پایگاه خبری جماران، ما فراموششدگان تاریخیم… نه نامی در صحیفههای زرین، نه نشانی در کاخهای بلند. صدایمان در هیاهوی قدرتطلبان گم شد، اما دلهامان، سالهاست به نامی گره خورده که از هر تاج و تختی ماندگارتر است: علی بن ابیطالب، شمشیر عدالت، خورشید بیزوال ایمان.
ما هیچیم، و در این هیچبودن، تمنای نگاهی داریم؛ نظری که نه بر حسب نسب باشد، نه بر پایهی زر، بلکه بر دلهای شکسته و جانهای خسته مینشیند و امید میبخشد، ای علی!
در دل خاک نجف اشرف، آرام گرفته است قامت استواری که کوه را از پای در میآورد، اما شبهنگام، نان را بر دوش، در تاریکی میبرد برای یتیمی بیپناه، برای بیوهای بیصدا...
نجف، فقط شهر نیست؛ نجف، فصل مشترک خاک و افلاک است؛ سرزمینی که اشک در آن معنا دارد، و آه، زبان گفتوگو با گنبد طلاییات میشود.
و در این حریم نور، در این خاک عاشقی، میآییم با دستهای تهی و دلهایی پُر، تا بگوییم: السلام علیک یا اباالحسن، یا امیرالمؤمنین.
ما که سهمی از تاریخ نداشتیم، امروز تنها آرزویمان، لحظهای زمزمهی نام توست.
و مگر علی، بییارانش، تفسیر میشود؟ سلام بر مالک اشتر، آن شمشیر آگاه، که تا واپسین دم، بر مدار حق ایستاد. درود بر کمیل، که واژههای دعایش زخمهای شبهای بیداد را مرهم بود. و درود بر میثم تمار، که بر چوبهی دار، صدای علی را نه با زبان، که با جان، فریاد زد.
اما تو، یا علی، نه فقط امام مایی، که میزانی، معیار تمام خوبیها. میزان عدالتی، که نه از جنس انتقام، که از جوهرهی مهر و انصاف است.
و اینگونه است که در کوچهای ساده، در کنار مرد یهودی در برابر قاضی بر سر زرهی مینشینی؛ نه از شأن خلافت میگویی، نه به اسم رسول خدا تکیه میزنی، بلکه چون یک انسان، برابر با دیگری، سخن میگویی. و چون قاضی، شاهدی نمییابد، حکمش را به نفع مرد یهودی میدهد. و آن مرد، در برابر این فروتنی و این شکوهِ عدالت، دلش میلرزد، مسلمان میشود، و زره را بازمیگرداند...
یا علی! تو نه فقط قهرمان خیبر، که پدر یتیمان، تکیهگاه بینوایان، و مرهم زخم بیپناهان تاریخی.
شاعر عراقی، عبدالرزاق عبد الواحد، چه زیبا گفت:
"یا ساکنَ النجفِ الطهورِ، فدیتُهُ من لی سواکَ، إذا اشتدّ الزمانُ علیّ؟"
ای ساکن نجفِ پاک، فدایت شوم، چه کسی جز توست، آنگاه که زمانه بر من سخت گیرد؟
ای علی... اگر تاریخ ما را از یاد برد، اگر در کتابها جایی برایمان ننوشتند، بگذار گمنام بمانیم؛ ما را همین نگاه به گنبد تو بس، همین اشک، همین دلتنگی شبانه، همین زمزمهی عاشقانه با ضریح تو بس...
که تو جاویدی و ما، تا آخرین دم نفس، با نام تو زندهایم، و امیدمان تویی، یا علی!
• تیتر برگرفته از غزل غمزۀ دوست امام خمینی (ره)