چرا اسرائیل خواهان حذف یونیفل است؟ محاسبه اسرائیل ساده است: با خروج یونیفل، دولت لبنان و بهویژه ارتش لبنان مجبور میشوند مستقیماً مسئولیت امنیت جنوب را برعهده بگیرند. این امر بهطور اجتنابناپذیر به رویارویی با حضور حزبالله نه فقط در امتداد «خط آبی»، بلکه در پایگاههای گستردهتر آن در ضاحیه جنوبی بیروت، بعلبک و نوار ساحلی منتهی به صیدا و صور منجر خواهد شد.
به گزارش سرویس ترجمه و بینالملل جماران، ابراهیم ماجد، تحلیلگر لبنانی، در یادداشتی تحلیلی به بررسی تلاشهای آشکار اسرائیل برای پایان دادن به مأموریت یونیفل در جنوب لبنان پرداخته است. او این روند را بخشی از راهبرد تلآویو برای کشاندن ارتش لبنان به تقابل مستقیم با حزبالله میداند؛ سناریویی که یادآور حوادث ۱۹۸۲ و پیامدهای خطرناک مداخله خارجی در لبنان است. به باور او، اسرائیل با این اقدام نه تنها به هدف خود نخواهد رسید، بلکه ممکن است زمینهساز شکلگیری موجی تازه از مقاومت در سال ۲۰۲۵ شود.
این تحلیلگر لبنانی نوشت: با نزدیک شدن زمان تمدید مأموریت نیروهای یونیفل در شورای امنیت سازمان ملل، اسرائیل آشکارا برای توقف ادامه کار این نیرو لابی میکند.
برای تلآویو، حضور نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در جنوب لبنان بیش از آنکه مانعی برای فعالیتهای حزبالله باشد، پوششی برای تداوم و استقامت آن محسوب میشود.
پشت این مطالبه اسرائیل، راهبردی عمیقتر نهفته است؛ راهبردی که میتواند لبنان را به سمت تکرار تجربهای خطرناک سوق دهد.
چرا اسرائیل خواهان حذف یونیفل است؟
محاسبه اسرائیل ساده است: با خروج یونیفل، دولت لبنان و بهویژه ارتش لبنان مجبور میشوند مستقیماً مسئولیت امنیت جنوب را برعهده بگیرند. این امر بهطور اجتنابناپذیر به رویارویی با حضور حزبالله نه فقط در امتداد «خط آبی»، بلکه در پایگاههای گستردهتر آن در ضاحیه جنوبی بیروت، بعلبک و نوار ساحلی منتهی به صیدا و صور منجر خواهد شد.
برای اسرائیل و حامیانش، موضوع بر سر اعمال بیشترین فشار بر حزبالله است.
امید آنها این است که ارتش لبنان را به تقابل با حزبالله بکشانند تا مقاومت مجبور شود از مهمترین اصل خود عقبنشینی کند: حفظ سلاح تا زمان تدوین یک طرح دفاع ملی.
چرا این راهبرد شکست خواهد خورد؟
این انتظار واقعیات سیاسی لبنان را نادیده میگیرد.
ارتش لبنان که حدود ۳۵ درصد از پرسنل آن شیعه هستند، بازتابدهنده توازن شکننده فرقهای کشور است و هر درگیری با حزبالله میتواند ارتش را دچار انشقاق کرده و به جنگ داخلی دامن بزند.
حزبالله که قدرتمند است و بهدنبال اجتناب از درگیری میباشد، ارتش را برادر خود میداند. اما دولت لبنان با تمایل، تسلیم مطالبات آمریکا، عربستان و اسرائیل شده و ارتش را به سمت تقابل سوق میدهد، هرچند مقاومت ترجیح میدهد آرامش حفظ شود.
حتی با وجود فشارهای آمریکا، اسرائیل و کشورهای خلیج فارس، بعید است ارتش بتواند یا بخواهد چنین مأموریتی را بهطور مؤثر انجام دهد. چه هدف، رویارویی نظامی با حزبالله باشد و چه کاهش حمایت مردمی از آن، این تلاشها محکوم به شکستاند، همانگونه که در گذشته نیز شکست خوردهاند.
گام بعدی: نیروهای چندملیتی
پس از آشکار شدن این شکست، اسرائیل و متحدانش احتمالاً بهدنبال گزینه جایگزین خواهند بود: جایگزین کردن یونیفل با یک نیروی چندملیتی تحت اختیارات گستردهتر.
در عمل، این یعنی تبدیل یونیفل از یک نیروی ناظر به نیرویی که نهتنها مراقبت میکند بلکه بهطور فعال از ارتش لبنان در مناطقی که قادر به اقدام نیست حمایت مینماید.
چنین سناریویی در عمل به معنای جایگزینی بخش شیعی ارتش لبنان با نیروهای خارجی است؛ نیروهایی که بهظاهر بیطرف معرفی میشوند اما در خدمت اهداف راهبردی غرب و اسرائیل خواهند بود.
این امر نقطه عطفی خواهد بود: گذار از «حفظ صلح» به «مداخله».
سایه ۱۹۸۲
بازتاب سال ۱۹۸۲ کاملاً آشکار است. در آن زمان، پس از تهاجم اسرائیل، یک نیروی چندملیتی در بیروت مستقر شد تا بهظاهر کشور را تثبیت کند.
در واقع، این نیرو به محافظت از متحدان اسرائیل پرداخت و بهطور غیرمستقیم اشغالگری آن را تسهیل کرد.
پیامد ناخواسته آن مداخله، تولد حزبالله بود؛ جنبشی که از دل مقاومت علیه اسرائیل و نیروهای خارجی در خاک لبنان برخاست.
۲۰۲۵ چه چیزی خلق خواهد کرد؟
این پرسش اصلی امروز است.
اگر مداخله چندملیتی ۱۹۸۲ به تولد حزبالله منجر شد، نسخه ۲۰۲۵ چه چیزی به بار خواهد آورد؟
تاریخ معاصر لبنان الگوی ثابتی را نشان میدهد: فشار خارجی و مداخله بیگانگان هرگز جنبشهای مقاومت را تضعیف نمیکند.
بلکه آنها را تقویت کرده، مشروعیت میبخشد و پایگاه مردمیشان را گستردهتر میکند.
اسرائیل با تلاش برای اخراج یونیفل و جایگزینی آن با یک نیروی چندملیتی غربی، ممکن است زمینهساز واکنشی تازه شود؛ واکنشی که میتواند به تولد نوعی جدید از مقاومت بینجامد، شاید ریشهدارتر و مصالحهناپذیرتر از حزبالله.
اسرائیل امیدوار است حذف یونیفل را به اهرمی برای به دام انداختن حزبالله بدل کند. اما تاریخ پیام دیگری دارد: لبنان بار دیگر ممکن است به چرخهای رانده شود که در آن مداخله خارجی نه تسلیم، بلکه مقاومت میآفریند. تنها پرسش این است که مقاومت جدید در ۲۰۲۵ چه شکلی خواهد داشت؟