یکی از دلایلی که بسیاری از اسرائیلی‌های تندرو و طرفدارانشان در واشنگتن با توافق هسته‌ای مخالف بودند، دقیقاً این بود که ممکن بود توافق کارساز باشد. حل مسئله هسته‌ای می‌توانست برخی از تحریم‌ها علیه حکومت را لغو کند. این موج اولیه حملات، درباره تهدید هسته‌ای نیست؛ بلکه درباره استفاده از تهدید هسته‌ای برای توجیه تلاشی جهت سرنگونی حکومت است.

به گزارش جماران؛ در گزارش فارن پالیسی آمده است: در حالی که اسرائیل حملات اخیر خود به ایران را با تهدید برنامه هسته‌ای توجیه می‌کند، شواهد و اهداف میدانی نشان می‌دهد آنچه واقعاً در جریان است نه جلوگیری از غنی‌سازی اورانیوم، بلکه تلاش برای فروپاشی نظام جمهوری اسلامی است. از نگاه بسیاری از تحلیل‌گران، تهدید هسته‌ای تنها بهانه‌ای راهبردی برای براندازی است—نه نگرانی درباره صلح جهانی. در این میان، اسرائیل با حمایت غیرمستقیم دولت ترامپ و در سایه انفعال جامعه جهانی، مسیر خطرناکی را در پیش گرفته که نه تنها امنیت منطقه بلکه آینده سیاست هسته‌ای ایران را نیز وارد مرحله‌ای تازه کرده است.

 

بحث اصلی هرگز واقعاً دربارهٔ برنامه هسته‌ای ایران نبوده، بلکه همیشه دربارهٔ خودِ حکومت بوده است.

برای برخی افراد در اسرائیل و ایالات متحده، برنامه هسته‌ای ایران خودِ مسئلهٔ امنیتی است. آن‌ها نمی‌خواهند ایران به سلاح هسته‌ای دست پیدا کند و بنابراین منطقی می‌دانند که به جمهوری اسلامی انگیزه داده شود تا رفتار بهتری داشته باشد. به این ترتیب می‌توان پیشنهادی ارائه داد: سلاح هسته‌ای نسازید، ما تحریم‌ها را لغو می‌کنیم و مردم ایران را به جامعه جهانی بازمی‌گردانیم.

اما برای گروهی دیگر، مشکل، خودِ موجودیت جمهوری اسلامی است؛ کسانی که می‌گویند این حکومت قادر به تغییر سیاست خارجی خود نیست و در حال ساخت سلاح‌هایی است نه برای بازدارندگی، بلکه برای نابودی اسرائیل. از نظر این افراد، هر راه‌حل دیپلماتیکی صلحی دروغین است که تنها به تقویت ایران منجر می‌شود؛ زیرا یک برنامه هسته‌ای غیرقانونی، دلیلی پذیرفته‌شده برای حفظ تحریم‌هایی است که آن‌ها امیدوارند حکومتی را که غیرقابل اصلاح می‌دانند، زمین‌گیر کند.

این اختلاف نظر هیچ راه‌حلی ندارد. و هرگز این تفاوت دیدگاه به‌روشنی امروز نبوده است؛ جایی که مشخص می‌شود بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، در اردوگاه دوم قرار دارد. این حملات، هدف اصلی‌شان تأسیسات هسته‌ای نبود، بلکه رهبران ارشد نظامی جمهوری اسلامی را نشانه گرفته بودند. اسرائیل نمی‌خواهد سانتریفیوژهای ایران را نابود کند، بلکه می‌خواهد خودِ حکومت را حذف کند.

ایران تا سال ۲۰۰۳ دارای برنامه تسلیحات هسته‌ای بود، وقتی این برنامه در سال ۲۰۰۲ فاش شد، جامعه اطلاعاتی آمریکا باور داشت که آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر عالی ایران، آن را متوقف کرده است. («توقف» واژه‌ای است که جامعه اطلاعاتی به کار برده، اما «تعلیق» یا «مکث» توصیف طبیعی‌تری است.)

ایران در سال ۲۰۱۵ توافق هسته‌ای موسوم به برجام را پذیرفت. بر اساس گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) و جامعه اطلاعاتی ایالات متحده، ایران به مفاد این توافق پایبند بود. این پایبندی حتی پس از خروج رئیس‌جمهور وقت آمریکا، دونالد ترامپ، از توافق در سال ۲۰۱۸ ادامه یافت، و تا ماه مه ۲۰۱۹ پابرجا بود. دولت بایدن به توافق بازنگشت و مذاکرات به درازا کشید. با وجود این شکست، جامعه اطلاعاتی آمریکا همچنان باور دارد که برنامه تسلیحات هسته‌ای ایران تعلیق شده است، اما فشارها بر رهبر عالی ایران برای از سرگیری برنامه در حال افزایش است.

ایران از سال ۲۰۱۹ به‌تدریج همکاری خود را با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی کاهش داده است، به‌ویژه در ماه‌های اخیر. کاهش همکاری ایران، مدیرکل آژانس را در موقعیتی قرار داد که همین هفته اعلام کند: بدون حل‌وفصل مسائل باقی‌مانده، آژانس «نمی‌تواند تضمین دهد که برنامه هسته‌ای ایران صرفاً صلح‌آمیز است.»

اگرچه ایالات متحده و ایران در عمان مشغول مذاکره بوده‌اند، و حتی ایالات متحده نسخه‌ای تعدیل‌شده از توافق هسته‌ای پیشین را به ایران پیشنهاد داده است، این مذاکرات از ضرب‌الاجل ۶۰روزه‌ای که دولت ترامپ تعیین کرده بود عبور کرده‌اند.

هیئت حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی—که درواقع شامل سفیران کشورهای عضو، از جمله ایالات متحده هستند—با رأی ۱۹ به ۳ و با ۱۱ رأی ممتنع اعلام کردند که اقدامات ایران «نقض تعهداتش» طبق توافق پادمانی محسوب می‌شود. طبیعتاً این موضوع واکنش منفی ایران را در پی داشت.

در پاسخ، ایران به آژانس اطلاع داد که یک سایت سوم زیرزمینی برای غنی‌سازی ساخته و به‌زودی سانتریفیوژهای جدیدی را در آن نصب خواهد کرد. اطلاعیه به آژانس، یک «پرسشنامه اطلاعات طراحی» (DIQ) بود که نشان می‌داد ایران قصد دارد این تأسیسات جدید را، مانند دیگر تأسیسات شناخته‌شده‌اش که شامل مواد هسته‌ای هستند، تحت پادمان آژانس قرار دهد.

سپس اسرائیل حمله کرد—و آن هم به مجموعه‌ای از اهداف غیرمنتظره.

در حالی‌ که موج اولیه حملات هوایی اسرائیل به‌طور گسترده (و حتی از زبان خود نتانیاهو) به‌عنوان حمله به تأسیسات هسته‌ای و موشکی ایران توصیف شد، تنها تأسیسات هسته‌ای‌ای که نتانیاهو در سخنانش به آن اشاره کرد، تأسیسات بزرگ غنی‌سازی نطنز بود.

سال‌هاست که اجماع کلی بر این بوده که اسرائیل احتمالاً نمی‌تواند برنامه هسته‌ای ایران را به‌طور مؤثر از بین ببرد، چراکه مهم‌ترین اجزای این برنامه در مکان‌هایی مانند نطنز و فردو در عمق زمین دفن شده‌اند. رسیدن به این تأسیسات نیازمند سلاح‌هایی بسیار قدرتمند است که تنها ایالات متحده آن‌ها را در اختیار دارد.

ایرانی‌ها همچنین به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اطلاع دادند که در حالی که نطنز هدف قرار گرفته، سایر سایت‌هایی که دارای مواد هسته‌ای هستند، به‌طور عادی فعالیت می‌کنند. حمله به نطنز، تنها حمله به یک تأسیسات هسته‌ای است که من و همکارانم در مؤسسه میدلبری تاکنون با استفاده از اطلاعات منبع‌باز توانسته‌ایم تأیید کنیم. تصاویر ماهواره‌ای به نظر می‌رسد نشان می‌دهند که اسرائیل تعداد اندکی از ساختمان‌های روی زمین در نطنز را هدف قرار داده است، از جمله کارخانه پایلوت غنی‌سازی سوخت و ساختمان‌هایی مرتبط با تأمین برق.

تخریب این ساختمان‌ها فعالیت‌های این سایت را مختل خواهد کرد، اما بعید است تعداد زیادی سانتریفیوژ را از بین برده باشد. اسرائیل در روز نخست به تأسیسات زیرزمینی فردو حمله نکرد؛ جایی که ایران در حال غنی‌سازی اورانیوم تا سطح ۶۰ درصد است—هرچند احتمالاً این وضعیت تغییر خواهد کرد. نتانیاهو وعده داده است که حملات ادامه خواهند یافت، اما در این مرحله به نظر نمی‌رسد که اسرائیل در حال انجام حملاتی فراتر از یک ضربه حداقلی به زیرساخت هسته‌ای باشد.

آنچه به نظر می‌رسد موج اول حملات به آن دست یافته، ترور تعداد زیادی از مقامات ارشد نظامی ایران است. گزارش شده که چند دانشمند هسته‌ای نیز ترور شده‌اند، اما دامنه حملات بسیار فراتر از این بوده است. به نظر می‌رسد اسرائیلی‌ها محل سکونت مقامات ارشد ایران را هدف قرار داده‌اند و طبق گزارش‌ها، محمد باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران؛ حسین سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ غلامعلی رشید جانشین فرماندهی کل نیروهای مسلح؛ امیرعلی حاجی‌زاده فرمانده یگان موشکی سپاه، ترور شده‌اند.

یکی از دلایلی که بسیاری از اسرائیلی‌های تندرو و طرفدارانشان در واشنگتن با توافق هسته‌ای مخالف بودند، دقیقاً این بود که ممکن بود توافق کارساز باشد. حل مسئله هسته‌ای می‌توانست برخی از تحریم‌ها علیه حکومت را لغو کند. این موج اولیه حملات، درباره تهدید هسته‌ای نیست؛ بلکه درباره استفاده از تهدید هسته‌ای برای توجیه تلاشی جهت سرنگونی حکومت است.

تمرکز بر اهداف سیاسی این حمله، کمک می‌کند تا بفهمیم چرا نتانیاهو اکنون دست به این اقدام زده است. سخنرانی او به‌روشنی نشان داد که مسئله هسته‌ای، درواقع پوششی برای اهداف دیگر است. او مدعی شد که «ایران به اندازه ساخت ۹ بمب اتم، اورانیوم با غنای بالا تولید کرده است. نه تا.» این ادعا به‌طور کامل نادرست است: گزارش اخیر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تأیید می‌کند که ایران اورانیوم را بیش از ۶۰ درصد ^۲۳۵U غنی نکرده است. سطح غنی‌سازی مورد نیاز برای تولید سلاح هسته‌ای، ۹۰ درصد است. نتانیاهو همچنین مدعی شد: «در ماه‌های اخیر، ایران گام‌هایی برداشته تا این اورانیوم غنی‌شده را به سلاح تبدیل کند.» این ادعا نیز احتمالاً نادرست است، چراکه سازمان اطلاعات دفاعی آمریکا (DIA) در تازه‌ترین گزارش خود در ماه مه اعلام کرده: «رهبران ارشد ایران احتمالاً تصمیمی برای از سرگیری برنامه تسلیحات هسته‌ای پیش از سال ۲۰۰۳ نگرفته‌اند، اما از آوریل ۲۰۲۵، مقامات ایرانی تهدید کرده‌اند که در صورت حمله به تأسیسات هسته‌ای‌شان، ممکن است در دکترین هسته‌ای خود تجدیدنظر کنند.»

نتانیاهو خودش گفته که ایران ممکن است ظرف یک سال یا حتی چند ماه قادر به ساخت سلاح هسته‌ای شود؛ ادعایی که او دهه‌هاست مطرح می‌کند، حتی پیش از آن‌که در سال ۲۰۱۲ بمب کارتونی معروفش را در مجمع عمومی سازمان ملل به نمایش بگذارد.

پس چرا نتانیاهو اکنون وارد عمل شده است؟ نخست اینکه او یک شریک همراه در دولت ترامپ دارد؛ دولتی که نمی‌خواهد مستقیماً درگیر شود، اما همچنین تمایلی به محدود کردن او ندارد. به‌نظر می‌رسد نتانیاهو به ترامپ ۶۰ روز فرصت داده تا به توافقی برسد، اما نه حتی یک روز بیشتر.

سپس پای سیاست داخلی در میان است. همان‌طور که در طول عملیات نظامی در غزه هم مشهود بود، ایجاد یک بحران امنیتی دائمی، عنصر ضروری در راهبرد نتانیاهو برای طولانی‌تر کردن بقای سیاسی‌اش و به تعویق انداختن صدور حکم در پرونده فسادش است.

اگر اسرائیل موفق شود حکومت ایران را سرنگون کند، این حمله ارزشش را داشته است. اما اگر موفق نشود—و صادقانه بگوییم، تغییر حکومت تنها با حمله هوایی سابقه‌ای ضعیف دارد؛ از معمر قذافی در لیبی در ۱۹۸۶ گرفته تا صدام حسین در عراق در ۱۹۹۱ و پس از آن، یا اسلوبودان میلوشویچ در یوگسلاوی در ۱۹۹۹—ایران توانمندی هسته‌ای باقیمانده‌ای را حفظ خواهد کرد.

مشاور امنیت ملی اسرائیل هم به‌صراحت این موضوع را پذیرفته است. در آن صورت چه خواهد شد؟

پاسخ اسرائیلی‌ها—که من به آن باور ندارم—این است که شاید ایران پس از آن با ترامپ توافقی کند تا خود را خلع سلاح کند. اما از نظر من، محتمل‌تر این است که ایران از الگوی کره شمالی پیروی خواهد کرد: از معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای خارج خواهد شد و سرانجام به ساخت همان سلاح هسته‌ای اقدام خواهد کرد. با توجه به اتفاقات اخیر، بسیار بعید است که روسیه یا چین با اعمال تحریم‌های جدید علیه ایران موافقت کنند یا حتی تحریم‌های فعلی را اجرا کنند. روسیه، به‌هرحال، یکی از مشتریان اصلی پهپادهای نظامی ایران است و چین نیز مقدار زیادی نفت از ایران خریداری می‌کند.

ما به‌طور کامل نمی‌دانیم چرا رهبر ایران در سال ۲۰۰۳ برنامه تسلیحات هسته‌ای ایران را متوقف کرد یا چرا تا این مدت طولانی به این رویکرد پایبند مانده است. مشخص است که برخی افراد در ایران خواهان بمب بودند؛ اما به‌نظر می‌رسد برخی دیگر چنین قصدی نداشتند. تا به امروز، «کبوترهای هسته‌ای» دست بالا را داشته‌اند. (اصطلاح «کبوترهای هسته‌ای» (nuclear doves) در برابر «بازهای هسته‌ای» (nuclear hawks) به کار می‌رود. «کبوترها» نماد میانه‌روها یا صلح‌طلب‌ها هستند که خواهان عدم ساخت بمب هسته‌ای‌اند. در این متن گفته شده که تا پیش از حمله اسرائیل، این گروه میانه‌رو در سیاست‌گذاری هسته‌ای ایران برتری داشته‌اند.)

اما پس از این حمله، تصور می‌کنم آن مباحثات شکل بسیار متفاوتی به خود بگیرند. از یک‌سو، چهره‌های جدیدی پشت میز مذاکره خواهند نشست. از سوی دیگر، همه متوجه خواهند شد چه بر سر کسانی آمده که دیگر در آن جمع حضور ندارند، و از خود خواهند پرسید آیا اسرائیل اگر ایران سلاح هسته‌ای داشت—یا نداشت—باز هم چنین جسارتی به خرج می‌داد یا نه.

اگر حکومت سقوط نکند، اسرائیل باید تمام این اقدامات را بارها و بارها تکرار کند. حتی اگر این حمله به‌طور چشمگیری برنامه هسته‌ای ایران را آسیب بزند، تهران می‌تواند به‌سادگی آن را از نو بسازد. وقتی از یکی از دوستان اسرائیلی‌ام درباره مشکل بازسازی برنامه از سوی ایران پرسیدم، او این وضعیت را به «چمن‌زنی» تشبیه کرد—تشبیهی که آن زمان برایم چندان قانع‌کننده نبود. اما پس از تماشای کشتار در غزه و سخنرانی نتانیاهو که از سربازان و شهروندان اسرائیلی خواست خود را برای یک درگیری طولانی‌مدت آماده کنند، اکنون درمی‌یابم که شاید این خشونت بی‌پایان، دقیقاً همان چیزی باشد که به مذاق نتانیاهو و دولتش خوش می‌آید.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.