گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در گفت وگو با جماران؛

پویا: بازگشت به فرمایشات امام دربارۀ روحانیت و مسئولان، دشوار است، اما غیرممکن نیست

راه اصلاح، در گرو اصلاح دو قشر کلیدی است: مسئولان و علما. اگر این دو گروه خود را اصلاح کنند، جامعه نیز اصلاح خواهد شد. هشدارهای امام دربارۀ روحانیت و مسئولان، اگر به‌درستی مورد‌توجه قرار گیرد و به آن عمل شود، می‌تواند مسیر بازگشت را هموار سازد. البته برخی از هم‌لباسان ما معتقدند که دین نباید وارد سیاست شود و نمی‌تواند حکومت کند. اما من شخصاً این باور را ندارم.

پایگاه خبری جماران: در چهل و ششمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، با حجت‌الاسلام والمسلمین  پویا معاون پژوهش موسسه حفظ و نشر آثار امام خمینی در قم به گفت‌وگو نشستیم تا از کسی که تاکنون در حوزه امام و انقلاب فعالیت کرده است درباره آرمان‌های امام و انقلاب و این‌که چه می‌خواستیم و چقدر با اهداف امام فاصله داریم پرس و جو کنیم.​

مشروح این گفت و گو در پی می آید:

 

ضمن عرض تبریک به مناسبت اعیاد فرخندۀ ماه شعبان و همچنین چهل و ششمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، فرصت گفت‌وگو با شخصیتی را پیدا کردیم که از جوانی تاکنون در حوزه امام و انقلاب فعالیت کرده و سال‌های بسیاری را نیز در بخش های مهم مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، مشغول به کار بوده است. حضرت‌عالی در آن دوران، مسیر و هدفی را که امام خمینی (ره) ترسیم کرده بودند، از نزدیک درک کرده‌اید. باتوجه‌به این پیشینه، مایلیم نظر شما را دربارۀ این مسیر، شرایط کنونی و آینده جویا شویم.

سؤال دشوار و پیچیده‌ای است، اما اجازه دهید عرض کنم که ما که در آن دوران حضور داشتیم و حتی تقلید خود را با امام آغاز کردیم، نگاهی خاص به ایشان داشتیم که ممکن است نسل‌های بعدی از آن بی‌بهره باشند. در آن زمان، وقتی فردی مرجع تقلید خود را مشخص می‌کرد، نوع نگاه او به مسائل نیز روشن می‌شد.

ما به لطف خداوند و به‌واسطه‌ی حضور برادر بزرگ‌ترم در این مسائل، رسالۀ امام خمینی (ره) را -که رساله‌هایی رنگی و بدون نام بودند – در اختیار داشتیم. از همان ابتدا، مشخص بود که ما مقلد حضرت امام (ره) هستیم و این نگاه، تفاوتی اساسی با افرادی داشت که مقلد سایر مراجع بودند. البته قصد تقلیل شأن دیگران را ندارم، اما به‌عنوان نمونه، پس از رحلت آیت‌الله شاهرودی در مشهد، شهید هاشمی‌نژاد چه در منبر و چه در خارج از آن، به ترویج مرجعیت امام خمینی (ره) می‌پرداختند.

در آن دوران، ما در یک جلسۀ کلاس مانند در یکی از مساجد مشهد شرکت می‌کردیم. استاد ما که روحانی بودند -خداوند ایشان را اگر در قید حیات هستند حفظ کند و اگر از دنیا رفته‌اند، رحمت فرماید- در آن جلسه، زمانی که به مسألۀ مرجعیت رسیدیم و من گفتم که آقای هاشمی‌نژاد بر تقلید از امام خمینی (ره) تأکید دارند، ایشان واکنشی تند نشان داده و گفتند: «غلط می‌کنند!»

این ماجرا را نقل کردم تا فضای حاکم بر آن دوران را بهتر درک کنید. ما از همان سال‌های ابتداییِ تقلید، نگاهی متفاوت به امام (ره) و نهضت ایشان داشتیم. مثلاً با افرادی در ارتباط بودیم که در خانه‌هایشان عکس بزرگی از امام نصب‌کرده بودند.

 

جناب استاد پویا از چه زمانی شما وارد فعالیت های سیاسی در جهت تقویت نهضت امام خمینی شدید؟

با آغاز نهضت انقلاب، فعالیت‌های ما شکل جدی‌تری به خود گرفت. ما پنج نفر بودیم که شب‌ها تا نیمه‌های شب به کپی‌نویسی کتاب «جهاد اکبر» امام خمینی (ره) می‌پرداختیم. هر یک از ما دفتری در اختیار داشت، یکی از ما متن را قرائت می‌کرد و دیگران آن را می‌نوشتند. اعلامیه‌نویسی و پخش آن‌ها نیز از جمله فعالیت‌هایی بود که در آن دوران به طور گسترده انجام می‌شد.

البته این نوع فعالیت‌ها متفاوت بود. در آن زمان، من هنوز به طور رسمی وارد حوزه نشده بودم، بلکه در آستانۀ ورود به آن قرار داشتم. شب‌ها به‌صورت نیمه‌وقت دروس حوزوی را مطالعه می‌کردم. در مکه، در مکتب امام صادق (علیه‌السلام) به تحصیل مشغول بودم.

این مطالب را نه برای بیان گذشتۀ خود، بلکه برای روشن‌شدن فضای آن دوران و نحوۀ شناخت ما از امام(ره) عرض می‌کنم. امامی که ما شناختیم، فراتر از جایگاه مرجعیت و تقلید و مسائل عبادی بود. البته تمامی مراجع جایگاه علمی دارند، رساله دارند و مقلدان خاص خود را دارند، اما در آن زمان، بحث ما این‌ها نبود.

امامی که ما تقلید خود را از ایشان آغاز کردیم، شخصیتی عرفانی، اخلاقی و معنوی بود. فردی که در سنین ۴۰ و ۴۱ سالگی تمام آثار اخلاقی خود را تألیف کرده بود. چنین شخصیتی با تمام وجود از دیگران متمایز می‌شد. اگر بتوانید حتی یک نمونۀ مشابه از هم‌عصران ایشان در‌گذشته یا حال بیاورید که در این سنین، چنین پیشرفتی در ابعاد اخلاقی و عرفانی – چه در عرصۀ عملی و چه در حوزۀ نظری – داشته باشد، جای بحث خواهد داشت.

 

حاج آقای پویا! اگر امکان در مورد  اندیشه عرفانی امام خمینی کمی توضیح بفرماید؟

آثار اخلاقی امام خمینی (ره) به‌قدری عمیق و دقیق بود که حتی طلاب تقاضا می‌کردند نسخه‌های ساده‌تری از آن‌ها ارائه شود. آقای دوزدوزانی (ره) – که خود از بزرگان علمی بودند – به عظمت علمی و عرفانی امام (ره) اذعان داشتند.

می‌خواهم عرض کنم که امام (ره) خود را ساخته بود؛ نه هوا و هوسی داشت، نه به دنبال دنیا بود،  نه از کسی واهمه داشت و نه ترسی به دل راه می‌داد. هیچ هدفی جز خدا نداشت و این، نیازمند عظمت روحی بزرگی است. البته سایر مراجع نیز همگی اهل خدا و معنویت بودند، اما جرئت، جسارت و روحیۀ نترس امام خمینی (ره) چیز دیگری بود.

این ویژگی در دیگر مراجع آن زمان مشاهده نمی‌شد و خود آن‌ها نیز چنین ادعایی نداشتند. طبیعی است که امام (ره)، هنگامی که به مسائل سیاسی نیز می‌پرداخت، با همان نگاه عرفانی و توحیدی خود به آن‌ها می‌نگریست. از منظر ایشان، توحید در جامعه جاری نبود، وحدانیت کم‌رنگ شده بود، ریا و شرک رواج داشت و احکام الهی زیر پا گذاشته می‌شد.

البته این سخنان به‌هیچ‌وجه به معنای مقایسۀ امام (ره) با معصومین (علیهم‌السلام) نیست، اما این تشبیه کوتاه، تنها برای تبیین جایگاه و مسیر فکری ایشان است.

با این‌ حال، وقتی به قیام امام حسین (علیه‌السلام) نگاه می‌کنیم، درمی‌یابیم که آن حضرت چه هدفی را دنبال می‌کردند و برای چه قیام کردند. حقیقت این است که در آن زمان، انسانیت زیر پا گذاشته شده بود، محرومان و مستضعفان در سخت‌ترین شرایط قرار داشتند و حکومتی که به نام دین بر سرکار آمده بود، در حقیقت، دین را از بین می‌برد.

یزید و معاویه ادعای «امیرالمؤمنین» بودن داشتند، درحالی‌که نخستین کسی که این عنوان را غصب کرد، معاویه بود. امام حسین (علیه‌السلام) هنگامی که مشاهده کردند جامعه به این وضعیت دچار شده است، احساس وظیفه کردند و برای اصلاح امور به میدان آمدند. هدف ایشان کسب حکومت نبود، بلکه اگر حکومت را می‌خواستند، برای اجرای عدالت و احیای ارزش‌های اسلامی – آن‌گونه که پدر بزرگوارشان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) انجام دادند – بود.

امام خمینی (ره) که ما می‌شناسیم، پیرو همین امام حسین (علیه‌السلام) بود؛ لذا نخست خود را ساخت و همان‌گونه که استاد مطهری فرمودند، پیامبر اکرم (ص) اگر در ۴۰ سالگی مبعوث شدند، به این دلیل بود که این مدت برای ساخته‌شدن شخصیت ایشان ضروری بود. امام خمینی (ره) نیز تا ۴۰ سالگی خود را پرورش داده بود و به چنان مرتبه‌ای از معرفت و خودسازی رسیده بود که استاد بزرگوارشان، مرحوم شاه‌آبادی (رحمةالله‌علیه) دربارۀ ایشان می‌فرمودند: «حاج‌آقا روح‌الله، واقعاً حاج‌آقا روح‌الله است.» به‌عبارت‌دیگر، روح خدا در وجود این مرد نهادینه شده بود.

امام (ره) نه هوا و هوسی داشت، نه به دنبال دنیا بود، بلکه با دقت و مراقبت کامل زندگی می‌کرد. خداوند آقای مسعودی را حفظ کند که نقل می‌کردند: در خمین، امام (ره) دوستی به نام نوروز داشت. روزی از ایشان پرسیدند: «چرا به تفریح و بازی نمی‌روی؟» امام در پاسخ فرمودند: «من ۱۲ساله هستم، باید مراقب خودم باشم!» این سخن برای یک نوجوان ۱۲ساله حقیقتاً شگفت‌انگیز است.

 

جناب استاد پویا، کدام بعد از ابعاد وجودی حضرت امام باعث شهرت ایشان شد بعد علمی یا سیاسی؟

امام (ره) در بُعد علمی، عملی و معنوی واقعاً استثنا بود. روزی به یکی از نوه‌های ایشان گفتم: «آیا امام در اواخر عمر هم نافله‌هایشان را به‌جا می‌آوردند؟» پاسخ دادند: «بله، ایشان همچنان به این مستحبات پایبند بودند.» این میزان مراقبت و مواظبت، کمتر دیده می‌شود.

ایشان اعتقاد داشتند که اگر کسی به علم یا عالمان بی‌احترامی کند، زندگی‌اش بی‌برکت خواهد شد و حتی در برخی روایات آمده است که چنین فردی ممکن است جوان‌مرگ شود. یکی از ویژگی‌های بارز امام (ره) این بود که در برابر توهین به بزرگان دینی و علمی حساسیت ویژه‌ای داشتند. در مواردی که در نجف پیش آمد، ایشان بسیار مراقب بودند که نکند سخنی از دهان کسی خارج شود که توهین‌آمیز باشد.

همواره شنیده‌اید که اگر کسی نزد امام (ره) نام یکی از علما را بدون عنوان مناسب ذکر می‌کرد، بلافاصله اصلاح می‌کردند و می‌فرمودند: «آیت‌الله فلان» یا «آقای فلان». این میزان از دقت و احترام، در کمتر کسی یافت می‌شود.

در کتاب «اقلیم خاطرات»، عروس امام (ره) نقل می‌کند که وقتی برای نخستین‌بار به نجف رفتند، در حال صحبت بودند که امام (ره) صدای آن‌ها را شنیدند و پرسیدند: «دربارۀ چه چیزی صحبت می‌کنید؟ از خودتان بگویید، نه از دیگران!» این میزان از مراقبت و پرهیز از غیبت، امری ساده نبود.

این درجه از خودسازی، تقوا و دقت در رفتار، همان چیزی بود که امام را امام کرد.

اساساً چه عاملی باعث شد که این‌همه مردم دل در گروی امام ببندند و به دنبال او حرکت کنند؟ حتی قرآن کریم خطاب به پیامبر (ص) می‌فرماید که ما مردم را به‌سوی تو جذب کردیم. حال، جایگاه امام که فراتر از این است. حقیقت آن است که رفتار، کردار، اخلاق و معنویت امام بود که مردم را شیفته و شیدای او کرد.

برای نمونه، در جبهه‌های جنگ، نوجوانانی حضور داشتند که علی‌رغم سن کم، از اسلام، قرآن و آداب اولیۀ دینی سخن می‌گفتند. اما انگیزۀ اصلی‌شان چه بود؟ عشق به امام. می‌گفتند: «چون امام گفته، آمده‌ایم»، «چون امام فرموده، می‌رویم»، «چون امام امر کرده، شهید می‌شویم.» این‌ها سخنان کوچکی نیست که کسی تا این حد واله و شیدای امام شود. در تاریخ صدر اسلام نیز نمونه‌هایی از وفاداری و بی‌وفایی وجود داشت؛ در زمان پیامبر اکرم (ص)، امیرالمؤمنین (ع) و امام حسن (ع) عده‌ای بودند که وفادار نماندند. اما این میزان از عشق و دلدادگی که در دوران انقلاب و دفاع مقدس مشاهده شد، از کجا نشأت می‌گرفت؟ چه کسی این دل‌ها را به امام نزدیک کرد؟ چرا مردم با دیگران چنین پیوندی برقرار نکردند؟

دیگران نیز مردم را به خود دعوت می‌کردند، اما دعوتشان برای خودشان بود؛ حال‌آنکه در دعوت امام هیچ اثری از خودبینی و منفعت‌طلبی نبود و این، بزرگ‌ترین سرمایۀ امام بود. اخلاق، معنویت و روحانیت امام، ارزشمندترین سرمایه‌ای بود که مردم را به‌سوی او جذب کرد. امام با همین روحیه به مبارزه با رژیم شاه پرداخت و همواره می‌فرمود: «این‌ها در پی ازبین‌بردن اسلام هستند، در پی گسترش فساد و فحشا هستند، می‌خواهند ارزش‌های دینی و اخلاقی را نابود کنند.»

حقیقت آن است که گاهی از خود می‌پرسم: چرا جامعه‌ای که امام می‌خواست آن را به یک جامعۀ انسانی، اخلاقی و قرآنی تبدیل کند، به اینجا رسید؟ به نظرم، یکی از مهم‌ترین دلایل این است که ما ایرانیان آثار امام را به‌درستی مطالعه نکردیم. کمتر کسی است که تمام سخنان، پیام‌ها و بیانات ایشان را بررسی و تحلیل کرده باشد. اما در مقابل، کسانی که در پی تخریب امام و انقلاب بودند، دقیقاً این کار را کردند. آن‌ها اندیشه‌های امام را به‌دقت مطالعه کردند، نقاط کلیدی آن را یافتند و سپس درست برخلاف آن عمل کردند تا امام و انقلاب را از درون تهی کنند.

آنان با پخش بی‌احترامی به علما، دامن‌زدن به اختلافات و تفرقه‌افکنی، تخریب شخصیت‌های دینی و اجتماعی، مسیر جامعه را به انحراف کشاندند. به‌جای بحث و نقد منصفانه، کار را به جایی رساندند که افراد نه‌تنها با یکدیگر مخالفت می‌کردند، بلکه به تخریب، توهین و حتی تهمت‌زدن به خانواده و زندگی شخصی یکدیگر روی آوردند.

 

به نظر شما وظیفه روحانیت در قبال حفظ میراث علمی وسیاسی امام چیست؟

در این میان، روحانیت نیز وظیفۀ سنگینی بر عهده داشت، اما متأسفانه در برخی موارد، آن مراقبت و هوشیاری لازم را نداشت. درحالی‌که روحانیت، به‌نوعی تابلوی هدایت مردم است و رفتار آن‌ها می‌تواند سرنوشت جامعه را رقم بزند.

امروز، اگر بخواهیم مردم را به مسیر اصلی بازگردانیم، باید نخست تخریب‌هایی را که علیه امام صورت‌گرفته است، از بین ببریم؛ از تهمت‌های ناروا گرفته تا تحریف‌های هدفمند، همه‌وهمه در جهت فاصله انداختن مردم از امام و آرمان‌هایش بوده است. بازگشت به ارزش‌هایی که امام به دنبال آن‌ها بود، مستلزم گام برداشتن در مسیر اصلاح، آگاهی‌بخشی و ترویج حقیقت است.

افرادی که توان و امکاناتی در اختیار نداشتند، طبیعتاً نمی‌توانستند اقدامات خاصی انجام دهند. اما در این میان، برخی از ما نیز آن‌گونه که باید، عمل نکردیم. جایگاه معنوی و روحانیِ روحانیت را آن‌چنان‌که شایسته بود، رعایت نکردیم و در نتیجه، مردم نیز که چشم به ما دوخته بودند، از مسیر مورد انتظار فاصله گرفتند. در نهایت، آنچه باید اتفاق می‌افتاد، رخ نداد و آنچه که نباید به وقوع می‌پیوست، متأسفانه شکل گرفت.

اما سخن پایانی این است که اگر بخواهیم از این فضایی که در آن گرفتار شده‌ایم، رهایی یابیم و مردم را بار دیگر به مسیر باورها و ارزش‌ها بازگردانیم، چه باید کرد؟ راه اصلاح، هیچ‌گاه بسته نیست. اگر جامعه اراده کند و مسئولان نیز بخواهند، راه بازگشت همیشه وجود دارد. هنوز هم بخش زیادی از مردم در مواجهه با مشکلات، به روحانیت مراجعه می‌کنند. حتی افرادی که در ظاهر، سبک زندگی متفاوتی دارند، در گفت‌وگوهای عمیق نشان می‌دهند که دل در گرو معنویت دارند.

تجربۀ شخصی من در دانشگاه، یا زمانی که به‌عنوان روحانی در مراسم حج و عتبات حضور داشتم، نشان می‌دهد که بسیاری از مردم در ابتدا با نگاه خاصی برخورد می‌کنند، اما پس از تعامل و گفت‌وگو، نگرششان تغییر می‌کند. این نشان می‌دهد که مردم ذاتاً پاک‌اند و هرگاه سخن از امام حسین (ع) و دین به میان می‌آید، قلب‌هایشان متوجه آن می‌شود.

راه اصلاح، در گرو اصلاح دو قشر کلیدی است: مسئولان و علما. اگر این دو گروه خود را اصلاح کنند، جامعه نیز اصلاح خواهد شد. هشدارهای امام دربارۀ روحانیت و مسئولان، اگر به‌درستی مورد‌توجه قرار گیرد و به آن عمل شود، می‌تواند مسیر بازگشت را هموار سازد. البته برخی از هم‌لباسان ما معتقدند که دین نباید وارد سیاست شود و نمی‌تواند حکومت کند. اما من شخصاً این باور را ندارم.

برخی از افراد، پس از سال‌ها از حضور در جبهه، از جنگ و جهاد پشیمان شده‌اند، حتی شاید برخی از انقلاب خود نیز پشیمان باشند. اما من هیچ‌گاه از هیچ‌کدام از این‌ها پشیمان نبوده‌ام. گاهی حتی با خود می‌اندیشم که ای‌کاش بیشتر در این مسیر گام برمی‌داشتم. هر فردی در برهۀ زمانی خود، مسئولیتی بر عهده دارد. اگر وظیفه‌اش را به‌درستی انجام داده باشد، دیگر دلیلی برای پشیمانی وجود ندارد. کسی که در دوران جنگ به جبهه‌رفته، کار درستی انجام داده است؛ نباید امروز، صرفاً به دلیل شرایط کنونی، بگوید که آن زمان اشتباه کرده است. چراکه در آن مقطع، این وظیفۀ او بوده است.

در نهایت، بازگشت به فرمایشات امام دربارۀ روحانیت و مسئولان، اگرچه دشوار، اما غیرممکن نیست. اگر این امر محقق شود، ان‌شاءالله امور کشور اصلاح خواهد شد. ما نه از انقلاب خود بازگشته‌ایم، نه از دین خود، و نه پشیمانیم.

نکتۀ پایانی این است که نباید به همه‌ چیز نگاه سیاسی داشته باشیم. فرهنگ، دانشگاه، حوزۀ علمیه، انتخابات و سایر امور را نباید کاملاً از دریچۀ سیاست دید. اگر کسی کاری را برای خدا انجام می‌دهد، باید او را بپذیریم، بدون آنکه نگاه‌های سیاسی مانع درک حقیقت شود. اگر در این مسیر وفاق و همدلی به‌درستی شکل بگیرد، می‌توان گام‌هایی به‌سوی اصلاح برداشت. ان‌شاءالله.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.