اگر این حرف قبل از «عملیات 12 روزه» گفته میشد شاید پذیرفته بود. اما بعد از پاسخ کوبنده ایران به رژیم اشغالگر قدس و زدن العدید این حرف چقدر واقعیت دارد که ایران توان رویارویی با آمریکا را ندارد! حال همین حرف را معکوس کنیم. آمریکا توان رویارویی با ایران را دارد؟ اگر دارد چرا به التماس آتشبس روی آورد!
محمدکاظم انبارلویی یادداشتی برای جماران ارسال کرده که متن آن عینا در پی می آید:
دکتر محمود سریعالقلم استاد تمام علوم سیاسی و حقوق بینالملل در سایت جماران به نقل از اقتصادنیوز برای اولینبار از پرده بیرون آمده و نسبت به مسائل روز و تجاوز آمریکا و رژیم صهیونیستی و تبعات آن به ارائه راهحلهایی رسیده که نقد آن خالی از لطف نیست!
مضمون سخنان او بازتکرار بیانیه جبهه اصلاحات، بیانیه 180 نفر و بیانیه مهندس موسوی در تسلیم بیقیدوشرط جمهوری اسلامی است. او تلاش دارد اهدافی که آمریکا و رژیم صهیونیستی با تجاوز به خاک ایران به آن نرسیدند در قالب یک رهنمود علمی از باب آیندهنگری ارائه دهد!
او در بیان خود بهعنوان یک حقوقدان و آشنا به مباحث حقوق بینالملل از به کاربردن کلمه «تجاوز» پرهیز دارد! اصرار دارد از واژه «عملیات 12 روزه» که بیش از 5 بار از آن استفاده کرده به تحلیل این رویداد بزرگ بپردازد.
او سه گزینه را در برابر جمهوری اسلامی برای برونرفت از تکرار «عملیات 12 روزه» مطرح میکند:
1- ایران غنیسازی صفر درصد را بپذیرد، برد موشکهای خود را به 500 کیلومتر کاهش دهد. دراینصورت گشایشهای قطرهای در اقتصاد ایران پیدا میشود.پولهای بلوکه شده ایران آزاد میشود خطر جنگ، کاهش پیدا میکند.
2- گزینه دوم ایران نپذیرد ، مکانیزم ماشه فعال میشود حملات نظامی و سایبری ادامه پیدا میکند.
3- گزینه سوم با دیپلماسی زمان بخرد تا در داخل برای گزینه اول یا دوم به اجماع برسد.
این نوع نگاه کردن به صورتمسئله تجاوز نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی و راهحل ارائه دادن به دلایلی که خود او در همین سخنرانی مطرح کرده، غلط است.
دلایل زیر در تخطئه این سناریوها و گزینهها گفتنی است:
الف- سریعالقلم میگوید: ایران در دو دایره متداخل تحولات جهانی و منطقه قرار گرفته است. اسرائیل دنبال تجزیه ایران و اگر نشد دنبال ایران ضعیف است.
خب اگر او به همین گفته خود اعتقاد دارد چرا با پیشنهاد القای گزینه اول میخواهد آمریکا را در تجزیه ایران و ایران ضعیف یاری کند.
ب- او میگوید: «آمریکا 15 پایگاه نظامی در منطقه دارد. سنتکام مرکز اصلی فناوری و قدرت نظامی در جهان است. ایران توان رویارویی با آمریکا را ندارد.»
اگر این حرف قبل از «عملیات 12 روزه» گفته میشد شاید پذیرفته بود. اما بعد از پاسخ کوبنده ایران به رژیم اشغالگر قدس و زدن العدید این حرف چقدر واقعیت دارد که ایران توان رویارویی با آمریکا را ندارد!
حال همین حرف را معکوس کنیم. آمریکا توان رویارویی با ایران را دارد؟ اگر دارد چرا به التماس آتشبس روی آورد!!
ج- طرح این گزینهها درحالیکه هیچ رغبتی یا علامتی از سوی آمریکا برای آغاز مذاکرات دیده نمیشود، چه فایدهای دارد. اصلا برای طرف مقابل مذاکره موضوعیت ندارد، او به تجاوز فکر میکند. حراج تواناییهای قدرت ملی که جهان را شگفتزده کرده است نوعی نسخهپیچی تسلیم با چاشنی دادن امتیازات بیحدوحصر است.
د- تجاوز آمریکا و رژیم صهیونیستی با التماس آتشبس متوقف شده است.
قرارداد و مذاکرهای در کار نبوده ما اکنون در حال «توقف جنگ» هستیم آنهم از سوی متجاوز، همه دنیا چنین وضعیتی را پیروزی ایران و شکست دشمن در رسیدن به اهداف خود میدانند. بعد وسط این ماجرا یک کنش به اصطلاح علمی در حوزه حقوق بینالملل و روابط بینالملل از سوی یک استاد ایرانی این رشته بیرون بیاید چه معنا دارد؟ مردم سؤال میکنند بالاخره آقای سریعالقلم در گفتوگوهای خیالی ایران و آمریکا جزء هیئت ایرانی است یا جزء هیئت آمریکایی؟!
- آقای سریعالقلم بعد می آید دوقطبیهای موهومی را ترسیم میکند که شنیدنی است. او میگوید؛
- ایران بین تقابل با آمریکا یا تمرکز روی پیشرفت کشور یکی را باید انتخاب کند.
- ایران بین اجرای عدالت در خاورمیانه و زندگی برای شهروندان باید یکی را انتخاب کند.
- ایران بین امنیت ملی مبتنی بر ثروت یا امنیت ملی مبتنی بر حضور نظامی یکی را انتخاب کند.
تکرار این دوقطبیهای موهوم که طی نیم قرن اخیر ثابت شده جزء القائات دشمن است از سوی یک استاد حقوق بینالملل چه فایدهای دارد؟ او در همین سخنرانی اعتراف کرد اکنون دیگر سوریهای وجود ندارد. شمال آن در اختیار ترکیه و آمریکاست جنوب آن در تصرف اسرائیل است فقط دمشق و قسمتی از اطراف آن برای سوریه باقی مانده است.
باند تبهکار جولانی برای پایان دادن به دوقطبیهای موهوم بالا ، حکومت اسد را با کمک اردوغان سرنگون کردند. اندیشیدن به دوقطبیهای یاد شده با چاشنی تسلیم، نتیجهاش تجزیه است.
چرا آقای سریعالقلم بدون لاپوشانی ، نسخه تسلیم ملت ایران و تجزیه کشور را میپیچد؟!
سادهانگاری ، اعتماد بیحدوحصر به دشمن و خوددشمنپنداری آقای سریعالقلم را به نسخهپیچی تسلیم رسانده است. پرچم «پارادایم تغییر» مثل چوب در دو امدادی درآمده است، دوندگان به سوی تحکیم سلطه دشمن پس از شکست مفتضحانه آمریکا در فضای رسانهای راه انداختهاند. دونده اولی میرحسین موسوی بود که به دونده بعدی رساند اکنون چوب یا پرچم «پارادایم تغییر» به سریعالقلم رسیده معلوم نیست نفر بعدی چه کسی باشد. آنها باید بدانند این بازی «ته» ندارد. پایان خط آن فروش کشور و تسلیم ملت است. دوندگان این مسابقه که در پیست دشمن بازی را اداره میکنند شعار مرگ بر آمریکایی ملت ایران را در این ورزشگاه سیاسی- نظامی حداقل در نبرد 12 روزه گوش کنند بعد داد سخن بدهند.