مذاکرات ایران و آمریکا دیگر فقط یک رویداد دیپلماتیک نیست؛ بلکه یک میدان پیچیده روایت‌سازی، کنش ارتباطی و سیاست‌ورزی رسانه‌ای است که در آن موفقیت، بیش از آنکه به متن توافق وابسته باشد، به مدیریت افکار عمومی و روایت‌پردازی در سطح داخلی و بین‌المللی گره خورده است.

آغاز دور تازه گفت‌وگوهای ایران و آمریکا، تنها یک تحول ژئوپلیتیکی یا دیپلماتیک نیست؛ بلکه از زاویه‌ای دیگر، می‌توان آن را تجلی پیوندی مهم میان سیاست‌ورزی سنتی و سیاست‌ورزی دیجیتال دانست. در جهانی که رسانه‌ها نه فقط بازتاب‌دهنده بلکه شکل‌دهنده سیاست شده‌اند، فهم و مدیریت ارتباطات، به‌ویژه در سطح دیپلماسی، نقش تعیین‌کننده‌ای یافته است.

در واقع، سیاست‌ورزی دیجیتال؛ به‌عنوان یکی از فرآورده‌های جامعه اطلاعاتی، مرز میان عرصه داخلی و خارجی را در هم شکسته است. روایت‌سازی سیاسی، کنش‌گری در فضای مجازی، و خلق تصویر ذهنی از خود و دیگری، به ابزارهای قدرت نرم تبدیل شده‌اند که تأثیرگذاری آن‌ها گاه فراتر از سازوکارهای کلاسیک قدرت سخت و حتی قدرت چانه‌زنی رسمی است.

از این منظر، تغییر رفتار بازیگران اصلی مذاکرات اخیر نیز واجد دلالت‌های ارتباطی مهمی است. دونالد ترامپ، به‌عنوان نماد سیاست‌ورزی مبتنی بر رسانه‌های دیجیتال، نه‌تنها کنشگر سیاسی، بلکه بازیگری رسانه‌ای است که توانسته با بهره‌گیری از ظرفیت‌های پلتفرم‌های اجتماعی، دیپلماسی را به سطح جامعه و مردم عادی (تودها) بیاورد و ساختار سنتی روابط بین‌الملل را به چالش بکشد. او نه در حاشیه افکار عمومی، بلکه در مرکز آن ایستاده و با تسلط بر منطق روایت‌سازی، جریان‌سازی ارتباطی را به ابزار تنظیم قدرت بدل کرده است.

بنابراین درک پویایی‌های ارتباطی در ساحت سیاست خارجی، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر برای جمهوری اسلامی ایران است. خوشبختانه بخشی از نظام رسانه‌ای و تصمیم‌سازی در کشور به‌درستی به این موضوع توجه نشان داده‌اند. 

ارسال سیگنال‌های تدریجی، تنظیم فضاهای خبری، بهره‌گیری از زبان نرم و چندسطحی برای مخابره مواضع سیاسی، و حتی طراحی سکوت‌های هدفمند، همه نشانه‌هایی از حرکت به سمت دیپلماسی ارتباطی هوشمند است. در دنیای امروز، سیاست بدون روایت، سیاستی ناکارآمد و کم‌اثر است.

لذا مذاکره نه‌فقط رخدادی سیاسی بلکه فرایندی ارتباطی میان دو میدان معنایی است. اگر هر دولت را به‌مثابه کنشگری در فضای اجتماعی-رسانه‌ای تصور کنیم، آنچه میان آن‌ها جریان دارد نه‌فقط تبادل موضع، بلکه تلاش برای تعریف مجدد هویت، بازسازی اعتماد، و تنظیم ادراک متقابل است. 

 

مینا امامویردی

 

در این معنا، دیپلماسی صرفاً مجموعه‌ای از کنش‌های عقلانی در سطح رسمی نیست، بلکه بستر تعاملی پیچیده‌ای است که در آن نشانه‌ها، زبان بدن، روایت‌ها، حتی ترتیب انتشار اخبار و استفاده یا عدم استفاده از رسانه‌ها نیز بخشی از بازی قدرت است.

بنابراین، اهمیت مرحله کنونی مذاکرات، صرفاً در مفاد آن نیست، بلکه در چگونگی روایت‌سازی پیرامون آن، درون کشور و در نظام بین‌الملل نهفته است. اگر طرف ایرانی بتواند با اتخاذ رویکردی نظام‌مند، هوشمند و چندسطحی در زمینه دیپلماسی رسانه‌ای و مدیریت روایت عمل کند، حتی پیش از رسیدن به توافق رسمی، می‌تواند بخشی از اهداف راهبردی خود را محقق سازد.

در نهایت، باید پذیرفت که در نظم ارتباطی جهانی، کنش‌گری موفق، نیازمند ترکیب عقلانیت راهبردی با سواد ارتباطی بالا است. 

بر همین اساس مذاکرات ایران و آمریکا دیگر فقط یک رویداد دیپلماتیک نیست؛ بلکه یک میدان پیچیده روایت‌سازی، کنش ارتباطی و سیاست‌ورزی رسانه‌ای است که در آن موفقیت، بیش از آنکه به متن توافق وابسته باشد، به مدیریت افکار عمومی و روایت‌پردازی در سطح داخلی و بین‌المللی گره خورده است.

بنابراین، مذاکرات ایران و آمریکا به مثابه یک میدان رقابتی و پیوسته از جریانات ارتباطی، باید به‌طور مستمر و با دقت در سطوح مختلف مدیریت شود. این عرصه نه تنها به درک پیچیدگی‌های سیاست‌های رسمی، بلکه به تعمق در نحوه تعاملات اجتماعی، ساختارهای قدرت و نقش رسانه‌ها در فرآیندهای دیپلماتیک مربوط می‌شود. 

در چنین دنیایی، توانمندی در مدیریت روابط عمومی، تسلط بر روایت‌سازی و فهم دقیق از تاثیرات رسانه‌ای می‌تواند حتی پیش از دستیابی به توافق‌های رسمی، بخش زیادی از اهداف سیاسی و راهبردی را محقق سازد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
3 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.