حامیان ترامپ به زعم خود او را منجی اقتصاد امریکا می‌دانند، زیرا می‌پندارند او با استفاده بی‌مهابا از برگ‌های برنده امریکا برای اقتصاد کشورش فرصت‌های سودآوری و ثروت‌اندوزی بیشتری به ارمغان می‌آورد، اما نمی‌توانند این واقعیت را درک کنند که افراط در استفاده از این به‌اصطلاح برگ‌های برنده می‌تواند نتیجه عکس به ارمغان بیاورد. اینک امریکای ترامپ با حمله خود به مراکز هسته‌ای تحت پادمان ایران لطمه‌ای بزرگ به نظام حقوقی بین‌المللی زده، و بازنده اصلی تخریب این نظام درنهایت همان قدرت بزرگ آغازگر تهاجم خواهد بود. زیرا در نبود یک نظام حقوقی مقبول عام، این فقط ملت‌های کوچک و مظلوم نیستند که حقوقشان پایمال می‌شود، و کشورهای بزرگ نیز از نبود این نظام صدمه خواهنددید و چه بسا صدمه وارده بر آن‌ها بزرگتر و راهبردی‌تر خواهدبود.

ناصر ذاکری، کارشناس اقتصادی، در یادداشتی که برای جماران ارسال کرده، با نقد حمله اخیر آمریکا به مراکز هسته‌ای ایران، آن را نه‌تنها تجاوزی علیه یک کشور مستقل بلکه ضربه‌ای عمیق به بنیان‌های نظم حقوقی بین‌المللی دانسته که در صورت تکرار، می‌تواند صلح جهانی را با بحرانی جدی مواجه کند. او هشدار می‌دهد که این اقدام، همچون فشار بیش از حد بر مشت پُر از شن، در نهایت موجب فروپاشی اقتدار همان دستی خواهد شد که برای سلطه بیش از حد فشرده شده است.

 

به گزارش جماران، متن کامل این یادداشت بدین شرح است:

 

از یک نظر نظام حقوقی بین‌المللی را می‌توان یک دارایی بزرگ و ارزشمند برای بشر امروز تلقی کرد که در طول بیش از یک قرن گذشته و با استفاده از تجربه زیست تاریخی جوامع بشری در طول هزاران سال شکل گرفته ‌است. همان‌گونه که دیواره مستحکم یک سد با مهار سیلاب‌های عظیم سکونتگاه‌های مردم را از خطر سیل حفظ می‌کند، یا همان‌گونه که یک ساختمان مستحکم مسکونی ساکنان خود را از سرما و گرما یا هجمه حیوانات و حشرات مزاحم ایمن می‌دارد، نظام حقوقی بین‌المللی نیز می‌تواند همچون سپری مستحکم ملت‌های کوچک و بزرگ را در پناه خود به امنیت و آرامش برساند و آنان را از خطراتی که پیشینیان در هزاره‌ها و قرون گذشته هر روز با تمام وجودشان حس می‌کردند، مصون سازد. زیرا ادعای جامعه بشری امروز این است که دوران «توحش» را پشت سر گذاشته، و با شکل‌گیری تمدن جدید، آرامش و ایمنی را برای ملت‌ها و جوامع بشری به ارمغان آورده که دیگر هر روز نگران هجوم قبیله همسایه برای تصرف مراتع و اموال خود نباشند.

 

در هزاره‌های گذشته که چنین جان‌پناهی در دسترس ملت‌های کوچک و بزرگ نبود، تنها اخلاق‌مداری حاکمان و ارزش‌های فرهنگی جامعه قدرتمند می‌توانست سطحی از امنیت و آرامش را به مردم آن دوران عرضه کند. همان‌گونه که کوروش با منشور معروفش که برخاسته از فرهنگ و ارزش‌های ایرانی و شخصیت اخلاقمدار او بود، بر حقوق ملت‌ها و جوامع بشری صحه گذاشت، و اماکن مذهبی آنان را از هر تعرضی مصون اعلام کرد. این در حالی بود که قدرت‌های رقیب ایران ابایی از تحمیل باورهای خود به ملل مغلوب نداشتند.

 

هرچند مطالعاتی از نوع ارزشگذاری این «دارایی» جهانی و اثر مثبت و منفی تحولات سیاسی جهان بر ارزش خالص آن تاکنون مرسوم نبوده، اما این بدان‌معنی نیست که چنین نگاهی به نظام حقوقی بین‌المللی بی‌فایده است. گشوده‌شدن پرونده پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای در دوران جنگ سرد که اتفاقاً کشور ما نیز نقش بارزی در آن داشت، یکی از اتفاقات مثبتی بوده که بی‌تردید بر ارزش دارایی جهانی مورداشاره افزوده‌است. در مقابل گنجاندن حق وتو در مجموعه مقررات سازمان ملل که به ادعای غربیها پیشنهاد استالین رهبر وقت اتحاد شوروی در دوران مذاکرات یالتا بوده، اتفاقی است که خسارتی جدی بر این دارایی وارد ساخته‌است.

 

این دارایی بزرگ جهانی یعنی نظام حقوقی بین‌المللی هرچند از کاستی‌های فراوانی برخوردار است، و گاه به طرز مأیوس‌کننده‌ای ناکارآمدی خود را به نمایش می‌گذارد، اما درواقع نقطه شروعی برای ایجاد و استقرار یک نظام کارآمد و اثربخش است که باید با همت همه مصلحان بشری، روشنفکران آزاداندیش و سیاستمداران بشردوست کاستی‌هایش شناسایی و درمان شوند.

 

خسارتی که حمله اخیر امریکا به سه سایت هسته‌ای ایران وارد کرد، فقط بخش کوچکی از خسارت و هزینه این حمله متجاوزانه بود. بخش عمده این خسارت دراصل به نظام حقوقی بین‌المللی وارد شد، و عملا ناکارآمدی توافق‌نامه‌ها و مقررات بین‌المللی و اصول حاکم بر مناسبات بین کشورها را به تصویر کشید. این رفتار متجاوزانه و غیرقانونی نشان داد که نظام حقوقی بین‌المللی تا چه میزان در مقابل زیاده‌خواهی‌های قدرتمندان ناکارآمد است؛ و همین امر می‌تواند کشورهای کوچک و بزرگ عضو جامعه جهانی را به این باور برساند که سپر دیگری غیر از نظام حقوقی بین‌المللی برای محافظت از حقوق خود نیاز دارند. نتیجه اشاعه چنین باوری می‌تواند برای جامعه بشری و صلح جهانی بسیار فاجعه‌بار باشد. به‌طوری‌که ملاحظه می‌شود، دستآورد رفتار متجاوزانه و غیرمسؤولانه امریکای ترامپ فقط نقض آشکار حقوق ملت ایران نیست، بلکه لطمه‌ای جبران‌ناپذیر به یک دارایی ارزشمند بشری وارد آمده‌است.

 

اما رفتار غیرمسؤولانه دولت امریکا از جنبه دیگری هم قابل‌بررسی است. همان‌گونه که افراط یک حکومت در استفاده از زور در برخورد با مردمش می‌تواند به بی‌ثباتی کشور و کاهش اقتدار حاکمان منجر شود، استفاده یک کشور قدرتمند و مدعی جایگاه ابرقدرتی از ابزار زور علیه کشورهای دیگر و رفتار فراقانونی آن نیز به‌تدریج کشورهای دیگر را ناگزیر از انتخاب شیوه جدید تعامل با او خواهدکرد. درست مشابه وضعیت فردی که تصور می کند با اتکا به قدرت بدنی‌اش می‌تواند توده‌ای شن را در مشتش فشرده و له کند. با این فشار دانه‌های شن‌ فشرده نمی‌شوند و فقط از لابه‌لای انگشتان آن فرد قدرتمند بیرون خواهند ریخت.

 

امریکا در دوران اول زعامت ترامپ چنین وضعیتی را تجربه کرد. خروج یکجانبه امریکا از پیمان‌های جهانی از جمله توافقنامه زیست‌محیطی، و سپس برجام موجب شد این کشور برای اولین بار در نشست شورای امنیت طعم تلخ تنهایی را تجربه کند و حتی متحدان قسم‌خورده او هم حاضر نشدند در تصویب قطعنامه ضدایرانی موردنظر ترامپ با او همراه بشوند. از سوی دیگر فشار امریکای ترامپ به شرکای تجاری خود در سطح جهان که با هدف تحمیل شرایط و کسب امتیاز بیشتر برای طرف امریکایی صورت می‌گیرد، حتی اگر بتواند در کوتاه‌مدت رونقی در اقتصاد امریکا ایجاد بکند، در بلندمدت و حتی در میان‌مدت اثری منفی بر آن خواهدگذاشت. زیرا فقط به‌عنوان یک نمونه کشورهای عضو بریکس نیز ناگزیر تلاش خود برای ایجاد یک نظام ارزی جایگزین نظام موجود را که در شرایط عادی ممکن است بیش از دو دهه به طول بیانجامد، افزایش خواهندداد تا آن را در زمان کوتاه‌تری محقق سازند، و بازنده این وضعیت همان امریکای ترامپ خواهدبود.

 

حامیان ترامپ به زعم خود او را منجی اقتصاد امریکا می‌دانند، زیرا می‌پندارند او با استفاده بی‌مهابا از برگ‌های برنده امریکا برای اقتصاد کشورش فرصت‌های سودآوری و ثروت‌اندوزی بیشتری به ارمغان می‌آورد، اما نمی‌توانند این واقعیت را درک کنند که افراط در استفاده از این به‌اصطلاح برگ‌های برنده می‌تواند نتیجه عکس به ارمغان بیاورد.

 

اینک امریکای ترامپ با حمله خود به مراکز هسته‌ای تحت پادمان ایران لطمه‌ای بزرگ به نظام حقوقی بین‌المللی زده، و بازنده اصلی تخریب این نظام درنهایت همان قدرت بزرگ آغازگر تهاجم خواهد بود. زیرا در نبود یک نظام حقوقی مقبول عام، این فقط ملت‌های کوچک و مظلوم نیستند که حقوقشان پایمال می‌شود، و کشورهای بزرگ نیز از نبود این نظام صدمه خواهنددید و چه بسا صدمه وارده بر آن‌ها بزرگتر و راهبردی‌تر خواهدبود.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.