حمله ۷ اکتبر نه فقط به‌عنوان نقطه شکست راهبرد بازدارندگی اسرائیل، بلکه به‌مثابه لحظه‌ای تعیین‌کننده در بازنویسی سیاست‌های امنیتی این رژیم شناخته می‌شود. از آن روز به بعد، اسرائیل در مسیری گام برداشته که دفاع و تهاجم در آن از هم قابل تفکیک نیستند؛ مسیری که در آن آتش‌بس‌ها به‌دلخواه لغو می‌شوند، مناطق حائل نظامی توسعه می‌یابند و حضور نظامی فراتر از مرزها توجیه‌پذیر می‌شود. این رویکرد نه‌تنها نظم قدیمی در مرزهای غزه و لبنان را به چالش کشیده، بلکه در سوریه و کرانه باختری نیز به بازتعریفی تهاجمی از امنیت انجامیده است—امنیتی که بیش از هر زمان دیگر، بر تصمیمات یک‌جانبه استوار شده و حمایت ضمنی واشنگتن را پشت سر خود می‌بیند.

به گزارش پایگاه خبری جماران، فارن پالیسی نوشت: حملات حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ نقطه عطفی در تاریخ امنیتی اسرائیل به شمار می‌رود. این رویداد نه تنها ضعف‌های جدی در مرزهای این رژیم را آشکار کرد، بلکه باعث بازنگری اساسی در سیاست‌های امنیتی آن شد. پیش‌تر، تمرکز اصلی اسرائیل بر پیشگیری از تهدیدها بود، اما اکنون مرز میان دفاع و حمله برای مقامات این کشور کمرنگ شده است. در واقع، این اسرائیل بود که آتش‌بس با حماس را به‌طور یک‌جانبه لغو کرد.

این تغییر رویکرد نشان‌دهنده تمایل فزاینده اسرائیل به انجام اقدامات یک‌جانبه و دوری از چارچوب‌های امنیتی است که ممکن است دامنه عمل آن را محدود کنند. به‌جای پذیرش توافقاتی که اسرائیل را در حالت تدافعی نگه می‌دارد، این رژیم اکنون تمرکز خود را بر حفظ مناطق حائل و موقعیت‌های استراتژیک در مناطقی چون غزه، لبنان و سوریه قرار داده است. همچنین، اسرائیل امیدوار است که ایالات متحده از این رویکرد جدید نه تنها حمایت کند، بلکه آن را به رسمیت بشناسد.

 

امنیت در پسِ شکست؛ بازنگری در استراتژی اسرائیل در قبال غزه

تحولات اخیر نشان می‌دهند که سیاست امنیتی اسرائیل نسبت به غزه، به‌ویژه در مواجهه با مرزها، وارد مرحله‌ای تازه شده است. حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ نه تنها یکی از بزرگ‌ترین شکست‌های اطلاعاتی و عملیاتی در تاریخ اسرائیل بود، بلکه بنیان‌های امنیتی این رژیم را به‌طور جدی زیر سوال برد. استراتژی بازدارندگی، که همواره یکی از پایه‌های اصلی سیاست دفاعی اسرائیل محسوب می‌شد، در این رخداد به شکلی آشکار ناکارآمد ظاهر شد. سامانه‌های هشدار اولیه از کار افتادند و نیروهای زمینی در مقابله با تهدیدها عملکردی ضعیف از خود نشان دادند. این ناکامی‌ها در مجموع به یک شکست فاجعه‌بار انجامید؛ شکستی که ریشه آن در غفلت سطوح عالی اطلاعاتی و نظامی اسرائیل از توان واقعی حماس نهفته است.

در چشم‌اندازی فرضی برای آینده منطقه، پاسخ به بحران امنیتی اسرائیل می‌تواند به‌شکلی متفاوت رقم بخورد: پایان دادن به حکومت حماس در غزه، ایجاد یک دولت فلسطینی مشروع و قابل اتکا، و جلب حمایت کشورهای عربی   برای تأمین مالی بازسازی. تمامی این گام‌ها می‌توانند در قالب یک توافق‌نامه صلح منطقه‌ای میان اسرائیل و عربستان سعودی به‌طور هم‌زمان پیش بروند که در نهایت می‌تواند راه را برای ایجاد یک دولت فلسطینی ه موار کند. با این حال، به‌رغم این ایده‌ها، موانع جدی بر سر راه وجود دارد.

یکی از موانع اصلی اجرای طرح‌های صلح در اسرائیل، جایگاه شکننده بنیامین نتانیاهو در ائتلاف حاکم است. او نگران است که اگر گام‌هایی در راستای این طرح‌ها بردارد، با مخالفت و خروج شرکای افراطی راست‌گرا روبه‌رو شود. همین ترس‌ها باعث شده‌اند که طرح‌های صلح‌طلبانه در حد پیشنهاد باقی بمانند و هیچ‌گاه به مرحله اجرا نرسند. در عوض، اسرائیل به‌جای حرکت در مسیر توافقات رسمی، به اقدامات یک‌جانبه‌ای روی آورده که با شرایط واقعی موجود در میدان تطابق بیشتری دارند. به‌طور مثال، آتش‌بس با حماس نه تنها حفظ نشد، بلکه این اسرائیل بود که آن را به‌طور یک‌جانبه پایان داد.

با وجود همه تحولات اخیر، آینده سیاسی پیش‌ِ روی اسرائیل پیچیده‌تر از آن چیزی است که در ظاهر به نظر می‌رسد. حماس، برخلاف هدف‌گذاری‌های اسرائیل، احتمالاً همچنان به فعالیت خود ادامه خواهد داد و حتی ممکن است در دوره پس از جنگ، نقش مؤثری در معادلات غزه ایفا کند. این واقعیت، حتی اگر اسرائیل قصد بازپس‌گیری کامل نوار غزه را نداشته باشد، آن را ناگزیر به بازنگری در سیاست‌های امنیتی‌اش می‌کند.

در نتیجه، تل‌آویو به‌سوی اتخاذ یک راهبرد امنیتی چندلایه و پیچیده‌تر حرکت خواهد کرد؛ راهبردی که بیش از گذشته بر تثبیت مناطق حائل، اتخاذ تصمیم‌های یک‌جانبه و حفظ حضور نظامی به‌منظور کنترل شرایط و تأمین منافع امنیتی‌اش در این منطقه ناپایدار متمرکز است.

 

آرامش پشت سیم‌خاردار؛ بررسی ابعاد چندلایه راهبرد اسرائیل در مرز لبنان

تحولات اخیر در سیاست‌های مرزی اسرائیل نشان می‌دهد که این رژیم، راهبرد امنیتی خود را نه‌تنها در قبال غزه، بلکه نسبت به لبنان نیز بازتعریف کرده است. مقامات نظامی اسرائیل مدعی‌اند که عملیات‌های اخیر علیه حزب‌الله، ضربات قابل‌توجهی به توان نظامی این گروه وارد کرده است. هم‌زمان، لبنان با تشکیل دولت جدید، گام‌هایی رو به جلو برای تثبیت وضعیت داخلی خود برداشته و توانسته در مسیر کاهش تنش‌ها حرکت کند.

در همین چارچوب، توافق چندجانبه‌ای میان لبنان، اسرائیل، ایالات متحده، فرانسه و سازمان ملل برای برقراری آتش‌بس به امضا رسیده است. هدف اصلی این توافق، عقب‌نشینی نیروها و تسلیحات حزب‌الله به شمال رود لیتانی است—اقدامی که می‌تواند زمینه‌ساز کاهش تنش‌های مرزی باشد.

در این مسیر، اسرائیل ترکیبی از اقدامات یک‌جانبه و همکاری‌های دوجانبه با ارتش لبنان (LAF) را در پیش گرفته تا بتواند به راه‌حلی پایدار برای تأمین امنیت مرزهای شمالی خود دست یابد. در کنار این اقدامات، مذاکرات میان دو طرف بر سر نقاط اختلاف مرزی همچنان در جریان است؛ مذاکراتی که در ادامه توافق مرزی دریایی سال ۲۰۲۲ و با نقش‌آفرینی ایالات متحده ادامه پیدا کرده است.

با وجود توافق آتش‌بس در نوامبر، اسرائیل همچنان خود را محق می‌داند که در صورت لزوم، به‌طور یک‌جانبه علیه حزب‌الله اقدام کند — و در عمل نیز بارها از این حق ادعایی استفاده کرده است. این رژیم در حال حاضر کنترل پنج نقطه راهبردی در مرز لبنان را در اختیار دارد. به گفته یسرائیل کاتس، وزیر جنگ اسرائیل، این کشور قصد دارد بدون توجه به روند مذاکرات آینده، حضور نظامی خود را در این مناطق حفظ کند.

در زمینه غزه نیز تجربه مشابهی دیده شده است. دولت ترامپ پیش از این حمایت کامل خود را از اقدامات اسرائیل اعلام کرده بود و حتی با تمدید زمان خروج نیروهای اسرائیلی — بنا به درخواست تل‌آویو — موافقت کرد. ارتباط روزانه اسرائیل با فرمانده آمریکایی ناظر بر اجرای آتش‌بس، نشان از هماهنگی نزدیک دو طرف دارد. در عین حال، به نظر می‌رسد سطح اعتماد به نیروهای مسلح لبنان در حال افزایش است. اگرچه هنوز صحبت از عادی‌سازی روابط میان اسرائیل و لبنان زود به نظر می‌رسد، اما تحولات اخیر نسبت به ماه‌های گذشته، نشانه‌هایی از بهبود نسبی در فضای حاکم بر روابط دو کشور را آشکار کرده‌اند.

 

از هرمون تا دمشق: بازتعریف قدرت از سوی اسرائیل

فروپاشی حکومت بشار اسد در دسامبر ۲۰۲۴، نقطه عطفی در نگرش اسرائیل نسبت به امنیت مرزهایش بود. با از میان رفتن ساختار قدرت در سوریه، تل‌آویو فرصت را مغتنم شمرد و دست به مجموعه‌ای از اقدامات تهاجمی زد. تنها در روزهای ابتدایی پس از سقوط رژیم اسد، صدها حمله هوایی به مواضع نیروهای سوری سابق انجام شد. همزمان، نیروهای اسرائیلی به منطقه‌ای به وسعت حدود ۱۵۰ مایل که از زمان توافق ۱۹۷۴ تحت نظارت سازمان ملل بود، اعزام شدند؛ منطقه‌ای که اسرائیل همواره تلاش کرده نفوذ خود را در آن حفظ کرده و مانع از شکل‌گیری تهدیدهای جدید شود.

در بازه‌ای کوتاه، اسرائیل توانست حضور نظامی خود را در مرزهای سوریه تثبیت کند. احداث ۹ پایگاه نظامی جدید در امتداد کوه‌های مرزی، گامی جدی در راستای تثبیت این حضور بود. در این میان، تسلط بر ارتفاعات راهبردی «کوه هرمون» به‌عنوان نمادی آشکار از رویکرد تهاجمی و آینده‌نگر اسرائیل شناخته می‌شود. به گفته یسرائیل کاتس، وزیر ارشد کابینه، نیروهای اسرائیلی «تا اطلاع ثانوی» در خاک سوریه باقی خواهند ماند؛ نشانه‌ای دیگر از این واقعیت که در خاورمیانه، بسیاری از تصمیمات موقتی، در عمل به سیاست‌های پایدار تبدیل می‌شوند.

اسرائیل به‌نظر می‌رسد در حال اجرای طرحی برای ایجاد یک منطقه حائل گسترده و عاری از حضور نظامی در جنوب دمشق است. بنیامین نتانیاهو به صراحت اعلام کرده که استقرار هیچ نیروی نظامی در این منطقه پذیرفتنی نخواهد بود. در سایه خطر فروپاشی سوریه و احتمال نفوذ گروه‌های سلفی یا تروریستی در مناطق مختلف آن، اسرائیل هم‌زمان تلاش می‌کند پیوندهای خود را با اقلیت‌های قومی و مذهبی، به‌ویژه جامعه دروزی، تقویت کند. گمانه‌زنی‌هایی وجود دارد مبنی بر اینکه تل‌آویو از تشکیل یک منطقه خودمختار دروزی در جنوب دمشق حمایت می‌کند؛ طرحی که می‌تواند به عنوان یک لایه امنیتی مضاعف در مرزهای شمالی اسرائیل عمل کند.

با این حال، سیاست اسرائیل در قبال سوریه با پیچیدگی‌ها و چالش‌های فزاینده‌ای روبه‌روست؛ چالش‌هایی که پس از تحولات تعیین‌کننده ۷ اکتبر پررنگ‌تر از گذشته شده‌اند. برخلاف سال‌های گذشته، به نظر می‌رسد اسرائیل فاقد یک راهبرد مشخص، یکپارچه و بلندمدت در قبال تحولات سوریه است.

ابهام در مورد آینده سیاسی دمشق به‌ویژه با ظهور رئیس‌جمهوری که سابقه عضویت در القاعده دارد، در کنار افزایش کشتار‌های فرقه‌ای و گسترش نفوذ ترکیه در سوریه، بر پیچیدگی شرایط افزوده است. این تحولات، به‌ویژه در بستر تنش‌های فزاینده میان آنکارا و تل‌آویو، موجب شده‌اند اسرائیل بیش از هر زمان دیگر بر اقدامات یک‌جانبه برای تأمین امنیت خود تکیه کند.

 

کرانه باختری، جبهه دوم جنگ اسرائیل: از حملات هوایی تا توسعه بی‌وقفه شهرک‌ها

تحولات هفتم اکتبر، مسیر اقدامات نظامی اسرائیل را وارد مرحله‌ای تازه کرد و به گسترش بی‌سابقه عملیات در کرانه باختری انجامید. از آغاز جنگ غزه تاکنون، اسرائیل دست به حملات هوایی گسترده‌ای در اردوگاه‌های پناهندگان و شهرهای این منطقه زده که صدها کشته بر جای گذاشته است. این در حالی است که طی ۱۸ سال پیش از آن، تنها ۱۴ نفر در کرانه باختری بر اثر چنین حملاتی جان خود را از دست داده بودند.

دامنه این عملیات پس از اکتبر به‌طور چشمگیری افزایش یافته و برای نخستین بار از سال ۲۰۰۰، ارتش اسرائیل جنگنده‌های خود را در این منطقه به کار گرفته است. در ژانویه عملیاتی با نام «دیوار آهنین» کلید خورد و در اواخر فوریه، پس از دو دهه، تانک‌های اسرائیلی وارد کرانه باختری شدند. هم‌زمان، بنیامین نتانیاهو در مارس نسبت به ظهور یک جبهه قدرتمند از سوی حماس در این منطقه هشدار داد.

اما اقدامات اسرائیل تنها به بعد نظامی محدود نمانده است. در کنار عملیات نظامی، روند شهرک‌سازی و سیاست‌های الحاقی نیز با شتابی بی‌سابقه دنبال شده است. افزایش چشمگیر پاسگاه‌های نظامی، صدور هزاران مجوز ساخت‌وساز در شهرک‌های یهودی‌نشین، و اعلام بخش‌هایی از کرانه باختری به‌عنوان «زمین دولتی»، بخشی از این اقدامات هستند. این رویکرد دوگانه، یعنی ترکیب فشار نظامی و توسعه شهرک‌سازی، به آوارگی دست‌کم ۴۰ هزار فلسطینی منجر شده است.

درست مانند آنچه در غزه، لبنان و سوریه رخ داده، اسرائیل در کرانه باختری نیز عملاً بدون هیچ محدودیت مؤثری به پیشبرد سیاست‌های امنیتی و شهرک‌سازی خود ادامه داده است. حتی در مواجهه با افزایش نگران‌کننده خشونت‌ها در این منطقه، واکنش دیپلماتیک ایالات متحده همچنان در راستای حمایت بی‌قید و شرط از اسرائیل باقی مانده است. زمانی که از سخنگوی وزارت خارجه آمریکا درباره نگرانی‌ها نسبت به اوضاع کرانه باختری سؤال شد، پاسخ او صریح بود: «ایالات متحده قاطعانه از اسرائیل حمایت می‌کند.» با این حال، تداوم این اقدامات یک‌جانبه نمی‌تواند راهکاری پایدار برای آینده باشد. اگر اسرائیل واقعاً به‌دنبال ادغام عمیق‌تر در ساختار منطقه‌ای و دستیابی به خاورمیانه‌ای امن‌تر، باثبات‌تر و از نظر اقتصادی شکوفاتر است، ناگزیر باید به مسیر تعامل با همسایگان خود توجهی جدی‌تر نشان دهد.

 

جایزه صلح نوبل ترامپ از ریاض عبور می‌کند؟

تجربه‌های پیشین اسرائیل به‌خوبی نشان می‌دهد که رویکردهای یک‌جانبه، چه در قالب اقدامات نظامی و چه در قالب تصمیمات سیاسی داخلی، به‌ندرت موفق به ایجاد صلحی پایدار شده‌اند. اکنون نیز، در شرایطی که چشم‌انداز هرگونه توافق دوجانبه یا چندجانبه بیش از همیشه تیره و دور از دسترس به‌نظر می‌رسد، امید به راه‌حلی سیاسی کمرنگ شده است.

حضور بنیامین نتانیاهو در رأس یکی از راست‌گراترین دولت‌های تاریخ اسرائیل، فضای سیاسی داخلی این رژیم را در بن‌بستی جدی قرار داده است. در این وضعیت، حتی کوچک‌ترین امتیازدهی به فلسطینی‌ها می‌تواند توازن شکننده ائتلاف حاکم را بر هم بزند و نخست‌وزیر را در معرض خطرات سیاسی و قضایی قرار دهد.

در چنین فضای مبهم و پرتنشی، حرکت احتمالی عربستان سعودی به‌سوی عادی‌سازی روابط با اسرائیل می‌تواند معادلات منطقه را دگرگون کند و شاید مسیری نو به‌سوی صلح در خاورمیانه بگشاید. اما پرسش کلیدی همچنان پابرجاست: آیا محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، در این دوران پر از بی‌ثباتی و تردید، آماده است ریسک این قمار حساس سیاسی را بپذیرد؟

حتی اگر محمد بن سلمان تصمیم بگیرد که مسیر پرریسک عادی‌سازی روابط با اسرائیل را دنبال کند، رسیدن به صلحی واقعی و پایدار که به‌طور عادلانه منافع سه طرف اصلی—اعراب، فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها—را در نظر بگیرد، همچنان مسیری دشوار و پیچیده خواهد بود. در این میان، تمرکز اصلی دولت ترامپ بر اولویت‌های دیگری قرار گرفته است؛ از جمله تلاش برای میانجی‌گری در مناقشه میان روسیه و اوکراین که همچنان در رأس برنامه‌های سیاست خارجی واشنگتن قرار دارد.

با این حال، اگر در مقطعی ترامپ تصمیم بگیرد برای کسب جایزه صلح نوبل وارد میدان شود و پرونده عادی‌سازی روابط عربستان و اسرائیل را به عنوان برگ برنده خود مطرح کند، احتمالاً فشارهایی تازه بر نتانیاهو وارد خواهد شد تا از مواضع سخت‌گیرانه‌اش عقب‌نشینی کند.

اما تا آن زمان، به‌نظر می‌رسد دولت ترامپ با رویکرد یک‌جانبه‌گرایانه اسرائیل مشکلی ندارد—بلکه در مواردی، با آن همسو نیز هست. در چنین فضایی، دولت نتانیاهو با آسودگی بیشتری عمل می‌کند؛ گویی نه نیازی به مصالحه وجود دارد و نه ضرورتی برای تغییر مسیر.

 

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

کلمات کلیدی ۷ اکتبر

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.