چرا امام حضرت صدیقه طاهره(س) را ظهور حقیقت لیلة القدر محسوب می کنند؟

یکی از معانی «لیلة القدر»؛ حقیقت وجود انسان کامل است که وجود ختمی مرتبت مصداق اکمل و اهل بیت آن حضرت - از جمله فاطمه زهرا سلام الله علیها- مصادیق کامل آن هستند.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: یکی از اسرار وجودی فاطمه زهرا علیها سلام ظهور حقیقت لیلة القدر است. امام خمینی رحمت الله علیه ضمن بحثی عرفانی درباره لیلة القدر و اینکه حقیقت لیلة القدر، ائمه معصومین علیهم السلام هستند، می فرماید:

و دلالت بر آنچه احتمال دادیم از حقیقت لیلة القدر می کند، حدیث شریف طولانی که در تفسیر برهان از کافی شریف نقل فرموده و در آن حدیث است که نصرانی گفت به حضرت موسی بن جعفر که تفسیر باطن حم* والکتاب المبین* إنا أنزلناه فی لیلة مبارکة إنا کنا منذرین* فیها یفرق کل أمر حکیم چیست؟ فرمود: اما «حم» محمد صلی الله علیه و آله است و اما «کتاب مبین» امیر المومنین علی است و اما «اللیلة» فاطمه علیها سلام است.

مساله «لیلة القدر» بودن فاطمه زهرا در شمار معارف ناب اهل بیت است. در روایت دیگری از امام صادق در تفسیر سوره قدر چنین آمده است: 

انا انزلناه فی لیلة القدر مراد از «قدر» الله و مراد از «لیلة» فاطمه است پس اگر کسی فاطمه را آنگونه که سزاوار است بشناسد در حقیقت لیلة القدر را درک کرده است. علت نامگذاری آن حضرت به فاطمه این است که مردم از معرفت کامل فاطمه بی نصیب هستند، و ما ادراک ما لیلة القدر* لیلة القدر خیر من الف شهر؛ چه چیز تو را آگاه کرد که لیلة القدر چیست؟ لیلة القدر بهتر از از هزار ماه است؛ یعنی شب قدر بهتر از هزار مومن است؛ زیرا فاطمه مادر مومنان است.

بنابر این فاطمه زهرا ظهوری از حقیقت لیلة القدر است؛ حال این پرسش مطرح است که لیلة القدر چیست و چگونه فاطمه زهرا ظهور حقیقت لیلة القدر محسوب می شود؟

پاسخ این پرسش با رویکرد عرفانی در دو محور زیر دنبال می شود: 

الف: سیر در قوس نزولی موجب مقید و محدود شدن وجود می شوند اما در قوس صعود که سیر از تاریکی عالم طبیعت و ناسوت به سوی باطن و ملکوت هستی است در واقع خروج از ظلمت به سوی نور است.

به همین جهت از سیر در قوس نزول به لیالی و شب ها یاد می شود؛ زیرا «لیل» کنایه از حد و قید است. اما در قوس صعود چون وجود بر اثر سیر حبّی پیوسته در حال خروج از حدود ظلمانی به سوی نور و روشنایی است، از آن به «ایام» و روزها تعبیر می شود.

از آنجا که انسان کامل «کون جامع» است لذا هم لیلة القدر و هم «یوم الله» خوانده می شود. این بیان بلند عرفانی در کلام نغز یکی از بزرگان اهل عرفان چنین بازگو شده است:

نزول اندر قیود است و حدود است                        صعود اندر ظهور است و شهود است

خروج صاعد از ظلمت به نور است                       که یوم است و همیشه در ظهور است

چو صاعد دم به دم اندر خروج است                   پس او ایام در حال عروج است 

چو عکس صاعد آمد سیر نازل                            لیالی خوانیش اندر منازل 

شب اینجا نمودی از حدود است                        بسی شب ها که در طول وجود است

چنان که روز رمزی از ظهور است                      ظهور است هر کجا مصباح نور است

شب قدر اندر این نشئه نمودی                          بود از لیلة القدر صعودی 

چو ظل روز اینجا روزها راست                        که یوم الله یوم القدر اینجاست

مر انسانی که باشد کون جامع                         شب قدر است و یوم الله واقع

امام خمینی با اشاره به مبانی ژرف عرفانی، حقایق بلندی عنوان کرده و این نکته را مطرح کرده اند که برای هر رقیقه، حقیقتی است و هر صورت ملکی، باطنی ملکوتی و غیبی دارد. اهل معرفت می گویند، مراتب نزول وجود به اعتبار احتجاب و پنهان بودن شمس حقیقت در افق تعینات «لیالی» است؛ و مراتب صعود به اعتبار خروج شمس حقیقت از آفاق تعینات «ایام» نامیده می شود.

به اعتبار دیگر، قوس نزول را «لیلة القدر محمدی» و قوس صعود را «یوم القیامه احمدی» نامیده اند زیرا این دو قوس پرتو نور فیض منبسط است که آن را «حقیقت محمدیه» گویند و تمام تعینات، جلوه ای از تعین اولی، یعنی اسم اعظم و آن حقیقت بی کران است.

بنابراین از منظر وحدت، تمام نشئه و جهان هستی یک شب و روز است که از آن به «لیلة القدر محمدی» و «یوم القیامه احمدی» تعبیر می شود و کسی که متحقق به این حقیقت باشد همیشه در «لیلة القدر» و «یوم القیامه» خواهد بود.

اما اگر از منظر کثرت به عالم نگاه شود، عالم هستی «لیالی» و «ایام» متعددی دارد که بعضی از آن «لیالی»، لیله القدر است. به عبارت دیگر در بین همه لیالی، بنیه احمدی و تعین محمدی صلی الله علیه و آله و سلم که در آن نور حقیقت به جمیع اسما و صفات و با کمال نورانیت و تمام حقیقت، در افق آن غروب کرده است، «لیلة القدر» یا «یوم القیامه» است؛ بر خلاف دیگر «لیالی» و «ایام» که مقید هستند. به همین جهت نزول قران بر قلب مظهر و بنیه شریف ختمی مرتبت، درواقع نزول در «لیلة القدر» است زیرا وجود آن حضرت، حقیقت «لیلة القدر» است.

بنا بر این یکی از معانی «لیلة القدر»؛ حقیقت وجود انسان کامل است که وجود ختمی مرتبت مصداق اکمل و اهل بیت آن حضرت - از جمله فاطمه زهرا سلام الله علیها- مصادیق کامل آن هستند.

ب: در برخی آثار عرفانی آمده است: 

لیلةالقدر دارای مراتبی است؛ از آنجا که منازل سیر حبّی وجود در قوس نزول به لیل و لیالی تعبیر می شود و در قوس صعود به یوم و ایام یاد می شود لذا عصمت الله الکبری حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها همان گونه که لیلة القدر است، یوم الله نیز هست و به دلیل آنکه انسان کامل در عصر محمدی ظرف حقایق قرانی، بلکه قران ناطق است، پس می توان گفت یازده قران ناطق در لیلة القدر مبارک حضرت فاطمه زهرا فرود آمده اند و به همین جهت آن حضرت «ام الائمه» و «کوثر» خوانده می شود. 

بنا بر این اطلاق «لیلةالقدر» بر انسان کامل از جمله حضرت زهرا علیها السلام نظیر اطلاق قلب بر نفس ناطقه انسان و نیز عضو صنوبری شکل در طرف چپ سینه است با اینکه حقیقت قلب همان روح مجرد و مرتبه نفس ناطقه انسان است ولی به جهت ارتباط روح با آن عضو صنوبری شکل، آن را نیز «قلب» می گویند.

در کاربرد کلمه «لیلة القدر» بلکه اصل محتوای آن نیز مطلب چنین است؛ یعنی همان طور که مقداری از امتداد مخصوص سایه زمین «لیلة القدر» زمانی خوانده شده است، جان و قلب انسان کامل نیز «لیلة القدر» است بلکه می توان گفت: «لیلة القدر» زمانی، جلوه و نمودی از «لیلةالقدر» حقیقی، یعنی قلب انسان کامل است.

از این رو امام خمینی با طرح حرکت حبّی وجودی، سیر تکامل وجودی حضرت فاطمه زهرا را تا به مقام فنای الهی اینگونه بازگو کرده اند: 

این صورت طبیعی، نازل ترین مرتبه انسان است...، لکن از همین مرتبه نازل حرکت به سوی کمال است، انسان موجود متحرک است از مرتبه طبیعت تا مرتبه غیب تا فنا در الوهیت. برای صدیقه طاهره این مسائل، این معانی حاصل است؛ از مرتبه طبیعت شروع کرده است، حرکت کرده است، حرکت معنوی با قدرت الهی، با دست غیبی، با تربیت رسول الله -صلی الله علیه و آله و سلم - مراحل را طی کرده است تا رسیده است به مرتبه ای که دست همه از او کوتاه است.

همچنین در بیانی بسیار عمیق و دقیق، سوره مبارکه قدر را نسبت پیامبر و اهل بیت علیهم السلام دانسته و گفته است: 

از بیانات عرفانیه و مکاشفات ایمانیه که به دستگیری اولیای عظام علیهم السلام بر قلب منیر اهل معرفت ظاهر شد، معلوم شود که چنانچه سوره مبارکه توحید، نسبت ذات مقدس حق جل و علاست ،سوره شریفه قدر، نسبت اهل بیت عظام علیهم السلام است.

کلام عمیق حضرت امام، چنانکه خود نیز اشاره کرده اند، بر اساس حدیث نورانی امام صادق علیه السلام است که فرمود: در شب معراج وقتی خداوند خواست نماز را به حضرت بیاموزد، خطاب به او فرمود: 

«اقرا یا محمد نسبة ربک تبارک و تعالی:«الله احد، الله صمد...» و هذا فی الرکعة الاولی؛ ثم اوحی الله -عز و جل- الیه: اقرا، به «الحمدلله» فقرأها مثل قرأ اولا؛ ثم اوحی الله؛ اقرأ: «انا انزلناه» فانها نسبتک و نسبة اهل بیتک الی یوم القیامة» خداوند به پیامبر اکرم فرمود: در رکعت اول نماز بعد از سوره حمد، سوره مبارکه توحید را که نسبت و اوصاف الهی و توحید در آن بیان شده بخواند و در رکعت دوم پس از حمد، سوره قدر را بخواند که تا روز قیامت نسبت تو و نسبت اهل بیت تو است.

حال باید دید منظور از این نسبت چیست؟

گفته شده منظور این است که سوره قدر بیانگر شرف و کرامت پیامبر و اهل بیت او است: یا مقصود این است که سوره قدر شامل نسبت پیامبر و اهل بیت به مردم، و بیانگر نیاز مردم به پیامبر و اهل بیت است؛ زیرا در شب قدر روح به همراه فرشتگان دیگر، اموری را که مردم به آنها احتیاج دارند، بر پیامبر و اهل بیت او نازل می کنند.

ولی به نظر می رسد در حدیث یادشده، نسبت به حقیقتی فراتر از آنچه بیان شد اشاره دارد؛ ممکن است مراد این باشد که در سوره توحید، احدیت، صمدیت و کفو نداشتن حق تعالی بیان شده است. اما در سوره مبارکه قدر چند موضوع مطرح می شود: اول اینکه یکی از ویژگی های وجودی انسان کامل این است که قران به حضور او فرود آمده است. 

دوم اینکه از روایات اهل بیت علیهم السلام به دست می آید که نزول روح و فرشتگان در شب قدر، برنامه ای مستمر است. به عنوان نمونه امام صادق علیه السلام فرمود: 

«یا معشر الشیعه، خاصموا بسورة «انا انزلناه» تفجلوا؛ فوالله انها لحجة الله تعالی علی الخلق بعد رسول الله و انها لسیدة دینکم» ای پیروان اهل بیت با سوره مبارکه «انا انزلناه» باید با مخالفان خود استدلال کنید تا پیروز شوید؛ به خدا سوگند که آن سوره پس از پیامبر حجت خداوند است بر مردم، و آن سوره سرور دین شماست.

از این سوره مبارکه استفاده می شود که نزول روح و فرشته ها در شب قدر، پس از پیامبر نیز ادامه دارد؛ از این رو باید از مخالفان سوال شود که اگر امام معصوم نباشد، فرشته ها به حضور چه کسی می آیند؟

سوم اینکه طبق آنچه در آثار عرفانی امام خمینی آمده، انسان کامل حقیقت و باطن لیلةالقدر است؛ حضرت امام می فرماید: 

حقیقت لیلة القدر... از مراتب وجود و تعینات غیب و شهود به اعتبار احتجاب شمس حقیقت در افق آنها، «لیل» تعبیر شود؛ و بنا بر آن «لیلةالقدر» لیله ایست که حق تعالی به حسب جمیع شئون واحدیت جمع اسما و صفات که حقیقت اسم اعظم است، در آن محتجب باشد؛ و آن، تعین و بنیه ولی کامل است که در زمان رسول خدا، آن سرور، پس از آن ائمه هدی واحدا بعد واحد می باشند.

کلام امام خمینی مبتنی بر این مبنای عرفانی است که:

بر بنیه محمدی در حالی که پس از شهود ذاتی در مقام قلب مستور است، «لیلة القدر» اطلاق می شود و فرود آمدن حقایق تنها در آن بنیه و در همان حالت ممکن است.

و مراد از «قدر» عظمت و شرف آن حضرت است؛ زیرا قدر او ظاهر نمی گردد و شناخته نمی شود؛ چنان که حق تعالی شناخته نمی شود مگر از طریق او. بر اساس این استعاره هر نوعی از انواع موجودات به منزله «ماه=شهر» است؛ چون هر ماه مشتمل بر روزها و شب هایی است، مثل آنکه نوع مشتمل بر اشخاص است و هر سال به منزله جنس است زیرا مشتمل بر ماه های متعددی است مثل آنکه جنس مشتمل بر انواع است.

و مراد از واژه «الف» در آیه، عدد کاملی است که هیچ کثرتی بالاتر از آن نیست و همه اعداد کثیره و اضافه بر او پدید می آیند؛ لذا عدد «الف-هزار» کنایه از «کلّ» و همه موجودات است.

در نتیجه مراد آیه مبارکه این است که این شخص، یعنی انسان کامل به تنهایی بهتر از همه انواع موجودات است.

بنا بر این فراز و ما ادراک ما لیلةالقدر ممکن است ناظر به صعوبت شناخت انسان کامل باشد.

 

 

برشی از کتاب سیمای اهل بیت علیهم السلام در عرفان امام خمینی رحمة الله علیه؛ ص 362-369؛ ناشر: چاپ و نشر عروج؛ چاپ اول (1387)

دیدگاه تان را بنویسید