دیوان شعر امام خمینی
غم یار
- باده، از پیمانهی دلدار، هشیاری ندارد
- بیخودی، از نوش این پیمانه، بیداری ندارد
- چشم بیمار، تو هر کس را به بیماری کشاند
- تا ابد این عاشق بیمار، بیماری ندارد
- عاشق، از هر چیز جر دلدار، دل برکنده، خامش
- چونکه با خود جز حدیث عشق، گفتاری ندارد
- با که بتوان گفت از شیرینی درد غم یار؟
- جز غم دلدار، عاشقپیشه، غمخواری ندارد
- بر سر بالین بیمار رخت، روزی گذر کن!
- بین که جز عشق تو، بر بالین پرستاری ندارد
- لطف کن ای دوست! از رخ پرده بگشا، ناز کم کن!
- دل تمنایی ز دلبر غیر دیداری ندارد.
اسفند 1365