حجتالاسلام والمسلمین جماعتی رحمهالله علیه، نهفقط برای بیت و همراهان امام که برای همه دوستانش «یک رفیق» بود. نه از آن رفیقهایی که فصلیاند، یک روز هستند و یکعمر نه، نه از آن رفیقهایی که وقتی زندگیات بهار است کنارت هستند و در زمستان زندگی تنهایت میگذارند.
متین، آرام و خندان بود. یکجفت چشم بانگاهی ساده داشت که با مهربانی بهت خیره میشد و برق چشمانش بهتو «آرامش» میداد.
یک رنگ بود و یکرنگی را دوست میداشت.
درست همان روز قبل از مصاحبه، که این عکس را در جماران و دفتر امام میگرفتم، یکرنگی و صداقت دوست دیرینش سید احمد خمینی را پیش کشید و گفت:
حاج احمدآقا همیشه میفرمود: «یک رنگ باشید که فرش از هزار رنگی زیر پاست».
از عشقش به امام خمینی گفت که مثل نقاشی، رنگهای متنوع و زیبایی دارد با این تفاوت که نقاشی را میتوان پاک کرد اما عشق را هرگز..!
قسمتی از داستان زندگیام را از مرحوم آیتالله بجنوردی شنیده بود به همینخاطر میگفت: بهزندگی امام و یاران امام در دوران سخت نهضت فکر کن!
تا بوده همین بوده، نباید دلسرد و ناامید شد، جا زد و کنار کشید!
باید قوی بود و از سختترین ضربهها پله ساخت و بالاتر و بالاتر رفت!
میگفت: باید مثل حاجآقا (سید حسن خمینی) روی تمام بیمهریها چشم بست و از بیانصافیها درس انصاف گرفت.
آری، حجتالاسلام والمسلمین جماعتی رحمهالله علیه، نهفقط برای بیت و همراهان امام که برای همه دوستانش «یک رفیق» بود.
نه از آن رفیقهایی که فصلیاند، یک روز هستند و یکعمر نه، نه از آن رفیقهایی که وقتی زندگیات بهار است کنارت هستند و در زمستان زندگی تنهایت میگذارند.
از رفیقهایی که اگر از آسمان سنگ هم ببارد چتر هستند، رفیقهایی که بودنشان همیشگی است حتی اگر بعضی از روزها تو همان آدم همیشگی نباشی!
رفیقهایی که تو را بلدند و کنارشان خودت هستی، با تمام خوبیها و بدیهایت.
عماد آقای عزیز!
الان ۴۰ روز است که تو سختترین و تلخترین کار دنیا یعنی از دست دادن زیباترین بهانه زندگی، پاکترین شعر عاشقانه، بهترین معنای دوست داشتن و در یککلام شاه بیت غزل زندگیات «پدر» را تجربه میکنی!
از خدای بزرگ همچنان برای آن مرد پاک سیرت، آرامش ابدی و برای شما و خانواده محترم صبر و اجر میطلبم.