محمد هاشمی که در روزهای جنگ، برادرش آیت الله هاشمی رفسنجانی فرماندهی جنگ را عهده دار بود خودش هم ریاست صداوسیما را داشت و در خط مقدم تبلیغات حضور داشت. در روزهایی که تعداد کانال های تلویزیون از دو تجاوز نکرد و نیمی از شبانه روز هم برنامه ای را پخش نمی کرد. محمد هاشمی از محدودیت های آن روزها می گوید و البته منتقدان رنگارنگی که گله از آنها بارها او را به جماران و خدمت امام رساند تا کسب تکلیف کند.
در یکی از غروبهای آخرین روزهای تابستان در مرکز جامع سرطان به دیدن محمد هاشمی رفتیم تا پای صحبتهایش از دوران جنگ بنشینیم، اما نه خاطراتی از خط مقدم جبههها و ناگفتههایی از عملیاتهایی که این روزها شاید بیش از گذشته هم به آن پرداخته میشود بلکه از خط مقدم تنها دستگاه رسانهای نظام جمهوری اسلامی در آن دوران. محمد هاشمی که در روزهای جنگ، برادرش آیتالله هاشمی رفسنجانی فرماندهی جنگ را عهدهدار بود خودش هم ریاست صداوسیما را داشت و در خط مقدم تبلیغات حضور داشت. در روزهایی که تعداد کانالهای تلویزیون از دو تجاوز نکرد و نیمی از شبانه روز هم برنامهای را پخش نمیکرد. محمد هاشمی از محدودیتهای آن روزها میگوید و البته منتقدان رنگارنگی که گله از آنها بارها او را به جماران و خدمت امام رساند تا کسب تکلیف کند.
به گزارش جماران، وقتی پای صحبتهای محمد هاشمی بنشینی متوجه میشوی که تنها برادرش نیست که از امام خاطرات شنیدنی دارد بلکه او هم در مقام رییس صداوسیما مراوداتی با امام داشته است که خاطراتی شنیدنی را برای مخاطبان رقم خواهد زد؛ از مساله حضور زنان بیحجاب در سریالها تا پیام مهمی که به خواست امام توسط یک زن در تلویزیون ملی ایران قرائت شد. محمد هاشمی معتقد است دستگاه صداوسیما در آن زمان به خوبی در خدمت جنگ و دفاع مقدس قرار گرفت و بارها جبهههای جنگ را از کمبود نیرو نجات داده است، او بدون هیچ ابایی میگوید صداوسیما جوانان را ترغیب میکرد تا به جبهه بروند و این کار به خواست سازمانهای نظامی انجام میشد.
گفتوگو با محمد هاشمی از ناگفتههای صداوسیما در دوران جنگ را در ادامه بخوانید.
سوالات زیادی درمورد نوع عملکرد و مدیریت صداوسیما در مورد جنگ وجود دارد اما یکی از مهمترین مواردی که بسیار از آن سخن گفته میشود در مورد نقش صداوسیما و خدماتی است که در دوران جنگ ارایه کرده است. به عنوان مثال بسیاری میگویند صداوسیما مهمترین نقشاش تشویق و ترغیب مردم برای رفتن به جبههها بود. شما به عنوان کسی که در آن دوران مدیریت صداوسیما را عهدهدار بودید چقدر این حرف را درست میدانید و اینکه آیا در صداوسیما گروه یا کارگروهی با عنوان جنگ وجود داشت که برنامههای صداوسیما را جهت دهی کند؟
ابتدا باید یک موضوع را به طور صریح روشن کنم. بسیاری برای آن روزها عنوان جنگ را به کار میبردند اما واقعیت این است که ما در آن زمان این عنوان را به کار نمیبردیم و بهطور کلی نگاهمان به این مقوله چیز دیگری بود. همانطور که همه میدانند و سازمان ملل همان زمان طی قطعنامهای صدام را به عنوان آغازگر جنگ اعلام کرد. بنابراین از نگاه ما این یک دفاع بود نه جنگ. ما هرگز به دنبال جنگ نبودیم، در واقع این جنگ به ما تحمیل شد و ما تنها دفاع کردیم و آنچه در رادیو و تلویزیون اتفاق میافتاد حول محور دفاع بود نه جنگ. طبیعی بود که در آن هشت سال مسائل جنگ و دفاع از کشور نهتنها در صداوسیما که در کل کشور در اولویت قرار داشت و برای کل نهادها و سازمانها مساله اول وضعیت جنگ بود. بر همین اساس طبیعی بود که ما گروهی به عنوان گروه جنگ یا جهاد در صداوسیما داشته باشیم که مسوول برنامهریزی برای اینگونه برنامهها باشد اما اینگونه نبود که برنامههای مرتبط با جنگ و دفاع مقدس تنها خروجی این گروه باشد. در آن دوران تمام برنامهها نیمنگاهی به این موضوع داشتند و به نحوی به مساله جنگ و ضرورت دفاع از کشور اشاره میشد. اینکه میگویند ما
جوانها را برای شرکت در جبههها ترغیب میکردیم هم درست است. در آن زمان سرودها و برنامههایی ساخته میشد تا مردم و بسیاری از جوانان را نسبت به شرکت در جنگ و دفاع از کشور ترغیب میکردیم.
این ترغیب و تشویق جوانان برای شرکت در جنگ و دفاع از کشور چگونه انجام میشد؟ مثلا صداوسیما در کنداکتور برنامهها یک زمان مشخصی را به این موضوع اختصاص میداد یا اینکه این برنامهریزی که چه زمانی اینگونه برنامهها پخش شود از جاهای دیگری برای صداوسیما انجام میشد؟
معمولا اینگونه بود که سازمانهای نظامی اعلام میکردند به نیرو نیاز دارند اما در برنامهسازیها دخالتی نداشتند. وقتی کمبود نیرو بود ما برنامههای ویژهای را تدارک میدیدیم؛ از سرودهای ویژه گرفته تا پخش صحبتهای امام و مسوولان در لابهلای برنامهها ی پر بیننده پخش میشد تا جوانان را برای حضور در جبههها و دفاع از کشور تشویق کنیم. این شیوهای بود که بسیار رایج بود.
چقدر این شیوه موثر بود؟ یعنی تحقیق یا آماری وجود دارد که نشانگر این موضوع باشد در آن زمان پخش چنین برنامههای ویژهای در دوران کمبود نیرو توانسته کارساز باشد و به کمک نیروهای نظامی برود؟
بله، این شیوه بسیار موثر بود. بارها پیش آمده بود که وقتی سازمانهای نظامی به ما اعلام میکردند که کمبود نیرو دارند و ما شروع به پخش برنامههای ویژه میکردیم. دو سه روز بعد دوباره به ما اعلام میکردند که برنامههای ویژه خود را قطع کنید زیرا ظرفیت نیروهایشان تکمیل میشد و دیگر گنجایش و ظرفیت پذیرش نیرو را نداشتند و میگفتند که به حد اشباع رسیدهاند. این خودش بهترین سند برای این است که تاثیرگذاری برنامههای تلویزیون را به اثبات رساند.
شما به عنوان رییس سازمان صداوسیما از عملیاتها باخبر بودید؟ به این معنا که قبل از عملیاتها ماموریت پخش برنامههای ویژهای را داشته باشید؟
نه. من هرگز از زمان هیچ عملیاتی مطلع نبودم. اینکه بگوییم فلان روز در فلان ساعت در فلان نقطه از مرز قرار است چه نوع عملیاتی انجام شود، اینگونه نبود. در آن زمان ما دو شورا در کشور داشتیم ؛ یکی شورای تبلیغات جنگ و دیگری شورای عالی برای تدارکات و پشتیبانی جنگ بود. من به عنوان رییس سازمان صداوسیما عضو هر دو شورا بودم. این شوراها متشکل از نخستوزیر، فرماندهان نظامی، برخی وزرای کابینه و رییسجمهور بود که در آنجا مسائل گوناگون در این زمینهها به بحث گذاشته میشد و تصمیمگیری میشد تا بر محوری که در آن زمان اولویت داشت کار تبلیغی انجام شود. اما اینکه بگوییم در آن جلسات یا جلسات مشابه به من گفته شود که فلان عملیات در پیش است، هرگز درست نبوده و اتفاق نیفتاده. تنها فرماندهان عالی و مسوولان عالیرتبه کشور در جریان چنین رویدادهایی بودند.
شما به این موضع اشاره کردید که در همه برنامههای صداوسیما بحث دفاع و لزوم دفاع از کشور را لحاظ میکردید. آیا برای محقق شدن این موضوع در برنامههای صداوسیما یک مدیریت واحد وجود داشت یا اینکه هر گروهی برای خودش برنامهریزیهایی داشت؟ راحتتر اگر بخواهیم بگوییم آیا این برنامهریزیها از یک مدیریت واحد به همه بخشهای صداوسیما دیکته میشد یا اینکه هر بخش و هر گروه خودش برای برنامهها جنگ برنامهریزی میکرد؟
در آن زمان ما در صداوسیما شوراهای مختلف داشتیم؛ از شورای جنگ تا شورای عالی برنامهریزی و افرادی از شوراهای صداوسیما در چند شورایی که در مورد جنگ وجود داشت عضویت داشتند. من وقتی میگویم بحث دفاع در همه برنامهها لحاظ میشد به این معنا نبود که در همه برنامهها مستقیما به موضوع جنگ پرداخته میشد. در هر صورت ما برنامههایی هم در صداوسیما داشتیم برای سرگرمی. تفریح مردم بود. مثل سریال سربداران یا سایه و همسایه. اما شیوه به اینگونه بود که قبل یا بعد از این سریالها که بسیار پربیننده بودند از سرودهایی که در رابطه با جبهه و دفاع از کشور بود برای پخش استفاده میشد. پخش همین دو سه دقیقه سرود میتوانست فضای برنامه را تحت تاثیر خود قرار دهد.
ریاست شورای جنگی که در صداوسیما قرار داشت با چه کسی بود؟
در واقع ریاست شورای جنگ صداوسیما به عهده معاونت سیاسی خود صداوسیما بود که در آن زمان اگر اشتباه نکنم آقای دکتر زورق این سمت را عهدهدار بودند.
در آن زمان سریالهای خارجی زیادی از صداوسیما پخش میشد و آیا مدنظرتان بود که با توجه به شرایط کشور اولویت با سریالهای جنگی باشد؟
همانطور که گفتید ما در آن زمان سریالهای خارجی زیادی را پخش کردیم. بالاخره تلاش بر این بود که موضوعات سریالها متناسب با زمان و شرایط باشد و این موضوع فقط در مورد مساله جنگ نبود بلکه شرایط اجتماعی مردم و جامعه هم در نظر گرفته میشد. برای مثال سریال سالهای دور از خانه که در میان مردم به اوشین معروف شد با این هدف پخش میشد تا به مردم بگوییم زن هم میتواند در جامعه فعال باشد و در نقشهای مهمتری خود را نشان دهد و در واقع سعی ما این بود که مساله حضور پررنگ زنان در جامعه را اینگونه مطرح کنیم. بنابراین اوشین الگوی یک زن تلاشگر بود و این نیاز جامعه آن روز ما بود که زنان تلاشگر وارد عرصههای اجتماعی شوند. خب در این سریال هیچ نشانی از جنگ و دفاع نبود اما نیاز اجتماعی جامعه ما حضور فعال زنان بود که اینگونه به آن پرداخته میشد. حتی برنامههایی که برای کودکان پخش میشد هم دارای چنین نگاهی بود. مثلا کارتون بچههای آلپ که یک سریال کارتونی سوییسی بود بیشتر به مساله نهاد خانواده میپرداخت و لزوم دفاع از خانواده. به عبارت دیگر ما متناسب با موضوعاتی که میخواستیم در جامعه القا و تبلیغ کنیم به دنبال سریال و
برنامههای خارجی میگشتیم و در واقع خود آن سریال پیغامی را که مدنظر ما بود خیلی نرم به جامعه منتقل میکرد و هرجایی که لازم میدیدیم کمی بیشتر و مستقیمتر به موضوع جنگ و جبهه بپردازیم در واقع با ملات سرودها در لابهلای برنامههای اینچنینی به آن میپرداختیم.
در آن دوران شما با امام یا حتی برادرتان آیتالله هاشمی که فرمانده جنگ بودند جلسات منظم داشتید؟ معمولا توصیههای آنها در این جلسات به صداوسیما چه بود؟
ببینید در آن دوران جلسات خاص و روتین یا منظم نه با امام و نه با آیتالله هاشمی نداشتم. منتها امام به من فرموده بودند هر وقت سوال یا مسالهای پیشآمد کرد خدمتشان برسم و کسب تکلیف کنم و تاکید کرده بودند زمانش هم اصلا مهم نیست و هر وقت احساس نیاز کردم و در هر زمانی به دفترشان مراجعه کنم. با آیتالله هاشمی هم به همین ترتیب بود، ممکن بود سوالاتی در مورد برنامهها و مسائل جنگ در برنامهها برای بچههای سازمان پیش بیاید، آنها این موضوع را به من منتقل میکردند و من نهتنها با آیتالله هاشمی که با نخستوزیر که مهندس موسوی بود یا با رییسجمهور که آن زمان آیتاالله خامنهای بودند در میان میگذاشتم. در واقع اینگونه نبود که من تنها با امام یا آیتالله هاشمی جلسه داشته باشم در واقع به فراخور موضوع با مسوولان جلسه میگذاشتم اما در مسائل مهم قطعا خدمت امام میرفتم و از ایشان سوال میکردم.
میتوانید یکی از موضوعات مهمی را که به خاطرش به امام مراجعه کردید، بیان کنید؟
عمده سوالهایی که ما از امام داشتیم حول دو محور بود؛ یکی سوالاتی که محور شرعی داشت و دوم سوالات با محور سیاسی و فرهنگی. یادم هست سریالی را در آن همان اوایل انقلاب سازمان ساخته بود به اسم اشک تمساح که داستان یک خانواده وابسته به رژیم پهلوی بود که در ایران مانده بودند و به طور مخفیانه زندگی میکردند و برای رژیم سابق جاسوسی میکردند و اطلاعاتی را به خارج میفرستادند. در این سریال فیلمنامه به اینگونه بود که زن خانواده که وابسته به رژیم گذشته بود بدون حجاب در سریال حضور داشت و موهای بلند و بلوندی داشت و با بازیگر مرد سریال در لوکیشن سریال که در یک خانه بود این سریال را ضبط کرده بودند و از تلویزیون پخش میشد. قسمت چهارم این سریال که پخش شد یک عده در نماز جمعه ١٥ هزار نفر توماری را علیه صداوسیما امضا کردند که خواستار توقف پخش این سریال شدند و دلیل آن را نداشتن حجاب بازیگر خانم سریال عنوان کردند. روزنامه کیهان هم روز شنبه این تومار را منتشر کرد. بعد از این موضوع من خدمت امام رفتم و به ایشان گفتم که چنین اتفاقی رخ داده است. تکلیف ما نسبت به این سریال چیست، پخشش را متوقف کنیم یا ادامه دهیم؟ امام فرمودند: به
نظرم لیبرالها اینها را هم فریب دادند. شما به کار خودتان ادامه دهید. امام فقط همین جمله را به من گفتند.
منظورشان دقیقا چه کسانی بود؟
منظور امام امضاکنندگان تومار بود که فریب خوردند و علیه این سریال چنین مسالهای را به وجود آوردند. ما به پخش سریال ادامه دادیم. این سریال ١٣ قسمتی بود و همچنان فشار و تبلیغات علیه آن ادامه پیدا کرد و برخی مسوولان آن دوره تصمیم گرفتند سریال را در قسمت نهم تمام کنند. یادم هست این سریال در روزهای دوشنبه پخش میشد که یک روز عصر از دفتر امام به من تماس گرفتند فکر میکنم آقای انصاری پشت خط بود و به من گفت ما شنیدهایم این سریال اشک تمساح امشب قرار است تمام شود. من در جریان این موضوع نبودم و به ایشان گفتم نه این سریال ١٣ قسمت است و امشب قسمت آخر آن نیست. آقای انصاری گفتند ولی ما اینگونه شنیدهایم. شما پیگیری کنید، ببینید جریان از چه قرار است. آقای علی جنتی که الان وزیر ارشاد هستند آن دوره مدیر شبکه یک سیما بودند. من با دفتر او تماس گرفتم و ماجرا را جویا شدم و به من گفتند که این قضیه صحت دارد و امشب این سریال تمام میشود. من با دفتر امام تماس گرفتم و توضیح دادم که به دلیل فشارها تصمیم بر این شده که در این قسمت سریال تمام شود. امام به من گفتند که بعد از اتمام سریال اطلاعیهیی را از تلویزیون پخش و اعلام کنید
این سریال بعدا هم ادامه خواهد داشت و سری دوم آن هم ساخته و پخش خواهد شد و یک نکته را برای مردم توضیح دهید و بنویسید که از خبرگان در مورد مساله شرعی این سریال سوال شد و آنها گفتند که شاید در تولد این سریال اتفاق خلاف شرعی رخ داده باشد اما در پخش آن از تلویزیون هیچ خلافشرعی رخ نداده است و مسالهای ندارد. ما هم این کار را کردیم. قبل یا بعد از سریال بود که این اطلاعیه را پخش کردیم و به گفته امام نامی از ایشان نبردیم و طبق خواسته ایشان عنوان کردیم که یکی از خبرگان چنین نظری را داشتند. فردای آن روز شورای سرپرستی صداوسیما من را خواست و از من پرسیدند این خبره کیست که چنین نظری را داشته؟ من ابتدا امتناع کردم اما داستان بهجایی رسید که در نهایت گفتم که امام خودشان این مساله را بیان داشتند. بحث آنقدر بالا گرفت که ما مجبور شدیم دوستان را به نزد امام ببریم تا از زبان خود امام بشنوند. این یک نمونه از مسائلی بود که من با امام مطرح میکردم و از این اتفاقها زیاد بود.
در دیدارهایی که با امام داشتید حستان این بود که خود ایشان برنامههای تلویزیون را میبینند و بر این اساس نظرشان را میگویند یا اینکه اطرافیان ایشان را در جریان قرار میدادند؟
نه، امام خودشان برنامههای تلویزیون را میدیدند و هرگز تنها به نظر اطرافیان اتکا نمیکردند و معمولا نظرشان در مورد بیشتر برنامههای آن دوره مثبت بود. واقعیت این است که طیف منتقدان ما در آن دوره در صداوسیما بسیار گسترده بود. در آن زمان هم شبکهها و همزمان پخش برنامه هم محدود بود و مثل امروز نبود که هم تعدادشبکههای تلویزیون زیاد است و هم ٢٤ ساعته امکان پخش وجود دارد. از طرف دیگر مردم هم مثل امروز به ماهواره و اینترنت دسترسی نداشتند و همین مساله کار صداوسیما را سنگینتر میکرد و به همان نسبت منتقدانش هم زیاد بودند. توجه داشته باشیم که مشتریان تلویزیون در آن زمان خیلی بیشتر بودند و در میان آنها همه نوع سلیقه و دیدگاه هم وجود داشت. مثلا عدهای میگفتند چرا کشتیگیران را با لباس ورزشیشان در تلویزیون نشان میدهید، حتی گاهی به پخش اخبار فوتبال اعتراض میکردند و میگفتند چرا اینها را با شورت نشان میدهید. بنابراین ما ناچار بودیم که موردی همه اینها را از امام سوال کنیم. وقتی هم نظر ایشان را جویا میشدیم و میدیدم نظر ایشان مثبت است، به انتقادها توجه نمیکردیم و همان مسیر را ادامه میدادیم و دلیل هم نمیدیدیم
سر هر موردی اعلام کنیم که نظر امام را جویا شدیم.
موردی بود که امام شخصا وارد شوند و پاسخ منتقدان را بدهند؟
سال ٦٦ اوج هجمهها علیه صداوسیما و شخص من بود. من یادم هست در همان سال آقای محمدی گیلانی در نماز جمعه نام مرا برد و گفت: آقا محمد هاشمی من تو را میشناسم، تو فرد متدینی بودی این کارها چیست که در صداوسیما میکنی و برای توجیه آن به تحریرالوسیله امام استناد میکنی، در کتاب امام این کارها حرام است که تو انجام میدهی. من بعد از این خدمت امام رفتم و گفتم: آقای محمدی گیلانی، عضو فقهای شورای نگهبان در نماز جمعه چنین حرفهایی را زدند و به استناد کتاب شما من را تکفیر میکند. من چه کنم و چه جوابی به او بدهم؟ امام فرمودند تو این موضوع را بنویس من شخصا پاسخ خواهم داد و سر این ماجرا بود که امام آن جواب تاریخی را دادند و اعلام کردند همه برنامهها و به صراحت اسم بردند، همه برنامهها اعم از ورزشی، سریال، سیاسی و فرهنگی و سرودها و آهنگها مفید و آموزنده است و خلاف به طور نادر دیده میشود. امام بر یک نکته تاکید داشتند؛ اینکه بیننده نباید از روی شهوت نظر دهد و اینکه در گریم بازیگران باید مراعات شود. در واقع کلا مساله را روی بیننده بردند و گفتند کسی که به گناه میافتد، نباید ببیند وگرنه پخش آن منع شرعی ندارد.
موردی بود که امام شخصا به شما تذکر بدهند؟
بله. من خدمت امام رفتم و درمورد گریم سوال کردم و ایشان جوابی دادند که برای من جالب بود و منی که این همه سال در صداوسیما ریاست را عهدهدار بودم متوجه این موضوع نبودم که ایشان آنقدر دقیق به آن توجه کرده بودند. ایشان گفتند: «من برنامهها را نگاه میکنم در پایان و یا آغاز برنامه که نام تولیدکنندگان و دستاندرکاران نوشته میشود دقت میکنم و متوجه شدم که در برخی برنامهها بازیگر زن وجود دارد اما در پایان تنها نام یک گریمور مرد نوشته میشود و یا در برنامههایی تنها گریمور زن وجود دارد در حالی که بازیگر مرد در آن برنامه هست. این خلاف شرع است». ببینید امام به چه نکات کاربردی و ریزی دقت میکردند و همه اینها به این دلیل بود که ایشان شخصا مینشستند و برنامههای تلویزیون را دنبال میکردند و حتی تیتراژ برنامهها را هم نگاه میکردند. امام بارها گفتند که برنامههای تلویزیون در آن سالها مثبت و سازنده بوده است. یادم هست یکی از ائمه جمعه درمورد سریال اوشین یا همان سالهای دور از خانه در نماز جمعه علیه من صحبت کرده بود که امام به ایشان پیغام دادند که این سریال بسیار سازنده و مفید است.
شما اشاره کردید با فرماندهان نظامی ارتش و سپاه جلساتی داشتید. آیا برنامهای بود که موردانتقاد و اعتراض این فرماندهان قرار بگیرد و این اعتراض را به شما منتقل کنند؟
بعضا این اتفاق رخ میداد. یادم هست یک سریالی پخش میشد که الان حضور ذهن ندارم و نامش یادم نیست ولی فکر میکنم ساخت کشور روسیه بود اگر اشتباه نکنم نام سریال نفر پنجم بود یا چنین چیزی؛ در آن زمان مورد اعتراض و انتقاد ارتش و فرماندهان ارتشی قرار گرفت و گفتند آن سریال به نوعی تبلیغ ایدئولوژی مارکسیستی است. معمولا از این دست انتقادها وجود داشت و همانطور که گفتم طیف منتقدان ما گسترده بود.
به جز اینگونه انتقادها دیگر با چه نوع انتقادهایی روبهرو بودید؟
من خاطرهای را برای شما بازگو میکنم تا خودتان حدیث مفصل بخوانید. یادم هست یک بار دو تن از نمایندگان مجلس به دیدن آیتالله خامنهای که آن زمان رییسجمهور بودند، رفته بودند و ما هم گروهی را اعزام کردیم تا خبر و گزارش آن را تهیه کنند. بعد از آنکه خبر و گزارشش پخش شد یکی از نمایندگان به من اعتراض کرد و گفت شما خطی و جناحی عمل میکنید زیرا در گزارشتان تصویر من کمتر از آن نماینده دیگر پخش شده و این کار عمدی است. به او گفتم برادر من، من که پشت دستگاه پخش ننشستم تا تعیین کنم تصویر شما را مثلا سه ثانیه و تصویر دیگری را پنج ثانیه پخش کنند، در پخش، اینگونه اتفاقات طبیعی است و عمدی در کار نیست. کار آنقدر بالا گرفت که مجبور شدیم کورنومتر بگذاریم و مشخص شد که اتفاقا تصویر ایشان دو ثانیه هم بیشتر از نماینده دیگر پخش شده است و من هم به شوخی به او گفتم: معلوم شد خط من سمت شماست. اینگونه بود که ما در صداوسیما از اینگونه انتقادها هر روز داشتیم تا کسانی که به مسائل شرعی انتقاد داشتند تا جایی که آرم خبر را موسیقی میدانستند و میگفتند پخش آن از صداوسیما حرام است و این حرفها را از تریبونهای رسمی اعلام میکردند و
علیه صداوسیما حرف میزدند. من یادم هست به دیدن یکی از علمای بزرگ رفتم که نمیخواهم نامش را بیاورم و در مورد موسیقی از او سوال کردم. ایشان مدادی را که دستش بود روی میز زد و گفت که این صدایی که از این کار حاصل شده موسیقی و حرام است. بنابراین ببینید ما با چه انتقاداتی روبهرو بودیم و چه کسانی منتقدان ما بودند.
همانطور که میدانید در زمان جنگ بسیاری از مردان خانواده در جنگ بودند و این زنان بودند که خانواده و زندگی را اداره میکردند. برای زنان چه دیدگاهی در صداوسیما وجود داشت؟ آیا امام هیچوقت توضیحی در این مورد ندادند یا توصیهای نداشتند؟
بهتر است پاسخ این سوال را با یک خاطره بدهم. در همان سالهای جنگ یک خانمی به نام مریم ریاضی گوینده خبر بود که از دوران پهلوی در صداوسیما گویندگی خبر میکرد و بعد از انقلاب هم در کشور ماند و کار میکرد. ایشان یکی از بهترین و توانمندترین گویندههای آن زمان صداوسیما بود. عدهای شروع کردند انتقاد از اینکه چرا یک خانم باید در صداوسیما و تلویزیون گویندگی اخبار بکند. من بارها به این منتقدان اعلام کردم الان زمان جنگ است و اگر مردان را به جبهه میفرستید باید بسیاری از کارهای دیگر را هم به زنان بسپاریم و نقش آنها را در جامعه پر رنگ کنیم. خلاصه اینکه این مساله به قدری بالا گرفت که خدمت امام رفتم و مساله را با ایشان مطرح کردم و از ایشان کسب تکلیف کردم. امام سکوت کرد و چیزی نگفت. دو هفته بعد امام به مناسبتی یک پیام مهم داشتند و قرار بود این پیام از صداوسیما پخش شود. مرحوم حاج سید احمدآقا با من تماس گرفتند و پرسیدند شیفت کاری مریم ریاضی چه روزی است؟ من گفتم میپرسم و به شما اطلاع میدهم. کنداکتور را نگاه کردم و به حاج احمد زنگ زدم گفتم شیفت ایشان فرداست. حاج احمد به من گفتند: میشود به او بگویی امروز بیاید. وقتی
شیفت کاری را تغییر دادیم و خانم ریاضی آمد ایشان پیام را ارسال کردند و گفتند امام گفتهاند میخواهم پیام من را مریم ریاضی بخواند. خانم ریاضی بدون کوچکترین تپق و اشتباه لفظی پیام امام را بسیار شیوا خواند. امام با این شیوهها و این کارها از عملکرد ما در آن دوران حمایت میکردند. وقتی به نزد ایشان رفته بودم از من پرسید پاسخ تو به این انتقادها چیست؟ من گفتم با توجه به اینکه در جنگ هستیم و مردها در جبهه هستند بار زندگی به دوش زنان است و ما باید زنانمان را تشویق کنیم مسوولیتهای اجتماعی بیشتری را به عهده بگیرند تا مردان به جبهه بروند. امام چیزی نگفت و تنها لبخند زد و سکوت کرد و دو هفته بعد پیغامشان را دادند تا خانم ریاضی بخواند. حتی وقتی امام متوجه شد که خانم ریاضی در خانه استیجاری زندگی میکند، دستور داد تا برایشان یک خانه تهیه کنیم. بعد از مدتی خانم ریاضی با یک استاد دانشگاه ازدواج کرد و مدتی بعد همسرش گفت من دوست ندارم همسرم در تلویزیون اخبار بگوید، من هم ایشان را فرستادم گویندگی رادیو اما بعد از مدتی دوباره بهانه گرفت و گفت دوست ندارم صدای همسرم از رادیو پخش شود، من هم خانم ریاضی را فرستادم به بخش ادیت اما
بهانهجوییها ادامه پیدا کرد و در نهایت یک روز یک ماشین در میدان ونک به عمد به خانم ریاضی زد و ایشان دچار خونریزی مغزی شد و فراموشی گرفت، همسرش هم او را رها کرد و رفت. این را گفتم تا بدانید ما با چه طیف از منتقدان در آن دوران روبهرو بودیم. در شرایطی که کشور در جنگ بود عدهای هم اینگونه رفتار میکردند و صلاح و مصلحت کشور و جامعه را تشخیص نمیدادند و حاضر بودند مریم ریاضی را ناکاوت کنند تا یک زن در تلویزیون و رادیو خبر نگوید اما از آن سو امام پیامش را میداد تا یک زن در تلویزیون بخواند. این تفاوت دیدگاههای اول انقلاب باعث میشد تا اداره کردن صداوسیما کار دشواری باشد. بنابراین قطعا ما در میان فرماندهان نظامی هم منتقدانی داشتیم و به همان نسبت حامیانی هم نیز وجود داشت.
در روزهای خاص جنگ چگونه برنامهسازی میشد؟ مثلا برای آزادسازی خرمشهر تلویزیون چگونه خود را آماده کرد؟
سازمان در روزهای خاص برنامه از پیش ساخته نداشت. عمده برنامههای صداوسیما در این روزها برنامههای گزارشی بود. در واقع یک نفر گزارشی را تهیه میکرد و گوینده متن آن گزارش را میخواند و لا به لای این متن سرودها و مارشهای انقلابی و نظامی و سخنان امام و مسوولان پخش میشد. در واقع برنامههای ما برای چنین روزهایی که از پیش تعیین نشده بود عمدتا گزارشی بود. البته این را هم بگویم امکاناتی که در آن روزها در اختیارما بود هم بیش از این امکان فعالیت را به ما نمیداد. با همه اینها برخی چیزها در ذهن مردم ماندگار شدند مثل صدای آقای کریمی که خبر آزادسازی خرمشهر را خیلی ساده و بدون هیچ برنامهریزی خاصی از رادیو اعلام کردند، همان صدایی که گفت: شنوندگان عزیز توجه فرمایید خونینشهر، شهر خون آزاد شد.
در آن دوران در هر صورت کشور در حال جنگ بود و طی سالهای جنگ عملیاتهای زیادی انجام شد که همه آنها هم پیروزمندانه نبود. شما در صداوسیما برای پخش اخبار اینگونه عملیاتها که به پیروزی ختم نشدند آیا سیاستگذاری خاصی داشتید؟
ببینید تمام اخبار مربوط به جنگ و عملیاتها مربوط به شورای عالی تبلیغات جنگ بود. البته ما در جبهه و مراکزی که جنگ در آنها در جریان بود خبرنگارانی داشتیم که گزارشهایی را تهیه میکردند اما سیاستگذاری در مورد اخبار و پارهای از تبلیغات تماما به عهده شورای عالی تبلیغات جنگ بود و تمام خطوط را آنها تنطیم میکردند که دبیر آن شورا در آن زمان آقای کمال خرازی بودند.
آیا شورای عالی تبلیغات جنگ هم برنامهای میساخت؟
نه آنها سیاستها را ابلاغ میکردند و ما برنامه سازی میکردیم اما درمورد اخبار به ویژه اخبار رسمی و گزارشهایی که قرار بود درمورد عملیاتها پخش شود، سیاستگذاریها و تنطیم خبرها به عهده آنها بود و ما فقط چیزی را که شورای عالی تبلیغات جنگ در اختیارمان گذاشته بود ،پخش میکردیم.
منبع: شرق