در دوران پساحقیقت، با پشت سر گذاشتن الگوی تلوزیون، الگوریتمهای پلتفرمها بهجای «اولین روایت»، پربازدیدترین یا جنجالیترین محتوا را تقویت میکنند که نمونههای زیادی از آن دردسترس است. مثلا توییتهای ترامپ درباره «تقلب انتخاباتی» در ۲۰۲۰، علیرغم بیاساس بودن، بهدلیل درگیری هیجانی به روایت غالب تبدیل شدند. پژوهش سافیانوبل، نشان میدهد موتورهای جستجو با اولویتدهی به محتوای کلیکخبر، واقعیتها را تحریف میکنند.
در دوران جدید، قدرت دیگر صرفاً در نهادهای سیاسی متمرکز نیست، بلکه در میدانهای تولید معنا جریان دارد. رسانهها، شامل رسانههای گروهی و فرد-رسانهها، یکی از عرصههای جدی تولید معنا، و در عین حال، دارای قدرت هستند. رسانهها تلاش میکنند، با روایت خویش، به مخاطبان خود، و زندگی آنان، معنا ببخشند. مخاطبان رسانهها، بسته به اعتماد یا پرستیژ آن رسانه، در مسیر دریافت این معانی قرار میگیرند. سالهاست، عدهای، به ویژه در ایران، معتقد هستند، اگر رسانهای، شامل روزنامه، خبرگزاری، تلوزیون و مواردی از این دست، اگر دارای روایت اول باشند، در همراهسازی مخاطب با خویش، پیروز بودهاند.
شاید در دورانی این حرف درست بوده باشد، اما فراموش نباید کرد که در دوره فعلی، در مقاطع کوتاه، با روند رو به رشد همهجانبه رسانهها، هر حرف درست یا تحلیل صحیح، استمرار زیاد نخواهد داشت. توجه صرف به روایت اول هم به همین معناست. در عصر پساحقیقت، یعنی دورانی که احساسات و روایتها، بر واقعیتهای عینی پیشی میگیرند، مفهوم «روایت اول» در معنای رُتبی، به یک افسانه تبدیل شده است. امروز، روایتهای مسلط نه با «تَقدُّم»، که با «تسلط» روایتها و یا در نگاهی دقیقتر و درستتر، گفتمانها ساخته میشوند. از این رو، گاهی روایتی که نخست مطرح میشود، مورد پذیرش قرار نمیگیرد، اما روایت یا روایتهای پسینی، با استفاده از الگوریتمها و یا به خاطر تعلق به گفتمانها، مورد پذیرش افکارعمومی قرار میگیرند.
تورن استدلال میکند که در جوامع جدید، رسانهها، همتراز جنبشهای اجتماعی، به میدانهای اصلی نبرد برای معنا تبدیل شدهاند. مثلا در بحرانهایی مانند واگیری کووید-۱۹، روایت اولیه علمی، اغلب زیر سایه روایتهای علمی یا شبهعلمی قرار گرفت. چنانچه فوکو نیز تأکید میکند که «حقیقت»، محصول روابط قدرت است، نه الزاماً یک داده عینی. در میدان ارتباطات، به عنوان نمونه، شبکههایی مانند فاکس نیوز یا راشا تودی، با تکرار انتخابگونه اطلاعات، روایتهای غالب میسازند، حتی اگر با واقعیت فاصله داشته باشند.
در دوران پساحقیقت، با پشت سر گذاشتن الگوی تلوزیون، الگوریتمهای پلتفرمها بهجای «اولین روایت»، پربازدیدترین یا جنجالیترین محتوا را تقویت میکنند که نمونههای زیادی از آن دردسترس است. مثلا توییتهای ترامپ درباره «تقلب انتخاباتی» در ۲۰۲۰، علیرغم بیاساس بودن، بهدلیل درگیری هیجانی به روایت غالب تبدیل شدند. پژوهش سافیانوبل، نشان میدهد موتورهای جستجو با اولویتدهی به محتوای کلیکخبر، واقعیتها را تحریف میکنند.
میدانیم که جنبشهای اجتماعی میتوانند گفتمانهای مسلط را به چالش بکشند و همتراز آنها، رسانهها، با فراهم آوری بستر جنبشهای آنلاین، هشتگهایی مانند #MeToo یا #BlackLivesMatter نشان دادند که روایتهای غالب میتوانند از پایین به سمت بالا، بازتعریف شوند. در زمانه موسوسم به پساحقیقت، حتی این مقاومتها نیز در معرض دستکاری الگوریتمی، مثل سایهبان شدن یا حذف محتوا قرار میگیرند.
پس دیگر نمیتوان پذیرفت که «اولین روایت» برای افکارعمومی، تعیینکننده، است. به طور خلاصه، و با نگاهی که تورن مطرح نمود، روایتهای مسلط در هر جامعه، احتمالا محصول سه نیروهستند:
1- نهادهای قدرت(رسانهها، دولتها)؛
2- الگوریتمهای پلتفرمها(یا جنبشهای آنلاین)؛
3- جنبشهای بازاندیشانه.
در ژانویه ۲۰۲۰، ایالات متحده، با حمله هوایی در عراق، سردار قاسم سلیمانی را ترور کرد. این رویداد، بهسرعت به یک میدان نبرد رسانهای تبدیل شد. روایت اولیه آمریکا و اسرائیل: رسانههای غربی مانند CNN و Fox News این عمل را «اقدامی پیشگیرانه برای خنثیسازی تروریسم» عنوان کردند و بر تهدیدات احتمالی سلیمانی تأکید داشتند. در مقابل رسانههای ایرانی این عمل را «ترور دولتی» و «جنایت جنگی» خواندند و بر انتقامجویی مطابق عزت ملی تأکید کردند. در این رویارویی رسانهای و در روزهای بعد، روایت ایران با انتشار تصاویر تشییع پرشکوه سردارایرانی و حمله موشکی به پایگاه آمریکایی عین الاسد، به یک گفتمان مسلط، لااقل در منطقه تبدیل شد، حتی در رسانههای بینالمللی، شاهد تغییر بودیم. الگوریتمهای شبکههای اجتماعی نیز با انتشار گسترده هشتگهایی مانند #HardRevenge، به تقویت این روایت کمک کردند. این مثال نشان میدهد که اولین روایت(با منبع ایالات متحده) لزوماً پیروز میدان نبود، بلکه روایت ایران با ترکیب قدرت رسانهای، هیجان عمومی و الگوریتمهای دیجیتال، تلاش کرد به روایت غالب لااقل در منطقه تبدیل شود. این دقیقاً مصداق نظریه مطرح شده است: سلطه روایتی و گفتمانی، نه تقدم زمانی، تعیینکننده حقیقت مسلط است.
پس از حملات ایالات متحده و اسرائیل به ایران، در ژوئن 2025، در ساعتهای ابتدایی، روایت رسمی و غالب رسانههای غربی، بهویژه CNN وBBC، تلاش میکنند کنترل افکار عمومی جهانی را نیز در دست بگیرند. آنان تأکید دارند این حملات، «دفاع پیشدستانه» و تخریب اهداف نظامی، در برابر «برنامهریزی حمله ایران» بوده است. این روایت، اولین روایتی است که به افکار عمومی جهان عرضه میشود.
اما در کمتر از ۴۸ ساعت، فیلمهایی توسط شهروندان ایرانی در شبکههای اجتماعی منتشر میشود که نشان میدهد اهداف مورد حمله، مراکز درمانی، برقرسانی و حتی مدارس بودهاند. این محتوا که با هشتگهایی مانند #IranUnderAttack و #StopTheWar در توییتر و تیکتاک منتشر میشود، به سرعت بازنشر میشود.
الگوریتمهای پلتفرمها، بهویژه تیکتاک و اینستاگرام، به دلیل جنبههای بصری و هیجانی محتوا، آنها را در اولویت نمایش قرار میدهند و روایت دوم، بهتدریج به روایت غالب بدل میشود. بسیاری از شهروندان در غرب، از جمله هنرمندان و کنشگران حقوق بشر، روایت رسمی رسانهها را به چالش میکشند.
در روز ششم، نشریاتی مانند The Intercept و Al Jazeera English اسناد نشتکردهای را منتشر میکنند که نشان میدهد برنامه حملات مدتها پیش از هر تهدیدی از سوی ایران طراحی شده بوده. روایت «دفاع پیشدستانه» از هم فرو میپاشد. روایت جایگزین، نه از سوی دولتها یا رسانههای سنتی، بلکه توسط کاربران شبکههای اجتماعی، الگوریتمها، و جنبشهای مردمی شکل گرفته است.
این مثال بهخوبی نشان میدهد که در دوره پساحقیقت و با دخالت الگوریتمها و جنبشهای بازاندیشانه، روایت اول حتی در بزرگترین بحرانهای ژئوپلیتیک، قدرت انحصاری خود را از دست داده و روایتهای ثانوی، اگرچه دیرتر عرضه شوند، میتوانند گفتمان غالب را شکل دهند. در نهایت باید توجه کرد که سوال کلیدی امروز این نیست که «چه کسی اول گفت؟»، بلکه این است: «چه کسی توانست روایت را به حقیقت مسلط تبدیل کند؟»
منابع کلیدی:
· Touraine, A. (1977). The Self-Production of Society.
· Noble, S. (2018). Algorithms of Oppression.
· McIntyre, L. (2018). Post-Truth.