نخستین نشست از سلسله نشستهای علمی – تخصصی «آینده خاورمیانه»، با موضوع «زمینهها، روندها و مخاطرات عقیدتی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی موجود» در سالن حافظ خانه اندیشمندان علوم انسانی با سخنرانی مصطفی زهرانی، آریابرزن محمدی، محمدمهدی گلشاهی، عبدالامیر نبوی و دبیری ابوالفضل دلاوری برگزار شد.
نخستین نشست از سلسله نشستهای علمی – تخصصی «آینده خاورمیانه»، با موضوع «زمینهها، روندها و مخاطرات عقیدتی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی موجود» در سالن حافظ خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
به گزارش خبرنگار جماران، ابوالفضل دلاوری طی سخنانی در این نشست، گفت: این نشست مقدمهای است بر یک سری سلسله نشستهایی که قرار است در فرصتهای بعدی در مورد «آینده خاورمیانه» گفتوگو شود و صاحبنظران از منظرهای مختلفی وضعیت دیروز و امروز خاورمیانه را در نظر خواهند گرفت و بر اساس آن چشماندازهای آینده احتمالی این منطقه را به بحث خواهند گذاشت.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به یکی از پاپیروسهای مصری، اظهار داشت: یک بار فرعون مصر این منطقه را ویران، غارت، تصرف و قتل عام میکند و اندکی بعد بابل این بلا را بر سر این منطقه میآورد و اندکی بعد تا امروز که اخیرا شنیدم جملهای از یک روشنفکر وطنی نقل شد که همه ویرانیهای چند سال اخیر و به ویژه سال اخیر و به ویژه ماههای اخیر این منطقه را به مدرنیته و مدرنیته غربی نسبت داد. من میخواهم بگویم این طور نبوده و نسبتی با مدرنیته ندارد. انتساب این موضوع به مدرنیته خیلی نگرانکننده است؛ کاری که یک بار ما کردیم و نتیجهاش را دیدیم.
وی تأکید کرد: سه هزار سال پیش همین کار را کردند؛ آن زمان که مدرنیته و غرب نبود. قبل از مدرنیته این منطقه این صحنهها را بارها دیده و تصویری که وجود دارد عین همین امروز است. تا الآن این دور باطل ادامه داشته و بارها این داستان در این سرزمین طلسم شده تکرار شده؛ چرا؟ در همین دوره مدرن اینجا آزمایشگاه همه پدیدههای ناباب سیاسی و اجتماعی بوده است. جنگهای پی در پی، استبدادها و دیکتاتوریهای عجیب و غریب، توسعهها و نوگراییهای ناقصالخلقه و واگشتها و تخریبهای بعدی که یک گوشه از آن به یک ویترین پولدار تبدیل شده است. بادی که تا حالا در این منطقه آمده، چه بسا ویترینهایش را هم در هم بشکند.
دلاوری افزود: ما میخواهیم این بحث را مطرح کنیم که تا حالا چرا این طور بوده و اگر بخواهد این طور نباشد و اینجا برای اولین بار در تاریخ روی ثبات، آرامش، توسعه، رفاه و غیره را ببیند، مستلزم چه چیزهایی است؟ چشماندازی که برای خاورمیانه در مورد آن صحبت میکنیم، نمیخواهیم ویرانی باشد و میخواهیم یک خاورمیانه آباد و آزاد باشد؛ اما ملزوماتی دارد؛ چالشها و بحرانهایی دارد که باید حل شود.
به گزارش خبرنگار جماران، مصطفی زهرانی نیز در این نشست با اشاره به اینکه «خاورمیانه» یک مفهوم مورد منازعه است، گفت: تا الآن هرکسی یک تعریف خاصی از خاورمیانه داشته و این مسأله مهمی است. یک زمانی به طور مشخصی، خلیج فارس از خاورمیانه کاملا جدا بود و این جدایی را در سیاستهای قدرتهای بزرگ میدیدید. به خصوص آمریکاییها که در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس ید طولایی داشتند، روی این تمایز خیلی فکر میکردند. در واقع 1973 بود که خاورمیانه به خلیج فارس متصل شد. آن هم به دلیل جنگ اعراب و اسرائیل و تحریم نفتی کشورهای عربی عضو اوپک بود. آن زمان بود که نفت از یک کالا به یک عامل ژئوپلیتیک تبدیل شد و توانست ایفای نقش کند.
مدیرکل پیشین دفتر مطالعات وزارت امور خارجه افزود: انقلاب اسلامی ما هم این موضوع را تشدید کرد و مسأله یک حالت ویژهای به خودش گرفت. از زمان انقلاب اسلامی بعضی نظریهپردازان عنوان منطقه ما را «منطقه بیثبات» گذاشتند؛ که این بیثباتی تا الآن ادامه داشته است. بعضیها سعی کردند مشکلات منطقه ما را به جنگهای 30 ساله اروپا تشبیه کنند؛ به خصوص در زمانی که داعش و جریانات دینی با همدیگر میجنگیدند، گفتند منطقه خاورمیانه مثل اروپا و جنگهای 30 ساله خواهد بود.
وی ادامه داد: نتیجه جنگهای 30 ساله تشکیل دولت ملی شد، اما درگیریهای خاورمیانه نه تنها بیشتر از 30 سال بلکه منجر به این شده که اساسا جاهایی اضمحلال دولت به وجود بیاید؛ جاهایی دولت به صورت مدرن به وجود بیاید و در سوریه هم دولتی متشکل از گروههای مولتی تروریسم تشکیل شود که یک پدیده بسیار جدید است. یعنی برای اولین بار تروریسم توانسته یک تغییر ژئوپلیتیک ایجاد کند و بتواند مرزها را درنوردد و تشکیل دولت بدهد و دولتی را به وجود بیاورد که آمیخته از تروریستهای ملیتهای مختلف است. لذا این موضوع جدیدی است.
زهرانی یادآور شد: تا سال 2003 اسرائیل یک عدم موازنه به نفع خودش داشت و همه چیز را به نفع خودش میدید. سال 2003 حائل بین جهان عرب و ایران برداشته شد؛ یعنی حکومت صدام حسین. برای اسرائیلیها و عربستان سعودی گران بود که این حائل برداشته شود؛ یعنی ایران هم یک عدم موازنه به سمت خودش در برابر اسرائیل و یک عدم موازنه به سمت خودش در برابر عربستان سعودی به وجود آورد. عربستان سعودی و اسرائیل به دنبال این بودند که به نحوی علیه ایران موازنهسازی کنند و بهترین نماد این موازنهسازی را در جریان برجام میبینید. یعنی اسرائیل و عربستان تمام قد ایستادند که اولا برجام شکل نگیرد و بعد از شکلگیری برجام آن را به هم بزنند.
وی افزود: الآن نگاه میکنیم و میبینیم اسرائیل منزوی و تنها است و عربستان در کنار اسرائیل با توافق بین ایران و آمریکا مقابله نمیکند. دلیلش این است که این دفعه موازنه به شکل دیگری تغییر کرده است. یک واقعیت خیلی روشن و آشکاری شکل گرفته این است که عدم موازنه سال 2003 الآن به هم ریخته است. بعضیها سقوط بشار اسد را با پایان جنگ جهانی اول مقایسه میکنند؛ بالأخره یک تغییر خیلی اساسی به وجود آمده و موازنه مجددا علیه ایران شکل گرفته است. یعنی عواملی که قبلا بر مبنای آن سیاستگذاری میکردیم، دگرگون شده و باید منافع ملی کشور را بازنگری کنیم.
مدیرکل پیشین دفتر مطالعات وزارت امور خارجه تأکید کرد: یک نظمی رفت و نظم جدیدی در حال شکلگیری است. نظمی که بود و رفت مشخصههای معلوم داشت، اما مشخصههای نظم در حال شکلگیری نامعلوم است. این نظم جدید پیشرانهایی دارد که شاید بتوانیم راجع به این پیشرانها صحبتها یا پیشبینیهایی داشته باشیم. الآن با رفتن بشار در سوریه خلأ قدرت به وجود آمده، یک پیشران ترکیه شده و مقابل آن یک پیشران اسرائیل و یک پیشران هم عربستان سعودی شده است. نقش جمهوری اسلامی ایران هم همچنان بالقوه در منطقه دیده میشود.
وی با اشاره به اینکه پیشرانهای منطقهای غیردولتی هم مطرح هستند، گفت: خیلی از سازمانها و نهادها متحول شدهاند و به شکل دیگری در میآیند. پیشرانهای علمی و تکنولوژیک هم مهم هستند. الآن تفاوت کشورهای خلیج فارس با خاورمیانه به طور مشخص این است که خلیج فارس توسعهمحور شده و کشورهای خاورمیانه همچنان امنیتمحور هستند. این نکته مهمی است که توسعه میتواند یکی از عوامل پیشران در شکلدهی به آینده باشد.
زهرانی افزود: منطقه ما در هر زمانی با نظام بینالملل در تعامل بوده؛ بنابراین نوع ساختار نظام بینالملل هم یکی از پیشرانهایی است که آینده نظمی که از آن حرف میزنیم را شکل میدهد. ساختار بینالملل از سه خصیصه همکاری، رقابت یا دشمنی خارج نیست. وضع موجود ساختار بینالملل از دید من دیگر آنارشی نیست و سلسله مراتبی است. در نظمی که دارد شکل میگیرد، دیگر رقابت ایدئولوژیک بین ایران و عربستان نیست و آن سلفیگری و وهابیگری شدید عربستان وجود ندارد. رقابت ژئوپلیتیک ایران و عربستان هم وجود ندارد. بنابراین در نظم جدید یک همگرایی بین ایران و عربستان میتواند شکل بگیرد.
وی تأکید کرد: در اینکه ما نمیتوانیم به نظم قبلی برگردیم تقریبا نقطه نظر قطعی وجود دارد. بنابراین جمهوری اسلامی ایران نمیتواند منافع ملی خودش را بر اساس نظم قبلی تعریف کند و استراتژی دستیابی به آن منافع را بر مبنای آن تعریف کند. هنوز مشخص نیست که بالأخره منافع ملی اصل است و یا ایدئولوژی؟ اگر توانستیم این را حل کنیم، بر مبنای آن میگوییم چه نقشی میخواهیم در منطقه و دنیا بازی کنیم. با فرض اینکه ما میخواهیم نقش جهانی ایفا کنیم، به نظر من کار ما با آمریکا راحتتر از هرکس دیگری است؛ آمریکاییها هم مثل ایران کسی را همقد خودشان نمیبینند. بنابراین پیشنهاد من این است که در مورد دیدگاهمان نست به آمریکا یک نگاه انتقادی داشته باشیم.
به گزارش خبرنگار جماران، آریابرزن محمدی نیز طی سخنانی در این نشست با تأکید بر اینکه با عقل و ذهنیت پیشا 7 اکتبر نمیشود جهان پسا 7 اکتبر و خصوصا خاورمیانه را تحلیل کرد، گفت: یک شوکی به منطقه وارد شده و باعث میشود که بسیاری از کشورها در مورد سیاستها و استراتژیهایشان تجدیدنظر کنند. نکته دوم اینکه ما ایرانیها خیلی دوست داریم فکر کنیم که مرکز عالم امکان و چهارراه اتصال شرق و غرب هستیم. مهم هستیم اما این طور نیست که دنیا نتواند ما را نادیده بگیرد و ما را دور نزند. اگر اقتضای شرایط و منافع آنها باشد، میتوانند ما را دور بزنند.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران با اشاره به اینکه در روابط بینالملل سه اصل اساسی بقا، قدرتافکنی و منافع داریم، تصریح کرد: مهمترین مسأله کشورها «بقاء» است و بعدش به سراغ قدرت و منافع میرود. کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس عمق تاریخی چندانی نداشتند و تازه تأسیس هستند، ولی دوست دارند باقی هستند و نمیخواهند از بین بروند. اساسا تأسیس شورای همکاری خلیج فارس برای این بود که میترسیدند بقاء آنها به خطر بیفتد. بنابراین، تصوری که امروز وجود دارد مبنی بر اینکه ما با کشورهای همسایه عربی میتوانیم روابط خیلی نزدیکی داشته باشیم، دچار اشکال اساسی است چون ما هنوز نتوانستهایم نگاه ادراک تهدیدی که مثلا عربستان نسبت به ما دارد را تغییر بدهیم.
وی با تأکید بر اینکه اولویت اصلی کشورهای حاشیه خلیج فارس بحث امنیت آنها است، یادآور شد: در منطقه پسا 7 اکتبر بشار اسد سقوط کرده و شاهد هستیم که ترکیه به شکل شگفتانگیزی دارد نفوذ منطقهای خودش را توسعه میدهد. به این خاطر شگفتانگیز است که ترکیه زمانی دشمن امارات محسوب میشد، با مصر روابط بسیار تیرهای پیدا کرده بود و حتی روابط عربستان با اردوغان بعد از بحث خاشقچی به شدت تیره میشود. ولی ترکیه از تحولات منطقه سریع درس میگیرد و خودش را بهروز میکند.
محمدی با اشاره به اینکه سال 2021 قطر ترکیه را با کشورهای عربی آشتی داد، افزود: این آشتی تبعاتی داشته و بخشی از آن اتفاقی است که در سوریه افتاد و این ادامه دارد. طرحی که ترکیه در ذهن دارد این است که سه اصل بقا، قدرتافکنی و منافع را با کشورهای این حوزه به اشتراک بگذارد. یعنی به کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس بگوید که من حاضر هستم در تأمین امنیت با شما همکاری کنم. ترکیه به تنهایی چنین قدرتی ندارد ولی کشورهای عربی بعد از چرخش آمریکا به سوی شرق، به سوی تنوعبخشی منابع تأمین امنیت خودشان روی آوردند.
وی ادامه داد: از سوی دیگر ترکیه تلاش دارد با یک تیر چند نشان بزند. یعنی طرحی را ریختهاند برای اینکه یک منطقهگرایی جدید را به اجرا در بیاورند. در این منطقهگرایی جدید هم امنیت کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس تا حدودی تأمین میشود و هم چین و ایران مهار میشوند. مهار چین و ایران را به خاطر رضایت آمریکا و همچنین رقابت با ایران انجام میدهند. اولی هم به خاطر اضطرار است. اینها تلاش میکردند هژمون کامل شوند و دیدند نمیتوانند و بالأخره باید شراکتهای استراتژیکی را در منطقه داشته باشند. یعنی طرحی را دارند پیش میبرند که بتوانند آمریکا را با خودشان همراه کنند.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران با اشاره به تلاش ترکیه برای گسترش نفوذش در آسیای مرکزی، اظهار داشت: کشورهای حاشیه خلیج فارس هم به طرز معناداری در پروژههای ترکیه ورود میکنند. نشان میدهد این برنامهریزی برای یک منطقهگرایی جدید در حال وقوع است. یکی از نقاط اصلی هم این است که ایران را دور بزنند و به انزوا بکشانند و ما چه دوست داشته باشیم و چه دوست نداشته باشیم، این تحولات در حال رخ دادن است و ما در شرایط انفعال قرار داریم.
وی افزود: آمریکاییها هم اعتقاد دارند که یک منطقهگرایی جدید با همکاری اعراب، اسرائیل و ترکیه امکانپذیر است. ولی اسرائیل میخواهد سهم بیشتری از این قضیه داشته باشد و نمیخواهد زیر سایه ترکیه باشد. تحولات سوریه و زد و خوردهایی که دارند را هم ذیل این رقابت ژئوپلیتیک تحلیل میکنم. یکی دیگر از موانع عربستان سعودی است که خودش را رهبر جهان اسلام و جهان عرب میداند هم نمیخواهد وارد یک منطقهگرایی شود که ترکیه بازیگردان اصلی آن باشد. اما اگر ما به عنوان یک قدرت منطقهای که عمق تاریخی داریم، نسبت به این تحولات در نظم منطقهای بیتفاوت باشیم، به خودمان میآییم و میبینیم که یک هلال نوعثمانی دور ما شکل گرفته و یک کشور تنها در منطقه شدهایم.
به گزارش خبرنگار جماران، محمدمهدی گلشاهی نیز طی سخنانی در این نشست با اشاره به اینکه خاورمیانه در 100 سال اخیر همواره درگیر کلانروندها بوده، گفت: قدرتهای خاورمیانه در کلانروندها نقش خودشان را پیدا کردند. به عنوان مثال میتوانیم ببینیم بعد از قرارداد لوزان چگونه خاورمیانه درگیر قومیتگرایی میشود و تا همین امروز درگیر است. قرارداد الجزایر بین ایران و عراق زمانی اتفاق میافتد که آمریکا و شوروی با هم صلح میکنند. بعد از آن هم نظریهپردازان اسرائیل میگویند جنگ ایران و عراق فرصتی بود که اسرائیل مجالی برای تنفس داشته باشد.
دبیر علمی گروه مطالعات علوم شناختی، حکمرانی و سیاستگذاری پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه یادآور شد: از 7 اکتبر به بعد چند اتفاق میافتد. اساتید بخشهای سیاسی این بحث را گفتند؛ من معتقدم این یک معادله فناوری و اقتصادی بوده است. از یک دسامبر 2018 به این طرف وارد معادلهای به نام «منازعه فناوری در روابط بینالملل» میشوید که بین ایالات متحده و چین شروع میشود و اتفاقات اخیری که اسرائیل شکل داده دقیقا با تکیه بر فناوری است.
وی با اشاره به اینکه ما محاصره ژئوپلیتیک شدهایم، تصریح کرد: میشود گفت که در جنگ کریدورها تا حالا شکست خوردهایم و در حوزه سایبر هم خیلی عقب هستیم. به نظر من آقای ترامپ و سیاست خارجه آمریکا یک مقدار دیر فهمیدهاند که چین دارد چه کار میکند؛ چون عملا در آفریقا و اروپا اسیر چین شدند. به این فکر کنید که چرا بعد از آمدن ترامپ سرمایهداران ایالات متحده 100 میلیارد دلار در فرانسه سرمایهگذاری میکنند؛ اتحاد استراتژیک دارند. در مقابل ترامپ با سرمایهگذاری روی پنج کشور استرالیا، کرهجنوبی، اندونزی، تایوان و ژاپن سعی میکند که یک جایگزین فناوری چین باشد.
گلشاهی ادامه داد: تلاش برای این است که چین به اتحادیه اروپا از طریق کریدورها وصل نشود و در منطقه هند و اقیانوس آرام محدود باشد اما این اتفاق نمیافتد. چون سال 2016 چین طرحی به نام «استقلال سایبری و فناوری چین» ارائه میدهد و کشورهایی مثل اندونزی و کامبوج را از لحاظ مخابرات به خودش وابسته میکند و زمانی که ترامپ میگوید شما نباید با چین کار کنید، تنها سه کشور نیوزلند، استرالیا و ژاپن با چین کار نمیکنند. یعنی ایالات متحده نمیداند که چین اقتصاد دنیا را قبضه کرده؟! مسأله این نیست؛ مسأله انقلاب صنعتی پنجم است.
وی تأکید کرد: فرض من این است که اسرائیل در منطقه، کارگزار آمریکا است تا چین به اتحادیه اروپا وصل نشود. اسرائیل و ایالات متحده در یک اتحاد استراتژیک که در طول زمان شکل گرفته، هدفشان این است که اولا خاورمیانه منطقه ایالات متحده باشد و دوم اینکه چین را کنترل کنند.
دبیر علمی گروه مطالعات علوم شناختی، حکمرانی و سیاستگذاری پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی منازعه اعراب با اسرائیل به منازعه ایران با اسرائیل میرسد، اظهار داشت: در سالهای 2006 و 2007 اسرائیل از حزبالله لبنان و حماس شکست میخورد. یعنی جنگ به خاک اسرائیل میرود؛ اتفاقی که اصلا برای اسرائیل میمون نبوده است. اما در همان سال 2007 استراتژی پنج سطح ایرانهراسی، فناوری، تحریم، خروج نخبگان و منازعه داخلی در ایران توسط رئیس وقت موساد مطرح میشود. سه میلیارد دلاری که هر ساله آمریکا به اسرائیل کمک میکند، برای همین است.
وی افزود: اگر محور مقاومت شکست خورد، به این دلیل است که ایران استراتژی مکمل اقتصادی نداشت. اگر ایران استراتژی مکمل اقتصادی داشت، بعد از اتفاقاتی که افتاد اینقدر نگرانی در دل کشور نبود. اما اسرائیلیها هم در حوزه ژئوپلیتیک و وصل کردن خودشان به کریدورها موفق عمل کردند، هم در حوزه اقتصادی خوب عمل کردند و هم در حوزه امنیتی از سال 2020 تا 2024 رئیس موساد میگوید تئوری من ترور تمام فرماندهان سپاه قدس در سوریه، فروپاشی سوریه، وصل شدن اسرائیل به کریدور غربی مدیترانه و ایجاد کردن یک تله ژئوپلیتیک برای ایران است.
گلشاهی تأکید کرد: بعد از این اقتصاد و فناوری بر سیاست در خاورمیانه پیشی خواهند گرفت و ما باید طرحهای کلانی داشته باشیم که علاوه بر اینکه موازنه قوا ایجاد میکنیم، بتوانیم برای حفظ منافع خودمان چانهزنی کنیم. اگر در غرب آسیا دارند ما را تحت فشار میگذارند، باید حوزه استارتاپی آسیای مرکزی را میگرفتیم؛ یعنی ما باید سریع ژئوپلیتیک خودمان را تغییر میدادیم. اگر داریم با آمریکا چانهزنی میکنیم، از سوی دیگر باید چانهزنی کنیم که اقتصاد ما بر اساس اقتصاد استارتاپی حداقل در منطقه آسیای مرکزی شکل بگیرد.
به گزارش خبرنگار جماران، عبدالامیر نبوی نیز طی سخنانی در این نشست با تأکید بر اینکه درک تحولات دنیای امروز ذهن شبکهای و پیچیدهای میخواهد، گفت: نمیتوانیم مسائل گردش سرمایه، سرمایهگذاری، سیاستگذاری و مسائل فرهنگی را با ذهنیتهای دوره جنگ سرد درک و تحلیل کنیم. لذا نکتهسنجیهای اساتیدی که قبل از من سخن گفتند کاملا طبیعی است اما درک آنها هم ذهنیتی مشابه با وضعیت جدید میخواهد. به عنوان مثال وقتی که ما از زنجیره ارزش در حوزه اقتصاد سیاسی سخن میگوییم، ممکن است اجزاء آن در کشورهای مختلفی تولید شده باشد. درک این روند هم ذهنیت پیچیدهتری میخواهد.
عضو هیأت علمی گروه مطالعات منطقهای دانشگاه تهران تأکید کرد: وقتی چنین ذهنیتی وجود داشت، آن موقع میشود در مورد کریدورها، توسعه و جذب سرمایهگذاری با او سخن گفت. در ایران هنوز رگههایی از راه رشد بدون سرمایهداری، توسعه غیروابسته و توسعه درونزا وجود دارد. اینها اصلا جوابگوی درک تحولات دهههای اخیر دنیا و منطقه نیست.
وی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار داشت: آیا نیروهایی که ما تحت عنوان اسلامگرا یا نیروهای اسلام سیاسی، اعم از شیعه و سنی، میشناسیم، در آینده این منطقه نقشی ایفا خواهند کرد یا خیر؟ به نظر میرسد بر خلاف آرزوهای عدهای، چه در ایران و چه در برخی از کشورهای منطقه، اسلام سیاسی و اسلامگرایی دستکم تا میانمدت یک کنشگر قابل توجه و یک نیروی سیاسی اثرگذار نخواهد بود و ما باید اینها را از هرگونه تحلیلی حذف کنیم.
نبوی ادامه داد: این نیروها در قالب جنبش، حزب یا حتی در قالب گروههای تروریستی مثل القاعده و داعش فاقد رهبران کاریزماتیک و سازمانده هستند. در گروههای میانهروی مثل اخوان و تمام شاخههایش در کشورهای عربی منطقه هم چنین است. نکته دوم اینکه احزاب و گروههای اسلامگرا دچار اشتباهات مداوم و مهلک شدند؛ دورههایی که به قدرت رسیدند یا مناطقی که قدرت را در دست گرفتند. اولین سؤال این بود که میخواهید چه چیزی را اجرا کنید و در اجرای این دچار اشتباهات مهلک و مداوم شدند و به راهحلها و راهبردهای قدیمی روی آوردند برای دنیا و نسل جدیدی که راضی به آن سخنان نمیشد.
وی یادآور شد: مسأله سوم اختلافات درونی و دائم بین کنشگران اسلامگرا بود؛ از رقابت بر سر قدرت تا بر سر راهبردها و راهحلها. این را به سیاست سرکوب آهنین در برخی از کشورهای منطقه اضافه کنیم؛ مشهورترینش مصر بود و اخیرا اردن هم چنین کاری را انجام داد و قانونی که حدود 10 سال پیش تصویب شده بود را اجرا کرد و اخوان المسلمین که غیر قانونی اعلام شده بود را عملیاتی و اعلام کرد که کسی حتی حق تبلیغ و نشر اخبار رسانهای آن را ندارد.
عضو هیأت علمی گروه مطالعات منطقهای دانشگاه تهران با اشاره به اینکه در حوزه مسائل منطقهای و بینالمللی هم نیروهای اسلام سیاسی دچار مشکلات جدی هستند، گفت: فشارهای اتحادیه اروپا و ایالات متحده که در قالب رویهها، هنجارها و یا یک سری قاعدهسازیها صورت میگیرد، و یا غیر قانونی شدن اخوان المسلمین در بعضی از کشورها را بگذارید کنار نقش حامیان خارجی که کاهش و یا تغییر پیدا کرد.
وی افزود: ایران از سال 1979 برای برخی از گروههای شیعی منطقه حالت الهامبخش و حامی داشت. این نقش به دلایل مختلف از جمله ضعف اقتصادی و فشارهای خارجی علیه خود ایران، کاهش پیدا کرد. یک دوره عربستان برای بعضی از گروههای اسلامگرای اهل سنت چنین نقشی را ایفا میکرد و سودان، قطر و ترکیه گاهی چنین نقشی برای خودشان تعریف کرده بودند و اینها هم یا کاهش داشت و یا تغییر کرد.
نبوی تأکید کرد: مشکل جدیتر و کلیدیتر اسلام سیاسی این است که اساسا ایدئولوژی این منطقه دیگر «اسلام سیاسی» نیست، بلکه «توسعه» است. یعنی سخنی که اسلامگرایان بخواهند برای این منطقه بگویند، باید با خواست مردم و نسل جدید منطقه همسو باشد؛ اما نیست. لذا اسلام سیاسی دیگر آن حالت الهامبخشی را در منطقه ندارد. عربستان، امارات، قطر و ترکیه پیشتاز هستند و با یک فاصلهای کویت و عمان و با یک فاصله دیگری بحرین و با یک فاصله دیگری مصر ایدئولوژی توسعه و بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی را انتخاب کردهاند و اتفاقا مورد استقبال و حمایت نسل جدید مردمشان هم هستند. این بدان معنا است که اگر گروههای طرفدار اسلامگرایی نتوانند سخن یا ایدههای الهامبخش جدیدی به مردم منطقه ارائه بدهند، که در افق هم چنین چیزی فعلا پیدا نیست، از ایفای نقش مؤثر در روندهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی منطقه ناتوان خواهند بود.