پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

گزارش Washington Institute for Near East Policy؛

اسرائیل و آستانه تحمل کشورهای عربی

پس از دو سال جنگ ویرانگر در غزه، روابط اسرائیل با کشورهای عربیِ دارای توافق صلح، به مرحله‌ای بی‌سابقه از تنش رسیده است. حمله تل‌آویو به دوحه، تهدید به الحاق کرانه باختری و طرح جابه‌جایی ساکنان غزه، خطوط قرمز قاهره، اَمان و ابوظبی را یکی پس از دیگری فعال کرده و خطر فروپاشی صلح‌های دیرپا ـ از کمپ‌دیوید تا ابراهیم ـ را به واقعیتی نزدیک تبدیل کرده است. اکنون در حالی که تانک‌های مصری در مرز رفح صف کشیده‌اند و ملک عبدالله آشکارا از «دشمنی اسرائیل» سخن می‌گوید، پرسش اصلی این است: آیا پروژه ادغام اسرائیل در خاورمیانه، که زمانی دستاورد بزرگ واشنگتن و متحدانش بود، در آستانه فروپاشی قرار گرفته است؟

به گزارش سرویس بین‌الملل جماران، وقتی اتحادیه عرب و سازمان همکاری اسلامی در ماه جاری میلادی نشست فوق‌العاده مشترکی را در قطر برگزار کردند، هدف ظاهری این نشست حمایت از همسایه آن‌ها پس از حمله اسرائیل به رهبران حماس در دوحه بود. با این حال، محتوای بیانیه مشترک منتشرشده در ۱۵ سپتامبر فراتر از این هدف اولیه رفت. به جای تمرکز صرف بر حمله به قطر، بخش عمده‌ای از بیانیه به مسئله فلسطین اختصاص داشت و فهرستی از اقدامات جمعی و یک‌جانبه‌ای را ارائه می‌داد که ۵۷ کشور شرکت‌کننده می‌توانند برای «جلوگیری از تداوم اقدامات اسرائیل علیه ملت فلسطین» انجام دهند. در کنار پیشنهادهایی چون تحریم، اقدامات حقوقی و کارزار برای تعلیق عضویت اسرائیل در سازمان ملل متحد، این سند از کشورهای عربی دارای روابط صلح با اسرائیل خواست تا «بازنگری در روابط دیپلماتیک و اقتصادی خود با آن» را مورد بررسی قرار دهند.

چنین هشدارهایی، پس از نزدیک به دو سال جنگ در غزه، چندان غافلگیرکننده نیست. با این حال، طرح موضوع بازنگری در توافق‌های صلح عربی با اسرائیل پدیده‌ای جدید به شمار نمی‌آید. مدت‌ها پیش از حمله دوحه نیز سه کشور از پنج کشور عربی که رسماً با اسرائیل در صلح هستند — یعنی مصر، اردن و امارات متحده عربی — نشانه‌هایی بروز داده بودند مبنی بر این‌که در حال بررسی بازتنظیم روابط خود با تل‌آویو هستند. هرچند هیچ‌یک از این کشورها به نظر نمی‌رسد در آستانه تعلیق یا لغو توافق‌های صلح خود، یعنی وادی عربه، کمپ دیوید یا توافق‌نامه ابراهیم، باشند، اما اظهارات اخیر مقام‌های بلندپایه در هر یک از این کشورها خطوط قرمزی را ترسیم کرده است که مشخص می‌کند چه نوع اقدامات خاصی از سوی اسرائیل می‌تواند آنان را به تجدیدنظر در روابط موجود سوق دهد.

تنش‌های انباشته

با آغاز جنگ غزه در اکتبر ۲۰۲۳، سه کشور اردن، مصر و امارات متحده عربی در ابتدا به‌جای محکوم کردن اسرائیل (و یا به‌طور مشخص، سرزنش حماس برای حمله‌ای که آغازگر درگیری بود) خواستار کاهش تنش شدند. اما با افزایش شمار قربانیان فلسطینی و انتشار تصاویر دلخراش از غزه، مواضع رسمی این کشورها به‌تدریج با خشم عمومی فراگیر در داخل جوامعشان همسو شد. برای نمونه، دولت مصر اندکی پس از آغاز بمباران غزه توسط نیروی هوایی اسرائیل، تظاهرات گسترده‌ای را سازمان‌دهی کرد؛ مقامات اردنی اجازه برگزاری مجموعه‌ای از اعتراضات بزرگ در مجاورت سفارت خالی اسرائیل در اَمان را صادر کردند؛ اردن در نوامبر ۲۰۲۳ سفیر خود را از تل‌آویو فراخواند؛ وزیر خارجه مصر در سپتامبر ۲۰۲۴ خاک اسرائیل را ترک کرد؛ و سفیر بحرین نیز در آوریل سال جاری از این کشور خارج شد. همچنین گزارش‌هایی منتشر شده مبنی بر اینکه امارات متحده عربی پس از حمله اسرائیل به قطر در حال بررسی بستن سفارت خود در تل‌آویو است، در حالی که مراکش با وجود پیوستن به توافق‌نامه ابراهیم در پنج سال پیش، اساساً هیچ سفارتی در اسرائیل ندارد.

در حقیقت، تأثیر عملیات‌های نظامی اسرائیل در غزه و سایر نقاط خاورمیانه به‌صورت تدریجی و انباشته عمل کرده است. هرچند حمله اسرائیل به دوحه شوک بزرگی در منطقه ایجاد کرد، اما مجموعه‌ای از اقدامات دیگر نیز به تشدید تنش‌ها دامن زده است. از جمله این اقدامات، اعلام برنامه دولت اسرائیل برای تشویق به «مهاجرت داوطلبانه» بخش بزرگی از جمعیت غزه به کشورهای ثالث و همچنین طرح اسکان در منطقه موسوم به «ای‌وان» (E1) در کرانه باختری است؛ منطقه‌ای که از اورشلیم تا معاله آدومیم امتداد دارد و می‌تواند عملاً تشکیل یک دولت فلسطینی پیوسته را غیرممکن سازد. چنین طرح‌هایی، دمای سیاسی منطقه را که از پیش نیز بالا بود، بیش از پیش افزایش داده، موجی از بیانیه‌های تند را برانگیخته و برای نخستین بار در سال‌های اخیر، احتمال بازگشت‌پذیری توافق‌های صلح میان اعراب و اسرائیل را به‌طور جدی مطرح کرده است.

روابط پرتنش با امارات متحده عربی

تا مدت کوتاهی پیش، امارات در میان فضای پرتنش منطقه‌ای، نقطه‌ای نسبتاً روشن محسوب می‌شد. این کشور از سال ۲۰۲۰ تاکنون، حتی در طول جنگ غزه، گرم‌ترین روابط منطقه‌ای را با اسرائیل حفظ کرده بود. با این حال، تنها چند روز پیش از حمله به دوحه، یکی از مقامات ارشد وزارت خارجه امارات در گفت‌وگو با روزنامه تایمز آو اسرائیل اظهار داشت: «الحاق، برای دولت من یک خط قرمز است... چنین اقدامی ایده ادغام منطقه‌ای را از بین خواهد برد.» در ابتدا، این اظهارات به‌عنوان تهدیدی برای خروج امارات از توافق‌نامه ابراهیم تعبیر شد. اما در بیانیه‌های بعدی و غیرمنتسب به مقام‌های رسمی اماراتی، تصریح شد که اگر اسرائیل برنامه الحاق را پیش ببرد، ابوظبی ممکن است روابط خود را به سطحی مشابه «صلح سرد» میان مصر و اردن کاهش دهد، نه آنکه روابط را به‌طور کامل قطع کند. با این وجود، چنین توضیحی نمی‌تواند برای اورشلیم یا واشنگتن آرامش‌بخش باشد، زیرا هر دو همچنان در تلاش‌اند تا توافق‌های موجود را تعمیق بخشند، نه تضعیف، و کشورهای بیشتری را به جمع امضاکنندگان آن بیفزایند.

چندی بعد، نخست‌وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، با اظهاراتی در تاریخ ۱۰ سپتامبر بر وخامت اوضاع افزود و گفت: «مقاماتی که حمله به قطر را محکوم کردند باید از خود شرم کنند.» او همچنین تأکید کرد که اسرائیل در صورت لزوم به هدف‌گیری رهبران حماس در خارج از کشور، از جمله در قطر، ادامه خواهد داد. در واکنش، وزارت خارجه امارات کاردار اسرائیل را احضار و نسبت به اظهارات «خصمانه و تحریک‌آمیز» نتانیاهو اعتراض کرد. در اقدامی که می‌توان آن را پیش‌نمایی از «صلح سرد» دانست، مقام‌های اماراتی اعلام کردند شرکت‌های اسرائیلی از حضور در نمایشگاه هوایی دبی در ماه نوامبر محروم خواهند بود. با این حال، روابط اسرائیل و امارات هنوز در مقایسه با روابط رو به وخامت اسرائیل با اردن و مصر، در وضعیت نسبتاً بهتری قرار دارد.

چالش‌های آن سوی رود

نزدیکی جغرافیایی و ترکیب جمعیتی اردن، همواره این کشور را نسبت به تحولات کرانه باختری و غزه به‌شدت حساس کرده است. تخمین زده می‌شود که حدود ۶۰ درصد از جمعیت پادشاهی از تبار فلسطینی باشند، هرچند خشم عمومی محدود به این گروه نیست. در دو مورد طی سال گذشته — آخرین بار در ۱۸ سپتامبر — افراد مسلح از قبایل بادیه‌نشین به گذرگاه‌های مرزی اردن تیراندازی کردند و چند سرباز اسرائیلی را کشتند. ملکه رانیه (که اصالتاً فلسطینی است) و ایمن الصفدی، وزیر خارجه اردن، از سال ۲۰۲۳ از منتقدان سرسخت کارزار نظامی اسرائیل در غزه بوده‌اند و در هفته‌های اخیر، پس از اعلام طرح‌های اسرائیل برای الحاق و جابه‌جایی جمعیت، لحن انتقادات خود را تندتر کرده‌اند.

به‌عنوان نمونه، الصفدی در نشست اخیر وزرای خارجه اتحادیه عرب خواستار «اقدام جمعی عربی» و «راهبردی جامع سیاسی، اقتصادی، حقوقی و دفاعی برای به‌کارگیری همه ابزارهای موجود در جهت حفاظت از آینده و منافع مشترک» شد. او همچنین «خط قرمز» اردن را «جابجایی فلسطینیان از سرزمین خود» دانست و تأکید کرد که پادشاهی با تمام توان در برابر چنین اقدامی خواهد ایستاد.

به‌طور سنتی، وزرای خارجه اردن نقش «پلیس بد» را در روابط با اسرائیل ایفا می‌کردند تا پادشاه بتواند موضعی میانه‌رو و مصالحه‌جویانه اتخاذ کند. اما در ماه‌های اخیر حتی این تقسیم‌کار دیپلماتیک دیرینه نیز از میان رفته است. در نشست مشترک عربی–اسلامی، ملک عبدالله نیز به صف رهبران خواهان اقدامات شدیدتر پیوست و از همتایان خود خواست «تمام ابزارهای اقدام مشترک را برای مقابله با تهدید این دولت افراطی اسرائیل مورد بازنگری قرار دهند.» او تأکید کرد: «حمله به دوحه نشان داد که تهدید اسرائیل مرز و محدودیت نمی‌شناسد؛ واکنش ما باید روشن، قاطع و بازدارنده باشد.» پادشاه اردن همین موضع را در سخنرانی اخیر خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز تکرار کرد و طرح‌های اسرائیل برای ایجاد «اسرائیل بزرگ‌تر» را به‌شدت مورد انتقاد قرار داد.

تانک‌ها در مرز رفح

نگران‌کننده‌ترین سطح از وخامت روابط در حال حاضر میان اسرائیل و مصر در حال وقوع است. از آغاز جنگ غزه، قاهره به‌صراحت نسبت به هرگونه تلاش برای جابه‌جایی فلسطینیان به شبه‌جزیره سینا هشدار داده بود، در حالی که اسرائیل همسایه خود را به تسهیل قاچاق سلاح برای حماس و «حبس کردن» فلسطینیان در غزه از طریق امتناع از پذیرش پناهجویان فراری از جنگ متهم می‌کرد. در ماه مه ۲۰۲۴، مصر گامی فراتر برداشت و با پیوستن به شکایت آفریقای جنوبی علیه اسرائیل در دیوان بین‌المللی دادگستری به اتهام نسل‌کشی، خشم تل‌آویو را برانگیخت.

تنش‌ها در سال ۲۰۲۵ بیش از پیش افزایش یافته است. بدر عبدالعاطی، وزیر امور خارجه مصر، اوایل ماه جاری بار دیگر بر خط قرمز کشورش تأکید کرد و گفت: «جابجایی فلسطینیان گزینه‌ای نیست... و ما اجازه نخواهیم داد چنین اتفاقی رخ دهد.» افزون بر این، حمله اسرائیل به دوحه و وعده بنیامین نتانیاهو مبنی بر ادامه هدف‌گیری حماس در خارج از غزه، این نگرانی را برانگیخت که اسرائیل ممکن است حتی مصر را نیز هدف قرار دهد؛ کشوری که به عنوان میانجی، برخی از رهبران حماس را در خاک خود میزبانی کرده است. در پی این تحولات، قاهره به اسرائیل هشدار داد که هرگونه نقض حاکمیت مصر «پیامدهای فاجعه‌بار» در پی خواهد داشت.

در همین راستا، سخنرانی عبدالفتاح السیسی، رئیس‌جمهور مصر، در نشست سران عربی–اسلامی به‌ویژه تند و بی‌سابقه بود. او هشدار داد که ادامه مسیر کنونی اسرائیل نه‌تنها فرصت‌ها برای توافق‌های صلح جدید را از بین خواهد برد، بلکه می‌تواند به «لغو توافق‌های صلح موجود» نیز بینجامد. السیسی در همین سخنرانی، اسرائیل را «دشمن» خواند — که بنا بر گزارش‌ها، نخستین بار از سال ۱۹۷۷ است که یک رهبر مصری از چنین تعبیری استفاده می‌کند — و به طرحی اشاره کرد (که ظاهراً از سوی دیگر کشورهای عربی رد شد) مبنی بر تشکیل نیروی نظامی مشترک عربی برای مقابله مؤثرتر با تهدید اسرائیل. هم‌زمان، مجریان اصلی شبکه‌های تلویزیونی دولتی مصر نیز آشکارا از احتمال درگیری نظامی سخن می‌گویند و به نظر می‌رسد افکار عمومی را برای احتمال جنگ آماده می‌کنند.

چنین لفاظی‌هایی از این جهت نگران‌کننده است که شبه‌جزیره سینا در سال‌های اخیر به‌شدت نظامی‌سازی شده است. از سال ۲۰۱۳ تاکنون، اسرائیل بارها با درخواست‌های مصر برای اعزام شمار زیادی از نیروها، تانک‌ها و تجهیزات نظامی به این منطقه موافقت کرده است؛ اقدامی که به‌طور چشمگیری از مفاد ضمیمه امنیتی معاهده کمپ دیوید فراتر رفته است. هدف اولیه از این اقدام، کمک به مصر برای مقابله با شورش اسلام‌گرایان در سینا بود، چرا که دارایی‌ها و نیروهای موجود این کشور در منطقه برای کنترل بحران کافی نبود. تا سال ۲۰۲۲، این گروه‌های تروریستی با کمک اسرائیل تا حد زیادی سرکوب شدند، اما تل‌آویو هرگز برای بازگرداندن شرایط به مفاد اولیه معاهده فشار نیاورد — تا اینکه این هفته، گزارش‌هایی منتشر شد مبنی بر اینکه نتانیاهو از واشنگتن خواسته است در این موضوع مداخله کند. در حال حاضر، صدها تانک و هزاران نیروی مصری همچنان در امتداد مرز با اسرائیل مستقر هستند، و در صورت ادامه روند افزایش تنش‌ها، خطر بروز درگیری نظامی گسترده بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود.

نقش ایالات متحده

برخلاف تمام پیش‌بینی‌ها، هر پنج توافق صلح میان کشورهای عربی و اسرائیل توانسته‌اند دو سال جنگ خونین و ویرانگر در غزه را پشت سر بگذارند و همچنان پابرجا بمانند. این بخش از ماجرا خبر خوب است. اما خبر بد آن است که مجموعه‌ای از مسائل پیچیده و پرچالش — از جمله فقدان چشم‌اندازی برای پایان فوری جنگ، گسترش فعالیت‌های نظامی اسرائیل در سراسر منطقه، و طرح‌هایی که در میان مقامات ارشد اسرائیلی برای الحاق بخش‌هایی از کرانه باختری و تسهیل جابه‌جایی ساکنان غزه در حال شکل‌گیری است — این توافق‌های صلح را تا مرز فروپاشی پیش برده است. هم بیان صریح خطوط قرمز از سوی این کشورها و هم تهدید آن‌ها به لغو توافق‌های صلح، باید با جدیت مورد توجه قرار گیرد.

در دوره نخست ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، واشنگتن و شرکای عرب آن عملاً اسرائیل را وادار کردند تا میان دو گزینه یکی را انتخاب کند: الحاق یا عادی‌سازی روابط. تل‌آویو توافق‌نامه‌های ابراهیم را برگزید و بدین ترتیب، فصل تازه‌ای از ادغام اسرائیل در ساختار منطقه‌ای خاورمیانه گشوده شد. حمله ۷ اکتبر مسیر و رویکرد اسرائیل را تغییر داد، اما تمایل این کشور برای ادغام منطقه‌ای ظاهراً همچنان پابرجاست. از سوی دیگر، ایالات متحده سرمایه سیاسی و دیپلماتیک عظیمی و میلیاردها دلار از منابع کمک خارجی خود را صرف پیشبرد روند عادی‌سازی کرده و معماری راهبردی‌ای بنا نهاده است که به شکل چشمگیری به سود امنیت ملی آمریکا و اسرائیل تمام شده است. بازگرداندن یا دست‌کم متوقف کردن روند فرسایش این دستاوردها باید از اولویت‌های اصلی دولت آمریکا باشد، چراکه عقب‌گرد در توافق‌های صلحی که با دشواری فراوان حاصل شده‌اند، به نفع هیچ‌یک از طرف‌ها نخواهد بود.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.