ولادت و شهادتش با ولادت و شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام همزمان شده بود. نامش هم سید محمد حسن بود.

جماران ـ منصوره جاسبی: فاصله تهران تا قم برای خیلی ها مثل تهران تا کرج است و شاید هر روز یا بیشترِ روزهای هفته در این مسیر در حال رفت و آمد باشند اما برای من یا از بی توفیقی است یا از تنبلی نمی دانم که زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها خیلی دیر به دیر نصیبم می شود. شاید فاصله حدود هزار کیلومتری تهران مشهد را چند باری طی کنم اما 150 کیلومتر تهران قم را نه. آن روز اما ماه و خورشید و فلک دست در دست هم داده بودند تا زیارت را برایم رقم بزنند. دو سالی از آخرین زیارت بانو می گذشت. حرم نه شلوغ و نه خلوت بود. گره خوردن به مشبک های ضریح نه سخت که راحت هم بود اما اصرار ندارم که کار را هم برای خودم و دیگر زائران سخت کنم که همان برای چند ثانیه لمس شان کفایتم می کند. آن هم به رسم تبرک.

 

زیارت که پایان گرفت خودم را برای رفتن سر قرار آماده می کردم که دوستم را همان مقابل کفش داری دیدم و راهی قبرستان شیخان شدیم. هدف شهید دیگری بود اما زیارت سید محمد حسن روزی از پیش تعیین شده ای بود که نمی دانستم. قبرستان شیخان با بهشت زهرا(س) و خیلی از قبرستان های دیگر تفاوت هایی دارد. مثلا عکس شهدا بالای قبورشان نیست که ردیفی بالای دیوار به صف شده اند. سید محمد حسن نوزده سالگی را هم تجربه کرده بود اما عکسش، چهره نوجوانی را می مانست که تازه مو بر صورتش سبز شده است. 

 

تاریخ ها حکایت از آن داشتند که ولادت و شهادت سید محمد حسن با روز ولادت و شهادت امام حسن علیه السلام تلاقی داشتند. سید محمد حسن در رودسر به دنیا آمده بود در سوسنگرد به شهادت رسید و در شیخان قم به خاک سپرده شد. او فقط تا هفده سالگی را تجربه کرده بود و آن روزها درست در روز عید قربان از قزوین راهی به جبهه برای خودش باز کرد. این رفت و آمدهایش به محفل رزم دو سالی زمان برد تا شهادتش امضا شد.

زمستان به نیمه رسیده بود. روز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام بود و سید محمدحسن نبردش را با بعثی ها در جبهه سوسنگرد ادامه می داد که ترکشی ماموریت بردنش به سرای باقی را عهده دار شد. پیکرش که به قم رسید، او را در قبرستان شیخان به خاک سپردند.

خانواده میرجعفری در همسایگی مرحوم آیت الله بهجت زندگی می کردند. ایشان نه تنها به این شهید که به شهدا ارادت ویژه ای داشتند. آخرین باری بود که پدر و مادر سید محمد حسن از کربلا به قم بازمی گشتند که آیت الله بهجت برای دیدارشان به خانه آنها آمد. مقابل قاب عکس محمدحسن که روی طاقچه بود، ایستادند و نگاهی به او انداختند و گفتند: «این شهدا مقامی دارند و حیف که مردم این مقام را نمی‌دانند.» موقع خداحافظی دوباره مقابل عکس سید محمد حسن ایستادند و این بار گفتند: «صبح‌ها که حرم زیارت می‌روم نیت کرده‌ام به جای محمد حسن زیارت کنم.»

 

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
6 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.