«بانو دباغ» اسوه‌ای برای همه زنان انقلاب اسلامی

امروز هفتمین روز ارتحال یکی از انقلابی‌ترین بانوان ایران زمین است؛ شخصیتی که از وفادارترین یاران امام و رهبری بود و تا پایان عمر به این وفاداری افتخار کرد.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس، «بانوی مبارز و انقلابیِ خستگی ناپذیر»، «بانوی بااخلاص، شجاع و فداکار.» اینها تعابیر رهبر مجاهد انقلاب در پیام تسلیت معظم له به مناسبت ارتحال بانویی مجاهد و آزاده است؛ بانو مرضیه حدیدچی دباغ که در دوران مبارزات علیه رژیم ستمشاهی به نام خواهر طاهره، خواهر زینت و خواهر دباغ هم خوانده می شد. و امروز، هفتمین روز درگذشت این بانوی انقلابی است؛ شخصیتی که در ۲۱ خرداد ماه سال ۱۳۱۸ در همدان به دنیا آمد و در ۲۷ آبان ماه سال ۱۳۹۵ در تهران و در بیمارستان خاتم الانبیاء (ص) به دیدار حق شتافت. 

مرضیه دباغ از همان روزهای نخست نهضت انقلابی امام و در حالیکه در اوان دوران جوانی بود، به جرگه شاگردان آیت‌الله سعیدی پیوست و اندیشه‌های انقلابی در او نضج گرفت. پس از آن بود که وی برای تبلیغ اندیشه های والای امام به تکثیر و توزیع اعلامیه ها و نوارهای معظم له اقدام می کرد و عملا به مبارزات وارد شد. مبارزات ادامه یافت و همین سبب شد تا وی دستگیر و زندانی شود. او در زندان و به همراه دختر نوجوانش، رضوانه، شدیدترین شکنجه ها را تحمل می کردند. بخشی از خاطرات این بانوی فداکار، به همین روزها اشاره دارد:

«من و رضوانه شدیدترین شکنجه ها و توهین‌ها را به جان می خریدیم و این در حالی بود که ماموران پس از چندی، رضوانه را با خود بردند و من در فراق او فریاد می کشیدم. در همین لحظات بود که نوای تلاوت آیه شریفه "وَ استعینوا بِالصّبر و الصّلاه و اِنّها لکبیره الّا علی الخاشعین" توسط آیت الله ربانی شیرازی از سلولهای مجاور در زندان، به من آرامش می داد...» بانو دباغ چندی بعد از زندان آزاد شد؛ اما شدت شکنجه‌ها، وی را مجبور کرد تا برای ادامه حیات و زنده ماندن، به عمل جراحی تن دهد. مبارزات و دستگیری‌ها و زندان رفتن‌ها و شکنجه‌ها ادامه یافت و این بار، خواهر دباغ از فرصت رها شدن از زندان استفاده کرد و با کمک برخی از انقلابیون و از جمله حجت الاسلام محمد منتظری - که بعدها به درجه رفیع شهادت نائل آمد - به خارج از کشور گریخت. 

او در خارج از کشور حتی برای مدتی مجبور شد تا برای امرار معاش به کارگری و نظافت در یک هتل مشغول شود. مبارزات ادامه داشت و خواهر طاهره از این کشور به آن کشور می‌رفت و ضمن فراگیری آموزش‌های رزمی و چریکی، اعلامیه‌ها و بیانیه‌های امام را در کشورهای اسلامی توزیع می‌کرد. رفتن امام به پاریس باعش شد تا خواهر زینت هم به نوفل لوشاتو برود و ضمن معرفی خود و سوابقش، به انجام وظیفه در بیت امام مشغول شود. و این هم یکی دیگر از خاطرات جالب این بانوی شجاع از روزهای بازگشت امام امت به وطن: «هنوز امام خمینی به ایران نیامده بودند که بحث بستن فرودگاه‌ها پیش آمد. یک هفته پیش از پرواز امام به ایران، ایشان فرمودند بروید افرادی را که در اینجا کار می کنند، جمع کنید.

همه در اتاقی که حضرت امام معمولا در آنجا مصاحبه می کردند، جمع شدند. امام در آن شب فرمودند: من بیعتم را از دوش همه شما برداشتم. هر کدام از هر کشوری آمده اید یا هر کجا ساکن بوده اید و کار می‌کردید، برگردید به کشورها و شهرهای خودتان و به زندگیتان بپردازید. من با احمد به ایران می روم. اگر اتفاقی نیفتاد، شما بعد بیایید. امام که این را فرمودند، همه به یکباره گریستند و هر کسی چیزی می گفت و هر کدام با زبان حال خودشان چیزی می‌گفتند. برخی می‌گفتند اگر هزاران جان داشته باشیم در راه شما و آرمان انقلاب فدا خواهیم کرد.

من همانطور که آن کنار ایستاده بودم فرمایش حضرت اباعبدالله (ع) در شب عاشورا به یادم آمد و به یاد مظلومیت امام حسین (ع) و یاران و اصحاب ایشان افتادم. آن شب همه یاران امام جز یک نفر، بیعت خود را تجدید کردند و اعلام کردند که همراه ایشان خواهند ماند و این در حالی بود که خطرات زیادی امام را برای بازگشت به ایران تهدید می‌کرد. از یک طرف ممکن بود آمریکایی‌ها هواپیمای امام را در هوا مورد حمله قرار دهند یا خود فرانسوی‌ها که هواپیما را در اختیار امام می گذارند، هواپیما را به عنوان این که دزدیده یا ربوده شده، به اسرائیل ببرند و در اختیار دشمن بگذارند یا این که وقتی هواپیما وارد فرودگاه مهرآباد می شود، در دام تله ای گرفتار آید و همه از میان بروند؛ ولی در چهره های آنها می دیدم که هیچکس چنین احساسی نداشت. 

پس از آن بود که حضرت امام در آنجا و البته در مقاطع دیگر انقلاب به این نکته اشاره فرمودند که مردم ما بهتر از مردم همه زمانها و از جمله زمان پیامبر اکرم(ص) هستند.» اینچنین بود که مرضیه حدیدچی به ایران بازگشت و از همان روزهای نخست پیروزی انقلاب در صحنه بود و مسئولیت‌هایی را بر عهده گرفت. مبارزه با ضدّ انقلاب و به دنبال آن، آغاز دفاع مقدس وی را به سپاه منطقه غرب کشور کشاند و فرماندهی سپاه همدان را بر عهده گرفت. وی پس از پایان هشت سال دفاع مقدس هم در مسئولیت‌هایی مانند نمایندگی مردم در سه دوره مجلس شورای اسلامی، بسیج خواهران کشور و قائم مقامی جمعیت زنان انقلاب اسلامی به انجام وظیفه پرداخت و همزمان و با توجه به تحصیلات حوزوی و دانشگاهی اش، در حوزه و دانشگاه هم تدریس می کرد. و اما یکی از ماموریتهای ویژه ای که به مرضیه دباغ سپرده شد، اعزام وی به همراه هیئتی برای ابلاغ پیام روحانی حضرت امام(ره) خطاب به گورباچف است؛ هیئتی که به ریاست آیت الله جوادی آملی به شوروی اعزام شد. 

درباره این ماموریت باید گفت که معمار و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران با هوشمندی و درایت کامل، وی را به عنوان بانویی انقلابی و فداکار در هیئت اعزامی ابلاغ پیام جای دادند تا نشان دهند که بانوان ایران زمین هم، همپای مردان و همیشه، در صحنه انقلاب و جمهوری اسلامی حاضر بوده و هستند و جانفشانی و فداکاری کرده و می کنند. اینگونه است که خاطرات شفاهی و مکتوب وی که برخی از آنها در دو کتاب «همراه با خورشید» و «زنی از تبار الوند» و همچنین برخی تولیدات مستند تصویری منعکس شده است؛ خواندنی و خاطره انگیز است. او در حالی هفته گذشته و پس از ۷۷ سال زندگی مجاهدانه و فداکارانه، جان به جان آفرین تسلیم کرد که آثار شکنجه های او، رضوانه اش و همچنین برخی دیگر از اعضای خانواده وی، هنوز تازگی دارد و زنده است؛ آثاری که تا ابد بر تارک تاریخ ایثار و حماسه طنین می افکند و روشنی بخش راه انقلابیون و پویندگان راه حق خواهد بود. روحش شاد و یادش گرامی. 

دیدگاه تان را بنویسید