پایگاه خبری جماران: عضو شورای عالی حوزههای علمیه سراسر کشور با تأکید بر حفظ وحدت و انسجام شکل گرفته در کشور گفت: بسیاری از مواقع ما در توهم خود به سر میبریم و خیال میکنیم بسیاری از افرادی که با ما زاویه یا اختلاف سلیقه دارند، خدایناکرده دشمن هستند. این اتفاق نشان داد که چنین نیست و کسانی که مزدور بودند، افراد دیگری بودند و متأسفانه روی آنها کار نشد.
مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با آیتالله سید محمد غروی عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در پی می آید:
12 روز مقاومت مردم ایران و نیروهای مسلح در برابر تهاجمات اسرائیلِ جنایتکار و آمریکا را چگونه ارزیابی میکنید؟
حقیقت این است که حملهای ناجوانمردانه از سوی اسرائیل صورت گرفت. حملۀ عجیبی بود؛ از یک سو، آنها از بیرون توسط هواپیماها و موشکها حمله میکردند و از سوی دیگر، در داخل نیز توسط مزدوران، دست به جنایتی وسیع علیه سرداران و دانشمندان هستهای و غیرهستهای ما زدند که نقشی کلیدی در استقلال کشور و نظام داشتند. هدف از این اقدام آن بود که با یک حملۀ برقآسا، روحیۀ نظام و مسئولین آن را تحتتأثیر قرار دهند و ایشان را در حالتی انفعالی قرار بدهند.
از طرفی، تا نظام به خود بیاید و مسئولین جایگزین شوند، زمان میبرد و از طرف دیگر، مردمی هم که احیاناً به دلیل مسائل اقتصادی و غیراقتصادی نارضایتیهایی دارند، به خیابانها بریزند و آشوب کنند و در نتیجه، نظام اسلامی در معرض خطر قرار گیرد، به هم بریزد و آنها بتوانند بر این موجسوار شوند. هدف اسرائیل در واقع این بود.
به تعبیر دیگر، اسرائیل نمیخواست چنین جنگی را تجربه کند؛ زیرا برایش بسیار سخت و پرهزینه بود؛ بلکه نظرش این بود که با یک حملۀ برقآسا بتواند نظام را ساقط کند و احیاناً بعد، اگر شرایط مناسب شد، آمریکا به میدان بیاید. تعابیر مختلفی در اینجا میتوان به کار برد، ولی در نهایت به نظر میرسد هدف دشمن این بود. مردم نیز این موضوع را بهخوبی درک کردند و احساس نمودند که مدیریت کشور و نظام تا به امروز با تدبیر عمل کرده است.
حتی در مسألۀ گفتوگو با آمریکا، در عین حالی که احساس میشد این گفتوگو بیثمر است و آنها میخواهند ما را تسلیم خواستههای ناحقشان کنند، ایران حاضر به گفتوگو شد؛ البته با حفظ اصول اولیه تا مشخص باشد که گفتوگو بر سر چه موضوعی است. این گفتوگوها با فراز و نشیب ادامه داشت و در نهایت، بنا بود ادامۀ آنها روز یکشنبه انجام گیرد. آمریکا اعلام کرده بود که شامگاه جمعه چنین اتفاقی رخ داد، آن هم با چراغسبز آمریکا و پس از آن نیز آمریکا از این حملۀ ناجوانمردانه حمایت کرد.
مردم این موضوع را احساس کردند؛ احساس کردند که دشمنِ این آبوخاک حمله کرده و بهترین افراد را از آنها گرفته است. با هدف دشمنی و نه اصلاح، مردم به میدان آمدند؛ یعنی این امر زمینهساز ایجاد وحدت و انسجام شد. برای مردم سنگین بود که کشوری بیگانه اینگونه ظلم و تعدی کرده و ایران نیز اینقدر صبر و حوصله به خرج داده و سعی کرده است خود را درگیر نکند، اما حال، او حمله کرده است. اینکه چنین لطماتی به سران نظامی و سران انرژی اتمیاش وارد شده، برای مردم قابلدرک نبود؛ به میدان آمدند و زمینهای برای پدیدآمدن یک همبستگی عمومی فراهم شد. این حضور به یک جریان خاص اختصاص نداشت، بلکه همه آمدند. البته نحوۀ آمدنها متفاوت بود و نمیتوان گفت همه یکجور بودند، ولی همه به صحنه آمدند.
انصافاً این مسأله، زمینهساز یک همبستگی عمومی شد. البته نکتۀ بسیار مهم این بود که پس از انجام این حمله، مسئولین نظام و مقام معظم رهبری با درایتی خاص آن را مدیریت کردند. شما ملاحظه کنید، در همان روز دو پیام صادر شد و در پیام اول، ایشان حتی تسلیت هم نگفتند. یک پاسخ قاطع به دشمن دادند و یکی پس از دیگری، سرداران و مسئولان نظامی را که نقش کلیدی داشتند، منصوب کردند؛ بهطوریکه این انتصابات در همان روز انجام گرفت و این در دنیا بیسابقه است که سران نظامی یک کشور را، آن هم در سطح بالا و حتی ردۀ دوم، هدف قرار دهند و با اینحال، آسیبی به کشور وارد نشود و مسئولان بهسرعت در جایگاههای خود منصوب شوند و به کارشان ادامه دهند.
مهمتر از آن، این نکته بود که آنها عملاً از شبهنگام یا سحر، پاسخدادن را با پاسخهای قاطع آغاز کردند. این برای اسرائیل و دیگر کشورها شکستآور بود و واقعاً هم اتفاق عجیبی بود؛ اینکه دشمن از داخل و خارج، این ضربات را بر یک نظام وارد کند و آن نظام بدون آنکه سر فرود آورد و به معنایی «آخ» بگوید، با دشمن مقابله کند، آن هم مقابلهای جانانه. اینگونه نبود که فقط دشمن با امکاناتی که داشت، بهحسب ظاهر سعی کرد کوتاه نیاید. دشمنان ما و کسانی که از او حمایت میکردند، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، سعی داشتند تا حدی آبروی ازدسترفتۀ اسرائیل را بازگردانند، ولی عملاً موفق نشدند و ضربات محکمی به اسرائیل و شرایط کشورشان وارد شد که بیسابقه بود. این بسیار مهم بود که اینگونه ضربات محکمی بر آنها وارد شود و زمینه برای کوچ مردمشان به کشورهای دیگر و فشار بر نظامشان فراهم گردد. در نتیجه ملاحظه میکنیم اینها چیزهایی نیست که از نظر کسی دور بماند؛ هر کسی که در جریان قرار بگیرد، اینها را درک میکند.
این حملات و پاسخها بسیار اثرگذار بود و در نهایت هم شما ملاحظه میکنید که گویا آمریکا برای اینکه نشان دهد کار نهایی را باید انجام دهد، با آتشی که تهیه کرده بود، قصد داشت بخشهای اتمی ما را بمباران کند و ملاحظه میکنید که این کار با چه سنگینیای انجام گرفت. آنها میخواستند آسیب کلی وارد کنند و بالاخره اینطور هم نبود که بی آسیب باشد؛ آسیب وارد شد، اما ایران نیز به آنها پاسخ داد؛ پاسخی قاطع به آمریکا داد. بعد برای اینکه بگویند ما قصد داشتیم چنین تنبیهی بکنیم و فعلاً تمام شده است، آتشبس اعلام کردند. پس آتشبس نیز از ناحیۀ خودشان بود.
یعنی اگر برای اسرائیل و آمریکا احساس خطر وجود نداشت و اگر این برخوردهای نظامی بازدارنده از سوی ایران نبود، آنها به این راحتی آتشبس را اعلام نمیکردند. آتشبس از طرف آنها، بهنوعی شکست برایشان محسوب میشد. اینگونه نبود که شکست نباشد. خصوصاً که این اقدام آنها، اثری بسیار منفی برایشان در داخل آمریکا، در داخل اسرائیل و در کشورهای اسلامی داشت. مسلمانان بهنوعی اتحاد پیدا کردند و این حرکت آنها را حتی کشورهایی که پایگاه آمریکا در آنجا قرار دارد، محکوم کردند.
شما ملاحظه میکنید که اکثر کشورهای خاورمیانه حرکت اسرائیل و آمریکا را محکوم کردند. در نهایت، پایداری نیروهای نظامی ما، وحدت و یکپارچگی ملت ما و مدیریت قاطع، متین، حکیمانه و مدبرانۀ نظام ما، چنان نقشی ایفا کرد که ما از این جنگ دوازدهروزه سرافراز بیرون آمدیم. حتی گفته شد که اعلام آتشبس از سوی شما به این معنا نیست که ما آن را قبول کردهایم. شما آتشبس اعلام کردید، بسیار خوب؛ ما که مهاجم نبودیم. ولی توجه داشته باشید که کوچکترین حرکتی، ماشه را خواهد چکاند و پاسخ خواهیم داد. این عبارت، بار حقوقی خاصی دارد و با «قبول آتشبس» متفاوت است. قبول آتشبس از نظر بینالمللی حواشی خاص خود را دارد که متفاوت است با اینکه اگر طرف مقابل حملهای کرد، با پاسخ مواجه شود؛ آن دیگر بافت خاصی دارد.
علیایّحال، حرکتی که نیروهای نظامی ما داشتند و انسجامی که در میان ملت ما پدید آمد، به فرد یا شخص خاصی اختصاص نداشت، بلکه همهوهمه آمدند. با همۀ سختیهایی که برایشان پیش آمد و مشکلات امنیتی که برایشان به وجود آمد؛ چرا که مسأله به این سادگی تمام نمیشد و ما شهدای بسیاری از سران نظامی دادیم در صحنه حضور پیدا کردند. شما ملاحظه میکنید که شنبه در تشییعجنازۀ شهدا، چگونه همگان حضور یافتند. در نتیجه، مردم، دشمن واقعی را که آمریکا و دستنشاندۀ اوست و در واقع، این قدرتهای مهاجم را بهتر شناختند. اسرائیل را بهتر شناختند که افرادی هستند که نه به مرد رحم میکنند، نه به زن و نه به کودک. درعینحال، مانعی هستند برای اینکه ایران بتواند به تعالی علمی خود دست پیدا کند.
به انسجام بهوجود آمده اشاره کردید. این انسجام را حضرتعالی در چه سطحی میدانید و راه حفظ آن در آینده چیست؟
ماجرا اجمالاً روشنتر و محسوستر شد. مشخص شد که آن جریانهایی که دلشان برای نظام و ایران میسوزد، چه کسانی هستند؛ دشمنان این آبوخاک چه کسانی هستند و کسانی که به این نظام صدمه میزنند و از دشمن قطعی آن حمایت میکنند، چه کسانی هستند. این ماجرا بسیار مهم بود و تا اندازهای روشن شد. شما میبینید که همۀ جریانهایی که پایبند نظام و ایرانِ قدرتمند و به معنایی مظلوم بودند، در برابر دشمنی که مقابلشان قرار گرفت، ایستادند. این یک سرمایۀ ملی است. خدایناکرده اگر وضعیت بهگونهای دیگر رقم میخورد، یعنی گلهمندیها و نارضایتیها در آن موقعیت ظهور پیدا میکرد، فشارهای اقتصادی که بسیاری از آن ناشی از خود دشمن بود، بروز مییافت و مردم بهگونهای دیگر برخورد میکردند، نظام آسیب جدی میدید و به این راحتی نمیشد آن را جمع کرد. البته نیروهای نظامی و انتظامی قدرتمند هستند و توانایی مدیریت مسأله را دارند، اما هزینهساز میشد. شما میبینید بدون آن هزینهای که به آن اشاره شد، همه پشت نیروهای نظامی، پشت نظام و پشت حکومت حاکم بر ایران، یعنی جمهوری اسلامی، آمدند.
طبعاً دشمن به اهداف خود نرسید. حقیقت این است که نرسید. خب، باید قدر اینها را بدانیم و توجه کنیم. یعنی واقعاً، اولاً تمام تلاشمان را برای رفع مشکلات مردم به کار گیریم.
مسئولین از تمام ظرفیتهای خود برای رفع مشکلات مردم استفاده کنند. از طرف دیگر، افراد در ارتباط با نظام و حکومت ما متفاوت هستند و این تفاوت طبیعی است. برخی استقامت بسیاری دارند و بسیار مستقیم هستند؛ برخی نیز احیاناً ممکن است زوایایی داشته باشند. باید تلاش کنیم این زوایا را کاهش دهیم، وحدت و انسجام خود را تقویت کنیم، دشمنشناسی داشته باشیم و در مقابل دشمن بیرونی و دشمن احتمالی داخلی، صف واحدی تشکیل دهیم.
این مستلزم آن است که مسئولین نظام، تلویزیون و دیگران کار کنند و خدایناکرده دوباره بر طبل اختلاف و فاصله و برخوردهای دیگر نکوبند که موجب ناخرسندی در میان افراد شود. اینگونه نباشد که خود ما افراد را متهم کنیم که آنها دشمن هستند و در مقابل ما قرار دارند و هر کسی که صددرصد حرف ما را نپذیرفت، دشمن است. خیر، اینچنین نیست. باید دید جریان چیست و دوست کیست. اصلاً این خیلی مهم است. شما ملاحظه کنید، در جریانهای مختلف سیاسی که در کارهای امنیتی داشتیم، کجا سرنخی پیدا کردید که اینها وابسته و مزدور اسرائیل و آمریکا باشند؟ اگر سرنخی پیدا کردهاید، آن را افشا کنید.
در نتیجه، بسیاری از مواقع ما در توهم خود به سر میبریم و خیال میکنیم بسیاری از افرادی که با ما زاویه یا اختلاف سلیقه دارند، خدایناکرده دشمن هستند. این اتفاق نشان داد که چنین نیست و کسانی که مزدور بودند، افراد دیگری بودند و متأسفانه روی آنها کار نشد. این نکتهای است که در ادامه عرض خواهم کرد.
خلاصه اینکه، وظیفۀ مسئولین ما و وظیفۀ همگان است؛ یعنی نه فقط یک جناح، بلکه جناحهای مختلف باید دستبهدست هم دهند تا مشکلات کشور را حل کنند و توجه داشته باشند که این نظامی که ما داریم، با رهبریای که با درایت، حکمت و عقلانیت کارها را پیش میبرد، بهترین نظام است. این نعمت بزرگی برای همگان، با همۀ سلایقی که وجود دارد، است. همه باید دستبهدست هم دهند و پشتیبان نظام و رهبری باشند و بر طبل اختلاف کوبیده نشود. زمینهها برای اینکه ما این جریان را تثبیت و آن جریان را نفی کنیم، نباید فراهم شود؛ بلکه تا جایی که میتوانیم باید یکدیگر را تحمل کنیم، تفاوتی هم نمیکند از کدام طرف باشد، و سعی کنیم مشکلات و اختلافسلیقههایمان را انشاءالله با گفت و گو رفع کنیم تا دشمن چنین فکری نکند. کسانی که تأثیرگذار هستند، اگر اینچنین عمل کنند، طبیعتاً تمام مردم از آنها تبعیت کرده و به نوع دیگری برخورد خواهند کرد؛ همانطور که اتفاق افتاد.
شما چه توصیهای برای جبران خسارات این چنگ به خصوص مواردی نظیر نفوذ به کشور و ترور مسئولان و فرماندهان ارشد نظامی دارید؟
ببینید، در این جنگ دوازده روزه که واقعاً جنگ مهمی بود، در کل حقیقت این است که با همۀ ضرباتی که بر ما وارد شد، پیروز میدان بودیم. حالا درست است که ترامپ گفته هم ایران شکستخورده و هم اسرائیل. این حرف عجیبوغریبی است. وقتی دو نفر با هم درگیر میشوند، معنا ندارد که هر دو شکست بخورند. با اینکه آقای ترامپ قمارباز خوبی است، نمیدانم این چه طرز حرفزدنی بود. ولی حقیقت این است که آنکه در این میان شکست خورد، اسرائیل بود؛ هرچند برای ما هزینۀ زیادی در برداشت. اسرائیل تا دندان مسلح شده بود و امکانات داشت. بالاخره نشان داده شد که گنبد آهنین آنها فروریخت. این یک واقعیت است؛ بنابراین، ما باید نقاط قوت و ضعف خود را بشناسیم و نقاط قوت را تقویت کنیم.
نکته دوم اینکه، تاکنون دشمن از نقاط قوت ما اینچنین مطلع نبود، اما اکنون آگاه شده است. چهبسا ممکن است برخی از تجهیزاتی را که برای آنها فرستادیم، بازمهندسی کنند یا چون درست عملنکرده، آنها به نقاط قوت ما پی برده باشند. این مهم است که ما خود را بهگونهای دیگر بازسازی و تقویت کنیم تا ضربه نخوریم. موشکهای ما، موشکهای مونتاژ آنها نبود که پدافندهایشان بتواند رهگیری کند و به ما آسیب بزند. نکتۀ مهمی که شکستن گنبد آهنین آنها در برداشت، این بود که اینها ساختۀ خودمان بود، نه دیگران. و الّا اگر ساختۀ دیگران بود، آنها بهراحتی میتوانستند رهگیری کنند. در نتیجه، با اینکه ما نقطه قوت داشتیم، این نقطه قوت برای دیگران آشکار شد. طبیعتاً آنها خودشان را آماده میکنند، آماده کردهاند و خواهند کرد.
شما نگاه کنید، تا یکی دو روز قبل، اخبار نشان میداد که هفده هواپیمای جنگی پر از تسلیحات، از کشورهای غربی و اروپایی وارد اسرائیل شده است. در نتیجه، نیروهای نظامی ما باید تمام تلاش خود را برای تقویت نظام به کار گیرند. به عبارت دیگر، دنیا بر مدار قدرت و اقتدار میچرخد. لبّ مطلب این است. زبان، زبان قدرت است. اینگونه نیست که زبان حق و حقانیت حاکم باشد؛ آنها کار خودشان را میکنند. در نتیجه، ما باید قوی باشیم؛ قوی باشیم تا کسی نتواند به ما آسیب وارد کند.
نقطۀ قوت دوم ما، در واقع، مسألۀ رهبری نظام و رهبری کشور بود. این باید تقویت شود؛ یعنی باید نقش رهبری و جایگاه ایشان را بهعنوان محور اتحاد و وحدت میان قوای مختلف، بهتر بفهمیم و درک کنیم و مراقب باشیم که هرگز آسیب نبیند. این هم نقطۀ قوت دوم بود. انسجام مردم و انسجام جریانهای داخلی ما نیز نقطۀ قوت بود.
این نیز باید تقویت شود؛ همانطور که اشاره خواهم کرد، این نقطۀ قوت سوم بود.
اما در مورد نقاط ضعف، باید بنشینیم و آنها را بهدرستی تحلیل و درک کنیم. اصولاً کشور ما در مقایسه با کشورهای دیگر، کشوری امن بود و همین امر موجب غفلت نیروهای امنیتی ما شد. دشمن نفوذ میکرد، ولی متأسفانه مسئولین، نفوذ را بهگونهای دیگر تعبیر میکردند؛ چه نفوذ فرهنگی و چه نفوذ نظامی. مثلاً آن را در حد مشکلدار شدن مرزهایمان میدیدند یا به نفوذی که دشمن از طریق هدف قراردادن اشخاص و افراد انجام میداد، بسنده میکردند. همانطور که شما اشاره کردید، این نفوذ به دشمن امکان داد که به ما ضربه وارد کند، بهتدریج پهپادها را وارد کشور نماید و در مکانهای مختلف، با استفاده از امکانات، آنها را برای رهگیری و پیگیری اهداف خود به کار گیرد. نیروهای نظامی ما باید پیش از این، این موارد را کشف و این توطئهها را خنثی میکردند. این یک ضعف بود.
اینکه هشت تا ده میلیون تبعۀ افغانستانی در کشور حضور داشته باشند؛ اینها انسانهای سالمی هستند و میخواهند زندگی کنند، اما برخی از آنها آسیبپذیرند یا گاهی ممکن است تحت شرایط خاصی قرار گیرند. اینها در داخل کشور کنترل نشدند. ما نمونۀ کنترل مهاجران را در کشورهای دیگر میبینیم. برخی کشورها که مهاجرپذیر هستند، بسیار حسابشده عمل میکنند. من نمونههایی از عربستان و جاهای دیگر سراغ دارم. آنها باید تحت کنترل باشند و نمیتوانند به این راحتی هر کاری انجام دهند.
متأسفانه ما قانون داریم که اماکن و شرکتها باید تحت نظارت وزارت اطلاعات باشند؛ اما در این زمینه سستی شده است. در شرایط امنیتی، نسبت به این مسأله غفلت صورت گرفت و این غفلت برای ما بسیار گران تمام شد. ببینید، سردارانی مانند شهدا و امثال ایشان، نیروهایی نیستند که بتوان ارزششان را با میلیاردها تومان سنجید؛ چنین شخصیتهایی از دست ما رفتند.
اولاً در این مدت تلاشهای خوبی صورت گرفت. مردم به دلیل انسجامی که داشتند، نقش خود را ایفا کردند؛ همانطور که در سال ۶۰ نیز چنین کردند. باید این مردم را تحسین کرد. باید از مردم کمک گرفت و به آنها اطمینان داد که «برای امنیت خودتان، چارهای جز انجام برخی کارها نداریم.» این باید بدون تعارف گفته شود. نیروهای امنیتی باید واقعاً نقش اصلی خود را در این زمینه ایفا کنند. این ضروری است. گاهی من تعجب میکنم؛ از جنوب تا شمال کشور میروم، اما یکبار هم کسی خودرو را بازرسی نمیکند تا ببیند چیزی هست یا نه. در کشوری که اینهمه دشمن دارد و شخصیتهای نظامی و علمی ما را هدف قرار میدهد، اینگونه نمیشود. اینها سرمایههای بزرگی بودند و ما سالهای سال نمیتوانیم جای خالی آنها را پر کنیم و این ضایعه را ترمیم نماییم.
جمعبندی کنیم، انتظار این است که ما در این دوازده روز، نقاط قوت و ضعف را بهصورت واقعبینانه و بهدور از توجیه، شناسایی کرده باشیم تا نقاط قوت را تقویت و نقاط ضعف را برطرف کنیم تا آسیب بیشتری به ما وارد نشود. عرض کردم، هر مقدار که دشمن اقتدار و قدرت ما را بهتر و بیشتر درک کند، به همان اندازه زمینۀ آسیبپذیری ما کمتر خواهد شد.
حقیقت این است که برخی افراد که فاصله داشتند یا تلقی میشد از نظام فاصله دارند، در این ماجرا به میدان آمدند. باید از همۀ آنها نیز سپاسگزاری کرد. حتی زندانیان سیاسی از داخل زندان حمایت کردند. در خارج از کشور، کسانی که با نظام مشکل جدی داشتند، حمایت کردند. آنها میفهمیدند موضوع چیست؛ نظام شاه را دیده و تجربه کرده بودند. شما اگر مراجعه کنید، کلیپهای خوبی از این افراد منتشر شد. باز هم باید از همۀ اینها تشکر کرد.
اقتدار این کشور اسلامی، اقتداری الهی است که در کشورهای منطقه نیست و واقعاً این نظام، یک نظام موفق است. این درعینحال، منافاتی ندارد با اینکه ما همواره ضعفها را به قوت تبدیل کنیم، مشکلات را برطرف نماییم و مشکلات مردم را درک کنیم. اینطور نیست که وضعیت ما از همه جهت گلوبلبل باشد؛ خیر، اینطور نیست، ولی سرمایههای عظیمی مانند این وحدت، این اتحاد و این نیروهای نظامی را داریم. باید توجه داشت که دشمنان ما منطق سرشان نمیشود.
نکتهای که در پایان میخواهم عرض کنم این است که سخنانی که جناب حجتالاسلام والمسلمین سید حسن خمینی درباره رهبری مطرح کردند خیلی برای من جالب بود. ایشان در تببین خصوصیات پیام رهبری، خصوصیت چهارمی را مطرح کردند و آن رهبری و وجود مبارک ایشان و تدابیر حکیمانه ایشان بود. ببینید بعضی سخنان در یک مقطع خاص بسیار ارزشمند، موثر و مفید و قابل ملاحظه است. خداوند وجود ارزشمند حاج حسن آقای خمینی و امثال ایشان را حفظ کند و برای ما نگهدارد.