یادداشت پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

یادداشت/

حادثه طبس در آیینه حافظه جمعی ایرانیان

یادداشت حاضر سعی دارد با رویکرد نظریه حافظه جمعی و همچنین تحلیل نمادگرایی سیاسی، با تأکید بر دیدگاه امام خمینی(س) نشان دهد که چگونه این حادثه به یک نماد امداد الهی در گفتمان جمهوری اسلامی بدل شده است.

پایگاه خبری جماران: روز 5 اردیبهشت 1359 سالروز شکست تاریخی، عملیات نظامی بزرگترین ارتش دنیا با تجهیزات نظامی مدرن و برنامه‌ریزی دقیق و مدون شده در صحرای طبس است. این عملیات در یک نتیجه معکوس سبب افزایش وجه معنوی نظام نزد ایرانیان شد. نافرجامی این عملیات بازتاب گسترده‌­ای در محافل سیاسی و غیرسیاسی داشته که از جنبه‌­های گوناگونی مورد بررسی نظریه‌پردازان قرار گرفته است. لذا این واقعه نه تنها یک ناکامی نظامی برای ارتش آمریکا بوده بلکه رویدادی با بار نمادین سیاسی در حافظه جمعی ایرانیان است. یادداشت حاضر سعی دارد با رویکرد نظریه حافظه جمعی و همچنین تحلیل نمادگرایی سیاسی، با تأکید بر دیدگاه امام خمینی(س) نشان دهد که چگونه این حادثه به یک نماد امداد الهی در گفتمان جمهوری اسلامی بدل شده است.

تعریف حافظه جمعی و نمادگرایی سیاسی

حافظه جمعی به معنای بازنمایی و بازسازی گذشته توسط گروه‌های اجتماعی در زمان حال است. یعنی جوامع آنچه را که باید از گذشته به یاد آورند، انتخاب و بازسازی می‌کنند و در قالب‌های فرهنگی، دینی، سیاسی یا آموزشی منتقل می‌کنند. حافظه جمعی بر خلاف حافظه فردی، همیشه اجتماعی است و تحت تأثیر نهادها، رسانه‌ها، مراسم، و گفتمان سیاسی شکل می‌گیرد. «حافظه، چه فردی و جمعی، به معنی حفظ گذشته در حال یا حفظ زمان حال در گذشته است.» حافظه جمعی متمرکز بر نمادهای یادبودی آیین‌­ها مناسک و تکنولوژی‌هاست. این نوع حافظه بر پایه تصوری جمع­‌گرا از حافظه است که حافظه جمعی در آن به شکل بازنمایی­‌های جمعی و آثار حافظه‌­ای فراتر از فرد و متعلق به گروه­‌ها، فرهنگ­‌ها یا جوامع است. حافظه همواره ساخت و چهارچوبی اجتماعی دارد چرا که گروه‌­های اجتماعی تعیین کننده آنچه که به یاد ماندنی است و نحوه یادآوری آن هستند. «فرد با اتکاء بر چهارچوب­های اجتماعی حافظه، خاطرات را به ذهن خود فرا می‌­خواند و به روز رسانی می­‌نماید».

در این مجال برآنیم تا به این پرسش پاسخ دهیم که با توجه به تئوری فوق الاشاره حادثه طبس در حافظه جمعی ایرانیان چگونه قابل تبیین است؟

1-بازسازی روایت شکست عملیات نظامی طبس به‌عنوان امداد غیبی: حادثه طبس در حافظه عمومی، نه به عنوان یک عملیات نظامی شکست‌خورده، بلکه به‌صورت روایت امداد الهی تثبیت شده است. در این راستا، امام خمینی(س) فرمودند:« این چه بود که این ملت ضعیف بدون تجهیز، بدون تدریب نظامی را بر این همه قدرت­‌ها غلبه داد؟ این جز این بود که رعبی را که خدا در دل‌­های این سران انداخت، ما را به رعب، به رعبی که خدا در قلب این­ها انداخت پیروز کرد؟ این جز همان است که در صدر اسلام هم یک عده قلیل را بر عده‌های کثیر پیروز کرد، و همچو رعبی در قلب­‌ها انداخت که نتوانستند مقاومت کنند. این جز این بود که یک دست غیبی در کار است؟! نباید بیدار بشوند آن­هایی که توجه به معنویات ندارند و به این غیب ایمان نیاورده‌اند؟ نباید بیدار بشوند؟ کی این هلیکوپترهای آقای کارتر را که می‌خواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شن‌ها ساقط کردند، شن­‌ها مأمور خدا بودند، باد مأمور خداست، قوم عاد را باد از بین برد. این باد مأمور خداست، این شن‌ها همه مأمورند.» بر طبق فرمایشات امام(س) این عامل با بازسازی انتخاب شده از گذشته به مرور جزئی از روایت مقدس این حادثه است که باز نمود ماهیت حافظه جمعی است.

2-نمادسازی از یک مکان: صحرای طبس از یک منطقه کویری ساده به صحنه دخالت خداوند برای دفاع از انقلاب اسلامی بدل شد. از این منظر می‌­توان به این جمله امام خمینی(س) اشاره کرد که فرمودند:«این مانور احمقانه به امر خدای قادر شکست خورد». این جمله به خوبی گویای این است که این مکان اکنون نه به خاطر موقعیت جغرافیایی، بلکه به‌خاطر بار معنایی و نمادینش در ذهن و ضمیر ما ایرانیان شناخته است.

3-نهادینه‌سازی از طریق مناسک هویت‌یابی: حافظه جمعی با دخالت در فرایند سیاسی هویت­‌یـابی و به مثابه مواد قابل استفاده از گذشته برای مـشروعیت‌بخـشی بـه عقاید، دیدگاه­‌ها و نیـاز زمـان حـال، خـدمت مـی‌­کنـد و ایـن مهـم را از طریـق عینی‌­سازی حافظه جمعی و به واسطه ایجاد پایگاه‌­های حافظه، مانند برگـزاری مراسم یادبود، ساخت یادمان­‌ها و سخنرانی‌­ها و دیگر اقدامات انجام می‌دهد. در همین راستا این حادثه از زمان وقوع به وسیله سخنرانی‌­ها، تصاویر و مستندها در رسانه ملی و فضای مجازی تاکنون بازتاب داشته است.

بر همین مبنا امام خمینی(س) در 5 اردیبهشت 1359 به مناسبت این حادثه فرمودند:« کارتر باید بداند که حمله به ایران، حمله به تمام بلاد مسلمین است و مسلمانان جهان در این امر بی‌تفاوت نیستند. کارتر باید بداند که حمله به ایران موجب قطع نفت از تمام دنیا خواهد شد و دنیا را بر ضد او بسیج می‌کند. کارتر باید بداند که این عمل احمقانه او در ملت آمریکا چنان اثری خواهد گذاشت که طرفداران او را مخالفان او خواهد کرد. کارتر باید بداند که با این عمل بسیار ناشیانه حیثیت سیاسی خود را به صفر رساند و از ریاست جمهوری باید قطع امید کند. کارتر با این عمل خود ثابت کرد که قدرت تفکر را از دست داده و از اداره یک کشور بزرگ مثل آمریکا عاجز است. کارتر باید بداند که ملت 35 میلیونی ما با مکتبی بزرگ شده‌اند که شهادت را سعادت و فخر می‌دانند و سروجان را فدای مکتب خود می‌کنند. و کارتر باید بداند که تمام ساز و برگ‌های مدرن جنگی که آمریکا به ایران برای پایگاه خود در زمان شاه مخلوع داده است، اکنون موجود است و به دست ارتش بزرگ و سایر قوای انتظامی است و بلای جان اوست....» یکی از مواردی است که زمینه نهادینه کردن سخنرانی‌­هایی سیاسی در جهت تثبیت هویت ایرانی- اسلامی ما فراهم شود و این سنت از زمان وقوع تا زمان حال رواج دارد.

از سوی دیگر، اشاره به این حادثه در آثار و متون علمی از جمله: کتاب‌های درسی، اشعار و سرودهای انقلابی، پخش سالانه ساخت فیلم‌های مستند و داستانی و یادبودها در 5 اردیبهشت هر سال نیز نمونه دیگری از اقداماتی است که زمینه نهادینه کردن هویت ملی-مذهبی و هویت سیاسی به صورت بصری در حافظه جمعی ایرانیان می­‌شود.

4-در حافظه جمعی از طبس می‌­توان به عنوان یکی از نمادهای استعاری گفتمان مقاومت انقلاب اسلامی نام برد. از این منظر بدون هیچ­‌گونه مقاومتی و صرفاَ توسط نیروی غیبی و الهی شکست مفتضحانه‌­ای برای ارتش آمریکا رقم خورد. بنابراین، از دیدگاه امام خمینی(س) به طور خاص و از نگاه همه ایرانیان و همه مسلمانان جهان به طور عام نشانه‌ای بود که مردم ایران در سایه لطف خداوند قرار گرفته‌­اند.

در مجموع شکست عملیات نظامی آمریکا یا به تعبیر خودشان، عملیات پنجه عقاب را می‌توان نماد ضعف راهبرد مداخله‌جویانه آمریکا و عاملی برای افزایش مشروعیت سیاسی جمهوری اسلامی دانست که کماکان به عنوان سمبل درهم شکستن هیمنه استکباری دولت آمریکا در ذهن ایرانیان باقی مانده است.

 

 

عکس‌العمل‌ها بعد از جریان طبس[2]

به مجرد روشن شدن وضعیت و اعلام حمله نظامی آمریکا در داخل کشور محافل مختلف سیاسی و غیرسیاسی بحث‌های گوناگونی را مطرح کردند و یک شور و التهاب خاصی سراسر محافل را فراگرفته بود. آقای خلخالی در همان روز نخست به دفتر امام آمد و در جمع دوستان اظهار کرد که من می­‌خواهم به منطقه بروم و صحنه حادثه را از نزدیک مشاهده کنم و برای حضرت امام گزارش بیاورم. اوضاع‌واحوال بسیار حساس و خطرناک بود، به ­خصوص که حادثه شهادت شهید محمد منتظر قائم هم به وقوع پیوسته بود. هم از سوی آمریکایی‌ها احتمال خطر می‌رفت و هم از طرف ستون پنجم در داخل ارتش و غیر ارتش و احتمال اینکه آمریکایی‌ها در حین فرار منطقه را مین‌­گذاری کرده باشند، بود. ولی آقای خلخالی این تصمیم را گرفته بود و تصمیم بسیار شجاعانه و جسورانه‌­ای بود و به نظر من این خودش یک ارزش است.

 به‌هرحال آقای خلخالی که از روحیه بسیار بالایی برخوردار بود برای ارائه گزارش به منطقه رفت و از نزدیک صحنه را بازدید و به‌ وسیله عوامل سپاه پاسداران در منطقه اجساد باقیمانده را جمع‌آوری کرد و مقداری مدارک و اسناد سالم و نیمه‌سوخته، اسلحه و مهماتی که در صحنه و در لاشۀ هواپیما و هلیکوپتر باقیمانده بود، آنها را برداشت و همه را به تهران منتقل کرد.

بعد از یکی، دو روز به دفتر امام آمد و یکی دو اسلحه آمریکایی و دوربین و مهمات- این سلاح‌­ها را هم همراه خودش آورده بود- در معرض دید دوستان قرار داد. آقای خلخالی سپس با حضرت امام ملاقات و گزارشی از حادثه را خدمت امام مطرح کرد و موضوع بمباران هواپیمای نیروی هوا‌یی یکی از مسائلی بود که آقای خلخالی به­ شدت نسبت به آن حساسیت نشان می­‌داد و اظهار می‌کرد که این بمباران، عملیات مشکوکی است و برای سرپوش گذاشتن و از بین بردن جنایات آمریکا به­ کار گرفته شده است و آمریکایی‌ها می­‌خواستند ولو به قیمت نابودی اجساد آمریکایی‌ها هم که شده، تمام اسناد و مدارکی را که نتوانستند از داخل هواپیما و هلیکوپترها خارج کنند و با خودشان بیرون ببرند، از بین برود.

 البته تمامی این مطالب حداقل‌­هایی است که خود آمریکا اعتراف کرده بودند، ولی شاهدان عینی و کسانی که از نزدیک صحنه عملیات نظامی آمریکا را مشاهده می‌کردند و آقای خلخالی و همراهان ایشان که به منطقه رفته بودند، نیروهای سپاه پاسدارانی که از طبس بازدید کردند، عکس­‌هایی که به‌وسیله خبرنگاران و خبرگزاری تهیه و از صحنه حادثه گرفته‌شده و فیلم‌­های تلویزیونی که برداشتند همه و همه حکایت از مسائلی بیش از آنچه گفته شد، داشت.

 با توجه به مشاهداتی که از صحنۀ حادثه و اسناد و مدارکی که توسط آقای خلخالی و دیگران به ­دست آمد و به محضر امام ارائه شد، حجم نیرو و امکانات و سلاح‌­ها و مهمات و تجهیزات آمریکایی در این عملیات بسیار زیاد بود. آمریکایی‌ها هوابردهای بیش­تری را وارد ایران کرده بودند تا بتوانند عملیات وسیع‌تر و گسترده­‌تری به­ جز نجات جاسوسان داشته باشند. عملیات نظامیان آمریکایی تنها در چهارچوب نجات گروگان‌ها نبود و شواهد و قرائن و اظهارات سران آمریکا هم دالّ بر همین مطلب است.

 آنها اضافه بر آزادسازی جاسوسان خود تصمیم به براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران داشتند و برای همین کار هم برنامه­‌ریزی‌های وسیع داخلی- اعم از ایجاد آشوب و هرج‌ومرج در نقاط مختلف ایران در استان خوزستان و کردستان و اقدامات گروهک‌­ها در دانشگاه‌­های مختلف سراسر ایران و به­ خصوص دانشگاه­‌های تهران که در همان روزها صورت گرفته بود و در روز قبل و روز حمله نظامی آمریکا و روزهای بعد دامنه‌­اش شدت و گسترش بیشتری پیدا کرد، انجام داده بودند.

 همچنین اقداماتی که توسط گروهک‌­ها انجام دادند و با انفجارات مهیبی که در تهران. مرکز حکومت جمهوری اسلامی تدارک دیده بودند و این انفجارات در دو تا سه روز بعد از حادثه و جریان حمله نظامی آمریکا به طبس انجام شد و ده‌­ها نفر از عزیزان این کشور، زن و مرد و کودک و پیر و جوان در انفجارات نقاط مختلف تهران جان خود را از دست دادند.[3]

همچنین عملیاتی که توسط شاپور بختیار به‌وسیله عوامل نفوذی آمریکا در نیروی هوا‌یی و سایر قوای مسلح برنامه‌ریزی‌شده بود که به‌دنبال عملیات نجات، این حرکت­‌های موازی صورت بگیرد،[4] همه و همه نشان‌دهندۀ این است که حمله نظامی آمریکا به ‌عنوان مقدمه­‌ای برای یک حرکت و عملیات براندازی در ایران انجام شده بود. آمریکایی‌ها ابتدا سعی داشتند که مرکز تصمیم­‌گیری و قدرت را در ایران نابود کنند و از بین ببرند. در نقشه‌هایی که به دست آمد، مراکز مختلفی باید مورد حمله قرار می‌گرفت و منهدم می‌شد، از جمله بیت حضرت امام که مقرّ موقت ایشان در خیابان دربند بود. جای دیگری که باید به‌وسیله آمریکایی‌ها از بین می‌رفت، جام جم و صداوسیمای جمهوری اسلامی بود و همچنین فرودگاه مهرآباد و پادگان منظریه قم و نقاط مختلفی در تهران و قم. در اسناد و مدارکی که در لابه‌­لای هواپیما و هلیکوپترهای بمباران شده توسط نیروی هوا‌یی به ­دست آمده بود، یک سری عکس‌­ها و نقشه­‌های هوا‌یی از نقاط مرزی و تعدادی از شهرهای ایران و مراکز حساس و حیاتی تهران و اطراف آن به ­دست آمده بود. سلاح و مهمات باقی­مانده در صحنه حادثه حاکی از حجم وسیع نیرو و عملیات بود. این سلاح­‌هایی که قرار بود به تهران منتقل شود و بخشی از آنها صحیح و سالم بود. انواع مسلسل‌­های بی‌­صدا و همچنین جلیقه­‌های ضدگلوله بود.

آماری را که برخی از شاهدان عینی ذکر می‌کردند؛ متجاوز از 18 هواپیمای غول‌پیکر سی- 130 و 20 هلیکوپتر مجهز و غول‌پیکر که حداقل مجموعه این هواپیماها و هلیکوپترها دو تا سه هزار نیروی مجهز و سلاح و مهمات را به ایران حمل کرده بودند. جالب است بدانید بر روی هواپیماهای آمریکایی که به ایران وارد شده بودند، آرم ارتش جمهوری اسلامی کشیده شده بود و ایرانیانی را که همراه خودشان داشتند، یونیفرم‌­های نظامی ایران بر تنشان بود و همسان با نیروهای ارتشی و نظامی خودی وارد ایران شده بودند.

 این حجم نیرو مربوط به عملیات نجات برای 51 یا 52 گروگان که داخل لانه جاسوسی و وزارت امور خارجه بودند نمی­‌توانست باشد و چنین نیرویی و سلاح و مهماتی را آمریکایی‌ها نمی­‌توانستند در خلال چند ساعت وارد ایران کنند و به قلب کشور، تهران گسیل بدهند و بلافاصله بعد از انجام عملیات آنها را از کشور خارج کنند. بدون اینکه هیچ­‌گونه سروصدایی صورت بگیرد و هیچ­‌گونه اقدام از سوی یک ملت انقلابی انجام شود. قطعاً چنین حجم نیرویی با برنامه‌ریزی قبلی و حساب‌شده بود که در داخل ارتش و نیروهای مسلح صورت گرفته بود که آمریکایی‌ها با خیال راحت از اینکه مدتی در ایران باقی می­‌مانند و ایران آشوب‌­زده را پر­آشوب می‌­کنند و عوامل نفوذی آنان در داخل ارتش به کمک آنها می‌آیند.

این عوامل و ایادی مزدور و نفوذی آمریکا که در سطح افسران عالی‌­رتبه در رده­‌های فرماندهی نیروی هوا‌یی و ستاد مشترک ارتش فعالیت داشتند، وفاداری خود را در عالی‌­ترین حد و درجه به اربابشان آمریکا نشان دادند و تا بمباران کردن هواپیما و هلیکوپترهای به­ جای مانده حیثیت ارباب را در سطح جهان می­‌خواستند حفظ کنند که خوب خداوند متعال علی‌رغم بمباران وسیعی که صورت گرفت و راکت‌های آتش‌زایی که به این صحنه پرتاب شد ولی باز هم‌مقدار دیگری از آن اسناد و مدارک و عکس‌ها و نقشه‌ها و سلاح‌­ها به­ جای مانده بود.

در رابطه با شکست عملیات، نظامیان آمریکایی­ حاضر در صحنه این­‌گونه اظهار کرده بودند که ما به این جهت صحنه را ترک کردیم که اگر یک مقدار بیشتر در صحنه می­‌ماندیم، سلاح­‌ها و مهمات و راکت­‌ها و نارنجک‌­هایی که در میان آن هواپیمای سی 130 تعبیه‌شده بود ممکن بود از شدت حرارت و گرمای آتش هواپیما و هلی کوپتر منفجر می‌شد که منطقه بسیار وسیعی را شعله­‌ور می‌کرد و حجم انفجارات و آتش‌سوزی‌ها آن­قدر زیاد می‌شد که روستاهای اطراف این منطقه متوجه حادثه می‌شدند و بیم این می‌رفت که مردم از راه‌های دور و نزدیک به محل حادثه بیایند. نیروهای انقلابی واقعه را بفهمند و خودشان را به محل برسانند و آنجا دیگر درگیری غیرقابل‌اجتناب می‌شد و طبیعتاً برای آمریکایی‌ها مشکل‌آفرین­ می‌شد.[5]

 تنها یک هواپیمای سی- 130 وقتی آتش گرفت این حجم وسیع از انفجارات را به‌جای گذاشت، حالا باید حساب کنید اگر چنانچه هواپیماهای سی- 130 دیگر هم در اثر این هواپیمای آتش‌گرفته و منفجر می‌شدند، متوجه میزان تقریبی نیرو و سلاح می‌شدیم که چه میزانی از سلاح و مهمات و برای چه تعدادی از نیرو در این هواپیماها تعبیه‌شده بود. مسافران آن اتوبوسی که بازداشت‌شده بودند وقتی به‌وسیله آمریکایی‌ها از محل حادثه دور می‌شوند و آنها را به 20 ـ 30 کیلومتری در صحرای طبس و با این فاصله از محل فرود هواپیماهای آمریکایی منتقل می­‌کنند و لاستیک‌­های ماشین اتوبوس را به‌وسیله رگبار مسلسل­هایشان سوراخ‌سوراخ می­‌کنند و به آنها می­‌گویند که شما تا فردا صبح باید اینجا بمانید و فردا صبح محل را ترک کنید. آنها در مصاحبه با خبرنگاران رسانه‌ها گفتند که ما از فاصله 20 ـ 30 کیلومتری مشاهده می‌کردیم دیدیم که یک‌باره آتش‌­سوزی انجام شد و شعله‌­های آتش زبانه کشید و در نیمه‌­های شب تمام کویر و صحرا را روشن کرده بود و تا ساعت­ها انفجارات مهیبی در آن محل آتش­‌سوزی رخ می‌داد.[6]

 

تحویل جنازه‌های سوخته آمریکا در صحرای طبس

یکی از اقدامات جالبی که در ارتباط با آمریکایی‌ها صورت گرفت، تحویل هشت جنازه آمریکایی است که در صحنه عملیات نظامی آمریکا در طبس باقی­مانده بود. آقای خلخالی در مصاحبه‌­ای که با رسانه‌­های داخلی و خارجی پس از بازدید از صحنه‌­های طبس، اعلام کرد که ایران حاضر است که جنازه‌­های باقیمانده آمریکایی‌ها را از طریق اسقف کاپوچی به آمریکا تحویل بدهد و طبیعتاً این یک حرکت نمادین بسیار زیبا و جالبی می‌­توانست به نفع جریان و قضیه فلسطین و سازمان آزادی‌­بخش فلسطین باشد، چرا که جمهوری اسلامی ایران از ابتدای پیروزیش داعیه حمایت از آزادی فلسطین را داشت و در هر فرصتی که می‌توانست خدمتی به این جریان انجام بدهد، فروگذار نکرده بود. طبیعتاً از نظر اعتبار و حیثیت برای ساف این موضوع حائز اهمیت بود. اینجاست که بی­‌درنگ اسقف کاپوچی به ایران می‌­آید تا 8 جنازه‌­ای که شناسایی شدند را تحویل بگیرد و الّا در صحنۀ عملیات بسیاری بودند که جنازه­‌هایشان پودر شده و قابل‌شناسایی نبودند.

 در میان این جنازه‌های شناسایی‌شده چندین افسر نیروی هوا‌یی آمریکا وجود داشت که عبارت بودند از: 1. لین. د. مک اینتاش، افسر نیروی هوا‌یی آمریکا 2. ریچارل باک، افسر نیروی هوا‌یی 3. جیمیز. ت. مک میلان، افسر نیروی هوا‌یی آمریکا 4. هارولد لوئیس، افسر نیروی هوا‌یی آمریکا و تعدادی هم درجه‌­دار اعم از درجه­‌دار نیروی هوا‌یی یا از تفنگداران دریایی آمریکایی بودند از جمله: جان دهاروی و جونل سی مایو و دبوی. ل جانسون و بالاخره جورج. ن هولمز که اینها درجه­‌داران نیروی هوا‌یی و دریایی آمریکا بودند و این افراد از طریق آقای کاپوچی و سازمان آزادی‌بخش فلسطین از ایران به اروپا و آمریکا منتقل شدند.

این خلاصه‌ای از پایان یک عملیات شکست‌خورده از سلسله عملیاتی است که آمریکایی‌ها بعد از پیروزی انقلاب انجام دادند؛ اما آیا این باعث شد که آمریکایی‌ها عبرت بگیرند و دست از دشمنی خود علیه انقلاب اسلامی بردارند یا نه؟ چیزی است که بعدها نشان داده شد که هرگز.

 آمریکایی‌ها به‌وسیله عوامل و ایادی خودشان دست به نقشه‌ها و توطئه‌های دیگری علیه جمهوری اسلامی ایران زدند از جمله کودتای نوژه.

.......................

[1]- حدیث باقری نیا کاندیدای دکتری  علوم سیاسی  و معصومه نصیری کارشناسی ارشد علوم قرآن

[2] . بریده­ای از کتاب «سفیر امام و انقلاب» جلد 4، خاطرات مرحوم حجت‌­الاسلام والمسلمین سید علی اکبر محتشمی­‌پور

[3] -روزنامه اطلاعات، سه‌شنبه اردیبهشت‌ماه 1359، شماره 16129، ص:2

[4] -کودتای نوژه.

[5]. روزنامه کیهان، یکشنبه 7 اردیبهشت 1359، شماره 10982، ص:4

[6]. در همین رابطه، فیلمی داستانی با عنوان توفان شن به کارگردانی جواد شمقدری در سال 1375 تولید و از صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران پخش گردید.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.