سردار سرلشکر شهید غلامعلی رشید در دوران جنگ تحمیلی 8 ساله به حقیقت فردی بود آزاد اندیش، خوش فکر، تحلیل گری جدی با درکی عمیق از تاکتیک و عملیات و پیامدهای آن.
سردار سرلشکر شهید غلامعلی رشید، زاده شهر قهرمان پرور دزفول بود که مردمانش زیرباران موشک ها و گلوله های توپخانه ارتش بعث عراق پاره پاره می شدند اما حاضربه ترک دیار و کاشانه خود نشدند.
سردار سرلشکر شهید غلامعلی رشید در دوران جنگ تحمیلی 8 ساله به حقیقت فردی بود آزاد اندیش، خوش فکر، تحلیل گری جدی با درکی عمیق از تاکتیک و عملیات و پیامدهای آن.
سردار رشید درکی واقع بینانه و درستی از وضعیت ها و نیات دشمن داشت و در بریفینگ های ستادی در خلال جنگ، بهترین تحلیل ها و پیشنهادات منطقی و منطبق با دانش نظامی را ارائه می کرد که اکثرا با نظرات اساتید کهنه کار دانشگاه فرماندهی و ستاد آجا ، همگرا و منطبق بود. من به عنوان یکی از اساتید همان دانشگاه، در شغل افسرعملیات قرارگاه مشترک کربلا، درخلال طرحریزی و اجرای عملیات های طریق القدس، فتح المبین و بیت المقدس در کنار شهید رشید انجام وظیفه می نمودم. به حقیقت ایشان را در میان همه فرماندهان سپاهی ، فردی خوش فکرتر، جدی تر، آزاد اندیش تر، باهوش تر، سریع الانتقال تر، و منطقی تر تشخیص داده ام و به همین علت به ایشان نزدیک تر و صمیمی تربودم.
ایشان فرماندهی فهیم، دارای درکی عمیق از وقایع جنگ بود. در دوران پس از جنگ در اثر مطالعه و تحقیق فراوان و در شغل استادی دانشگاه به یک نظریه پرداز قوی تبدیل گردید که به شهادت دانشجویانش از بهترین ها بود.
رئیس دفتر این شهید بزرگوار، سردار سرتیپ دوم علی باباخانی، زاده ی شهرمعمولان خرم آباد و از دوستان صمیمی من بود که در عملیات خیبر پدرش در کنارش شهیدشد و بعد برادرش شهید گردید و در نهایت نوبت به خودش رسید. سردار شهید علی باباخانی مظهر صداقت و شهامت و دارای اخلاق وخوی بسیاربرجسته و کم نظیربود. تواضع و فروتنی شهید علی باباخانی آنچنان بود که 7 بار درجه سرتیپی خودش را به طرق مختلف از مسیر ابلاغ خارج کرد و می گفت همین درجه فعلی برایم کافی است.
به حقیقت باید اذعان کنم که تا حیات دارم نمی توانم غم و اندوه عمیق فقدان این دو شهیدبزرگوار را تحمل وفراموش کنم. روحشان شاد.
*امیر سرتیپ بازنشسته معین وزیری، از افسران عملیات قرارگاه کربلای ارتش در دوره جنگ تحمیلی صدام