شاید خطرناک‌تر از نفوذ اطلاعاتی، همین نفوذ در نظام تشخیص و ارزیابی منابع انسانی، مدیران دولتی و نمایندگان مجلس و شوراها و از همه مهمتر سیاستگذاران و راهبران رسانه ملی باشد؛ جایی که به‌جای تهدید بیرونی، ناتوان‌سازی درونی و ناکارآمدی عملکردی نظام حکومتی از دید مردم، رقم می‌خورد.

در ادبیات امنیت ملی، «جاسوسی» دیگر تنها به معنای جاسوسی کلاسیک و سرقت اطلاعات نظامی یا جابجایی مهره‌ها در دستگاه اطلاعاتی نیست. در عصر حکمرانی دیجیتال و پیچیدگی‌های نوین سیاست‌گذاری، اشکال تازه‌ای از نفوذ و خرابکاری نرم در حال گسترش است؛ اشکالی که اگرچه در ظاهر بی‌سروصداست، اما بنیان‌های حاکمیت را از درون فرسوده می‌سازد.

در کشور ما، تهدیدات نوظهور امنیتی، نه‌تنها در مرزها و خاک کشور، بلکه در قلب نهادهای تصمیم‌ساز، نظارتی، و فرهنگی در حال رخ‌نمایی است. در ادامه، به مهم‌ترین الگوهای نوین و سنتی جاسوسی و نفوذ که با شواهد عینی یا روندهای قابل مشاهده همراه بوده‌اند، اشاره می‌شود:

۱. جاسوسی اطلاعاتی و انحراف تحلیلی از طریق فناوری‌های نوین

در گذشته، کسب اطلاعات محرمانه مستلزم نفوذ فیزیکی به مراکز حساس یا همکاری عوامل داخلی بود. اما امروز دشمنان با کمک هوش مصنوعی، سامانه‌های پردازش کلان‌داده، ماهواره‌ها، شبکه‌های اجتماعی و تحلیل تعاملات دیجیتال، حجم وسیعی از اطلاعات راهبردی کشور را بدون نیاز به مأمور میدانی استخراج می‌کنند.

نکته خطرناک‌تر آن است که تحلیل نادرست داده‌ها یا نشر اطلاعات تحریف‌شده در فضای مجازی، می‌تواند سیاستمداران را نیز در اولویت‌گذاری‌ها گمراه سازد. گاه آنچه تصمیم‌ساز می‌پندارد «مطالبه عمومی» است، ساخته‌ی اتاق‌های فکر افراطی داخلی و یا مزدور خارج‌نشین و تحلیل‌های هدفمند الگوریتمی است.

همزمان، غفلت از اقشار کم‌برخوردار همچون اتباع خارجی، حاشیه‌نشین‌ها و اقلیت‌های آسیب‌پذیر در رصد اطلاعاتی، بسترهایی ناامن در حاشیه شهرها و مرزهای فرهنگی ایجاد کرده که به‌راحتی توسط بیگانگان، فعال‌سازی می‌شوند.

۲. نفوذ تصمیم‌سازانه؛ از تغییر اولویت‌ها تا انحراف در جهت‌گیری‌های کلان

یکی از خطرناک‌ترین اشکال نفوذ، تلاش برای جهت‌دهی تصمیمات کلان کشور از طریق افراد نفوذی یا مشاوران انحراف‌ساز در اطراف سیاست‌گذاران است. دشمن دیگر به‌دنبال ترور فیزیکی نیست؛ بلکه ذهن سیاستمدار را با اطلاعات غلط، توصیه‌های افراطی یا تحلیل‌های گمراه‌کننده هدف می‌گیرد.

از بزرگ‌نمایی تهدیدات کم‌اهمیت (مانند تمرکز بیش‌ازحد بر معضلات فرعی یا انحرافی) تا نادیده‌گرفتن آسیب‌های عمیق‌تر مانند فساد ساختاری، فرار مغزها و فروپاشی اعتماد عمومی، همه می‌توانند ناشی از نفوذ آرام و نامرئی در ذهن تصمیم‌سازان و سیاستگذاران باشد.

۳. نفوذ در نهادهای نظارتی و حذف نظام‌مند نخبگان

یکی دیگر از مسیرهای بسیار مهم و موثر تضعیف کشور، تلاش جهت نفوذ در نهادهای نظارتی، قضایی و امنیتی به‌منظور حذف نخبگان، مدیران مستقل و چهره‌های خلاق و تحول‌آفرین است.

با ابزارهایی چون پرونده‌سازی، تخریب حیثیتی، یا نظارت‌های جناحی و سلیقه‌ای، مسیر ارتقای بسیاری از نخبگان کشور، عملاً مسدود شده و میدان برای افراد متوسط یا وابسته باز می‌ماند.

شاید خطرناک‌تر از نفوذ اطلاعاتی، همین نفوذ در نظام تشخیص و ارزیابی منابع انسانی، مدیران دولتی و نمایندگان مجلس و شوراها و از همه مهمتر سیاستگذاران و راهبران رسانه ملی باشد؛ جایی که به‌جای تهدید بیرونی، ناتوان‌سازی درونی و ناکارآمدی عملکردی نظام حکومتی از دید مردم، رقم می‌خورد.

۴. خرابکاری در سیستم‌های حکمرانی هوشمند و داده‌محور

یکی از اهداف مهم شبکه‌های نفوذ، اختلال در توسعه سامانه‌های نوین مدیریت، شفافیت، داده‌محوری و هوش حکمرانی است.

از دولت الکترونیک گرفته تا سامانه‌های ثبت بودجه، سلامت، آموزش، و نظارت مالی، همه زیرساخت‌هایی هستند که اگر بدرستی پیاده‌سازی شوند، مانع فساد، ناکارآمدی و انحراف سیاستی خواهند شد.

اما برخی شبکه‌ها با کارشکنی در توسعه این زیرساخت‌ها یا پیچیده‌سازی فرآیندها عمداً ناکارآمدی را نهادینه می‌کنند؛ گاه با ادعای صیانت، گاه با مقاومت در برابر تحول دیجیتال و برجسته کردن تعارض منافع.

۵. تخریب ساختار مدیریت با انتصاب‌های نالایق و توصیه‌های مخرب

تلاش برای قرار گرفتن افراد بی‌صلاحیت، سفارشی، یا حتی مأمور خرابکاری نرم در نهادهای کلیدی مانند صداوسیما و نهادهای امنیتی و نظارتی، یکی از روش‌های آزموده‌شده نفوذ در بسیاری از کشورها بوده است.

نتیجه آن است که فرآیند توسعه ملی، با تصمیم‌گیرانی کند، ترسو، یا ناآگاه به دست‌انداز می‌افتد و نارضایتی اجتماعی، ناکارآمدی مدیریتی و آشفتگی نهادی افزایش می‌یابد.

کاهش سطح تخصص، فراموشی برنامه‌ریزی بلندمدت و تبدیل سیاست‌گذاری به رقابت‌های قبیله‌ای و باندی و هیجانی، یکی از خروجی‌های مستقیم همین الگوی نفوذ است.

جمع‌بندی: «نفوذ» امروز شکل عوض کرده است.

در عصر جنگ شناختی، دیگر نیازی نیست دشمنان کشوری را با توپ و تانک تهدید کنند؛ کافی است مشاور سیاست‌گذار را منحرف، سامانه تصمیم‌گیری را کند، یا نخبه‌ها را حذف کنند.

آنچه امنیت ملی را تهدید می‌کند فقط عبور اطلاعات طبقه‌بندی‌شده نیست؛ بلکه فرسایش نرم قدرت ملی از طریق اختلال در سامانه‌های اطلاعاتی، تخریب سرمایه انسانی، و تحریف افکار تصمیم‌گیران است.

برای مقابله با این تهدید خاموش، توسعه حکمرانی داده‌محور، شفافیت، تربیت مدیران آینده‌نگر، و پالایش فرآیندهای نظارتی و انتصابی نه تنها ضروری، *بلکه مسئله بقاست.*

 

 

___________________________________________________________

*تهیه و تنظیم: حسام‌الدین علامه - دسته‌بندی و ویرایش با کمک هوش مصنوعی

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.