زمان: قبل از ظهر 11 اسفند 1357/ 3 ربیع الثانى 1399
اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
شکنجه گران، دستپرورده اسرائیل
من از آقایان که تحمل زحمت کردند و براى تفقد از من و اظهار همدردى با ملت به اینجا آمدند، تشکر مىکنم و سلامت همه را از خداى تبارک و تعالى خواهانم.
شما مىدانید که ملت ایران در این پنجاه و چند سال تحت ظلم و تعدى این خاندان هم آزادى خودشان را از دست داده بودند و هم استقلال کشور ما از دست ما رفته بود، مىدانید که چه کشیدند ملت ما. سران ملت، طبقات مختلف، روحانیون، روشنفکرها، دانشگاهیها، بازاریها، همه در رنج و عذاب بودند. و چه اشخاصى که در زندانهاى اینها کشته شد، با یک شکنجههاى بسیار فجیع که ما الآن نمىتوانیم تصور آن شکنجهها را بکنیم. متخصص شکنجه از اسرائیل آورده بودند که اسرائیلىها تربیت کنند اشخاص شکنجه چى را و آنها شکنجه بکنند! بعض از روحانیون را- آن طورى که براى ما نقل کردهاند- پایش را اره کردهاند؛ و بعضیها را روى تاوه گذاشتند و برق را متصل کردهاند بو دادهاند آنها را! ... اینهایى که به ما رسیده است از این قبیل است لکن آنهایى که بعد کشف خواهد شد، خواهید فهمید که چه به روزگار این بدبختها و این ملت، آوردند.
آثار «فرهنگ» و «تمدن» آریامهرى!
از آن طرف، مملکت ما را با اسم «تمدن بزرگ» همه چیزش را به عقب زدند. فرهنگ ما یک فرهنگ استعمارى است که نمىگذارد بچههاى ما تربیت و رشد پیدا کنند. بعد از تقریباً هفتاد سال مدرسه داشتن و سى و چند سال- یا بیشتر- دانشگاه داشتن مع ذلک اگر یک لوزهاى را بخواهند عمل بکنند، مىگویند که باید برود به لندن عمل بکند! اگر یک کسى سینهاش مثلًا درد داشته باشد یا یک مرض [داشته باشد] باید برود به خارج. براى اینکه نگذاشتهاند نیروى جوانهاى ما رشد و تربیت پیدا بکند. من در این سفرى که به پاریس رفتم که از جاهاى مختلف براى ملاقات من آمدند، مِن جمله از اشخاصى که آمدند، ایرانىهایى [بودند] که در آلمان هستند، چهار صد نفرند، ظاهراً [که] براى نیروى اتمى آنجا رفتهاند. اینها شکایات داشتند مىگفتند که اولًا ما را نمىگذارند که درست ما اطلاع پیدا کنیم از این فنونى که هست، و ثانیاً این براى ایران مضر است؛ براى اینکه این تا نفت تمام بشود، این هم تمام مىشود! این جانشین نفت است، و این الآن اگر درست بشود، تا نفت تمام بشود این تمام شده است. بنا بر این، ضرر دارد براى ایران. و علاوه ضررهاى جانى دارد براى ملت ایران، اینها را نگذاشتند درست تحصیل بکنند. آنى هم که مىخواستند بکنند، اگر نیمه تمام بود، آن هم این بود: چیزهایى که مضر به حال کشور ما بود:
مىدانید که کشاورزى ما را بکلى از بین بردند؛ که الآن ما در همه چیزها، احتیاج به خارج داریم. دامدارى ما را بکلى از بین بردند. مراتع ما را به خارجیها دادند، و یا به اجاره دادند یا همین طور دادند. جنگلهاى ما را «ملى» کردند، دست ملت را از آن کوتاه کردند و به خارجیها دادند [رژیم پهلوى]. الآن شما هر جاى این مملکت را دست بگذارید، خرابه است؛ یک خرابه را گذاشتند و هر چه ما داشتیم برداشتند و رفتند. الآن این دولت و ما، وارث یک خرابهاى هستیم که همه چیز آن را از بین بردهاند و باید از سر بنا بشود.
غارت اموال ملت ایران
تبلیغات اینها این قدر بود که در همین خلیج تقریباً عقیدهشان این بود که اگر شاه نباشد دنیا به هم مىخورد! در ایران هم بلى؛ این تتمهاش حالا هم هست. اینها بعد مىفهمند کهاینها- این خاندان- به سر ملت ما چه آوردهاند. خزاین این ملت را اینها- همه آن را- چاپیدند و بردند. زمان رضا شاه، چمدانهاى زیاد از جواهر پر کردند و در دریا- وقتى که در کشتى نشستند و بردند او را- بین دریا یک بلمى آوردند متصل کردند، رضا شاه را نشاندند توى آن. کشتى را با جواهرات بردند انگلستان! خورد و رفت! این در زمان او بود.
در زمان این هم، قبل از اینکه برود، همه چیزش را بستهبندى کردند و بردند. جواهرات را بردند؛ همه چیز را تقریباً غارت کردند و رفتند. این مملکت، نفت که مهمترین چیز این مملکت است، دارایى این مملکت است و باید نسلهاى آتیه از این استفاده بکنند، اگر بیست سال دیگر این [شاه] بود، دیگر نفت نداشتید. خودش هم مىگفت که نفت ما بیشتر از بیست و چند سال نیست! «1» براى اینکه نفت را همین طور لولههایش را باز کردند و دادند به غیر. در مقابلش چه گرفتند؟ براى امریکا- که نمونه بارزش است- نفتها را دادند، در مقابل آن پایگاه براى امریکا درست کردند نه اینکه اسلحه به ما دادند! این صورتِ مسأله بود که اینها در مقابل نفت اسلحه به ما دادند؛ اسلحهاى که به ما دادند، اسلحهاى است که ما نمىتوانیم استعمالش کنیم! الآن در مملکت ما کسى نیست که بتواند این اسلحهها را استعمال کند. این اسلحه را دادند که پایگاه باشد، که اگر یکوقتى با شوروى مثلًا اینها جنگشان شد، ایران پایگاه آنها باشد. و پایگاههاى زیاد درست کردند. هم نفت را بردند هم به نفع خودشان عوض را دادند! هر دواش به جیب خود آنها رفته [است]. اینها یک همچو خیانتى به این مملکت کردند.
بن بست براى شاه
و باز در خلیج مىگویید هستند اشخاصى که خیلى شاه دوستند! دیگر حالا باید استخوانِ پوسیده او را بپرستند! این خائنها باید استخوانِ پوسیده او را بپرستند. این حالیک استخوانْ پوسیدهاى است که نه امریکا قبولش کرده نه همان رباط که هست «1»- آنها هم مىگویند که ما این را به شاهى قبول نداریم و نمىتواند اینجا بماند- نه انگلستان قبولش کرد که برود. همه ردش کردند؛ خوب است بیاید خلیج پیش این رفقایش!
پیروزى، مرهون طبقه محروم
خوب، در هر صورت شما بدانید که اینها این طور کردند. و ملت ما، ملت غیور ایران تاب نیاورد و همه با هم، با قدرت اسلام، با قدرت ایمان قیام کردند، و با قدرت ایمان پیش بردند. این نهضت و این پیشبردى و این پیروزى، مرهون این طبقه جوان ایران، آن هم طبقه جوان درجه سه؛ طبقه جوان محروم [است]؛ آنها این مسأله را پیش بردند، این نهضت را پیش بردند؛ و ما باید از آنها تشکر کنیم. در هر صورت ... شماها باید در مَحالّ خودتان که مىروید نصیحت کنید اینها را که گذشت دیگر مطلب! دیگر شما حالا هر چه هم فریاد کنید: شاه، دیگر شاهى تو کار نیست تا شما فریادش را بزنید! برگردید به اسلام. آن چیزى که به درد شما و به درد همه ما مىخورد، اسلام و حقایق اسلام است. اسلام کافلِ «2» همه جهات ما هست؛ دنیا را درست مىکند، آخرت را درست مىکند؛ سعادتمند مىکند شما را.
خداوند ان شاء اللَّه شما همه را توفیق بدهد. و باز هم از شما تشکر مىکنم که آمدید. و من هم دیگر حالم مقتضى نیست که ... صحبت کنم. حالم مقتضى نیست.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.
منبع: صحیفه امام، ج6، ص: 291
- کدخبر: 16929
پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران
کپی شد