برمیداشتند اما کمکم تندتر میشد و به کوچه که میرسیدیم دیگر همه شروع به دویدن میکردند. واقعاً یک شور و نشاط عجیب بود. در حالت عادی مردم در کوچه یا خیابان چنین رفتاری نداشتند، اما آنجا بیاختیار میدویدند تا هر چه زودتر خدمت امام برسند.
ما همینجا که نشستهایم، آن روز واقعاً ابهت و عظمت امام را دیدیم. خیلی از امام شنیده بودیم، اما وقتی از نزدیک میدیدیم، آدم گاهی نمیتوانست در چهره ایشان نگاه کند. آن عظمت و هیبت امام برای ما شگفتانگیز بود. ما مات و مبهوت امام بودیم. شاید آن روز چندان به سخنان امام دقت نکردیم، بلکه خود دیدن ایشان برایمان موضوعیت داشت. آن دیدار برای ما یک شور و شعف خاص داشت که هیچگاه از یاد نمیرود. پیشتر هم از بعضی بزرگان شنیده بودم که میگفتند ما نمیتوانیم در چشمان امام نگاه کنیم؛ اینقدر که ایشان عظمت و جاذبه دارند. واقعاً آن جلسه، اولین دیدار من با امام، خاطرهانگیز بود.
اولین دیدارتان با امام همین جا بود؟
حسینی: بله. البته ما پیش از آن مرتب برنامههای امام را از تلویزیون دنبال میکردیم، ولی چون شهرستانی بودیم و در تهران زندگی نمیکردیم، کمتر امکان حضور داشتیم. یادم هست که در ششم بهمن ۵۷ به تهران آمدیم، چون قرار بود امام در آن روز وارد شوند، اما دولت بختیار مانع شد و اجازه فرود امام در فرودگاه را نداد. ما در تهران جایی برای ماندن نداشتیم و چند روزی ماندیم و نهایتاً برگشتیم. ولی آن روز ششم بهمن که به بهشت زهرا رفتیم، اولین بار از نزدیک سخنرانی شهید بهشتی را شنیدیم. من ابتدا فکر کردم یک ادیب یا شاعر صحبت میکند، چون بسیار زیبا و شیوا صحبت میکرد. بعد هم حضرت آقا (مقام معظم رهبری) قطعنامهای را قرائت کردند. پس از آن، هنگام بازگشت همراه برادرم، آیتالله هاشمی رفسنجانی را دیدیم که پیاده بخشی از مسیر را طی میکرد. برادرم ایشان را میشناخت و صدا زد و ما ایشان را سوار کردیم و با هم به تهران رفتیم. ما در همان ایام کنجکاو بودیم که بدانیم اعضای شورای انقلاب چه کسانی هستند و چه اتفاقاتی قرار است بیفتد. خب ایشان چون همشهری ما بودند، برخی سوالات را جواب میدادند و برخی دیگر، به مصلحت نبود علنی شود.
شما در زمان پیروزی انقلاب ۱۷ ساله بودید و در سال سوم دبیرستان به دلیل تبلیغ علیه رژیم و فعالیتهای انقلابی دستگیر شدید. امام برای شما جوانان چه جاذبهای داشت؟ چرا در حالی که همه وسایل سرگرمی و لذتهای ظاهری برای یک جوان فراهم بود، شما به سمت امام آمدید؟
حسینی: در رفسنجان از دهه ۴۰ بسیاری از مردم مقلد امام بودند، بهویژه به خاطر حضور روحانیونی که از امام حمایت میکردند و در شهر ما سخنرانی داشتند. شخصیتهایی همچون شهید هاشمینژاد، خود حضرت آقا و دیگر بزرگان در نهضت امام جایگاه داشتند و مردم را با اندیشههای امام آشنا میکردند. من پیشتر اهل فوتبال بودم، اما وقتی وارد جلسات سیاسی و مذهبی شدیم، دیگر فرصت و علاقه چندانی برای آن سرگرمیها باقی نماند. ما گروهی در رفسنجان داشتیم که نمایشهای مذهبی و در عین حال انقلابی اجرا میکردند. مثلاً وقتی نمایش «سلحشوران علوی» که درباره نهضت سربهداران بود یا داستانهایی از ابوذر، حجربنعدی یا حر را اجرا میکردیم، مردم بهخوبی متوجه پیام انقلابی آن میشدند.
از سوی دیگر، من سال سوم و چهارم دبیرستان را در کرمان ادامه دادم. دبیرستان ما بسیار انقلابی بود. مرحوم آقای صحابه، که بعدها استاندار و نماینده کرمان شد، رئیس مدرسه بود. معلمانمان هم نقش بزرگی داشتند؛ یکی از آنها شهید حجتالاسلام ایرانمنش بود که بعدها مدیرکل آموزشوپرورش استان شد و توسط منافقین ترور شد. حتی معلم ریاضی ما نیز گاهی اشارهای به مسائل سیاسی و وضعیت کشور میکرد و اینها در شکلگیری روحیه انقلابی ما بسیار نقش داشتند.
لذا ما در همان ایام در اولین راهپیمایی چهلم شهدای قم شرکت کردیم چرا که جرقه انقلاب در قم زده شد، بعد چهلم در تبریز برگزار شد، اما در خیلی از شهرها هنوز خبری نبود. با این حال، در رفسنجان شب قبل از راهپیمایی، اعلامیهها را در خانهها پخش کردیم و فردا راهپیمایی شکل گرفت.
در آن راهپیمایی علما دستگیر یا تبعید شدند. حتی خانمها هم بعدازظهر از یک دبیرستان تجمع کردند و با برخورد مأموران مواجه شدند. در چهلم دوم، تعدادی از جوانان از جمله ما پیشگام شدیم و حرکت اعتراضی را سازمان دادیم. چون برخی علما را تبعید کرده بودند و امثال مرحوم خلخالی را نیز چند روز قبل از رفسنجان برده بودند، ما جوانان باقی مانده بودیم و دستگیر هم شدیم. میخواهم بگویم ما از کودکی با افکار و رساله امام آشنا بودیم. و ظلمستیزی امام، روحیه سلحشوری و بیاناتی که از ایشان میشنیدیم، موجب شد علاقهمند شویم. درست است که وسایل سرگرمی و ابتذال در جامعه وجود داشت و برخی جوانان جذب آن میشدند، اما ما و برخی دوستانمان از ابتدا این مسیر را انتخاب کرده بودیم.
حتی در مقطعی اسلحه تهیه کردیم. برخی از دانشجویان که در تهران بودند، میگفتند با راهپیماییها به نتیجه نمیرسیم و در نهایت به درگیری مسلحانه کشیده خواهد شد.
نظر امام را میدانستید که مخالف مبارزه مسلحانه هستند؟
حسینی: ما در حد آموزش خود را آماده میکردیم. گاهی در کوهها تمرین میکردیم تا بلد باشیم. یک بار هم در همین تمرینها یکی از بچهها تیر خورد و مشکلات زیادی پیش آمد. به هر حال، برخی جوانان معتقد بودند بدون سلاح نمیتوان به نتیجه رسید، ولی ما بیشتر تلاش میکردیم آمادگی درونی داشته باشیم و در راهپیماییها حضور فعال پیدا کنیم. این حرکتها درست است که ابتدا با جمعیت اندک آغاز شد اما به مرور فراگیر شد. مردم با فطرت پاک خودشان تشخیص میدادند که این حرکت یک حرکت الهی است و امام یک عالم و فقیه ربانی و الهی است که چیزی را برای خودش نمیخواهد و این حرکت او برای مردم است. تهران هم شاید دیرتر از شهرهای دیگر، پیوست چون مشکلتر بود ولی بعدها مردم به تدریج آمدند و آمدند و آن اجتماعات عظیم شکل گرفت و منجر به پیروزی انقلاب شد.
به عنوان یک چهره فرهنگی، رمز پیروزی امام را چه میدانید؟
حسینی: ببینید شاخص انقلاب، فرهنگی بودن آن بود. یعنی یک تحول فکری در مردم ایجاد شد و به یک بلوغ و رشدی رسیدند که باید تحولی اساسی شکل بگیرد. البته امام تنها نبودند؛ در آغاز شاید تنها به نظر میرسید، اما یاران بزرگی داشتند. شخصیتهایی مثل شهید آیتالله صدوقی و شهید دستغیب در جای جای کشور حضور داشتند و مردم به آنها اعتقاد داشتند. این بزرگان عمری اهل زهد، ورع و تقوا بودند، بنابراین وقتی سخنی میگفتند مردم میدانستند که تابع هوای نفس نیستند. به همین دلیل وقتی شهید صدوقی در یزد اعلام میکرد که مردم در راهپیمایی شرکت کنند، نهتنها یزد بلکه استانهای اطراف مثل کرمان هم تحت تأثیر قرار میگرفتند.
امام از همان سال ۱۳۴۳ که علیه کاپیتولاسیون و مصونیت قضایی مشتشاران آمریکایی اعتراض کردند، نشان دادند که با ظلم و وابستگی مخالفند. آن زمان در شهر کوچک ما (رفسنجان) هم آمریکاییها حضور داشتند به این بهانه که ایرانیها باید یک آقابالاسری داشته باشند و با خانواده تردد میکردند و تلاش میکردند فرهنگ خود را ترویج دهند. همین امر باعث شد مردم آگاه شوند و بیداری شکل بگیرد. معلمان و علما در مدارس و محافل روشنگری میکردند و این تحول فکری زمینهساز خیزش عمومی شد. شعارهای امام که میفرمودند ما باید یک کشور مستقل باشیم، یک شعار مقطعی نبود، بلکه فطری و جاودانه بود که همه جای دنیا میپذیرد؛ مثلا امام در سال ۱۳۲۳ در آن نامه که در کتابخانه وزیری موجود است، بیان کردند که «قُل إِنَّمَآ أَعِظُکُم بِوَاحِدَة أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ....» که قیام لله را توضیح دادند اما جامعه آن موقع آمادگی نداشت. اما به تدریج امام و یارانشان توانستند مردم را آماده کنند تا یک تحول اساسی در اوج ناباوری قدرتهای جهانی شکل بگیرد. چون آنها واقعا باور نداشتند که این تغییر شکل بگیرد. اما امام از ویژگیها و اعتقادات دینی مردم بهخوبی بهره گرفتند و در آنها احساس مسئولیت ایجاد کردند. این تحول بزرگ بدون جنگ مسلحانه و درگیریهای گسترده شکل گرفت. حتی بسیاری از سربازان و نیروهای نظامی ارتش به مردم پیوستند. به یاد دارم زمانی که امام اعلام کردند سربازان از پادگانها خارج شوند، مردم آنها را پناه میدادند، لباسشان را عوض میکردند و جابهجایشان میکردند تا شناسایی نشوند. در نهایت، بسیاری از نیروهای نظامی به صف مردم آمدند.
این جنبه مردمی بودن انقلاب بسیار مهم بود. امام همواره تأکید میکردند که نمیتوان با یک گروه اندک، یک نظام را تغییر داد؛ برخلاف گروههایی مثل چریکهای فدایی خلق یا منافقین (مجاهدین خلق) که تصور میکردند با تشکیل سازمانها و گروههای چریکی میتوانند رژیم را سرنگون کنند. در نگاه امام، تنها با حضور مردم در میدان امکان تغییر وجود داشت و هنگامی که مردم وارد صحنه شدند، همهچیز دگرگون شد.
آقای دکتر حسینی همانطور که اشاره کردید، امام از ابتدای قیام بر اسلامی بودن حرکت به شدت تأکید داشتند، اما در عین حال همه اقشار را جذب کردند. حتی در تصاویر انقلاب میبینیم زنان بیحجاب هم در تظاهرات شرکت میکردند یا بعدها پای صندوقهای رأی آمدند. امام چگونه این مدیریت را انجام میدادند؟
حسینی: بحث امام این بود که ما میخواهیم یک کشور مستقل داشته باشیم؛ کشوری که روی پای خود بایستد. ایشان با روشنگری، خیانتهای پادشاهان قاجار و پهلوی را برای مردم بیان میکردند و میگفتند آقای سرلشکر شما نمیخواهی آقا باشی؟ میخواهی همیشه یک نفر بالاسر تو باشد؟ یا در اعتراض به کاپیتولاسیون، میگفتند ما نمیخواهیم آمریکاییها در کشور ما هر کاری انجام دهند؛ این مایه ننگ است برای ما. یا اینکه میگفتند وقتی حکومتی در ایران هست، نباید وابسته و تابع غربیها و آمریکاییها باشد که حتی وقتی میخواهد کابینه را تغییر دهد، آنها باید نظر بدهند. این سخنان، عزت و سربلندی را در مردم زنده میکرد و میگفتند که ما میخواهیم شما عزیز باشید، آقا باشید و روی پای بایستید. امام مرزبندی نمیکردند و میگفتند همه باید در صحنه باشند. البته بر رعایت حدود اسلامی تأکید داشتند و این را وظیفه شرعی خود میدانستند. قبل از انقلاب هم در مصاحبههایی که میکردند، هم بر جمهوریت و هم بر اسلامیت تأکید داشتند و اینکه ما نمیخواهیم محدودیت ایجاد کنیم. معتقد بودند زنان هم میتوانند در جامعه حضور داشته باشند، نه اینکه فقط در خانه بمانند. ایشان فرمودند ما با برهنگی و ابتذال مخالفیم، نه با حضور اجتماعی زنان.
حتی در اولین سخنرانیشان در بهشت زهرا که تاریخی بود، ایشان از سینما صحبت کردند. فرمودند «ما با سینما مخالف نیستیم، با فساد مخالفیم.» یعنی امام بهروشنی تفکیک میکردند بین ابزار و محتوای آن. ایشان تأکید داشتند که میتوان از ابزارهای فرهنگی مانند سینما، تئاتر و هنرهای تجسمی استفاده کرد، به شرط اینکه با ارزشهای اسلامی و اخلاقی منافات نداشته باشد. همین نگاه جامع باعث شد همه اقشار جامعه، با هر پوشش و دیدگاهی، با عشق و ایمان در راهپیماییها حضور یابند. و اینطور بود که مردم در همان رفراندومی که گفتید، چه در داخل کشور و چه خارج از کشور، حضور چشمگیری داشتند.
آقای حسینی ما چقدر در این مسیر موفق بودهایم؟ برخی معتقدند شما که به تعبیر امام «سربازان گهواره» بودید و در دوران شاه بزرگ شدید، در خانوادههای مذهبی پرورش یافتید. اما امروز، بعد از ۴۵ یا ۴۷ سال، برخی میگویند نسل جدید به همان اندازه مذهبی نیست. ارزیابی شما چیست؟
حسینی: آن زمان شرایط متفاوت بود. ارتباطات جهانی و فضای مجازی به گستردگی امروز نبود. محیطها بستهتر بودند و مردم بیشتر تحت تأثیر روحانیت و معلمان قرار داشتند. در دوران رژیم شاهنشاهی بسیاری از علما حضور در برخی دستگاهها را جایز نمیدانستند و همکاری با حکومت را «همکاری با طاغوت» میخواندند؛ حالا یک بحث فقهی مفصلی هست که آیا میشود کمک کرد یا نه. اما مردم در محیط آموزش حضور فعال داشتند و خیلی از نیروهای متدین انقلابی به عنوان معلم حضور داشتند و اثرگذاری خود را بر دانشآموزان میگذاشتند. البته در کنار آن، معلمانی هم بودند که چندان پایبند به اصول نبودند؛ حتی در برخی موارد معلم دینی فردی از فرقههای دیگر بود که مسلمان هم محسوب نمیشد. اما در مجموع، جامعه پایبندی جدی به اعتقادات و برنامههای مذهبی داشت و تأثیر فرهنگ جهانی که به سمت فرهنگ غرب سوق پیدا کرده بود، بسیار کم بود. مردم خودشان مراقبت میکردند تا فرزندانشان در معرض آسیب قرار نگیرند.
برخی خانوادههای مذهبی حتی دخترانشان را تا حد دبستان به مدرسه میفرستادند، اما دیگر به دلیل فضای ناسالم برخی مدارس، اجازه ادامه تحصیل در دبیرستانها را نمیدادند. برای نمونه، گاهی اجباری بود که دانشآموزان در روزهایی مانند چهارم آبان (روز تاجگذاری شاه) در ورزشگاهها حضور یابند و دختران و پسران بدون حجاب شرکت کنند. همین موضوع موجب میشد خانوادهها مقاومت کنند و اجازه ندهند فرزندانشان در این فضاها قرار گیرند. یا مثلاً به دلیل محتوای مبتذل و مستهجن سینماها، بسیاری اصلاً به سینما نمیرفتند. در مورد تلویزیون هم، در بسیاری از خانوادههای مذهبی وجود نداشت. خود ما برای تماشای مسابقات ورزشی، مانند مسابقه مشتزنی کِلِی، به خانه همسایهها میرفتیم. در واقع، خانوادههای مذهبی تمام تلاش خود را میکردند تا فرزندانشان در معرض چنین فضاهای آلودهای قرار نگیرند. به همین دلیل، نسلی متدین پرورش یافت. بعد هم که انقلاب اسلامی رخ داد، تحولی جدی صورت گرفت.
با این حال باید اذعان کنیم که بعد از انقلاب، آنگونه که باید به مباحث فرهنگی بها داده نشد. بسیاری از نیروهای فرهنگی به دستگاههای اجرایی و مدیریتهای دیگر رفتند، در حالی که قبل از انقلاب همه تمرکز بر کار فرهنگی بود. شخصیتهای طراز اول انقلاب، حتی اگر تبعید میشدند، باز هم در کارهای فرهنگی و مذهبی، تفسیر قرآن و برنامههای تربیتی فعال بودند. پس از انقلاب، تمرکز بر تربیت نسل جوان کم شد. پیش از آن، نیروهای متدین بیشتر در آموزش و پرورش فعال بودند؛ اما بعد از انقلاب بسیاری از آنان به دستگاههای دیگر رفتند. خود شهیدان رجایی و باهنر معلم بودند و بسیاری از مسئولان ابتدای انقلاب نیز از معلمان بودند. همان معلمانی که بعدها فرماندار یا نماینده شدند. این باعث شد که آموزش و پرورش از نیروهای متدین خالی شود و آنگونه که باید، به مسائل فرهنگی توجه کافی نشود.
از طرف دیگر، دشمن سرمایهگذاری گستردهای در حوزه فرهنگ انجام داد. درست است که ما صداوسیما و سینما و برنامههای فرهنگی داشتیم، اما سرمایهگذاری در این عرصه کافی نبود. در ابتدای انقلاب، وقتی مسائل معیشتی مردم در اولویت قرار گرفت، فرهنگ به ردههای بعدی رفت و سرمایهگذاری لازم روی آن صورت نگرفت. به طوری که میگفتیم به اندازه پول یک تراکتور به ما بدهید، ما برویم کار فرهنگی کنیم. در حالی که استعدادهای فراوانی وجود داشت و میتوانستیم آثار و محصولات فرهنگی ارزشمندی تولید کنیم. به عنوان نمونه، برخی از سریالهای دهههای اول انقلاب آثار و برکات زیادی داشتند و نه تنها در ایران، بلکه در خارج از کشور هم مورد استقبال قرار گرفتند.
خاطرهای نقل کنم. زمانی که وزیر فرهنگ بودم، در ترکیه برای برگزاری هفته فرهنگی حضور داشتیم، در نمایشگاه صنایع دستی و آثار فرهنگی، به پوستری رسیدیم. هنوز توضیحی نداده بودم که وزیر فرهنگ ترکیه گفت: «این یوسف پیامبر است.» یعنی سریال ایرانی ما به حدی شناختهشده و اثرگذار بود که با دیدن یک پوستر، آن را بهسرعت شناختند. این نشان میدهد که آثار فرهنگی ما ظرفیت بالایی برای اثرگذاری در جهان داشتند.

من خودم این سؤال را طرح کردم و حالا از منظر افکار عمومی میگویم. بالاخره برخی میگویند نسل قبل، نسلی قوی بود که در زمان شاه تربیت شد. اما واقعیت این است که بعد از انقلاب هم نسلی شکل گرفت که بسیار اثرگذار بود؛ از جوانانی که در جبههها حضور داشتند گرفته تا نسلهای بعدی که در عرصههای مختلف نقشآفرینی کردند. امروز هم مدافعان حرم، نیروهایی که در لب مرزها فعال هستند، و همین بچههای حوزه موشکی، همه از دل همین نسل انقلاب برخاستهاند. بهتعبیر رهبر انقلاب ـ که بارها تأکید کردهاند ـ این نسل بعد از انقلاب نهتنها کمتر و ضعیفتر از نسل پیش از انقلاب نیست، بلکه در بسیاری عرصهها جلوتر هم هست.
حسینی: بله. خب در ابتدای انقلاب آن بصیرت کافی وجود نداشت و شاهد بودیم افرادی که افراطی بودند و بعدها مسیرشان تغییر کرد. اما در دوران انقلاب نسل بسیار خوبی تربیت شد. گاهی ما بزرگنمایی میکنیم. بالاخره ناهنجاریهایی در جامعه وجود دارد که گاهی این را خیلی گسترش میدهیم. این مسائل در همه جای دنیا هست. حتی ممکن برخی از این مسائل در صدر اسلام هم بوده باشد. در عین حال که باید بپذیریم که میتوانستیم بهتر عمل کنیم و هنوز به نقطه مطلوب نرسیدهایم. اما با وجود همه کمبودها، اگر این فعالیتها انجام نمیشد، شاید استحالهای جدی رخ میداد.
در دوران جنگ تحمیلی دیدیم که دشمن در میدان نبرد حریف ما نشد. با وجود امکانات اندک، در برابر شرق و غرب ایستادیم. همین موجب شد که دشمنان بهجای جنگ سخت، روی جنگ نرم سرمایهگذاری فراوان کنند. آنان در حوزه سریالها، فیلمها و رسانههای خارجی سرمایهگذاری کردند و شاید بعضی از جوانان و دانشآموزان ما هم تحت تأثیر قرار گرفتند. اما باز هم میبینیم که در بزنگاهها، مانند جنگ اخیر ۱۲ روزه، بسیاری از همین جوانان دوباره به میدان آمدند. حتی برخی از اپوزیسیون خارج از کشور نیز اعلام کردند که میخواهند برای دفاع از ایران اسلحه به دست گیرند. یعنی این حقانیت نظام اسلامی باعث میشود که خیلیها برگردند.
البته باید توجه داشت که دشمن با فضاسازی رسانهای سنگین کار میکند. حکومتهایی در جهان با همین انقلابهای رنگین و مخملین تغییر کردهاند اما دشمن در ایران کاری از پیش نبرد. این نشان میدهد که پایههای ایمان مردم قوی است. ولی باید بتوانیم این تحکیم را بیشتر تقویت کنیم.
درست است که نقطه مطلوب را باید هدف بگیریم، همانطور که امام فرمودند، اما نمیتوانیم از این واقعیت بگذریم که بعد از انقلاب اسلامی، در طول این ۴۷ سال، انواع توطئهها علیه کشور طراحی شد؛ از جنگ گرفته تا تلاش برای ایجاد اختلافات قومی و قبیلهای. قبل از جنگ هم چنین شرایطی بود. آقای حسینی، من اگر اشتباه میکنم اصلاح کنید، اما فکر نمیکنم در هیچ جای دنیا کشوری وجود داشته باشد که علیه آن به زبان خودش بیش از ۲۹۰ شبکه فعال باشد.
حسینی: بله. آنها مرتب منفیبافی و سیاهنمایی دارند و این شبکهها حاضر نیستند هیچیک از نقاط قوت ما را بیان کنند و در مقابل، ضعفها را بزرگنمایی میکنند. قدیم میگفتند از کاهی، کوهی ساختند ولی الان دیگر به کاه هم نیاز دارند و به راحتی یک کوه میسازند و از هیچ، همه چیز درست کنند. یعنی این شگردهایی که امروز در رسانهها و فضای مجازی وجود دارد. شما ببینید همین چند روز پیش، عکسهای مربوط به چند سال قبل را دوباره منتشر کردند و گفتند «اعتراضات» یا «تظاهرات» در جریان است. با انواع شگردها واقعیتها را وارونه نشان میدهند. یادم هست در مقطعی که در یکی از کشور اغتشاشاتی رخ داده بود، من میخواستم به یک شهرستان بروم. در فضای مجازی طوری القا شده بود که انگار آن شهر در آتش و دود غرق است، اما وقتی رفتم، خبری نبود؛ نهایتاً یک بنر را آتش زده بودند یا یک ترقه به سمت نهادی پرتاب کرده بودند. ولی این را چنان بزرگنمایی میکردند که کسی که اطلاع نداشت، فکر میکرد اتفاقات بزرگی رخ داده است.
این نشان میدهد که کار ما بسیار سنگینتر است. ارتقای سطح سواد رسانهای، بهویژه در این شرایط، بسیار ضروری است. حتی خواص ما گاهی تحت تأثیر این فضاسازیها قرار میگیرند، چه برسد به عموم مردم. بنابراین، همانطور که رهبری تأکید کردند، باید بر نقاط قوت توجه و تمرکز داشته باشیم و در عین حال، نقاط ضعف را هم بپذیریم و برای رفع آنها اقدام کنیم تا این انقلاب بتواند انتظاراتی را که از آن وجود دارد، برآورده سازد.
ببینید، نگاه بسیاری از مردم دنیا به این انقلاب است. من بهواسطه مسئولیتهایی که داشتم، چه در مجلس و چه در مأموریتها و سفرهای متعدد، از چین، آمریکا، کوبا و برزیل گرفته تا روسیه و آفریقای جنوبی، از نزدیک دیدم که مردم چه اشتیاقی به امام، به رهبری و به نظام جمهوری اسلامی دارند. زمانی که من در سال ۷۲ رایزن فرهنگی بودم، یادم هست بعضی وقتها تا پاسی از شب مینشستیم و درباره امام صحبت میکردیم؛ با کسانی که نه امام را دیده بودند و نه حتی صدای امام را شنیده بودند، اما علاقه و شوق عجیبی نسبت به ایشان داشتند و اشک از دیدگانشان جاری میشد. فرض کنید در موقعیتی بودند که خیلی سیاسی نبودند و ما هم نمیتوانستیم صریح از انقلاب صحبت کنیم و بیشتر جنبههای دینی و مذهبی مطرح میشد. یعنی به نحوی قائل به جدایی دین از سیاست بودند، اما ما در میانشان حضور داشتیم. مثلاً خطبه متقین یا خطبه حمام و ویژگیهای پارسایان را توضیح میدادیم و میگفتم امام در طول ۱۴ یا ۱۵ سالی که در نجف بودند، یک شب زیارت جامعه را ترک نکردند، مگر آنکه حادثهای رخ داده باشد. ایشان مقید به این زیارت بودند. همین باعث علاقهمندی افراد میشد و کنجکاوی ایجاد میکرد که درباره امام بیشتر بدانند. در نتیجه جنبههای مذهبی و دینی امام سبب میشد که مردم شیفته ایشان شوند و جنبههای مبارزاتی امام را هم بپذیرند. پس از انقلاب نیز برخی اندیشمندان و بزرگان تحت تأثیر حرکت امام آمدند و با مکتب اهل بیت و اسلام آشنا شدند. اینها تأثیرات ملموسی بود.
آقای حسینی، امام بعد از رهبریشان پس از انقلاب اسلامی چه تفاوتی با قبل از انقلاب داشتند؟
حسینی: امام به هیچ وجه دلبسته پست و مقام نبودند. وقتی پرواز انقلاب صورت گرفت و امام به ایران آمدند، کسی از ایشان پرسید: «احساس شما چیست؟» امام پاسخ دادند: «هیچی.» برای برخی این پاسخ سؤالبرانگیز بود و تصور میکردند امام هیجانزده شدهاند؛ مثل کسی که به تماشای مسابقه فوتبال نشسته و نگران است که گل زده یا خورده. اما امام آرام و عادی بودند، چراکه وظیفه شرعیشان را انجام میدادند. البته خوشحال و خرسند بودند از اینکه انقلاب پیروز شده و آزادی برای مردم به ارمغان آمده، اما همچنان همان صلابت را داشتند. نکته مهم این بود که امام همواره بر مردم تأکید داشتند. برخی مسئولین بعد از انقلاب چنین میاندیشیدند که حالا انقلاب پیروز شده، مردم به کار خودشان بپردازند و ما کشور را اداره میکنیم. ولی امام میگفتند مردم باید همیشه در صحنه حضور داشته باشند. هیچ انقلابی را سراغ نداریم که تمام مراحلش با نظر مردم پیش رفته باشد؛ حتی نام «جمهوری اسلامی» نیز با رأی مردم شکل گرفت.
شما ببینید، در برخی کشورها مثل سوریه تحولات رخ داد و یک آقایی میگوید من رئیس جمهور هستم. بدون هیچ انتخاباتی. اما در ایران، بلافاصله بعد از انقلاب، امام تأکید داشتند نظام، نهادها و قانون اساسی با رأی مردم شکل بگیرد. همهپرسی برگزار شد و نهادها با پشتوانه مردم مستقر شدند. درصورتی که برخی از کشورها تا مدتها قانون اساسی ندارد. حتی در حوزههای عمرانی نیز از ظرفیت مردم استفاده شد؛ مثل جهاد سازندگی یا بنیاد مسکن که امام خودشان کمک میکردند و مردم را به یاری بیبضاعتها تشویق میکردند. یعنی امام سعی داشتند همان روحیه انقلابی حفظ شود. مدتی به قم رفتند تا کشور توسط مسئولین اداره شود، اما وقتی دیدند روحیه انقلابی در حال تضعیف است و برخی شهامت ندارند، به صحنه بازگشتند. برای نمونه، پس از اشغال لانه جاسوسی، دولت موقت استعفا داد و گفت نمیتواند ادامه دهد. یا برخی گفتند به بنبست رسیدیم. امام گفتند بنبستی وجود ندارد. شما خودتان به بنبست رسیدید. شما ذهنیاتی دارید و فکر میکنید در چارچوب نظام سلطه باید حرکت کنید. لذا امام با صلابت و روحیه انقلابی تا آخر ایستادند.
زمان آغاز جنگ تحمیلی هم همینطور بود. مردم واهمه داشتند چون خاطره جنگهای جهانی اول و دوم با قحطی و گرسنگی را شنیده بودند. همان روز اول، امام فرمودند: «یک دیوانه سنگی انداخته است.» این سخن آرامش و روحیه به مردم داد. مشابه همین اتفاق را در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه اخیر دیدیم که رهبر انقلاب همان روز اول پیام دادند و تأثیر عمیقی بر روحیه مردم گذاشت. میخواهم بگویم امام آن صلابت و آرامش و طمأنینه امام بسیار مهم بود. ایشان کسی نبود که تغییر کند. بله، اقتضائات روز ایجاب میکرد نهادها و سازمانها شکل بگیرند و امام با مشورتهای مختلف، حتی گاهی برخلاف نظر خود، تصمیم میگرفتند تا کشور اداره شود.
آقای دکتر حسینی، در حوزه فرهنگ وقتی نگاه میکنیم، با انعطاف و در عین حال صلابت داشتند. مثلاً برخی علما، بازی شطرنج را حرام میدانستند، اما امام مجوز شرعی دادند. یا درباره موسیقی، با وجود مخالفتها، امام اجازه دادند ولی توصیه کردند طوری عمل شود که حساسیت علما برانگیخته نشود. یعنی تصور میکنم که امام تلاش داشتند جلوی تحجر و تندروی را بگیرند. با اینکه برای خودشان هزینه داشت.
حسینی: امام قبلش هم فرموده بودند که در حوزه علمیه، برخی افراد متحجر و مقدسمآب چه برخوردهایی را داشتند. حتی با فلسفه مخالف بودند. اما امام بر اجتهاد پویا با حفظ اجتهاد جواهری تأکید داشتند؛ اجتهادی که بر اساس زمان و مکان حکم میدهد. مثلاً خون زمانی حرام بود چون صرفاً برای خوردن استفاده میشد، اما وقتی استفاده پزشکی و نجات جان انسان پیدا کرد، حکم تغییر کرد. یعنی امام معتقد بودند که نباید با نگاه محدود کشور را اداره کنیم. نه افراط کنیم و نه تفریط؛ بلکه باید بر پایه کتاب، سنت، عقل و اجماع عمل کنیم. در عین حال، این جرئت و جسارت را هم داشته باشیم که مسائل روز را تحلیل کرده و به مسائل مستحدثه پاسخ دقیق بدهیم. نه اینکه با هر مسئله جدیدی، مخالفت کنیم. اگر با موضوعی مخالفت میکنیم، باید اشکالات آن را برطرف کنیم. برای مثال، بحث بانک را در نظر بگیرید؛ اگر این نظام از غرب وارد شده، ما میتوانیم عقودی را که در بانکها وجود دارد اصلاح و تصحیح کنیم، نه اینکه بگوییم چون منشأ غربی دارد، اصلاً از این ابزار استفاده نکنیم.
من یکبار با یکی از این آقایان در خارج از ایران صحبت میکردم و بحث فیلم و سریال شد. ایشان ایراداتی بر سریال حضرت مریم وارد کردند نسبت به حضور حضرت مریم در جمع، و آیهای را خواندند که ایشان در حجابی قرار داشتند. گفتم ایشان درموقع وضع حمل از نظرها پنهان شد ولی بعدش آمد به میان قومش و آنجا بود که حضرت عیسی که یک نوزاد بود، آن سخنان را بیان کرد که در قرآن هم آمده است. این در انظار بوده نه پشت پرده. بعد ایشان گفت مگر پدران ما با سریال و فیلم با انبیا و شخصیتها آشنا شدند؟! گفتم خب آن زمان این ابزارها نبوده. الان که هست شما میگویید استفاده نکنیم؟ یعنی یک جمود و تحجری وجود داشت که حتی این آقا میگفت شما راجع به انبیا و بزرگان فیلم نسازید. در حالیکه بسیار تأثیرگذار بود. مثلا همین سریال مختارنامه که ساخته شد، برخی که مسجد کوفه میرفتند، به زیارت مزار مختار نمیرفتند. اما وقتی دیدند که او به خونخواهی حضرت اباعبدالله الحسین (ع) قیام کرده، شناخت دیگری پیدا کردند. این نشان میدهد امام به اجتهاد پویا و استفاده از ابزارهای جدید باور داشتند.
حتی در حسینیه امام، سرود «ای مجاهد» که شعر مرحوم حمید سبزواری درباره شهید مطهری بود با آهنگ و با همان ابزار و وسایل اجرا شد تا روحیه حماسی ایجاد کند. همانطور که در صدر اسلام نیز از شعر و حماسه برای تهییج نیروها بهره میبردند. مثلا امام درس تفسیر سوره حمد را که آغاز کردند، برخی مخالفتها ایجاد شد و گفتند که ایشان دارد از ابن عربی میگوید و ایشان به همین دلیل، این مسیر را ادامه ندادند. شاید به این تصور که بی جهت این اختلافها برانگیخته نشود چون ما کارهای بزرگی داریم. اما یک جاهایی نیز قاطع میایستادند و میگفتند باید اینگونه عمل شود و این جرأت و جسارت را به فقهای ما میدادند که مطابق با نیازهای روز اجتهاد کنند و پاسخ سوالات را بدهند.
موضوع حجاب بعد از انقلاب از کجا شروع شد و نظر امام چه بود؟ برخی میگویند امام حجاب را در ادارات الزامی کردند نه کل جامعه.
حسینی: وقتی حرکت انقلاب شروع شد، به طور طبیعی خانمهای محجبه و متدین که شاید پیشتر کمتر در خیابانها دیده میشدند، بعد از انقلاب حضور پررنگتری یافتند و این باعث شد برخی دیگر هم ترغیب شوند پوشش اسلامی داشته باشند. البته عدهای هم همان وضعیت قبلی را ادامه دادند، اما اکثریت جامعه به سمت رعایت ظواهر اسلامی رفتند. مثلاً اگر قبلتر تجملگرایی و اشرافیگری رایج بود، بعد از انقلاب مردم به سمت سادهزیستی گرایش پیدا کردند. به بیان دیگر، انقلاب فضای جدیدی در کشور ایجاد کرد که مردم با طیب خاطر به سمت رعایت ارزشهای اسلامی حرکت کردند. بله، ممکن است عدهای به ظاهر پایبند بودند و از روی نفاق رفتار میکردند، اما معیار، اکثریت مردم است. این موضوع هم با فطرت پاک انسان سازگارتر بود تا اینکه گرفتار تجمل و قید و بندهای بیهوده شوند. پیامبران نیز آمدهاند تا غل و زنجیرهای سنتها و باورهای غلط و خرافی را از پای مردم باز کنند.
اما همان طور که اشاره کردید، در ادارات، وضعیت متفاوت بود. بدنه اداری کشور عمدتاً از طیف متوسط به بالای جامعه تشکیل شده بود و بسیاری از آنها یا در خانوادههای مرفه بزرگ شده بودند یا تحت تأثیر فرهنگ غربی بودند و پایبندی چندانی به موازین شرعی نداشتند. از سوی دیگر، خانمهای متدین کمتر وارد ادارات میشدند، چون فضا برایشان مناسب نبود. در نتیجه مقاومتهایی در این حوزه وجود داشت. به همین دلیل امام از همان ابتدا، فکر میکنم در ۱۶ یا ۱۷ اسفند ۱۳۵۷، بحث حجاب را مطرح کردند. البته اینطور نبود که بلافاصله اعلام شود همه باید محجبه باشند. بلکه به تدریج زمینهسازی و فضای کشور آماده شد. بعد هم شورای انقلاب بیانیهای صادر کرد؛ مرحوم دکتر حبیبی این اطلاعیه را قرائت کرد. بعدها در زمان ریاست جمهوری بنیصدر نیز موضوع مطرح شد و تأکید شد که در محیطهای اداری باید شئون اسلامی رعایت شود. این تأکید به معنای دخالت در اعتقادات شخصی نبود، بلکه به این معنا بود که در محیط کاری باید مقررات اسلامی رعایت شود. البته از همان ابتدا هم عدهای مخالفت میکردند و حتی اجتماعاتی هم داشتند. این خود نشانهای از آزادی بود، چرا که حتی ساواکیها هم در مقطعی برای مسائل صنفی خود تظاهرات میکردند.
اما به هر حال، در ادارات رعایت حجاب الزامی شد و در سطح عمومی جامعه نیز مردم خودشان این مسیر را پذیرفتند. در دوران جنگ هم این مسئله خیلی مطرح نبود، اما از دهه بعد از جنگ، بیشتر به موضوع پرداخته شد. در سال ۱۳۶۲ مجلس وارد این موضوع شد و قانونی درباره پوشش و حجاب تصویب کرد. امام هم چه قبل و چه بعد از انقلاب تأکید داشتند که خانمها کار اجتماعی خود را انجام دهند.
در دهه ۶۰ هم یک برخوردهای تندی هم شد...
حسینی: بله. اما امام منع میکردند یعنی میفرمودند که درست نیست هر کسی به صورت خودسر برخورد کند.
حالا واقعا اینطور بود؟ این کار را میکردند که آستین کوتاهها را رنگ میکردند و موهای بیرون را کوتاه میکردند؟
حسینی: بالاخره مواردی بوده که رعایت نمیکردند و مواردی پیش آمد که برخی افراد با تندی رفتار کردند که اقدام شخصی بود. در همه انقلابها بعد از پیروزی یک اتفاقاتی میافتد...
که هم امام عتاب کردند و هم مقام معظم رهبری که آن موقع رئیس جمهور بودند.
حسینی: بله. امام فرمودند. حتی مرحوم اقای اشراقی از قول امام تأکید کردند که کسی حق ندارد از خودش اجتهاد کند و رفتار ناشایستی داشته باشد و مقررات ادارات توسط مسئول آن اداره اصلاح شود. چون چنین برخوردهای ناشایست تبعات منفی هم دارد؛ وقتی رفتاری حکیمانه و درست نباشد، آثار منفی دارد. امام همواره تأکید داشتند که انقلاب ما اسلامی است و ۹۸ رصد، جمهوری اسلامی را پذیرفتند. چون همان موقع هم عدهای میگفتند جمهوری غیراسلامی یا جمهوری دموکراتیک. اما امام فرمودند جمهوریت و اسلامیت و بالاخره اسلام ضوابطی دارد. همانطور که در دوران انقلاب، مردم خودشان به مشروبفروشیها یا کابارهها حمله میکردند و خواستار حفظ شئون اسلامی بودند. البته بهترین روش این بود که مردم داوطلبانه به سمت حجاب بیایند، نه اینکه صرفاً تحمیل شود. کار فرهنگی در این زمینه بسیار مهم بود و بارها هم مطرح شد، اما متأسفانه در عمل به اندازه کافی انجام نشد و بیشتر در حد شعار باقی ماند.
در همان دوران، برخی افراد تندرویهایی کردند که بعدها در نظر و عمل دچار عقبنشینی شدند. درست است؟
حسینی: اینکه گفته میشود جاهل را نمیبینید مگر در حال افراط یا تفریط همین است. برخی افراد در مقطعی تندروی کردند و در مقاطعی خودشان به بیبندوباری کشیده شوند یا در کشورهای دیگر زندگی نامناسبی پیدا کردند. بله این تندرویها اثر منفی گذاشت و بهانه به دست دیگران و کشورهای دیگر میداد که علیه ما فضاسازی کنند. با این حال، لازم بود انسجام و هماهنگی در کشور برقرار شود و همه پایبند به قانون باشند. همانطور که قوانین راهنمایی و رانندگی به نفع مردم است و باید رعایت شود، قوانین حجاب هم باید با تدبیر و حکمت اجرا میشد.
حالا از همینجا میخواهم به یک مقطع دیگر بپردازیم. شما در دولت هم مسئولیت داشتید. درباره مسئله حجاب، همانطور که اشاره کردید، برخی افراط کردند و برخی تفریط. در سال ۱۴۰۱ هم اتفاقات تلخی افتاد که حتی از نظر امنیت ملی مشکل ایجاد کرد و موجب انشقاق در جامعه شد. اخیراً هم یکی از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی گفته بود که مصوبهای وجود داشت که برخوردی صورت نگیرد، اما باز هم برخورد شد. به نظر شما حوادث ۱۴۰۱ چه آثاری در بازنمایی از کشور ما در داخل و خارج داشت؟
حسینی: ما چون در دولت بودیم، از نزدیک میدیدیم که چه تلاشهایی برای حل مشکلات کشور صورت میگیرد؛ چه در داخل برای رفع کمبودها و چه در خارج برای جذب سرمایهگذاری و توسعه گردشگری. دولت شهید رئیسی با روحیه "ما میتوانیم" تلاش میکرد مشکلات مزمن گذشته را حل کند. اما آن حوادث یک وقفه جدی ایجاد کرد و آسیبهای اجتماعی و اقتصادی به کشور زد. از نظر اجتماعی، انشقاقی در جامعه به وجود آمد. از نظر اقتصادی هم جلوی بسیاری از فعالیتها گرفته شد. در خارج از کشور هم بزرگنمایی صورت گرفت و تصویری منفی از ایران ارائه شد؛ انگار که کشور در بحران عمیق فرو رفته است. این در حالی بود که اگر اطلاعرسانی به موقع و دقیق انجام میشد، میتوانست از این فضاسازیها جلوگیری کند. به نظر من، ضعفهایی در زمینه اطلاعرسانی وجود داشت.
کجاها ضعف وجود داشت؟
حسینی: همان مرحله اول اطلاعرسانی دیرهنگام بود. یعنی همان فیلمها و مستنداتی که نشان دادند، اگر روز اول اتفاق میافتاد اینطور نمیشد. دوستان اطلاعاتی و امنیتی ملاحظات خاصی برای خودشان دارند اما الان رسانه حرف اول را میزند و روایت اول است که مسائل را مشخص میکند. طوری جلوه دادند که انگار بانویی زیر شکنجه کشته شده است در صورتی که وقتی فیلمها منتشر شد، معلوم شد که ایشان در سالن نشسته و بعد به دلیل سوابق بیماری که داشته دچار مشکل شده است، فضا روشن شد ولی دیرهنگام بود.
خود سردار اشتری هم در جلسه محدودی که بودیم، گفتند که بر اساس سلسه مراتب شورای عالی امنیت ملی عمل کردهایم و فیلمها را دادیم، اما آن بنده خدایی که میخواست پخش کند که معاون سیاسی سازمان صداوسیما بود، گفته بود تا همه فیلمها را نبینم، پخش نمیکنم. یعنی گیر اینطوری هم داشتند.
حسینی: بله شاید اگر سریعتر انجام میشد بهتر بود. بعد هم مثلاً در دانشگاهها، هر جا رئیس دانشگاه فعال بود و حضور میدانی داشت و دانشجویان را توجیه میکرد، شرایط آرامتر شد. خود من هم به دانشگاههای مختلفی رفتم؛ از دانشگاه علامه و مدرس گرفته تا دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی و استانهای مختلف مانند لرستان، مازندران، قم و سمنان. در همه جا، نقش مدیریت میدانی مؤثر بود. مثلاً اول دانشجوها یک هیجان خاصی داشتند و فریاد میزدند و هیاهو میکردند. ما میگفتیم خب آقا، این تریبون در اختیار شماست، بیایید صحبت کنید. بالاخره بنده هم مسئول دولتی هستم؛ یک جاهایی پاسخ میدادم، جاهایی هم اگر نمیدانستم میگفتم بعداً به شما اطلاع میدهم یا به دولت منتقل میکنم. یعنی ما که نمیخواستیم جو خفقان ایجاد کنیم، ما از مردم هستیم. همین برخوردها اثر مثبت داشت.
در ابتدا خیلی تند، حتی پرخاشگرانه و گاهی توهینآمیز صحبت میکردند، اما وقتی مسئولین و مدیران سعه صدر و ظرفیت شنیدن داشته باشند و توضیح دهند، آرامش ایجاد میشود. ما حتی در تربیت مدرس، چهار نفر از این دانشجویان خیلی هیاهو میکردند و به هیچ وجه حرف ما را نمیپذیرفتند. من گفتم جداگانه به دفتر من بیایند. چند روز بعد، یک ظهر چهارشنبه، آمدند. ابتدا میگفتند با ترس و لرز آمدهایم و فکر کردیم دام است و میخواهند ما را دستگیر کنند. اما ما خیلی خودمانی کنارشان نشستیم و صحبت کردیم. اینها بچههای خوبی بودند. حتی سابقه بسیجی هم داشتند. وقتی ابهاماتشان را شنیدیم و پاسخ دادیم، خیلی از مسائل را پذیرفتند.
از بچههای شهرستان بودند؟
حسینی: بله اکثراً از شهرستان بودند. بعد یکی از آنها گفت: الان کنار نیروی انتظامی در خیابانها از حشدالشعبی عراق هم حضور دارد. من گفتم: بسیار خب، الان با هم پا میشویم و همه تهران را میگردیم. اگر یک نیروی حشد شعبی نشان من دادی، حرفت را قبول میکنم. بعد عقبنشینی کرد و فهمید حرفش نادرست بوده. لذا، میخواهم بگویم گاهی اوقات ما باید وقت بگذاریم، با اینها صحبت کنیم و بحث داشته باشیم. اگر جایی واقعاً ایرادی داریم، بپذیریم.
این نکته درستی است. اما یک چیزی که باید شهادت بدهم و اذعان کنم، تلاش دولتیها بود. بعد از آن اتفاق، حالا یا دیر اطلاعرسانی شد یا هرچه، ولی وسط میدان بودند. من یادم نمیرود؛ هم شما و هم خیلی از اعضای دولت، آقای جهرمی سخنگوی دولت، به دانشگاهها میرفت. اما یک نکتهای که باید به آن اشاره کنیم این است که این اتفاق فقط مختص به مرحوم مهسا امینی نبود. تقریباً دو ماه قبلتر از این حادثه، ما چراغهای قرمز و نشانههایی را دیده بودیم. مثل همان عکسی که منتشر شد؛ مادری که جلوی ون ایستاده بود و نمیخواست اجازه دهد دخترش سوار شود. یا خیلی چیزهای دیگر. حتی آقا دوباره صحبت فرمودند. اشاره کردند به سخنرانی خودشان در بجنورد، همان حرف سال ۸۶ که فرمودند اینها بالاخره فرزندان ما هستند؛ اگرچه به لحاظ ظاهر درست رعایت نمیکنند، اما از کجا معلوم در باطن از ما جلوتر نباشند. به نظرم آن زمان باید این آلارمها و زنگهای خطر جدی گرفته میشد و در سیاستگذاری و نوع برخورد دولت تدبیری اندیشیده میشد. احساس میکردیم این تدبیر به موقع انجام نشد و افتادیم در میانه حادثه.
حسینی: میخواهم بگویم وقتی یک حادثه یا پدیده رخ میدهد، مجموعهای از عوامل دست به دست هم میدهند تا آن اتفاق شکل بگیرد.
به عنوان یک عضو دولت قبول دارید که اگر به آن نشانهها بیشتر دقت میشد، شاید آن اتفاق نمیافتاد؟
حسینی: قطعاً میشد بهتر عمل کرد، در این تردیدی نیست. اما باید توجه داشت که همه کارها به عهده دولت نیست. خیلیها در حوادث دخیل هستند. من آن مقداری که شاهد بودم، نهایت تلاش صورت میگرفت که کشور روال عادی خودش را داشته باشد و ما بتوانیم کارهای اقتصادی را دنبال کنیم. این ناامنیها آسیبهای زیادی به مسائل اقتصادی، وجهه جهانی ما و بهانهجویی دیگران وارد میکند. نباید کاری کنیم که مثلاً نتانیاهو بیاید و همین شعار «زن، زندگی، آزادی» را بدهد و خود را طرفدار مردم ایران جلوه دهد؛ در حالی که خودش نسلکشی کرده، از زن و کودک و پیر و جوان. هر روز افرادی را میکشد و بعد میخواهد مدافع زنان ایران معرفی شود! یا همین جنگ ۱۲ روزه اخیر؛ ۱۲۶ زن از قشرهای مختلف شهید شدند. اسرائیل نگاه نکرد که این فرد محجبه است یا نیست. مثل داعش در شاهچراغ که همه را به رگبار بست؛ کاری نداشتند چه کسی انقلابی است یا مخالف انقلاب. برایشان فقط ایرانی بودن مطرح بود. میخواهم بگویم اینها باید برای ما درس و عبرت باشد تا بتوانیم مردم را قانع کنیم. الان جنگ نرم همین است: تأثیرگذاری بر افکار. اگر ما کوتاهی کنیم، دیگران اثر میگذارند و کار خود را پیش میبرند.
در دولت شهید رئیسی، یکی دیگر از مقاطعی که درباره آن زیاد صحبت شد، بحث سیاست خارجی بود. آقای حسینی، برخی معتقدند در اواخر ۱۴۰۰ و اوایل ۱۴۰۱ کشور به نقطه خوبی در مذاکرات نزدیک شده بود. نظر شما چیست؟
یعنی وزیر امور خارجه در دولت گزارش نمیداد؟
حسینی: چرا ولی اینکه موارد به تفصیل بیان شود، نبود. مثلا من خودم یک سفری به برزیل داشتم برای مراسم تحلیف رئیس جمهور آقای لولا داسیلوا که سفر خیلی خوبی هم بود و دیداری هم با وزیر خارجه عربستان داشتیم و اولین باری بود که این ملاقات انجام میشد و بازتاب خوبی هم داشت. من در دولت هم یک گزارشی دادم که اینها آمادگی گفتگو را دارند. این یک گزارش مختصر بود ولی بعد از آن شهید رئیسی به صورت تلفنی وقتی داشتم به خانه میرفتم، زنگ زدند که جزئیات را بپرسند. میخواهم بگویم که گاهی در جلسات دولت فرصت طرح و بسط همه مسائل نبود.
آنچه که ما شنیدیم، این بود که در دو نوبت مذاکرات به مرحله نتیجهگیری نزدیک شد. یکی قبل از حوادث پاییز ۱۴۰۱ بود، که با بروز آن حوادث، طرف مقابل عقبنشینی کرد و تصور داشت میتواند تأثیرگذاری کند. دیگری هم در اواخر دولت بود. هر دو بار گزارش شد که خود طرف مقابل عقبنشینی کرده است، وگرنه ما آمادگی داشتیم و توافقات صورت گرفته بود، اما آنها بهانههایی میآوردند و مانع نهایی شدن میشدند. الان هم میبینیم بحث هستهای تمام نشده و موضوع موشکی را مطرح میکنند. همانطور که در گذشته بعد از برجام بحث برجام ۲ و ۳ و ۴، مسائل موشکی و منطقهای پیش کشیده شد.
به نظر میرسد آنها حد یقف ندارند. هرچقدر ما عقبنشینی کنیم و محدودیتها را بپذیریم، باز بهانه جدیدی پیدا میکنند. بسیاری بر این اعتقادند که آنها نه فقط با جمهوری اسلامی، بلکه با اصل ایران قدرتمند مشکل دارند. حتی در این جنگ اخیر هم بحثشان ایران بود؛ هدفشان تجزیه ایران بود. جالب است که بسیاری از ایرانیان خارج از کشور که منتقد نظام هم بودند، وقتی اهداف دشمن را دیدند، محکم از ایران و انقلاب دفاع کردند. بنابراین بیش از آنکه کوتاهی را در سمت خودمان ببینم مسئله را متوجه طرف مقابل میدانم.
اینکه مشخص است. دشمنی آنها آشکار است و جدولبندی و برنامهریزیشان نشان میدهد میخواهند به ما فشار بیاورند.
حسینی: آنها به تعهدات خود هم عمل نمیکنند و یکطرفه حرکت میکنند. نمیشود بالاخره ما وقتی سال ۸۲ هم به هر حال یک توافقاتی انجام شد و حتی آنجا میگفتند کلاً مثلاً سانتریفیوژها همه را جمع کنید که «آقا ما یک چند تا سانتریفیوژ باشد، میخواهیم برای آموزش دانشجوها استفاده کنیم.» کلاً همه را جمع کنید. ما که محدودیتها را پذیرفتیم، آنها نشان دادند در سال ۸۴ هیچ کار مثبتی انجام ندادند که بعد حضرت آقا فرمودند همان دولتی که این پلمبها و اقدامات را انجام داد، فک پلمب کرد.
در زمان آقای خاتمی بود که در واقع تدبیر شد و شورای عالی امنیت ملی تصویب کرد که انجام شود. من حالا اینکه شما اشاره کردید، چون بالاخره شما یک فرد شناخته شده سیاسی و انسان صادقی هستید، این برای من در ذهنم ماند که مثلاً در همان اواخر سال ۱۴۰۰ زمزمههایی مطرح شد که مذاکرات به نتیجه نزدیک میشد. بعدش، فکر میکنم در ماه رمضان، یعنی فروردین بود، که کارگزاران نظام و دولت همه خدمت آقا رفتند و آقا تذکری آنجا دادند که فیلمش هم موجود است؛ ایشان خیلی تقدیر کردند که وزیر خارجه مسیر خود را درست میرود و تلاشش را میکند در عرصههای مختلف. آنجا اولین جایی بود که از شهید امیرعبداللهیان تقدیر کردند. اما یک نکتهای گفتند؛ گفتند آنهایی که میخواهند نقد کنند، نقد کنند، اشکال ندارد، اما با بدبینی نقد نکنند. این چه کسانی بودند؟ چون یک جریانی بودند که داشتند نقد میکردند.
حسینی: همان موقع ما در مجلس نمایندگانی داشتیم که سخت مخالفت میکردند و مرتب آقای شهید امیرعبداللهیان را احضار میکردند، گاهی در صحن غیرعلنی و کمیسیونها، و حتی گاهی بحث استیضاح ایشان مطرح میشد.
جدی؟ یعنی در مجلس یازدهم؟
نمیگویید چه کسی؟
استدلال او چه بود؟
حسینی: آن موقع یک تنگنظری خاص نسبت به حوزه انتخابیه خود داشت و میگفت: این برای حوزه انتخابیه من فلان کار را انجام نداده. من گفتم: ما این کارها را انجام دادیم. من خودم به حوزه انتخابیه رفتم، شهر به شهر و روستا به روستا مسائل را پیگیری کردیم. بعد هم گفتم اول اینکه ما برای شما کار کردیم، اما فرض کنید که هیچ کاری نکردیم، شما تحلیل از مسائل روز و مسائل کشور و جهانی ندارید؟! یادتان هست که امام چه برخوردی کردند با هشت نفری که وزیر خارجه را میخواستند سؤال کنند در داستان مکفارلین؟ امام فرمودند این تذهبون! که بعد اینها معروف شدند به اصحاب ثمانیه و تقریباً از عرصه سیاست خارج شدند. اکثراً آدمهای بدی نبودند، غرض و مرضی هم نداشتند، اما درک درستی از مسائل جهانی و روز نداشتند. ما در زمان جنگ بودیم، وزیر خارجه باید با قدرت کار خود را انجام دهد. من شاید نیم ساعت ایستاده بودم و به آنها میگفتم هر سخن جای خود و هر نکته مکانی دارد، ما باید مصالح کشور را ترجیح دهیم.

آقای حسینی این حرف خودشان بود یا از بیرون از مجلس خط میگرفتند؟
حسینی: برخی نمایندگان نگاه بدبینانهای داشتند و فکر میکردند که اتفاقات کشور به نفع آنها نیست. گاهی هم آن بخشینگری که نماینده دارد، این مشکلات را ایجاد میکند. در مجلس پنجم، من وقتی میخواستم تذکری بدهم، مخصوصاً در بحث سیاست خارجی، بررسی میکردم که آیا مصلحت است یا خیر. البته نباید حتماً هرچه وزیر خارجه یا دولت گفت، نمایندگان تکرار کنند، اما مطالبه مجلس باید فراتر باشد تا دست وزیر خارجه در مذاکرات پر باشد.
اما این هم حد و حدودی دارد.
حسینی: بله. مثلا در کنگره آمریکا هم همین کار را میکنند. گاهی اوقات که رئیس جمهور میخواهد کاری انجام دهد، بعضیها علیه ایران موضع میگیرند که نه حق نداری. ما نمیگوییم نعل به نعل موضع آنها یکی باشد. اما باید توجه کنیم که مسائل کشور اولویت دارند و نباید در برخی مقاطع بحث استیضاح را مطرح کنیم. این یکی از مشکلاتی است که ما در کشور داریم.
خیلیها معتقدند که اگر در آن مقطع، با وجود عناد طرف غربی، از فرصت استفاده میشد، شاید یک تنفس برای دولت شهید رئیسی ایجاد میشد تا با قدرت به مردم خدمت کند و شرایط متفاوت میشد. همچنین برای جبهه مقاومت فرصت تنفس بهتری فراهم میشد.
حسینی: البته غربیها نشان دادند که حتی اگر توافقی حاصل شود، پایبندی لازم را ندارند. این هم مسئلهایست که باید مدنظر داشته باشیم.
آقای حسینی، چطور شد که معاون امور مجلس آقای رئیسی شدید؟
حسینی: ببینید، هم در انتخابات سال ۹۶ و هم ۱۴۰۰، ما بر این باور بودیم که آقای رئیسی میتواند رئیس جمهوری باشد که مورد وفاق همگان باشد و نیروهای انقلاب از ایشان حمایت کنند. شخصیتهای دیگر هم بودند، اما درباره آنها اختلاف نظر بود. ما از قبل از زمانی که نماینده مجلس بودیم، از سال ۷۵، با ایشان ارتباط کاری داشتیم و او را نزدیک میشناختیم. ایشان از قبل از انقلاب در رفسنجان حضور داشتند و سابقه خوبی داشتند. اولین بار که برای تبلیغ آمده بود، در رفسنجان بود و خاطره خوبی داشت.
در سال ۹۶، ما جمعی به نام کانون دانشگاهیان ایران اسلامی داشتیم که در سراسر کشور شعبه دارد. ما حمایت کردیم و ۴۰۰ نفر رفتیم با ایشان صحبت کردیم. از مهر ۱۳۹۹، اوایل که ایشان نمیپذیرفت، بعداً ما ۱۲ هزار امضا جمع کردیم در حمایت از ایشان از اساتید دانشگاهها، کاری بیسابقه بود. بعد از انتخابات، با تمام توان شهر به شهر و استان به استان کار میکردیم. بعد از انتخابات، من بلافاصله کرونا گرفتم و در بیمارستان بودم و در جریان کابینه نبودم. بعد دیدم اسامی اعلام شد. زمانی که من در بیمارستان بودم، ایشان تماس گرفتند و احوالپرسی کردند که نشان داد ایشان مراعات میکنند و هوای نیروهایشان را دارند. بعد یک جمعه ایشان من را صدا زدند و من رفتم دفترشان، زمانی که فردای آن یعنی شنبه بحث اعتماد و معرفی کابینه به مجلس بود.
ظهر جمعه ایشان درباره پارلمانی صحبت کردند، اما خیلی محکم صحبت نکردند. گفتند چطوری بوده؟ گفتم من سابقه مجلس داشتم و در وزارت علوم معاون پارلمانی بودم و با نمایندگان ارتباط داشتیم و میدانم نحوه تعامل با مجلس باید چگونه است. باز آقای اسماعیلی گفتند عصر هم بیاییم، در ایام محرم مراسمی بود. ما رفتیم و بین دو نماز کنار آقای اسماعیلی نشستیم. ایشان گفتند فردا بیایید مجلس. من گفتم به چه عنوانی بیایم؟ من که هیچ حکمی ندارم. من اینطوری برداشت کردم که ایشان نظرشان بود که ما چند روزی بیاییم دولت تا کارم را ببینند و ببینند که میتوانم از پس این کار برآیم یا خیر. ولی من گفتم که نه اینطوری نمیتوانم بیایم مجلس و بعد خداحافظی کردیم و رفتیم.
نزدیک منزل بودم که گفتند خود حاج آقای رئیسی پشت تلفن است. گفت: ما حکم شما را زدیم، فردا ساعت ۸ مجلس باشید. ما قبول کردیم و به مجلس رفتیم و بلافاصله کار شروع شد. رأی اعتماد کار سختی هم بود. مخصوصاً برای برخی وزرا که شناختی درباره آنها نداشتند.
آن کابینهای که معرفی شده بود غیر از وزیر آموزش و پرورش معلوم بود به احتمال زیاد رأی نمیآورد که نیاورد، ولی آقای آقای عبدالملکی و آقای فاطمی امین در معرض افتادن بودند. حتی در مورد وزیر ارشاد هم مطرح میکردند.
حسینی: خب ما بلافاصله با این دوستانی که میشناختیم صحبت کردیم. خود وزرا در تمام کمیسیونها تا حد ممکن معرفی شدند و صحبت کردند و توصیههای لازم را به وزرا ارائه دادیم. مثلاً در مجلس پنجم، ما دو استیضاح داشتیم؛ یکی رأی آورد و یکی نه. که به خاطر برخورد آن وزیر بود. اینها نکات ظریفی است که گاهی رعایت نمیشوند. حتی وزیری داشتیم که قبلاً خود نماینده بود، اما پس از ورود به مجلس شروع کرد علیه نمایندگان موضعگیری کرد. من با او صحبت کردم، اما عصبانی شد و بلافاصله کارت زرد به او داده شد. میخواهم بگویم جلساتی برگزار کردیم با کسانی که میدانستیم سخت مخالف هستند و بهصورت تکتک با آنها صحبت کردیم. معاونین پارلمانی دولت قبل هنوز حضور داشتند و تغییری نکرده بودند. با برخی از این افراد رفاقت داشتیم و آنها را جمع کردیم و گفتیم هر کدام از شما باید فعالیت کنید.
من دوشنبه شب، فکر میکنم، خدمت آقای رئیسی رفتم و گفتم وزیر آموزش و پرورشی که معرفی کردهاید، احتمالاً رأی نخواهد آورد. ایشان کمی نگران بودند و میگفتند وزرای اقتصاد ممکن است رأی نیاورند. من گفتم فعالیت خودمان را انجام دادهاید، به نظر میرسد تنها کسی که رأی نمیآورد، همین وزیر آموزش و پرورش باشد.
فکر میکنم شما ۱۰ روز قبل از رأی اعتماد این صحبت را داشتید؟
حسینی: نه هفتهای که روز چهارشنبهاش منجر به رأیگیری شد. یعنی دو روز قبلش در روز دوشنبه. ایشان نگرانیاش بیشتر بود. چون وزرا هم تماس میگرفتند و ابراز نگرانی میکردند. گفتم نه مسئلهای نداریم فقط ایشان است. بعد هم گفتم در گذشته هم داشتیم که وزیر معرفی شده رأی نمیآورد. بالاخره از کمیسیون و فراکسیون فرهنگیان مطلع شدیم که ایشان رأی نمیآورد. پیشنهاد دادیم که ایشان خودش استعفا دهد و فرد دیگری را جایگزین کنید اما ایشان ملاحظات خود را داشتند و نپذیرفتند. در نتیجه، کمترین رأی متعلق به وزیر آموزش و پرورش بود، اما سایر وزرا الحمدلله رأی آوردند.
آیا این تصمیمات صرفاً توسط خودشان (شهید رئیسی) اتخاذ میشد یا مشورتهای دیگری هم صورت میگرفت؟
حسینی: قطعاً ایشان گروه مشورتی داشتند. من روحیهام این بوده که از قدیم خیلی نزدیک رؤسای جمهور نمیشدم، اما در حوزه کاری خودمان کار را انجام میدادیم و همیشه مشفقانه، خیرخواهانه و صادقانه نظرات خود را بیان میکردم، حتی اگر میدانستم برخی ناراحت میشوند. مثلاً در مورد برخی وزرا و مدیران، اثرگذار بودم. در مورد مرحوم رستم قاسمی، از آذر ۱۴۰۰ پیشنهاد کردم که به دلیل بیماری و توان محدود، یا جایگزین شود یا یک قائم مقام تامالاختیار برای حفظ حیثیت و اعتبار ایشان تعیین شود. این توصیهها به دلیل رفاقت و ارادتی بود که به ایشان داشتم، زیرا از نیروهای فداکار بودند و با تمام توان کار میکردند، حتی با وجود مشکلات و آسیبهایی که از دوران جنگ داشتند. من هم به مجلس میرفتم و نمایندگان با ما سروکار دارند چون دستشان به وزرا که نمیرسد؛ هر جلسه که من به دیدار ایشان میرفتم و جلسهای داشتیم، احساس میکردم آن رنجوری که به دلیل آن بیماری دارد، کشش این کار سنگین را ندارد. بالاخره ایشان تا یکسال بعد هم بود تا اینکه چند روز قبل از درگذشت ایشان، فردی را جایگزین کردند.
یا مثلاً یکی از استانداران. ایشان سرطان داشت. من میگفتم ایشان دارد شیمی درمانی میشود؛ برای چه ایشان را نگه داشتید؟ و بود تا اینکه از دنیا رفتند. این رعایت افراد نیست چه بسا اگر این افراد را آزاد کنیم تا به درمانشان برسند، شاید عمرشان هم طولانیتر باشد چون کار اجرایی همهاش دغدغه است. لذا ما همیشه با صداقت مسائل را منتقل میکردیم، حتی اگر برخی ناراحت میشدند.
چه کسانی ناراحت میشدند؟
حسینی: افرادی که میشنیدند ما دربارهشان گفتیم که این کار مثلاً اشتباه بوده، درست نبوده، صحیح نیست و اینها را به هر حال میگفتیم. چون همانطور که عرض کردم نمایندهها هم به ما منتقل میکردند؛ هر اتفاقی که در سطح کشور میافتاد، بلافاصله اولین کسی که در دولت متوجه میشد شاید ما بودیم. همان صبح اول وقت، نمایندهها میگفتند: آقا، این اتفاق افتاده، این مسئله رخ داده.
شما از سیاستورزانی هستید که در عین صراحت، صادقانه هم حرف میزنید؛ چیزی که همیشه از شما سراغ داشتیم. ببینید، درباره شهید رئیسی (رحمت الله علیه) باید بگویم اخلاصشان، پرکاریشان، نیت خیرشان، قوتشان در کار و تلاشگریشان که همیشه هم آقا میفرمودند «خستگیناپذیر بودند»، همه اینها زبانزد است. البته یک نکتهای هم مطرح میشود که در دوران ایشان حلقهای یا جمعی برای تصمیمسازی وجود داشت؛ آیا واقعاً چنین بود؟
حسینی: من چون از اول انقلاب تقریباً با رؤسای جمهور ارتباط داشتم (به جز بنیصدر، چون آن زمان در شهرستان بودیم و حضور مستقیم نداشتیم، اما همان موقع هم مسائل و اخبار ایشان را دقیق رصد میکردیم، چون به هر حال آدم سیاسی بودم) لذا بحثها را از همان زمان دنبال میکردم. آقای هاشمی رفسنجانی که همشهری ما بودند، آقای روحانی را هم از همان دوران مجلس و کمیسیون سیاست خارجی میشناختیم، چون ایشان رئیس کمیسیون بودند. آقای خاتمی هم در دوران مجلس ما، رئیسجمهور بودند و ارتباط طبیعی میان نمایندگان و دولت وجود داشت. با آقای احمدینژاد هم در دولت نهم و دهم ارتباط نزدیک داشتم، چون خودم مسئولیت داشتم و وزیر بودم. همچنین با آقای دکتر لاریجانی هم در صدا و سیما از نزدیک کار کردم. بنابراین میخواهم بگویم نقاط قوت و ضعف تقریباً همه این افراد را میشناسیم و گاهی حتی به خودشان هم تذکر دادهایم و در عین حال از نقاط قوتشان استفاده کردهایم. مثلاً درباره آقای دکتر لاریجانی باید بگویم یکی از ویژگیهای ایشان در صدا و سیما قاطعیت در تصمیمگیری بود. سریع تصمیم میگرفت؛ به قول معروف میبرید.
خاطرهای هم در این باره دارم، قرار بود من بعد از مجلس به صدا و سیما بروم. بیشتر ذهنم این بود که در شبکهها فعالیت کنم و کار فرهنگی و عملیاتی انجام دهم. حتی به فکر تدریس در دانشکده هم بودم. یک روز یکشنبه صبح، آقای لاریجانی زنگ زد و گفت: آقای حسین محمدی (حاج حسین آقا) میخواهد به بیت برود، شما بیایید جای ایشان. من ابتدا گفتم که قرار نبود به ستاد بیایم و کار ستادی کنم. اجازه بدهید تأملی کنم. بعدازظهر حاج حسین آقا زنگ زدند که آقا حکم شما صادر شده، فردا جلسه معارفه است! یعنی به همین سرعت. ما هنوز در ذهنمان بود که مشورت کنیم، اما ایشان همان روز تصمیم گرفت و فردا اجرا شد.
فردا که در جلسه شورای معاونین شرکت کردم، دوستانی مثل آقای ضرغامی، آقای سرافراز، آقای آقای آقامحمدی، آقای رحمانی فضلی، آقای ثمره هاشمی، آقای خجسته و آقای مهاجرانی گلایه کردند که چرا به ما نگفتید. گفتم اصلاً قرار نبود! یعنی خودمان هم نمیدانستیم. این سرعت در تصمیمگیری خیلی مهم بود. ایشان سریع تصمیم میگرفت قبل از اینکه در جامعه به مسئله تبدیل شود. شما ببینید امروز وقتی مسئولی را برمیدارند، تا زمان تعیین جایگزین، انواع گمانهزنیها، افشاگریها و بحثها مطرح میشود و این تأخیر آفات زیادی دارد؛ چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی. میخواهم بگویم از هر کدام از این افراد نقاط قوتی دیدیم و البته انتقاداتی هم داشتیم. اما واقعاً در مجموع، آقای رئیسی یک انسان منزه، مخلص و پرکار بود.
بگذارید نمونهای از پرکاری ایشان را عرض کنم: در همان حوادث پاییز ۱۴۰۱، من چند روز اول به ایشان گزارش مجلس را ندادم. همیشه مرتب، لحظه به لحظه طرحها، لوایح، سوالات و مباحث مختلف را منتقل میکردم. علاوه بر اینکه خودشان هم رسانهها را میدیدند، من هم نکاتی را به ایشان میگفتم. اما آن چند روز گفتم ایشان درگیر جلسات شورای عالی امنیت ملی و مسائل مهم امنیتی هستند و وقتشان گرفته است. بعد، در اولین جلسه به من گفتند: «فلانی، چرا گزارش نمیدهی؟» گفتم: «شما سرتان شلوغ است و کار دارید.» ایشان گفتند: «نه، من برای هر کاری وقت دارم.» میخواهم بگویم ایشان خودشان را در جریان همه کارها قرار میدادند؛ حتی میپرسیدند چرا با فلان موضوع مخالفت شد؟ یا فلان سوال چه بود؟ حتی وقتی از وزرا سوالی مطرح میشد، به من میگفتند: «شما که در کمیسیون بودید، آیا پاسخ وزیر قانعکننده بود یا نه؟» این انصاف ایشان را ببینید؛ نمیگفتند هر چه وزیر ما گفت درست است. میگفتند اگر اشکالی که گفتند درست است، آن اشکال را برطرف کنیم. اگر نه، توضیح بدهیم.
این روحیه خیلی ارزشمندی بود که من از نزدیک شاهد بودم؛ مثلاً یک بار از سفر خارجی برگشته بود و بلافاصله به یکی از شهرستانها رفت. فردای آن روز نمایندگان همان شهرستان گفتند: «آقا! فلان منطقه نیامدید.» من رفتم با یکیشان صحبت کردم و گفتم: مرد حسابی! بالاخره ایشان میتوانست سفرش را لغو کند یا بگوید من تازه از سفر خارجی برگشتهام، خستهام و امروز نمیآیم، وقت دیگری میآیم. حالا شما میآیید اینجا در تریبون میگویید چرا به فلان منطقه نیامدید؟ در هر صورت این نوع چالشها را با نمایندهها داشتیم. اما در تصمیمگیریها، مثلاً انتخاب یا عدم انتخاب افراد، طبیعی بود که بعضیها نظرات دیگری داشتند. با این حال، جمعبندی ایشان ملاک بود. یک نمونه هم بحث جوانگرایی بود؛ ایشان میگفتند جوانگرایی لازم است و حضرت آقا هم فرموده بودند، اما در کنار پیشکسوتان. یعنی باید افراد باتجربه هم بهکار گرفته شوند. گاهی یک جوی درست میشد، مثلاً درباره انتخاب استاندار. بههرحال استاندار باید طوری باشد که در استان پذیرفته شود، مخصوصاً در بعضی استانها که بافت عشایری و قبیلهای دارند. در چنین جاهایی سنوسال و جاافتادگی هم مدخلیت دارد. یعنی گاهی فقط علم کافی نیست؛ باید فردی جاافتاده باشد تا بتواند مدیریت کند.
یعنی شما تأثیرگذاری آن حلقه تصمیمگیری، را تأیید میکنید.
یا در بعضی طرحها، من میدانستم نظر ایشان چیست، اما خودشان چیزی نمیگفتند. یعنی به خرد جمعی بها میداد و تصمیم دولت را ملاک میدانست. از یک جهت این خیلی خوب بود چون وزرا با آزادی و حریت نظر میدادند، اما از طرف دیگر، هم نظراتی بود که ایشان هم تابع آن جمع، میپذیرفتند. طبیعی بود ما که تجربهای داشتیم بعضی وقتها انتقاداتی هم داشته باشیم و جاهایی هم میگفتیم.
به نظر شما مشورتهایی که به ایشان داده میشد، اگر بخواهیم از صد درصد نگاه کنیم، چند درصد سازنده بود و چند درصد خداینکرده به مدیریت کلان لطمه میزد؟
حسینی: ببینید، در مجموع دولت یک دولت انقلابی بود؛ افراد پرکار، با روحیه و اهل تلاش. اما اینکه بخواهیم بگوییم نمرهشان صد بود، خودشان هم فکر نمیکنم چنین چیزی را قبول داشتند. همیشه سعی میکردند «خیرالموجودین» را انتخاب کنند.
خود شما را هیچکس باور نمیکرد که آقای رئیسی بخواهد تغییر بدهد. شما زحمت کشیده بودید، کابینه رأی خوبی گرفته بود و تعامل با مجلس هم خوب پیش میرفت. اما چه شد که ناگهان استاندار مازندران جایگزین شما شد؟
یعنی همانهایی بودند که مشورت میدادند؟
حسینی: حالا تأثیر میگذاشتند دیگر، چه در رسانه و چه در فضاهای دیگر. میگفتم ما در این جایگاه باید صلحکل باشیم. ما اینجا هستیم که اگر بین نماینده و وزیر اختلافی پیش میآمد، وظیفه من این نبود که فقط طرف وزیر یا فقط طرف نماینده را بگیرم؛ بلکه باید بگویم این کار باید انجام شود و مشکل حل شود. لذا من باید چنین وضعیتی را حفظ میکردم. اما برخی توقع داشتند که ما دائم بیاییم مصاحبه کنیم و موضعگیری کنیم. من این رویکرد را به نفع نمیدانستم. میگفتم بالاخره نماینده ابزارهایی دارد و شروع میکند به تذکر دادن، سؤال پرسیدن، مصاحبه کردن، سخنرانی کردن. خب این بهاصطلاح یک کشاکش ایجاد میکند که در نهایت به نفع دولت نخواهد بود. بله باید نماینده را قانع کنیم. من گاهی یک ساعت وقت میگذاشتم و با یک نماینده صحبت میکردم. بعضی وقتها به حوزه انتخابیه میرفتم و دو سه روز در شهرهای مختلف حضور پیدا میکردم. چون بعضی حوزهها چند شهرستان داشت اما فقط یک نماینده. میرفتم، با آنها صحبت میکردم، بحث میکردیم و در نهایت همراهی میکردند.
میخواهم بگویم برخیها از این مسائل اطلاع نداشتند و فکر میکردند ما باید همیشه از موضع قدرت برخورد کنیم. اما این روش جواب نمیداد، بلکه اوضاع را تشدید میکرد. حضرت آقا هم تأکیدشان این بود که باید همگرایی وجود داشته باشد. خود آقای رئیسی هم خیلی رعایت میکردند؛ در مجامع عمومی هیچوقت علیه رؤسای قوا یا قوای دیگر صحبت نمیکردند. از همان ابتدا که ما در دولت بودیم، بالاخره عدهای چه در دولت و چه خارج از دولت شاید همراهی نداشتند. فکر میکردند باید اتفاقاتی بیفتد. مثلاً مدتی میگفتند معاونت ما باید با معاونت حقوقی ادغام شود.
طی سه ساله شاید ۱۰ بار خبر آمد که آقای حسینی دارد تغییر میکند!
حسینی: چنین موضوعی خودبهخود در بدنه دولت و حتی میان نمایندگان مشکل ایجاد میکرد. همه میگفتند معلوم نیست این فرد بماند یا برود، ادغام صورت بگیرد یا نگیرد. اینها به ضرر دولت بود. من در دولت دهم هم حضور داشتم. آنجا هم در سال آخر، همیشه این بحث بود که ما را تغییر بدهند. اما ما کار خود را انجام میدادیم تا لحظه آخر. برایمان مهم نبود که باشیم یا نباشیم؛ چون وقتی مسئولیت داریم، سنگین است و باید کارمان را درست انجام دهیم.
آقای حسینی حالا از شما میپرسم؛ بعضی از حلقه نزدیکان شهید بزرگوار آقای رئیسی به کنایه صحبت میکنند، بعضی اسم میبرند و بعضی نه که مثلاً شخص رئیس مجلس با دولت همراهی نمیکرد. آیا اینطور بود؟
یعنی با آقای قالیباف هم اختلافنظرهایی داشتند.
آقای علیآبادی
حسینی: بله. میخواهم بگویم ما اگر اختلافی هم با رئیس مجلس داشتیم، رودررو مطرح میکردیم. نمیتوانستیم آن را رسانهای کنیم. بعضی دوستان رسانهای فکر میکردند باید همهچیز را بکشانند به افکار عمومی و فضاسازی کنند. اما ما این را به نفع کشور نمیدانستیم و فکر میکردیم این کار باعث میشود از کارهای اصلیمان باز بمانیم. من حتی در دوران وزارت فرهنگ هم چنین تجربههایی داشتم؛ گاهی اوقات مسائلی پیش میآمد که میگفتند آقا، شما بروید ولی اصلاً جواب ندهید! برخورد کنید. میگفتم سازوکار قانون اساسی ما بهگونهای است که دولت باید با مجلس همکاری کند؛ دولت باید با قوه قضاییه و دستگاههای نظارتی ارتباط داشته باشد. ما نمیتوانیم بگوییم سرِ کار خودمان هستیم و کار خودمان را میکنیم. خب، آنها از اهرم استیضاح استفاده میکنند و شما را برکنار میکنند.
اصلا عقلانیت هم حکم میکند که اینطور باشد.
حسینی: مثلا فرض کنید ما رئیس مجلس یا رئیس یک قوه را قبول ندشته باشیم. بالاخره چارهای نیست؛ قانون اساسی اختیارات را تقسیم کرده. ما مثل برخی کشورها در آسیای میانه یا قفقاز نیستیم که رئیسجمهور همهکاره باشد، اشاره کند و رئیس مجلس در مقابلش بایستد یا قدرت در اختیار یک خانواده باشد و پادشاهی اسمش جمهوری باشد و بعد از مرگ پدر، پسر جانشین شود. ما چنین وضعیتی نداریم. قانون اساسی ما کاملاً اختیارات را تفکیک کرده و چارهای جز تعامل نداریم.
البته تعامل به معنای امتیاز دادن نبود. همه میدانستند من وقتی معاون پارلمانی شدم، یکی از معاونان پارلمانی سابق که در وزارتخانهها کار کرده بود، به من گفت: سید! تو چطور این مسئولیت را قبول کردی؟ گفتم چرا؟ گفت ما روزی ۱۰ تا دروغ باید میگفتیم، حرفهایی میزدیم تا نمایندهها را سرکار بذاریم. من گفتم: نه، اساس کارم صداقت است. «النَّجاةُ فی الصِّدق». ما راستش را میگفتیم. خب گاهی ضعف داشتیم، گاهی نمیتوانستیم کاری کنیم، یا نمایندهای درخواست نابجا داشت. مثلاً یکشنبه نامه داده بود و سهشنبه آمده بالای سر من که چرا انجام نشده! میگفتم باباجان، باید مسیر اداری را طی کند، به وزارتخانه مربوطه برود. در استانها هم همینطور؛ نمیشود یک شبه کار را انجام داد.
یک بار صبح زود قبل از شروع جلسه مجلس، یکی از نمایندهها با داد و فریاد آمد سراغم و گفت: آقا! یکی از رفقایت را گذاشتی رئیس دانشگاه! من با لبخند گفتم: خب اسمش را بگو ببینم رفیق ما هست یا نه. چون واقعاً خبر نداشتم وزیر علوم چه کسی را منصوب کرده. او اما صدایش را بالا میبرد که رئیس مجلس هم متوجه شود و یک تشنجی در مجلس ایجاد شود. خب، من آرام برخورد کردم. گفتم اگر اعتراضی داری، من از وزیر میپرسم. خود وزیر بیاید توضیح بدهد که آیا این فرد شایستگی داشته یا نه. خیلی هیاهو کرد، اما من هیچ واکنش تندی نشان ندادم. بعد هم تعدادی از نمایندهها آمدند. حالا من جوابش را میدادم و حتی یک برخورد فیزیکی هم پیش میآمد اما آیا این به نفع نظام بود که دو قوه مقابل هم قرار بگیرند و خبرنگاران شاهد باشند؟ اعتقاد ما این بود که باید تعامل کرد و آرامش داشت. همان نماینده بعدها آمد و عذرخواهی کرد و گفت آن لحظه عصبانی بودم. میخواهم بگویم واقعاً میشود تعامل داشت. اما بعضی افراد دنبال پاسخهای دندانشکن فوری بودند، که به نظر من درست نبود.
درباره آن دیدارتان با آقای بنفرحان در برزیل، آقای امیرعبداللهیان از شما تشکر کرد.
حسینی: بله. آن دیدار در مراسم تحلیف بود، اما فرصت خوبی پیش آمد. آن زمان مذاکرات ایران و عربستان در سطح کارشناسی در بغداد جریان داشت، اما پیشرفتی نداشت. وقتی آقای فیصل بنفرحان را دیدم، با او مفصل صحبت کردم. عکسها منتشر شد و در کشورهای عربی بازتاب داشت؛ چون برای اولین بار دو مقام رسمی در این سطح با هم گفتوگو میکردند. بحث را از سابقه روابط دو کشور شروع کردم. یادآوری کردم که من زمانی وزیر فرهنگ بودم و حتی بهعنوان زائر به عربستان رفته بودم، نه بهعنوان مقام رسمی. مثلاً سال ۹۰ برای حج رفته بودم. وزیر فرهنگ عربستان شنیده بود و از ریاض آمد جده و اصرار داشت به منزلش بروم. خانهای که مثل کاخ بود، با تالارهایی شبیه موزه و پر از فرشها و صنایعدستی. بعد هم گفتم اگر شما به ایران بیایید و ما شما را به یک آپارتمان کوچک ببریم، ناجور میشود. این خاطرات را یادآوری کردم تا فضای صمیمی شکل بگیرد.
من اینها را به آقای فیصل یادآوری کردم و گفتم ما این رابطه صمیمانه را داشتیم. زمانی که مدینه پایتخت فرهنگی جهان اسلام بوده، من آمدهام. ما دو کشور بزرگ اسلامی هستیم، تأثیرگذار در جهان اسلام. هر سال زائران زیادی داریم. نمیشود روابط قطع باشد. عمره باید از سر گرفته شود. او هم پذیرفت و گفت: بله، حرف شما حساب است. اختلافاتی داریم، باید بنشینیم و حل کنیم. وقتی برگشتم ایران، شهید امیرعبداللهیان خیلی استقبال کرد و گفت کار خوبی کردی. دوستان کمیسیون امنیت ملی هم همین را تأیید کردند. گفتند بعد از مدتها چنین گفتوگویی صورت گرفت و زمینهای شد برای مراحل بعدی.
طبیعی بود که ما در دولت گزارش بدهیم. البته من سفر خارجی زیاد نمیرفتم، چون کار مجلس خیلی زیاد بود. در مجموع فقط دو سفر داشتم، یکی برای مراسم تحلیف رئیسجمهور در برزیل. همانجا گزارشی به دولت دادم و گفتم این گفتوگوها صورت گرفته و طرف سعودیها آمادگی دارند که بعدها آن داستان چین، ملاقاتها و پیگیریها انجام شد. خب در دولت، فرصت نبود که جزئیات را به تفصیل بیان کنیم؛ بیشتر کلیات و مختصر گفته میشد تا به کارهای مختلف رسیدگی شود. اما شب که داشتم به منزل میرفتم، در راه حاجآقای رئیسی شخصاً تماس گرفتند و گفتند جزئیات گفتگوها را توضیح بدهم؛ اینکه دقیقاً چه نکاتی مطرح شده بود. من هم به تفصیل بیان کردم و ایشان هم بعداً پیگیری کردند. میخواهم بگویم ایشان حتی در جزئیات هم وارد میشدند، چون تصمیمگیریهایشان دقیق بود و میخواستند بدانند چه اتفاقی افتاده و بر همان مبنا تصمیم بگیرند.
با این حال، برخی دوستان چنین دیدگاهی نداشتند. مثلاً یکی از آنها فردای آن روز به من زنگ زد و گفت: آقا! شما خبر ندارید که رابطه ما و عربستان قطع است؟
از دوستان ریاست جمهوری؟
حسینی: بالاخره از دوستانی که نقش داشتند. گفتم: خبر دارم. گفت: پس چرا این کار را کردی؟ گفتم: رابطه قطع است، اما مگر همیشه باید قطع بماند؟ ممکن است وصل شود. این پیوند باید دوباره برقرار شود. باز پرسید: شما با وزیر خارجه هماهنگ کردهاید؟ با رئیسجمهور هماهنگ کردهاید؟ گفتم: ببینید، من آنقدر تجربه کاری دارم که وقتی فرصتی پیش میآید، بتوانم از آن برای گفتگو استفاده کنم. همیشه که نمیشود آقااجازه باشیم؛ یک مقام رسمی در کشور باید درک و تحلیل داشته باشد و در چنین فرصتهایی تصمیم بگیرد. دوباره گفت: خب اگر رئیسجمهور ناراحت شود؟ گفتم: «شما ناراحت نشوید! من خودم با رئیسجمهور صحبت میکنم.
این فرد که این صحبت را میکرد، مثل شما سابقه وزارت داشته؟ سابقه قائم مقام وزیر داشته؟ یا مثل شما در صداوسیما مسئولیت داشته؟
حسینی: نه دیگر، تجربه بسیار مهم است. حتی یکی از نمایندهها میگفت آقای حسینی شما اصلاً به حوزه انتخابیه ما آمدهاید؟ گفتم من قبل از پیروزی انقلاب یک آقایی آنجا تبعید بود که آنجا به دیدارش آمدم. بعد، زمانی که نماینده مجلس شدم، آمدم. در دوره وزارت هم چندین بار به آنجا رفتم؛ چه در پیامنور، چه در وزارت علوم و چه در ارشاد. بارها مسائل شما را پیگیری کردم. یعنی اینطور نبود که ما کشور یا مسائلش را نشناسیم. ما بارها شهر به شهر، استان به استان رفته بودیم و تجربه داشتیم. این تجربه در بسیاری موارد میتواند کمک کند. با اینکه بحث جوانگرایی مسئله بسیار مهم و ارزشمندی است و حتماً باید از نیروهای جوان، باانگیزه، خلاق، نوآور و جسور استفاده شود؛ اما در کنار آن، تجربه هم جایگاه خاص خودش را دارد.
حتی حضرت آقا هم تأکید دارند، باید از جوانی استفاده کرد که سلسلهمراتب را طی کرده باشد و جوانی که «خاک خورده» باشد، درست است؟
یکی از اشکالاتی هم که به برخی دوستان در همین دولت وارد میدانستم، این بود که خود را «بینیاز از مشورت» میدانستند. من در حوزه آموزش و فرهنگ سالها کار کرده بودم. همان زمان، در حوادث سال ۸۸، بسیاری از هنرمندان و اهالی فرهنگ، سینما، تئاتر و موسیقی فاصله گرفتند. ما تلاش کردیم آنها را دوباره جذب کنیم، با آنها تعامل داشته باشیم و جشنوارهها را برگزار کنیم. حتی وقتی ۱۰ تا ۱۰ تا یا ۲۰ تا ۲۰ تا میآمدند و وقتی اتاق را ترک میکردند، میگفتند: ما انرژی مثبت گرفتیم. من آن زمان نمیفهمیدم «انرژی مثبت» یعنی چه. اما فهمیدم همین که با آنها گرم بگیری، به حرفهایشان گوش بدهی، توضیح بدهی و تعامل کنی، برایشان ارزشمند است.
یعنی شما داشتید برای قصههای سال ۱۴۰۱ برای اینها صحبت میکردید.
حسینی: برخی مدیران با اخم و تخم، از موضع بالا یا با بیاعتنایی با هنرمندان برخورد میکنند یا حتی به صحبتهایشان گوش نمیدهند. یا آیه یأس میخوانند. این نوع برخوردها فاصله ایجاد میکند. من همیشه میگفتم وقتی با افراد تعامل نکنیم، نتیجهاش این میشود که طرف حس میکند انرژی منفی گرفته است. مثلاً یکبار در دانشگاهی بودم؛ رئیس آن دانشگاه هم حضور داشت. قرار بود درباره انتخاب رئیس یک گروه صحبت کنیم. من گفتم فقط رئیس گروه نیاید، بلکه اعضای هیئت علمی هم همراهش بیایند. شاید آنها زیاد حرفی نمیزدند، اما حضورشان در جلسه یعنی احترام به آنها. گاهی هم یکیدو نکته مطرح میکردند. بعد از یکی از این جلسات، وقتی جمعی از استادان داشتند بیرون میرفتند، یکی از آنها مکث کرد و گفت: من ۱۶ سال است اینجا هستم، اما تا حالا داخل دفتر رئیس دانشگاه را ندیده بودم. این نشان میدهد چقدر ساده میشود با احترام گذاشتن به افراد، از ایجاد عقده یا دلخوری جلوگیری کرد. مردمی بودن یعنی همین؛ از اطرافیان خودمان و کارمندانمان شروع کنیم، آن هم واقعی، نه نمایشی.
بحث جوانگرایی بسیار مهم است و باید به نیروهای جوان میدان داد. اما این به معنای کنار گذاشتن تجربه نیست. تجربه سرمایه کشور است. مثلا یک موردی بود گفتند فلانی اینجاها بوده و این کارها را کرده. گفتم خب تأییدش کنید که مسئولیت را برعهده بگیرد. بعد گفتند که دیگر بس است. انگار که کپنی یا سهمی برای افراد است. خب اگر یک فردی توانمند است و هنوز آن روحیه را دارد و از برخی جوانان هم بیشتر کار میکند، ما باید او را کنار بگذاریم؟
آقای حسینی چطور استاندار مازندران جایگزین شما شد؟
حسینی: ببینید، روز یکشنبه ۲۳ اردیبهشت، یعنی هفت روز قبل از شهادت، به همین دلیل که در دولت بحث میشد که باید روش دیگری را در پیش گرفت، من خودم در جلسه دولت بحث استعفا را مطرح کردم. گفتم بالاخره دولت و مجلس یازدهم تمام شده، الان مجلس جدید روی کار آمده و میتوان با رویکرد تازه، فرد دیگری را برای این مسئولیت انتخاب کرد. چون کار پارلمانی جزو سختترین کارهاست؛ نه از نظر جسمی، بلکه از نظر روحی فرساینده است. نمایندگان مطالبات و توقعاتی دارند، طبیعی هم هست. نماینده وقتی در میان مردم است و یقهاش را میگیرند، فشار را به دولت منتقل میکند.
من نزدیک سه سال، یعنی ۳۳ ماه، این مسئولیت را داشتم. اما روحیه من بیشتر فرهنگی، علمی و آموزشی بود. برای کمک به دولت وارد این عرصه شدم، اما حالا وقت آن بود که رفع زحمت کنم. وقتی استعفا را مطرح کردم، آقای رئیسی در ابتدا هیچ واکنشی نشان ندادند و فقط بحثهای خودشان را ادامه دادند. بعدها برخی گفتند فلانی استعفا داده است. در این شرایط، ایشان شروع کردند به اظهار لطف و محبت نسبت به بنده؛ چه از نظر علمی، چه اخلاقی، معنوی و سیاسی. چون واقعاً از موضعگیریهای شفاف و حضور فعال و میدانی ما رضایت داشتند و میگفتند اعضای دولت باید در دانشگاهها و استانها حضور داشته باشند. روز ۱۶ آذر هم تأکید میکردند که همه وزرا باید به دانشگاهها بروند. بعضی وزرا بیشتر مشغول کار تخصصی خود بودند و کمتر وارد چنین عرصههایی میشدند و برایشان سخت بود، اما اغلب همراهی میکردند. آقای رئیسی از این رویکرد ما کاملاً راضی بود و هیچ انتقادی نسبت به فعالیتها نداشت. حتی گاهی بحثهای خصوصی و دو نفرهای با هم داشتیم.
بعد از جلسه یکشنبه، حدود ۴۰ دقیقه هم با ایشان دو نفره صحبت کردم. ایشان در مجموع رضایت کامل داشتند. البته شاید جایی نظرشان این بود که باید برخورد جدیتری صورت بگیرد، ولی در کل نظر مثبتی داشتند. تا زمانی که ایشان بودند، هیچ فرد جایگزینی برای من تعیین نشد و حکمی صادر نکردند. دیگر نمیدانم بعداً چه اتفاقی افتاد، چون من ارتباطم را قطع کردم. همان یکشنبه استعفا دادم و در جلسه چهارشنبه که تنها جلسهای بود که آقای رئیسی هم در آن حاضر بودند، دیگر شرکت نکردم. از آن پس هم چون هنوز جایگزینم مشخص نشده بود، در جلسات دولت حضور پیدا نکردم.
ایشان هم تا زمانی که بودند، برای کسی حکمی نزدند. یعنی اینکه حالا نمایندگان صحبتهایی کردند، هرچه بود بالاخره ببینید مثلاً ۲۶۲ نماینده از عملکرد ما ابراز رضایت کردند. این نگاه، سیاسی هم نبود، یعنی طیفهای مختلف. ۲۶۲ نفر یعنی همه نمایندهها چون ۱۰ ـ ۲۰ نفر که همیشه در دسترس نیستند؛ بعضیها هم اصلاً هیچ نامهای را امضا نمیکنند، مثل رئیس مجلس که معمولاً هیچ موردی را امضا نمیکرد.
ولی حکم بیرون آمد.
حسینی: خب بله ولی کی آمد؟ از طریق آقای مخبر و بعد از زمان شهادت آقای رئیسی مطرح شد. یعنی دیگر من نمیرفتم، بعد از ایشان البته بحثها مطرح شده بود که در زمان آقای رئیسی هم وجود داشت، ولی به هر دلیلی من خبر ندارم که چرا ایشان حکمی برای فرد جایگزین نزدند. بعداً آقای مخبر، معاون اول، که مسئولیت ریاست جمهوری را به عهده داشتند، حکمی زدند. موقت هم بود، ایشان حدود دو ماهی بودند.
دلیل انتخاب ایشان را شما نمیدانید؟ چون سابقه مجلس هم نداشتند.
حسینی: نه، ایشان سابقه مجلس نداشتند و در دوره من هم نبودند. ولی خب از قدیم در دستگاه قضایی بودند؛ مدتی هم در سازمان بازرسی کل کشور حضور داشتند. از این جهت ایشان را میشناختند و شاید احساس میکردند میتواند آن مواردی که مدنظر است را پیگیری کند. ایشان هم فرد محترمی بود و با ما هم از قبل رفاقت داشت. بحثی نداشتیم، ولی میخواهم بگویم بالاخره آنجا کار پیچیدهای است. شما دیدید حتی در دوره آقای پزشکیان هم فردی را انتخاب کردند که نتوانست ادامه بدهد. در گذشته هم همینطور بوده؛ یعنی بیشترین تغییرات در معاونت پارلمانی دولتها رخ داده است.
دولت آقای پزشکیان در یک سال اخیر را چطور دیدید؟
حسینی: خب، به هر حال ما آقای پزشکیان را از قدیم میشناختیم. آن صفا و صداقتی که ایشان داشتند، فعالیتهایی که انجام میدادند و کارهایی که میکردند را آشنایی داشتیم. در عین حال که مواضع سیاسی ما با هم متفاوت بود، اما رفاقت داشتیم. در مجلس هم ایشان در آن ۳۳ ماهی که ما بودیم، همیشه با ما صمیمیت داشت. در تأیید عملکرد ما هم امضا کرده بود. مسئله خاصی نداشتیم. این نامه را در تأیید عملکرد ما ایشان امضا کرده بود. ایشان کمتر مثل نمایندگان دیگر وارد مسائل ریز میشد. یعنی اگر مسئلهای کلی بود، مثل سفر استانی دولت به آذربایجان شرقی، درباره راهآهن و منطقه نکاتی را مطرح میکرد که خوب است پیگیری شود. اما برخی نمایندگان را میدیدید که در ریزترین مسائل مثل بخشدار و موارد جزئی ورود میکردند و میخواستند از طریق دولت حل شود. ایشان اینطور نبود.
اگر بخواهید یک نقد مشفقانه بکنید، چه میگویید؟
حسینی: فکر میکنم برخی از مشاوران و مدیران، کسانی که مواضع تند سیاسی دارند، ممکن است برای خود رئیسجمهور مشکل ایجاد کنند. در حالی که دولت باید سعه صدر داشته باشد و نگاهش به همه باشد، نه اینکه به یک طیف خاص توجه کند. یکی از ویژگیهای آقای رئیسی همین بود که حتی کسانی که رقیب انتخاباتیاش بودند و ادعایی داشتند، سعی کرد در دولت به آنها مسئولیت بدهد تا توانمندیشان سنجیده شود. برخی اطرافیان اگر نگاههای تند داشته باشند، باعث اختلاف و حاشیهسازی میشوند. در حالی که هرچه فضای کشور آرامتر باشد، دولت بهتر میتواند کار کند. من خودم در دولت دهم یادم هست که میگفتند برو با این دعوا کن، علیه فلان مصاحبه کن. اما ما میگفتیم وقت نداریم؛ اینقدر کار و برنامه داریم که اگر بخواهیم هر روز دعوا کنیم، از کارهای اصلی عقب میمانیم.
آقای دکتر حسینی! برخی در مجلس، که نمیخواهم بگویم اصولگرایی چون دایره اصولگرایی وسیع است و نمیشود هر نظری را به اصولگرایان تعمیم داد اما اصرار بر اعلام عدم کفایت رئیسجمهور دارند و حتی مقایسه با بنیصدر میکنند. نظر شما چیست؟
حسینی: همانطور که رهبری فرمودند هرچه فضای کشور آرامتر باشد و انسجام ملی رعایت شود، بهتر است. بله، نقد را میتوان مطرح کرد، اما باید نقد منصفانه و مشفقانه باشد. «آخر الدواء الکی» نه اینکه اولین دوا. یعنی سولا از رئیس جمهور باید آخرین مرحله باشد. اینکه یک نقص یا اشکالی وجود دارد، خب، ما میتوانیم اینها را بیان کنیم و راهکار بدهیم؛ این خیلی بهتر است تا اینکه از همان ابتدا بحث بیکفایتی را مطرح کنیم.
ببینید، زمان بنیصدر هم که این بحثها مطرح شد، دیگر چارهای نبود. ما درگیر جنگ بودیم. ایشان به جای اینکه کمک کند، مسائل جنگ و پشتیبانی را پیش ببرد، در کشور حادثه رخ میداد، آشوب برپا میشد، ۱۴ اسفند پیش میآمد و اتفاقات دیگر. لذا واقعاً چارهای نبود. امام هم خیلی تحمل داشتند. حتی به شهید بهشتی و دیگران میگفتند شما اظهار نظر نکنید. بنیصدر توهین و پرخاش میکرد، تندی میکرد، اما امام تحمل میکردند تا آخرین لحظه. ولی در نهایت چارهای نماند و ما به آن سمت رفتیم. بعد هم دیدید که وقتی کنار رفت، اولین بار عملیات ثامنالائمه در آبادان به پیروزی رسید؛ بعد طریقالقدس، بستان، بیتالمقدس و دیگر فتوحات رخ داد. یک انسجام و همگرایی در کشور ایجاد شد.
الان هم باید به رأی مردم احترام گذاشت، اما این به معنای آن نیست که مجلس کار نقد و ایراد خود را نداشته باشد. همه این مسائل میتواند با متانت، با وزانت و بهخوبی مطرح شود. مجلس هم تا آنجا که میسر است، همکاری میکند. واقعاً هم مجلس همکاری میکند. چون ما خودمان در مجلس بودهایم، میدانیم که اگر مجلس بخواهد وارد مسائلی شود و از همه ابزارها استفاده کند، این امکان وجود دارد.
انصافا باید گفت که آقای دکتر قالیباف و کل مجلس با دولت به خوبی تعامل میکنند. این صدا، صدای چند نفر است که متأسفانه صریح هم میگویند: «ما ضبطصوت رهبری نیستیم». خب، اگر کس دیگری این را میگفت، با او چه برخوردی میکردند؟
حسینی: این طبیعی است. در بین نیروهای مختلف هم همینطور است. مثلاً در اصلاحطلبان هم طیفهای مختلف وجود دارد؛ یکدست نیستند. برخی حتی مطرح میکنند که قانون اساسی تغییر کند، رفراندوم برگزار شود و... اما آن جریانهای معقول میدانند و جواب اینها را خود اصلاحطلبان دادهاند.
بله مثل بیانیهای که دادند و خود اصلاحطلبها به جد نقد کردند.
حسینی: به هر حال ما که یک تشکیلات حزبی فراگیر نداریم که همه عضو آن باشند و دبیرکل هرچه گفت، همه عمل کنند. این پراکندگی وجود دارد. در هر حال، هم مسئولان باید تحمل بیشتری داشته باشند و برآشفته نشوند، و هم مردم و نمایندگان باید بدانند که هجمه و نقد طبیعی است. کسی که وارد کار اجرایی میشود، از بخشدار تا رئیسجمهور، باید این مسائل را بپذیرد. یکی از کارهای من در دولت همین بود که میگفتم: اینها طبیعی است.
شهید رئیسی خیلی حساس بودند؟
حسینی: بله ایشان یا برخی افراد دیگر. من میگفتم این طبیعی است چون مثلاً برخی نمایندهها پشت تریبون اعتراض میکنند، فریاد میزنند، اما بعد پیش ما میآیند و میگویند ما این حرفها را زدیم، چون در حوزه انتخابیه توقع ایجاد شده و ما هم میخواهیم رأی بگیریم. یعنی نماینده خودش میداند که بعضی مسائل امکانپذیر نیست. مثلاً یک نماینده ۲۰ نامه نوشته بود؛ هر نامه بار مالی سنگینی داشت. بزرگراه، تونل، کارخانه... گفتم ببین کل بودجه استان را بدهند، برای این طرحهای شما کافی نیست. گفت من نمیدانم. من این نامهها را مینویسم و به آقای رئیسی میدهم و بعد هم در فضای مجازی در صفحه خودم منتشر میکنم که بگویم من این کارها را کردم. خب من نقد داشتم و به دوستان نماینده میگفتم: این کار فرافکنی است. ما همه یک مجموعه واحدیم. نباید طوری عمل کنیم که بگوییم «من کار خودم را کردم» و بعد در مردم توقعی ایجاد شود که اصلاً امکان تحقق ندارد. به هر حال، نمایندگان گاهی چنین چالشهایی ایجاد میکردند، اما باید تحمل کرد. نمیشود هر روز پاسخ همه نمایندهها را داد یا دائم مقابله کرد. نه افراط، نه تفریط؛ باید راه میانه را انتخاب کرد: «خیرالامور اوسطها». اینگونه هم کار پیش میرود و هم مشکلی برای کشور ایجاد نمیشود.
من این دوستانی را که الان نقد صریح میکنند، صادق میدانم. آنها اعتقاد خود را بیان میکنند و این مربوط به امروز نیست؛ در زمان آقای رئیسی هم همینطور بود. مثلاً در مجلس نسبت به شهید امیرعبداللهیان یا خود آقای رئیسی نقدهایی مطرح میشد. ما دائم با اینها مواجه بودیم. اما خط کلی یکی بود، جریان سیاسی متفاوتی نبود.
در دوره یازدهم، که فکر میکنم بیسابقه بود که وزیر صمت دوبار استیضاح شود؟
حسینی: بله. ما همه تلاشمان را کردیم که استیضاح انجام نشود، اما دفعه دوم اتفاق افتاد. تقریبا سه ماه از ریاست جمهوری گذشته بود و یادم هست در ساختمان وسیعترِ محل جلسات دولت (که به خاطر کرونا جلسات در سالن شهید بهشتی برگزار میشد)، آقای رئیسجمهور کاغذی به من داد که یکی از نمایندهها در آن نوشته بود: «عدم کفایت سیاسی رئیسجمهور». من از جلسه بیرون آمدم و به او زنگ زدم. گفتم: مرد حسابی! سه ماه بیشتر نیست رئیسجمهور آمده، شما چرا عدم کفایت را مطرح میکنید؟ آن هم تنها، بدون اینکه حتی یک نفر دیگر تأیید کند.
اصولگرا بود؟
حسینی: بینابین بود. گفتم: خب به من میگفتی، ما با هم رفیقیم، آشنا هستیم، من حل میکردم. گفت جاده شهر ما متوقف شده. گفتم خب به من میگفتی، بعدا هم به دوستان وزارت راه گفتم و رسیدگی کردند. گفتم چرا آمدی عدم کفایت رئیس جمهور را مطرح میکنی؟ این تبعات منفیاش در سطح جهانی میدانی چیست؟ میگویند رئیسجمهورشان سه ماه آمده، بحث عدم کفایتش مطرح میشود! این مسائل باید با ملاحظه بیشتری مطرح شود. به نظر من، برای نمایندگان باید یک آموزش اولیه در ابتدای دوره گذاشته شود. رهبری هم خیلی تلاش میکنند که نکات را گوشزد کنند، اما عملاً همه رعایت نمیکنند.
ما خیلی وقت شما را گرفتیم. برای سوال آخر، آیا درست است که شهید رئیسی از آقای سعید جلیلی دعوت کرده بود، اما ایشان نیامدند؟
حسینی: گفتند که اینطوری بوده.
شما خبر ندارید؟
حسینی: من شخصاً از آقای رئیسی در این باره چیزی نپرسیدم، اما در همه جا گفته شد که ایشان دعوت کرده بودند و آقای جلیلی گفته بودند بیرون بودن بهتر است و میتوانند بیشتر کمک کنند. احتمالاً هم نظراتشان را منتقل میکردند. ایشان همواره در شورای عالی امنیت ملی مسئولیت داشتند و کارشان را انجام میدادند. ایشان به احترام آقای رئیسی هم، سالهای ۹۶ و ۱۴۰۰ انصراف دادند. سال ۹۲ هم که کاندیدا بودند. طبیعی بود که در ۹۶ و ۱۴۰۰ انصراف بدهند. این نشان میدهد که در مورد آقای رئیسی همه موافق بودند. اما اگر مثلاً آقای قالیباف کاندیدا میشد، برخی مخالفت میکردند. لذا ما باور داشتیم آقای رئیسی بهترین گزینه است.
پس یعنی شما هم شنیدهاید که به ایشان پیشنهادهایی داده شده بود.
حسینی: بله ولی من خبر ندارم چه پیشنهادی.
اما افرادی مثل آقای محسن رضایی، آقای قاضیزاده هاشمی، اینها به دولت آمدند.
حسینی: بله. آقای سعید محمد، آقای رستم قاسمی، آقای ضرغامی و دیگران وارد دولت شدند. این از ویژگیهای آقای رئیسی بود که از همه کسانی که بهنوعی رقیب انتخاباتی بودند، استفاده کرد. ایشان روحیه حزبی نداشتند و نگاه سیاسی و جناحی نداشتند. همین باعث میشد بعضی امور با تأخیر انجام شود. مثلاً تعیین استانداران حدود یک سال طول کشید. در حالی که الان دولت آقای پزشکیان ظرف دو ماه استانداران را تعیین کرد. این تفاوت به خاطر آن بود که آقای رئیسی نگاه جناحی و طیفی نداشتند که این میتواند هم نقطه قوت باشد و هم گاهی نقطهضعف، اما به هر حال ایشان واقعاً کسانی را که توانایی کار داشتند، فارغ از گرایش سیاسی، به کار میگرفت.
حالا در عین حال که من خودم شهید رئیسی را به شدت دوست داشتم و همچنان به ایشان ارادت دارم. مقامات ایشان هم عالی است و انشاءالله متعالیتر خواهد شد اما من یک مقایسهای میان دولتهای مختلف انجام دادم؛ واقعاً در دولت آقای پزشکیان حضور طیفهای مختلف سیاسی ـ انصافاً ـ بعد از دولت آقای هاشمی تقریباً سابقه نداشت. این موضوع را میتوان اذعان کرد، چون مطالعه علمی هم روی آن انجام دادهام. البته با لحاظ همان نکتهای که شما مطرح کردید، دولت آقای رئیسی هم از نظر طیف اصولگرایی اینگونه بود.
حسینی: بله، در دولت شهید رئیسی هم اصلاحطلبان حضور داشتند؛ افرادی که حتی تا همین اواخر نیز در ردههای مختلف مدیریتی بودند. نمیخواهم بگویم در حد وزیر، اما در سطوح مدیریتی مختلف حضور داشتند. ایشان به این سادگی قبول نمیکرد که صرفاً به خاطر تفاوت گرایش سیاسی، فردی کنار گذاشته شود.

نه حاج آقا واقعاً اصل ماجرا برای ایشان، تعهد کاری و تخصص بود.
حسینی: یکی از اعتراضاتی که ستادها یا نیروهای سیاسی در استانها داشتند، این بود که چرا تغییر مدیران طول میکشد. مثلاً در کرمان نزدیک به یک سال طول کشید تا استاندار تغییر کند. خود آقای زینیوند ـ که الان معاون سیاسی است ـ استاندار کرمان بود. من دیگر به کرمان نمیرفتم، چون دوستان کرمانی مرتب میگفتند چرا تغییر انجام نمیشود. میخواهم بگویم شهید رئیسی اینگونه نبود که بلافاصله با آغاز کار دولت، همه را تغییر دهد. البته همین موضوع هم باعث اعتراض برخی نیروهای انقلابی شد. در جلساتی که با نیروهای ائتلاف داشتیم، اعتراضهای شدیدی مطرح میکردند؛ مثلاً میگفتند چرا بیش از حد به نمایندهها بها داده میشود یا چرا بعضی افراد ابقا شدهاند. به هر حال، شهید رئیسی واقعاً سعهصدر داشت و برایش بسیار مهم بود که کار مردم پیش برود.
نکته دیگر این بود که دیدگاههای رهبری و سیاستهای کلی نظام باید عملی شود. ایشان قانونگرایی ویژهای داشتند. گاهی اوقات نماینده یا وزیری میگفت این لایحه قابلیت اجرا ندارد. اما آقای رئیسی میگفت: اگر ندارد، لایحهای بنویسید، بیاورید دولت تصویب کند و اصلاحش کنید. نمیتوانید بگویید اجرا نمیکنم. حتی درباره آییننامه داخلی دولت ـ که مجلس آن را نمینویسد بلکه خود دولت تنظیم میکند ـ تأکید داشتند که تا وقتی این آییننامه وجود دارد، باید پایبند باشیم. میگفتند اگر مغایرت دارد، بروید اصلاح کنید، بیاورید تصویب کنیم، بعد بر اساس آن رأیگیری میکنیم.
این پایبندی به قانون، انصاف، صداقت، پرکاری، روحیه ولایتپذیری و باور عملی به آن، بسیار مؤثر بود. علاوه بر این، اشراف ایشان به کارها چشمگیر بود. چون ۱۰ سال رئیس سازمان بازرسی کل کشور بودند، دستگاههای اجرایی کشور را به خوبی میشناختند و میدانستند ایراد کار کجاست. ایشان میگفتند اگر در قوه قضاییه با مفسد برخورد میکردیم، در دولت باید با منشأ فساد برخورد کنیم تا دیگر فسادی رخ ندهد. دائم در جلسات دولت تأکید میکردند که مدیران پاکدست انتخاب کنید و بعد بر کارشان نظارت داشته باشید. صرف اعتماد کافی نیست. اگر کسی خواست خطا کند یا سوءاستفاده مالی داشته باشد، حتماً باید با او برخورد شود؛ ولو بلغ ما بلغ، هر که میخواهد باشد. این روحیه شهید رئیسی بسیار ارزشمند بود.
خیلی سپاسگزارم. ما وقت شما را بیش از حدی که قول داده بودیم، گرفتیم. گفتوگو آنقدر گرم و صمیمی پیش رفت که برخی ناگفتهها هم بیان شد و ما استفاده کردیم. فقط خیلی کوتاه؛ شما که با آقای علی لاریجانی هم کار کردهاید، آمدن ایشان به شورای عالی امنیت ملی را چطور ارزیابی میکنید؟
حسینی: به هر حال من فکر میکنم تحولی ایجاد شد؛ چون ایشان چهرهای شناختهشده نه فقط در ایران، بلکه در مجامع جهانی است. درست است که شورای عالی امنیت ملی جایگاه تصمیمگیری امنیتی دارد، اما تبیین آن تصمیمات برای مردم هم اهمیت فراوانی دارد تا همراه شوند و نگران نباشند. آقای لاریجانی نشان دادند در همین جنگ ۱۲ روزه اخیر که وقتی روند جنگ را تشریح کردند، مردم استقبال کردند. بنابراین، ایشان میتوانند در این جایگاه یک بازوی قدرتمند برای نظام و دولت باشند.
دولت هم مسائل سیاسی خارجی کمی ندارد. در گذشته میگفتند سیاست خارجی، سیاست داخلی است، یعنی گویی دو بخش بیشتر نداریم. هر مقدار که بتوانیم مسائل با کشورهای مختلف را به خوبی پیش ببریم، کمک بزرگی به دولت خواهد بود. تصمیمگیری قاطع و سریع هم بسیار مهم است. همه دبیران پیشین زحمت کشیدهاند؛ مثلاً سردار احمدیان که من از قدیم میشناسمشان، بسیار تلاش کردند. اما اینکه دبیر شورای امنیت ملی بتواند مسائل را با مردم، گروههای سیاسی و حتی مجلس در میان بگذارد و از ظرفیت دیپلماسی عمومی استفاده کند، بسیار اهمیت دارد. به نظر من آقای لاریجانی میتوانند این نقش را به خوبی ایفا کنند.
اما در دو انتخابات اخیر، برخوردهایی که با آقای لاریجانی شد برای بسیاری سؤالبرانگیز بود. شما هم به عنوان کسی که نزدیک بودید، نظرتان چیست؟
حسینی: برای خود ما هم سوال برانگیز بود و ما هم چند بار از دوستان شورای نگهبان این موضوع را پرسیدیم، اما پاسخ روشنی دریافت نکردیم. البته برخی میگفتند به خاطر مسائل مربوط به فرزند ایشان بوده است. به هر حال، من معتقدم آقای لاریجانی مدیری اجرایی و توانمند هستند. طبیعی است که در دوره مجلس نقدهایی هم به ایشان وارد بوده، اما رهبری قدر نیروها را میدانند و امروز ایشان جایگاه بسیار خوبی دارند. چون الان در شرایطی هستیم که جنگ متوقف شده است؛ حتی آتشبس هم به معنای واقعی وجود ندارد، چون ما طرف صهیونیستی را اصلاً به عنوان دولت به رسمیت نمیشناسیم. آنها مرتب تهدید و رجزخوانی میکنند. در چنین شرایطی باید افراد توانمندی در این جایگاهها حضور داشته باشند.
این حرف من در مقابل شما زیره به کرمان بردن است ولی صبوری، حلم و تعقل آقای لاریجانی واقعاً میتواند برای ما باشد.
حسینی: بله. حتی برای مدیران سابق آموزنده است. ما گاهی با وزرای دوران اول انقلاب تا امروز ارتباط داریم؛ برخی از آنها انگار که به یک نیروی معاند تبدیل شدهاند چون به دلایل مختلف کنار رفتند، اما این دلیل نمیشود که فاصله بگیرند. کسی ممکن است استیضاح شود یا کنار گذاشته شود، اما نباید اصل نظام و انقلاب را کنار بگذارد. نقد باید مطرح شود، اما قهر و فاصله گرفتن اشتباه محض است. من خاطرهای هم نقل کنم. در مجلس پنجم که بودیم، برای انتخابات مجلس ششم معتقد بودیم اشکالات و تخلفاتی در انتخابات وجود داشت. اگر رسیدگی بهتری میشد، شاید نتیجه تغییر میکرد. فاصله آرا کم بود. ما میگفتیم برخی صندوقها بازشماری شوند، اما اینگونه نشد. بعضی تصور کردند که ما الان فاصله میگیریم و دلخور میشویم و ما را به یک جلسهای دعوت کردند که صحبت کنیم. گفتم مسئولیتی بر گردن ما بود که الان برداشته شد. حالا نماینده نباشیم. قرار نیست که مادامالعمر نماینده باشیم. اصل بر این است که نظام و انقلاب حفظ شود. یعنی افرادی که وارد میدان کار میشوند، باید این روحیه را داشته باشند. اگر احساس کردند حقی از آنها تضییع شده، انقلاب و نظام را که نباید کنار بگذارند.
ما یک شجره طیبهای به نام جمهوری اسلامی داریم. حالا ممکن است در برهههایی هم به ما ظلم شود، اما اصل نظام پابرجاست. حالا شما تجربه نمایندگی داشتید ولی ما نداشتیم؛ همین دوره قبل در مجلس شرکت کردیم و واقعاً هم اولین دورهمان بود. وقتی وارد مجلس شدیم، یک فضای عجیب و غریبی بود برای کسی که اولین بار وارد این فضا میشود. خب همین است دیگر.
حسینی: به هر حال کسانی که مسئولیت دارند باید هجمهها را تحمل کنند. مسئولیت اجرایی به گونهای است که نمیشود دهان همه را بست. بالاخره مردم نقد میکنند. مثلاً ما هم نماینده بودیم، وقتی به یک منطقه میرفتیم، در جمع یک نفر بلند میشد و میگفت شما که هیچ کاری نکردید! در حالی که ما شب و روز زحمت میکشیدیم. این حرفها زده میشود.
خیلی سخت است. فکر میکنم واقعاً کار نمایندگی و فعالیت پارلمانی از سختترین کارهاست. به نظرم باید جزو «سختیکار» به حساب بیاید.
حسینی: بنابراین همه باید این روحیه را داشته باشند که خود را سرباز نظام بدانند؛ چه مسئولیتی داشته باشند و چه نداشته باشند. اگر مسئولیت نداشته باشند، وقتشان بیشتر است و باید کار «جهاد تبیین» را انجام دهند. اما اینکه بخواهند قهر کنند و فاصله بگیرند، اشتباه محض است.
رنجبران: بسیار سپاسگزاریم. خدا انشاءالله شما را حفظ کند. امیدواریم سایهتان مستدام باشد و روزبهروز موفقتر باشید. از شما بینندگان عزیز و ارجمند هم تشکر میکنیم که با ما همراه بودید. التماس دعا داریم. انشاءالله بتوانیم همچنان با برنامه «حضور» از حسینیه جماران، ناگفتهها درباره امام عزیزمان و نیز دیدگاهها درباره مسائل روز کشور را بیان کنیم.
التماس دعا. خدا یار و نگهدارتان.