جی پلاس/ به مناسبت سالروز ورود امام؛

روایت آیت الله هاشمی از نگرانی ها به هنگام بازگشت امام به ایران، رفتنشان به بهشت زهرا و سرانجام گم شدن امام

آیت الله هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود به بسته شدن فرودگاه ها، ورود امام به میهن و سرانجام گم شدن ایشان و نگرانی از این موضوع پرداخته است.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: امام خمینی پس از سال ها تبعید و دوری از وطن، سرانجام در روز دوازدهم بهمن سال ۵۷ به کشور بازگشتند. مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود درباره آن روز اینگونه نقل کرده است:

 

روز ورود امام (12 بهمن 1357) که بسیار مقطع تاریخی و ارزشمندی است. در تاریخ‌‎ ‎‌ایران مثل چنین روزی را نمی شناسم. چون دو سه روز قبلش قرار بود که امام بیاید و‌‎ ‎‌پرواز انقلاب هم آماده شده بود و صدا و سیما هم آماده شده بود که برنامه را زنده پخش‌‎ ‎‎‌کند و همه چیز آماده بود که یکدفعه ما نمی دانیم از کجا این تصمیم گرفته شد که‌‎ ‎‌فرودگاه ها را ببندند، اگر چه امام بلافاصله اعلام کردند که وقتی که فرودگاهی در ایران‌‎ ‎‌باز شود، من در پیش شما خواهم بود و چقدر امام به خودشان اعتماد داشتند، چقدر به‌‎ ‎‌خدا متکی بودند، چقدر به ملتشان معتمد بودند و قوی القلب بودند که از فرانسه که‌‎ ‎‌برایشان، جای امنی بود پرواز کنند و بیایند در فرودگاه تهران بر زمین بنشینند. بالاخره‌‎ ‎‌ظاهر حکومت که دست ما نبود. گر چه ماها مطمئن بودیم که هواداران انقلاب، آنچنان‌‎ ‎‌اطراف امام را از فرودگاه تا بهشت زهرا خواهند داشت که کسی به ایشان آسیب‌‎ ‎‌نمی تواند برساند ولی بالاخره این یک محاسبه بود، خطر خیلی بالا بود. ایشان از‌‎ ‎‌کشورهایی عبور می کردند، هواپیمایشان که ما اعتماد نداشتیم که امریکاییان به آن آسیب‌‎ ‎‌وارد نکنند؛ ولی با آن اتکاء به خدا و نیروی توکل و حقیقتاً آن جوهر رهبری که در امام‌‎ ‎‌بود، این لحظه حساس را پشت سر گذاشتیم. بعداً مجلس، آن روز را «روز رحمت» اعلام‌‎ ‎‌کرد.‌‎[1]‎

 

‌‌روز دوازدهم بهمن، لحظه ای که رهبر ما از پاریس به ایران آمدند، نصف شب طرف های‌‎ ‎‌صبح، ایشان از پاریس پرواز کردند و ساعات اولیه صبح به فرودگاه مهرآباد رسیدند.‌‎ ‎‌واقعاً آن منظره را در نظر بگیرید غیراز امدادهای غیبی و الطاف الهی چه عوامل دیگری‌‎ ‎‌وجود داشت که بتواند آن مقطع را بگذراند. دشمنان ما کر و کور شدند. دشمنان خام‌‎ ‎‌شدند. در یک مقطعی خداوند اینها را کور کرد، عمق انقلاب را نشناختند، رهبر را‌‎ ‎‌نشناختند، محاسبات دیگری بر مغز اینها پیدا شد. (‌‌و ما رَمَیتَ اذ رَمَیت‌‌) آخر ماهیت آن روز‌‎ ‎‌پاریس با پنج ماه بعد از آن، چقدر فرق می کرد که پاریس اجازه بدهد رهبر انقلاب ما از‌‎ ‎‌اینجا به پاریس برود امام و یارانش را بردارد و با امنیت به اینجا بیاورد؟ فضاهایی که امام‌‎ ‎‌عبور کردند، این کشورها اگر امام را می شناختند یا انقلاب را می شناختند یا اگر امروز را‌‎ ‎‌می دیدند، یک لحظه اجازه نمی دادند که راه پرواز بر روی هواپیمای امام باز بشود. ما‌‎ ‎‎‌اصلاً در فرودگاه حاکمیت به آن معنی نداشتیم، اداره فرودگاه به دست ما نبود. در چنین‌‎ ‎‌جوّ موجودی، انقلاب در هواپیمای بدون سلاح و حفاظ، بدون بدرقه و پیشواز، بیاید در‌‎ ‎‌فرودگاه بنشیند و مسأله مخفی هم نبود. امام اعلام کرده بود که ما این حکومت را قبول‌‎ ‎‌نداریم، این نظام باید بپاشد و ما باید بیاییم. غیر از امدادهای غیبی واقعاً شما چه‌‎ ‎‌می بینید؟ حرکت پیغمبر را از مکه به مدینه و غار ثور و آن جریانات اعجاز آمیز که امروز‌‎ ‎‌به عنوان معجزه در تاریخ هست  و ما هم قبول داریم، اگر با این معجزه مقایسه کنیم این‌‎ ‎‌معجزه، خیلی بیشتر است.‌‎[۲]‎

 

‌‌سرانجام هواپیمای حامل حضرت امام، در ساعت 9 صبح روز پنج شنبه 12 بهمن، در‌‎ ‎‌فرودگاه تهران، به زمین نشست و به میلیون ها نفر از مردم تهران که برای استقبال از ایشان‌‎ ‎‌از ساعت ها قبل به انتظار نشسته بودند، آرامشی خاص داد. این لحظاتی بود که ما واقعاً‌‎ ‎‌قلبمان به شدّت می تپید؛ در آن تکّه راهی که از پایین هواپیما تا آن سالنی که بنا بود‌‎ ‎‌صحبت کنند آمدند، برای ما مثل یک عمر، طول کشید.‌

‌‌

در هنگام سخنرانی امام در فرودگاه، در عقب جمعیت با شهید بهشتی در نقطه ای که‌‎ ‎‌بتوانیم نظارتی بر حاضران داشته باشیم، با یک فاصله ای ایستاده بودیم و مواظب جریان‌‎ ‎‌امور بودیم. امام در این سخنرانی ضمن تشکر از همه اقشار مردم و دعوت همگان به‌‎ ‎‌وحدت کلمه، تأکید فرمودند: «ما پیروزی مان وقتی است که دست این اجانب از‌‎ ‎‌مملکتمان کوتاه شود و تمام ریشه های رژیم سلطنتی از این مرز و بوم بیرون برود.»‌‎[۳]‎‌ ‌‎[۴]‎

‌‎ ‎

‌‎‌‌ورود امام به ایران لحظه شیرینی بود. با آن همه تهدیدها و شایعه ها، همه دل ها می لرزید‌‎ ‎‌که چطور طیّاره امام در فضایی که از چند کشور دشمن عبور می کرد و این همه خائن در‌‎ ‎‎‌دنیا وجود دارد به ایران خواهد رسید؟ امّا خداوند آن هواپیما را روی پر و بال فرشتگان‌‎ ‎‌به ما رساند. ‌

 

‌‌وقتی امام وارد شدند، علی رغم خستگی چندین ساعت پرواز و مشکل عبور از میان‌‎ ‎‌آنهمه جمعیت، فرمودند: «من باید بروم قبرستان بهشت زهرا». قبل از همه به زیارت‌‎ ‎‌شهدایی رفتند که انقلاب از ثمره خون آنها پیروز شده بود.‌‎[۵]‎

‌‎ 

‌‎امام در بهشت زهرا(س) یک سخنرانی استدلال محکمی کردند؛ ایشان نکات مهمی در آن‌‎ ‎‌سخنرانی گفتند. فرمودند: «اینهایی که می گویند دولت قانونی، دروغ می گویند، چرا که‌‎ ‎‌این دولت متکی به رژیم شاه است و رژیم شاه، از پهلوی شروع می شود که پهلوی و‌‎ ‎‌مؤسسات زوری و با زور و سر نیزه را می گرفت برای تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی و‌‎ ‎‌بعد هم هیچ وقت مجلس قانونی تشکیل نداد و هیچ دولتی از مجلس قانونی رأی نگرفت‌‎ ‎‌و هیچ نماینده ای در مجلس، موکلین خودش را نمی شناسد. آنهایی که خیال می کنند‌‎ ‎‌موکّل هستند، همه چیز، تحمیلی است؛ این چه قانونی است؟ این چه دولت قانونی‌‎ ‎‌است؟» و با این استدلال گفتند: «من به اتکاء شما مردم و با اجازه اسلام، دولت اعلام‌‎ ‎‌می کنم» و کردند و واقعاً هم خب، شش روز پیش از آنکه دولت ظاهراً سقوط بکند،‌‎ ‎‌ایشان دولتشان را اعلام کردند، همه اینها نشان از یک روح بلند، یک تدبیر الهی و یک‌‎ ‎‌ایمان و اعتقاد به مردم و به خدا و آینده است که در امام بود.‌‎[۶]‎

‌‎ ‎

 

‌‌مهمترین لحظاتی که در این روز (12 بهمن) ما را در اوج  شادمانی، بسیار رنج داد،‌‎ ‎‌ساعتی بود که مطلع شدیم که دوستان ما پس از پایان مراسم در بهشت زهرا، امام را گم‌‎ ‎‌کرده اند و اطلاعی از ایشان ندارند.‌

بر ما خیلی سخت گذشت، از هر جا و هر کس که به نظر می رسید، پرس و جو‌‎ ‎‌کردیم، تا اینکه اولین خبر رسید که امام سالم در یک نقطه ای از تهران در منزل یکی از‌‎ ‎‌بستگانشان هستند.‌

 

‌‌بعداً از طریق آقای علی اکبر ناطق نوری، مطلع شدیم که امام، پس از پایان مراسم‌‎ ‎‌سخنرانی شان در بهشت زهرا، خواستار ملاقات با مجروحان انقلاب می شوند. به همین‌‎ ‎‌دلیل ایشان را با هلی کوپتر به بیمارستان هزارتختخوابی تهران می برند. در آنجا به محض‌‎ ‎‌آنکه هلی کوپتر در حیاط بیمارستان فرود می آید و پزشکان و پرستاران و بیماران از‌‎ ‎‌حضور امام مطلع می شوند، هنگامه ای بر پا می شود، به طوری که، امام پس از نیم ساعت‌‎ ‎‌توقف در بیمارستان موفق به دیدار مجروحان انقلاب نمی شوند و اطرافیان ناگزیر ایشان‌‎ ‎‌را سوار اتومبیل می کنند و از بیمارستان به منزل یکی از دوستان آقای پسندیده می برند.‌‎

‌‎ ‎

برشی از کتاب امام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانی؛ ص ۷۵-۷۹

۱. جمهوری اسلامی؛ 11/11/1382، ش 7124، ص 6.

۲. انقلاب و پیروزی؛ ص 160ـ162.

۳. صحیفه امام؛ ج 6، ص 9.

۴. انقلاب و پیروزی؛ صص 163ـ164

۵. هاشمی رفسنجانی، اکبر؛ خطبه های نماز جمعه؛ ج 1، ص 546.

۶.  جمهوری اسلامی؛ 11 / 11 / 1382، ش 7124، ص 6.

دیدگاه تان را بنویسید