در حالی‌که غزه درگیر یکی از بی‌سابقه‌ترین بحران‌های انسانی قرن بیست‌و‌یکم است و شمار کشته‌شدگان از مرز ۵۷ هزار نفر گذشته، بخش اعظم رسانه‌های غربی ترجیح داده‌اند نگاه خود را از ابعاد فاجعه‌آمیز این جنگ برگیرند و تمرکز خود را بر بازی‌های دیپلماتیک یا روایت‌های رسمی محدود کنند. هوارد فرنچ، روزنامه‌نگار و استاد باسابقه روزنامه‌نگاری، در این یادداشت صریح و عمیق، سکوت رسانه‌ها، بی‌عملی جامعه جهانی و چرخه‌ای از بی‌رحمی، تبعیض و بی‌مسئولیتی سیاسی را به چالش می‌کشد—چرخه‌ای که نه‌تنها کرامت انسانی فلسطینیان را پایمال کرده، بلکه معیارهای اخلاقی نظم جهانی پس از جنگ جهانی دوم را نیز به ورطه فراموشی کشانده است.

به گزارش سرویس ترجمه و بین‌الملل جماران،  هوارد فرنچ، روزنامه‌نگار در فارن پالیسی نوشت:  نخستین خبری که صبح یک‌شنبه دریافت کردم، کشته‌شدن ده‌ها فلسطینی در نتیجه‌ی حملات هوایی جدید اسرائیل به غزه بود. این خبر را از گزارش رادیویی صبحگاهی بی‌بی‌سی شنیدم و یادداشت کردم که در ادامه روز، جزئیات بیشتری را پیگیری کنم. پس از بیدار شدن، طبق معمول به شبکه NPR گوش دادم و سپس چند روزنامه‌ اصلی ایالات متحده و برخی رسانه‌های بریتانیایی را مطالعه کردم. با این حال، هیچ‌یک از این منابع، جزئیات مربوط به شمار کشته‌شدگان فلسطینی را در سطحی قابل‌مقایسه با گزارش بی‌بی‌سی ارائه نکردند. آن گزارش، پخش خود را با این خبر آغاز کرده بود که حملات تازه اسرائیل، تعداد قربانیان فلسطینی را—بر اساس اعلام وزارت بهداشت غزه—به بیش از ۵۷ هزار نفر از زمان حمله مرگبار حماس به اسرائیل در تاریخ ۷ اکتبر ۲۰۲۳ رسانده است. در آن روز، تقریباً تمامی گزارش‌های رسانه‌های آمریکایی درباره غزه که با آن‌ها مواجه شدم، نه به این فاجعه انسانی، بلکه به چشم‌انداز آغاز دور جدیدی از مذاکرات غیرمستقیم میان اسرائیل و حماس در قطر تمرکز داشتند؛ مذاکراتی که قرار بود در اوایل هفته جاری برگزار شود.

مدتی است که، چه به‌عنوان روزنامه‌نگار و چه در مقام استاد روزنامه‌نگاری، از نحوه‌ی پوشش رسانه‌های غربی نسبت به ویرانی گسترده و بی‌سابقه‌ای که اسرائیل در غزه رقم زده، عمیقاً نگرانم. این مسئله، پیش از هر چیز به جان‌های از دست‌رفته مربوط است، اما همچنین شامل نابودی ساختارهای شهری، گسترش گرسنگی، و شیوع بیماری در میان جمعیت غیرنظامی می‌شود. در دنیای پرشتاب و آشفته‌ امروزی، توجه و تمرکز بر رویدادها برای افراد علاقه‌مند به پیگیری اخبار، کاری دشوار و طاقت‌فرساست. اما آنچه در غزه رخ داده، فاجعه‌ای انسانی و اخلاقی‌ است که نه‌تنها در شدت، بلکه در شفافیت نیز کم‌نظیر است—و همین امر، ضرورت نظارتی پیوسته‌تر، صادقانه‌تر و جدی‌تر از سوی رسانه‌ها را می‌طلبد.

شدت این بحران از همان ابتدای عملیات اسرائیل در غزه روشن بود. در مراحل اولیه، ارتش اسرائیل به مراکز درمانی و بیمارستان‌ها حمله کرد—اقدامی که از دید بسیاری از تحلیلگران، نقض آشکار کنوانسیون‌های ژنو محسوب می‌شد. یکی پس از دیگری، بیمارستان‌های غزه هدف قرار گرفتند؛ بیمارستان‌هایی که اسرائیل مدعی است از سوی نیروهای حماس مورد استفاده قرار می‌گرفتند. نتیجه آن بود که ساکنان این منطقه با جمعیتی بیش از ۲.۱ میلیون نفر، عملاً از امکان دسترسی به خدمات درمانی برای رسیدگی به موج فزاینده‌ی مجروحان و بیماران محروم شدند. سپس نوبت به اقدامات اسرائیل برای جابجایی اجباری فلسطینیان رسید؛ پاک‌سازی شهرها و وادار کردن ساکنان مستأصل به کوچ از نقطه‌ای از غزه به نقطه‌ای دیگر و سپس بازگرداندن آن‌ها به مکان‌های پیشین.

در همین حال، نهادهای بین‌المللی امدادرسانی و سازمان‌های حقوق بشری از اسرائیل به دلیل مانع‌تراشی در مسیر ارسال غذا و سایر کمک‌های بشردوستانه به غزه انتقاد کردند. مقامات اسرائیلی کامیون‌های حامل کمک‌ها را در گذرگاه‌های ورودی به غزه متوقف می‌کردند و صف‌های طولانی به‌وجود می‌آوردند، در حالی که این اقدامات را با استناد به تهدید حماس توجیه می‌نمودند و مدعی بودند بازرسی‌های شدید برای جلوگیری از ورود سلاح به منطقه ضروری است. در حالی که آژانس‌های امدادرسانی نسبت به وقوع بحران گرسنگی هشدار می‌دادند، اسرائیل هرگونه کمبود در تأمین غذا برای ساکنان غزه را قویاً انکار کرد و تلویحاً سازمان ملل و دیگر نهادهای امدادی را مقصر دانست—و حتی آن‌ها را به همدستی احتمالی با حماس متهم کرد.

در یکی از مراحل اخیر این بحران، اسرائیل در سال جاری عملاً تمام کمک‌های بشردوستانه به غزه را قطع کرد و این منطقه را در معرض محاصره‌ای تقریباً کامل قرار داد. پس از گذشت بیش از دو ماه، با فشارهای بین‌المللی، اسرائیل اجازه ازسرگیری کمک‌رسانی را صادر کرد—اما تنها از طریق “بنیاد بشردوستانه غزه”؛ نهادی تازه‌تأسیس و مورد تأیید اسرائیل و ایالات متحده که با پیمانکاران امنیتی خصوصی همکاری دارد و خارج از ساختار سنتی و جاافتاده جهانی امدادرسانی عمل می‌کند.

این تصمیم با انتقادات شدید سازمان ملل و نهادهای معتبر حقوق بشری و امدادرسان روبه‌رو شد—و این انتقادات بی‌دلیل نبود. آنچه پس از آن رخ داد، تنها عمق فاجعه را افزایش داد. در هفته‌های اخیر، با تکراری هشداردهنده، فلسطینیان گرسنه‌ای که برای دریافت غذا به مراکز توزیع کمک نزدیک می‌شدند یا در صف انتظار ایستاده بودند، هدف گلوله قرار گرفتند و کشته شدند. بنا بر گزارش‌ها، تا هفته گذشته، تعداد کشته‌شدگان در این حملات به مراکز کمک‌رسانی به بیش از ۵۰۰ نفر رسیده و هزاران نفر دیگر زخمی شده‌اند. علاوه بر این، نیروهای اسرائیلی در حملات بی‌هدف به سایر اهداف غیرنظامی در غزه نیز فلسطینیان را کشته‌اند، از جمله حمله هفته گذشته به یک کافی‌شاپ که منجر به مرگ دست‌کم ۳۰ نفر شد.

این وضعیت، هیچ‌چیز عادی ندارد. در اواخر ژوئن، فرانچسکا آلبانیزه، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر در سرزمین‌های اشغالی فلسطین، در اظهاراتی کم‌سابقه و تند، جنایات رخ‌داده در غزه را محکوم کرد و از مفهومی تحت عنوان «اقتصاد نسل‌کشی» سخن گفت. چه با این تعبیر موافق باشیم یا نه، اکنون زمان آن فرا رسیده که کشتار غیرنظامیان در غزه را آن‌گونه که هست بشناسیم: فاجعه‌ای اخلاقی و انسانی، زاییده‌ی قساوت محض و بی‌رحمی بی‌سابقه.

بله، غیراخلاقی بودن ریشه‌های این فاجعه نیز به‌روشنی آشکار است. با این حال، آنچه پس از آن  رخ داد، هرچه بیشتر به کارزاری واقعی از سوی اسرائیل شباهت یافته که طی آن، کل جمعیت غزه به‌طور جمعی به‌خاطر اقدامات حماس مجازات می‌شوند؛ گویی تمامی ساکنان این منطقه، در جرم و جنایت حماس شریک بوده‌اند.

در قرن بیستم، جهان شاهد فجایع عظیمی بود—از جمله دو جنگ جهانی و بی‌شمار درگیری خونین دیگر. اما در همین دوران، نوعی اجماع جهانی پیرامون اصول اولیه حقوق بشر و قوانین جنگی شکل گرفت: این اصل که مجازات دسته‌جمعی یک ملت، حتی در واکنش به جرائم یک اقلیت، امری غیرقابل قبول است. از این منظر، بحران غزه گامی آشکار به عقب محسوب می‌شود. البته اسرائیل در این زمینه تنها نیست. جنگ روسیه علیه اوکراین و حملات مکرر آن به شهرها و غیرنظامیان نیز یکی دیگر از نمونه‌های شکست جامعه جهانی در الزام دولت‌ها به رعایت حداقل‌های اخلاقی در جنگ است. همچنین نمونه‌های متعدد دیگری از بربریت روزمره وجود دارد؛ نظیر جنگ داخلی در سودان، جایی که طرف‌های درگیر، بارها جنایاتی گسترده علیه غیرنظامیان مرتکب شده‌اند.

اما درک جهانی از این فجایع، شدیداً تحت تأثیر اولویت‌های نابرابر رسانه‌های بین‌المللی است. به‌عنوان نمونه، سودان—و بسیاری از درگیری‌های خونین در مناطق موسوم به «جهان جنوب»—تقریباً هیچ توجهی از سوی رسانه‌های جهانی دریافت نمی‌کنند. در مقابل، اسرائیل موضوعی متفاوت است. تلاش‌های اسرائیل برای تثبیت امنیت خود در خاورمیانه، از جمله جنگ اخیر با ایران، دهه‌هاست که از موضوعات ثابت در پوشش رسانه‌های غربی بوده است. همچنین، روابط خاص اسرائیل با ایالات متحده همواره پوشش گسترده‌ای داشته؛ چنان‌که سفرهای بنیامین نتانیاهو به کاخ سفید همواره به‌صورت پررنگ در رسانه‌ها منعکس می‌شود. حتی تحولات سیاسی داخلی اسرائیل نیز در رسانه‌های آمریکا بازتاب می‌یابد.

اما در مورد غزه، این احساس به‌درستی ایجاد شده که رسانه‌های غربی اغلب از نگاه‌کردن به عمق فاجعه انسانی جاری در این منطقه چشم می‌پوشند، یا آن را کم‌اهمیت جلوه می‌دهند. اسرائیل در طول ۲۱ ماه گذشته، به‌طور هدفمند مانع ورود خبرنگاران بین‌المللی به غزه شده است—تا هم میزان ویرانی‌های ایجادشده را از چشم جهانیان پنهان نگه دارد و هم مانع از انتشار روایت‌های مستقل شود. با این حال، این محدودیت رسانه‌ای از سوی اسرائیل، توجیهی برای کم‌توجهی و بی‌اعتنایی رسانه‌های غربی به این فاجعه‌ی انسانی بزرگ نیست.

در همین حال، دولت اسرائیل بدون نظارت مؤثر و تقریباً بدون مانع، به اجرای کارزار خود ادامه می‌دهد. در اوایل بحران غزه، برخی از مقامات و سیاست‌گذاران آمریکایی—از جمله چهره‌هایی که از حامیان سنتی اسرائیل به شمار می‌روند—اظهار داشتند که بنیامین نتانیاهو در ادامه‌ دادن جنگ در غزه، بخشی از انگیزه‌اش را از ملاحظات سیاسی شخصی می‌گیرد. آن‌ها همچنین از او به دلیل نبود هیچ برنامه مشخصی برای «فردای پس از جنگ» به‌شدت انتقاد کردند. با این حال، در دوران دولت ترامپ، چنین اعتراض‌هایی عملاً ناپدید شده‌اند. در عوض، صداهایی در محافل سیاسی و رسانه‌ای ایالات متحده برجسته شده‌اند که از آینده‌ای بدون حضور فلسطینیان در غزه سخن می‌گویند.

خود دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، با لحنی خیال‌پردازانه از تبدیل نوار غزه به یک پروژه پرمنفعت املاک ساحلی سخن گفته است. هفته گذشته، روزنامه فایننشال تایمز گزارش داد که یک شرکت بزرگ مشاوره، طرحی را بررسی کرده که براساس آن به هر فلسطینی ۹۰۰۰ دلار پرداخت شود تا از غزه مهاجرت کند. در کرانه باختری نیز، طی هفته‌های گذشته، حملات شهرک‌نشینان یهودی به روستاهای فلسطینی شدت یافته است.

زمانی که امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه، در ماه مه اعلام کرد که به رسمیت شناختن دولت فلسطین یک «وظیفه اخلاقی» است، یسرائیل کاتس، وزیر دفاع اسرائیل، در پاسخ گفت: «آن‌ها یک دولت فلسطینی را روی کاغذ به رسمیت می‌شناسند—و ما دولت یهودی اسرائیل را روی زمین می‌سازیم… آن کاغذ به زباله‌دان تاریخ انداخته خواهد شد، و دولت اسرائیل شکوفا خواهد شد.»

پشت چنین اظهاراتی، هم جرم نهفته است و هم توهم. پاک‌سازی خشونت‌آمیز فلسطینیان از سرزمین‌هایشان در غزه و کرانه باختری، اقدامی کاملاً غیرقانونی بر اساس حقوق بین‌الملل است. و تصور اینکه اسرائیل می‌تواند بر پایه چنین سیاست‌هایی آینده‌ای امن، پایدار و مشروع بسازد، خیال‌پردازی‌ای خطرناک و عمیقاً اشتباه است.

در واقع، بهترین راه برای کمک به اسرائیل، همان راهی است که به فلسطینیان نیز کمک می‌کند: ملزم ساختن اسرائیل به رعایت معیارهایی که حقوق بشر را پاس می‌دارند و هرگونه بی‌حرمتی به جان و کرامت انسان را محکوم می‌کنند.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.